الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه مائده ۹۷تا۹۹

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْت الْحَرَامَ قِيَاماً لِّلنَّاسِ وَ الشهْرَ الْحَرَامَ وَ الهَْدْى وَ الْقَلَائدَذَلِك لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فى السمَاوَاتِ وَ مَا فى الأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِكلّ‏ِ شىْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏(۹۷)اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شدِيدُ الْعِقَابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏(۹۸) مَّا عَلى الرَّسولِ إِلا الْبَلَاغُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا تَكْتُمُونَ‏(۹۹)

ترجمه:
۹۷-خداوند ، كعبه ، بيت الحرام ، را وسيله ‏اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده و همچنين ماه حرام و قربانى‏هاى بى‏نشان و قرباني هاى نشاندار ، اينگونه احكام ( حساب شده و دقيق ) به خاطر آن است كه بدانيد خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است مى‏داند و خداوند به هر چيزى دانا است.
۹۸ -بدانيد خدا داراى مجازات شديد و ( در عين حال ) آمرزنده و مهربان است .
۹۹ -پيامبر وظيفه‏ اى جز ابلاغ رسالت ( و دستورهاى الهى ) ندارد ( و مسئول اعمال شما نيست ) و خدا مى‏داند چه چيزها را آشكار ، و چه چيزها را پنهان مى‏داريد.

تفسیر
در تعقيب آيات گذشته كه در زمينه تحريم صيد در حال احرام ، بحث مى‏كرد ، در اين آيه به اهميت مكه و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعى مسلمانها اشاره كرده ، نخست مى‏فرمايد : خداوند كعبه ، بيت الحرام را وسيله ‏اى براى اقامه امر مردم قرار داده است ( جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس)
اين خانه مقدس رمز وحدت مردم و مركزى براى اجتماع دلها ، و كنگره عظيم براى استحكام پيوندهاى گوناگون مى‏باشد ، و در پرتو اين خانه مقدس و مركزيت و معنويت آن كه از ريشه‏ هاى عميق تاريخى مايه مى‏گيرد مى‏توانند بسيارى از نابسامانيهاى خود را سامان بخشند و كاخ سعادت خود را بر پايه آن استوار سازند ، و لذا در سوره آل عمران ، خانه كعبه را نخستين خانه ‏اى كه به سود مردم ساخته شده معرفى مى‏نمايد.
حقيقت اين است كه با توجه به وسعت معنى قياما للناس مسلمانان مى‏توانند در پناه اين خانه و دستور سازنده حج ، همه كارخود را سامان بخشند.
و از آنجا كه اين مراسم بايد در محيطى امن و امان از جنگ و كشمكش و نزاع صورت گيرد اشاره به اثر ماههاى حرام ( ماههائى كه جنگ مطلقا در آن ممنوع است ) در اين موضوع كرده ، مى‏فرمايد : ( و الشهر الحرام).
و نيز نظر به اينكه وجود قربانيهاى بى‏نشان ( هدى ) و قربانيهاى نشاندار ( قلائد ) كه تغذيه مردم را در ايامى كه اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تامين كرده و فكر آنها را از اين جهت آسوده مى‏كند ، تاثيرى در تكميل اين برنامه دارد به آنها نيز اشاره كرده ، مى‏گويد ( و الهدى و القلائد).
و ازآنجا كه مجموع اين برنامه‏ ها و قوانين و مقررات حساب شده درباره صيد و همچنين حرم مكه و ماه حرام و غير اينها حكايت از عمق تدبير و وسعت علم چنين قانونگزارى مى‏كند ، در پايان آيه چنين مى‏گويد : خداوند اين برنامه ‏هاى منظم را به خاطر اين قرار داد تا بدانيد علم او به اندازه ‏اى وسيع است كه آنچه در آسمانها و زمين است مى‏داند و از همه چيز - مخصوصا نيازمنديهاى روحى و جسمى بندگانش - با خبر است ( ذلك لتعلموا ان الله يعلم ما فى السماوات و ما فى الارض و ان الله بكل شيى‏ء عليم).
با توجه به آنچه در بالا گفتيم ، پيوند آغاز و انجام آيه روشن مى‏شود ، زيرا اين دستورات عميق تشريعى را كسى مى‏تواند ، تنظيم كند كه از عمق قوانين تكوينى آگاه و با خبر باشد ، تا كسى از تمام جزئيات زمين و آسمان و آنچه به حكم آفرينش در روح و جسم انسان قرار دارد آگاه نباشد نمى‏تواند چنين احكامى را پيش‏بينى كند ، زيرا قانونى صحيح و سازنده است كه هماهنگ با قانون خلقت و فطرت باشد .
سپس در آيه بعد براى تاكيد دستورات گذشته و تشويق مردم به انجام آنها و تهديد مخالفان و معصيت‏كاران مى‏فرمايد : بدانيد خدا شديد العقاب و نيز غفور و رحيم است ( اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم ) .
و اينكه مى‏بينيم در آيه فوق ، شديد العقاب بر غفور رحيم مقدم داشته شده شايد اشاره به اين است كه مجازات خداوند را با تمام شدتى كه دارد مى‏توان با آب توبه شست و مشمول مغفرت و رحمت خدا گشت.
و باز براى تاكيد بيشتر مى‏گويد : مسئول اعمال شما خودتان هستيد و پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) مسئوليتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد ( و ما على الرسول الا البلاغ).
و در عين حال خداوند از نيات شما ، و از كارهاى آشكار و پنهانى همگى آگاه وبا خبر است ( و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون).

اهميت كعبه
كعبه كه در اين آيات و آيات گذشته دو بار ذكر شده در اصل از ماده كعب به معنى برآمدگى پشت پا است ، سپس به هر نوع بلندى و برآمدگى اطلاق شده.
و اگر به مكعب نيز مكعب گفته مى‏شود به خاطر آن است كه از چهار طرف داراى برآمدگى است و اينكه به زنانى كه تازه سينه آنها برجستگى پيدا كرده كاعب ( جمع آن كواعب ) گفته مى‏شود نيز به همين جهت است.
بهر حال اين كلمه ( كعبه ) هم اشاره به بلندى ظاهرى خانه خدا است و هم رمزى از عظمت و بلندى مقام آن مى‏باشد .
كعبه تاريخچه بسيار طولانى و پر حادثه‏ اى دارد و در هر حال تمام اين حوادث از عظمت و اهميت آن سرچشمه مى‏گيرد.
اهميت كعبه به اندازه‏ اى است كه ويران كردن آن در روايات اسلامى در رديف قتل پيامبر و امام قرار گرفته ، نگاه كردن به آن ، عبادت ، و طواف گرد آن از بهترين اعمال است ، حتى در روايتى از امام باقر (عليه‏ السلام‏) مى‏خوانيم كه فرمود : لا ينبغى لاحد ان يرفع بنائه فوق الكعبه : شايسته نيست كسى خانه خود را برتر از كعبه بسازد.
ولى بايد توجه داشت كه اهميت و احترام كعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نيست ، زيرا به گفته امير مؤمنان على (عليه‏ السلام‏) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه خداوند خانه خود را در يكى از سرزمينهاى خشك و سوزان و ميان كوههاى خشن قرار داده است و دستور داده از مصالح بسيار ساده‏ اى آن را بنا كنند ، از سنگهاى عادى و معمولى ولى از آنجا كه خانه كعبه قديمى ترين و پر سابقه ترين مركز توحيد و پرستش خدا است و نقطه تمركزى براى توجه ملتها و اقوام مختلف است ، اينهمه اهميت در پيشگاه خدا يافته است .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۰۰

قُل لا يَستَوِى الْخَبِيث وَ الطيِّب وَ لَوْ أَعْجَبَك كَثرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَأُولى الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏(۱۰۰)

ترجمه:
۱۰۰-بگو ( هيچگاه ) ناپاك و پاك مساوى نيستند اگر چه كثرت ناپاكها تو را به شگفتى بيندازد ، از ( مخالفت ) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد ، تا رستگار شويد.

تفسیر
اكثريت دليل پاكى نيست
در آيات گذشته سخن از تحريم مشروبات الكلى و قمار و انصاب و ازلام و صيد كردن در حال احرام بود ، از آنجا كه بعضى از افراد ممكن است براى ارتكاب اينگونه گناهان عمل اكثريت را در پاره‏ اى از محيطها دستاويز قرار دهند و به بهانه اينكه مثلا اكثريت مردم فلان شهر شراب مى‏نوشند و يا آلوده قمارند ، و يا اينكه اكثريت مردم در فلان شرائط به تحريم صيد و مانند آن اعتنا نمى‏كنند ، از انجام اين دستورها سر باز زنند و آنها را به دست فراموشى بسپارند ، براى اينكه اين بهانه در اين مورد و در تمام موارد از اينگونه افراد به كلى گرفته شود خداوند يك قاعده كلى و اساسى را در يك عبارت كوتاه بيان كرده ، مى‏فرمايد : بگو اى پيامبر ! هيچگاه ناپاك و پاك يكسان نخواهد بود ، اگر چه فزونى ناپاك و كثرت آلوده‏ ها ترا به شگفتى فرو برد ! ( قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث ) بنابراين خبيث و طيب در آيه فوق به معنى هر گونه موجود ناپاك و پاك است اعم از غذاهاى پاك و ناپاك ، افكار پاك و ناپاك است .
و در پايان آيه انديشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاكيد مى‏كند كه از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد.
(فاتقوا الله يا اولى الالباب لعلكم تفلحون).
اما اينكه در آيه ظاهرا توضيح واضحى بيان شده از اين نظر است كه ممكن است ، كسى خيال كند عوارضى از قبيل فزونى طرفداران پليدى و به اصطلاح اكثريت باعث آن شود ، كه چيز ناپاك در رديف پاك قرار گيرد ، چنانكه ملاحظه كرده ‏ايد ، گاهى بعضى از مردم تحت تاثير انبوه جمعيت و تمايلات اكثريت قرار گرفته و تصور مى‏كنند ، اگر اكثريت بهر مطلبى تمايل پيدا كرد ، اين نشانه قطعى و بدون چون و چراى درستى آن مطلب است ، در حالى كه چنين نيست و مواردى كه اكثريت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده‏ اند بسيار زياد است ، در واقع آنچه براى شناسائى خوب از بد ( خبيث از طيب ) لازم است اكثريت كيفى است نه اكثريت كمى ، يعنى افكار قويتر و والاتر و عاليتر و انديشه‏ هاى تواناتر و پاكتر لازم است نه كثرت نفرات طرفدار .
اين مساله شايد با مذاق بعضى از مردم امروز سازگار نباشد كه بر اثر تلقينات و تبليغاتى كوشش شده ، هميشه تمايلات اكثريت را به عنوان يك مقياس سنجش نيك از بد بخورد آنها بدهند ، تا آنجا كه باور كرده‏ اند ، حق يعنى چيزى كه اكثريت بپسندد ، و خوب چيزى است كه اكثريت به آن مايل باشد در حالى كه چنين نيست .
و بسيارى از گرفتاريهاى مردم دنيا بر اثر همين طرز تفكر است.
آرى اگر اكثريت از رهبرى صحيح و تعليمات درستى بهره ‏مند گردد و به اصطلاح يك اكثريت بتمام معنى رشيد شود ، آنگاه ممكن است تمايلات او مقياسى براى سنجش خوب و بد باشد ، نه اكثريتهاى رهبرى نشده و غير رشيد .
در هر حال قرآن در آيه مورد بحث ، اشاره ‏اى به اين واقعيت كرده و مى‏فرمايد:
هرگز زيادى بدان و ناپاكان شما را بشگفتى در نياورد و در موارد ديگر بيش از ده بار فرموده : و لكن اكثر الناس لا يعلمون : كار اكثر مردم از روى علم و دانش نيست!.
ضمنا بايد توجه داشت كه اگر در آيه كلمه خبيث بر طيب مقدم داشته شده است به خاطر آن است كه در آيه مورد بحث روى سخن با كسانى است كه فزونى خبيث را دليل بر اهميت آن مى‏گيرند و بايد به آنها پاسخ گفته شود ، و به آنها گوشزد مى‏كند ، كه ملاك خوبى و بدى در هيچ مورد كثرت و قلت و اكثريت و اقليت نيست ، بلكه در همه جا و همه وقت پاكى بهتر از ناپاكى است ، و صاحبان عقل و انديشه هيچگاه فريب كثرت را نمى‏خورند ، همواره از پليدى دورى مى‏كنند ، اگر چه تمام افراد محيطشان آلوده باشند ، و به سراغ پاكيها مى‏روند اگر چه تمام افراد محيط با آن مخالفت ورزند .

سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

منبع (ادامه مطلب)

https://www.leader.ir/

سایر موارد (پیوندها و ...):

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/

https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , ماه مبارک رمضان , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده ۹۷تا۹۹ , خداوند , كعبه , بيت الحرام , ماه حرام , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , سوره مائده , قربانی , احکام , قرباني هاى نشاندار , قربانى‏هاى بى‏ نشان , دقیق , حساب شده , آسمانها , زمین , دانا , مجازات , شدید , آمرزنده , مهربان , پيامبر , وظیفه , ابلاغ رسالت , دستورهای الهی , آشکار , پنهان , تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۰۰ , هیچگاه , پاک , ناپاک , صاحبان خرد , رستگار , سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۹۰تا۹۲

يَاأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَيْسرُ وَ الأَنصاب وَ الأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏(۹۰) إِنَّمَا يُرِيدُ الشيْطانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فى الخَْمْرِ وَ الْمَيْسرِ وَ يَصدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصلَوةِفَهَلْ أَنتُم مُّنتهُونَ‏(۹۱) وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسولَ وَ احْذَرُوافَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلى رَسولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ‏(۹۲)

ترجمه:
۹۰ -اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد شراب و قمار و بتها و ازلام ( كه يك نوع بخت ‏آزمائى بوده ) پليدند و از عمل شيطانند از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد .
۹۱ -شيطان مى‏خواهد در ميان شما بوسيله شراب و قمار عداوت ايجاد كند ، و شما را از ذكر خدا و از نماز باز دارد آيا ( با اينهمه زيان و فساد و با اين نهى اكيد ) خوددارى خواهيد كرد ؟!
۹۲ -و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و ( از مخالفت فرمان او ) بترسيد ، و اگر روى برگردانيد ( و مخالفت نمائيد مستحق مجازات خواهيد بود ) و بدانيد بر پيامبر ما جز ابلاغ آشكار چيز ديگرى نيست ( و اين وظيفه را در برابر شما انجام داده است).

شان نزول:
در تفاسير شيعه و اهل تسنن شان نزولهاى مختلفى درباره آيه نخست ذكر
شده است ، كه تقريبا با يكديگر شباهت دارند از جمله اينكه در تفسير در المنثور از سعد بن وقاص چنين نقل شده كه مى‏گويد : اين آيه در باره من نازل گرديد ، مردى از انصار غذائى تهيه كرده بود و ما را دعوت كرد ، جمعى در مجلس ميهمانى او شركت كردند ، و علاوه بر صرف غذا شراب نوشيدند و اين قبل از تحريم شراب در اسلام بود ، هنگامى كه مغز آنها از شراب گرم شد شروع به ذكر افتخارات خود كردند ، كم كم كار بالا گرفت و به اينجا رسيد كه يكى از آنها استخوان شترى را برداشت و بر بينى من كوبيد و آن را شكافت ، من خدمت پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) رسيدم و اين جريان را عرض كردم در اين موقع آيه فوق نازل شد .
از مسند احمد و سنن ابى داود و نسائى و ترمذى چنين نقل شده است كه عمر ( كه طبق تصريح تفسير فى ظلال جلد سوم صفحه 33 علاقه شديد به نوشيدن شراب داشت ) دعا مى‏كرد ، و مى‏گفت : خدايا بيان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما ، هنگامى كه آيه سوره بقره ( يسئلونك عن الخمر و الميسر ... ) ( بقره - 219 ) نازل شد پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) آيه را براى او قرائت كرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مى‏داد ، و مى‏گفت : خدايا بيان روشنترى در اين زمينه بفرما ، تا اينكه آيه سوره نساء ( يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى ) ( نساء 43 ) نازل شد ، پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) آن را نيز بر او خواند ، باز به دعاى خود ادامه مى‏داد ! ، تا اينكه سوره مائده ( آيه مورد بحث ) كه صراحت فوق‏ العاده‏اى در اين موضوع دارد ، نازل گرديد ، هنگامى كه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) آيه را بر او خواند ، گفت : انتهينا انتهينا ! از نوشيدن شراب خوددارى مى‏كنيم ، خوددارى مى‏كنيم ! .

تفسیر
حكم قطعى درباره شراب و مراحل تدريجى آن
همانطور كه در جلد سوم اين تفسير صفحه 396 ذيل آيه 43 سوره نساء اشاره كرديم ، شرابخوارى و ميگسارى در زمان جاهليت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت يك بلاى عمومى در آمده بود ، تا آنجا كه بعضى از مورخان مى‏گويند عشق عرب جاهلى در سه چيز خلاصه مى‏شد : شعر و شراب و جنگ ! ، و نيز از روايات استفاده مى‏شود كه حتى بعد از تحريم شراب مساله ممنوعيت آن براى بعضى از مسلمانان فوق العاده سنگين و مشكل بود ، تا آنجا كه مى‏گفتند : ما حرم علينا شى‏ء اشد من الخمر : هيچ حكمى بر ما سنگينتر از تحريم شراب نبود .
روشن است كه اگر اسلام مى‏خواست بدون رعايت اصول روانى و اجتماعى با اين بلاى بزرگ عمومى به مبارزه برخيزد ممكن نبود ، و لذا از روش تحريم تدريجى و آماده ساختن افكار و اذهان براى ريشه كن كردن ميگسارى كه به صورت يك عادت ثانوى در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود ، استفاده كرد ، به اين ترتيب كه نخست در بعضى از سوره ‏هاى مكى اشاراتى به زشتى اين كار نمود ، چنانكه در آيه 67 سوره نحل مى‏خوانيم و من ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا از ميوه ‏هاى درخت نخل و انگور ، مسكرات و روزيهاى پاكيزه فراهم مى‏كنيد .
در اينجا سكر يعنى مسكر و شرابى را كه از انگور و خرما مى‏گرفتند درست در مقابل رزق حسن قرار داده است ، و آن را يك نوشيدنى ناپاك و آلوده شمرده است.
ولى عادت زشت شرابخورى از آن ريشه‏ دارتر بود ، كه با اين اشاره‏ ها ريشه‏ كن شود ، بعلاوه شراب بخشى از درآمدهاى اقتصادى آنها را نيز تامين مى‏كرد لذا هنگامى كه مسلمانان به مدينه منتقل شدند و نخستين حكومت اسلامى تشكيل شد ، دومين دستور در زمينه منع شرابخوارى به صورت قاطعترى نازل گشت ، تا افكار را براى تحريم نهائى آماده ‏تر سازد ، در اين موقع بود كه آيه 219 سوره بقره نازل گرديد يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما - در اين آيه ضمن اشاره به منافع اقتصادى مشروبات الكلى براى بعضى از جوامع همانند جامعه جاهليت ، اهميت خطرات و زيانهاى بزرگ آن را كه به درجات از منافع اقتصادى آن بيشتر است يادآورى مى‏شود .به دنبال آن در آيه 43 سوره نساء يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون به مسلمانان صريحا دستور داده شد كه درحال مستى هرگز نماز نخوانند تا بدانند با خداى خود چه مى‏گويند.
البته مفهوم اين آيه آن نبود كه در غير حال نماز ، نوشيدن شراب مجاز بود ، بلكه برنامه همان برنامه تحريم تدريجى و مرحله به مرحله بود ، و به عبارت ديگر اين آيه نسبت به غير حال سكوت داشت و صريحا چيزى نمى‏گفت.
آشنائى مسلمانان به احكام اسلام و آمادگى فكرى آنها براى ريشه‏ كن ساختن اين مفسده بزرگ اجتماعى كه در اعماق وجود آنها نفوذ كرده بود ، سبب شد كه دستور نهائى با صراحت كامل و بيان قاطع كه حتى بهانه‏ جويان نيز نتوانند به آن ايراد گيرند نازل گرديد ، كه همين آيه مورد بحث بوده باشد.
جالب توجه اينكه در اين آيه با تعبيرات گوناگون ممنوعيت اين كار مورد تاكيد قرار گرفته است:
۱ -آيه با خطاب يا ايها الذين آمنوا شروع شده اشاره به اينكه مخالفت با اين حكم با روح ايمان سازگار نيست.
۲ -بعد از آن كلمه انما كه براى حصر و تاكيد است به كار رفته.
۳ -شراب و قمار همرديف انصاب بتهائى كه شكل مخصوصى نداشتند و تنها قطعه سنگى بودند ) ذكر شده است و نشان مى‏دهد ، خطر شراب و قمار به قدرى زياد است كه در رديف بت پرستى قرار گرفته ، به همين دليل در روايتى از پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) مى‏خوانيم شارب الخمر كعابد الوثن : شرابخوار همانند بت پرست است :
۴ -شراب و قمار و همچنين بت پرستى و ازلام ( يك نوع بخت‏آزمائى ) همگى به عنوان رجس و پليدى شمرده شده ‏اند ( انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس).
۵ -تمام اين اعمال جزء اعمال شيطانى قلمداد شده است ( من عمل الشيطان).
6 -سرانجام فرمان قاطع براى اجتناب از آنها را صادر كرده ومى‏فرمايد ( فاجتنبوه).
ضمنا بايد توجه داشت كه اجتناب مفهومى رساتر از نهى دارد ، زيرا معنى اجتناب فاصله گرفتن و دورى كردن و نزديك نشدن است كه بمراتب از جمله ننوشيد رساتر مى‏باشد .
۷ -در پايان اين آيه مى‏گويد : اين دستور به خاطر آن است كه شما رستگار شويد ( لعلكم تفلحون).
يعنى بدون آن رستگارى ممكن نيست.

۸ -در آيه بعد به پاره ‏اى از زيانهاى آشكار شراب و قمار پرداخته نخست مى‏گويد : شيطان مى‏خواهد از طريق شراب و قمار در ميان شما تخم عداوت و دشمنى بپاشد و از نماز و ذكر خدا باز دارد ( انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة )
۹ -در پايان اين آيه به عنوان يك استفهام تقريرى ، مى‏گويد : آيا شما خود دارى خواهيد كرد ؟ ( فهل انتم منتهون).
يعنى پس از اينهمه تاكيد باز جاى بهانه ‏جوئى يا شك و ترديد در مورد ترك اين دو گناه بزرگ باقى مانده است ؟ ! و لذا مى‏بينيم كه حتى عمر كه تعبيرات آيات گذشته را بخاطر علاقه‏ اى كه ( طبق تصريح مفسران عامه ) به شراب داشت وافى نمى‏دانست پس از نزول اين آيه ، گفت كه اين تعبير كافى و قانع كننده است.
۱۰ -و در آيه سوم به عنوان تاكيد اين حكم نخست به مسلمانان دستور مى‏دهد كه خدا و پيامبرش را اطاعت كنند و از مخالفت او بپرهيزند ( و اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و احذروا).
و سپس مخالفان را تهديد مى‏كند كه اگر از اطاعت فرمان پروردگار سر باز زنند ، مستحق كيفر و مجازات خواهند بود و پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) وظيفه ‏اى جز ابلاغ آشكار ندارد ( فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلاغ المبين).
اثرات مرگبار شراب و قمار گرچه در ذيل آيه 219 بقره جلد دوم تفسير نمونه صفحه 74 تا 79 بحثهاى فشرده ‏اى پيرامون ضررهاى اين دو بلاى اجتماعى ذكر شده است ، ولى در اينجا نيز براى تاكيد مطلب - به عنوان اقتدا به قرآن مجيد - لازم است نكات ديگرى را ياد آور شويم ، اين نكات مجموعه‏اى است از آمارهاى مختلف كه هر كدام به تنهائى به اندازه یك بحث مشروح براى بيان عمق و عظمت اين زيانها گويا است:
۱ -به موجب آمارى كه در انگلستان درباره جنون الكلى انتشار يافت ، و اين جنون با جنونهاى ديگر در آن مقايسه شده بود ، چنين بدست آمده كه در برابر 2249 ديوانه الكلى فقط 53 ديوانه به علل ديگر وجود داشته است!
۲ -به موجب آمار ديگرى كه از تيمارستانهاى آمريكا بدست آمده 85 درصد از بيماران روانى آنها را بيماران الكلى تشكيل مى‏دهد !
۳ -يكى از دانشمندان انگليسى به نام بنتام مى‏نويسد : مشروبات الكلى در كشورهاى شمالى انسان را كودن و ابله ، و در كشورهاى جنوبى ديوانه مى‏كند ، سپس مى‏افزايد : آئين اسلام تمام انواع نوشابه‏ هاى الكلى را تحريم كرده است و اين يكى از امتيازات اسلام مى‏باشد.
۴ -اگر از كسانى كه در حال مستى دست به انتحار يا جنايت زده و خانه‏ هائى را ويران ساخته و خانمان هائى را بر باد داده ‏اند آمارى تهيه شود ، رقم سرسام‏ آورى را تشكيل مى‏دهد.
۵ -در فرانسه ، هر روز 440 نفر جان خود را فداى الكل مى‏كنند !
۶ -طبق آمار ديگرى تلفات بيماريهاى روانى آمريكا در يكسال دو برابر تلفات آن كشور در جنگ جهانى دوم بوده است و به عقيده دانشمندان در بيماريهاى روانى آمريكا مشروبات الكلى و سيگار نقش اساسى داشته ‏اند!
۷ -به موجب آمارى كه توسط يكى از دانشمندان به نام هوگر به مناسبت بيستمين سالگرد مجله علوم ابراز شد 60 درصد قتلهاى عمدى ، 75 درصد ضرب و جرح ، 30 درصد جرائم ضد اخلاقى ( از جمله زنا با محارم ! ) 20 درصد جرائم سرقت مربوط به الكل و مشروبات الكلى بوده است و به موجب آمارى از همين دانشمند 40 درصد از اطفال مجرم داراى سابقه اثر الكليت هستند .
۸-از نظر اقتصادى تنها در انگلستان زيانهاى ناشى از طريق غيبت كارگران از كار به خاطر الكليسم به 50 مليون دلار در سال ( تقريبا 1750 مليون تومان ) برآورد شده است ، كه اين مبلغ بتنهائى مى‏تواند هزينه ايجاد هزاران كودكستان و دبستان و دبيرستان را تامين كند
۹ -به موجب آمارى كه در باره زيانهاى مشروبات الكلى در فرانسه انتشار يافته : الكل 137 ميليارد فرانك در سال بر بودجه فرانسه غير از خسارات شخصى به شرح زير تحميل مى‏كند : 60 ميليارد فرانك خرج دادگسترى و زندانها .
40 ميليارد فرانك خرج تعاون عمومى و خيريه.
۱۰ ميليارد فرانك مخارج بيمارستانها براى الكليها.
70 ميليارد فرانك هزينه امنيت اجتماعى ! و به اين ترتيب روشن مى‏شود كه تعداد بيماران روانى و بيمارستانها و قتلها و نزاعهاى خونين و سرقتها و تجاوزها و تصادفها با تعداد ميخانه ‏ها تناسب مستقيم دارد.
۱۰ -بزرگترين مؤسسات آمارگيرى آمريكا ثابت كرده است كه قمار در 30 درصد جنايتها دخالت مستقيم دارد.
و به موجب آمار ديگرى كه در زمينه جرائم قماربازان منتشر شده با نهايت تاسف مى‏بينيم كه 90 درصد جيب‏ برى .
50 درصد جرائم جنسى.
10 درصد فساد اخلاق.
30 درصد از طلاقها.
40 درصد از ضرب و جرحها.
و 5 درصد از خودكشيها بخاطر قمار صورت گرفته است.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

رسول خدا صلی‌الله علیه‌وآله:

يا فَاطِمَةُ أَبْشِرِي
فَلَكِ عِنْدَ اَللَّهِ مَقَامٌ مَحْمُودٌ
تَشْفَعِينَ فِيهِ لِمُحِبِّيكِ وَ شِيعَتِكِ فَتُشَفَّعِينَ

ای فاطمه بشارت باد
که در نزد خدا جایگاه شایسته‌ای داری،
(که در آن جایگاه) برای دوستدارانت و شیعیانت شفاعت می‌کنی،
و شفاعتت پذیرفته می‌شود

بحارالانوار ج۲۹ص۳۴۶

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۹۳

لَيْس عَلى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَّ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَّ ءَامَنُوا ثُمَّ اتَّقَوا وَّ أَحْسنُواوَ اللَّهُ يحِب المُْحْسِنِينَ‏(۹۳)

ترجمه:
۹۳ -بر كسانى كه ايمان آورده ‏اند و عمل صالح انجام داده‏ اند گناهى در آنچه خورده ‏اند نيست ( و نسبت به نوشيدن شراب قبل از نزول حكم تحريم مجازات نمى‏شوند ) مشروط بر اينكه تقوا پيشه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند ، سپس تقوا پيشه كنند و ايمان آورند ، سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند ، و خداوند نيكوكاران را دوست مى‏دارد .

شان نزول
در تفسير مجمع البيان و تفسير طبرى و تفسير قرطبى و بعضى ديگر از تفاسير چنين آمده است كه پس از نزول آيه تحريم شراب و قمار ، بعضى از ياران پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) گفتند : اگر اين دو كار اينهمه گناه دارد پس تكليف برادران مسلمان ما كه پيش از نزول اين آيه از دنيا رفته ‏اند و هنوز اين دو كار را ترك نكرده بودند چه مى‏شود ؟ آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت .

تفسیر
در اين آيه در پاسخ كسانى كه نسبت به وضع گذشتگان قبل از نزول تحريم شراب و قمار و يا نسبت به وضع كسانى كه اين حكم هنوز به گوش آنها نرسيده ، و در نقاط دور دست زندگى داشتند مى‏گويد : آنهائى كه ايمان و عمل صالح داشته ‏اند و اين حكم به آنها نرسيده بوده ، اگر شرابى نوشيده‏ اند و يا از درآمد قمار خورده ‏اند گناهى بر آنها نيست ( ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا ) .
سپس اين حكم را مشروط به اين مى‏كند كه آنها تقوا را پيشه كنند و ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند ( اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ) بار ديگر همين موضوع را تكرار كرده ، مى‏گويد : سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند ( ثم اتقوا و آمنوا).
و براى سومين بار با كمى تفاوت همين موضوع را تكرار نموده ، مى‏گويد : سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند ( ثم اتقوا و احسنوا).
و در پايان آيه مى‏فرمايد : خداوند نيكوكاران را دوست مى‏دارد ( و الله يحب المحسنين.
درباره تكرار اين سه جمله ميان مفسران قديم و جديد گفتگو بسيار است بعضى آنها را حمل بر تاكيد كرده ‏اند ، زيرا اهميت موضوع تقوا و ايمان و عمل صالح ايجاب مى‏كند كه روى آن بطور جدى و مكرر تكيه و تاكيد شود .
ولى جمعى از مفسرين معتقدند كه هر يك از اين سه جمله ناظر به حقيقت
جداگانه ‏اى است و در زمينه تفاوت آنها احتمالات متعددى داده ‏اند كه بسيارى از آنها دليل و شاهدى ندارد.
شايد بهترين سخن در اين زمينه اين است كه گفته شود : منظور از تقوا كه نخستين بار ذكر شده همان احساس مسئوليت درونى است كه انسان را به سوى تحقيق و بررسى درباره دين و نگاه كردن در معجزه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) و جستجو در باره حق مى‏كند و نتيجه آن ايمان و عمل صالح است ، و به تعبير ديگر تا مرحله‏ اى از تقوا در وجود انسان نبوده باشد به فكر تحقيق و جستجوى حق نمى‏افتد ، و بنابر اين نخستين بار كه در آيه فوق سخن از تقوا به ميان آمده اشاره به اين مرحله از تقوا است و اين منافات با آغاز آيه كه مى‏گويد ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات ... ندارد ، زيرا ايمان در آغاز آيه ممكن است به معنى تسليم ظاهرى بوده باشد ولى ايمانى كه بعد از تقوا به وجود آيد ايمان واقعى است .
و دومين بار كه سخن از تقوا به ميان آمده اشاره به تقوائى است كه در درون جان انسان نفوذ مى‏كند و اثر آن عميقتر مى‏گردد و نتيجه آن ايمان مستقر و ثابتى است كه عمل صالح جزء آن است ، لذا در جمله دوم پس از ذكر ايمان سخنى از عمل صالح به ميان نيامده تنها مى‏فرمايد : ثم اتقوا و آمنوا ... يعنى اين ايمان بقدرى نافذ و ثابت است كه نيازى به ذكر عمل صالح در تعقيب آن نيست.
و در مرحله سوم كه گفتگو از تقوا مى‏كند منظور تقوائى است كه به مرحله عالى خود رسيده بطورى كه علاوه بر دعوت به انجام وظائف حتمى ، دعوت به احسان يعنى كارهاى نيك نيز مى‏كند حتى كارهائى كه از واجبات نيست .
خلاصه اينكه هر يك از اين سه تقوا اشاره به مرحله‏اى از احساس مسئوليت و پرهيزگارى است ، مرحله ابتدائى ، مرحله متوسط ، و مرحله نهائى و هر يك قرينه‏اى در خود آيه دارد كه به اتكاى آن مى‏توان مقصود را دريافت.
بر خلاف احتمالاتى كه بعضى از مفسرين در تفاوت اين سه تقوا و سه ايمان داده‏اند كه فاقد قرينه و شاهد است.

