* وضعیت منافقان در زمان پیامبر و حضرت علی علیهما السلام
وضع امیرالمؤمنین، حقیقتاً هم خیلی مشکل بوده است. زمان پیامبر، جنگها، صفکشیها و جناحبندیها، جناحبندیهای واضحی بود؛ کفر بود و ایمان، شرک بود و توحید. شرک واضح بود، منافقانی هم که بودند، منافقان شناختهشدهیی بودند، پیامبر منافقان خودش را هم میشناخت؛ منافقانی که در مدینه بودند، منافقانی که از مدینه فرار کردند و به طرف مکه رفتند؛ «فمالکم فیالمنافقین فئتین والله ارکسهم بما کسبوا»(۱). انواع و اقسام منافقان در زمان پیامبر بودند؛ منافقانی که تا اشتباهی میکردند، دربارهشان آیهیی نازل میشد و حقایق روشن میگردید؛ پیامبر بیان میکرد، همه میفهمیدند؛ اشتباهی در کار نمیماند. اما در زمان امیرالمؤمنین، بزرگترین مشکل، وجود یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همهی شعارهای اسلامی، اما در اساسیترین مسألهی دین منحرف بود؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.۱۳۷۰/۰۱/۲۶
چرا درباره منافقین دو دسته شدهاید؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز میدانید.) در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملاً وارونه کرده است! آیا شما میخواهید کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.
* ولایت، اساسیترین مسألهی دین
اساسیترین مسألهی دین، مسألهی ولایت است؛ چون ولایت، نشانه و سایهی توحید است. ولایت، یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعهی اسلامی متعلق به خداست، و از خدای متعال به پیامبر، و از او به ولىّ مؤمنین میرسد. آنها [یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همهی شعارهای اسلامی، اما در اساسیترین مسألهی دین منحرف؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.] در این نکته شک داشتند، دچار انحراف بودند و حقیقت را نمیفهمیدند؛ هرچند ممکن بود سجدههای طولانی هم بکنند! همان کسانی که در جنگ صفین از امیرالمؤمنین رو برگرداندند و رفتند به عنوان مرزبانی در خراسان و مناطق دیگر ساکن شدند، سجدههای طولانىِ یک شب یا ساعتهای متمادی میکردند؛ اما فایدهاش چه بود که انسان امیرالمؤمنین را نشناسد، خط صحیح را - که خط توحید و خط ولایت است - نفهمد و برود مشغول سجده بشود! این سجده چه ارزشی دارد؟
بعضی از روایات باب ولایت نشان میدهد که اینطور افرادی اگر همهی عمرشان را عبادت بکنند، اما ولىّ خدا را نشناسند، تا به دلالت او حرکت بکنند و مسیر را با انگشت اشارهی او معلوم نمایند، این چه فایدهیی دارد؟ «و لم یعرف ولایة ولىّالله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته»(۱). این، چه طور عبادتی است؟! امیرالمؤمنین با اینها درگیر بود.۱۳۷۰/۰۱/۲۶
همیشه پشت سر رهبر قدم بردارید، چون سخنان رهبر بدون تردید حق است ...
کلامتان کلام رهبر باشد و از زبان او بشنوید، چون کلام و زبان رهبر، کلام و زبان آقا امام زمان (عج) است، پس همیشه حامی و پشتیبان رهبر باشید؛ زیرا دل رهبر به شما خوش است و همواره برای سلامتی او دعا کنید ...
