براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
|
|
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : دو شنبه 1 آذر 1400
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) :
هر کس که خداوند برای او خیر بخواهد دوستی شایسته نصیب وی خواهد نمود.
نهج الفصاحه، ص۷۷۶
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
آثار انس با خدا
خوشا آنان که الله یارشان بی ...
چرا توصیه شده است زیاد به یاد خدا باشید.؟ حتی خدای مهربان خودش سفارش نموده زیاد بیادش باشید؟ یا ایها الذین آمنوا ذکروالله ذکراً کثیرا...
یکی از آثاریاد خدا این است که با خدای مهربان اُنس میگیرید و با خالق هستی مانوس میشوید، و لذا انس با خدا و احساس با خدا بودن، در کنار خدا بودن و اینکه خدا درکنار شماست، حس مثبت و قدرت و آرامش برای شما به ارمغان می آورد،
آنگاه مثبت فکر میکنید، اراده تان در انجام امور بسیار بالا می رود، چون یاد خدا که باشید، خدا هم به یاد و در کنار شماست و شما را در امورات زندگی، کوچک یا بزرگ یاری میکند، حس با خدا بودن باعث میشود تا رفتار تان کنترل شده باشد و اعمال شایسته و کارهای خیر انجام دهید، وخود را قوی احساس کنید، ولذا همه اتفاقات خوب از انسانهای مثبت اندیش و قوی سر میزند، نه از انسانهای منفی باف وضعیف و عَمَلِه شیطان.!
وقتی یاد خدا باشید و خدا را همراه خود احساس کنید، احساس پوچی نمیکند، احساس ضعف نمیکنید، منفی فکر نمیکنید و آن لحظات منفی نگر نیستید، دائم بفکر افکار مثبت و بفکر اعمال خیر هستید، به فکر کمک به بندگان خدا هستید، به بندگان خدا احترام میگذارید، چون خود را در کنار خدا، قوی و مثبت و اهل خیر می بینید، امیدتان به زندگی صدها برابر میشود،
اما اگر بیاد خدا نباشید این خلع را شیطان پر میکند و منفی نگر خواهید شد، هم خودتان در رنج وافکار منفی غرق می شوید و هم دیگران در اجتماع یا خانواده در کنار شما و از زندگی با شما احساس رنج و مشقت میکنند و بار منفی از شما دریافت میکنند، انسانهای الهی، زیبا فکر میکنند و زیبایی خلق میکنند و با دیگران زیبا رفتار میکنند، دیگران که آنها را میبینند احساس ارامش میکنند خانواده شان در کنار آنها احساس ارامش وخوشبخی میکنند، زمین و زمان هم با آنها همراه و هم آهنگ وهم نوا میشود و با ذکر آنها ذکر میگویند،
سبح لله مافی السموات وما فی الارض
س.م.ر
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۴۰
۱۴۰ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیث غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً
ترجمه ۱۴۰ـ و (خداوند این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هر گاه بشنوید افرادى آیات خدا را انکار و استهزاء مى کنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند; و گر نه، شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع مى کند. از «ابن عباس» درباره نزول این آیه چنین نقل شده: جمعى از منافقان در جلسات دانشمندان یهود مى نشستند، جلساتى که در آن نسبت به آیات قرآن استهزاء مى شد. آیه فوق نازل گشت و عاقبت شوم این عمل را روشن ساخت.
تفسیر در آیه 68 سوره «انعام» که از سوره هاى «مکّى» قرآن است، صریحاً به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داده شده است: «اگر مشاهده کنى کسانى نسبت به آیات قرآن استهزاء مى کنند و سخنان ناروا مى گویند، از آنها اعراض کن». مسلّم است این حکم اختصاصى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ندارد، بلکه یک دستور عمومى است که در شکل خطاب، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیان شده، و فلسفه آن هم کاملاً روشن است; زیرا این یک نوع مبارزه عملى به شکل منفى در برابر این گونه کارها است. آیه مورد بحث، بار دیگر این حکم اسلامى را تأکید مى کند و به مسلمانان هشدار مى دهد: «در قرآن به شما قبلاً دستور داده شده هنگامى که بشنوید افرادى نسبت به آیات قرآن کفر مىورزند و استهزاء مى کنند با آنها ننشینید تا از این کار صرف نظر کرده، به مسائل دیگرى بپردازند» (وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیث غَیْرِهِ). سپس نتیجه این کار را چنین بیان مى کند: «اگر شما در این گونه مجالس شرکت کردید همانند آنها خواهید بود و سرنوشتتان سرنوشت آنها است» (إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ). و باز براى تأکید این مطلب اضافه مى کند: شرکت در این گونه جلسات نشانه روح نفاق است، مى فرماید: «و خداوند همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع مى کند» (إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً). 1 ـ شرکت در این گونه «جلسات گناه» به منزله شرکت در «گناه» است، اگر چه شرکت کننده ساکت باشد; زیرا این گونه سکوت ها یک نوع رضایت و امضاى عملى است. 2 ـ نهى از منکر، اگر به صورت «مثبت» امکان پذیر نباشد، لااقل باید به صورت «منفى» انجام گیرد، به این طریق که انسان باید از محیط گناه، و مجلس گناه دور شود. 3 ـ کسانى که با سکوت خود و شرکت در این گونه جلسات، عملاً گناهکاران را تشویق مى کنند مجازاتى همانند مرتکبین گناه دارند. 4 ـ نشست و برخاست با کافران در صورتى که نسبت به آیات الهى توهین نکنند و خطر دیگرى نداشته باشد، مانعى ندارد; زیرا جمله «حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیث غَیْرِهِ» این کار را مباح شمرده است. 5 ـ مجامله با این گونه گناهکاران نشانه روح نفاق است; زیرا یک مسلمان واقعى هرگز نمى تواند در مجلسى شرکت کند، که در آن نسبت به آیات و احکام الهى توهین شود، و اعتراض ننماید، یا لااقل عدم رضایت خود را با ترک آن مجلس آشکار نسازد.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۴۱
۱۴۱الَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا
ترجمه ً ۱۴۱ ـ (منافقان) همان ها (هستند) که مراقب شما هستند; اگر فتح و پیروزى نصیب شما گردد، مى گویند: «مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنائم شریکیم!)» و اگر بهره اى نصیب کافران گردد، به آنان مى گویند: «مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان تشویق نمى کردیم؟! (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داورى مى کند; و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است.