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۹۴تا۹۶

يَاأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشىْ‏ءٍ مِّنَ الصيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِك فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ‏(۹۴) يَاأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَقْتُلُوا الصيْدَ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ وَ مَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ هَدْيَا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طعَامُ مَساكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِك صِيَاماً لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سلَف وَ مَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ‏(۹۵) أُحِلَّ لَكُمْ صيْدُ الْبَحْرِ وَ طعَامُهُ مَتَاعاً لَّكُمْ وَ لِلسيَّارَةِوَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صيْدُ الْبرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماًوَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى إِلَيْهِ تحْشرُونَ‏(۹۶)

ترجمه:
۹۴ -اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد خداوند شما را به مقدارى شكار كه ( به نزديكى شما مى‏آيند و ) دستها و نيزه ‏هاى شما به آنها مى‏رسد ، مى‏آزمايد ، تا معلوم شود چه كسى از خدا به وسيله ايمان به غيب مى‏ترسد ، و هر كس بعد از آن تجاوز كند مجازات دردناكى خواهد داشت.
۹۵ -اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد شكار را در حال احرام به قتل نرسانيد و هر كس از شما عمدا آنرا به قتل برساند بايد كفاره ‏اى معادل آن از چهار پايان بدهد ، كفاره‏ اى كه دو نفر عادل از شما معادل بودن آنرا تصديق كنند ، و به صورت قربانى به ( حريم ) كعبه برسد ، يا ( بجاى قربانى ) اطعام مستمندان كند يا معادل آن روزه بگيرد تا كيفر كار خود را بچشد ، خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و هر كس تكرار كند خداوند از او انتقام مى‏گيرد و خداوند توانا و صاحب
انتقام است.
۹۶ -صيد دريا و طعام آن براى شما حلال است تا شما و مسافران از آن بهره ‏مند شويد ، ولى مادام كه محرم هستيد صيد صحرا براى شما حرام است واز ( نافرمانى ) خدائى كه به سوى او محشور مى‏شويد بترسيد .

شان نزول
بطوريكه در كتاب كافى و بسيارى از تفاسير نقل شده ، هنگامى كه پيامبر اسلام (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) و مسلمانان در سال حديبيه براى عمره با حال احرام حركت كردند.
در وسط راه با حيوانات وحشى فراوانى روبرو شدند ، بطورى كه مى‏توانستند آنها را با دست و نيزه ‏ها صيد كنند!.
اين شكارها بقدرى زياد بودند كه بعضى نوشته ‏اند دوش بدوش مركبها و از نزديك خيمه ‏ها رفت و آمد مى‏كردند ، نخستين آيات فوق در اين هنگام نازل شد و مسلمانان را از صيد آنها بر حذر داشت ، و به آنها اخطار كرد كه اين يك نوع امتحان براى آنها محسوب مى‏شود .

تفسیر
احكام صيد در حال احرام
اين آيات ناظر به يكى از احكام عمره و حج يعنى مساله شكار حيوانات صحرائى و دريائى در حال احرام مى‏باشد.
نخست اشاره به جريانى كه مسلمانان در سال حديبيه با آن روبرو بودند ، كرده ، مى‏گويد : اى كسانيكه ايمان آورده ‏ايد ، خداوند شما را با چيزى از شكار مى‏آزمايد ، شكارهائى كه بقدرى به شما نزديك مى‏شوند كه حتىبا نيزه و دست مى‏توانيد آنها را شكار كنيد ( يا ايها الذين آمنوا ليبلونكم الله بشى‏ء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم)
از تعبير آيه چنين استفاده مى‏شود كه مى‏خواسته به عنوان يك پيش‏بينى مردم را از جريانى كه در پيش داشتند آگاه سازد ، و نيز معلوم مى‏شود كه وجود اين همه شكار در دسترس مردم آنجا يك امر بى‏سابقه بوده است ، و اين يك نوع آزمايش الهى براى مسلمانان محسوب مى‏شده ، مخصوصا با توجه به نيازى كه آنها به تهيه غذا از گوشت حيوانات داشته ‏اند ، و با توجه به اينكه اين حيوانات به شكل وسوسه ‏انگيزى در اطراف خيمه ‏ها و در گرداگرد آنها رفت و آمد داشته ‏اند ، تحمل محروميت از چنين غذاى آماده آنهم در آن عصر و زمان و براى آن مردم مى‏توانست يك آزمايش بزرگ بوده باشد .
بعضى گفته ‏اند منظور از اين جمله : كه با دست شما قابل صيد خواهند بود ، اين است كه با دام و تور مى‏توانستند آنها را بگيرند ، ولى ظاهر آيه اين است كه حقيقتا ممكن بوده آنها را با خود دست شكار كنند.
سپس به عنوان تاكيد مى‏فرمايد : اين جريان براى آن بوده است كه افرادى كه از خدا با ايمان به غيب مى‏ترسند ، از ديگران شناخته شوند.
(ليعلم الله من يخافه بالغيب ) همانطور كه در جلد اول صفحه 356 ذيل آيه 143 سوره بقره گفتيم ، منظور از تعبير به لنعلم ( تا بدانيم ) يا ليعلم ( تا خدا بداند ) و امثال آن ، اين نيست كه خداوند چيزى را نمى‏دانسته ، و مى‏خواهد بوسيله آزمايش و امتحان و امثال آن بداند ، بلكه منظور اين است كه مى‏خواهيم به واقعيت علمى خود جامه عمل و تحقق خارجى بپوشانيم ، زيرا نيت‏هاى درونى و آمادگى‏هاى اشخاص به تنهائى كافى براى تكامل و پاداش و كيفر نيست ، بلكه بايد به صورت افعال خارجى پياده شوند تا اين آثار را داشته باشد ، ( براى توضيح بيشتر به ذيل همان آيه مراجعه فرمائيد ) .
و در پايان آيه كسانى را كه با اين حكم الهى مخالفت ورزند ، تهديد به عذاب دردناك كرده است.
(فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم).
گرچه جمله اخير از آيه اجمالا دلالت بر تحريم صيد در حال احرام دارد ، ولى در آيه بعد با صراحت و قاطعيت بيشتر و بطور عموم فرمان تحريم صيد را در حال احرام صادر كرده ، مى‏گويد : اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد در حال احرام شكار نكنيد ( يا ايها الذين آمنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم).
آيا تحريم صيد ( كه به قرينه آيه بعد شكار صحرائى است ) تمام انواع حيوانات صحرائى را شامل مى‏شود اعم از حلال گوشت و حرام گوشت يا اختصاص به حلال گوشت دارد ؟ در ميان مفسران و فقها در اين زمينه اتفاق نظر نيست ، ولى مشهور در ميان فقهاء و مفسرين اماميه عموميت حكم است ، و رواياتى كه از طريق اهل بيت (عليهم ‏السلام‏) وارد شده است اين مطلب را تاييد مى‏كند ، و اما فقهاى اهل تسنن بعضى مانند ابو حنيفه با ما در اين زمينه موافقند ، ولى بعضى ديگر مانند شافعى آنرا مخصوص حيوانات حلال گوشت دانسته ‏اند ، اما در هر حال حيوانات اهلى را شامل نمى‏شود ، زيرا به حيوانات اهلى صيد و شكار گفته نمى‏شود.
قابل توجه اينكه در روايات ما نه تنها صيد كردن در حال احرام تحريم شده ، بلكه حتى كمك كردن و اشاره كردن و نشان دادن صيد در حال احرام تحريم گرديده است.

ممكن است بعضى تصور كنند كه صيد و شكار شامل حيوانات حرام گوشت نمى‏شود ، در حاليكه چنين نيست ، زيرا شكار حيوانات به منظورهاى مختلف انجام مى‏گردد ، گاهى به منظور استفاده از گوشت و گاهى پوست و گاهى براى رفع مزاحمت آنها انجام مى‏گردد ، شعر معروفى كه از على (عليه‏ السلام‏) نقل شده است ، نيز مى‏تواند شاهدى براى تعميم باشد ، آنجا كه فرمود : صيد الملوك ارانب و ثعالب و اذا ركبت فصيدى الابطال !
شكار سلاطين خرگوش و روباه است ولى شكار من به هنگامى كه وارد ميدان نبرد مى‏شوم ، قهرمانانند ! ( براى توضيح بيشتر در زمينه اقسام و احكام صيدهاى حرام در حال احرام به كتب فقهى مراجعه شود).
سپس به كفاره صيد در حال احرام اشاره كرده ، مى‏گويد : كسى كه عمدا صيدى را به قتل برساند ، بايد كفاره‏ اى همانند آن از چهار پايان بدهد ( يعنى آن را قربانى كرده و گوشت آن را به مستمندان بدهد).
(و من قتله منكم متعمدا فجراء مثل ما قتل من النعم ) .
در اينجا منظور از مثل آيا همانندى در شكل و اندازه حيوان است ، به اين معنى كه مثلا اگر كسى حيوان وحشى بزرگى را همانند شتر مرغ صيد كند ، بايد كفاره آنرا شتر انتخاب نمايد ، و يا اگر آهو صيد كند ، براى كفاره ، گوسفند كه تقريبا به اندازه آن است ، قربانى نمايد ، و يا اينكه منظور از مثل همانندى در قيمت است ؟ مشهور و معروف ميان فقهاء و مفسران ، همان معنى اول است ، و ظاهر آيه نيز با آن سازگارتر مى‏باشد ، چه اينكه با توجه به تعميم حكم نسبت به حيوانات حلال گوشت و حرام گوشت بسيارى از اين حيوانات ، قيمت ثابت و مشخصى ندارند ، كه بتوان همانند آنرا از حيوانات اهلى انتخاب كرد .
و در هر حال اين در صورتى است كه همانندى از نظر شكل و اندازه براى آن پيدا بشود ، و در غير اين صورت چاره ‏اى جز اين نيست كه به نوعى تعيين قيمت براى آن شكار نموده ، و همانند آنرا از نظر قيمت از حيوانات اهلى حلال گوشت انتخاب كنند.
و از آنجا كه ممكن است مساله همانندى براى بعضى مورد شك و ترديد واقع شود ، قرآن در اين زمينه دستور داده است كه بايد اين موضوع زير نظر دو نفر از افراد مطلع و عادل انجام پذيرد ( يحكم به ذوا عدل منكم).
و درباره اينكه اين كفاره در كجا بايد ذبح شود ، دستور مى‏دهد كه به صورت قربانى و هدى اهداء به كعبه شود و به سرزمين كعبه برسد ( هديا بالغ الكعبة).
ضمنا بايد توجه داشت كه مشهور ميان فقهاى ما اين است كه بايد كفاره صيد حال احرام عمره در مكه ذبح شود و صيد حال احرام حج در منى و قربانگاه ، و اين با آيه فوق منافات ندارد ، زيرا همانطور كه گفتيم آيه در مورد احرام عمره نازل شده است.
سپس اضافه مى‏كند كه لازم نيست حتما كفاره به صورت قربانى باشد ، بلكه دو چيز ديگر نيز هر يك مى‏توانند جانشين آن شوند ، نخست اينكه معادل پول آن را در راه اطعام مساكين مصرف كند ( او كفارة طعام مساكين ) .
و يا معادل آن روزه بگيرد ( او عدل ذلك صياما).
گرچه در آيه سخنى از تعداد مساكين كه بايد اطعام شوند و تعداد روزهاى روزه به ميان نيامده است ، ولى قرار گرفتن اينها در كنار يكديگر از يكسو ، و تصريح به لزوم موازنه ميان روزه از سوى ديگر ، نشان مى‏دهد كه منظور آن نيست كه هر چند نفر مسكين را مى‏خواهد اطعام كند ، بلكه منظور آن است به مقدار قيمت قربانى بايد بوده باشد ، و اما اينكه معادله ميان روزه و اطعام مسكين چگونه برقرار مى‏شود از بعضى از روايات استفاده مى‏شود كه در مقابل هر يك مد طعام ( يعنى تقريبا معادل 750 گرم گندم و مانند آن ) يك روز روزه بگيرد ، و از پاره‏ اى ديگر از روايات استفاده مى‏شود در مقابل هر دو مد يك روز روزه بگيرد ، و اين در حقيقت به خاطر آن است كه در ماه مبارك رمضان اشخاصى كه قادر بر روزه نيستند بجاى هر روز يك يا دو مد طعام به مستمندان مى‏دهند ( توضيح بيشتر درباره اين موضوع را در كتب فقهى مطالعه فرمائيد).
درباره اينكه آيا شخصى كه مرتكب صيد در حال احرام شده مخير در ميان
اين سه چيز است يا بايد ترتيب را در آن رعايت كند ، نخست قربانى نمايد و اگر نتوانست ، اطعام مسكين ، و اگر آن هم ميسر نشد روزه بگيرد ، در ميان مفسران و فقهاء گفتگو است ، اما ظاهر آيه تخيير است.
اين كفارات به خاطر آن است كه كيفر كار خلاف خود را ببيند ( ليذوق و بال امره).
اما از آنجائى كه هيچ حكمى معمولا شامل گذشته نمى‏شود ، تصريح مى‏كند كه خدا از تخلفاتى كه در اين زمينه در گذشته انجام داده ‏ايد ، عفو فرموده است ( عفى الله عما سلف).
و هر گاه كسى به اين اخطارهاى مكرر و حكم كفاره اعتنا نكند و باز هم مرتكب صيد در حال احرام شود ، خداوند از چنين كسى انتقام خواهد گرفت و خداوند توانا است ، و به موقع انتقام مى‏گيرد ( و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذو انتقام ) .

در ميان مفسران گفتگو است كه آيا كفاره صيد با تكرار آن تكرار مى‏شود يا نه ؟ ظاهر آيه اين است كه در صورت تكرار تنها تهديد به انتقام الهى شده و اگر كفاره نيز تكرار مى‏شد مى‏بايست تنها به ذكر انتقام الهى قناعت نشود و تكرار كفاره نيز تصريح گردد ، در رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهم ‏السلام‏) به ما رسيده اين موضوع آمده است.در آيه بعد پيرامون صيدهاى دريا سخن به ميان آورده ، مى‏گويد : صيد دريا و طعام آن براى شما ( در حال احرام ) حلال است ( احل لكم صيد البحر و طعامه ) .در اينكه منظور از طعام چيست ؟ بعضى از مفسران احتمال داده‏ اند كه مراد ماهيانى است كه بدون صيد ميميرند و بروى آب مى‏مانند ، در حالى كه مى‏دانيم اين سخن درست نيست ، زيرا ماهى مرده خوردنش حرام است ، اگر چه در بعضى از روايات اهل تسنن تصريح به حليت آن شده است.
آنچه بيشتر از ظاهر آيه استفاده مى‏شود اين است كه منظور از طعام همان خوراكى است كه از ماهيان صيد شده ترتيب داده شود ، زيرا آيه مى‏خواهد دو چيز را مجاز كند نخست صيد كردن و ديگر غذاى صيد شده خوردن .ضمنا از مفهوم اين تعبير فتواى معروفى كه در ميان فقهاى ما وجود دارد ، نيز اجمالا استفاده مى‏شود كه در مورد حيوانات صحرائى نه تنها اقدام به صيد كردن حرام است بلكه خوردن گوشت حيوانات صيد شده نيز مجاز نيست.سپس به فلسفه اين حكم اشاره كرده مى‏گويد : اين بخاطر اين است كه شما و مسافران بتوانيد بهره ببريد( متاعا لكم و للسيارة). يعنى بخاطر اينكه در حال احرام براى تغذيه به زحمت نيفتيد و بتوانيد از يكنوع صيد بهره‏مند شويد ، اين اجازه در مورد صيد دريا به شما داده شده است.و از آنجا كه معمولا مسافران اگر بخواهند ماهى صيد شده را با خود ببرند آن را با نمك آميخته و به صورت ماهى شور در مى‏آورند ، بعضى از مفسران جمله فوق را به اينگونه تفسير كرده‏ اند كه افراد مقيم مى‏تواننداز ماهى تازه و مسافران ازماهى شور استفاده كنند.اشتباه نشود اينكه در آيه فوق مى‏خوانيم صيد دريا براى شما حلال شده مفهومش يك حكم كلى و عمومى درباره صيدهاى دريا نيست ، آنچنانكه بعضى پنداشته‏ اند ، زيرا آيه نمى‏خواهد اصل حكم صيدهاى دريا را بيان كند ، بلكه هدف آيه اين است كه به محرم اجازه دهد صيدهاى دريا كه قبل از احرام براى او حلال بوده در حال احرام از آن استفاده كند ، و به تعبير ديگر آيه اصل تشريع قانون را بيان نمى‏كند ، بلكه ناظر به خصوصيات قانونى است كه قبلا تشريع شده است ، و به اصطلاح در مقام بيان از نظر عموميت حكم نيست ، بلكه فقط احكام محرم را بيان مى‏كند.ولى بار ديگر به عنوان تاكيد به حكم سابق بازگشته ، مى‏گويد : مادام كه در حال احرام هستيد صيدهاى صحرائى بر شما حرام است ( و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما ) .و در پايان آيه براى تاكيد تمام احكامى كه ذكر شد مى‏فرمايد : از خداوندى كه در قيامت در پيشگاه او محشور خواهيد شد بپرهيزيد و با فرمان او مخالفت ننمائيد ( و اتقوا الله الذى اليه تحشرون).فلسفه تحريم صيد در حال احرام مى‏دانيم حج و عمره از عباداتى است كه انسان را از جهان ماده جدا كرده و درمحيطى مملو از معنويت فرومى‏برد.تعينات زندگى مادى ، جنگ و جدالها ، خصومتها ، هوسهاى جنسى ، لذات مادى ، در مراسم حج و عمره به كلى كنار مى‏روند و انسان به يكنوع رياضت مشروع الهى دست مى‏زند ، و به نظر مى‏رسدكه تحريم صيد در حال احرام نيز به همين منظور است.
از اين گذشته اگر صيد كردن براى زوار خانه خدا كار مشروعى بود ، با توجه به اينهمه رفت و آمدى كه هر سال در اين سرزمينهاى مقدس مى‏شود ، نسل بسيارى از حيوانات در آن منطقه كه به حكم خشكى و كم آبى ، حيواناتش نيز كم است ، بر چيده مى‏شد ، و اين دستور يكنوع حفاظت و ضمانت براى بقاى نسل حيوانات آن منطقه است.مخصوصا با توجه به اينكه در غير حال احرام نيز صيد حرم ، و همچنين كندن درختان و گياهان آن ممنوع است ، روشن مى‏شود كه اين دستور ارتباط نزديكى با مساله حفظ محيط زيست و نگهدارى گياهان و حيوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد.اين حكم بقدرى دقيق تشريع شده كه نه تنها صيد حيوانات ، بلكه كمك كردن حتى نشان دادن و ارائه صيد به صياد نيز تحريم گرديده چنانكه در روايات وارده از طريق اهل بيت (عليهم ‏السلام‏) مى‏خوانيم كه امام صادق (عليه ‏السلام‏) به يكى از يارانش فرمود : لا تستحان شيئا من الصيد و انت حرام و لا و انت حلال فى الحرم و لا تدلن عليه محلا و لا محرما فيصطاده و لا تشر اليه فيستحل من اجلك فان فيه فداء لمن تعمده : هرگز چيزى از صيد را در حال احرام حلال مشمر ، و همچنين صيد حرم را در غير حال احرام ، و نيز صيد را به شخص محرم و غير محرم نشان مده كه آن را شكار كند و حتى اشاره به آن مكن ( و دستور مده ) تا به خاطر تو صيد را حلال بشمرد زيرا اين كار موجب كفاره براى شخص متعمد مى‏شود .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

منبع (ادامه مطلب)

https://www.leader.ir/

سایر موارد (پیوندها و ...):

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/

https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) , تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۹۰تا۹۲ , تفسیر سوره مبارکه مائده , شراب , قمار , ایمان , عمل شیطان , پلید , رستگار , شیطان , عداوت , ذکر خدا , نماز , زیان , فساد , اطاعت خدا , اطاعت پیامبر , مجازات , پیامبر , ابلاغ , آشکار , انصار , رسول خدا صلی‌ الله علیه‌ و آله , فاطمه , بشارت , شایسته , نزد خدا , جایگاه , شیعیان , شفاعت , تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۹۳ , تفسیر , سوره مبارکه مائده , عمل صالح , تقوا , نیکی , نیکوکاران , خداوند , آيه تحريم شراب , تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۹۴تا۹۶ , ايمان به غيب , غیب , مجازات دردناک , دردناک , شکار , احرام , قتل , کفاره , چهارپایان , معادل , عادل , دو نفر عادل , تصدیق , قربانی , حریم , کعبه , اطعام مستمندان , اطعام , مستمندان , روزه , کیفر , عفو , انتقام , گذشته , توانا , صاحب انتقام , صید دریا , طعام , حلال , مسافران , بهره مند , محرم , صید صحرا , نافرمانی , محشور , ترس , کتاب کافی , تفاسیر , پيامبر اسلام (صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله‏ و سلّم‏) , مسلمانان , سال حديبيه , عمره , حديبيه , حيوانات وحشى , دست , نیزه , خیمه , مرکب , اخطار , امتحان , شهید عباس بابا پیرعلی , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۷۰تا۷۱ ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : سه شنبه 2 فروردين 1401

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۷۰تا۷۱

لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنى إِسرائِيلَ وَ أَرْسلْنَا إِلَيهِمْ رُسلاً كلَّمَا جَاءَهُمْ رَسولُ بِمَا لا تَهْوَى أَنفُسهُمْ فَرِيقاً كذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ‏(٧٠) وَ حَسِبُوا أَلا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صمُّوا ثُمَّ تَاب اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صمُّوا كثِيرٌ مِّنهُمْ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِمَا يَعْمَلُونَ‏(٧١)

ترجمه:
۷۰ -ما از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم و رسولانى به سوى آنها فرستاديم ( ولى ) هر زمان پيامبرى برخلاف هوسها و تمايلات آنها مى‏آمد عده‏ اى را تكذيب مى‏كردند و جمعى را مى‏كشتند.
۷۱ -و گمان كردند مجازاتى در كار نخواهد بود لذا ( از ديدن حقايق و شنيدن سخنان حق ) نابينا و كر شدند سپس ( بيدار گشتند و ) خداوند توبه آنها را پذيرفت دگر بار ( بخواب غفلت فرو رفتند و ) بسيارى از آنها كور و كر شدند و خداوند به آنچه انجام مى‏دهند داناست .

تفسیر
در آيات گذشته در سوره بقره و اوائل همين سوره اشاره به پيمان مؤكدى كه خداوند از بنى اسرائيل گرفته بود شده است ، در اين آيه بار ديگر اين پيمان را يادآورى كرده مى‏فرمايد : ما پيمان از بنى اسرائيل گرفتيم و پيامبرانى براى هدايت
آنها و مطالبه وفاى به اين پيمان ، به سوى آنان فرستاديم ( لقد اخذنا ميثاق بنى اسرائيل و ارسلنا اليهم رسلا).
همانطور كه در جلد اول گفته شد به نظر مى‏رسد كه اين پيمان همان است كه در آيه 93 سوره بقره به آن اشاره شده ، يعنى پيمان عمل به آنچه خدا بر آنها نازل كرده بود .سپس اضافه مى‏كند كه آنها نه تنها به اين پيمان عمل نكردند ، بلكه هر زمان پيامبرى دستورى بر خلاف تمايلات و هوى و هوسهاى آنها مى‏آورد ، به شديدترين مبارزه بر ضد او دست مى‏زدند ، جمعى را تكذيب مى‏كردند و جمعى را كه با تكذيب نمى‏توانستند از نفوذشان جلوگيرى كنند به قتل مى‏رساندند ( كلما جاء هم رسول بما لا تهوى انفسهم فريقا كذبوا و فريقا يقتلون). و اين است راه و رسم افراد منحرف خود خواه ، كه بجاى پيروى ازرهبرانشان ، اصرار دارند رهبران ، تابع تمايلات و خواسته ‏هايشان باشند ، و در غير اين صورت رهبرى و حتى حق حيات براى آنان قائل نيستند.
در جمله فوق كذبوا به صورت ماضى و يقتلون به صورت مضارع آمده است ، ممكن است علت آن علاوه بر ملاحظه تناسب لفظى آخر آيات قبل و بعد ، كه همگى به صورت مضارع آمده است ، اين باشد كه به حكم دلالت فعل مضارع بر استمرار ، مى‏خواهد ادامه اين روح را در آنها بيان كند كه تكذيب و قتل پيامبران يك حادثه اتفاقى در زندگى آنها نبود ، بلكه به صورت يك برنامه و مكتب درآمده بود. در آيه بعد اشاره به غرور نابجاى آنها در برابر اينهمه طغيان و جنايات كرده مى‏ فرمايد : با اين حال آنها گمان مى ‏كردند كه بلا و مجازاتى دامانشان را نخواهد گرفت و همانطور كه در آيات ديگر تصريح شده ، خود را يك نژاد برتر مى ‏پنداشتند و به عنوان فرزندان خدا از خود ياد مى ‏كردند ! ( و حسبوا ان لا تكون فتنة).
سرانجام اين غرور خطرناك و خود برتربينى همانند پرده ‏اى بر چشم و گوش آنها افتاد و به خاطر آن از ديدن آيات خدا نابينا و از شنيدن كلمات حق ، كر شدند ! ( فعموا و صموا ) اما به هنگامى كه نمونه ‏هائى از مجازاتهاى الهى و سرانجام شوم اعمال خود را مشاهده كردند ، پشيمان گشتند و توبه كردند و متوجه شدند كه تهديدهاى الهى جدى است و آنها هرگز يك نژاد برتر نيستند ، خداوند نيز توبه آنها را پذيرفت ( ثم تاب الله عليهم ) .ولى اين بيدارى و ندامت و پشيمانى ديرى نپائيد باز طغيان و سركشى و پشت پا زدن به حق و عدالت شروع شد ، و ديگر با پرده ‏هاى غفلت كه از آثار فرو رفتن در گناه است بر چشم و گوش آنها افكنده شد و باز از ديدن آيات حق نابينا و از شنيدن سخنان حق كر شدند و اين حالت ، بسيارى از آنها را فرا گرفت ( ثم عموا و صموا كثير منهم ) .
شايد مقدم داشتن جمله عموا ( نابينا شدند ) بر صموا ( كر شدند ) اشاره به اين باشد كه نخستين بار بايد آيات خدا و معجزات پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) را ببينند و سپس به دستورات او گوش فرا دهند. ذكر كثير منهم ( بسيارى از آنها ) بعد از تكرار جمله عموا و صموا در حقيقت بمنزله توضيحى است براى هر دو جمله ، يعنى حالت غفلت و بى‏خبرى و كرى و كورى در برابر حقايق ، جنبه عمومى نداشت بلكه همواره اقليت صالحى در ميان آنها وجود داشت ، و اين دليل روشنى است كه جملات قرآن به يهود به هيچوجه جنبه نژادى و طايفه ‏اى ندارد بلكه صرفا متوجه اعمال آنها است.
آيا تكرار جمله عموا و صموا جنبه كلى و تاكيد دارد ؟ و يا اشاره به دو واقعه مختلف است ؟ بعضى از مفسران عقيده دارند اين دو جمله اشاره به دو سرگذشت مختلف مى‏باشد كه براى بنى اسرائيل واقع شد ، يكى به هنگام حمله مردم بابل و ديگر به هنگام حمله ايرانيان و روميان ، كه قرآن در آغاز سوره بنى اسرائيل اشاره كوتاهى به آن كرده است.
اين احتمال نيز هست كه آنها مكرر بر مكرر گرفتار اين حالت شدند و نتائج شوم كارهاى خود را كه مى‏ديدند توبه مى‏كردندو باز هم توبه را مى‏شكستند ، نه اينكه فقط دو بار تكرار شد.
و در پايان آيه ، با يك جمله كوتاه و پر معنى مى‏گويد : خداوند هيچگاه از اعمال آنها غافل نبوده و تمام كارهائى را كه انجام مى‏دهد مى‏بيند ( و الله بصير بما يعملون).

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

https://www.leader.ir/

سایر موارد (پیوندها و ...):

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/

https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۷۰تا۷۱ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , بنى اسرائيل , پيمان , رسولان , پيامبر , برخلاف , هوس , تمایلات , تکذیب , عده ای , جمعی , کشتن , گمان , مجازات , حقایق , دیدن , دیدن حقایق , شنیدن , سخنان حق , نابینا , کر , بیدار , خداوند , توبه , خواب غفلت , کور , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

ادعیه  و اعمال ماه شعبان المعظم

امام صادق (علیه السلام) :

كانَ أبي عليه السلام يَقولُ : إنَّ اللّهَ قَضى قَضاءً حَتما أن لا يُنعِمَ عَلَى العَبدِ بِنِعمَةٍ فَيَسلُبَها إيّاهُ ، حَتّى يُحدِثَ العَبدُ ذَنبا يَستَحِقُّ بِذلِكَ النِّقمَةَ .

پدرم مى فرمود : «همانا خداوند حكم قطعى فرموده كه هرگاه نعمتى به بنده اى داد ، ديگر آن را از وى نستانَد ، مگر اين كه آن بنده گناهى مرتكب شود كه سزاوار چنين مجازاتى گردد.

الكافي ج۲ ص۲۷۳

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۵۹تا۶۰

قُلْ يَأَهْلَ الْكِتَبِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلا أَنْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثرَكمْ فَاسِقُونَ‏(۵۹) قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشرٍّ مِّن ذَلِك مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِب عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الخَْنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطاغُوت أُولَئك شرٌّ مَّكاناً وَ أَضلُّ عَن سوَاءِ السبِيلِ‏(۶۰)

ترجمه:
۵۹-بگو اى اهل كتاب آيا به ما خرده مى‏گيريد ؟ ( مگر ما چه كرده ‏ايم ) جز اينكه به خداوند يگانه ، و به آنچه بر ما نازل شده ، و به آنچه پيش از اين نازل گرديده است ايمان آورده ‏ايم و اين بخاطر آن است كه بيشتر شما از راه حق بدر رفته ‏ايد ( و لذا حق در نظر شما نازيباست).
۶۰ -بگو : آيا شما را از كسانى كه جايگاه و پاداششان بدتر از اين است با خبر كنم ؟ ! كسانى كه خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و مورد خشم قرار داده ( ومسخ كرده ) و از آنها ميمونها و خوكهائى قرار داده و پرستش بت كرده‏ اند موقعيت و محل آنها بدتر است و از راه راست گمراه ‏ترند .

شان نزول:
از عبد الله بن عباس نقل شده كه جمعى از يهود نزد پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) آمدند و درخواست كردند : عقائد خود را براى آنها شرح دهد ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) گفت : من به خداى بزرگ و يگانه ايمان دارم و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و موسى و عيسى و همه پيامبران الهى نازل شده حق مى‏دانم ، و درميان آنها جدائى نمى‏افكنم ، آنها گفتند : ما عيسى را نمى‏شناسيم و به پيامبرى نمى ‏پذيريم ، سپس افزودند : ما هيچ آئينى را بدتر از آئين شما سراغ نداريم ! آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت .

تفسیر
در آيه نخست ، خداوند به پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) دستور مى‏دهد كه از اهل كتاب سؤال كن و بگو چه كار خلافى از ما سر زده كه شما از ما عيب مى‏گيريد و انتقاد مى‏كنيد جز اينكه ما به خداى يگانه ايمان آورده‏ ايم و در برابر آنچه بر ما و بر انبياء پيشين نازل شده تسليم هستيم .
(قل يا اهل الكتاب هل تنقمون منا الا ان آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل من قبل) .اين آيه در حقيقت اشاره به گوشه ‏اى ديگر از لجاجتها و تعصبهاى بى‏مورد يهود مى‏كند كه براى غير خود و غير آئين تحريف شده خويش هيچگونه ارزشى قائل نبودند و به خاطر همين تعصب شديد ، حق در نظر آنها باطل و باطل در نظر آنان حق جلوه مى‏كرد .
و در پايان آيه جمله ‏اى مى‏بينيم كه در حقيقت بيان علت جمله قبل است اين جمله مى‏گويد : اگر شما توحيد خالص و تسليم در برابر تمام كتب آسمانى را بر ما ايراد مى‏گيريد به خاطر آن است كه بيشتر شما فاسق و آلوده به گناه شده‏ ايد ، چون خود شما آلوده ومنحرفيد اگر كسانى پاك و بر جاده حق باشند در نظر شما عيب است .( و ان اكثر كم فاسقون) .اصولا در محيطهاى آلوده كه اكثريت آنرا افراد فاسق و آلوده به گناه تشكيل مى‏دهند گاهى مقياس حق و باطل آنچنان دگرگون مى‏شود كه عقيده پاك و عمل صالح ، زشت و قابل انتقاد ميگردد ، و عقائد و اعمال نادرست ، زيبا و شايسته تحسين جلوه ميكند ، اين خاصيت همان مسخ فكرى است كه بر اثر فرو رفتن در گناه و خو گرفتن به آن به انسان دست مى‏دهد .
ولى بايد توجه داشت كه آيه همانطور كه سابقا هم اشاره كرده ‏ايم همه اهل كتاب را مورد انتقاد قرار نميدهد ، بلكه حساب اقليت صالح را با كلمه اكثر در اينجا نيز بدقت جدا كرده است .
در آيه دوم ، عقائد تحريف شده و اعمال نادرست اهل كتاب و كيفرهائى كه دامنگير آنها گرديده است با وضع مؤمنان راستين و مسلمان مقايسه گرديده ، تا معلوم شود كداميك از اين دو دسته درخور انتقاد و سرزنش هستند و اين يك پاسخ منطقى است كه براى متوجه ساختن افراد لجوج و متعصب به كار مى‏رود در اين مقايسه چنين مى‏گويد : اى پيامبر به آنها بگو آيا ايمان به خداى يگانه و كتب آسمانى داشتن درخور سرزنش و ايراد است ، يا اعمال نارواى كسانى كه گرفتار آن همه مجازات الهى شدند به آنها بگو آيا شما را آگاه كنم از كسانى كه پاداش كارشان در پيشگاه خدا از اين بدتر است .
(قل هل انبئكم بشر من ذلك مثوبة عند الله ) شك نيست كه ايمان به خدا و كتب آسمانى ، چيز بدى نيست ، و اينكه در آيه فوق آنرا با اعمال و افكار اهل كتاب مقايسه كرده و مى‏گويد : كداميك بدتر است در حقيقت يكنوع كنايه مى‏باشد ، همانطور كه گاهى مى‏بينيم فرد ناپاكى از فرد پاكى انتقاد مى‏كند ، او در جواب مى‏گويد : آيا پاكدامنان بدترند يا آلودگان ؟ .
سپس به تشريح اين مطلب پرداخته و مى‏گويد : آنها كه بر اثر اعمالشان مورد لعن و غضب پروردگار واقع شدند و آنانرا به صورت ميمون و خوك مسخ كرد ، و آنها كه پرستش طاغوت و بت نمودند ، مسلما اين چنين افراد ، موقعيتشان در اين دنيا و محل و جايگاهشان در روز قيامت بدتر خواهد بود ، و از راه راست و جاده مستقيم گمراه ‏ترند .
(من لعنه الله و غضب عليه و جعل منهم القردة و الخنازير و عبد الطاغوت اولئك شر مكانا و اضل عن سواء السبيل) .
در باره معنى مسخ و تغيير چهره دادن بعضى از انسانها و اينكه آيا منظور از آن مسخ و دگرگون شدن چهره جسمانى است يا دگرگونى چهره فكرى و اخلاقى ، به خواست خدا به طور مشروح در ذيل آيه 163 سوره اعراف سخن خواهيم گفت .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد. سوره مبارکه انبیاء ۱۰۵

حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید سعید مبعث:
۱۰ / اسفند / ۱۴۰۰
طرفدار توقف جنگیم؛
ریشه بحران اوکراین سیاستهای بحران‌ساز رژیم مافیایی آمریکا است
اوکراینِ امروز و افغانستانِ دیروز نشان‌دهنده سرانجام اعتماد به آمریکا واروپا است
آمریکا نفت سوریه و ثروت افغانستان را می‌دزدد و از جنایات صهیونیستها حمایت می‌کند

منبع:

آیات مهدویت

https://www.leader.ir/fa/content/25553

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49680

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ماه شعبان المعظم , ,
:: برچسب‌ها: امام صادق (علیه السلام) , خداوند , حكم قطعى , نعمت , گناه , مجازات , تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۵۹تا۶۰ , تفسیر سوره مبارکه مائده , تفسیر , سوره مبارکه مائده , اهل كتاب , خداوند يگانه , راه حق , جايگاه , پاداش , رحمت خداوند , خشم , مسخ , میمون , خوک , بت , گمراه , راه راست , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۹تا۵۰

وَ أَنِ احْكُم بَيْنهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوك عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْك فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبهُم بِبَعْضِ ذُنُوبهِم ْوَ إِنَّ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ لَفَسِقُونَ‏(۴۹) أَ فَحُكْمَ الجَْهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ‏(۵۰)

ترجمه:
۴۹ -و بايد درميان آنها ( اهل كتاب ) طبق آنچه خداوند نازل كرده حكم كنى و از هوسهاى آنان پيروى مكن و بر حذر باش كه مبادا تو را از بعض احكامى كه خدا بر تو نازل كرده منحرف سازند ، و اگر آنها ( از حكم و داورى تو ) روى گردانند بدان خداوند مى‏خواهد آنها را بخاطر پاره ‏اى از گناهانشان مجازات كند و بسيارى از مردم فاسقند .
۵۰-آيا آنها حكم جاهليت را ( از تو ) مى‏خواهند ، و چه كسى براى افراد با ايمان بهتر از خدا حكم مى‏كند ؟

شان نزول
بعضى از مفسران در شان نزول اين آيه از ابن عباس چنين نقل كرده‏اند : جمعى از بزرگان يهود توطئه كردند و گفتند نزد محمد (صلى ‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) مى‏ رويم شايد بتوانيم او را از آئين خود منحرف سازيم ، پس از اين تبانى ، نزد پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) آمدند و گفتند : ما دانشمندان و اشراف يهوديم و اگر ما از تو پيروى كنيم مطمئنا ساير يهوديان به ما اقتدا ميكنند ولى در ميان ما و جمعيتى ، نزاعى است ( در مورد يك قتل يا چيز ديگر ) اگر در اين نزاع به نفع ما داورى كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد ، پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) از چنين قضاوتى ( كه عادلانه نبود ) خود دارى كرد و آيه فوق نازل شد .

تفسیر
در اين آيه بار ديگر خداوند به پيامبر خود تاكيد مى‏كند كه در ميان اهل كتاب بر طبق حكم خداوند داورى كند و تسليم هوا و هوسهاى آنها نشود .
(و ان احكم بينهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم) .تكرار اين دستور يا به خاطر مطالبى است كه در ذيل آيه آمده ، يا به خاطر آن است كه موضوع اين داورى با موضوع داورى آيات گذشته تفاوت داشته است ، در آيات پيش ، موضوع زناى محصنه بود و در اينجا موضوع ، قتل يا نزاع ديگر بوده است .
سپس به پيامبر (صلى‏ الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) هشدار ميدهد كه اينها تبانى كرده ‏اند تو را از آئين حق و عدالت منحرف سازند مراقب آنها باش .(و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل الله اليك) .
و اگر اهل كتاب در برابر داورى عادلانه تو تسليم نشوند ، بدان اين نشانه آن است كه گناهان آنها دامانشان را گرفته است و توفيق را از آنها سلب كرده و خدا ميخواهد آنها را به خاطر بعضى از گناهانشان مجازات كند .
(فان تولوا فاعلم انما يريد الله ان يصيبهم ببعض ذنوبهم) .ذكر بعض گناهان ( نه همه آنها ) ممكن است به خاطر آن باشد كه مجازات همه گناهان در زندگى دنيا انجام نمى‏ شود و تنها قسمتى از آن دامن انسان را ميگيرد و بقيه به جهان ديگر موكول ميشود .در اينكه كدام كيفر دامن آنها را گرفت ، در آيه صريحا ذكرى از آن به ميان نيامده ، ولى احتمال دارد اشاره به همان سرنوشتى باشد كه دامان يهود مدينه را گرفت و به خاطر خيانتهاى پى در پى مجبور شدند ، خانه‏ هاى خود را رها كرده و از مدينه بيرون روند و يا اينكه عدم توفيق آنها خود يكنوع مجازات براى گناهان پيشين آنها بود ، زيرا سلب موفقيت خود يكنوع مجازات محسوب ميشود ، به عبارت ديگر گناهان پى در پى و لجاجت ، كيفرش محروم ماندن از احكام عادلانه و سرگردان شدن در بيراهه ‏هاى زندگى است .
و در پايان آيه ميفرمايد : اگر آنها در راه باطل اينهمه پافشارى ميكنند ، نگران مباش زيرا بسيارى از مردم فاسقند .
(و ان كثيرا من الناس لفاسقون) .
ممكن است ايراد شود كه آيه فوق دليل بر اين است كه امكان انحراف از حق در باره پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) تصور ميشود و لذا خداوند به او هشدار ميدهد ، آيا اين تعبير با مقام معصوم بودن پيامبران سازگار است ؟
معصوم بودن هرگز به اين معنى نيست كه گناه براى پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) و امام محال ميگردد ، و گرنه فضيلتى براى آنها محسوب نميشود بلكه منظور اين است كه آنها با توانائى بر گناه مرتكب گناه نميشوند ، هر چند اين عدم ارتكاب به خاطر تذكرات الهى بوده باشد و به عبارت ديگر ياد آوريهاى خداوند جزئى از عامل مصونيت پيغمبر (صلى ‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) از گناه ميباشد .
توضيح بيشتر در باره مقام عصمت پيامبران و امامان به خواست خدا در ذيل آيه تطهير ( آيه 33 احزاب ) خواهد آمد .در آيه بعد به عنوان استفهام انكارى ميفرمايد آيا اينها كه مدعى پيروى از كتب آسمانى هستند انتظار دارند با احكام جاهلى و قضاوتهاى آميخته انواع تبعيضات در ميان آنها داورى كنى .
(ا فحكم الجاهلية يبغون) .در حالى كه هيچ داورى براى افراد با ايمان بالاتر و بهتر از حكم خدا نيست .(و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون) .
همانطور كه در ذيل آيات سابق گفتيم در ميان طوائف يهود نيز تبعيضات عجيبى بود مثلا اگر كسى از طايفه بنى قريظه فردى از طايفه بنى نضير را به قتل ميرساند قصاص مى‏شد ، و در صورت عكس ، قصاص نميكردند ، و يا به هنگام گرفتن ديه دو برابر ديه ميگرفتند ، قرآن ميگويد اين گونه تبعيضات نشانه احكام جاهليت است ، و در ميان احكام الهى هيچگونه تبعيض در ميان بندگان خدا نيست .
در كتاب كافى از امير مؤمنان على (عليه ‏السلام‏) نقل شده كه فرمود:
(الحكم حكمان حكم الله و حكم الجاهلية فمن اخطا حكم الله حكم بحكم الجاهلية : حكم دو گونه بيشتر نيست يا حكم خدا است يا حكم جاهليت و هر كس حكم خدا را رها كند به حكم جاهليت تن در داده است .
و از اينجا روشن ميشود ، مسلمانانى كه با داشتن احكام آسمانى به دنبال قوانين ساختگى ملل ديگرى افتاده ‏اند ، در حقيقت در مسير جاهليت گام نهاده ‏اند .

حضرت زهرا سلام الله علیها

هرکَس عبادت خالص خود را به‌سوی خداوند بالا فرستد (و پیشکش آستان او کند)، خدا هم بهترین مصلحت خود را بر او فرو می‌فرستد.

(منْ أَصْعَدَ إِلَى اَللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اَللَّهُ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ)

تنبيه الخواطر و نزهة النواظر ج2 ص108

تفسیر سوره مائده آیات ۵۱تا۵۳

يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيهُودَ وَ النَّصرَى أَوْلِيَاءَبَعْضهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَ مَن يَتَوَلهَّم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنهُم ْإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظالِمِينَ‏(۵۱) فَترَى الَّذِينَ فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسرِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نخْشى أَن تُصِيبَنَا دَائرَةٌفَعَسى اللَّهُ أَن يَأْتىَ بِالْفَتْح أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصبِحُوا عَلى مَا أَسرُّوا فى أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ‏(۵۲) وَ يَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَ هَؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانهِم ْإِنهُمْ لمََعَكُمْ حَبِطت أَعْماَلُهُمْ فَأَصبَحُوا خاسرِينَ‏(۵۳)

ترجمه:
۵۱ -اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد يهود و نصارى را تكيه گاه خود قرار ندهيد ، آنها تكيه گاه يكديگرند و كسانى كه از شما بانها تكيه كنند از آنها هستند خداوند جمعيت ستمكار را هدايت نمى‏كند .
۵۲ -مشاهد مى‏كنى افرادى را كه در دلهايشان بيمارى است در ( دوستى با ) آنان بر يكديگر پيشى مى‏گيرند ، و مى‏گويند مى‏ترسيم حادثه‏ اى براى ما اتفاق بيفتد ( و نياز به كمك آنها داشته باشيم)شايد خداوند پيروزى يا حادثه ديگرى از ناحيه خود ( به نفع مسلمانان ) پيش بياورد و اين دسته از آنچه در دل پنهان داشتند پشيمان گردند .
۵۳ -و آنها كه ايمان آورده‏ اند مى‏گويند آيا اين ( منافقان ) همانها هستند كه با نهايت تاكيد سوگند ياد كردند كه با شما هستيم ؟ ( چرا سرانجام كارشان به اينجا رسيد ) اعمالشان نابود گشت و زيانكار شدند .

شان نزول:
بسيارى از مفسران نقل كرده‏ اند كه بعد از جنگ بدر ، عبادة بن صامت خزرجى خدمت پيامبر رسيد و گفت : من هم پيمانانى از يهود دارم كه از نظر عدد زياد و از نظر قدرت نيرومندند ، اكنون كه آنها ما را تهديد به جنگ ميكنند و حساب مسلمانان از غير مسلمانان جدا شده است من از دوستى و هم پيمانى با آنان برائت مى‏جويم ، هم پيمان من تنها خدا و پيامبر او است ، عبد الله بن ابى گفت : ولى من از هم پيمانى با يهود برائت نميجويم ، زيرا از حوادث مشکل ميترسم و به آنها نيازمندم ، پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) به او فرمود : آنچه در مورد دوستى با يهود بر عباده ميترسيدم ، بر تو نيز ميترسم ( و خطر اين دوستى و هم پيمانى براى تو از او بيشتر است ) عبد الله گفت : چون چنين است من هم ميپذيرم و با آنها قطع رابطه ميكنم ، آيات فوق نازل شد و مسلمانان را از هم پيمانى با يهود و نصارى بر حذر داشت .

تفسیر
آيات فوق مسلمانان را از همكارى با يهود و نصارى به شدت بر حذر ميدارد ، نخست ميگويد : اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد ، يهود و نصارى را تكيه گاه و هم پيمان خود قرار ندهيد ( يعنى ايمان به خدا ايجاب ميكند كه به خاطر جلب منافع مادى با آنها همكارى نكنيد) .
(يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى اولياء) .
اولياء جمع ولى از ماده ولايت بمعنى نزديكى فوق العاده ميان دو چيزاست كه به معنى دوستى و نيز به معنى هم پيمانى و سرپرستى آمده است.
ولى با توجه به شان نزول آيه و ساير قرائنى كه در دست است ، منظور از آن در اينجا اين نيست كه مسلمانان هيچگونه رابطه تجارى و اجتماعى با يهود و مسيحيان نداشته باشند بلكه منظور اين است كه با آنها هم پيمان نگردند و در برابر دشمنان روى دوستى آنها تكيه نكنند .
مساله هم پيمانى در ميان عرب در آن زمان رواج كامل داشت و از آن به ولاء تعبير ميشد .
جالب اينكه در اينجا روى عنوان اهل كتاب تكيه نشده بلكه به عنوان يهود و نصارى از آنها نام برده شده است ، شايد اشاره به اين است كه آنها اگر به كتب آسمانى خود عمل ميكردند هم پيمانان خوبى براى شما بودند ، ولى اتحاد آنها به يكديگر روى دستور كتابهاى آسمانى نيست بلكه روى اغراض سياسى و دسته‏ بندى ‏هاى نژادى و مانند آن است .
سپس با يك جمله كوتاه ، دليل اين نهى را بيان كرده ميگويد : هر يك از آن دو طايفه دوست و هم پيمان هم مسلكان خود هستند .(بعضهم اولياء بعض) .
يعنى تا زمانى كه منافع خودشان و دوستانشان مطرح است ، هرگز به شما نمى‏پردازند .روى اين جهت ، هر كس از شما طرح دوستى و پيمان با آنها بريزد ، از نظر تقسيم‏ بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد .
(و من يتولهم منكم فانه منهم) .
و شك نيست كه خداوند چنين افراد ستمگرى را كه به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خيانت كرده و بر دشمنانشان تكيه ميكنند ، هدايت نخواهد كرد .(ان الله لا يهدى القوم الظالمين) .
در آيه بعد اشاره به عذرتراشى ‏هائى ميكند كه افراد بيمار گونه براى توجيه ارتباط هاى نامشروع خود با بيگانگان ، انتخاب ميكنند ، و ميگويد : آنهائى كه در دلهايشان بيمارى است ، اصرار دارند كه آنان را تكيه گاه و هم پيمان خود انتخاب كنند ، و عذرشان اين است كه ميگويند : ما مى‏ترسيم قدرت به دست آنها بيفتد و گرفتار شويم .
(فترى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة) .
قرآن در پاسخ آنها ميگويد : همانطور كه آنها احتمال ميدهند روزى قدرت به دست يهود و نصارى بيفتد اين احتمال را نيز بايد بدهند كه ممكن است سرانجام ، خداوند مسلمانان را پيروز كند و قدرت به دست آنها بيفتد و اين منافقان ، از آنچه در دل خود پنهان ساختند ، پشيمان گردند .(فعسى الله ان ياتى بالفتح اوامر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم نادمين ) .در حقيقت ، در اين آيه از دو راه به آنها پاسخ گفته شده است : نخست اينكه اين گونه افكار از قلبهاى بيمار بر ميخيزد و از كسانى كه ايمانشان متزلزل و نسبت به خدا سوء ظن دارند و گرنه يك فرد با ايمان اين گونه فكر به خود راه نميدهد ، و ديگر اينكه بفرض كه چنين احتمالى باشد آيا احتمال پيروزى مسلمين در كار نيست ؟ بنابر آنچه ما گفتيم كلمه عسى كه مفهوم آن احتمال و اميد است ، به همان معنى اصلى كه در همه جا دارد باقى ميماند ، ولى مفسران معمولا آن را بعنوان يك وعده قطعى در اينجا از طرف خداوند به مسلمانان گرفته ‏اند كه با ظاهر كلمه عسى سازگار نيست .
منظور از جمله اوامر من عنده كه بعد از كلمه فتح ذكر شده اين است كه ممكن است در آينده مسلمانان بر دشمنان خود يا از طريق جنگ و پيروزى غلبه كنند و يا بدون جنگ آنقدر قدرت بيابند كه دشمن بدون جنگ تسليم گردد و به عبارت ديگر كلمه فتح اشاره به پيروزيهاى نظامى مسلمانان است و امر من عنده اشاره به پيروزيهاى اجتماعى و اقتصادى و مانند آن ميباشد .

ولى با توجه به اينكه خداوند بيان چنين احتمالى ميكند و او عالم و آگاه از وضع آينده است ، اين آيه اشاره به پيروزيهاى نظامى و اجتماعى و اقتصادى مسلمانان خواهد بود .و در آخرين آيه به سرانجام كار منافقان اشاره كرده ميگويد : در آن هنگام كه فتح و پيروزى نصيب مسلمانان راستين شود ، و كار منافقان بر ملا گردد مؤمنان از روى تعجب ميگويند آيا اين افراد منافق همانها هستند كه اين همه ادعا داشتند و با نهايت تاكيد قسم ياد ميكردند كه با ما هستند ، چرا سرانجام كارشان به اينجا رسيد .(و يقول الذين آمنوا ا هؤلاء الذين اقسموا بالله جهد ايمانهم انهم لمعكم ) و به خاطر همين نفاق ، همه اعمال نيك آنهابر باد رفت زيرا از نيت پاك و خالص سرچشمه نگرفته بود ، و به همين دليل زيانكار شدند ، هم در اين جهان و هم در جهان ديگر .
(حبطت اعمالهم فاصبحوا خاسرين) .
در حقيقت جمله اخير ، شبيه پاسخ سؤال مقدرى است ، گويا كسى ميپرسد بالاخره پايان كار آنها به كجا خواهد رسيد ؟ در جوابشان گفته ميشود ، اعمالشان به كلى بر باد رفت و خسران و زيان دامنگيرشان شد .يعنى آنها اگر اعمال نيكى هم از روى اخلاص انجام داده باشند ، چون سرانجام به سوى نفاق و شرك روى آوردند ، نتائج آن اعمال نيز بر باد ميرود همانطور كه در جلد دوم صفحه 69 ذيل آيه 217 سوره بقره بيان كرديم .
تكيه بر بيگانه گرچه در شان نزول آيات فوق سخن از دو نفر يعنى عبادة بن صامت و عبد الله بن ابى در ميان آمده ولى جاى ترديد نيست كه اينها فقط به عنوان دو شخص تاريخى مورد نظر نيستند ، بلكه نماينده دو مكتب فكرى و اجتماعى ميباشند ، يك مكتب ميگويد از بيگانه بايد بريد و زمام كار خود را به دست او نداد و به كمكهاى او اطمينان نكرد .ديگرى ميگويد : در اين دنياى پرغوغا ، هر شخص و ملتى تكيه ‏گاهى ميخواهد ، و گاهى مصلحت ايجاب ميكند كه اين تكيه گاه از ميان بيگانگان انتخاب شود ، دوستى آنها با ارزش است و روزى ثمر بخش خواهد بود .
قرآن مكتب دوم را به شدت ميكوبد و مسلمانان را از اين طرز تفكر با صراحت و تاكيد برحذر ميدارد ، اما متاسفانه بعضى از مسلمانان ، اين فرمان بزرگ قرآن را به دست فراموشى سپردند و تكيه‏ گاههائى از ميان بيگانگان براى خود انتخاب نمودند ، و تاريخ نشان ميدهد كه بسيارى از بدبختيهاى مسلمين از همين جا سرچشمه گرفته است ! اندلس تابلو زنده ‏اى براى اين موضوع است و نشان ميدهد كه چگونه مسلمانان به نيروى خود درخشانترين تمدنها را در اندلس ديروز و اسپانياىامروز به وجود آوردند ، اما به خاطر تكيه كردن بر بيگانه چه آسان آنرا از دست دادند .
امپراطور عظيم عثمانى كه در مدت كوتاهى همانند برف در فصل تابستان به كلى آب شد ، شاهد ديگرى بر اين مدعا است ، در تاريخ معاصر نيز ضربه ‏هائى كه مسلمانان به خاطر انحراف از اين مكتب خورده ‏اند كم نيست ، اما تعجب در اين است كه چگونه هنوز بيدار نشده ‏ايم ! در هر حال بيگانه ، بيگانه است و اگر يك روز منافع مشتركى با ما داشته باشد و در گامهاى محدودى همكارى كند سرانجام در لحظات حساس نه تنها حساب خودرا جدا ميكند ، بلكه ضربه‏ هاى كارى نيز به ما ميزند ، امروز مسلمانان بايد بيش از هر وقت به اين نداى قرآن گوش دهند و جز به نيروى خود تكيه نكنند .
پيامبر اسلام (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) به قدرى مراقب اين موضوع بود كه در جنگ احد هنگامى كه سيصد نفر از يهوديان براى همكارى با مسلمانان در برابر مشركان اعلام آمادگى كردند ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) آنها را از نيمه راه باز گرداند و كمك آنها را نپذيرفت ، در حالى كه اين عدد در نبرد احد ميتوانست نقش مؤثرى داشته باشد ، چرا ؟ زيرا هيچ بعدى نداشت كه آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همكارى كنند و باقيمانده ارتش اسلام را نيز از بين ببرند.

حضرت زهرا سلام الله علیها

خداوند ایمان را مایه ی پاکسازی از شرک قرار داد و نماز را وسیله دور ساختن شما از تکبر، و زکات را برای تزکیه نفس و افزایش رزق و روزی و روزه را برای استوار سازی اخلاص و حج را برای تقویت و استحکام دین.

وسائل الشیعه ج1 ص22

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۵۴

يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسوْف يَأْتى اللَّهُ بِقَوْمٍ يحِبهُمْ وَ يحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلى الْكَافِرِينَ يجَهِدُونَ فى سبِيلِ اللَّهِ وَ لا يخَافُونَ لَوْمَةَ لائمٍ ذَلِك فَضلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشاءُوَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ‏(۵۴)

ترجمه:
۵۴ -اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هر كس از شما از آئين خود باز گردد ( به خدا زيانى نمى‏رساند ) خداوند در آينده جمعيتى را مى‏آورد ، كه آنها را دوست دارد و آنها ( نيز ) او را دوست دارند ، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران نيرومندند ، آنها در راه خدا جهاد ميكنند و از سرزنش كنندگان هراسى ندارند .
اين فضل خدا است كه بهر كس بخواهد ( و شايسته ببيند ) مى‏دهد و ( فضل ) خدا وسيع و خداوند داناست .

تفسیر
پس از بحث درباره منافقان ، سخن از مرتدانى كه طبق پيشبينى قرآن بعدها از اين آئين مقدس روى بر مى‏گرداندند به ميان مى‏آورد و به عنوان يك قانون كلى به همه مسلمانان اخطار مى‏كند : اگر كسانى از شما از دين خود بيرون روند ، زيانى به خدا و آئين او و جامعه مسلمين و آهنگ سريع پيشرفت آنها نمى‏رسانند ، زيرا خداوند در آينده جمعيتى را براى حمايت اين آئين برمى‏انگيزد .
(يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم ) سپس صفات كسانى كه بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند ، چنين شرح مى‏دهد:
۱ -آنها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏انديشند هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند .(يحبهم و يحبونه) .
۲ و ۳- در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمكاران ، سرسخت و خشن و پرقدرتند .
(اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين) .
۴ -جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامه ‏هاى آنها است .(يجاهدون فى سبيل الله) .
۵ -آخرين امتيازى كه براى آنان ذكر مى‏كند اين است كه در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق ، از ملامت هيچ ملامت كننده‏اى نمى‏هراسند .
(و لا يخافون لومة لائم) .
در حقيقت علاوه بر قدرت جسمانى ، چنان شهامتى دارند كه از شكستن سنتهاى غلط و مخالفت با اكثريت هائى كه راه انحراف را پيش گرفته‏ اند ، و با تكيه بر كثرت عددى خود ديگران را به باد استهزاء مى‏گيرند ، پروائى ندارند .
بسيارى از افراد را مى‏شناسيم كه داراى صفات ممتازى هستند ، اما در مقابل غوغاى محيط و هجوم افكار عوام و اكثريتهاى منحرف بسيار محافظه كار ، ترسو ، و كم جرئتند ، و زود در برابر آنها ميدان را خالى مى‏كنند ، در حالى كه براى يك رهبر سازنده و افرادى كه براى پياده كردن افكار او وارد ميدان مى‏شوند ، قبل از هر چيز چنين شهامتى لازم است ، عوام‏زدگى ، محيط زدگى ، و امثال آن كه همگى نقطه مقابل اين امتياز عالى روحى هستند ، سد راه بيشتر اصلاحات محسوب مى‏گردند .
و در پايان مى‏گويد : بدست آوردن اين امتيازات ، ( علاوه بر كوشش انسان ) مرهون فضل الهى است كه به هر كس بخواهد و شايسته ببيند ميدهد .
(ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء) .
او است كه دايره فضل و كرمش ، وسيع و به آنها كه شايستگى دارند آگاه است .
(و الله واسع عليم) .
درباره اينكه آيه فوق اشاره به چه اشخاصى مى‏كند و منظور از اين ياوران اسلام كيانند كه خدا آنها را به اين صفات ستوده است ؟ در روايات اسلامى و سخنان مفسران بحث بسيار ديده مى‏شود .در روايات زيادى كه از طرق شيعه و اهل تسنن وارد شده مى‏خوانيم كه اين آيه در مورد على (عليه ‏السلام‏) در فتح خيبر ، يا مبارزه با ناكثين و قاسطين و مارقين ( آتش‏ افروزان جنگ جمل ، و سپاه معاويه ، و خوارج ) نازل شده است و لذا مى‏بينيم كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) بعد از عدم توانائى عده‏ اى از فرماندهان لشگر اسلام براى فتح خيبر ، يك شب در مركز سپاه اسلام رو به آنها كرد و فرمود : لاعطين الراية غدا رجلا ، يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله ، كرارا غير فرار ، لا يرجع حتى يفتح الله على يده : به خدا سوگند پرچم را فردا به دست كسى مى‏سپارم كه خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر نيز او را دوست دارند ، پى در پى به دشمن حمله مى‏كند و هيچگاه از برابر آنها نمى‏گريزد و از اين ميدان باز نخواهد گشت ، مگر اينكه خدا به دست او پيروزى را نصيب مسلمانان مى‏كند .

در روايت ديگرى مى‏خوانيم هنگامى كه از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) در باره اين آيه سؤال كردند دست خود را بر شانه سلمان زد و فرمود : اين و ياران او و هموطنان او هستند .
و به اين ترتيب از اسلام آوردن ايرانيان و كوششها و تلاشهاى پرثمر آنان براى پيشرفت اسلام در زمينه ‏هاى مختلف ، پيشگوئى كرد .سپس فرمود : لو كان الدين معلقا بالثريا لتناوله رجال من ابناء الفارس : اگر دين ( و در روايت ديگرى اگر علم ) به ستاره ثريا بسته باشد و در آسمانها قرار گيرد ، مردانى از فارس آن را در اختيار خواهند گرفت .
و در روايات ديگرى مى‏خوانيم اين آيه در باره ياران مهدى (عليه ‏السلام‏) نازل شده است كه با تمام قدرت در برابر آنها كه از آئين حق و عدالت مرتد شده‏ اند مى‏ايستند و جهان را پر از ايمان و عدل و داد مى‏كنند .شكى نيست كه اين روايات كه در تفسير آيه وارد شده با هم تضاد ندارد ، زيرا اين آيه همانطور كه سيره قرآن است يك مفهوم كلى و جامع را بيان مى‏كند كه على (عليه ‏السلام‏) يا سلمان فارسى مصداق هاى مهم آن مى‏باشند و كسان ديگرى كه اين برنامه ‏ها را تعقيب مى‏كنند نيز شامل مى‏شود ، هر چند در روايات از آنها ذكرى نشده باشد .
ولى متاسفانه تعصب هاى قومى در مورد اين آيه به كار افتاده و افرادى را كه هيچگونه شايستگى ندارند و هيچيك از صفات فوق در آنها وجود نداشته به عنوان مصداق و شان نزول آيه شمرده ‏اند ، تا آنجا كه ابوموسى اشعرى كه
با حماقت كم نظير و تاريخى خود ، اسلام را به سوى پرتگاه كشانيد ، و پرچمدار اسلام ، على (عليه ‏السلام‏) را در تنگناى سختى قرار داد از مصاديق اين آيه شمرده‏ اند ! اصلاح قسمت اخير اين جلد ، در جوار خانه خدا ، در مكه مكرمه هنگام تشرف براى مراسم پرشكوه عمره انجام گرفت در حالى كه قلم را به زحمت مى‏توانستم بدست بگيرم و دستم ناراحت بود .جالب اينكه همان تعصبها را كه در كتب علمى مى‏بينيم به طرز شديد - ترى در ميان افراد عامى و حتى دانشمندان آنها در اينجا مشاهده مى‏كنيم گويا دستى در كار است كه مسلمانان هيچگاه متحد نشوند ، اين تعصب حتى به تاريخ پيش از اسلام نيز سرايت كرده و خيابانى كه نزديك خانه كعبه به عنوان شارع ابوسفيان جلب توجه مى‏كند در حال حاضر از شارع ابراهيم الخليل بنيانگزار مكه شكوهمندتر است ! نسبت شرك دادن به بسيارى از مسلمانان ، براى يك دسته از متعصبين اين سامان مساوى با آب خوردن است ، تكان بخورى فرياد مشرك مشرك بلند مى‏شود گويا اسلام دربست از آنها است و آنها متوليان قرآنند و بس ، و اسلام و كفر دگران به ميل آنها واگذار شده كه با يك كلمه هر كس را بخواهند مشرك و هر كس را بخواهند مسلمان بگويند ! در حالى كه در آيات فوق خوانديم خداوند به هنگام غربت اسلام سلمان و امثال او را براى عظمت اين آئين بزرگ بر مى‏انگيزد ، و اين بشارتى است كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) داده است .
شگفت‏ انگيز اين است كه مساله توحيد كه بايد رمز وحدت مسلمين گردد دستاويزى شده براى تشتت صفوف مسلمين و نسبت دادن مسلمانان به شرك و بت پرستى .تا آنجا كه يكى از افراد مطلع به بعضى از متعصبان آنها گفته بود ببينيد كار ما و شما به كجا رسيده كه اگر اسرائيل بر سر ما مسلط شود جمعى از شما خوشحال مى‏شوند و اگر شما را بكوبد جمعى از ما ! آيا اين همان چيزى نيست كه آنها مى‏خواهند ؟ ! ولى از انصاف نبايد گذشت با تماسهاى مكررى كه با عده ‏اى از علماى آنها داشتم روشن شد كه فهميده ‏ها غالبا از اين وضع ناراحتند مخصوصا يكى از علماى يمن در مسجد الحرام در بحثى كه در زمينه حد و حدود شرك بود در حضور بعضى از بزرگان مدرسين حرم مى‏گفت مساله نسبت دادن اهل قبله به شرك گناه بسيار بزرگى است كه پيشينيان آنرا بسيار مهم مى‏شمردند ، اين چه كارى است كه افراد غير وارد مرتبا مردم را متهم به شرك مى‏كنند آيا آنها نمى‏دانند چه مسؤليت بزرگى را بر عهده مى‏گيرند .