اگر میخواهید از فتنه آخرالزمان در امان باشید، فقط پشت سر ولایت فقیه باشید
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
سبک تلاوت و قرائت قرآن کریم یک ویژگی منحصر بفرد در بین تمام کُتُبِ الهی و بشری است،
قرائت قران کریم: قرائت قرآن کریم يعنی وجهی از وجوه احتمالی نص قرآن کریم ، اصطلاحی است كه بازگشت آن به قدیم در عهده صحابه پيامبر(صلی الله علیه وآله) می رسد و عبارت است از تلفظ الفاظ قرآن كريم به همان شیوه و كيفيتی كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تلفظ می فرمودو يا در حضور ايشان خوانده می شد و آن حضرت آن تلفظ و خواندن را تأييد می فرمود، لذا «علم قرائت» نيز از قديمی ترين علوم اسلامی بوده و دارای منزلتی خاص می باشد،
قراء سبعه پس از دوره صحابه و عصر تابعين، گروهی خاص در فن قرائت و كارآيی در آن، از شهرت و معروفيت برخوردار شده و به عنوان افرادی متخصص و ماهر درامر قرائت شناخته شدند. از اين ميان هفت نفر سرآمد ديگران گشته و به «قراء سبعه» شهرت يافتند. اسامی قرّاء سبعه: ۱-عاصم کوفی (ابوبکر عاصم ابن ابی النَّجود) متوفی ۱۲۸ ه ۲-نافع مدنی (ابو عبدالله نافع ابن ابی النّدیم) متوفی ۱۶۹ ه ۳-حمزۃ کوفی ( ابو عمّارۃ حمزۃ ابن حبیب زیّات) متوفی ۱۵۶ ه ۴- کسائی کوفی (ابوالحسن علی ابن حمزۃ کسائی) متوفی ۱۸۹ه ۵-ابو عَمرو بصری (ابو عَمرو ابن علاء) متوفی ۱۵۴ ه ۶-ابن کثیر مکّی (عبدالله ابن کثیر) متوفی ۱۲۰ه ۷-ابن عامر شامی (عبدالله ابن عامر دمشقی) متوفی ۱۱۸ ه مذاهب قراء سبعه : « چهار تن از قراءكه عبارت اند از : « عاصم بن أبي النجود» «ابوعمروبن العلاء» « حمزة بن حبيب» و « علی بن حمزه كسائی» شيعه اهل بيت (علیهماالسلام) هستند و مذهب آنان ثابت و مورد قبول ارباب سيره است.»
قرائت حفص از عاصم، تنها با يك واسطه، به امام علی بن ابیطالب(علیه السلام ) و از ايشان به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) منتهی می شود. روايت حفص از عاصم، همان قرائت عامه است كه قرائت همه صحابه بوده و همواره در زمان پيامبر(صلی الله علیه وآله) و پس از رحلت ايشان تاكنون به عنوان متن قرآن شناخته شده و قراءات مختلف با آن سنجيده شده اند
تجوید: تجوید در اصطلاح قاریان قرآن کریم عبارت است از تلفظ کردن حروف عربی از مخارج آنها و ادای حق آنها با رعایت صفات و احکام هر یک از حروف، به تنهایی و در ترکیب با دیگر حروف، که ادای مخارج حروف، ترقیق، تفخیم، اِخفاء، اظهار، ادغام (ه م)، اِقلاب، رَوْم، اِشمام، اِماله (ه م) و دیگر شیوههای ادای حروف و کلمات را شامل میشود و رعایت اینهادر تلاوت آیات قرآن کریم به خودی خود باعث زیبا شدن قرائت آیات میشود،
تلاوت قرآن کریم : در مراحل بعد سبک تلاوت است که جذابیت تلاوت را بقدری بالا میبرد که هر شنونده ای اعم از مسلمان و غیر مسلمان را مجذوب خود می کند ، واین اولین اعجاز این کلام الهی است، ابن هشام میگوید: شدت علاقه و جاذبه تلاوت قرآن کریم به حدّی بود که بسیاری از کفار قریش، شبانه به طور ناشناس کنار خانه خدا جمع شده و تا سپیده صبح میماندند تا صدای تلاوت قرآن را بشنوند و این وضع به طور متوالی تکرار میشد.
ترجمه ۱۱۶ ـ خداوند، شرك به او را نمى آمرزد; (ولى) كمتر از آن را براى هر كس بخواهد (و شايسته بيند) مى آمرزد. و هر كس براى خدا همتايى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است.