تفسیر این آیه و آیات بعد، قسمت دیگرى از صفات منافقان و اندیشه هاى پریشان آنها را بازگو مى کند، مى فرماید: «منافقان کسانى هستند که همیشه مراقب شما هستند و مى خواهند از هر پیش آمدى به نفع خود بهره بردارى کنند، اگر پیروزى نصیب شما شود فوراً خود را در صف مؤمنان جا زده، مى گویند: مگر ما با شما نبودیم» (الَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ). آیا کمک هاى ارزنده ما مؤثر در غلبه و پیروزى شما نبود؟ بنابراین ما هم در تمام این موفقیت ها و نتایج معنوى و مادى آن شریک و سهیمیم. اما اگر بهره اى از این پیروزى نصیب دشمنان اسلام شود، فوراً خود را به آنها نزدیک کرده، مراتب رضایت مندى خویش را به آنها اعلام مى دارند و خود را سهیم آنها مى دانند، مى فرماید: «اگر پیروزى نصیب کافران شود به آنها مى گویند: مگر ما نبودیم که شما را تشویق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسلیم در برابر آنها کردیم، بنابراین ما هم در این پیروزى ها سهمى داریم»! (وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ) به این ترتیب، این دسته با فرصت طلبى مخصوص خود، مى خواهند در صورت پیروزى مؤمنان در افتخارات و حتى در غنائم آنان شرکت جویند، و منتى هم بر آنها بگذارند، و در صورت پیروزى کفار خوشحالند و با مصمم ساختن آنها در کفرشان و جاسوسى به نفع آنان، مقدمات این پیروزى را فراهم مى سازند. گاهى «رفیق قافله» اند و گاهى «شریک دزد» و عمرى را با این دو دوزه بازى مى گذرانند! ولى قرآن، سرانجامِ زندگى آنها را با یک جمله کوتاه بیان کرده، مى گوید: بالاخره روزى فرا مى رسد که پرده ها بالا مى رود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته مى شود، آرى «در روز قیامت خداوند در میان شما قضاوت مى کند» (فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ). و براى این که مؤمنان واقعى مرعوب آنان نشوند در پایان آیه اضافه مى کند: «هیچ گاه خداوند راهى براى پیروزى و تسلط کافران بر مسلمانان قرار نداده است» (وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً). اما آیا هدف از این جمله تنها عدم پیروزى کفار از نظر «منطق» بر افراد با ایمان است و یا پیروزى هاى «نظامى» و مانند آن را نیز شامل مى شود؟ در پاسخ مى توان گفت: از آنجا که کلمه «سبیل» به اصطلاح از قبیل «نکره در سیاق نفى» است و معنى عموم را مى رساند از آیه چنین استفاده مى شود: کافران نه تنها از نظر منطق، که از نظر نظامى، سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد. و اگر پیروزى آنها را بر مسلمانان در میدان هاى مختلف با چشم خود مى بینیم، به خاطر آن است که بسیارى از مسلمانان، مؤمنان واقعى نیستند و راه و رسم ایمان، وظائف، مسئولیت ها و رسالت هاى خویش را به کلى فراموش کرده اند، نه خبرى از اتحاد و اخوت اسلامى در میان آنان است، نه جهاد به معنى واقعى کلمه انجام مى دهند، و نه علم و آگاهى لازم را که اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعاً چنینند! جمعى از فقهاء در مسائل مختلف به این آیه براى عدم تسلط کفار بر مؤمنان از نظر حقوقى و حکمى استدلال کرده اند و با توجه به عمومیتى که در آیه دیده مى شود این توسعه زیاد بعید به نظر نمى رسد (دقت کنید). قابل توجه این که: در این آیه پیروزى مسلمانان به عنوان «فتح» بیان شده، در حالى که از پیروزى کفار تعبیر به «نصیب» شده است، اشاره به این که اگر پیروزى هائى نصیب آنان گردد، محدود، موقت و ناپایدار است و فتح و پیروزى نهائى با افراد با ایمان مى باشد.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
اثر غفلت از یاد خدا
حضرت امام صادق علیه السلام فیمَا نَاجَى اللَّهُ بِهِ مُوسَى علیه السلام قَالَ یَا مُوسَى لَا تَنْسَنِی عَلَى کُلِّ حَالٍ فَإِنَّ نِسْیَانِی یُمِیتُ الْقَلْبَ.
از جملۀ آنچه خداوند در نجوای با موسی علیه السلام فرمود این بود که:
ای موسی! مرا در هیچ حالی فراموش نکن، که فراموش کردنِ من، قلب را می میراند.
«کافی» ج ۲ ص ۴۹۸
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
موْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْعَظیمُ وَاَ نَا الْحَقیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْحَقیرَ اِلا الْعَظیمُ مولاى من اى مولاى من تویى بزرگ و منم ناچیز و آیا رحم کند بر ناچیز جز بزرگ؟
موْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْقَوِىُّ وَاَ نَا الضَّعیفُ وَهَلْ یَرْحَمُ الضَّعیفَ اِلا الْقَوِىُّ مولاى من اى مولاى من تویى نیرومند و منم ناتوان و آیا رحم کند بر ناتوان جز نیرومند ؟
وْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْعَزیزُ وَاَ نَا الذَّلیلُ وَهَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلا الْعَزیزُ مولاى من اى مولایم تویى عزتمند و منم خوار و ذلیل و آیا رحم کند بر شخص خوار جز عزیز ؟
موْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْخالِقُ وَاَ نَا الْمَخْلُوقُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ مولاى من اى مولاى من تویى آفریدگار و منم آفریده و آیا رحم کند بر آفریده جز آفریدگار ؟
فرازهایی از مناجات امیرالمومنین امام علی (علیه السلام)
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
۱۴ ربیع الثانی
قیام مختار رَحِمَهُ الله (۱)
در این روز مختار شاد کننده ی دلهای اهل بیت علیهم السلام با ندای «یا لثارات الحسین» در کوفه قیام کرد.
مختار در سال اوّلِ هجرت در طائف به دنیا آمد و در سال ۶۷ هـ در کوفه به دست مصعب بن زبیر به شهادت رسید. کنیه ی او ابو اسحاق بود.
ابو عُبَیده، پدرش از صحابه ی بزرگ بود که در جنگ با فارس شهید شد. بعد از پدر، دو برادرش حکم و جبیر شهید شدند.
مختار در هجده ماه حکومتش، هجده هزار نفر از قاتلین سیّد الشهدا علیه السلام را به جهنّم فرستاد. این به غیر از کسانی است که به دست اصحاب و یاران او و ابراهیم بن مالک اشتر در بیرون کوفه و در کنار نهر خازر کشته شدند.
سعد عموی مختار از طرف امیر المؤمنین و امام حسن علیهما السلام والی مداین بود، و هرگاه جایی می رفت مختار را به جای خود می گذاشت.
امیر المؤمنین علیه السلام به او خبر از فتح و ظفر دادند، و میثم تمّار در زندان کوفه او را بشارت داد.
در روز عید قربان حکم پسر مختار خدمت امام باقر علیه السلام آمد. بعد از اینکه خود را معرّفی کرد، امام باقر علیه السلام او را نزد خود خواند و او عرض کرد :
آقای من، مردم درباره ی پدر من بسیار سخن می گویند. به خدا قسم سخن درست کلام شماست.
امام علیه السلام فرمودند: مردم چه می گویند ؟
پسر مختار گفت : می گویند پدرم دروغگو بوده است. اکنون هر چه شما بفرمایید آن را قبول دارم.
امام علیه السلام فرمود :
سبحان الله، پدرم خبر داد که مهریّه ی مادر من از پولی بود که مختار آن را برای پدرم فرستاد.
مختار خانه های خراب ما را آباد کرد، و دشمنان ما را به قتل رسانید، و هر خونی که از ما ریخته شد طلب نمود. آنگاه سه مرتبه فرمود : «رَحِمَ اللهُ أباکَ»، حقّی از ما نزد أحدی نماند مگر اینکه آن را گرفت.
در کودکی امیر المؤمنین علیه السلام او را روی زانوی خویش می نشاند و به او لطف و مرحمت می فرمود، و دست بر سر او می کشید و به او می فرمود :
یا کیّس یا کیّس ! ای زرنگ، ای زرنگ !
امام باقر علیه السلام می فرماید :
به خدا قسم پدرم مرا خبر داد که مختار نزد فاطمه بنت امیر المؤمنین علیه السلام می آمد، و آن مخدّره برای او فرش پهن نموده پشتی برایش می گذاشت. سپس فرمود :
هر حقّی که ما نزد کسی داشتیم او مطالبه نمود. قاتلین ما را کشت و برای ما خونخواهی نمود. (۲)
در روایت دیگر می فرماید :
هنگامی که مختار سر نحس عُبیدالله را برای امام زین العابدین علیه السلام فرستاد، آن حضرت سر سفره بود و خوشحال شد و برای مختار دعا فرمود. (۳)
بنا بر قول دیگری قیام مختار در شب ۱۴ ربیع الاوّل سال ۶۶ هـ (۴)؛ و بنا بر قولی ۱۶ ربیع الثانی بوده است. (۵)
منابع : ۱. ذوب النضار : ص ۱۰۱. ۲. بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۴۳ ۳. اختیار معرفة الرجال : ج ۱ ص ۳۴۱ ۴. مقتل الحسین علیه السلام (ابی مخنف) : ص ۳۲۶ ۵. امالی شیخ طوسی : ص ۲۴۰.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۴۲تا۱۴۳
۱۴۲إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً ۱۴۳ مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلا
ترجمه ً ۱۴۲ ـ منافقان مى خواهند خدا را فریب دهند; در حالى که او آنها را فریب مى دهد; و هنگامى که به نماز بر مى خیزند، با کسالت بر مى خیزند; و در برابر مردم ریا مى کنند; و خدا را جز اندکى یاد نمى نمایند. ۱۴۳ ـ آنها افراد بى هدفى هستند که نه به سوى اینها، و نه به سوى آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند. و نه در صف کافران) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهى براى او نخواهى یافت.