امام حسین (علیه السلام):

فلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاةُ وَصَّتْ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ يَدْفِنَهَا لَيْلاً وَ يُعَفِّيَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِكَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا

وقتى زمان ارتحال فاطمه(سلام الله علیها) فرا رسيد ، به اميرالمؤمنين (عليه ‏السلام) وصيت كرد كه او خود كارش را عهده ‏دار شود، و شبانه دفنش كند، و قبرش را صاف و بى‏ نشان سازد. اميرالمؤمنين عليه‏ السلام آن را خود به عهده گرفت، و او را دفن كرد و قبر فاطمه را صاف و بى‏ نشان ساخت.

الأمالي ج1ص281

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۵۵

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ راَكِعُونَ‏(۵۵)

ترجمه:
۵۵ -سرپرست و رهبر شما تنها خدا است ، و پيامبر او ، و آنها كه ايمان آورده ‏اند و نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏پردازند .

شان نزول آيه ولايت
در تفسير مجمع البيان و كتب ديگر از عبد الله بن عباس چنين نقل شده : كه روزى در كنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) حديث نقل مى‏كرد ناگهان مردى كه عمامه‏ اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانيده بود نزديك آمد و هر مرتبه كه ابن عباس از پيغمبر اسلام (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) حديث نقل ميكرد او نيز با جمله قال رسول الله حديث ديگرى از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) نقل مى‏نمود .
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى كند ، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم ! هر كس مرا نمى‏شناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با اين گوش هاى خودم از رسول خدا (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) شنيدم ، و اگر دروغ مى‏گويم هر دو گوشم كر باد ، و با اين چشمان خود اين جريان راديدم و اگر دروغ مى‏گويم هر دو كور باد ، كه پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) فرمود : على قائد البررة و قاتل الكفرة منصور من نصره مخذول من خذله .
على (عليه ‏السلام‏) پيشواى نيكان است ، و كشنده كافران ، هر كس او را يارى
كند ، خدا ياريش خواهد كرد ، و هر كس دست از ياريش بردارد ، خدا دست از يارى او برخواهد داشت .سپس ابوذر اضافه كرد : اى مردم روزى از روزها با رسول خدا (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) در مسجد نماز مى‏خواندم ، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد ، ولى كسى چيزى به او نداد ، او دست خود را به آسمان بلند كرد و گفت : خدايا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو تقاضاى كمك كردم ولى كسى جواب مساعد به من نداد ، در همين حال على (عليه ‏السلام‏) كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود اشاره كرد .سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) كه در حال نماز بود اين جريان را مشاهده كرد ، هنگامى كه از نماز فارغ شد ، سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت : خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه روح او را وسيع گردانى و كارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشائى تا مردم گفتارش را درك كنند ، و نيز موسى درخواست كرد هارون را كه برادرش بود وزير و ياورش قرار دهى و بوسيله او نيرويش را زياد كنى و در كارهايش شريك سازى .خداوندا ! من محمد پيامبر و برگزيده توام ، سينه مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز ، از خاندانم على (عليه ‏السلام‏) را وزير من گردان تا بوسيله او ، پشتم قوى و محكم گردد .
ابو ذر مى‏گويد : هنوز دعاى پيامبر (صلى‏الله ‏عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) پايان نيافته بود كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) گفت : بخوان ، پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) فرمود : چه بخوانم ، گفت بخوان انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا ... البته اين شان نزول از طرق مختلف ( چنانكه خواهد آمد ) نقل شده كه گاهى در جزئيات و خصوصيات مطلب با هم تفاوتهائى دارند ولى اساس و عصاره همه يكى است .

تفسیر
اين آيه با كلمه انما كه در لغت عرب به معنى انحصار مى‏آيد شروع شده و مى‏گويد : ولى و سرپرست و متصرف در امور شما سه كس است : خدا و پيامبر و كسانى كه ايمان آورده ‏اند ، و نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند .
(انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون) .شك نيست كه ركوع در اين آيه به معنى ركوع نماز است ، نه به معنى خضوع ، زيرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن ، هنگامى كه ركوع گفته مى‏شود به همان معنى معروف آن يعنى ركوع نماز است ، و علاوه بر شان نزول آيه و روايات متعددى كه در زمينه انگشتر بخشيدن على (عليه ‏السلام‏) در حال ركوع وارد شده و مشروحا بيان خواهيم كرد ، ذكر جمله يقيمون الصلاة نيز شاهد بر اين موضوع است ، و ما در هيچ مورد در قرآن نداريم كه تعبير شده باشد زكات را با خضوع بدهيد ، بلكه بايد با اخلاص نيت و عدم منت داد .
همچنين شك نيست كه كلمه ولى در آيه به معنى دوست و يا ناصر و ياور نيست زيرا ولايت به معنى دوستى و يارى كردن مخصوص كسانى نيست كه نماز مى‏خوانند ، و در حال ركوع زكات مى‏دهند ، بلكه يك حكم عمومى است كه همه مسلمانان را در بر مى‏گيرد ، همه مسلمين بايد يكديگر را دوست بدارند و يارى كنند حتى آنهائى كه زكات بر آنها واجب نيست ، و اصولا چيزى ندارند كه زكات بدهند ، تا چه رسد به اينكه بخواهند در حال ركوع زكاتى بپردازند ، آنها هم بايد دوست و يار و ياور يكديگر باشند .از اينجا روشن مى‏شود كه منظور از ولى در آيه فوق ولايت به معنى
سرپرستى و تصرف و رهبرى مادى و معنوى است ، بخصوص اينكه اين ولايت در رديف ولايت پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله ‏وسلّم‏) و ولايت خدا قرار گرفته و هر سه با يك جمله ادا شده است .
و به اين ترتيب ، آيه از آياتى است كه به عنوان يك نص قرآنى دلالت بر ولايت و امامت على (عليه ‏السلام‏) مى‏كند .
ولى در اينجا بحثهاى مهمى است كه بايد به طور جداگانه ، مورد بررسى قرار گيرد:
شهادت احاديث و مفسران و مورخان
همانطور كه اشاره كرديم در بسيارى از كتب اسلامى و منابع اهل تسنن ، روايات متعددى دائر بر اينكه آيه فوق در شان على (عليه ‏السلام‏) نازل شده نقل گرديده كه در بعضى از آنها اشاره به مساله بخشيدن انگشتر در حال ركوع نيز شده و در بعضى نشده ، و تنها به نزول آيه در باره على (عليه‏ السلام‏) قناعت گرديده است .اين روايت را ابن عباس و عمار ياسر و عبد الله بن سلام و سلمة بن كهيل و انس بن مالك و عتبة بن حكيم و عبد الله ابى و عبد الله بن غالب و جابر بن عبد الله انصارى و ابو ذر غفارى نقل كرده ‏اند .
و علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شده از خود على (عليه ‏السلام‏) نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است .
جالب اينكه در كتاب غاية المرام تعداد 24 حديث در اين باره از طرق اهل تسنن و 19 حديث از طرق شيعه نقل كرده است .کتابهاى معروفى كه اين حديث در آن نقل شده از سى كتاب تجاوز مى‏كند كه همه از منابع اهل تسنن است ، از جمله محب الدين طبرى در ذخائر العقبى صفحه 88 و علامه قاضى شوكانى در تفسير فتح القدير جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدى صفحه 148 و در لباب النقول سيوطى صفحه 90 و در تذكرة سبط بن جوزى صفحه 18 و در نور الابصار شبلنجى صفحه 105 و در تفسير طبرى صفحه 165 و در كتاب الكافى الشاف ابن حجر عسقلانى صفحه 56 و در مفاتيح الغيب رازى جلد سوم صفحه 431 و در تفسير در المنصور جلد 2 صفحه 393 و در كتاب كنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردويه و مسند ابن الشيخ و علاوه بر اينها در صحيح نسائى و كتاب الجمع بين الصحاح السته و كتابهاى متعدد ديگرى اين احاديث آمده است .
با اينحال چگونه مى‏توان اين همه احاديث را ناديده گرفت ، در حالى كه در شان نزول آيات ديگر به يك يا دو روايت قناعت مى‏كنند ، اما گويا تعصب اجازه نمى‏دهد كه اين همه روايات و اين همه گواهى دانشمندان در باره شان نزول آيه فوق مورد توجه قرار گيرد .
و اگر بنا شود در تفسير آيه ‏اى از قرآن اين همه روايات ناديده گرفته شود ما بايد در تفسير آيات قرآنى اصولا به هيچ روايتى توجه نكنيم ، زيرا در باره شان نزول كمتر آيه‏اى از آيات قرآن اينهمه روايت وارد شده است .

اين مساله بقدرى روشن و آشكار بوده كه حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پيامبر (صلى‏الله‏ عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) مضمون روايت فوق را در اشعار خود كه در باره على (عليه‏ السلام‏) سروده چنين آورده است : فانت الذى اعطيت اذ كنت راكعا زكاتا فدتك النفس يا خير راكع فانزل فيك الله خير ولاية و بينها فى محكمات الشرايع يعنى : تو بودى كه در حال ركوع زكات بخشيدى ، جان بفداى تو باد اى بهترين ركوع كنندگان .
و به دنبال آن خداوند بهترين ولايت را در باره تو نازل كرد و در ضمن قرآن مجيد آنرا ثبت نمود .
پاسخ به هشت ايراد مخالفان بر آيه ولايت جمعى از متعصبان اهل تسنن اصرار دارند كه ايرادهاى متعددى به نزول اين آيه در مورد على (عليه ‏السلام‏) و همچنين به تفسير ولايت به عنوان سرپرستى و تصرف و امامت بنمايند كه ما ذيلا مهمترين آنها را عنوان كرده و مورد بررسى قرار مى‏دهيم :
۱ -از جمله اشكالاتى كه نسبت به نزول آيه فوق در مورد على (عليه ‏السلام‏) گرفته ‏اند اين است كه آيه با توجه به كلمه الذين كه براى جمع است ، قابل تطبيق بر يك فرد نيست ، و به عبارت ديگر آيه مى‏گويد : ولى شما آنهائى هستند كه نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند ، اين عبارت چگونه بر يك شخص مانند على (عليه‏ السلام‏) قابل تطبيق است ؟ .

پاسخ
در ادبيات عرب مكرر ديده مى‏شود كه از مفرد به لفظ جمع ، تعبيرآورده شده است از جمله در آيه مباهله مى‏بينيم كه كلمه نسائنا به صورت جمع آمده در صورتى كه منظور از آن طبق شان نزولهاى متعددى كه وارد شده فاطمه زهرا (عليهاالسلام‏) است ، و همچنين انفسنا جمع است در صورتى كه از مردان غير از پيغمبر كسى جز على (عليه ‏السلام‏) در آن جريان نبود و در آيه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد مى‏خوانيم .
الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا .
و همانطور كه در تفسير اين آيه در جلد سوم ذكر كرديم بعضى از مفسران شان نزول آنرا در باره نعيم بن مسعود كه يك فرد بيشتر نبود مى‏دانند .
و همچنين در آيه 52 سوره مائده مى‏خوانيم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة در حالى كه آيه در مورد عبد الله ابى وارد شده است كه تفسير آن گذشت و همچنين در آيه اول سوره ممتحنه و آيه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبيراتى ديده مى‏شود كه عموما به صورت جمع است ، ولى طبق آنچه در شان نزول آنها آمده منظور از آن يك فرد بوده است .
اين تعبير يا بخاطر اين است كه اهميت موقعيت آن فرد و نقش مؤثرى كه در اين كار داشته روشن شود و يا بخاطر آن است كه حكم در شكل كلى عرضه شود ، اگر چه مصداق آن منحصر به يك فرد بوده باشد ، در بسيارى از آيات قرآن ضمير جمع به خداوند كه احد و واحد است به عنوان تعظيم گفته شده است .
البته انكار نمى‏توان كرد كه استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح ، خلاف ظاهر است و بدون قرينه جايز نيست ، ولى با وجود آن همه رواياتى كه در شان نزول آيه وارد شده است ، قرينه روشنى بر چنين تفسيرى خواهيم داشت ، و حتى در موارد ديگر به كمتر از اين قرينه نيز قناعت مى‏شود .
۲ -فخر رازى و بعضى ديگر از متعصبان ايراد كرده ‏اند كه على (عليه ‏السلام‏) با آن توجه خاصىكه در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود ( تا آنجا كه معروف است پيكان تير از پايش بيرون آوردند و توجه پيدا نكرد ) چگونه ممكن است صداى سائلى را شنيده و به او توجه پيدا كند ؟ پاسخ - آنها كه اين ايراد را ميكنند از اين نكته غفلت دارند كه شنيدن صداى سائل و به كمك او پرداختن توجه به خويشتن نيست ، بلكه عين توجه بخدا است ، على (عليه‏ السلام‏) در حال نماز از خود بيگانه بود نه از خدا ، و مى‏دانيم بيگانگى از خلق خدا بيگانگى از خدا است و به تعبير روشنتر : پرداختن زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است .نه‌انجام يك عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبير ديگر آنچه با روح عبادت سازگار نيست ، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسير رضاى خدا است ، كاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاكيد ميكند ، ذكر اين نكته نيز لازم است كه معنى غرق شدن در توجه به خدا اين نيست كه انسان بى اختيار احساس خود را از دست بدهد بلكه با اراده خويش توجه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نيست بر مى‏گيرد .

جالب اينكه فخر رازى كار تعصب را بجائى رسانيده كه اشاره على (عليه ‏السلام‏) را به سائل براى اينكه بيايد و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بيرون كند ، مصداق فعل كثير كه منافات با نماز دارد ، دانسته است در حالى كه در نماز كارهائى جايز است انسان انجام بدهد كه به مراتب از اين اشاره بيشتر است و در عين حال ضررى براى نماز ندارد تا آنجا كه كشتن حشراتى مانند مار و عقرب و يا برداشتن و گذاشتن كودك و حتى شير دادن بچه شير خوار را جزء فعل كثير ندانسته‏ اند ، چگونه يك اشاره جزء فعل كثير شد ، ولى هنگاميكه دانشمندى گرفتار طوفان تعصب مى‏شود اينگونه اشتباهات براى او جاى تعجب نيست ! .
۳ -اشكال ديگرى كه به آيه كرده ‏اند در مورد معنى كلمه ولى است كه آنرا به معنى دوست و يارى كننده و امثال آن گرفته‏ اند نه بمعنى متصرف و سرپرست و صاحب اختيار .
پاسخ
-همانطور كه در تفسير آيه در بالا ذكر كرديم كلمه ولى در اينجا نمى‏تواند به معنى دوست و يارى كننده بوده باشد ، زيرا اين صفت براى همه مؤمنان ثابت است نه مؤمنان خاصى كه در آيه ذكر شده كه نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند ، و به عبارت ديگر دوستى و يارى كردن ، يك حكم عمومى است ، در حالى كه آيه ناظر به بيان يك حكم خصوصى مى‏باشد و لذا بعد از ذكر ايمان ، صفات خاصى را بيان كرده است كه مخصوص به يك فرد مى‏شود .
۴-مى‏گويند على (عليه‏ السلام‏) چه زكات واجبى بر ذمه داشت با اينكه از مال دنيا چيزى براى خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است كه به آن زكات گفته نمى‏شود ؟ ! پاسخ - اولا به گواهى تواريخ على (عليه ‏السلام‏) از دسترنج خود اموال فراوانى تحصيل كرد و در راه خدا داد تا آنجا كه مى‏نويسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود ، بعلاوه سهم او از غنائم جنگى نيز قابل ملاحظه بود ، بنابراين اندوخته مختصرى كه زكات به آن تعلق گيرد و يا نخلستان كوچكى كه واجب باشد زكات آنرا بپردازد چيز مهمى نبوده است كه على (عليه‏ السلام‏) فاقد آن باشد ، و اينرا نيز مى‏دانيم كه فوريت وجوب پرداخت زكات فوريت عرفى است كه با خواندن يك نماز منافات ندارد .
ثانيا اطلاق زكات بر زكات مستحب در قرآن مجيد فراوان است ، در بسيارى از سوره ‏هاى مكى كلمه زكات آمده كه منظور از آن همان زكات مستحب است ، زيرا وجوب زكات مسلما بعد از هجرت پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله‏ وسلّم‏) به مدينه ، بوده است ( آيه 3 سوره نمل و آيه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غير اينها ) .
۵ -مى‏گويند : ما اگر ايمان به خلافت بلا فصل على (عليه‏ السلام‏) داشته باشيم بالاخره بايد قبول كنيم كه مربوط به زمان بعد از پيامبر ( صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) بوده ، بنابراين على (عليه‏ السلام‏) در آنروز ولى نبود ، و به عبارت ديگر ولايت در آن روز براى او بالقوه بود نه بالفعل در حالى كه ظاهر آيه ولايت بالفعل را مى‏رساند .
پاسخ - در سخنان روز مره در تعبيرات ادبى بسيار ديده مى‏شود كه اسم يا عنوانى به افرادى گفته مى‏شود كه آنرا بالقوه دارند مثلا انسان در حال حيات خود وصيت مى‏كند و كسى را به عنوان وصى خود و قيم اطفال خويش تعيين مى‏نمايد و از همان وقت عنوان وصى و قيم به آن شخص گفته مى‏شود ، در حالى كه طرف هنوز در حيات است و نمرده است ، در رواياتى كه در مورد على (عليه ‏السلام‏) از پيامبر (صلى‏الله ‏عليه ‏وآله‏ وسلّم‏) در طرق شيعه و سنى نقل شده مى‏خوانيم كه پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏‌وآله ‏وسلّم‏) او را وصى و خليفه خود خطاب كرده در حالى كه هيچيك از اين عناوين در زمان پيامبر (صلى‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلّم‏) نبود - در قرآن مجيد نيز اينگونه تعبيرات ديده مى‏شود از جمله در مورد زكريا مى‏خوانيم كه از خداوند چنين تقاضا كرد .
هب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب .
در حالى كه مسلم است منظور از ولى در اينجا سرپرستى براى بعد از مرگ او منظور بوده است ، بسيارى از افراد جانشين خود را در حيات خود تعيين مى‏كنند و از همان زمان نام جانشين بر او مى‏گذارند با اينكه جنبه بالقوه دارد .
۶-مى‏گويند : چرا على (عليه‏ السلام‏) با اين دليل روشن شخصا استدلال نكرد ؟ پاسخ - همانطور كه در ضمن بحث پيرامون روايات وارده در شان نزول آيه خوانديم اين حديث در كتب متعدد از خود على (عليه ‏السلام‏) نيز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردويه و ابى الشيخ و كنز العمال - و اين در حقيقت بمنزله استدلال حضرت است به اين آيه شريفه .

در كتاب نفيس ( الغدير ) از كتاب سليم بن قيس هلالى حديث مفصلى نقل مى‏كند كه على (عليه ‏السلام‏) در ميدان صفين در حضور جمعيت براى اثبات حقانيت خود دلائل متعددى آورد از جمله استدلال بهمين آيه بود .
و در كتاب غاية المرام از ابو ذر چنين نقل شده كه على (عليه‏ السلام‏) روز شورى نيز به همين آيه استدلال كرد .
۷ -مى‏گويند : اين تفسير با آيات قبل و بعد سازگار نيست ، زيرا در آنها ولايت به معنى دوستى آمده است .
پاسخ - بارها گفته ‏ايم آيات قرآن چون تدريجا ، و در وقايع مختلف نازل گرديده هميشه پيوند با حوادثى دارد كه در زمينه آن نازل شده است ، و چنان نيست كه آيات يك سوره يا آياتى كه پشت سر هم قرار دارند همواره پيوند نزديك از نظر مفهوم و مفاد داشته باشد لذا بسيار مى‏شود كه دو آيه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسير آنها بخاطر پيوند با آن حوادث از يكديگر جدا مى‏شود .
با توجه به اينكه آيه انما وليكم الله بگواهى شان نزولش در زمينه زكات دادن على (عليه ‏السلام‏) در حال ركوع نازل شده و آيات گذشته و آينده همانطور كه خوانديم و خواهيم خواند در حوادث ديگرى نازل شده است نمى‏توانيم روى پيوند آنها زياد تكيه كنيم .
به علاوه آيه مورد بحث اتفاقا تناسب با آيات گذشته و آينده نيز دارد زيرا در آنها سخن از ولايت به معنى يارى و نصرت و در آيه مورد بحث سخن از ولايت به معنى رهبرى و تصرف مى‏باشد و شك نيست كه شخص ولى و سرپرست و متصرف ، يار و ياور پيروان خويش نيز خواهد بود .
بعبارت ديگر يار و ياور بودن يكى از شئون ولايت مطلقه است .
۸ -مى‏گويند : انگشترى با آن قيمت گزاف كه در تاريخ نوشته‏ اند ، على (عليه ‏السلام‏) از كجا آورده بود ؟ ! بعلاوه پوشيدن انگشترى با اين قيمت فوق العاده سنگين اسراف محسوب نمى‏شود ؟ آيا اينها دليل بر عدم صحت تفسير فوق نيست ؟ پاسخ - مبالغه‏ هائى كه در باره قيمت آن انگشتر كرده ‏اند بكلى بى اساس است و هيچگونه دليل قابل قبولى بر گرانقيمت بودن آن انگشتر نداريم و اينكه در روايت ضعيفى قيمت آن معادل خراج شام ذكر شده به افسانه شبيه‏ تر است تا واقعيت و شايد براى بى ارزش نشان دادن اصل مساله جعل شده است ، و در روايات صحيح و معتبر كه در زمينه شان نزول آيه ذكر كرده ‏اند اثرى از اين افسانه نيست ، بنابراين نمى‏توان يك واقعيت تاريخى را با اينگونه سخنان پرده‏ پوشى كرد .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پیام رهبرفرزانه انقلاب اسلامی به مناسبت تشییع شهدای گمنام در روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

سلام بر شهیدان گمنام، گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصه‌ی افلاکیان. فداکارانی که پس از گذشت سالیان دراز از لحظه‌ی شهادتشان کشور را با رائحه‌ی معنویت و جهاد، معطّر میسازند و پرچم افتخار به خونهای ریخته شده در راه اسلام و قرآن را، بیش از پیش به اهتزاز در میآورند.

تقارن تشییع پیکر این مسافرانِ به خانه‌ برگشته، با روز شهادت صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله‌علیها مبشّر ابدیّت یاد و خاطره‌ی آنان و مژده‌بخش خیر کثیری است که از ناحیه‌ی آنان برای کشور امام زمان روحی‌فداه فراهم خواهد آمد ان‌شاءالله.

به ارواح طیبه‌ی این شهیدان و به چشمها و دلهای منتظر پدران و مادران و همسران آنان سلام و درود میفرستم و فضل و رحمت فزاینده‌ی پروردگار را برای همه‌ی آنان مسألت میکنم.

سید علی خامنه‌ای

شهید عباس گرمابدری

گزیده‌ای از وصیت‌نامه عارفانه شهید مدافع حرم «رسول خلیلی»

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

If there was no Battle of Karbala, we would be oblivious to Islam's principals today

A great and glorious soldier

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۴۹تا۵۵ , اهل کتاب , خداوند , نارل , حکم , هوس , پیروی مکن , بر حذر باش , مبادا , احکام , خدا , منحرف , حکم , داوری , گناهان , مجازات , فاسق , جاهلیت , افراد با ایمان , با ایمان , ایمان , حضرت زهرا سلام الله علیها , عبادت خالص , پیشکش , بهترین مصلحت , بهترین , مصلحت , يهود و نصارى , تكيه گاه , جمعيت ستمكار , جمعيت , ستمكار , هدایت , بیمار , دل , دوستی , حادثه , کمک , نیاز , پیروزی , مسلمانان , پنهان , پشیمان , منافقان , سوگند , نابودی اعمال , زیانکار , پاکسازی , شرک , نماز , تکبر , زکات , تزکیه نفس , افزایش رزق و روزی , رزق و روزی , تخلاص , استوار , حج , تقویت , استحکام دین , دین , استحکام , آئين , زیان , دوست , مومنان , متواضع , کافران , جهاد , در راه خدا , سرزنش , هراس , فضل خدا , شایسته , وسیع , دانا , امام حسین (علیه السلام) , ارتحال , فاطمه (سلام الله علیها) , اميرالمؤمنين (عليه ‏السلام) , وصیت , شبانه , دفن , قبر , صاف , بی نشان , اميرالمؤمنين عليه‏ السلام , قبر فاطمه سلام الله علیها , سرپرست , رهبر , پیامبر , رکوع , زکات , ابوذر غفارى , ابن عباس , حدیث , آيه ولايت , على (عليه ‏السلام‏) , پيشواى نيكان , كشنده كافران , یاری , ابوذر , مسجد , سائل , جواب مساعد , تقضای کمک , موسی , تقاضا , روح , وسیع , آسان , گره , زبان , مردم , گفتار , درک , هارون , وزیر , یاور , شریک , محمد , پیامبر , برگزیده , سینه , گشاده , پشت , قوی , محکم , جبرئيل , تشییع شهدای گمنام , تشییع , شهدای گمنام , سلام بر شهیدان گمنام , گمنام , خاکیان , معروف , افلاکیان , شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) , خیر کثیر , سید علی خامنه‌ای , شهید عباس گرمابدری , شهید مدافع حرم رسول خلیلی , رسول خلیلی , شهید رسول خلیلی , شهید مدافع حرم , شهدای مدافع حرم , یا زهراء سلام الله علیها , امام خامنه ای , ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

 امیرالمومنین (عليه السّلام):

ما اتَّقى أحَدٌ إلاّ سَهَّلَ اللّه ُ مَخرَجَهُ.

هيچ كس پرهيزكارى پيشه نكرد، مگر اين كه خدا راه بیرون رفتن از سختى ها و مشکلات زندگی را برايش آسان كرد.

غرر الحكم ح9565

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۳۸تا۴۰

وَ السارِقُ وَ السارِقَةُ فَاقْطعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءَ بِمَا كَسبَا نَكَلاً مِّنَ اللَّهِوَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‏(۳۸) فَمَن تَاب مِن بَعْدِ ظلْمِهِ وَ أَصلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوب عَلَيْهِإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏(۳۹) أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْك السمَوَتِ وَ الأَرْضِ يُعَذِّب مَن يَشاءُ وَ يَغْفِرُ لِمَن يَشاءُوَ اللَّهُ عَلى كلّ‏ِ شىْ‏ءٍ قَدِيرٌ(۴۰)

ترجمه:
۳۸ -دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر عملى كه انجام داده‏ اند به عنوان يك مجازات الهى قطع كنيد ، و خداوند توانا و حكيم است .
۳۹ -اما آن كس كه پس از ستم كردن ، توبه و جبران نمايد خداوند توبه او را مى‏پذيرد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است .
۴۰ -آيا نمى‏دانى كه خداوند مالك و حكمران آسمانها و زمين است ؟ هر كس را بخواهد ( و شايسته ببيند ) مجازات مى‏كند و هر كس را بخواهد ( و شايسته بداند ) مى‏بخشد و خداوند بر هر چيزى قادر است .

تفسیر

مجازات دزدان

در چند آيه قبل احكام محارب يعنى كسى كه با تهديد به اسلحه آشكارا متعرض جان و مال و نواميس مردم مى‏شود بيان شد ، در اين آيات ، به همين تناسب ، حكم دزد يعنى كسى كه بطور پنهانى و مخفيانه اموال مردم را مى‏برد بيان گرديده است : نخست مى‏فرمايد : دست مرد و زن سارق را قطع كنيد .
(و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما) .
در اينجا مرد دزد بر زن دزد مقدم داشته شده در حالى كه در آيه حد زنا كار ، زن زانیه بر مرد زانى مقدم ذكر شده است ، اين تفاوت شايد به خاطر آن باشد كه در مورد دزدى عامل اصلى بيشتر مردانند و در مورد ارتكاب زنا عامل و محرك مهمتر زنان بى‏بند و بار !
سپس مى‏گويد : اين كيفرى است در برابر اعمالى كه انجام داده ‏اند و و مجازاتى است از طرف خداوند .
(جزاء بما كسبا نكالا من الله) .
در حقيقت در اين جمله اشاره به آن است كه اولا - اين كيفر نتيجه كار خودشان است و چيزى است كه براى خود خريده‏ اند و ثانيا - هدف از آن پيشگيرى و بازگشت به حق و عدالت است ( زيرا نكال به معنى مجازاتى است كه به منظور پيشگيرى و ترك گناه انجام مى‏شود - اين كلمه در اصل به معنى لجام و افسار است و سپس به هر كارى كه جلوگيرى از انحراف كند گفته شده است ) و در پايان آيه براى رفع اين توهم كه مجازات مزبور عادلانه
نيست مى‏فرمايد : خداوند هم توانا و قدرتمند است ، بنابراين دليلى ندارد كه از كسى انتقام بگيرد و هم حكيم است بنا بر اين دليلى ندارد كه كسى را بى‏حساب مجازات كند ( و الله عزيز حكيم) .
در آيه بعد راه بازگشت را به روى آنها گشوده و مى‏فرمايد : كسى كه بعد از اين ستم توبه كند و در مقام اصلاح و جبران برآيد خداوند او را خواهد بخشيد زيرا خداوند آمرزنده مهربان است .
(فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه ان الله غفور رحيم) .
آيا به وسيله توبه تنها گناه او بخشوده مى‏شود و يا اينكه حد سرقت ( بريدن دست ) نيز ساقط خواهد شد ؟ معروف در ميان فقهاى ما اين است كه : اگر قبل از ثبوت سرقت در دادگاه اسلامى توبه كند حد سرقت نيز از او برداشته مى‏شود ، ولى هنگامى كه از طريق دو شاهد عادل ، جرم او ثابت شد با توبه از بين نمى‏رود .
در حقيقت توبه حقيقى كه در آيه به آن اشاره شده آن است كه قبل از ثبوت حكم در محكمه انجام گيرد ، و گرنه هر سارقى هنگامى كه خود را در معرض مجازات ديد اظهار توبه خواهد نمود و موردى براى اجراى حق باقى نخواهد ماند و به تعبير ديگر توبه اختيارى آن است كه قبل از ثبوت جرم در دادگاه انجام گيرد ، و گرنه توبه اضطرارى همانند توبه ‏اى كه به هنگام مشاهده عذاب الهى و يا آثار مرگ صورت مى‏گيرد ارزشى ندارد ، و به دنبال حكم توبه سارقان روى سخن را به پيامبر بزرگ اسلام كرده ، مى‏فرمايد : آيا نمى‏دانى كه خداوند مالك آسمان و زمين است و هر گونه صلاح بداند در آنها تصرف مى‏كند ، هر كس را كه شايسته مجازات بداند مجازات ، و هر كس را كه شايسته بخشش ببيند مى‏بخشد و او بر هر چيز توانا است .
(ا لم تعلم ان الله له ملك السموات و الارض يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء و الله على كل شى قدير) .