تفسیر در اين آيه، بار ديگر ـ به دنبال بحث هاى مربوط به منافقان و مرتدان يعنى كسانى كه بعد از قبول اسلام به سوى كفر باز مى گردند ـ به اهميت گناه شرك اشاره مى كند كه گناهى است غير قابل عفو و بخشش و هيچ گناهى بالاتر از آن متصور نيست. مضمون اين آيه با تفاوت مختصرى در همين سوره گذشت (آيه 48). البته اين گونه تكرار در مسائل تربيتى لازمه بلاغت است; زيرا مسائل اساسى و مهم بايد در فواصل مختلفى تكرار شود، تا در نفوس و افكار، راسخ گردد. در حقيقت گناهان، همانند بيمارى هاى گوناگونند، مادام كه بيمارى به مراكز اصلى بدن حملهور نشده و آنها را از كار نينداخته است، اميد بهبودى وجود دارد، اما اگر فى المثل بيمارى، مركز اصلى بدن يعنى مغز را مورد هجوم قرار داد و فلج ساخت، درهاى اميد بسته خواهد شد و مرگ حتمى به دنبال آن فرا خواهد رسيد. «شرك» چيزى است كه مركز حساس روح آدمى را از كار مى اندازد، و تاريكى و ظلمت در جان او مى پاشد و با وجود آن هيچگونه اميد نجات نيست. اما اگر حقيقت توحيد و يكتاپرستى كه سرچشمه هر گونه فضيلت، جنبش و حركت است، زنده باشد، اميد بخشش در مورد بقيه گناهان وجود دارد، لذا قرآن كريم در اين آيه چنين مى فرمايد: «خداوند شرك به خود را نمى آمرزد، ولى كمتر از آن را براى هر كس بخواهد مى آمرزد» (إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ). همان طور كه گفتيم در همين سوره، اين آيه تكرار شده است تا آثار شرك و بت پرستى كه ساليان دراز در اعماق نفوس آن مردم لانه كرده بود، براى هميشه شستشو گردد، و آثار معنوى و مادى توحيد بر شاخسار وجود آنها آشكار شود، منتها ذيل دو آيه با هم تفاوت مختصرى دارد در اينجا مى فرمايد: «هر كس براى خدا شريكى قائل شود در گمراهى دورى گرفتار شده» (وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً). ولى در گذشته فرمود: «كسى كه براى خدا شريك قائل شود دروغ و افتراء زده و مرتكب گناه بزرگى شده است» (وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرى اِثْماً عَظِيْماً) در حقيقت در آنجا اشاره به مفسده بزرگ شرك از جنبه الهى و شناسائى خدا شده، و در اينجا زيان هاى غير قابل جبران آن براى خود مردم بيان گرديده است. آنجا جنبه علمى مسأله را بررسى مى كند و اينجا جنبه عملى و نتايج خارجى آن را. روشن است اين هر دو، به اصطلاح لازم و ملزوم يكديگرند، توضيحات ديگرى در زمينه اين آيه در جلد سوم همين تفسير ذيل آيه 48 سوره «نساء» داده ايم.
ترجمه ۴۸ ـ خداوند (هرگز) شرک را نمى بخشد; و پائین تر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد. و آن کَس که براى خدا، شریکى قرار دهد، گناه بزرگى مرتکب شده است.