تفسیر در این دو آیه پنج صفت دیگر از صفات منافقان در عبارات کوتاهى آمده است: 1 ـ آنها کسانى هستند که براى رسیدن به اهداف شوم خود، از راه خدعه و نیرنگ وارد مى شوند و حتى مى خواهند: «به خدا خدعه و نیرنگ زنند در حالى که در همان لحظات ـ که در صدد چنین کارى هستند ـ از ناحیه خدا در یک نوع خدعه واقع شده اند» (إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ). زیرا براى به دست آوردن سرمایه هاى ناچیزى، سرمایه هاى بزرگ وجود خود را از دست مى دهند. تفسیر فوق از واو «وَ هُوَ خادِعُهُمْ» که واو حالیه است استفاده مى شود و این درست شبیه داستان معروفى است که از بعضى از بزرگان نقل شده است که: به جمعى از پیشهوران مى گفت: از این بترسید که مسافران غریب بر سر شما کلاه بگذارند، کسى گفت: اتفاقاً آنها افراد بى خبر و ساده دلى هستند، ما بر سر آنها مى توانیم کلاه بگذاریم، مرد بزرگ گفت: منظور من هم همان است، شما سرمایه ناچیزى از این راه فراهم مى سازید و سرمایه بزرگ ایمان را از دست مى دهید! 2 ـ آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمى برند و به همین دلیل: «هنگامى که به نماز برخیزند سر تا پاى آنها غرق کسالت و بى حالى است» (وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى). 3 ـ آنها چون به خدا و وعده هاى بزرگ او ایمان ندارند، اگر عبادت یا عمل نیکى انجام دهند «در برابر مردم ریا مى کنند» و به خاطر خدا نیست! (یُراؤُنَ النّاسَ). 4 ـ آنها اگر ذکرى هم بگویند و یادى از خدا کنند از صمیم دل و از روى آگاهى و بیدارى نیست و اگر هم باشد بسیار کم است، مى فرماید: «و جز موارد اندکى یاد خدا نمى کنند» (وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً). 5 ـ آنها افراد سرگردان و بى هدف و فاقد برنامه و مسیر مشخص اند، نه جزء مؤمنانند و نه در صف کافران! مى فرماید: «آنها افراد بى هدفى هستند، نه متمایل به اینها و نه به آنها» (مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ). باید توجه داشت: کلمه «مُذَبْذَب» اسم مفعول از ماده «ذبذب» است و در اصل، به معنى صداى مخصوصى که به هنگام حرکت دادن یک شىء آویزان بر اثر برخورد با امواج هوا به گوش مى رسد، سپس به اشیاء متحرک، اشخاص سرگردان، متحیّر و فاقد برنامه «مذبذب» گفته شده است. این یکى از لطیف ترین تعبیراتى است که در قرآن درباره منافقین وارد شده است و اشاره ضمنى به این مطلب دارد: چنان نیست که نتوان منافقان را شناخت، بلکه این تذبذب آنها آمیخته با آهنگ مخصوصى است که با توجه به آن شناخته مى شوند. و نیز این حقیقت را مى توان از این تعبیر استفاده کرد که اینها همانند یک جسم معلق و آویزان ذاتاً فاقد جهت حرکتند، این بادها هستند که آنها را به هر سو حرکت مى دهند و به هر سمت بوزند با خود مى برند! و در پایان آیه سرنوشت آنها را چنین بیان مى کند: آنها افرادى هستند که بر اثر اعمالشان خدا حمایتش را از آنان برداشته و در بیراهه ها گمراهشان ساخته. آرى، «کسانى را که خدا گمراه کند هیچ گاه راه نجاتى براى آنان نخواهى یافت» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً). درباره معنى «اضلالِ» خداوند و عدم منافات آن با آزادى اراده و اختیار، در جلد اول همین تفسیر در ذیل آیه 26 سوره «بقره» بحث کرده ایم.
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
گناهان همچون اسبهاى سرکشند!
نهج البلاغه
الا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها، وَ خُلِعَتْ لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ
«آگاه باشید! گناهان و خطاها اسبهاى سرکشى هستند که اهلش را بر آنها سوار مى کنند و لجامهاى آنها برگرفته مى شود و سرانجام آنان را در دوزخ سرنگون مى کنند!»
نهج البلاغه علی علیه السلام خطبه ۱۵
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام صادق(علیهالسلام) :
منْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالآجَالِ
شمار کسانی که بر اثر گناهان میمیرند ، بیش از کسانی است که به عمر طبیعی از این جهان میروند.
بحارالانوار ، ج ۵ ، ص۱۴۰
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۴۴تا۱۴۷
۱۴۴ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَ تُریدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبیناً ۱۴۵ إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیراً ۱۴۶ إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ أَخْلَصُوا دینَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنینَ أَجْراً عَظیماً ۱۴۷ ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللّهُ شاکِراً عَلیماً
ترجمه ۱۴۴ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! غیر از مؤمنان، کافران را ولىّ و تکیه گاه خود قرار ندهید! آیا مى خواهید (با این عمل،) دلیل آشکارى بر ضد خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟! ۱۴۵ ـ منافقان در پائین ترین درکات دوزخ قرار دارند; و هرگز یاورى براى آنها نخواهى یافت. (بنابراین، از طرح دوستى با دشمنان خدا، که نشانه نفاق است، بپرهیزید)! ۱۴۶ ـ مگر آنها که توبه کنند، و جبران و اصلاح نمایند و به (دامن لطف) خدا چنگ زنند، و دین خود را براى خدا خالص کنند; آنها با مؤمنان خواهند بود; و خداوند به افراد با ایمان، پاداش عظیمى خواهد داد. ۱۴۷ ـ خدا چه نیازى به مجازات شما دارد اگر شکرگزارى کنید و ایمان آورید؟! خدا شکرگزار و آگاه است. (اعمال و نیات شما را مى داند، و به اعمال نیک، پاداش نیک مى دهد).