شرائط مجازات سارق

قرآن در اين حكم همانند سائر احكام ريشه مطلب را بيان كرده و شرح آن به سنت پيامبر واگذار شده است ، آنچه از مجموع روايات اسلامى استفاده مى‏شود اين است كه اجراى اين حد اسلامى ( بريدن دست ) شرائط زيادى دارد كه بدون آن اقدام به اين كار جائز نيست از جمله اينكه :
۱ -متاعى كه سرقت شده بايد حد اقل يك ربع دينار باشد .
۲-از جاى محفوظى مانند خانه و مغازه و جيب‏هاى داخلى سرقت شود .
۳ -در قحط سالى كه مردم گرسنه‏ اند و راه به جائى ندارند نباشد .
۴ -سارق عاقل و بالغ باشد ، و در حال اختيار دست به اين كار بزند .
۵-سرقت پدر از مال فرزند ، يا سرقت شريك از مال مورد شركت اين حكم را ندارد .
۶-سرقت ميوه از درختان باغ را نيز از اين حكم استثناء كرده ‏اند .
۷ -كليه مواردى كه احتمال اشتباهى براى سارق در ميان باشد كه مال خود را به مال ديگرى احتمالا اشتباه كرده است از اين حكم مستثنى است .
و پاره‏اى از شرائط ديگر كه شرح آن در كتب فقهى آمده است .
اشتباه نشود منظور از ذكر شرائط بالا اين نيست كه سرقت تنها در صورت اجتماع اين شرائط حرام است ، بلكه منظور اين است كه اجراى حد مزبور ، مخصوص اينجا است و گرنه سرقت به هر شكل به هر صورت ، و به هر اندازه و هر كيفيت در اسلام حرام است .

اندازه قطع دست سارق :

معروف در ميان فقهاى ما با استفاده از روايات اهل بيت (عليهم‏السلام‏) اين است
كه تنها چهار انگشت از دست راست بريده مى‏شود ، نه بيشتر ، اگر چه فقهاى اهل تسنن بيش از آن گفته ‏اند .

آيا اين مجازات اسلامى خشونت آميز است؟

بارها اين ايراد از طرف مخالفان اسلام و يا پاره ‏اى از مسلمانان كم اطلاع شده است كه اين مجازات اسلامى بسيار شديد به نظر مى‏رسد و اگر بنا بشود اين حكم در دنياى امروز عمل شود بايد بسيارى از دستها را ببرند ، به علاوه اجراى اين حكم سبب مى‏شود كه يك نفر گذشته از اينكه عضو حساسى از بدن خود را از دست دهد تا پايان عمرانگشت ‏نما باشد .
در پاسخ اين ايراد بايد به اين حقيقت توجه داشت كه : اولا - همانطور كه در شرائط اين حكم گفتيم هر سارقى مشمول آن نخواهد شد بلكه تنها يك دسته از سارقان خطرناك هستند كه رسما مشمول آن مى‏شوند .
ثانيا - با توجه به اينكه راه اثبات جرم در اسلام شرائط خاصى دارد اين موضوع باز هم تقليل پيدا مى‏كند .
ثالثا - بسيارى از ايرادهائى كه افراد كم اطلاع بر قوانين اسلام مى‏كنند به خاطر آن است كه يك حكم را به طور مستقل و منهاى تمام احكام ديگر مورد بررسى قرار مى‏دهند ، يعنى به عبارت ديگر آن حكم را در يك جامعه صددرصد غير اسلامى فرض مى‏كنند ، ولى اگر توجه داشته باشيم كه اسلام تنها اين يك حكم نيست بلكه مجموعه احكامى است كه پياده شدن آن در يك اجتماع سبب اجراى عدالت اجتماعى ، و مبارزه با فقر ، و تعليم و تربيت صحيح ، و آموزش و پرورش كافى ، آگاهى و بيدارى و تقوا مى‏گردد ، روشن مى‏شود كه مشمولان اين حكم چه اندازه كم خواهند بود اشتباه نشود ، منظور اين نيست كه در جوامع امروز اين حكم نبايد اجراء شود بلكه منظور اين است كه هنگام داورى و قضاوت بايد تمام اين جوانب را در نظر گرفت .
خلاصه حكومت اسلامى موظف است كه براى تمام افراد ملت خود نيازمنديهاى اولى زندگى را فراهم سازد ، و به آنها آموزش لازم دهد ، و از نظر اخلاقى نيز تربيت كند ، بديهى است در چنان محيطى افراد متخلف بسيار كم خواهند شد .
رابعا - اگر ملاحظه مى‏كنيم امروز دزدى فراوان است به خاطر آن است كه چنين حكمى اجراء نمى‏شود و لذا در محيط هائى كه اين حكم اسلامى اجراء مى‏گردد ( مانند محيط عربستان سعودى كه تا سالهاى اخير اين حكم در آن اجراء مى‏شد ) امنيت فوق ‏العاده‏اى از نظر مالى در همه جا حكمفرما بود .
بسيارى از زائران خانه خدا با چشم خودچمدانها يا كيفهاى پول را در كوچه و خيابانهاى حجاز ديده ‏اند كه هيچكس جرئت دست زدن به آن را ندارد تا اينكه مامورين اداره جمع ‏آورى گمشده ‏ها بيايند و آن را به اداره مزبور ببرند و صاحبش بيايد و نشانه دهد و بگيرد .
غالب مغازه ‏ها در شبها در و پيكرى ندارند و در عين حال كسى هم دست به سرقت نمى‏زند .
جالب اينكه اين حكم اسلامى با اينكه قرنها اجراء مى‏شد و در پناه آن مسلمانان آغاز اسلام در امنيت و رفاه مى‏زيستند در مورد تعداد بسيار كمى از افراد كه از چند نفر تجاوز نمى‏كرد اين حكم در طى چند قرن اجراء گرديد .
آيا بريدن چند دست خطا كار براى امنيت چند قرن يك ملت قيمت گزافى است كه پرداخت مى‏شود ؟
آیا اجراى اين حد در مورد سارق به خاطر يك ربع دينار منافات با آنهمه احترامى كه اسلام براى جان مسلمان و حفظ او از هر گونه گزند قائل شده ندارد ، تا آنجا كه ديه بريدن چهار انگشت يك انسان مبلغ گزافى تعيين شده است .
اتفاقا همين سؤال - به طورى كه از بعضى از تواريخ بر مى‏آيد - از عالم بزرگ اسلام ، علم الهدى مرحوم سيد مرتضى ، در حدود يكهزار سال قبل شد ، سؤال كننده موضوع سؤال خود را طى شعرى به شرح ذيل مطرح كرد : يد بخمس مئين عسجد وديت ما بالها قطعت فى ربع دينار ؟ يعنى : دستى كه ديه آن پانصد دينار است .
چرا به خاطر يك ربع دينار بريده مى‏شود ؟ سيد مرتضى در جواب او اين شعر را سرود : عز الامانة اغلاها و ارخصها ذل الخيانة فافهم حكمة البارى يعنى عزت امانت آن دست را گرانقيمت كرد .
و ذلت خيانت بهاى آن را پائين آورد ، فلسفه حكم خدا را بدان .

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

https://khamenei.ir/

دوران دفاع مقدس

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۳۸تا۴۰ , تفسیر سوره مبارکه مائده , مرد دزد , زن دزد , مرد , زن , قطع دست , قطع دست دزد , مجازات , مجازات الهی , خداوند , توانا , حکیم , ستم , توبه , جبران , آمرزنده , مهربان , مالک , حکمران , آسمان , آسمانها , زمین , شایسته , بخشش , قادر , امیرالمومنین (عليه السّلام) , پرهیزکاری , سختی , مشکلات , زندگی , مشکلات زندگی , آسان , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

زیارت حضرت فاطمه الزهرا "سلام الله علیها"

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.

ای آزموده، آزمودت خدایی که تو را آفرید، پیش از آنکه تو را بیافریند، پس به آنچه آزمودت تو را شکیبا یافت، ما بر این باوریم که دوستان و تصدیق‌کنندگان توییم و به تمام آنچه پدرت (درود خدا بر او و خاندانش باد) و جانشینش برای ما آورده شکیبایی کننده‌ایم، پس از تو درخواست می‌کنیم، اگر تصدیق‌کننده تو بوده‌ایم، ما را به تصدیقمان به پدرت و جانشینش مرتبط کنی تا خود را بشارت دهیم که به سبب دوستی تو پاک شده‌ایم.

و نیز مستحب است بگویی:

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ؛سلام بر تو ای دختر رسول خدا، سلام بر تو ای دختر پیامبر خدا، سلام بر تو ای دختر محبوب خدا، سلام بر تو ای دختر دوست صمیمی خدا، سلام بر تو ای دختر برگزیده خدا، سلام بر تو ای دختر امین خدا، سلام بر تو ای دختر بهترین خلق خدا، سلام بر تو ای دختر برترین پیامبران خدا و رسولان و فرشتگانش، سلام بر تو ای دختر بهترین مخلوقات، سلام بر تو ای بانوی بانوان جهان از گذشتگان و آیندگان، سلام بر تو ای همسر ولی خدا و بهترین خلق بعد از رسول خدا؛السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ؛سلام بر تو ای مادر حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت، سلام بر تو ای صدّیقه شهیده، سلام بر تو ای خشنود از خدا و خدا خشنود از تو، سلام بر تو ای فاضله پاکیزه، سلام بر تو ای حوریه در لباس انسان، سلام بر تو ای پرهیزگار پاک، سلام بر تو ای هم‌سخن با ملائکه و ای بسیار دانا، سلام بر تو ای ستمدیده، ای که حقت غصب شده، سلام بر تو ای سرکوب شده و پس‌زده شدۀ دشمن، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو ای فاطمه دختر رسول خدا، درود خدا بر تو روح و تن تو؛أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَكَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيباً.

گواهی می‌دهم که بر برهانی روشن از سوی پروردگارت از جهان درگذشتی و هرکه تو را شاد کرد، رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) را شاد نمود و هرکه به تو جفا کرد، به رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) جفا کرد و هرکه تو را آزرد، رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) را آزرد و هرکه به تو پیوست، به رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) پیوست و هر که از تو برید، از رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) برید، چراکه تو پاره تن او و روح بین دو پهلوی او هستی، خدا و رسولان خدا و فرشتگانش را گواه می‌گیرم که من خشنودم از کسی که تو از او خشنودی و خشمگینم بر کسی که تو بر او خشمگینی و بیزارم از هر که تو از او بیزاری و دوست دارم هرکه را تو دوست داری و دشمنم هرکه را تو با او دشمنی و متنفّرم از هرکه تو از او نفرت داری و محبّت دارم به هرکه تو به او محبّت داری و خدا برای شهادت و حسابرسی و کیفر دهی و پاداش دهی کافی است.

آنگاه بر رسول خدا و ائمه طاهرین صلوات می‌فرستی.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۸

۱۸ وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ

ترجمه
۱۸ ـ يهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستيم». بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مى كند»؟! بلكه شما هم بشرى هستيد از مخلوقاتى كه آفريده; هر كس را بخواهد، مى بخشد; و هر كس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات مى كند; و حكومت آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، از آنِ اوست; و بازگشت همه موجودات، به سوى اوست.

تفسیر
در تكميل بحث هاى گذشته درباره يهود و نصارى، در اين آيه، به يكى از ادعاهاى بى اساس و امتيازات موهومى كه آنها داشتند اشاره كرده، مى گويد: «يهود و نصارى گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم»! (وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ)! اين تنها امتياز موهومى نيست كه آنها براى خود قائل شدند، و در اين آيه به آن اشاره شده، بلكه در قرآن بارها به اين گونه ادعاهاى آنان اشاره شده است. در آيه 111 سوره «بقره» ادعاى آنها درباره اين كه غير از آنان كسى داخل بهشت نمى شود و بهشت مخصوص يهود و نصارى است را بيان كرده و ابطال مى نمايد. در آيه 80 سوره «بقره» ادعاى يهود دائر بر اين كه آتش دوزخ جز ايام معدودى به آنان نمى رسد ذكر نموده و آنها را سرزنش مى كند. و در آيه فوق به ادعاى موهوم فرزندى خدا و دوستى خاص او اشاره شده است. شك نيست كه آنها خود را حقيقتاً فرزند خدا نمى دانستند، تنها مسيحيان، عيسى(عليه السلام) را فرزند حقيقى خدا مى دانند و به آن تصريح مى كنند ولى منظورشان از انتخاب اين نام و عنوان، براى خود اين بوده كه بگويند رابطه خاصى با خدا دارند و گويا هر كس در نژاد آنها و يا جزء جمعيت آنها مى شد، بدون اين كه اعمال صالحى انجام داده باشد، خود به خود، از دوستان و گروه فرزندان خدا مى شد! 2 اما مى دانيم قرآن با تمام اين امتيازات موهوم مبارزه مى كند و امتياز هر انسانى را تنها در ايمان، عمل صالح و پرهيزگارى او مى شمرد، لذا در آيه فوق، براى ابطال اين ادعا چنين مى گويد: «بگو: پس چرا شما را در مقابل گناهانتان مجازات مى كند»؟ (قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ). يعنى شما خودتان اعتراف داريد كه لااقل مدتى كوتاه مجازات خواهيد شد، اين مجازات نشانه آن است كه: ادعاى ارتباط فوق العاده شما با خدا ـ كه خود را دوستان، بلكه فرزندان خدا مى شماريد ـ ادعائى است بى اساس. به علاوه، تاريخ شما نشان مى دهد كه گرفتار يك سلسله مجازات ها و كيفرهاى الهى در همين دنيا نيز شده ايد، و اين دليل ديگرى بر بطلان ادعاى شما است. آنگاه براى تأكيد مطلب اضافه مى كند: «شما بشرى هستيد از مخلوقات خدا، همانند ساير انسان ها» (بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ). و اين يك قانون عمومى است كه: «خدا هر كه را بخواهد (و شايسته ببيند) مى بخشد، و هر كه را بخواهد (و مستحق ببيند) كيفر مى دهد» (يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ). از اين گذشته، همه مخلوق خدا هستند و بنده و مملوك او، بنابراين نام فرزند خدا بر كسى گذاشتن منطقى نيست، مى فرمايد: «مالكيت آسمان ها و زمين و آنچه بين اين دو است از آنِ خدا است» (وَ لِلّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما). و مى افزايد: «و سرانجام تمام مخلوقات به سوى او باز مى گردند» (وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ). در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه: در كجا آمده كه يهود و نصارى دعوى فرزندى خدا كردند؟ (هر چند فرزند در اينجا به معنى مجازى باشد نه معنى حقيقى). در پاسخ اين سؤال بايد توجه داشت: در «اناجيل» كنونى، اين تعبير مكرّر ديده مى شود، از جمله در «انجيل يوحنا»، باب 8، جمله 41 به بعد، از زبان عيسى خطاب به يهود مى خوانيم: «شما كارهاى پدر خود را مى كنيد (يهوديان) به او گفتند: ما از زنا متولد نشده ايم يك پدر داريم كه خدا است! عيسى ايشان را گفت: كه اگر خدا پدر شما مى بود، مرا دوست مى داشتيد» در روايات اسلامى نيز در حديثى از «ابن عباس» مى خوانيم كه: پيغمبر(صلى الله عليه وآله)جمعى از يهود را به دين اسلام دعوت كرد و آنها را از مجازات خدا بيم داد، گفتند: چگونه ما را از كيفر خدا مى ترسانى در حالى كه ما فرزندان خدا و دوست هاى او هستيم! 4 در تفسير «مجمع البيان» در ذيل آيه مورد بحث، نيز حديثى شبيه حديث فوق نقل شده كه: جمعى از يهود در برابر تهديد پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مجازات الهى گفتند: ما را تهديد مكن! زيرا ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم، اگر خشم بر ما كند، همانند خشمى است كه انسان نسبت به فرزند خود دارد يعنى به زودى اين خشم فرو مى نشيند!

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وقتی خدا بنده ای را دوست دارد...

حضرت امام صادق علیه السلام

إنَّ اللَهَ إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلآءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُم یَا سَدِیرُ لَنُصبِحُ بِهِ وَ نُمسِی

خداوند تبارک و تعالی هنگامی که بنده اش را دوست داشته باشد، او را در بلاها و ابتلائات فرو می برد. و ای سدیر! ما و شما صبح و شب در بلا هستیم.

«الکافی» ج 3 ص 253

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۹

۱۹ يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشير وَ لا نَذير فَقَدْ جاءَكُمْ بَشيرٌ وَ نَذيرٌ وَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْء قَديرٌ

ترجمه
۱۹ ـ اى اهل كتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى ميان پيامبران، به سوى شما آمد; در حالى كه حقايق را براى شما بيان مى كند; تا مبادا بگوييد: «نه بشارت دهنده اى به سراغ ما آمد، و نه بيم دهنده اى». (هم اكنون، پيامبرِ) بشارت دهنده و بيم دهنده، به سوى شما آمد. و خداوند بر همه چيز تواناست.

تفسیر
باز در اين آيه، روى سخن به اهل كتاب است، مى فرمايد: «اى اهل كتاب و اى يهود و نصارى پيامبر ما به سوى شما آمد تا در عصرى كه ميان پيامبران الهى فترت و فاصله اى واقع شده، حقايق را براى شما بيان مى كند، مبادا بگوئيد از طرف خدا بشارت دهنده و بيم دهنده به سوى ما نيامد» (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشير وَ لا نَذير). آرى، اكنون «بشير» و «نذير» آمده، يعنى: «پيامبر اسلام به سوى شما آمده تا افراد با ايمان و نيكوكار را به رحمت و پاداش الهى بشارت، و افراد بى ايمان، گنهكار و آلوده را از كيفرهاى الهى بيم مى دهد» (فَقَدْ جاءَكُمْ بَشيرٌ وَ نَذيرٌ). و در پايان آيه مى فرمايد: «و خداوند بر همه چيز توانا است» (وَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَيْء قَديرٌ). يعنى برانگيختن پيامبران و جانشينان آنها براى نشر دعوت حق در برابر قدرت او ساده و آسان است. «فترت» در اصل، به معنى سكون و آرامش است و به فاصله ميان دو جنبش و حركت يا دو كوشش و نهضت و انقلاب، نيز گفته مى شود. و از آنجا كه در فاصله ميان «موسى» (عليه السلام) و «مسيح» (عليه السلام) پيامبران و رسولانى وجود داشتند، اما در ميان حضرت مسيح و پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله) به اين شكل نبود، قرآن اين دوران را دوران «فترت رسل» ناميده است، و مى دانيم كه ميان دوران مسيح و بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) حدود ششصد سال فاصله بود ولى طبق آنچه در قرآن در سوره «يس» آيه 14 به آن اشاره شده، و مفسران اسلامى نيز گفته اند، حداقل در ميان اين دو پيامبر، سه نفر از رسولان آمده اند و بعضى عدد آنها را چهار نفر مى دانند. اما در هر حال ميان وفات آن رسولان و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) فاصله اى وجود داشت و به همين دليل در قرآن از آن به عنوان دوران «فترت» ياد شده است.

در اينجا ممكن است گفته شود: طبق عقيده ما، جامعه انسانيت لحظه اى از نماينده خدا و فرستادگان او خالى نخواهد شد، چگونه ممكن است چنين فترتى وجود داشته باشد؟ در پاسخ بايد توجه داشت: قرآن مى گويد: «عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ» يعنى رسولانى در اين دوران نبودند اما هيچ مانعى ندارد كه اوصياى آنها وجود داشته باشند. به تعبير بهتر، «رسولان»، آنهائى بودند كه دست به تبليغات وسيع و دامنه دارى مى زدند، مردم را بشارت مى دادند و انذار مى كردند، سكوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى شكستند، و صداى خود را به گوش همگان مى رساندند، ولى اوصياى آنها همگى چنين مأموريتى را نداشتند و حتى گاهى ممكن است آنها به خاطر يك سلسله عوامل اجتماعى در ميان مردم به طور پنهان زندگى مى نموده اند. على(عليه السلام) در يكى از بياناتش در «نهج البلاغه» مى فرمايد: اَللّهُمَّ بَلى لا تَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قائِم لِلّهِ بِحُجَّة اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمّا خائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَيِّناتُهُ... يَحْفَظُ اللّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّناتِهِ حَتّى يُودِعُوها نُظَرائَهُمْ وَ يَزْرَعُوها فِى قُلُوبِ أَشْباهِهِمْ: «آرى، روى زمين هرگز از كسى كه قيام به حجت الهى كند، خالى نخواهد ماند، خواه آشكار و مشهور باشد، يا پنهان و ناشناخته، براى اين كه احكام، دستورات، دلائل و نشانه هاى خداوند از ميان نرود (و آنها را از تحريف و دستبرد مصون دارند)... خداوند به وسيله آنها دلائل و نشانه هاى خود را حفظ مى كند تا به افرادى همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى كسانى شبيه خود بيفشانند...» روشن است هنگامى كه رسولان انقلابى و مبلّغان موج شكن در ميان جامعه نباشند، تدريجاً خرافات، وسوسه هاى شيطانى و تحريف ها و بى خبرى از تعليمات الهى گسترش مى يابد، اينجا است كه ممكن است جمعى وضع موجود را عذر و بهانه اى براى فرار از زير بار مسئوليت ها بپندارند، در اين موقع، خداوند به وسيله مردانِ آسمانى اين عذر و بهانه ها را قطع مى نمايد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۲۰تا۲۶

۲۰ وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ ۲۱ يا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ ۲۲ قالُوا يا مُوسى إِنَّ فيها قَوْماً جَبّارينَ وَ إِنّا لَنْ نَدْخُلَها حَتّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ ۲۳ قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ ۲۴ قالُوا يا مُوسى إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ ۲۵قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاّ نَفْسي وَ أَخي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ ۲۶ قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ

ترجمه
۲۰ ـ (به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذكر شويد هنگامى كه در ميان شما، پيامبرانى قرار داد; (و زنجير بندگى را شكست) و شما را صاحب اختيار خود قرار داد; و به شما چيزهائى بخشيد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود! ۲۱ ـ اى قوم! به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرّر داشته، وارد شويد! و به پشت سر خود باز نگرديد (و عقب گرد نكنيد) كه زيانكار خواهيد بود»! ۲۲ ـ گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمين)، جمعيتى (نيرومند و) ستمگرند; و ما هرگز وارد آن نمى شويم تا آنها از آن خارج شوند; اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهيم شد»! ۲۳ ـ (ولى) دو نفر از مردانى كه از خدا مى ترسيدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ايمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شويد! هنگامى كه وارد شديد، پيروز خواهيد شد. و بر خدا توكّل كنيد اگر ايمان داريد»! ۲۴ ـ (بنى اسرائيل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد آن نخواهيم شد! تو و پروردگارت برويد و (با آنان) بجنگيد، ما همين جا نشسته ايم»! ۲۵ ـ (موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختيار خودم و برادرم را دارم، ميان ما و اين جمعيت گنهكار، جدائى بيفكن»! ۲۶ ـ خداوند (به موسى) فرمود: «اين سرزمين (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است; پيوسته در زمين (در اين بيابان)، سرگردان خواهند بود; و درباره (سرنوشت) اين جمعيت گنهكار، غمگين مباش»!

تفسیر
در اين آيات، براى زنده كردن روح حق شناسى در يهود، و بيدار كردن وجدان آنها در برابر خطاهائى كه در گذشته مرتكب شدند ـ تا به فكر جبران بيفتند ـ بخش هائى از نعمت هائى كه به آنها داده، بازگو شده است و نيز به سستى و تنبلى و بهانه جوئى آنها به طور اجمال پرداخته و سرانجام به محروميت آنها از نعمت ورود به سرزمين مقدس. نخست چنين مى گويد: «به خاطر بياوريد زمانى را كه موسى به پيروان خود گفت: اى بنى اسرائيل نعمت هائى كه خدا به شما ارزانى داشته است را به ياد آوريد و آنها را فراموش نكنيد» (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ). روشن است كلمه «نِعْمَةَ اللّهِ» همه مواهب و نعمت هاى پروردگار را شامل مى شود، ولى به دنبال آن به سه قسمت مهم از آنها اشاره كرده است. در مرحله اول، نعمت وجود پيامبران و رهبران فراوان در ميان آنها كه بزرگ ترين موهبت الهى درباره آنان بود، مى فرمايد: «چرا كه پيامبرانى در ميان شما قرار داد» (إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ). تا آنجا كه مى گويند: تنها در زمان موسى بن عمران(عليه السلام) بالغ بر هفتاد پيامبر وجود داشت و تمام هفتاد نفرى كه با او به كوه طور رفتند در زمره پيامبران قرار گرفتند. در پرتو اين نعمت بود كه از دره هولناك شرك و بت پرستى و گوساله پرستى رهائى يافتند و از انواع خرافات، موهومات، زشتى ها و پليدى ها نجات پيدا كردند، و اين بزرگ ترين نعمت معنوى در حق آنها بود. در مرحله دوم، به بزرگ ترين موهبت مادّى كه به نوبه خود مقدمه مواهب معنوى نيز مى باشد اشاره كرده، مى فرمايد: «شما را صاحب اختيار جان و مال و زندگى خود قرار داد» (وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً). زيرا بنى اسرائيل ساليان دراز در زنجير اسارت و بردگى فرعون و فرعونيان بودند و هيچ گونه «اختيارى» از خود نداشتند، و با آنها همچون حيوانات اسير معامله مى شد، خداوند به بركت قيام موسى بن عمران(عليه السلام) زنجيرهاى بردگى و استعمار را از دست و پاى آنها گشود و آنها را صاحب اختيار هستى و زندگى خود ساخت. بعضى چنين پنداشته اند كه: منظور از «ملوك» در اينجا «سلاطين و پادشاهانى» است كه از بنى اسرائيل برخاستند. در حالى كه مى دانيم بنى اسرائيل تنها در دوران كوتاهى داراى حكومت و سلطنت بودند. به علاوه، تنها بعضى از آنها به چنين مقامى رسيدند، در حالى كه آيه فوق مى گويد: وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً: «خداوند به همه شما اين مقام را داد»، از اين روشن مى شود كه منظور از آيه همان است كه در بالا گفتيم. گذشته از اين «مَلِك» (بر وزن اَلِف) در لغت هم به معنى سلطان و زمامدار آمده و هم به معنى كسى كه مالك و صاحب اختيار چيزى است در حديثى كه در تفسير «درّ المنثور» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده چنين آمده: كانَتْ بَنُو اِسْرائِيْلَ اِذا كانَ لاَِحَدِهِمْ خادِمٌ وَ دابَّةٌ وَ امْرَأَةٌ كُتِبَ مَلِكاً: «در بنى اسرائيل رسم بر اين بود، هر گاه كسى داراى همسر و خدمتكار و مَركب بود، به او ملك مى گفتند» علاوه بر همه اينها، اين سخن از زبان موسى(عليه السلام) است و در آن زمان از ملوك و پادشاهان بنى اسرائيل خبرى نبود. و در پايان آيه، به طور كلّى به نعمت هاى مهم و برجسته اى كه در آن زمان به احدى داده نشده بود، اشاره فرموده، مى گويد: «به شما چيزهائى داد كه به احدى از عالميان نداد» (وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ). اين نعمت هاى متنوع، فراوان بودند، از جمله: نجات معجزه آسا از چنگال فرعونيان، شكافته شدن دريا براى آنها و استفاده كردن از غذاى مخصوصى به نام «مَنّ و سَلْوى» كه شرح آن در جلد اول، ذيل آيه 57 سوره «بقره» گذشت و مانند آنها.

پس از آن، در آيه بعد، جريان ورود بنى اسرائيل به سرزمين مقدس را چنين بيان مى كند: «موسى به قوم خود چنين گفت: شما به سرزمين مقدسى كه خداوند برايتان مقرّر داشته است وارد شويد، عقب نشينى نكنيد، براى ورود به آن از مشكلات نترسيد و از فداكارى مضايقه ننمائيد، اگر به اين فرمان پشت كنيد، زيان خواهيد ديد» (يا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ). در اين كه «ارض مقدسة» كه در آيه فوق به آن اشاره شده، چه نقطه اى است، مفسران گفتگو بسيار كرده اند: بعضى آن را سرزمين بيت المقدس. بعضى شام. و بعضى ديگر «اردن» ، يا «فلسطين» ، يا سرزمين «طور»، مى دانند اما بعيد نيست منظور از سرزمين مقدس تمام منطقه شامات باشد كه با همه اين احتمالات سازگار است; زيرا اين منطقه به گواهى تاريخ، مهد پيامبران الهى و سرزمين ظهور اديان بزرگ، و در طول تاريخ مدت ها مركز توحيد و خداپرستى و نشر تعليمات انبياء بوده است، و به همين جهت نام سرزمين مقدس براى آن انتخاب شده است، اگر چه گاهى به خصوص منطقه «بيت المقدس» نيز اين نام اطلاق مى شود، همان طور كه در جلد اول، ذيل آيه 58 سوره «بقره» توضيح داده شد. از جمله «كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ» استفاده مى شود: خداوند چنين مقرّر داشته بود كه بنى اسرائيل در اين سرزمين مقدس با آرامش و رفاه زندگى كنند، مشروط به اين كه آن را از لوث شرك و بت پرستى پاك سازند و خودشان نيز از تعليمات انبياء منحرف نشوند، اما اگر اين دستور را به كار نبندند، زيان هاى سنگينى دامان آنها را خواهد گرفت. بنابراين، اگر ملاحظه مى كنيم نسلى از بنى اسرائيل كه اين آيه خطاب به آنها بود، بالاخره موفق به ورود در اين سرزمين مقدس نشدند، بلكه چهل سال در بيابان سرگردان ماندند، و نسل آينده آنها اين توفيق را يافت، منافاتى با جمله كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ: «خداوند براى شما مقرّر داشته» ندارد; زيرا اين تقدير مشروط به شرائطى بود كه آنها انجام ندادند، همان طور كه از آيات بعد استفاده مى شود.

اما بنى اسرائيل در برابر اين پيشنهاد موسى ـ همان طور كه روش افراد ضعيف، ترسو و بى اطلاع است كه مايلند همه پيروزى ها در سايه تصادف ها و يا معجزات براى آنها فراهم شود و به اصطلاح لقمه را بگيرند و در دهانشان بگذارند ـ «به او گفتند: اى موسى! تو كه مى دانى در اين سرزمين جمعيتى جبّار و زورمند زندگى مى كنند و ما هرگز در آن گام نخواهيم گذاشت تا آنها اين سرزمين را تخليه كرده و بيرون روند، هنگامى كه آنها خارج شوند ما فرمان تو را اطاعت خواهيم كرد و گام در اين سرزمين مقدس خواهيم گذاشت» (قالُوا يا مُوسى إِنَّ فيها قَوْماً جَبّارينَ وَ إِنّا لَنْ نَدْخُلَها حَتّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنّا داخِلُونَ) اين پاسخ بنى اسرائيل به خوبى نشان مى دهد استعمار فرعونى در طول ساليان دراز چه اثر شومى روى نسل آنها گذارده بود، و كلمه «لَنْ» كه معمولاً به معنى «نفى ابد» است، نشان دهنده وحشت عميق اين جمعيت از دست زدن به مبارزه براى آزاد كردن و پاك ساختن سرزمين مقدس است. ولى مقرّر اين بود كه: بنى اسرائيل سرزمين مقدس را با فداكارى، تلاش و كوشش و جهاد به دست آورند و اگر فرضاً بر خلاف سنت الهى با يك معجزه تمام دشمنان بدون هيچ گونه اقدامى محو و نابود مى شدند و بنى اسرائيل بدون رنج و زحمت وارث اين منطقه آباد و وسيع مى شدند، تازه از اداره كردن آن عاجز مى ماندند و علاقه اى به حفظ چيزى كه براى آن زحمتى نكشيده بودند، نشان نمى دادند، و آمادگى و شايستگى چنان كارى را نداشتند. ضمناً منظور از «قوم جبّار» در اين آيه ـ آن گونه كه از تواريخ استفاده مى شود ـ جمعيت «عمالقه بوده اند كه اندام هاى درشت و بلند داشتند. گاهى درباره طول قد آنها مبالغه ها شده و افسانه ها ساخته اند و مطالب مضحكى كه با هيچ دليل علمى همراه نيست، پيرامون آنها ـ مخصوصاً پيرامون «عوج» در تواريخ ساختگى و آميخته به خرافات ـ ديده مى شود. چنين به نظر مى رسد كه اين گونه افسانه ها كه به پاره اى از كتب اسلامى نيز راه يافته از ساخته هاى بنى اسرائيل است كه معمولاً از آنها به عنوان «اسرائيليات» نام مى برند. شاهد اين سخن اين است كه: در متن «تورات» فعلى نيز نمونه اى از اين افسانه ها به چشم مى خورد. در «سفر اعداد» اواخر فصل سيزدهم چنين مى خوانيم: «درباره زمينى كه (جاسوسان بنى اسرائيلى) تجسّس نموده بودند خبر بد از آن بنى اسرائيل رسانيده گفتند: زمينى كه از آن، جهت تجسّس نمودنش، گذر كرديم زمينى است كه ساكنانش را تلف مى نمايد و تمامى قومى كه در آن ديديم مردمان بلند قدند و هم در آنجا بلندقدان يعنى اولاد «عناق» كه بلند قدانند ديديم، و مادر نظر خود مثل ملخ نمودار بوديم و همچنين در نظر ايشان نيز مى نموديم»!