شان نزول در مورد این آیه، شأن نزول هاى متعددى نقل شده است، از جمله: از «کلبى» نقل شده که این درباره مشرکین نازل گردیده، به این بیان: پس از شهادت «حمزه» ـ در نبرد احد ـ مشرکان به وعده اى که به «وحشى» در مورد قتل «حمزه» داده بودند، وفا نکردند. «وحشى» خود و طرفدارانش پشیمان شدند، نامه اى به رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نوشتند که ما پشیمان شده ایم، ولى بر اساس آنچه شما در «مکّه» فرموده اید ـ که افراد مشرک گناهکار و... در اسلام پذیرفته نمى شوند ـ خود را واجد ایمان آوردن نمى دانیم; چرا که ما مرتکب همه این گناهان شده ایم، در اینجا بود که آیه «اِلاّ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً...» نازل شد ، و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به آنها اعلام نمود. آنها در پاسخ نوشتند: ما خوف آن را داریم که نتوانیم عمل صالح انجام دهیم و مشمول این آیه نشویم، آیه مورد بحث نازل شد و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به آنها اعلام فرمود. باز نوشتند: ما خوف آن را داریم که تحت عنوان «مشیت» (لِمَنْ یَشاءُ) قرار نگیریم، در اینجا آیه «یا عِبادِىَ الَّذِیْنَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیْعاً» نازل شد و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پیام فرستاد. «وحشى» و تمام اصحابش مسلمان شدند و به خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)رسیدند، پیامبر آنها را پذیرفت، سپس از «وحشى» چگونگى شهادت «حمزه» را پرسید، و پس از توضیح، خطاب به «وحشى» فرمود: به جائى برو که از دید من پنهان باشى (غَیِّبْ شَخْصَکَ عَنِّى). «وحشى» به «شام» رفت و در همانجا از دنیا رفت.
تفسیر امیدبخش ترین آیات قرآن از آنجا که اهل کتاب، هر کدام به نوعى از عقیده شرک آمیز برخوردار بودند، مى توان گفت: این آیه به دنبال آیه قبل، سومین تهدیدى است نسبت به آنها، لذا صریحاً اعلام مى کند: ممکن است همه گناهان مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولى «شرک» به هیچ وجه بخشوده نمى شود، مگر این که از آن دست بردارند، توبه کنند و موحد شوند، و به عبارت دیگر هیچ گناهى به تنهائى ایمان را از بین نمى برد همان طور که هیچ عمل صالحى با شرک، انسان را نجات نمى بخشد، مى فرماید: «خداوند هرگز شرک به خود را نمى بخشد، اما پائین تر از آن را براى هر کس بخواهد مى بخشد» (إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ). چنان که اشاره شد، ارتباط این آیه با آیات سابق از این نظر است که یهود و نصارى هر یک به نوعى مشرک بودند، و قرآن به وسیله این آیه، به آنها اعلام خطر مى کند که این عقیده را ترک گویند، که گناهى است غیر قابل بخشش. سپس در پایان آیه دلیل این موضوع را بیان کرده، مى فرماید: «کسى که براى خدا شریکى قائل شود گناه بزرگى مرتکب شده است» (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظیماً) این آیه، از آیاتى است که افراد موحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم مى سازد; زیرا خداوند ـ طبق این آیه ـ امکان بخشش همه گناهان را غیر از شرک، اعلام کرده است. و طبق روایتى که مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده، این آیه امیدبخش ترین آیات قرآن است، فرموده است: ما فِى الْقُرْآنِ آیَةٌ أَرْجى عِنْدِى مِنْ هذِهِ الآیَةِ: «از نظر من در قرآن امید بخش تر از این آیه نیست» و به گفته «ابن عباس»: «خداوند هشت آیه در سوره «نساء» نازل کرده (از جمله همین آیه) که براى افراد این امت بهتر است از آنچه خورشید بر آن مى تابد» زیرا افراد بسیارى هستند که مرتکب گناهان عظیمى مى شوند و براى همیشه از رحمت و آمرزش الهى مأیوس مى گردند، و همان سبب مى شود که باقیمانده عمر را، در راه گناه و خطا با همان شدت بپیمایند، ولى امید به آمرزش و عفو خداوند وسیله مؤثر باز دارنده اى نسبت به آنان در برابر گناه و طغیان مى گردد، بنابراین، آیه مورد بحث در واقع یک مسأله تربیتى را تعقیب مى کند. هنگامى که مى بینیم (طبق گفته بعضى مفسران و پاره اى از روایات که در ذیل آیه نقل شده) افراد جنایتکارى همچون «وحشى» قاتل افسر رشید اسلام «حمزة بن عبدالمطلب» عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با نزول این آیه ایمان مى آورد و دست از جنایات خود مى کشد، این امیدوارى براى دیگر گناهکاران پیدا مى شود، که از رحمت پروردگار مأیوس نشوند و بیش از آنچه گناه کرده اند، خود را آلوده نسازند. ممکن است گفته شود: این آیه در عین حال، مردم را به گناه تشویق مى کند; زیرا وعده آمرزش «همه گناهان غیر از شرک» در آن داده شده است. ولى شک نیست که منظور از این وعده آمرزش، وعده بدون قید و شرط نیست، بلکه افرادى را شامل مى شود که یک نوع شایستگى از خود نشان بدهند، و همان طور که سابقاً هم اشاره کرده ایم، «مشیت» و خواست خداوند که در این آیه و آیات مشابه آن، ذکر شده به معنى «حکمت» الهى است; زیرا هرگز خواست خدا از حکمت او جدا نیست، و مسلماً حکمت او اقتضا نمى کند بدون شایستگى، کسى را مورد عفو قرار دهد. بنابراین، جنبه تربیتى و سازندگى آیه به مراتب بیش از سوء استفاده هائى است که ممکن است از آن بشود.