تفسیر در آیات گذشته اشاره به گوشه اى از صفات منافقان و کافران شد و در این آیات ، نخست به مؤمنان هشدار داده که کافران (و منافقان) را به جاى مؤمنان تکیه گاه و ولىّ خود انتخاب نکنند، مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! کافران را به جاى مؤمنان ولىّ و تکیه گاه خود قرار ندهید» (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ). چرا که این عمل، یک جرم، قانون شکنى آشکار و شرک به خداوند است و با توجه به قانون عدالت پروردگار، موجب استحقاق مجازات شدیدى است لذا به دنبال آن مى فرماید: «آیا مى خواهید دلیل روشنى بر ضد خود در پیشگاه پروردگار درست کنید» (أَ تُریدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبیناً) در آیه بعد، براى روشن ساختن حال منافقانى که این دسته از مسلمانان غافل، طوق دوستى آنان را بر گردن مى نهند، و یا حال خود اینها که در عین اظهار اسلام، راه نفاق را پیموده و از درِ دوستى با منافقان در مى آیند، مى فرماید: «منافقان در پائین ترین و نازل ترین مراحل دوزخ قرار دارند و هیچگونه یاورى براى آنها نخواهى یافت» (إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیراً) از این آیه به خوبى استفاده مى شود: از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل، جایگاه آنها بدترین و پست ترین نقطه دوزخ است، و باید هم چنین باشد. زیرا خطراتى که از ناحیه منافقان به جوامع انسانى مى رسد، با هیچ خطرى قابل مقایسه نیست. آنها با استفاده از مصونیتى که در پناه اظهار ایمان پیدا مى کنند، ناجوانمردانه، و آزادانه به افراد بى دفاع حملهور شده، از پشت به آنها خنجر مى زنند، مسلماً حال چنین دشمنان ناجوانمرد و خطرناک که در قیافه دوست آشکار مى شوند، از حال دشمنانى که با صراحت اعلان عداوت کرده و وضع خود را مشخص ساخته اند، به مراتب بدتر است. در حقیقت «نفاق» راه و رسم افراد بى شخصیت و پست، مرموز و ترسو، و به تمام معنى آلوده است.
سپس براى این که روشن شود حتى این افرادِ فوق العاده آلوده، راه بازگشت به سوى خدا و اصلاح موقعیت خویشتن را دارند، مى فرماید: «مگر آنها که توبه کرده، اعمال خود را اصلاح نمایند (گذشته را جبران کنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دین و ایمان خود را براى خدا خالص گردانند» (إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَ أَخْلَصُوا دینَهُمْ لِلّهِ). و مى افزاید: «چنین کسانى سرانجام اهل نجات خواهند شد و با مؤمنان قرین مى گردند» (فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ). قابل توجه این که: در ذیل آیه مى فرماید: اینها همراه مؤمنان خواهند بود، اشاره به این که مقام «مؤمنان ثابت قدم» از آنها برتر و بالاتر است، آنها اصلند و اینها فرع، و از پرتو وجود مؤمنان راستین نور و صفائى مى یابند. و چنین اعلام مى دارد: «به زودى خداوند پاداش عظیمى به همه افراد با ایمان خواهد داد» (وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنینَ أَجْراً عَظیماً). موضوع دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که: سرنوشت منافقان را به طور مشخص بیان کرده و پائین ترین مرحله دوزخ شمرده است، در حالى که درباره مؤمنان به «اجر عظیم» که هیچگونه حدّ و مرزى در آن نیست و وابسته به عظمت لطف پروردگار است، اکتفا شده. و سرانجام در تعقیب آیات گذشته که مجازات شدید کافران و منافقان در آن منعکس بود، در این آیه به یک «واقعیت مهم» اشاره مى شود و آن این که: مجازات هاى دردناک الهى نه به خاطر آن است که خداوند بخواهد از بندگان عاصى «انتقام» بگیرد و یا «قدرت نمائى» کند، و یا زیانى که از رهگذر عصیان آنها بدو رسیده «جبران» نماید; زیرا همه اینها لازمه نقائص و کمبودها است که ذات پاک خدا از آنها مبرّا است. بلکه این مجازات ها همگى بازتاب ها و نتایج سوء اعمال و عقائد خود انسان ها است، لذا مى فرماید: «خدا چه نیازى به مجازات شما دارد اگر شما شکرگزارى کنید و ایمان بیاورید»؟ (ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ). با توجه به این که: حقیقت شکر به کار بردن هر نعمتى است در راهى که براى آن آفریده شده، روشن مى شود که: منظور از جمله بالا این است: اگر شما ایمان و عمل صالحى داشته باشید و مواهب الهى را در مورد شایسته به کار گیرید و از آن سوء استفاده نکنید، بدون شک کمترین مجازاتى دامن شما را نخواهد گرفت. و در پایان براى تأکید این موضوع اضافه مى کند: «خداوند هم از اعمال و نیات شما آگاه است و هم در برابر اعمال نیک شما شاکر و پاداش دهنده است» (وَ کانَ اللّهُ شاکِراً عَلیماً). در آیه فوق، موضوع «شکرگزارى» مقدم بر «ایمان» شده است و این به خاطر آن است که تا انسان نعمت ها و مواهب او را نشناسد و به مقام شکرگزارى نرسد، نمى تواند خود او را بشناسد، چه این که نعمت هاى او وسیله اى هستند براى شناسائى. در کتب عقائد اسلامى نیز در بحث لزوم شناسائى خدا (وجوب معرفة اللّه) جمعى از محققان از طریق «وجوب شکر منعم» استدلال مى کنند و مسأله وجوب فطرى شکرگزارى را در برابر «نعمت بخش»، طریقى براى لزوم شناسائى او قرار مى دهند (دقت کنید).
منبع (کانال فضیلتها)
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
پیامبر صلى الله علیه و آله:
صَلَاةُ اللَّیْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ سُنَّةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ الْإِیمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ کَرَاهِیَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَى الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَکَةٌ فِی الرِّزْق
نماز شب، موجب رضایت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پیامبران، نور معرفت، ریشه ایمان، آسایش بدنها، مایه ناراحتى شیطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، مایه اجابت دعا، قبولى اعمال و برکت در روزى است.
ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 191
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
https://farsi.khamenei.ir/FA/Qesar/qesar.jsp
https://hajj.ir/fa/83918
شهدای مدافع حرم گیلان
{إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ} (مائده: 55)
سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانان که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام خامنه ای:
اتحاد مسلمین و صفاى دل آنان، شرط اصلى اعلاى کلمه ى اسلام است.
شهید مدافع حرم شهید امیررضا علیزاده
شهادت: 10 اردیبهشت 1392|شهر دمشق
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
نظر سردار شهید سلیمانی در مورد رهبر انقلاب امام خامنه ای مد ظله العالی
بزرگترین ارمغانی که امام خمینی (رضوانالله تعالی علیه) به این ملت هدیه کرد که بعضیها حماقت میکنند و نمیدانند چه میگویند، «ولایتفقیه» است. ایران، بدون اسلام، منهای تشیع، بدون فاطمه اطهر (سلام الله علیها) بدون امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدون امام حسین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) 700 سال تاریخ این ملت گم بوده است. تا دوره صفویه، هر دورهای یک کسی آمد بر این ملت حکومت و تارومار و تاراج کرد. ما بگوییم ما دنبال حکومت ایرانی در مقابل حکومت جمهوری اسلامی هستیم؟! این پندار غلطی است، تفکر غلطی است. قوام ایران اسلامی و بقای آن به رهبریت آن است ...
بخشی از سخنرانی در مراسم یادواره شهدای شهر «خانوکِ» کرمان، 1389.
نظر سردار شهید سلیمانی در مورد رهبر انقلاب امام خامنه ای مد ظله العالی
قوام ایران اسلامی و بقای آن به رهبریت آن است.
مردم! از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت میکند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم. اما این را بدانید؛ والله! علمای شیعه را تماماً و از نزدیک میشناسم. الآن 14 سال شغل من همین است. علمای لبنان را میشناسم. چه شیعه چه سنی، والله! اشهد بالله! سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی «آیتاللهالعظمی خامنهای» است. من با خیلی از علمای شیعه مکاتبه و از نزدیک مراوده دارم و میشناسم آنها را، ارادت داریم. دنبال تبعیت مردم از آنها هستیم. اما اینجا کجا، آنجا کجا؟ بین ارض و سماء فاصله داریم. در حکمت این مرد، در اخلاق این مرد، در دین این مرد، در سیاست شناسی این مرد، در اداره حکومت این مرد، دقت کنیم و در بازیهای سیاسی، مرزهای خودمان را تفکیک کنیم. آدمها میآیند و میروند. آن چیزی که مهم است اتصال ما به ولایت است. آنچه که مهم است، حمایت ما از این نظام است.