سپس در آيه بعد مى گويد: «در اين هنگام دو نفر از مردان با ايمان كه ترس از خدا در دل آنها جاى داشت و به همين دليل مشمول نعمت هاى بزرگ او شده بودند و روح استقامت و شهامت را با دورانديشى و آگاهى اجتماعى و نظامى آميخته بودند براى دفاع از پيشنهاد موسى(عليه السلام) به پا خاستند و به بنى اسرائيل گفتند: شما از دروازه شهر وارد بشويد، هنگامى كه وارد شديد (و آنها را در برابر عمل انجام شده قرار داديد) پيروز خواهيد شد» (قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ). «ولى بايد در هر صورت از روح ايمان استمداد كنيد و بر خدا تكيه نمائيد تا به اين هدف برسيد» (وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ). درباره اين كه اين دو نفر چه كسانى بوده اند غالب مفسران نوشته اند كه: آنها «يوشع بن نون» و «كالب بن يوفنا» (يفنه) بوده اند كه از نقباى دوازده گانه بنى اسرائيل محسوب مى شدند كه سابقاً به آنها اشاره كرديم - 8 در تفسير جمله «مِنَ الَّذِيْنَ يَخافُونَ» گرچه احتمالات متعددى داده شده، ولى روشن است مفهوم ظاهر جمله اين است: آن دو مرد از افرادى بودند كه از خدا مى ترسيدند و به همين دليل از غير خدا وحشتى نداشتند. جمله أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمَا: «خداوند نعمتش را بر آنها ارزانى داشته بود» نيز شاهد اين معنى است، چه نعمتى بالاتر از اين كه انسان تنها از خدا بترسد، نه از غير او. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه اين دو نفر از كجا مى دانستند اگر بنى اسرائيل با يك حمله غافلگيرانه وارد شهر بشوند، «عمالقه» عقب نشينى خواهند كرد؟ پاسخ اين است: شايد از اين نظر بوده كه آنها علاوه بر اطمينانى كه به وعده موسى بن عمران(عليه السلام) دائر بر فتح و پيروزى داشتند، مى دانستند يك قاعده كلّى در تمام جنگ ها وجود دارد كه اگر جمعيت مهاجم بتوانند خود را به مركز اصلى دشمن برسانند، يعنى در خانه او با او بجنگند، معمولاً پيروز خواهند شد به علاوه، جمعيت «عمالقه» همان طور كه دانستيم داراى اندام هاى درشت بودند (اگر چه جنبه هاى افسانه اى اين مطلب را انكار كرديم) معلوم است چنين جمعيتى در ميدان هاى جنگ بيابانى بهتر مى توانند هنرنمائى كنند، اما در پيچ و خم كوچه هاى شهر آمادگى براى جنگ تن به تن كمتر دارند. از همه اينها گذشته، به طورى كه مى گويند: آنها بر خلاف درشتى قامتشان افرادى ترسو بودند كه با حمله غافلگيرانه زود مرعوب مى شدند. مجموع اين جهات، سبب شد كه آن دو نفر پيروزى بنى اسرائيل را در چنين حمله اى تضمين كنند.

ولى بنى اسرائيل هيچ يك از اين پيشنهادها را نپذيرفتند و به خاطر ضعف و زبونى كه در روح و جان آنها لانه كرده بود، صريحاً به موسى خطاب كرده، «گفتند: ما تا آنها در اين سرزمينند هرگز و ابداً وارد آن نخواهيم شد، تو و پروردگارت كه به تو وعده پيروزى داده است برويد و با عمالقه بجنگيد، هنگامى كه پيروز شديد ما را خبر كنيد، ما در اينجا نشسته ايم»! (قالُوا يا مُوسى إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ). اين آيه نشان مى دهد كه بنى اسرائيل جسارت را در مقابل پيامبر خود به حداكثر رسانيده بودند; زيرا: اوّلاً ـ با كلمه «لَنْ» و «أَبَداً» مخالفت صريح خود را اظهار داشتند. ثانياً ـ با اين جمله كه: «تو و پروردگارت برويد و جنگ كنيد، ما در اينجا نشسته ايم»، موسى(عليه السلام) و وعده هاى او را در واقع تحقير كردند، و حتى به پيشنهاد آن دو مرد الهى نيز اعتنا نكردند و شايد كمترين جوابى نگفتند. جالب اين كه: «تورات» كنونى نيز قسمت هاى مهمى از اين داستان را در باب چهاردهم از سفر اعداد آورده است، آنجا كه مى گويد: «و تمامى بنى اسرائيل بر موسى و هارون گله جو (اعتراض كننده) شدند و همگى جماعت به ايشان گفتند: اى كاش! در زمين مصر مى مرديم و يا اين كه در بيابان وفات مى كرديم كه خداوند چرا ما را به اين مرز بوم آورده است تا آن كه به شمشير افتاده، زنان ما و اطفال ما به يغما برده شوند... پس موسى و هارون در حضور جمهور جماعت بنى اسرائيل بر رو افتادند و يوشع بن نون و كاليب بن يَفُنَّه كه از جمله متجسّسان زمين بودند لباس خود را دريدند...» در آيه بعد مى خوانيم كه موسى به كلّى از جمعيت مأيوس گشت و دست به دعا برداشت و جدائى خود را از آنها با اين عبارت تقاضا كرد: «پروردگارا! من تنها اختياردار خود و برادرم هستم، خداوندا! ميان ما و جمعيت فاسقان و متمرّدان جدائى بيفكن تا نتيجه اعمال خود را ببينند و اصلاح شوند» (قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاّ نَفْسي وَ أَخي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ). البته كارى كه بنى اسرائيل كردند يعنى ردّ صريح فرمان پيامبرشان در سر حدّ كفر بود، و اگر مى بينيم قرآن لقب «فاسق» به آنها داده است به خاطر آن است كه فاسق معنى وسيعى دارد و هر نوع خروج از رسم عبوديت و بندگى خدا را شامل مى شود، لذا درباره شيطان نيز مى خوانيم: فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ: «در برابر فرمان خدا فاسق گرديد و مخالفت كرد» 1 ذكر اين نكته نيز لازم است كه: از جمله «مِنَ الَّذِيْنَ يَخافُونَ» در آيات گذشته چنين استفاده مى شود كه اقليتى در ميان بنى اسرائيل بودند كه از خدا مى ترسيدند و يوشع و كاليب جزء آنها محسوب مى شدند. ولى در اينجا مى بينيم موسى تنها از خودش و برادرش هارون اسم مى برد و اشاره اى به آنها نمى كند، شايد اين موضوع به خاطر آن باشد كه هارون، هم جانشين موسى(عليه السلام) بود و هم شاخص ترين فرد بنى اسرائيل بعد از موسى، و لذا نام او را به خصوص برده است.

سرانجام دعاى موسى(عليه السلام) به اجابت رسيد و بنى اسرائيل نتيجه شوم اعمال خود را گرفتند; زيرا از طرف خداوند به موسى(عليه السلام) چنين وحى فرستاده شد كه: «اين جمعيت از ورود در اين سرزمين مقدس كه مملوّ از انواع مواهب مادّى و معنوى بود، تا چهل سال محروم خواهند ماند» (قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً). به علاوه «در اين چهل سال بايد در بيابان ها سرگردان باشند» (يَتيهُونَ فِي الأَرْضِ) 2 سپس به موسى(عليه السلام) مى گويد: «هر چه بر سر اين جمعيت در اين مدت بيايد به جا است هيچ گاه درباره آنها از اين سرنوشت غمگين مباش» (فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ). جمله اخير شايد براى اين باشد كه پس از صدور فرمان مجازات سرگردانى بنى اسرائيل به مدت چهل سال در بيابان ها، عواطف موسى(عليه السلام) تحريك شد و شايد ـ همان طور كه در «تورات» كنونى آمده است ـ درخواست عفو و گذشت از درگاه خداوند درباره آنها نمود. ولى به زودى به او پاسخ داده شد كه: آنها چنين استحقاقى را دارند، نه استحقاق عفو و گذشت; زيرا آنها همان طور كه قرآن مى گويد: افراد فاسق، متمرّد و سركشى بودند و هر كس چنين باشد چنين سرنوشتى براى او حتمى است. بايد توجه داشت: اين محروميت چهل ساله، هرگز جنبه انتقامى نداشت (همان طور كه هيچ يك از مجازات هاى الهى چنين نيست، بلكه يا سازنده است و يا نتيجه عمل است). در حقيقت، فلسفه اى داشت و آن اين كه: بنى اسرائيل ساليان دراز در زير ضربات استعمار فرعون به سر برده بودند و رسوبات اين دوران به صورت عقده هاى حقارت، خود كم بينى و احساس ذلت و كمبود در روح آنها لانه كرده بود، لذا حاضر نشدند در مدتى كوتاه زير نظر رهبرى بزرگ همانند موسى(عليه السلام)روح و جان خود را شستشو دهند و با يك جهش سريع براى زندگى نوينى كه توأم با افتخار، قدرت و سربلندى باشد آماده شوند، و آنچه را به موسى(عليه السلام) در مورد عدم اقدام به يك جهاد آزادى بخش در سرزمين هاى مقدس گفتند، دليل روشن اين حقيقت بود. لذا مى بايست ساليان دراز در بيابان ها سرگردان بمانند و نسل موجود كه نسل ضعيف و ناتوان بود تدريجاً از ميان برود، نسلى نو در محيط صحرا، در محيط آزادى و حريت، در آغوش تعليمات الهى، و در عين حال در ميان مشكلات و سختى ها كه به روح و جسم انسان توان و نيرو مى بخشد پرورش يابد، تا بتواند دست به چنان جهادى بزند و حكومت حق را در سرزمين هاى مقدس بر پا دارد!

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلم) فرمودند :

اعلم أنّ الخلائق لو اجتمعوا على أن یعطوک شیئا و لم یرد اللَّه أن یعطیک لم یقدروا علیه أو یصرفوا عنک شیئا أراد اللَّه أن یصیبک به لم یقدروا على ذلک فإذا سئلت فاسأل اللَّه و إذا استعنت فاستعن باللَّه.

بدان که اگر جهانیان بخواهند چیزى به تو بدهند و خداوند نخواهد نمی توانند و اگر جهانیان بخواهند چیزى را که خداوند براى تو خواسته از تو منع کنند، نمی توانند.
بنابراین وقتى چیزى می خواهى از خدا بخواه و وقتى کمک مى جوئى از خدا بجوى.

نهج الفصاحه

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

نفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۲۷تا۳۱

۲۷وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قالَ لاَ َقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ ۲۸ لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِط يَدِيَ إِلَيْكَ لاِ َقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمينَ ۲۹إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظّالِمينَ ۳۰ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ ۳۱ فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي فَأَصْبَحَ مِنَ النّادِمينَ

ترجمه
۲۷ ـ و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرب انجام دادند; اما از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد; (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت»! (برادر ديگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزكاران مى پذيرد! ۲۸ ـ اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم! ۲۹ ـ من مى خواهم با گناه من و خودت بازگردى (و بار هر دو را به دوش كشى); و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران»! ۳۰ـ نفس سركش، كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد; (سرانجام) او را كشت; و از زيانكاران شد. ۳۱ ـ سپس خداوند زاغى را فرستاد كه در زمين، جستجو (و كند و كاو) مى كرد; تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند. او گفت: «واى بر من! آيا من نتوانستم مثل اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم»؟! و سرانجام (از ترس رسوائى، و بر اثر فشار وجدان، از كار خود) پشيمان شد.

تفسیر
آيات قبل، درباره بنى اسرائيل و نعمت هاى الهى به آنان و تمرّد از دستور ورود به سرزمين قدس بحث مى نمود. در اين آيات، داستان فرزندان آدم، و قتل يكى به وسيله ديگرى، شرح داده شده است و شايد ارتباط آن با آيات سابق كه درباره بنى اسرائيل بود اين باشد كه انگيزه بسيارى از خلافكارى هاى بنى اسرائيل مسأله «حسد» بود. خداوند در اين آيات گوشزد مى كند كه سرانجامِ حسد چگونه ناگوار و مرگبار مى باشد، كه حتى به خاطر آن برادر دست به خون برادر خود مى آلايد! نخست مى فرمايد: «اى پيامبر! داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان» (وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ). ذكر كلمه «بِالْحَقِّ» ممكن است اشاره به اين باشد كه سرگذشت مزبور در «عهد قديم» (تورات) با خرافاتى آميخته شده، اما آنچه در قرآن آمده عين واقعيتى است كه روى داده است. شك نيست كه منظور از كلمه «آدم» در اينجا همان آدم معروف، پدر نخستينِ نسل هاى كنونى است و اين كه بعضى احتمال داده اند: منظور از آن مردى به نام «آدم» از قبيله «بنى اسرائيل» بوده، بى اساس است; زيرا اين كلمه كراراً در قرآن مجيد به همين معنى آمده است و اگر در اينجا معنى ديگرى داشت، لازم بود قرينه اى ذكر شود، اما آيه: «مِنْ أَجْلِ ذلِك...» كه تفسير آن به زودى خواهد آمد، هرگز نمى تواند قرينه اى بر اين معنى بوده باشد، چنان كه خواهيم گفت. پس از آن، به شرح داستان مى پردازد و مى گويد: «در آن هنگام كه هر كدام كارى براى تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از يكى پذيرفته شد و از ديگر پذيرفته نشد» (إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ). و همين موضوع، سبب شد برادرى كه عملش قبول نشده بود، ديگرى را تهديد به قتل كند، و «سوگند ياد نمود كه تو را خواهم كشت»! (قالَ لاَ َقْتُلَنَّكَ). اما برادر دوم او را نصيحت كرده، گفت: اگر چنين جريانى پيش آمده گناه من نيست، ايراد متوجه خود تو است كه عملت با تقوا و پرهيزگارى همراه نبوده است; چرا كه «خدا تنها از پرهيزگاران مى پذيرد» (قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ). آنگاه اضافه كرد: حتى «اگر تو، به تهديدت جامه عمل بپوشانى و دست به كشتن من دراز كنى، من هرگز مقابله به مثل نخواهم كرد و دست به قتل تو نمى گشايم» (لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِط يَدِيَ إِلَيْكَ لاِ َقْتُلَكَ). «چرا كه من از پروردگار جهانيان مى ترسم و هرگز دست به چنين گناهى نمى آلايم» (إِنِّي أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمينَ).

به علاوه من نمى خواهم بار گناه ديگرى را به دوش بكشم، «بلكه مى خواهم تو بار گناه من و خويش را به دوش بكشى» (إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي وَ إِثْمِكَ) زيرا اگر به راستى اين تهديد را عملى سازى، بار گناهان گذشته من نيز بر دوش تو خواهد افتاد; چرا كه حق حيات را از من سلب نموده اى، بايد غرامت آن را بپردازى و چون عمل صالحى ندارى بايد گناهان مرا به دوش بگيرى! و مسلماً با قبول اين مسئوليت بزرگ «از دوزخيان خواهى بود و همين است جزاى ستمكاران» (فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظّالِمينَ). چهارمين آيه، دنباله ماجراى فرزندان آدم(عليه السلام) را بدين گونه تعقيب كرده، نخست مى گويد: «نفس سركش قابيل او را مصمّم به كشتن برادر كرد و او را كشت» (فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ). با توجه به اين كه: «طوع» در اصل، به معنى رام شدن چيزى است، از اين جمله استفاده مى شود كه بعد از قبولى عملِ «هابيل»، طوفانى در دل «قابيل» به وجود آمد. از يكسو، آتش حسد هر دم در دل او زبانه مى كشيد، و او را به انتقامجوئى دعوت مى كرد. و از سوى ديگر، عاطفه برادرى و عاطفه انسانى و تنفّر ذاتى از گناه و ظلم و بيدادگرى و قتل نفس، او را از اين جنايت باز مى داشت. ولى سرانجام نفس سركش، آهسته، آهسته بر عوامل باز دارنده چيره شد، و وجدان بيدار و آگاه او را رام كرد، به زنجير كشيد و براى كشتن برادر آماده ساخت. جمله «طَوَّعَتْ» در عين كوتاهى اشاره اى پر معنى به همه اينها است; زيرا مى دانيم رام كردنِ چيزى در يك لحظه صورت نمى گيرد، بلكه به طور تدريجى و پس از كشمكش هائى صورت مى گيرد. پس از آن مى گويد: «و بر اثر اين عمل زيانكار شد» (فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ). چه زيانى از اين بالاتر كه عذاب وجدان، مجازات الهى و نام ننگين را تا دامنه قيامت براى خود خريد. بعضى خواسته اند از كلمه «أَصْبَحَ» استفاده كنند كه: اين قتل در شب واقع شده، در حالى كه اين كلمه در لغت عرب مخصوص به شب يا روز نيست، بلكه دليل بر وقوع چيزى است مانند آيه 103 «آل عمران» كه مى گويد: فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً: «به بركت نعمت خداوند همه شما برادر شديد». از بعضى روايات كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده، استفاده مى شود: هنگامى كه «قابيل» برادر خود را كشت او را در بيابان افكنده بود و نمى دانست چه كند؟ چيزى نگذشت كه درندگان به سوى جسد «هابيل» روى آوردند و او (كه گويا تحت فشار شديد وجدان قرار گرفته بود) براى نجات جسد برادر خود مدتى آن را بر دوش كشيد. ولى باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند، و در اين انتظار بودند كه چه موقع جسد را به خاك مى افكند، تا به آن حمله ور شوند!

در اين موقع ـ همان طور كه قرآن مى گويد ـ خداوند زاغى را فرستاد كه خاك هاى زمين را كنار بزند و با پنهان كردن جسد بى جان زاغ ديگر، و يا با پنهان كردن قسمتى از طعمه خود ـ آن چنان كه عادت زاغ است ـ به «قابيل» نشان دهد كه چگونه جسد برادر خويش را به خاك بسپارد، مى فرمايد: «سپس خداوند زاغى را فرستاد كه در زمين جستجو مى كرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند» (فَبَعَثَ اللّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ) اين موضوع جاى تعجب نيست كه انسان مطلبى را از پرنده اى بياموزد; زيرا تاريخ و تجربه هر دو نشان داده اند كه بسيارى از حيوانات داراى يك سلسله معلومات غريزى هستند كه بشر در طول تاريخ خود آنها را از آنان آموخته و دانش خود را با آن تكميل كرده است، حتى در بعضى از كتب طبّى مى نويسند: انسان در قسمتى از معلومات طبّى خود، مديون حيوانات است! سپس قرآن اضافه مى كند: در اين موقع «قابيل» از غفلت و بى خبرى خود ناراحت شد و «فرياد بر آورد: اى واى بر من! آيا من بايد از اين زاغ هم ناتوان تر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن كنم» (قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي). با آموزش چگونگى دفن از زاغ، جسد برادر را دفن نمود، ولى سخت پشيمان شد; چرا كه هم برادر را از دست داده بود، هم نمى دانست جواب پدر و مادر را چه بگويد، و هم وجدانش پى در پى او را ملامت مى كرد! آرى، «سرانجام از كرده خود نادم و پشيمان شد» (فَأَصْبَحَ مِنَ النّادِمينَ). اما سؤال اين است: آيا پشيمانى او به خاطر اين بود كه عمل زشت و ننگينش سرانجام بر پدر و مادر و احتمالاً بر برادران ديگر آشكار خواهد شد؟ و او را شديداً سرزنش خواهند كرد؟ يا به خاطر اين بود كه چرا مدتى جسد برادر را بر دوش مى كشيد و آن را دفن نمى كرد؟ و يا به خاطر اين بوده كه اصولاً انسان بعد از انجام هر كار زشتى يك نوع حالت ناراحتى و ندامت در دل خويش احساس مى كند؟ ولى روشن است: انگيزه ندامت او هر يك از احتمالات سه گانه فوق باشد، دليل بر توبه او از گناه نخواهد بود، توبه آن است كه از ترس خدا و به خاطر زشتى عمل انجام گيرد، و او را وادار كند كه در آينده هرگز به سراغ چنين كارهائى نرود، در حالى كه هيچ گونه نشانه اى در قرآن از صدور چنين توبه اى از «قابيل» به چشم نمى خورد، بلكه شايد در آيه بعد، اشاره به عدم چنين توبه اى نيز باشد. در حديثى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه: لا تُقْتَلُ نَفْسٌ ظُلْماً اِلاّ كانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الأَوَّلِ كِفْلٌ مِنْ دَمِها لاَِنَّهُ كانَ أَوَّلَ مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ: «خون هيچ انسانى به ناحق ريخته نمى شود، مگر اين كه سهمى از مسئوليت آن بر عهده قابيل، نخستين فرزند آدم است، كه اين سنت شوم آدم كشى را در دنيا بنا نهاد» ضمناً از اين حديث، به خوبى بر مى آيد كه هر سنت زشت و شومى مادام كه در دنيا باقى است، سهمى از مجازات آن بر دوش نخستين پايه گذار آن مى باشد! شك نيست كه سرگذشت فرزندان آدم(عليه السلام) يك سرگذشت واقعى است. علاوه بر اين كه ظاهر آيات قرآن و اخبار اسلامى اين واقعيت را اثبات مى كند، تعبير «بِالْحَقِّ» كه در نخستين آيه از اين آيات وارد شده نيز، شاهدى براى اين موضوع است. بنابراين، كسانى كه به اين آيات جنبه تشبيه و كنايه و داستان فرضى و به اصطلاح «سمبوليك» داده اند، گفتارى بدون دليل دارند. ولى در عين حال، هيچ مانعى ندارد كه اين «سرگذشت واقعى» نمونه اى از نزاع و جنگ مستمرى باشد كه هميشه در زندگانى بشر بوده است: در يكسو، مردان پاك و با ايمان، با اعمال صالح و مقبول درگاه خدا. و در سوى ديگر، افراد آلوده و منحرف با يك مشت كينه توزى و حسادت و تهديد و قلدرى، قرار داشته اند، و چه بسيار از افراد پاك كه به دست آنها شربت شهادت نوشيده اند. ولى سرانجام، آنها از عاقبت زشت اعمال ننگينشان آگاه مى شوند، و براى پرده پوشى و دفن آن به هر سو مى دوند، و در اين موقع آرزوهاى دور و دراز كه زاغ سمبل و مظهر آن است به سراغشان مى شتابد، و آنها را به پرده پوشى بر آثار جناياتشان دعوت مى كند، اما در پايان، جز خسران و زيان و حسرت چيزى عائدشان نخواهد شد!

ـ در قرآن مجيد نامى از فرزندان آدم(عليه السلام) نه در اينجا و نه در جاى ديگر برده نشده، ولى طبق آنچه در روايات اسلامى آمده است نام يكى «هابيل» و ديگرى «قابيل» بوده، اما در سفر تكوين «تورات» ، باب چهارم، نام يكى «قائن» و ديگرى «هابيل» ذكر شده، و به طورى كه مفسر معروف «ابوالفتوح رازى» مى گويد: در نام هر كدام چندين لغت است، نام اوّلى «هابيل» يا «هابل» يا «هابن» بوده، و نام ديگرى «قابيل» يا «قابين» يا «قابل» يا «قابن» و يا «قبن». در هر صورت، تفاوت ميان روايات اسلامى و متن «تورات» در مورد نام «قابيل»، بازگشت به اختلاف لغت مى كند و مطلب مهمى نيست. ولى شگفت آور اين كه يكى از دانشمندان مسيحى اين موضوع را به عنوان يك ايراد بر قرآن ذكر كرده كه: چرا قرآن به جاى «قائن»، «قابيل» گفته است؟! در حالى كه: اوّلاً ـ اين گونه اختلاف در لغت و حتى در ذكر نام ها فراوان است، مثلاً تورات، «ابراهيم» را «ابراهام» و قرآن او را «ابراهيم» ناميده. و ثانياً ـ اساساً اسم هابيل و قابيل در قرآن نيست و تنها در روايات اسلامى آمده است ـ مى دانيم «قربان» به معنى چيزى است كه باعث تقرّب به پروردگار مى شود، اما درباره كارى كه آن دو برادر انجام داده اند در قرآن ذكرى به ميان نيامده، ولى طبق بعضى از روايات اسلامى و آنچه در «تورات» ، سفر تكوين، باب چهار آمده است، «هابيل» چون دامدارى داشت يكى از بهترين گوسفندان و فراورده هاى آن را براى اين كار انتخاب نمود، در حالى كه «قابيل» مردى كشاورز بود، از بدترين قسمت زراعت خود خوشه ها يا آردى براى اين منظور تهيه كرد.

در اين كه فرزندان آدم از كجا فهميدند عمل يكى در پيشگاه پروردگار پذيرفته شده، و عمل ديگرى مردود؟ باز در قرآن توضيحى داده نشده، تنها در بعضى از روايات اسلامى مى خوانيم كه آن دو فراورده هاى خود را به بالاى كوهى بردند، صاعقه اى به نشانه قبولى به فراورده «هابيل» خورد و آن را سوزاند، اما ديگرى به حال خود باقى ماند و اين نشانه سابقه نيز داشته است. اما بعضى از مفسران معتقدند: قبولى عمل يكى، و ردّ عمل ديگرى، از طريق وحى به آدم(عليه السلام) به آنها اعلام گشت و علت آن هم چيزى جز اين نبود كه «هابيل» مردى با صفا، فداكار و با گذشت در راه خدا بود، ولى «قابيل» مردى تاريك دل، حسود و لجوج بود، و سخنانى كه قرآن در همين آيات از اين دو برادر نقل مى كند، به خوبى روشنگر چگونگى روحيه آنها است. از اين آيات به خوبى استفاده مى شود كه: سرچشمه نخستين اختلافات، قتل، تعدّى و تجاوز در جهان انسانيت، مسأله «حسد» بوده، و اين موضوع ما را به خطرناك بودن اين رذيله اخلاقى و اثر فوق العاده آن در رويداده هاى اجتماعى آشنا مى سازد. بر اين اساس، براى تربيت انسان ها از كودكى تا كهنسالى بايد به گونه اى برنامه ريزى كرده كه بذر غبطه در وجود آنها تبديل به حسادت نشود، و به وسيله گناهان و صفات رذيله ديگر، آبيارى نگردد كه تبديل به درخت تناورى شود و ديگر نتوان آن را از بين برد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امیرالمومنین (عليه السلام) فرمودند :

إنَّ الدُّنیا لَم تُخلَق لَکُم دارَ مُقامٍ ، بَل خُلِقَت لَکُم مَجازا لِتَزَوَّدوا مِنهَا الأَعمالَ إلى دارِ القَرارِ . فَکونوا مِنها عَلى أوفازٍ ، وقَرِّبُوا الظُّهورَ لِلزِّیالِ (لِلزَّوالِ) .

دنیا آفریده نشده که سراى ماندن شما باشد ، بلکه آفریده شده ، که گذرگاه شما باشد تا از آن براى سراى ماندگارى‏ تان توشه عمل برگیرید.

پس در دنیا همواره مهیّاى سفر باشید و مَرکب‏ها را براى رفتن ، آماده سازید.

نهج البلاغه، خطبه ۱۳۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۳۲

۳۲ مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَني إِسْرائيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النّاسَ جَميعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ

ترجمه
۳۲ ـ به همين جهت، بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين، بكشد، چنان است كه گوئى همه انسان ها را كشته; و هر كس، انسانى را از مرگ رهائى بخشد، چنان است كه گوئى همه مردم را زنده كرده است. و رسولان ما، با دلائل روشن براى ارشاد آنها آمدند، اما بسيارى از آنها، پس از آن در روى زمين، تعدّى و اسراف كردند.

تفسیر
پس از ذكر داستان فرزندان آدم(عليه السلام) يك نتيجه گيرى كلّى و انسانى در اين آيه شده است، نخست مى فرمايد: «به خاطر همين موضوع، بر بنى اسرائيل مقرّر داشتيم كه: هر كس انسانى را بدون ارتكاب قتل، و بدون فساد در روى زمين به قتل برساند، چنان است كه گويا همه انسان ها را كشته است و كسى كه انسانى را از مرگ نجات دهد گويا همه انسان ها را از مرگ نجات داده است» (مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَني إِسْرائيلَ أَنـَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِي الأَرْضِ فَكَأَنـَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنـَّما أَحْيَا النّاسَ جَميعاً) و در پايان آيه: اشاره به قانون شكنى بنى اسرائيل كرده مى فرمايد: «پيامبران ما با دلائل روشن براى ارشاد آنها آمدند ولى بسيارى از آنها قوانين الهى را در هم شكستند و راه اسراف را در پيش گرفتند» (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ). بايد توجه داشت: «اسراف» در لغت، معنى وسيعى دارد كه هر گونه تجاوز و تعدّى از حدّ را شامل مى شود اگر چه غالباً در مورد بخشش ها و هزينه ها و مخارج زندگى اقتصادى به كار مى رود.