نکته قابل توجه این که: آیه فوق، ارتباطى با مسأله توبه ندارد; زیرا توبه و بازگشت از گناه، همه گناهان، حتى شرک را مى شوید، بلکه منظور از آن امکان شمول عفو الهى نسبت به کسانى است که توفیق توبه نیافته اند، یعنى قبل از آن که از کرده هاى خود پشیمان شوند و یا بعد از پشیمانى و قبل از جبران اعمال بد خویش، از دنیا بروند. توضیح این که: از بسیارى از آیات قرآن مجید استفاده مى شود: وسائل آمرزش و بخشودگى گناه متعدد است که آنها را مى توان در پنج موضوع خلاصه کرد: 1 ـ توبه و بازگشت به سوى خدا که توأم با پشیمانى از گناهان گذشته و تصمیم بر اجتناب از گناه در آینده و جبران عملى اعمال بد به وسیله اعمال نیک بوده باشد (آیاتى که بر این معنى دلالت دارد فراوان است) از جمله آیه: وَ هُوَ الَّذِى یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ: «او است که توبه را از بندگان خود مى پذیرد و گناهان را مى بخشد» 2 ـ کارهاى نیک فوق العاده اى که سبب آمرزش اعمال زشت مى گردد، چنان که مى فرماید: اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ: «کارهاى نیک آثار پاره اى از گناهان را از بین مى برد» 3 ـ شفاعت که شرح آن در جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 48 سوره «بقره» گذشت. 4 ـ پرهیز از گناهان «کبیره» که موجب بخشش گناهان «صغیره» مى گردد، همان طور که شرح آن در ذیل آیه 31 همین سوره گذشت. 5 ـ عفو الهى که شامل افرادى مى شود که شایستگى آن را دارند، همان طور که در آیه مورد بحث بیان گردید. مجدداً یادآورى مى کنیم: عفو الهى مشروط به مشیت او است، و به این ترتیب، عمومى و بدون قید و شرط نیست، و مشیت و اراده او تنها در مورد افرادى است که شایستگى خود را عملاً به نوعى اثبات کرده اند، و از اینجا روشن مى شود: چرا شرک قابل عفو نیست; زیرا مشرک ارتباط خود را از خداوند بکلى بریده است و مرتکب کارى شده که بر خلاف اساس تمام ادیان و نوامیس آفرینش است.
امام خامنه ای: دولت جوان حزباللهی یعنی دولت آماده و بانشاط علاج مشکلات کشور است ***** امام خامنه ای: پرچم آرمانخواهی و مطالبهگری را برافراشته نگه دارید و نگذارید دست دیگران بیفتد ***** امام خامنه ای: آمریکاییها نه در عراق نه در سوریه ماندنی نیستند و بیتردید اخراج خواهند شد ۲۸ / اردیبهشت / ۱۳۹۹
مجموعه مطالب از 27 اردیبهشت الی 1 خرداد 1399
جهت ورود به ادامه هر کدام از مطالب بر روی تصویر مورد نظر کلیک نمایید