بخشی از سخنرانی در مراسم یادواره شهدای شهر «خانوکِ» کرمان، 1389.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
دفاع مقدس ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
نماز ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه بقره ,
تفسیر سوره مبارکه نساء ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیات 140 الی 147 سوره مبارکه نساء ,
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ,
خداوند ,
خیر ,
دوست ,
شایسته ,
نهج الفصاحه ,
انس با خدا ,
یاد خدا ,
به یاد خدا ,
خدای مهربان ,
انس ,
خالق هستی ,
حس مثبت ,
مثبت ,
قدرت ,
آرامش ,
فکر ,
امورات زندگی ,
یاری ,
رفتار ,
کنترل ,
اعمال شایسته ,
کار خیر ,
کارهای خیر ,
منفی باف ,
منفی ,
شیطان ,
احساس ,
ضعف ,
افکار مثبت ,
اعمال خیر ,
کمک ,
بندگان خدا ,
احترام ,
در کنار خدا ,
قوی ,
اهل خیر ,
امید به زندگی ,
افکار منفی ,
غرق ,
اجتماع ,
رنج ,
مشقت ,
بار منفی ,
انسانهای الهی ,
زیبا ,
آرامش ,
زمین و زمان ,
همراه ,
هماهنگ ,
ذکر ,
حکم ,
قرآن ,
نازل ,
آیات خدا ,
انکار ,
استهزاء ,
منافقان ,
کافران ,
دوزخ ,
ابن عباس ,
جلسات ,
دانشمندان ,
یهود ,
آیات قرآن ,
عاقبت شوم ,
شوم ,
عاقبت ,
مراقب ,
فتح ,
پیروزی ,
افتخارات ,
غنائم ,
شریک ,
مبارزه ,
تسلیم ,
مومنان ,
تشویق ,
منافق ,
روز رستاخیز ,
رستاخیز ,
داوری ,
غفلت ,
موسی ,
موسی علیه السلام ,
فراموش ,
قلب ,
کافی ,
مناجات ,
امیرالمومنین علیه السلام ,
امام علی علیه السلام ,
بزرگ ,
ناچیز ,
نیرومند ,
ناتوان ,
عزتمند ,
خوار و ذلیل ,
خوار ,
عزیز ,
ذلیل ,
آفریدگار ,
آفریده ,
رحم ,
قیام مختار ,
مختار ,
فریب ,
نماز ,
کسالت ,
ریا ,
مردم ,
اندک ,
بی هدف ,
صف مومنان ,
صف کافران ,
گمراه ,
راه ,
هدایت ,
گناهان ,
گناه ,
اسب سرکش ,
سوار ,
لجام ,
سرنگون ,
نهج البلاغه ,
امام صادق علیه السلام ,
مردن ,
عمر طبیعی ,
جهان ,
ولی ,
تکیه گاه ,
پیشگاه خدا ,
درکات دورخ ,
یاور ,
طرح ئوستی ,
دشمنان خدا ,
نفاق ,
توبه ,
جبران ,
اصلاح ,
لطف ,
لطف خدا ,
دین ,
خالص ,
با ایمان ,
پاداش ,
پاداش عظیم ,
مجازات ,
شکرگزاری ,
ایمان ,
آگاه ,
اعمال ,
نیات ,
اعمال نیک ,
پاداش نیک ,
نماز شب ,
رضایت پروردگار ,
دوستی فرشتگان ,
فرشتگان ,
پیامبران ,
سنت ,
نور ,
معرفت ,
ریشه ایمان ,
ریشه ,
آسایش ,
بدن ,
ناراحتی شیطان ,
سلاح ,
دشمنان ,
ضد دشمنان ,
اجابت دعا ,
اجابت ,
دعا ,
قبولی اعمال ,
برکت در روزی ,
برکت ,
روزی ,
ارشاد القلوب ,
دیلمی ,
پیامبر صلى الله علیه و آله ,
اتحاد ,
اتحاد مسلمین ,
صفای دل ,
شرط اصلی ,
شرط ,
اصلی ,
کلمه اسلام ,
اسلام ,
شهید مدافع حرم ,
شهید امیررضا علیزاده ,
دمشق ,
سوریه ,
شهر دمشق ,
سردار سلیمانی ,
شهید سلیمانی ,
حاج قاسم ,
حاج قاسم سلیمانی ,
هدیه ,
ولایت فقیه ,
ایران اسلامی ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : چهار شنبه 24 شهريور 1400
|
یا زهراء سلام الله علیها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
قرآن و حدیث
قرآن / انس با قرآن/تلاوت قرآن/حفظ قرآن / کتابالله/ کتاب هدایت
تفسیر آیه ۳۶ سوره مبارکه نساء ۳۶ وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً ترجمه ۳۶ ـ و خدا را بپرستید; و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید; همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین و واماندگان در سفر، و بردگانى که مالک آنها هستید; زیرا خداوند، کسى را که متکبر و فخرفروش است، (و از اداى حقوق دیگران سر باز مى زند،) دوست نمى دارد.
تفسیر ده دستور سازنده در آیه فوق، به یک سلسله از حقوق اسلامى، اعم از حق خدا و حقوق بندگان و آداب معاشرت با مردم اشاره شده است، و روى هم رفته، ده دستور از آن استفاده مى شود: 1 ـ نخست مردم را به عبادت و بندگى پروردگار و ترک شرک و بت پرستى ـ که ریشه اصلى تمام برنامه هاى اسلامى است ـ دعوت مى کند، دعوت به توحید و یگانه پرستى روح را پاک، نیت را خالص، اراده را قوى، و تصمیم را براى انجام هر برنامه مفیدى محکم مى سازد. و از آنجا که آیه بیان یک رشته از حقوق اسلامى است، قبل از هر چیز اشاره به حق خداوند بر مردم کرده است، مى فرماید: «خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید» (وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً). 2 ـ آن گاه به حق پدر و مادر اشاره کرده، توصیه مى کند: «نسبت به آنها نیکى کنید» (وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً). حق پدر و مادر از مسائلى است که در قرآن مجید زیاد، روى آن تکیه شده و کمتر موضوعى است که این قدر مورد تأکید واقع شده باشد، و در چهار مورد از قرآن، بعد از توحید قرار گرفته است از این تعبیرهاى مکرر استفاده مى شود، میان این دو، ارتباط و پیوندى است و در حقیقت چنین است: چون بزرگ ترین نعمت، نعمت هستى و حیات است، که در درجه اول از ناحیه خدا است، و در مراحل بعد به پدر و مادر ارتباط دارد; زیرا فرزند، بخشى از وجود پدر و مادر است. بنابراین، ترک حقوق پدر و مادر، هم دوش شرک به خدا است. درباره حقوق پدر و مادر بحث هاى مشروحى داریم که در ذیل آیات مناسب در سوره «اسراء» و «لقمان» به خواست خدا خواهد آمد. 3 ـ پس از آن دستور به نیکى کردن داده، مى فرماید: «نسبت به همه خویشاوندان احسان کنید» (وَ بِذِی الْقُرْبى). این موضوع نیز از مسائلى است که در قرآن تأکید فراوان درباره آن شده است، گاهى به عنوان «صله رحم»، و گاهى به عنوان «احسان و نیکى» به آنها. در واقع اسلام مى خواهد به این وسیله علاوه بر پیوند وسیعى که در میان تمام افراد بشر به وجود آورده، پیوندهاى محکمترى در میان واحدهاى کوچک تر و متشکل تر، به نام «فامیل» و «خانواده» به وجود آورد، تا در برابر مشکلات و حوادث، یکدیگر را یارى دهند و از حقوق هم دفاع کنند. 4 ـ بعد از آن به حقوق «ایتام» اشاره کرده، و افراد با ایمان را توصیه به نیکى در حق آنها مى کند، مى فرماید: «و به ایتام نیکى کنید» (وَ الْیَتامى). زیرا در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون، همیشه کودکان یتیمى وجود دارند که فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنان را به خطر مى افکند، که وضع اجتماع را نیز به خطر مى اندازد، چون کودکان یتیم اگر بى سرپرست بمانند، یا به اندازه کافى از محبت اشباع نشوند، افرادى هرزه، خطرناک و جنایتکار بار مى آیند بنابراین نیکى در حق یتیمان هم نیکى به فرد است و هم نیکى به اجتماع! 5 ـ بعد از آن حقوق مستمندان را یادآورى مى کند، مى فرماید: «به مستمندان احسان نمائید» (وَ الْمَساکینِ). زیرا در یک اجتماع سالم که عدالت در آن برقرار است نیز، افرادى معلول، از کار افتاده و مانند آن وجود خواهند داشت که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانى است. و اگر فقر و محرومیت به خاطر انحراف از اصول عدالت اجتماعى دامنگیر افراد سالم گردد، نیز باید با آن به مبارزه برخاست. 6 ـ سپس توصیه به «نیکى در حق همسایگان نزدیک مى کند» (وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى). در این که منظور از همسایه نزدیک چیست؟ مفسران احتمالات مختلفى داده اند: بعضى معنى آن را همسایگانى که جنبه خویشاوندى دارند، دانسته اند، ولى این تفسیر با توجه به این که در جمله هاى سابق از همین آیه اشاره به حقوق خویشاوندان شده، بعید به نظر مى رسد، بلکه منظور همان نزدیکى مکانى است; زیرا همسایگان نزدیک تر حقوق و احترام بیشترى دارند. و یا این که منظور همسایگانى است که از نظر مذهبى و دینى با انسان نزدیک باشند. 7 ـ آن گاه درباره «همسایگان دور سفارش به نیکى مى نماید» (وَ الْجارِ الْجُنُبِ). منظور از آن، دورى مکانى است; زیرا طبق پاره اى از روایات تا چهل خانه از چهار طرف همسایه محسوب مى شوند که در شهرهاى کوچک تقریباً تمام شهر را در بر مى گیرد; چرا که اگر خانه هر انسانى را مرکز دایره اى فرض کنیم که شعاع آن از هر طرف چهل خانه باشد، با یک محاسبه ساده درباره مساحت چنین دایره اى روشن مى شود که مجموع خانه هاى اطراف آن را تقریباً پنج هزار خانه تشکیل مى دهد، که مسلماً شهرهاى کوچک بیش از آن خانه ندارند. جالب توجه این که: قرآن در آیه فوق، علاوه بر ذکر «همسایگان نزدیک»، تصریح به حق «همسایگان دور» کرده است; زیرا کلمه همسایه، معمولاً مفهوم محدودى دارد، و تنها همسایگان نزدیک را در برمى گیرد، لذا براى توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر اسلام راهى جز این نبوده که نامى از همسایگان دور نیز صریحاً برده شود. و نیز ممکن است مراد از همسایگان دور، همسایگان غیر مسلمان باشد; زیرا حق جوار (همسایگى) در اسلام منحصر به همسایگان مسلمان نیست و غیر مسلمانان را نیز شامل مى شود. (مگر آنهائى که با مسلمانان سر جنگ داشته باشند). «حق جوار» در اسلام به قدرى اهمیت دارد که در وصایاى معروف امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: ما زالَ (رَسُولُ اللّهِ) یُوصِى بِهِمْ حَتّى ظَنَنّا اِنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ: «آن قدر پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یکدیگر ارث ببرند» این حدیث در منابع معروف اهل تسنن نیز آمده است، در تفسیر «المنار» و تفسیر «قرطبى» از «بخارى» نیز همین مضمون از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که: در یکى از روزها سه بار فرمود: وِ اللّهِ لا یُؤْمِنُ: «به خدا سوگند چنین کسى ایمان ندارد...». یکى پرسید: چه کسى؟! پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: أَلَّذِى لا یَأْمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ: «کسى که همسایه او از مزاحمت او در امان نیست»! 5 و باز در حدیث دیگرى مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ فَلْیُحْسِنْ اِلى جارِهِ: «کسى که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارد باید به همسایگان خود نیکى کند» و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: حُسْنُ الْجِوارِ یَعْمُرُ الدِّیارِ وَ یَزِیْدُ فِى الأَعْمارِ: «نیکى کردن همسایگان به یکدیگر، خانه ها را آباد و عمرها را طولانى مى کند» در جهان ماشینى که همسایگان کوچک ترین خبرى از هم ندارند، و گاه مى شود دو همسایه حتى پس از گذشتن بیست سال نام یکدیگر را نمى دانند، این دستور بزرگ اسلامى درخشندگى خاصى دارد. اسلام اهمیت فوق العاده اى براى مسائل عاطفى و تعاون انسانى قائل شده در حالى که در زندگى ماشینى عواطف روز به روز تحلیل مى روند و جاى خود را به سنگدلى مى دهند. 8 ـ سپس قرآن درباره «کسانى که با انسان دوستى و مصاحبت دارند، توصیه به نیکى مى کند» (وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ). ولى باید توجه داشت: «صاحِبِ بِالْجَنبِ» معنائى وسیع تر از دوست و رفیق دارد و در واقع هر کسى را که به نوعى با انسان نشست و برخاست داشته باشد، در بر مى گیرد خواه دوست دائمى باشد یا یک دوست موقت، همانند کسى که در اثناء سفر با انسان همنشین مى گردد. و اگر مى بینیم در پاره اى از روایات «صاحِبِ بِالْجَنْبِ» به رفیق سفر (رَفِیْقُکَ فِى السَّفَرِ ) و یا کسى که به امید نفعى سراغ انسان مى آید (اَلْمُنْقَطِعُ اِلَیْکَ یَرجُوْ نَفْعَکَ ) تفسیر شده، منظور اختصاص به آنها نیست بلکه بیان توسعه مفهوم این تعبیر است که همه این موارد را نیز در بر مى گیرد. و به این ترتیب، آیه یک دستور جامع و کلى براى حسن معاشرت نسبت به تمام کسانى که با انسان ارتباط دارند مى باشد، اعم از دوستان واقعى، همکاران، همسفران، مراجعان، شاگردان، مشاوران، و خدمتگزاران. و در پاره اى از روایات «صاحِبِ بِالْجَنْبِ» به «همسر» تفسیر شده است، چنان که نویسندگان «المنار» و تفسیر «روح المعانى» و «قرطبى» در ذیل آیه از على(علیه السلام) همین معنى را نقل کرده اند، 10 ولى بعید نیست که آن نیز بیان یکى از مصادیق آیه باشد. 9 ـ دسته دیگرى که در اینجا درباره آنها سفارش شده، کسانى هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا مى کنند، مى فرماید: «نسبت به ابن سبیل نیز نیکى کنید» (وَ ابْنِ السَّبیلِ). با این که ممکن است در شهر خود، افراد متمکنى باشند، در سفر به علتى وامى مانند و تعبیر جالب «ابن السبیل» (فرزند راه) نیز از این نظر است که ما نسبت به آنها هیچگونه آشنائى نداریم، تا بتوانیم آنها را به قبیله یا فامیل یا شخصى نسبت دهیم، تنها به حکم این که مسافرانى هستند نیازمند، باید مورد حمایت قرار گیرند. 10 ـ در آخرین مرحله، توصیه به «نیکى کردن نسبت به بردگان» شده است (وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ). در حقیقت آیه، با حق خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم مى گردد; زیرا این حقوق از یکدیگر جدا نیستند، و تنها این آیه نیست که در آن درباره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است. ضمناً اسلام برنامه دقیقى براى آزادى تدریجى بردگان تنظیم کرده، که به «آزادى مطلق» آنها مى انجامد، و به خواست خدا در ذیل آیات مناسب، مشروحاً از آن سخن خواهیم گفت. در پایان آیه هشدار مى دهد و مى گوید: «خداوند افراد متکبر و فخرفروش را دوست نمى دارد» (إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً) 1 به این ترتیب، هر کس از فرمان خدا سرپیچى کند و به خاطر تکبر از رعایت حقوق خویشاوندان، پدر و مادر، یتیمان، مسکینان، ابن السبیل و دوستان، سرباز زند محبوب خدا و مورد لطف او نیست و آن کس که مشمول لطف او نباشد، از هر خیر و سعادتى محروم است. گواه بر این معنى، روایتى است که در ذیل این آیه وارد شده: یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «در محضرش این آیه را خواندم، پیامبر(صلى الله علیه وآله) زشتى تکبر و نتائج سوء آن را برشمرد به حدى که من گریه کردم، فرمود: چرا گریه مى کنى؟ گفتم: من دوست دارم لباسم، جالب و زیبا باشد و مى ترسم با همین عمل جزء متکبران باشم. فرمود: نه تو اهل بهشتى و اینها علامت تکبر نیست، تکبر آن است که انسان در مقابل حق، خاضع نباشد و خود را بالاتر از مردم بداند و آنها را تحقیر کند (و از اداى حقوق آنها سرباز زند)» 2 خلاصه این که: از جمله اخیر آیه برمى آید، سرچشمه اصلى شرک و پایمال کردن حقوق مردم، غالباً خودخواهى و تکبر است و اداى حقوق فوق مخصوصاً در مورد بردگان، یتیمان، مستمندان و مانند آنها نیاز به روح تواضع و فروتنى دارد.