1 ـ بر اساس اين بيان، كشتن يك انسان بدون اين كه قتلى انجام داده باشد به منزله كشتن همه مردم است و احياء كردن يك انسان به منزله احياى همه است، به همين جهت در اينجا سؤال مهمى پيش مى آيد كه: چگونه قتل يك انسان مساوى با قتل همه انسان ها و نجات يك نفر، مساوى با نجات همه انسان ها مى باشد؟ مفسران در اينجا پاسخ هاى زيادى داده اند. در تفسير «تبيان» شش پاسخ، در «مجمع البيان» پنج پاسخ و در «كنز العرفان» چهار پاسخ به آن داده شده است كه پاره اى از آنها از معنى آيه بسيار دور است آنچه مى توان در پاسخ سؤال فوق گفت، اين است كه: قرآن در اين آيه يك حقيقت اجتماعى و تربيتى را بازگو مى كند; زيرا: اوّلاً ـ كسى كه دست به خون انسان بى گناهى مى آلايد، در حقيقت چنين آمادگى را دارد كه انسان هاى بى گناهِ ديگرى را كه با آن مقتول از نظر انسانى و بى گناهى برابرند، مورد حمله قرار دهد و به قتل برساند. او در حقيقت، يك قاتل است و طعمه او انسانِ بى گناه، و مى دانيم از اين نظر تفاوتى در ميان انسان هاى بى گناه نيست. همچنين كسى كه به خاطر نوع دوستى و عاطفه انسانى، ديگرى را از مرگ نجات بخشد، اين آمادگى را دارد كه اين برنامه انسانى را در مورد هر بشر ديگرى انجام دهد. او علاقمند به نجات انسان هاىِ بى گناه است و از اين نظر، براى او اين انسان و آن انسان، تفاوت نمى كند و با توجه به اين كه قرآن مى گويد: «فَكَأَنَّما...» استفاده مى شود كه: مرگ و حيات يك نفر اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست، اما شباهتى به آن دارد. ثانياً ـ جامعه انسانى در حقيقت يك واحد بيش نيست و افراد آن همانند اعضاى يك پيكرند، هر لطمه اى به عضوى از اعضاى اين پيكر برسد، اثر آن كم و بيش در سائر اعضاء آشكار مى گردد; زيرا يك جامعه بزرگ، از افراد تشكيل شده و فقدان يك فرد، خواه ناخواه ضربه اى به همه جامعه بزرگ انسانى است. فقدان او سبب مى شود كه به تناسب شعاع تأثير وجودش در اجتماع، محلى خالى بماند، و زيانى از اين رهگذر دامن همه را بگيرد. همچنين احياى يك نفس، سبب احياى سائر اعضاى اين پيكر است; زيرا هر كس به اندازه وجود خود، در ساختمان مجتمع بزرگ انسانى و رفع نيازمندى هاى آن اثر دارد، بعضى بيشتر و بعضى كمتر. و اگر در بعضى از روايات مى خوانيم: مجازات چنين انسانى در قيامت مجازات كسى است كه همه انسان ها را كشته، اشاره به همين است، نه اين كه از هر جهت مساوى يكديگر باشند. لذا در ذيل همين روايات مى خوانيم، اگر تعداد بيشترى را بكشد، مجازات او به همان نسبت مضاعف شود! 3 از اين آيه، اهميت مرگ و حيات يك انسان از نظر قرآن كاملاً آشكار مى شود، و با توجه به اين كه: اين آيات، در محيطى نازل گرديده كه خون بشر مطلقاً در آن ارزشى نداشت، عظمت آن آشكارتر مى گردد. قابل توجه اين كه: در روايات متعددى وارد شده است كه آيه، اگر چه مفهوم ظاهريش مرگ و حيات مادّى است، اما مهم تر از آن مرگ و حيات معنوى، يعنى گمراه ساختن يك نفر، يا نجات او از گمراهى است. كسى از امام صادق(عليه السلام) تفسير اين آيه را پرسيد، امام فرمود: مِنْ حَرْق أَوْ غَرْق ـ ثُمَّ سَكَتَ ـ ثُمَّ قالَ تَأْوِيْلُهَا الأَعْظَمُ أَنْ دَعاها فَاسْتَجابَ لَهُ: يعنى منظور از «كشتن» و «نجات از مرگ» كه در آيه آمده: «نجات از آتش سوزى يا غرقاب و مانند آن است ـ سپس امام سكوت كرد ـ بعد فرمود: تأويل اعظم و مفهوم بزرگ تر آيه اين است كه ديگرى را دعوت به سوى راه حق يا باطل كند، و او دعوتش را بپذيرد»
2 ـ سؤال ديگرى كه در مورد اين آيه به ذهن مى رسد اين است كه: چرا نام بنى اسرائيل به خصوص، در اين آيه آمده با اين كه مى دانيم حكم مزبور اختصاصى به آنها ندارد؟ در پاسخ مى توان گفت: ذكر نام بنى اسرائيل به خاطر آن است كه مسأله قتل و خونريزى ـ مخصوصاً قتل هائى كه از حسد و تفوق طلبى سرچشمه مى گيرد ـ در ميان آنها فراوان بوده است، و هم اكنون نيز قربانيان بى گناهى كه به دست آنها كشته مى شوند، رقم بزرگى را تشكيل مى دهند، به همين جهت، نخستين بار، اين حكم الهى در برنامه هاى آنها گنجانيده شد!

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :

همانا در میان گناهان ، چهار گناه است که قبل از عذاب آخرت در دنیا کیفر داده می شود :

1 ترک نماز
2  آزار پدر و مادر
3  قسم دروغ
4  غیبت کردن

جامع احادیث الشیعة ج 19 ص 447
مستدرک الوسائل ج 3 ص 49
مستدرک الوسائل ج 16 ص 40

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

سفارش امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات عمر شریفشان بر اهتمام به نماز

شیخ صدوق (ره) از ابو بصیر روایت می­کند که بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) برای عرض تسلیت به خدمت «ام حمیده» ام ولد امام صادق
(علیه السلام) مشرّف شدم.

آن بانو به گریه افتاد و من نیز به جهت گریۀ او به گریه افتادم. پس از آن عرضه داشت:

ای ابو محمد! اگر حضرت صادق (علیه السلام) را در وقت شهادت می­دیدی، هر آینه امر عجیبی را مشاهده می­کردی:

آن امام بزرگوار در هنگامه ی رحلت چشم­ان خود را باز کرده و فرمودند: تمام خویشاوندان مرا جمع کنید!

پس ما تمام خویشاوندان آن حضرت را جمع کردیم و به نزد آن بزرگوار آوردیم.

آن حضرت رو به سوی آنها نموده و فرمودند:
بدرستی که شفاعت ما (اهل‌بیت علیهم السلام) به کسی که نماز را سبک بشمارد و به آن اعتنا و اهتمام نداشته باشد، نمی­رسد.

ثواب الاعمال: ۲۲۸،

بحار الانوار: ۴۷/۲ح۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

اهمیت تفقه در دین

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

لوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ «5» حَتَّى يَتَفَقَّهُوا.

دوست داشتم با شلاق بر سر اصحاب من بزنند تا در دین تفقه پیدا کنند

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 31


 اهمیت تفقه در دین

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

إذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّين‏

هنگامی که خداوند برای بنده ای خیر بخواهد او را در دین فقیه می کند

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 32

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق (علیه السلام) :

انَّ مِن اَعظَمِ النّاسِ حَسرَهً یَومَ القِیامَهِ، مَن وَصفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ اِلَى غَیرِه؛

پشیمان ترین شخص در روز قیامت، کسى است که،
براى مردم از عدالت سخن بگوید ،
اما خودش نسبت به دیگران عدالت را روا ندارد.
(اگرعدالت به نفع خودش باشد قبول دارد، به نفع دیگران باشد قبول ندارد)

اصول کافی ، جلد۲

منبع (کانال فضیلتها)

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

https://khamenei.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

 

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , نماز , قرآن کریم , سوره مبارکه مائده , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: فرزندان , خدا , و , دوستان , خاص , مجازات , مستحق , حكومت , آسمان , زمين , بازگشت , خداوند , تبارک , تعالی , بلاها , ابتلائات , امام صادق علیه السلام , اهل کتاب , رسول , پیامبران , حقایق , بشارت , بیم , توانا , موسی , قوم , صاحب اختیار , جهانیان , سرزمین مقدس , زیانکار , عقب , نیرومند , ستمگر , عقل , ایمان , شهامت , دروازه شهر , پیروز , توکل بر خدا , بنی اسرائیل , گنهکار , بیابان , سرگردان , سرنوشت , غمگین , پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلم) , کمک , خدا , فرزند آدم , داستان , حق , برادر , سوگند , پرهیزکاران , قتل , کشتن , پروردگار جهانیان , ترس , گناه , دوزخ , دوزخیان , ستمکار , ستمکاران , نفس سرکش , زاغ , جسد , دفن , رسوائی , وجدان , پشیمان , امیرالمومنین (عليه السلام) , دنیا , سرای ماندن , گذرگاه , توشه عمل , توشه , نهج البلاغه , فساد , مرگ , زنده , رسولان , تعدی , اسراف , پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) , عذاب آخرت , عذاب , آخرت , ترک نماز , آزار پدر و مادر , قسم دروغ , غیبت کردن , جامع احادیث الشیعة , مستدرک الوسائل , سفارش امام صادق علیه السلام , سفارش , نماز , ام حمیده , بانو , گریه , شهادت , رحلت , حضرت صادق (علیه السلام) , خویشاوندان , شفاعت , تفقه , دین , حضرت امام صادق علیه السلام , فقیه , الكافي , روز قیامت , عدالت , نفع , اصول کافی , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بندگان محبوب پروردگار

حضرت امام صادق علیه السلام

قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ عِيَالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِم‏

خداوند عزّوجلّ فرمود: مردم، تحت تکفّل من هستند. پس محبوبترین آنها نزد من کسی است که با آنها بیشتر مدارا کند و برای نیازهای آنها بیشتر تلاش کند.

کافی» ج ۲ ص ۱۹۹

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

ضربه ای که ربا به جامعه وارد می کند

سأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام‏ عَنْ عِلَّةِ تَحْرِيمِ الرِّبَا قَالَ إِنَّهُ لَوْ كَانَ الرِّبَا حَلَالًا لَتَرَكَ النَّاسُ التِّجَارَاتِ وَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْه‏

هشام بن حکم گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ علّت تحریم ربا سؤال کردم. فرمودند: علّتش این است که اگر ربا حلال بود، مردم تجارتها و کارهایی که مورد نیازشان است را ترک می کردند.

علل الشرائع» ج ۲ ص ۴۸۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۶۱ تا ۶۳

۶۱ وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً ۶۲ فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاّ إِحْساناً وَ تَوْفیقاً ۶۳ أُولئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللّهُ ما فی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغا

ترجمه:
۶۱ـ و هنگامى که به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده، و به سوى پیامبر بیائید»، منافقان را مى بینى که از (قبول دعوت) تو، اعراض مى کنند! ۶۲ ـ پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتى مى شوند، سپس به سراغ تو مى آیند، سوگند به خدا یاد مى کنند که منظور ما (از بردن داورى نزد دیگران)، چیزى جز نیکى کردن و توافق (میان طرفین نزاع،) نبوده است؟! ۶۳ـ آنها کسانى هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، مى داند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن; و آنها را اندرز ده; و با بیانى رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!

تفسیر
به دنبال نهى شدید از مراجعه به طاغوت، و داوران جور، که در آیه سابق آمد، در این سه آیه، نتایج این گونه داورى ها و دستاویزهائى که منافقان براى توجیه کار خود به آن متشبث مى شدند، مورد بررسى قرار گرفته است. در آیه نخست مى فرماید: این گونه مسلمان نماها نه تنها براى داورى به سراغ طاغوت مى روند بلکه هنگامى که به آنها تذکر داده مى شود که به سوى حکم خدا بیائید و داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بپذیرید، مقاومت به خرج داده و از قبول دعوت تو اعراض و امتناع مىورزند و با اصرار روى این کار مى ایستند، مى فرماید: «هنگامى که به آنها گفته مى شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر بیائید، منافقان را مى بینى که از قبول دعوت تو اعراض مى کنند» (وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْت الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً). در حقیقت، قرآن مى گوید: مراجعه آنها به طاغوت یک اشتباه زودگذر نبوده که با یادآورى اصلاح گردد، بلکه مقاومت و اصرار آنها در این کار نشان دهنده روح نفاق و ضعف ایمان آنها است، و گر نه با دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیدار مى شدند، و به اشتباه خود معترف مى گشتند.

و در آیه بعد، این حقیقت را بیان مى کند که: همین افراد منافق هنگامى که در نتیجه اعمالشان گرفتار مصیبتى مى شوند، و در بن بست قرار مى گیرند، به حکم اجبار به سوى تو مى آیند، لذا مى فرماید: «پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان گرفتار مصیبتى مى شوند، به سراغ تو مى آیند» (فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُکَ). و در این موقع «سوگند یاد مى کنند که منظور و هدف ما از بردن داورى به نزد دیگران جز نیکى کردن و ایجاد توافق در میان طرفین دعوا نبوده است» (یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاّ إِحْساناً وَ تَوْفیقاً). در اینجا باید به دو نکته توجه داشت: نخست این که: منظور از مصیبتى که دامنگیر آنها مى شود چیست؟ بعید نیست منظور از آن نابسامانى ها، بدبختى ها و مصیبت هائى باشد، که بر اثر داورى طاغوت دامنگیر آنها مى شود; زیرا جاى تردید نیست که اگر بر اثر داورى افراد ناصالح و ستمگر، منفعت آنى عائد یکى از طرفین دعوى شود، چیزى نمى گذرد که ادامه این داورى ها باعث توسعه ظلم و فساد، هرج و مرج، و از هم پاشیدن سازمان اجتماع مى گردد، بنابراین چنین افرادى به زودى نتایج کار خود را خواهند دید و از کرده خود پشیمان مى شوند. بعضى از مفسران احتمال داده اند: منظور از «مصیبت» همان رسوائى منافقان در میان جمعیت و یا مصائبى باشد که به فرمان خدا، دامن آنها را مى گیرد (همانند بلاها و شکست هاى غیر منتظره). نکته دیگر این که: آیا منظور منافقان از کلمه احسان و نیکى، احسان به طرفین دعوى بوده، و یا نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)؟ ممکن است منظورشان هر دو باشد، آنها بهانه هاى مضحکى براى ارجاع داورى به بیگانگان درست کرده بودند، از جمله این که مى گفتند: آوردن داورى به نزد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) دون شأن او است!; زیرا غالباً طرفین دعوى جار و جنجال به راه مى اندازند و این با مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) سازگار نیست!. به علاوه، قضاوت و داورى همیشه به زیان یک طرف تمام مى شود، و طبعاً دشمن تراش است، گویا آنها با چنین بهانه هائى مى خواستند خود را تبرئه کنند که منظور ما خدمت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و طرفین دعوى بوده است. و یا این که اصولاً نظر ما داورى نبوده، بلکه نظر ما آشتى دادن و ایجاد توفیق و توافق در میان طرفین نزاع بوده است.
ولى خداوند در آیه سوم، نقاب از چهره آنها کنار مى زند و این گونه تظاهر دروغین را ابطال مى کند، مى فرماید: «اینها کسانى هستند که خداوند اسرار درون دل هاى آنها را مى داند» (أُولئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللّهُ ما فی قُلُوبِهِمْ). و در عین حال به پیامبر خود دستور مى دهد: «از مجازات آنها صرف نظر کن» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ). لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام، تا آنجا که ممکن بود مدارا مى کرد; زیرا مأمور به ظاهر بود و جز در موارد استثنائى، آنها را مجازات نمى کرد، چه این که ظاهراً در صفوف مسلمانان بودند و ممکن بود مجازات آنها به یک نوع تصفیه حساب شخصى تفسیر شود. سپس دستور مى دهد: آنها را موعظه کن، اندرز ده و با بیانى رسا که در دل و جان آنها نفوذ کند، نتائج اعمالشان را به آنها گوشزد کن» (وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلیغاً).

منبع:

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۶۱ تا ۶۳ , خداوند , پیامبر , منافقان , قبول دعوت , اعراض , اعمال , مصیبت , سوگند , داوری , نیکی کردن , توافق , طرفین نزاع , دل , مجازات , اندرز , رسا , بیان , نتایج , اعمال , گوشزد , ضربه , ربا , جامعه , امام صادق علیه السلام , حرام , خداوند عزوجل , تکفل , محبوبترین , مدارا , نیاز , تلاش , کافی , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بسم رب الشهداء والصدیقین

دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی ملت قهرمان ماست و بیانگر ایستادگی و مقاومت بیدار دلانی است که هفت شهر عشق را در هشت بهار آزادگی پیمودند. دفاع مقدس، طلیعه جاودانه غرور ملی است؛ هنگامه اتحاد و همبستگی ملی مردم در دفاع از شریعت اسلام و مرزهای سرزمینی است که با نثار خون پاک فرزندان این مرزو بوم و ایثار و مجاهدت های مثال زدنی آنها جاودانه شد.
بي ترديد هفته بزرگداشت "دفاع مقدس" كه به فرموده‌ی مقام معظم رهبری «اوج افتخارات ملت ایران است» فرصت ارزشمند و مغتنمی است تا ملت سرافراز و غيور ايران اسلامي بار ديگر با مرور خاطرات و حماسه هاي سرداران دلير خود در جبهه هاي حق عليه باطل، ضمن تجديد ميثاق با آرمان هاي شهدا، از رزمندگان، ايثارگران و يادگاران هشت سال جنگ تحميلي، تجليل و تكريم نمايند.
ضمن گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل، شهیدان والامقام دوران دفاع مقدس و تبریک هفته دفاع مقدس به رهبر فرزانه انقلاب، توفیق روز افزون آحاد مردم شریف ایران اسلامی را در پاسداری و ادامه مسیر پرافتخار شهدا، ایثارگران و آزادگان را از خداوند منان مسئلت می نمايیم.

اقل رزمندگان دفاع مقدس
س.م،ر

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
 

تصویر منتشرنشده‌ای از لباس نظامی و اسلحه‌ی شخصی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دوران دفاع مقدس که امروز در نمایشگاه "در لباس سربازی" دفتر نشر آثار رهبری در معرض بازدید قرار گرفت.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۴۹ تا ۵۰

۴۹أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ لایُظْلَمُونَ فَتیلاً ۵۰اُنْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَ کَفى بِهِ إِثْماً مُبیناً

ترجمه:
۴۹ـ آیا ندیدى کسانى را که خودستائى مى کنند؟! (این خودستائى ها، بى ارزش است;) بلکه خدا هر کس را بخواهد، ستایش مى کند; و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. ۵۰ ـ ببین چگونه بر خدا دروغ مى بندند! و همین گناه آشکار (براى مجازات آنان) کافى است.

شان نزول
در بسیارى از تفاسیر اسلامى در ذیل آیه چنین نقل شده: یهود و نصارى براى خود امتیازاتى قائل بودند و همان طور که در آیات قرآن نقل شده: گاهى مى گفتند: «ما فرزندان خدائیم» و گاهى مى گفتند: «بهشت مخصوص ما است و غیر از ما، در آن راهى ندارد آیات فوق نازل شد و به این پندارهاى باطل پاسخ گفت.

تفسیر
در نخستین آیه مورد بحث، به یکى از صفات نکوهیده انسان اشاره شده که گریبانگیر بسیارى از افراد و ملت ها مى شود و آن خودستائى، خویشتن را پاک نشان دادن و فضیلت براى خود ساختن است، آیه مى گوید: «آیا ندیدى کسانى را که خودستائى مى کنند»؟ (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ) پس از آن مى فرماید: «خداوند هر که را بخواهد مى ستاید» (بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ). و تنها او است که از روى حکمت و مشیت بالغه بدون کم و زیاد، افراد را طبق شایستگى هائى که دارند، مدح و ستایش مى کند «و هرگز به هیچ کس، سر سوزنى ستم نخواهد شد» (وَ لایُظْلَمُونَ فَتیلاً) فضیلت آن است که خداوند آن را فضیلت بداند نه آنچه خودستایان براى خود از روى خودخواهى قائل مى شوند و به خویش و دیگران ستم مى کنند. گرچه روى سخن به قوم یهود و نصارى است که براى خود امتیازات بى دلیل و نادرستى قائل بودند، و خود را برگزیده از بین ملت ها معرفى مى کردند. گاهى مى گفتند: لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ أَیّاماً مَعْدُودَةً: «آتش دوزخ جز چند روزى ما را فرا نخواهد گرفت» و گاهى مى گفتند: نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّائُهُ: «ما فرزندان و دوستان خدائیم» ولى مفهوم آن اختصاصى به قوم و جمعیتى ندارد، بلکه تمام افراد و ملت هائى را که به این صفت نکوهیده گرفتارند، شامل مى شود. قرآن در سوره «نجم» آیه 32 خطاب به همه مسلمانان مى فرماید: فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى: «خودستائى مکنید، خداوند پرهیزکاران را بهتر از هر کس دیگر مى شناسد». سرچشمه این کار، همان عجب، غرور و خودبینى است که تدریجاً به صورت خودستائى جلوه کرده و در مرحله نهائى سر از تکبر و برترى جوئى در مى آورد. این عادت غلط که با نهایت تأسف در میان بسیارى از ملل و طبقات و افراد وجود دارد، سرچشمه قسمت مهمى از نابسامانى هاى اجتماعى، جنگ ها و استعمارها و تفوق طلبى ها است. تاریخ گذشته نشان مى دهد: بعضى از ملل دنیا بر اثر همین احساس کاذب، خود را برتر از ملل دیگر مى دانستند و به همین جهت به خود حق مى دادند آنها را بنده و برده خویش سازند. عرب هاى جاهلى با تمام عقب افتادگى و فقر همه جانبه اى که داشتند خود را نژاد برتر! مى شمردند، و در میان قبائل آنها، هر یک خود را «قبیله برتر» مى دانست. در عصر اخیر، مسأله تفوق طلبى نژاد آلمان و یا نژاد اسرائیل سرچشمه جنگ هاى جهانى و یا جنگ هاى منطقه اى شد. در صدر اسلام، نیز قوم یهود و نصارى نسبت به دیگران گرفتار چنین توهمى بودند، لذا به زحمت حاضر مى شدند در برابر حقایق اسلام تسلیم گردند.

به همین جهت در آیه بعد، قرآن با شدت، این گونه توهمات و برترى طلبى ها را مى کوبد. و آن را یک نوع افترا و دروغ بستن به خدا و گناه بزرگ و آشکار معرفى مى کند، مى فرماید: «ببین این جمعیت چگونه با ساختن فضائل دروغین و نسبت دادن آنها به خدا، به پروردگار خویش دروغ مى بندند، آنها اگر گناهى جز همین گناه نداشته باشند، براى مجازات آنان کافى است» (انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَ کَفى بِهِ إِثْماً مُبیناً). على(علیه السلام) در خطبه معروف «همّام» درباره صفات ممتاز پرهیزکاران چنین مى گوید: لا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمالِهِمُ الْقَلِیْلَ وَ لا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیْرَ فَهُمْ لاِ َنْفُسِهِمْ مُتَّهَمُونَ وَ مِنْ أَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ. اِذا زُکِّىَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ مِمّا یُقالُ لَهُ فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْ غَیْرِى وَ رَبِّى أَعْلَمُ بِى مِنْ نَفْسِى. اللّهُمَّ لا تُؤاخِذْنِى بِما یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِى أَفْضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِر لِى ما لایَعْلَمُونَ: «آنها هرگز از اعمال کم خود راضى نیستند و هیچ گاه اعمال زیاد خود را بزرگ نمى شمرند، آنها در همه حال خود را در برابر انجام وظایف متهم مى شمرند و از اعمال خویش بیمناکند. هنگامى که کسى یکى از آنان را بستاید، از آنچه در حق او گفته مى شود، وحشت مى کند و چنین مى گوید: من به حال خود از دیگران آگاه ترم، و خدا نسبت به من از من آگاه تر است. پروردگارا! به این ستایشى که ستایشگران در حق من مى کنند، مرا مؤاخذه مکن! و مرا از آنچه گمان مى برند، نیز برتر قرار ده! و آنچه را که آنها از خطاهاى من نمى دانند، بر من ببخش»!

منبع:

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , دفاع مقدس , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , شهدای کربلا , محرم | عاشورا , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۴۹ تا ۵۰ , خودستائى , بى ارزش , خدا , ستایش , ستم , دروغ , گناه آشکار , مجازات , کافی , تفاسیر اسلامی , یهود و نصاری , یهود , نصاری , امتیازات , آیات قرآن , نقل , فرزندان , بهشت , پندارهای باطل , پندار باطل , پندار , باطل , پاسخ , در لباس سربازی , دفاع مقدس , سربازی , ظهور , امام خامنه ای , یا زهرا سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تفسیر آیات ۱۳ تا ۱۴ سوره مبارکه نساء ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : شنبه 13 شهريور 1400

یا زهراء سلام الله علیها

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

قرآن و حدیث

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

در شگفتم از کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست ، و چگونه به این ذکر پناه نمی برد :

مَا شَاءَ اللهُ لاحَولَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله
(همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوه ای نیست)

من لا یحضر الفقیه، ج ۴، ص۲۸۰

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بین الطلوعین

امیر المومنین علی (علیه السلام) :

ذکر خدا، بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب، حتّى از مسافرت تجارتى نیز، در جلب روزى مؤثّرتر است.

مکارم الاخلاق طبرسی ، ص ۳۰۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به اباذر غفاری می‌‌فرمایند :

يا أَبَاذَرٍّ إِنَّهُ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَحَقَّ بِطُولِ السِّجْنِ مِنَ اللِّسَانِ.

ای ابوذر چیزی بیشتر از زبان سزاوارتر به زندانی شدن نیست.

جامع السعادات نراقي ج 2 ص 353

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر آیات ۱۳ تا ۱۴ سوره مبارکه نساء

۱۳ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ ۱۴ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ

ترجمه
۱۳ ـ اینها مرزهاى الهى است; و هر کَس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (و قوانین او را محترم بشمرد،) خداوند وى را در باغ هائى از بهشت وارد مى کند که همواره، آب از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن مى مانند; و این، پیروزى بزرگى است! ۱۴ ـ و آن کس که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، او را در آتشى وارد مى کند که جاودانه در آن خواهد ماند; و براى او مجازات خوار کننده اى است.

تفسیر
به دنبال بحثى که در آیات گذشته درباره قوانین ارث گذشت، در این آیات از این قوانین به عنوان حدود و مرزهاى الهى یاد کرده، مى فرماید: «اینها حدود و مرزهاى الهى است» (تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ). که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها که از حریم آن بگذرند، و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته مى شوند. «حُدُود» جمع «حدّ» در اصل، به معنى جلوگیرى و منع کردن است، و سپس به هر چیزى که فاصله میان دو شىء باشد، و آنها را از هم متمایز سازد، گفته مى شود، مثلاً حدّ خانه و حدّ باغ و حدّ شهر و کشور، به نقاطى گفته مى شود، که آنها را از نقاط دیگر جدا مى سازد. تعبیر «تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ» در چندین مورد، از آیات قرآن مجید آمده است، و همه آنها بعد از بیان یک سلسله از احکام و مقررات اجتماعى است، مثلاً در آیه 187 سوره «بقره» بعد از اعلام ممنوعیت آمیزش جنسى در اعتکاف و احکامى درباره روزه، و در آیات 229 و 230 سوره «بقره» و آیه 1 سوره «طلاق»، بعد از بیان قسمتى از احکام طلاق و در آیه 4 سوره «مجادله» بعد از بیان کفاره «ظهار» آمده است. در تمام این موارد، احکام و قوانینى وجود دارد، که تجاوز از آنها ممنوع است، و به همین جهت به عنوان مرز الهى شناخته شده اند پس از اشاره به این قسمت از حدود و مرزهاى الهى، مى فرماید: «کسانى که خداوند و پیامبر را اطاعت کنند، و این مرزها را محترم شمارند، خداوند آنها را در باغ هائى از بهشت وارد مى کند که همواره آب از زیر درختانش جارى است، جاودانه در آن مى مانند» (وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها). و در پایان آیه مى فرماید: «این رستگارى و پیروزى بزرگى است» (وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ).

در آیه بعد به نقطه مقابل کسانى که در آیه قبل بیان شد، اشاره کرده، مى فرماید: «آنهائى که نافرمانى خدا و پیامبر کنند و از مرزها تجاوز نمایند جاودانه در آتش خواهند بود» (وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها). مى دانیم: تنها معصیت خداوند (هر چند گناه کبیره باشد) موجب خلود و عذاب جاودانى، نیست، بنابراین، منظور از آیه فوق، کسانى هستند که از روى طغیان، سرکشى، دشمنى و انکار آیات الهى، حکم خدا را زیر پا مى گذارند، و در حقیقت ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند. با توجه به این که «حدود» جمع است، و تمام قوانین الهى را شامل مى شود، این معنى بعید به نظر نمى رسد; زیرا کسى که تمام قوانین الهى را بشکند، معمولاً، به خدا ایمان ندارد، و الا گوشه اى از آن را لااقل محترم مى شمرد. قابل توجه این که: در آیه قبل، درباره بهشتیان خالِدِینَ فِیها: «به طور جاودانى در بهشت خواهند بود» به صورت جمع آمده، و در این آیه که درباره دوزخیان است، «خالِداً فِیْها» به صورت مفرد آمده است، این تفاوت تعبیر، در دو آیه پشت سر هم، گویا اشاره به این است، که: بهشتیان براى خود اجتماعاتى دارند، که خود یکى از نعمت هاى بهشتى براى آنها محسوب مى شود. در حالى که دوزخیان آن چنان به خود مشغولند و در خویش فرو رفته اند، که به دیگرى نمى پردازند، و عملاً تنها هستند. این موضوع، حتى در این دنیا هم درباره افراد تک رو و مستبد، در برابر افراد متحد و مجتمع نیز صدق مى کند، که اینها در این جهان بهشتى هستند، و آنها دوزخى. و در پایان آیه، به سرانجام آنها اشاره کرده، مى فرماید: «او عذاب خوار کننده و آمیخته با توهینى دارد» (وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ). در واقع در جمله قبل، جنبه جسمانى مجازات الهى منعکس شده بود، و در این جمله که مسأله اهانت به میان آمده، به جنبه روحانى آن اشاره مى کند.

در قوانین عموماً و در قانون ارث اسلامى به خصوص، مزایائى وجود دارد که ذیلاً به قسمتى از آنها اشاره مى شود: الف ـ در نظام ارث اسلامى هیچ یک از بستگان متوفى با توجه به سلسله، مراتب، از ارث محروم نمى شوند، و آنچه در میان اعراب جاهلى یا پاره اى از کشورها معمول بود که زنان و یا کودکان را به خاطر عدم توانائى بر حمل اسلحه و شرکت در میدان جنگ از ارث محروم مى کردند و ثروت متوفى را به افراد دورتر مى دادند، در اسلام وجود ندارد، و تمام افراد به نسبت ارتباطى که با متوفى دارند مشمول قوانین ارث هستند. ب ـ این قانون به نیازهاى فطرى و مشروع انسان پاسخ مثبت مى دهد; زیرا افراد بشر همواره مایلند حاصل دسترنج خود را در دست کسانى ببینند که پاره تن آنها محسوب مى شوند و حیات آنها در حقیقت ادامه حیات و زندگى خود آنان مى باشد. لذا مى بینیم در این قانون، سهم فرزندان از همه بیشتر است، و در عین حال پدر و مادر و سایر بستگان نیز به نوبه خود سهم قابل ملاحظه دارند. ج ـ این قانون، افراد را به تلاش و کوشش بیشتر در راه تولید ثروت و گردش چرخ هاى اقتصادى تشویق مى کند; زیرا وقتى انسان حاصل زحمات عمر خود را نصیب افراد مورد علاقه خویش مى بیند، در هر سن و شرائطى که باشد به کار تشویق مى گردد و وقفه و رکودى در فعالیت هاى او ایجاد نمى شود. چنان که اشاره کردیم، قانون ارث در پاره اى از کشورها لغو شد و اموال کسانى که از دنیا مى رفتند، در اختیار دولت قرار گرفت، ولى به زودى آثار منفى این قانون در محیط اقتصادى آن کشور، به صورت یک رکود آشکار گشت و به همین دلیل ناچار قانون مذکور را لغو کردند. د ـ قانون ارث اسلامى از تراکم ثروت جلوگیرى مى کند; زیرا در این نظام بعد از هر نسل، ثروت به طور عادلانه در میان افراد متعددى تقسیم مى گردد، و از این راه به توزیع عادلانه ثروت کمک مى کند. قابل توجه این که: این تقسیم همانند پاره اى از اشکال تقسیم ثروت ـ که در دنیاى امروز وجود دارد و غالباً با ناراحتى هاى اجتماعى همراه است ـ نمى باشد و طورى است که همه با آغوش باز آن را مى پذیرند. هـ ـ قانون ارث اسلامى، تنها بر اساس چگونگى ارتباط متوفى تنظیم نشده، بلکه نیاز واقعى وارثان نیز در نظر گرفته شده است، مثلاً: اگر مى بینیم ارث پسران در ظاهر دو برابر دختران و یا ارث پدر در پاره اى از موارد بیش از ارث مادر است، به خاطر این است که: مردان در قوانین اسلامى مسئولیت هاى مالى فراوانى دارند و هزینه زندگى زنان بر دوش آنها است، لذا نیاز مالى آنها بیش از زنان مى باشد.

در کتاب ارث اسلامى به دو بحث مهم برخورد مى کنیم که درباره مسأله «عول» و «تعصیب» سخن مى گوید، سرچشمه این بحث از آنجا شروع مى شود که سهام ارث به شکلى که در آیات گذشته بیان شد، گاهى از مجموع مال کمتر، و گاهى بیشتر است. مثلا: اگر ورثه میت، فقط دو خواهر (پدر و مادرى) و شوهر بوده باشند، ارث دو خواهر، دو سوم مال، و ارث شوهر، نصف مال است که مجموع آن دو، - هفت ششم- مى شود، یعنى - یک ششم - از مجموع مال بیشتر مى گردد، در اینجا این بحث پیش مى آید که آیا - یک ششم - باید به نسبت سهام از همه ورثه کم شود؟ و یا این که از افراد معینى کم گردد؟ معروف در میان دانشمندان اهل تسنن این است که باید از همه کم شود و این را فقها «عول» مى نامند (زیرا «عول» در لغت به معنى زیادى و ارتفاع و بلندى است). و در مثال فوق، مى گویند: - یک ششم - اضافى، باید از هر دو به نسبت سهام آنها کم شود 1 و همچنین در موارد دیگر، در حقیقت سهامداران ارث را در اینجا همانند طلبکارانى فرض مى کنند، که بدهکار، قادر به پرداختن مطالبات همه آنها نیست و به اصطلاح «ورشکست» شده است، و مى دانیم در چنین جائى مقدار کمبود را به نسبت، از همه طلبکاران کسر مى کنند. ولى به عقیده «فقهاى شیعه» همیشه کمبود به افراد خاصى متوجه مى شود و در مثال فوق، کمبود را فقط به دو خواهر مى زنند و مى گویند: همان طور که در حدیث وارد شده: «ممکن نیست خداوندى که حساب همه چیز، حتى ریگ هاى بیابان را دارد، سهام ارث را طورى قرار دهد که کسرى داشته باشد حتماً خداوند در این گونه موارد، قانونى وضع کرده که با توجه به آن قانون، کمبودى متصور نیست و آن قانون، این است که: در میان وارثان، بعضى در قرآن سهم ثابتى از نظر «حداقل» و «حداکثر» براى آنها ذکر شده، مانند سهم شوهر و زن و پدر و مادر ولى بعضى دیگر چنین نیستند، مانند «دو خواهر» و «دو دختر»، از این مى فهمیم که همیشه کمبود و کسرى باید به کسانى بخورد که حداقل و حداکثر سهم آنها، مشخص نشده یعنى قابل تغییر و در نوسان است. لذا در مثال فوق، کمبودى متوجه شوهر نمى شود، و تنها باید - یک ششم - اضافى را از سهم دو خواهر کم کرد (دقت کنید). و گاهى به عکس، مجموع سهام، از مجموع مال، کمتر است، و چیزى اضافه، باقى مى ماند، مثلاً اگر مردى از دنیا برود و تنها یک دختر و مادر از او باقى بماند، مى دانیم که سهم مادر در این صورت - یک ششم - و دختر - سه ششم - مال مى باشد که مجموع آنها - چهار ششم - مى شود، یعنى - دو ششم - اضافه مى ماند، دانشمندان و فقهاى اهل تسنن مى گویند: این اضافى را باید به «عَصَبَه» (بر وزن کسبه) یعنى مردان طبقه بعد 3 (مثل برادرهاى متوفى در این مثال) داد و این را اصطلاحاً «تعصیب» مى نامند، ولى فقهاى شیعه معتقدند همه آن را باید در میان آن دو به نسبت 1 و 3 تقسیم کرد; زیرا با وجود طبقه قبل، نوبت به طبقه بعد نمى رسد. به علاوه، دادن مقدار اضافى به مردان طبقه بعد، شبیه قوانین دوران جاهلیت است که زنان را بدون دلیل از ارث محروم مى ساختند (بحث فوق یک بحث پیچیده علمى است که خلاصه آن در اینجا آمد و شرح بیشتر آن را در کتب فقهى بخواهید).

منبع ...:

https://t.me/fazylatha

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی

تفسیر آیاتی از قرآن کریم حدیث

پوستر حدیثی | احادیث تصویری | عکس نوشته | https://rasekhoon.net/hadith | https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx | توبه

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بیانات امام خامنه ای (حفظه الله تعالی)

طاغوت

حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرت‌های عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

به یاد شهدا ...

 شهید / شهادت/ایثار/ایثارگران / شهدا

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

برخی پیوندها:

کانال فضیلتها

https://t.me/fazylatha

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

بخش فیلم

*****

التماس دعا



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه نساء , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر آیات ۱۳ تا ۱۴ سوره مبارکه نساء , مرزهاى الهى , خدا , پیامبر , اطاعت , قوانین , محترم , خداوند , باغ , بهشت , آب , جاری , درختان , باغ بهشتی , جاودانه , جاودان , پیروزی , نافرمانی , تجاوز , آتش , مجازات , خواری , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

In the Name of Allah

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهرا سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر آیات ۱۷۶ تا ۱۷۷ سوره مبارکه آل عمران

۱۷۶ وَ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً یُریدُ اللّهُ أَلاّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ ۱۷۷ إِنَّ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالإِیْمانِ لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ

ترجمه
۱۷۶ ـ کسانى که در راه کفر، شتاب مى کنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانى به خداوند نمى رسانند. (به علاوه) خدا مى خواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد; و در نتیجه،) بهره اى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است! ۱۷۷ ـ (آرى،) کسانى که ایمان را دادند و کفر را خریدارى کردند، هرگز به خدا زیانى نمى رسانند; و براى آنها، مجازات دردناکى است!

تفسیر
در نخستین آیه مورد بحث، روى سخن به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که به دنبال حادثه دردناک احد، خداوند او را تسلیت مى گوید، مى فرماید: «اى پیامبر! از این که مى بینى جمعى در راه کفر بر یکدیگر پیشى مى گیرند، و گویا با هم مسابقه گذاشته اند، هیچ گاه غمگین مباش»! ( وَ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ ). «زیرا آنها هرگز هیچگونه زیانى به خداوند نمى رسانند» ( إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً ). بلکه خودشان در این راه زیان مى بینند، اصولاً نفع و ضرر، و سود و زیان براى موجوداتى است که وجودشان از خودشان نیست، اما خداوند ازلى و ابدى که از هر جهت بى نیاز است و وجودش نا محدود، کفر و ایمان مردم و کوشش ها و تلاش هاى آنها در این راه چه اثرى براى خداوند مى تواند داشته باشد؟ آنها هستند که در پناه ایمان، تکامل مى یابند و به خاطر کفر، تنزل و سقوط مى کنند. به علاوه خلافکارى هاى آنها فراموش نخواهد شد و به نتیجه اعمال خود خواهند رسید. و اگر مى بینى آنها به اراده خود راه کفر را در پیش مى گیرند «خدا مى خواهد (آنها را در این راه، آزاد بگذارد و چنان به سرعت راه کفر را بپویند) که کمترین بهره اى در آخرت نداشته باشند، بلکه عذاب عظیم در انتظار آنها باشد» ( یُریدُ اللّهُ أَلاّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ ). در حقیقت آیه مى گوید: اگر آنها در راه کفر بر یکدیگر پیشى میگیرند، نه به خاطر این است که خدا نمى تواند جلو آنها را بگیرد، بلکه خدا آزادى عمل به آنها داده تا هر چه مى توانند انجام دهند و نتیجه اش محرومیت کامل آنها از مواهب جهان دیگر است، بنابراین، آیه نه تنها دلالت بر جبر ندارد، بلکه یکى از دلائل آزادى اراده است.
و در آیه بعد، مطلب را به طور وسیع تر، عنوان کرده، مى فرماید: نه تنها افرادى که به سرعت در راه کفر، پیش مى روند چنین هستند، «بلکه تمام کسانى که به نوعى راه کفر را پیش گرفته اند و ایمان را داده و در مقابل آن، کفر خریدارى نموده اند، هرگز به خدا زیان نمى رسانند» و زیان آن، دامنگیر خودشان مى شود ( إِنَّ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالإِیْمانِ لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً ). و در پایان آیه مى فرماید: «و براى آنها عذاب دردناکى است» ( وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ ). این تفاوت در تعبیر که در اینجا «عذاب الیم» و در آیه قبل «عذاب عظیم» ذکر شده، به خاطر آن است که آنها در مسیر کفر با سرعت بیشترى پیش مى رفتند.

منبع ...:

https://t.me/fazylatha

پیوندها:

کانال طاووس الجَنَّه:

https://t.me/tavoosoljannah

کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):

https://t.me/sharheser

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/service/election

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام رضا (علیه السلام):دوستی مردم

التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ.مهرورزی و دوستی با مردم،نصف عقل است.(تحف العقول، ص 526).

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بخش فیلم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه آل عمران , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر قرآن کریم , تفسیر آیات ۱۷۶ تا ۱۷۷ سوره مبارکه آل عمران , کفر , شتاب , غمگین , یقین , زیان , خداوند , آخرت , مجازات , ایمان , خریداری , دردناک , یا زهرا سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۲۹ سوره مبارکه آل عمران ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : پنج شنبه 24 تير 1400

In the Name of Allah

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهرا سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۲۹ سوره مبارکه آل عمران

۱۲۳ وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ۱۲۴ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ۱۲۵ بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ ۱۲۶ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ ۱۲۷ لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ۱۲۸ لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ۱۲۹ وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ

ترجمه
۱۲۳ ـ خداوند شما را در جنگ (بدر) یارى کرد; در حالى که شما ناتوان بودید. پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، تا شکر نعمت او را به جا آورده باشید!. ۱۲۴ ـ در آن هنگام که تو به مؤمنان مى گفتى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که (از آسمان) فرود مى آیند، یارى کند»؟! ۱۲۵ ـ آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را با پنج هزار نفر از فرشتگان، که نشانه هائى با خود دارند، مدد خواهد داد!. ۱۲۶ ـ ولى اینها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمینان خاطر شما قرار داده; و گرنه پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است!. ۱۲۷ ـ (این وعده را که خدا به شما داده،) براى این است که قسمتى از پیکر لشکر کافران را قطع کند; یا آنها را با ذلت برگرداند; تا مأیوس و نا امید باز گردند!. ۱۲۸ ـ هیچ گونه اختیارى (درباره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ) براى تو نیست; مگر این که (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند. ۱۲۹ ـ و آنچه در آسمان ها و زمین است، از آن خداست، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد; و هر کس را بخواهد، مجازات مى کند; و خداوند آمرزنده مهربان است.

تفسیر
پس از پایان جنگ احد، لشکر پیروز مشرکان به سرعت به سوى «مکّه» بازگشت، ولى در اثناى راه این فکر براى آنها پیدا شد که چرا پیروزى خود را ناقص گذاردند؟ چه بهتر که به «مدینه» بازگردند، شهر را غارت کنند، و مسلمانان را در هم بکوبند، و اگر محمّد(صلى الله علیه وآله) هم زنده باشد به قتل برسانند، و براى همیشه فکر آنها از ناحیه اسلام و مسلمین راحت شود. به همین جهت فرمان بازگشت صادر شد و در حقیقت این خطرناکترین مرحله جنگ احد بود; زیرا مسلمانان به قدر کافى کشته و زخمى داده بودند، و طبعاً در آن حال هیچگونه آمادگى براى تجدید جنگ در آنها نبود. و به عکس دشمن با روحیه نیرومندى مى توانست این بار جنگ را از سر گیرد و نتیجه نهائى آن را پیش بینى کند. این خبر به زودى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید و اگر شهامت فوق العاده و ابتکار بى نظیر او ـ که از وحى آسمانى مایه مى گرفت ـ نبود، شاید تاریخ اسلام در همانجا پایان مى یافت. آیات فوق، درباره این مرحله حساس نازل گردیده، و به تقویت روحیه مسلمانان پرداخت، و به دنبال آن یک فرمان عمومى از ناحیه پیامبر براى حرکت به سوى مشرکان داده شد، و حتى مجروحان جنگ (و در میان آنها على(علیه السلام) را که بیش از شصت زخم بر تن داشت) آماده پیکار با دشمن شده و از «مدینه» خارج شدند. این خبر به گوش سران قریش رسید و از این روحیه عجیب مسلمانان سخت به وحشت افتادند! آنها فکر مى کردند شاید جمعیت تازه نفسى از «مدینه» به مسلمانان پیوسته اند، و ممکن است برخورد جدید نتیجه نهائى جنگ را به زیان آنها تغییر دهد. لذا فکر کردند براى حفظ پیروزى خود، بهتر این است که به «مکّه» بازگردند، همین کار انجام شد و به سرعت راه «مکّه» را پیش گرفتند. گفتیم: این آیات در حقیقت براى تقویت روحیه شکست خورده مسلمانان نازل گردید، و نخست در آن اشاره به پیروزى چشمگیر مسلمانان در میدان بدر 1 شده تا با یادآورى آن خاطره، به آینده خویش دلگرم شوند، لذا مى فرماید: «خداوند شما را در بدر پیروزى داد در حالى که نسبت به دشمن ضعیف، و از نظر عدّه و تجهیزات قابل مقایسه با آنها نبودید» ( وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ )، عدد شما 313 نفر با تجهیزات کم، و مشرکان بیش از هزار نفر و با تجهیزات فراوان بودند «حال که چنین است، از مخالفت خدا بپرهیزید، و از تکرار مخالفت فرمان پیشواى خود، یعنى پیامبر اجتناب کنید تا شکر نعمت هاى گوناگون او را به جاى آورده باشید» ( فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)
آن گاه خاطره یارى مسلمانان را در میدان بدر به وسیله فرشتگان یادآورى کرده، مى گوید: «در آن هنگام که تو به مؤمنان مى گفتى: آیا کافى نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار نفر از فرشتگان (که از آسمان) فرود مى آیند، امداد کند»؟ ( إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ)
«آرى امروز هم اگر استقامت بخرج دهید، به استقبال سپاه قریش بشتابید، تقوا را پیشه کنید، و مانند روز گذشته، با فرمان پیامبر مخالفت ننمائید، اگر در این حال مشرکان به سرعت به سوى شما برگردند، خداوند به وسیله پنج هزار نفر از فرشتگان که همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را یارى خواهد کرد» ( بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ)

«آرى امروز هم اگر استقامت بخرج دهید، به استقبال سپاه قریش بشتابید، تقوا را پیشه کنید، و مانند روز گذشته، با فرمان پیامبر مخالفت ننمائید، اگر در این حال مشرکان به سرعت به سوى شما برگردند، خداوند به وسیله پنج هزار نفر از فرشتگان که همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را یارى خواهد کرد» ( بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ «اما توجه داشته باشید اینها را خداوند فقط بشارت و براى اطمینان خاطر شما قرار داده، و گر نه پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حکیم است» ( وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ )، آرى، آمدن فرشتگان به یارى شما، تنها براى تشویق، بشارت، اطمینان خاطر و تقویت روحیه شما است، و گرنه پیروزى تنها از ناحیه خداوندى است که بر همه چیز قادر و در همه کار حکیم است، هم راه پیروزى را مى داند و هم قدرت بر اجراى آن را دارد.
گر چه مفسران در تفسیر آیه بعد گفتگوهاى گوناگونى دارند، ولى با مسیرى که ما در تفسیر آیات گذشته بکمک خود آیات و تواریخ موجود پیمودیم، تفسیر این آیه نیز روشن است، خداوند مى فرماید: «این که به شما وعده داده شده است که فرشتگان را در برخورد جدید با دشمن به یارى شما بفرستد، براى این است که قسمتى از پیکر لشکر مشرکان را قطع کند، و آنها را با ذلت و رسوائى باز گرداند» ( لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ). باید توجه داشت: «طَرَف» در آیه به معنى قطعه و «یَکْبِتَهُم» از ماده «کَبْت» به معنى بازگرداندن به زور و توأم با ذلت است. در اینجا سؤالاتى در زمینه چگونگى یارى فرشتگان و حمایت آنها از مسلمانان و چگونگى این یارى پیش مى آید، که به خواست خداوند پاسخ مشروح آن را در سوره «انفال» ذیل آیات 7 تا 12 خواهیم داد.

در تفسیر ششمین آیه این قسمت، میان مفسران سخن بسیار زیاد است، ولى این موضوع تقریباً مسلّم است که آیه فوق، پس از جنگ احد نازل شده، و مربوط به حوادث آن است، آیات سابق نیز این حقیقت را تأیید مى کند. مى فرماید: «هیچ گونه اختیارى (درباره عفو کافران، یا مؤمنان فرارى از جنگ) براى تو نیست، مگر این که (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند; زیرا آنها ستمگرند» ( لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ). و اما در مورد تفسیر آیه دو معنى بیش از همه جلب توجه مى کند: نخست این که: این آیه جمله مستقلى را تشکیل مى دهد و بنابراین جمله «أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» به معنى «اِلاّ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» است و معنى آیه روى هم رفته چنین مى شود: «درباره سرنوشت آنها کارى از دست تو ساخته نیست مگر این که خدا بخواهد آنها را ببخشد یا به خاطر ستمى که کرده اند مجازاتشان کند». و منظور از «آنها» کفارى مى باشند که در این جنگ ضربه هاى سخت به مسلمانان وارد ساختند و حتى دندان و پیشانى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را شکستند. و یا مسلمانانى مى باشند که از میدان جنگ فرار کردند، و پس از پایان جنگ پشیمان شدند و از پیغمبر تقاضاى عفو کردند. آیه مى گوید: «عفو و بخشش یا مجازات و عذاب آنها به دست خدا است و پیامبر هم بدون اذن پروردگار کارى انجام نمى دهد». تفسیر دیگر این که: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ» جمله معترضه است و جمله «أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» عطف به جمله «أَوْ یَکْبِتَهُمْ» مى باشد، و این آیه دنباله آیه قبل محسوب مى شود، در این صورت مجموع معنى دو آیه چنین خواهد بود: «خداوند وسائل پیروزى را در اختیار شما قرار خواهد داد، و یکى از چهار سرنوشت را براى کافران مقرر مى سازد: یا قسمتى از پیکر لشکر مشرکان را از بین مى برد. یا آنها را به این وسیله مجبور به بازگشت مى کند. یا آنها را در صورت شایستگى و توبه مى بخشد. و یا آنها را به خاطر ظلمشان مجازات مى کند. و خلاصه با هر دسته اى از آنها بر طبق حکمت و عدالت رفتار خواهد نمود، و تو درباره آنها پیش خود هیچگونه تصمیمى نمى توانى بگیرى». درباره علت نزول این آیه نیز، روایات متعددى نقل شده است از جمله پس از آن که دندان و پیشانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جنگ احد شکست، و آن همه ضربات سخت بر پیکر مسلمین وارد شد، پیامبر از آینده مشرکان نگران گردید و پیش خود فکر مى کرد چگونه این جمعیت قابل هدایت خواهند بود و فرمود: کَیْفَ یُفْلِحُ قَوْمٌ فَعَلُوا هَذَا بِنَبِیِّهِمْ وَ هُوَ یَدْعُوهُمْ إِلَى اللّهِ: «چگونه چنین جمعیتى رستگار خواهند شد که با پیامبر خود چنین رفتار مى کنند در حالى که وى آنها را به سوى خدا دعوت مى کند» در اینجا آیه فوق نازل شد و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دلدارى داد که تو مسئول هدایت آنها نیستى بلکه تنها موظف به تبلیغ آنها مى باشى.
آخرین آیه در حقیقت تأکیدى است براى آیه قبل، مى فرماید: «آنچه در آسمان ها و زمین است از آن خداست، هر کس را بخواهد مى بخشد و هر که را بخواهد عذاب مى کند» ( وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ ). بنابراین، آمرزش و مجازات به دست پیامبر نیست، بلکه به فرمان خداوندى است که حکومت آنچه در آسمان ها و زمین است، به دست او است، آفرینش از او است، مالکیت، و تدبیر آنها نیز از آن او است. او است که مى تواند گناهکاران را هر گاه صلاح ببیند ببخشد، و یا مجازات کند. و در پایان آیه به رحمت واسعه خداوند اشاره کرده، مى گوید: در عین حال که مجازات او شدید است «او آمرزنده و مهربان است» ( وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ). و رحمت او بر غضب او پیشى مى گیرد. بد نیست در اینجا به گفتار یکى از دانشمندان اسلامى که در عین فشرده بودن پاسخى است براى بعضى از سؤال ها، اشاره کنیم. مفسر عالى قدر «طبرسى» در ذیل آیه نقل مى کند: از یکى از دانشمندان پرسیدند: خداوند با آن رحمت واسعه و بى پایانش چگونه بندگان را به خاطر گناهان مجازات مى کند؟ او در پاسخ گفت: «رحمت» خداوند، «حکمت» او را از بین نمى برد; زیرا رحمت او چون حس ترحم ما از احساسات و رقت قلب سرچشمه نمى گیرد، بلکه رحمت او همیشه آمیخته با حکمت است، و حکمت ایجاب مى کند، گنهکاران (جز در موارد خاصى) به مجازات برسند.

مفسر معروف نویسنده «المنار» معتقد است این آیه درس بزرگى در زمینه استفاده از وسایل طبیعى براى پیروزى، به مسلمانان، مى آموزد، و آن این که اگر خدا به آنها وعده پیروزى مى دهد به این معنى نیست که مسلمانان وسائل طبیعى، تجهیزات نظامى، نقشه هاى جنگى و مانند آن را فراموش کنند و دست روى هم گذاشته همیشه در انتظار دعاى پیغمبر براى پیروزى باشند. لذا به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خطاب کرده مى گوید: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَىْءٌ» یعنى پیروزى به دست تو واگذار نشده، بلکه به فرمان خدا است، و خداوند براى آن سننى قرار داده است که باید از آنها استفاده کرد، (و دعا کردن پیغمبر اگر چه مؤثر و مفید است، ولى جنبه استثنائى دارد و مخصوص موارد معینى است). گفتار این نویسنده در این قسمت اگر چه منطقى است، ولى با ذیل آیه که از توبه یا مجازات کفار بحث مى کند به هیچ وجه سازگار نیست، و بنابراین نمى توان آن را تفسیر آیه دانست.
این آیه که هر گونه اختیارى را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره عفو و بخشش یا مجازات مخالفان سلب مى کند، هیچ گونه منافاتى با مؤثر بودن دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و عفو و گذشت او، و شفاعت و مانند آن که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود، ندارد; زیرا منظور از آیه فوق این است که: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مستقلاً هیچ کارى را نمى تواند انجام دهد، ولى به فرمان خدا و به اجازه او، هم مى تواند ببخشد، هم در جاى خود مجازات کند، و هم عوامل پیروزى را فراهم سازد، و حتى به اجازه پروردگار و اذن او مى تواند همچون مسیح(علیه السلام) مردگان را زنده کند. کسانى که با جمله «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَىْءٌ» خواسته اند توانائى پیامبر را بر این امر انکار کنند، در حقیقت آیات دیگر قرآن را فراموش کرده اند. قرآن مجید در سوره «نساء» آیه 64 مى فرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحیماً: «اگر آنها هنگامى که به خود ستم مى کردند به سراغ تو مى آمدند و استغفار مى کردند و پیامبر نیز براى آنها از خدا طلب آمرزش مى کرد خدا را توبه کننده (بخشنده) و مهربان مى یافتند». طبق این آیه، استغفار پیامبر(صلى الله علیه وآله) یکى از عوامل بخشش گناه شمرده شده، و در بحث هاى آینده در ذیل آیات مناسب، باز هم در این زمینه توضیح خواهیم داد.

منبع ...:

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بخش فیلم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , ظهور , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه آل عمران , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر آیات ۱۲۳ تا ۱۲۹ سوره مبارکه آل عمران+خداوند , یاری , فرشتگان , استقامت , تقوی , دشمن , بشارت , اطمینان , مومنان , کافران , مجازات , یا زهراء سلام الله علیها , ظهور , امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تفسیر آیات ۹۰تا ۹۱ سوره مبارکه آل عمران ...
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : یک شنبه 6 تير 1400

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
یا زهرا سلام الله علیها

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر آیات ۹۰تا ۹۱ سوره مبارکه آل عمران

۹۰إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ ۹۱إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِّلْءُ الأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ

ترجمه
۹۰ ـ کسانى که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، و هیچ گاه توبه آنان، (که از روى ناچارى یا در آستانه مرگ صورت مى گیرد،) قبول نمى شود; و آنها گمراهان (واقعى) اند. ۹۱ ـ کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روى زمین پر از طلا باشد، و آن را به عنوان فدیه (و کفاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچ یک آنها قبول نخواهد شد; و براى آنان، مجازات دردناک است; و یاورانى ندارند.

شان نزول
بعضى گفته اند: آیه اول، در مورد اهل کتاب که قبل از بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)به او ایمان آورده بودند، اما پس از مبعث به او کفر ورزیدند، نازل شده و بعضى دیگر گفته اند: در مورد «حارث بن سوید» و یازده نفر از یاران او که از اسلام برگشته بودند نازل شده، ولى «حارث» پشیمان شد، توبه کرد و چنان که در شأن نزول آیه قبل نیز اشاره شد یازده نفر از همراهان او به حال خود باقى ماندند و باز نگشتند و در پاسخ دعوت «حارث» به او گفتند: ما در «مکّه» مى مانیم و به کار خود بر ضد محمّد(صلى الله علیه وآله) ادامه مى دهیم و انتظار شکست او را داریم، اگر مقصود ما حاصل شد، چه بهتر، و در غیر این صورت راه توبه باز است و هر گاه برگردیم (او ما را مى پذیرد و) درباره ما همان چیزى که درباره تو نازل شد، نازل مى گردد. هنگامى که رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) «مکّه» را فتح کرد، بعضى از آنها وارد اسلام شدند و توبه آنها پذیرفته شد و اما در مورد کسانى که در حال کفر از دنیا رفته بودند آیه دوم نازل گردید.

تفسیر
در آیات قبل، سخن از کسانى در میان بود که از راه انحرافى خود پشیمان شده و توبه حقیقى نموده بودند، و لذا توبه آنها قبول شد، ولى در این آیه، سخن از کسانى است که توبه آنها پذیرفته نیست، اینها کسانى هستند که، نخست ایمان آورده سپس کافر شده و در کفر پافشارى و اصرار دارند و به همین دلیل، هیچ گاه حاضر به پیروى از دستورات حق نیستند، مگر این که کار بر آنها مشکل شود و راهى جز اطاعت و توبه و تسلیم نبینند، یقیناً خداوند توبه این گونه افراد را قبول نخواهد کرد. مى فرماید: «کسانى که بعد از ایمان آوردن کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند (و در این راه اصرار ورزیدند) هیچ گاه توبه آنان قبول نمى شود (به دلیل این که از روى ناچارى صورت مى گیرد) و آنها گمراهان اند» چرا که هم راه خدا را گم کرده اند و هم راه توبه را (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ). توبه آنها ظاهرى است; زیرا وقتى پیروزى طرفداران حق را ببینند از روى ناچارى اظهار پشیمانى و توبه مى کنند، و طبیعى است چنین توبه اى پذیرفته نشود. احتمال دیگرى که در تفسیر این آیه داده شده، این است: این گونه اشخاص زمانى پشیمان مى شوند و توبه مى کنند که خود را در آستانه مرگ و پایان عمر ببینند و مى دانیم: در آن ساعت درهاى توبه بسته مى شود و چنان توبه اى پذیرفته نخواهد شد. در واقع این آیه، شبیه همان چیزى است که در سوره «نساء» آیه 18 آمده که مى فرماید: «کسانى که اعمال بد انجام مى دهند و به هنگامى که مرگشان فرا مى رسد، توبه مى کنند توبه آنها پذیرفته نیست». تفسیر سومى، براى آیه ذکر شده که: منظور از آن، توبه از گناهان معمولى در حال کفر است. مثلاً کسى در کفر خود اصرار داشته باشد، ولى از گناهانى مانند ظلم و غیبت و فحشاء توبه کند، توبه او بى فایده است; چرا که شستن آلودگى هاى سطحى از جان و دل با وجود آلودگى هاى شدید و عمیق، مؤثر نخواهد بود. لازم به یادآورى است تفسیرهاى سه گانه فوق منافاتى با هم ندارد و ممکن است آیه، ناظر به تمام این توبه هاى بیهوده باشد، هر چند تفسیر اول با آیات گذشته و شأن نزول این آیات سازگارتر است.

ادامه شرح
در آیه بعد، به دنبال اشاره اى که در آیه گذشته به توبه هاى بیهوده شد، سخن از کفاره بیهوده مى گوید: مى فرماید: «کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند اگر تمام روى زمین پر از طلا باشد، و آن را به عنوان «فِدْیَه» (و کفاره اعمال زشت خویش) بپردازند هرگز از آنها پذیرفته نخواهد شد» (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِّلْءُ الأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ). روشن است، کفر، تمام اعمال نیک انسان را بر باد مى دهد و اگر تمام روى زمین پر از طلا باشد و در راه خدا انفاق کنند پذیرفته نخواهد شد و صد البته اگر چنین چیزى در قیامت در اختیار آنها باشد و بدهند پذیرفته نیست. بدیهى است: منظور از این تعبیر (تمام روى زمین پر از طلا باشد و انفاق کنند) این است که انفاق آنها هر قدر زیاد هم باشد، با وجود آلودگى روح و جان و دشمنى با حق، بى فایده است و گرنه معلوم است: اگر مجموع زمین پر از طلا گردد در آن موقع ارزش طلا با خاک یکسان خواهد بود. بنابراین، جمله بالا کنایه اى براى بیان وسعت دایره انفاق و بخشش است. در این که منظور، انفاق در این جهان یا جهان دیگر است، مفسران دو احتمال داده اند ولى ، ممکن است آیه، ناظر به هر دو باشد، چه تمام دنیا را در حال حیات خود انفاق کنند و چه در قیامت به عنوان فدیه بدهند، پذیرفته نیست هر چند ظاهر آیه نشان مى دهد مربوط به جهان دیگر است. زیرا مى گوید: کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند. یعنى پس از مرگ و در حال کفر، اگر فرضاً بزرگ ترین ثروت هاى جهان در اختیارشان باشد، و تصور کنند همانند این جهان مى توانند با استفاده از ثروت، مجازات الهى را از خود دور سازند، سخت در اشتباه اند، و این جریمه مالى و «فدیه» به هیچ وجه، در مجازات آنها اثر نخواهد داشت. در واقع مضمون آیه، شبیه چیزى است که در آیه 15 سوره «حدید» آمده است که مى گوید: فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا: «امروز نه از شما (منافقان) و نه از کافران، فدیه و غرامتى گرفته (و پذیرفته) نمى شود». و در پایان آیه به نکته دیگرى اشاره فرموده، مى گوید: «آنها کسانى هستند که مجازات دردناک دارند و یاورى ندارند» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ). یعنى نه تنها «فدیه و انفاق» به حال آنها سودى ندارد، بلکه شفاعتِ شفاعت کنندگان نیز، شامل حال آنها نمى شود; زیرا شفاعت، شرایطى دارد که یکى از مهم ترین آنها ایمان به خدا است و به همین دلیل، اگر تمام شافعان روز قیامت جمع شوند تا براى فرد بى ایمانى شفاعت کنند، پذیرفته نخواهد شد. و اصولاً چون شفاعت به اذن خدا است، آنها هرگز از چنین افراد نالایقى شفاعت نمى کنند که شفاعت نیز لیاقتى لازم دارد، چرا که اذن الهى شامل افراد نالایق نمى شود. اساساً آنها به خدا کافرند و جاى اذن براى آنها باقى نمى ماند.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام باقر (علیه‌السلام) :
هر کس تصمیم گرفت کار خیری انجام دهد در آن عجله و شتاب کند زیرا هر عمل خیری که در آن تأخیر افتد و فرصت از دست برود در آنجا گمراهی و اغوای شیطان بوده است.
وسائل الشیعه ، ج۱ ، ص۸۶

امام صادق (علیه السلام) :
طلَبْتُ رِضَى اللَّهِ فَوَجَدْتُهُ فِی بِرِّ الْوَالِدَیْن؛
خوشنودى خدای تعالى را جستجو نمودم و آن را در نیکى به پدر و مادر یافتم.
مستدرک ، ج12، ص174

امام حسین(علیه السلام) :
هرکس زبانش راستگو باشد ، کردارش پاکیزه گردد و هرکس نیت خیر داشته باشد ، روزیش فراوان و هرکس با زن و بچه اش خوش رفتار باشد عمرش طولانی می شود
ارشاد القلوب ، ج ١ ، ص ٣٢٣

آیت الله دکتر سید ابراهیم رئیسی،
رئیسی جمهور ،محبوب و منتخب مردم دین باور وانقلابی ایران:
در حال حاضر باید با درد مردم آشنا شد و بنا دارم ارتباط با مردم را محدود نکنم

من زندگی خود را چه از دوران کودکی و نوجوانی و چه در دوران مسئولیتها در تمام شئون زندگی مدیون حضرت امام رضا (علیه السلام) می دانم
دوران طلبگی با وجود سختی ها و کمبودها با وجود صفای وجود علما و اساتید و فضای نورانی مشهد برای بنده دلپذیر بود
به دوستان در تیم حفاظت گفتم که ضمن انجام وظایف نباید ارتباط با مردم را محدود کرد چون من به این ارتباط نیاز دارم

منبع ...:

https://t.me/fazylatha

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بخش فیلم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم



:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , شهید , شهداء مدافع حرم , مسئله مهدویت , قرآن کریم , تفسیر سوره مبارکه آل عمران , احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) , ,
:: برچسب‌ها: تفسیر آیات ۹۰تا ۹۱ سوره مبارکه آل عمران , تفسیر قرآن کریم , سوره مبارکه آل عمران , ایمان , کافر , کفر , مرگ , گمراهی , دنیا , زمین , طلا , فدیه , اعمال , کفاره , اعمال بد , قبول , مجازات , دردناک , مجازات دردناک , یاور , یا زهرا سلام الله علیه , ظهور ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 69 صفحه بعد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 685
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com