منبع:
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
پوستر حدیثی | احادیث تصویری | عکس نوشته | https://rasekhoon.net/hadith | https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx | اخلاص
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بیانات امام خامنه ای (حفظه الله تعالی)
طاغوت
حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرتهای عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
به یاد شهدا ...
شهید / شهادت/ایثار/ایثارگران / شهدا
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
برخی پیوندها:
کانال فضیلتها
https://t.me/fazylatha
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
بخش فیلم
*****
التماس دعا
:: موضوعات مرتبط:
ولایت فقیه ,
شهید ,
شهداء مدافع حرم ,
مسئله مهدویت ,
ظهور ,
قرآن کریم ,
تفسیر سوره مبارکه نساء ,
احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) ,
شهدای کربلا ,
محرم | عاشورا ,
,
:: برچسبها:
تفسیر آیه ۳۶ سوره مبارکه نساء ,
خدا ,
بپرستید ,
پرستش خدا ,
پرستش ,
خدا ,
نیکی به پدر و مادر ,
پدر و مادر ,
پدر ,
مادر ,
نیکی ,
خویشاوندان ,
یتیمان ,
مسکینان ,
مسکین ,
همسایه نزدیک ,
همسایه دور ,
همسایه ,
دوست و همنشین ,
دوست ,
همنشین ,
واماندگان در سفر ,
سفر ,
بردگان ,
مالک ,
متکبر ,
فخرفروش ,
ادای حقوق دیگران ,
حقوق ,
دوست ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
ظهور ,
امام خامنه ای ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
|
نویسنده : yamahdi788
تاریخ : دو شنبه 4 مرداد 1400
|
In the Name of Allah
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
دعای سلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا خدایا، ولىّ ات حضرت حجّه بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهرهمند سازى
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام صادق(علیه السلام): هنگامی عذاب و سختی بر بنی اسرائیل طولانی شد، در پیشگاه الهی دست به دعا برداشتند و چهل روز ضجه و گریه داشتند تا اینکه خدای تعالی به موسی و هارون وحی فرمود تا آنها را از دست فرعون نجات دهند و با این کارشان خدا از 170 سال باقیمانده غیبت صرف نظر فرمود. بعد امام صادق علیه السلام میفرمایند: همچنین اگر شما (شیعیان) چنین کنید [توبه کنید و به درگاه خدا تضرع و دعا نمایید] خدای تعالی حتماً فرج ما را خواهد رساند [قبل از رسیدن به انتهایش] و اگر این کار را نکنید امر ظهور به انتهایش موکول خواهد شد. بحارالأنوار، ج52، ص 131، حدیث134 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
امام عسکری علیه السلام درباره فرزندشان فرمودند: "بخدا قسم او قطعا غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ کس در آن از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسیکه: خداوند بزرگ او را در اعتقاد به امامتش ثابت بدارد؛ و به او توفیق دعا برای تعجیل فرجش بدهد." کمال الدین و تمام النعمة، باب۳۸ منظور از هلاکت در این کلام نورانی، انحراف از مسیر حق و خروج از جاده مستقیم ایمان است. بر اساس روایات، این هلاکت و انحراف در دوران غیبت بسیار شدید و فراگیر است؛ تا آنجا که فردی صبحگاه مؤمن است ولی شبانگاه از دین خارج شده و کافر می گردد و بالعکس. غیبت نعمانی باب۱۲
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
آیت الله قاضی(ره): زمانی برسد ڪه ما محـتاج گفـــتن یڪ لااله الاالله و محتاج گفتن یک استغـفرالله می شویم و دیگر به ما فرصت نمیدهند مواظب از دست رفـــتن فــرصت ها باشیـــم.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"
*از دیدگاہ قرآن ڪریم؛* 1- .آگاهانہ باشد.* *"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"* 2- .نرم باشد.* *"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.* 3- .حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.* *"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"* 4- .منصفانہ باشد.* *"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"* 5- .حرفمان مستند باشد.* *"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.* 6- .سادہ حرف بزنیم.* *"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن* *هنر نیست. "روان حرف بزنیم"* 7- .ڪلام رسا باشد.* *" قَوْلاً بَلِیغًا"* 8- .زیبا باشد.* *"قولوللناس حسنا"* 9- .بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.* *"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"* 10- .سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.* *"و قولوا لهم قولا معروفا"* 11- .همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.* *"قولاً كريماً"* 12- .ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود.* *"هدوا الی الطّیب من القول"*
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
تفسیر آیات ۱۵۹ تا۱۶۰ سوره مبارکه آل عمران ۱۵۹ فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ ۱۶۰ إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُون ترجمه َ ۱۵۹ ـ به (برکت) رحمت الهى در برابر آنان (مردم) نرم شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب; و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد. ۱۶۰ ـ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند. تفسیر گرچه در این آیه یک سلسله دستورهاى کلى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داده شده و از نظر محتوا مشتمل بر برنامه هاى کلى و اصولى است ولى از نظر نزول درباره حادثه «احد» است; زیرا بعد از مراجعت مسلمانان از احد کسانى که از جنگ فرار کرده بودند، اطراف پیامبر(صلى الله علیه وآله) را گرفته و ضمن اظهار ندامت تقاضاى عفو و بخشش کردند. خداوند در این آیه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور عفو عمومى آنها را صادر کرد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آغوش باز، خطاکاران توبه کار را پذیرفت. در آیه مورد بحث، نخست به یکى از مزایاى فوق العاده اخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله)اشاره شده، مى فرماید: «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم نرم و مهربان شدى در حالى که اگر خشن، تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند» ( فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ). «فَظّ» در لغت به معنى کسى است که سخنانش تند و خشن است، و «غلیظ القلب» به کسى مى گویند که سنگدل باشد، و عملاً انعطاف و محبتى نشان ندهد. بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو بمعنى خشونت است اما یکى غالباً در مورد خشونت در سخن، و دیگرى در مورد خشونت در عمل به کار مى رود و به این ترتیب، خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر(صلى الله علیه وآله) و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار مى کند. پس از آن دستور مى دهد: «از تقصیر آنان بگذر، آنها را مشمول عفو خود گردان و براى آنها طلب آمرزش کن» ( فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ ). یعنى نسبت به بىوفائى هائى که با تو کردند و مصائبى که در این جنگ براى تو فراهم نمودند، از حق خود درگذر و من براى آنها نزد تو شفاعت مى کنم، و در مورد مخالفت هائى که نسبت به فرمان من کردند، تو شفیع آنها باش و آمرزش آنها را از من بطلب! به عبارت دیگر آنچه مربوط به حق تو است عفو کن و آنچه مربوط به حق من است من مى بخشم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فرمان خدا عمل کرد و آنها را به طور عموم مشمول عفو خود ساخت. روشن است: اینجا یکى از موارد روشن عفو، نرمش و انعطاف بود که اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) غیر از این مى کرد، زمینه براى پراکندگى مردم کاملاً فراهم بود، مردمى که گرفتار آن شکست فاحش شده بودند و آن همه کشته و مجروح داده بودند (اگر چه عامل اصلى همه اینها خودشان محسوب مى شدند) چنین مردمى نیاز شدید به محبت و دلجوئى و مرهم گذاشتن بر جراحات قلبى و جسمى داشتند، تا به سرعت همه این جراحات، التیام پذیرد و آماده براى حوادث آینده شوند. موضوع مهم دیگر این که: آیه فوق به یکى از صفات مهم که در هر رهبرى لازم است اشاره مى کند و آن: مسأله گذشت و نرمش و انعطاف ، در برابر کسانى است که تخلفى از آنها سرزده و بعداً پشیمان شده اند. بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن، تندخو، غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد به زودى در برنامه هاى خود مواجه با شکست خواهد شد، مردم از دور او پراکنده مى شوند و از وظیفه رهبرى بازمى ماند، به همین دلیل على(علیه السلام) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید: آلَةُ الرِّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ: «وسیله رهبرى گشادگى سینه است» بعد از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدید حیات فکرى و روحى آنان دستور مى دهد: «در کارها با آنها مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه» ( وَ شاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ ). این دستور، به خاطر آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ همان طور که اشاره کردیم، قبل از آغاز جنگ احد در چگونگى مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشى نداشت. در اینجا بود که این فکر به نظر بسیارى مى رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آینده نباید با کسى مشورت کند. قرآن به این طرز تفکر پاسخ مى گوید و دستور مى دهد: باز هم با آنها مشورت کن، هر چند نتیجه مشورت در پاره اى از موارد، سودمند نباشد; زیرا در بررسى کلى، منافع آن روى هم رفته به مراتب بیش از زیان هاى آن است و اثرى که در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است. اکنون ببینیم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در چه موضوعاتى با مردم مشورت مى کرد؟ گرچه کلمه «الأَمْر» در «شاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ» مفهوم وسیعى دارد و همه کارها را شامل مى شود، ولى مسلّم است پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگز در احکام الهى با مردم مشورت نمى کرد، بلکه صرفاً تابع وحى بود. بنابراین مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهى بود، و به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در قانونگذارى، هیچ وقت مشورت نمى کرد، بلکه در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست. لذا هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیشنهادى را طرح مى کرد مسلمانان، نخست سؤال مى کردند: آیا این یک حکم الهى است؟ و یک قانون است که قابل اظهار نظر نباشد و یا مربوط به چگونگى تطبیق قوانین؟ اگر از قبیل دوم بود اظهار نظر مى کردند و اگر از قبیل اول بود تسلیم مى شدند، که نمونه آن در نبرد «بدر» است. در جنگ «بدر» لشکر اسلام طبق فرمان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مى خواستند در نقطه اى اردو بزنند، یکى از یاران به نام «حباب بن منذر» عرض کرد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) این محلى را که براى لشگرگاه انتخاب کرده اید، طبق فرمان خدا است که تغییر آن جایز نباشد و یا صلاحدید خود شما مى باشد؟! پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: فرمان خاصى در آن نیست. عرض کرد: اینجا به این دلیل و آن دلیل، جاى مناسبى براى اردوگاه نیست دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکى آب براى خود محلى انتخاب نماید، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نظر او را پسندید و مطابق رأى او عمل کرد آن گاه، قرآن در ادامه مى افزاید: «به هنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشى» ( فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ ). همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در موقع اتخاذ تصمیم نهائى باید قاطع بود. بنابراین، پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید، دودلى و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده و آن تصمیم قاطع مى باشد. قابل توجه این که: در جمله بالا مشاوره به صورت جمع ذکر شده (وَ شاوِرْهُمْ) ولى تصمیم نهائى تنها به عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) و به صورت مفرد ذکر شده (عَزَمْتَ) . این اختلاف تعبیر، اشاره به یک نکته مهم مى کند و آن این که: بررسى و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعى، باید به صورت دسته جمعى انجام گیرد، اما هنگامى که طرحى تصویب شد باید براى اجراى آن، اراده واحدى به کار افتد. در غیر این صورت هرج و مرج پدید خواهد آمد; زیرا اگر اجراى یک برنامه به وسیله رهبران متعدد، بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شکست خواهد شد، به همین جهت، در دنیاى امروز نیز مشورت را به صورت دسته جمعى انجام مى دهند، اما اجراى آن را به دست دولت هائى مى سپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره مى شود. موضوع مهم دیگر این که: جمله فوق مى گوید: «به هنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشى»، یعنى در عین فراهم نمودن اسباب و وسائل عادى، استمداد از قدرت بى پایان پروردگار را فراموش مکن! البته معناى توکل این نیست که انسان از وسائل و اسباب پیروزى که خداوند در جهان ماده در اختیار او گذاشته است، صرف نظر کند، چنان که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده: هنگامى که ملاحظه کرد یک نفر عرب، پاى شتر خود را نبسته، آن را بدون محافظ رها ساخته و این کار را نشانه توکل بر خدا مى دانست به او فرمود: اِعْقَلْها وَ تَوَکَّلْ: «پایش را ببند و سپس توکل کن»! 3 بلکه منظور این است: انسان در چهار دیوار عالم ماده، و محدوده قدرت و توانائى خود محاصره نگردد، بلکه چشم خود را به حمایت و لطف پروردگار بدوزد، این توجهِ مخصوص، آرامش و اطمینان و نیروى فوق العاده روحى و معنوى به انسان مى بخشد که در مواجهه با مشکلات اثر عظیمى خواهد داشت (شرح بیشتر درباره مسأله توکل و چگونگى ارتباط آن با موضوع استفاده از وسائل جهان طبیعت را به خواست خدا در ذیل آیه 2 سوره «طلاق»: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» خواهید خواند. در پایان آیه دستور مى دهد که افراد با ایمان باید تنها بر خدا تکیه کنند; «زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد» ( إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ ). در ضمن از این آیه استفاده مى شود: توکل باید حتماً بعد از مشورت و استفاده از همه امکاناتى که انسان در اختیار دارد قرار گیرد. در آخرین آیه این قسمت، که مکمل آیه گذشته است، نکته توکل بر خداوند بیان شده است و آن این که: قدرت او بالاترین قدرت هاست، به حمایت هر کس اقدام کند هیچ کس نمى تواند بر او پیروز گردد. همان طور که اگر حمایت خود را از کسى برگیرد هیچ کس قادر به حمایت او نیست، کسى که این چنین همه پیروزى ها از او سرچشمه مى گیرد، باید به او تکیه کرد، و از او کمک خواست، مى فرماید: «اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او شما را یارى کند»؟ ( إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ). این آیه افراد با ایمان را ترغیب مى کند، که علاوه بر تهیه همه گونه وسائل ظاهرى باز به قدرت شکست ناپذیر خدا تکیه کنند. و در حقیقت روى سخن در آیه پیش، به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود، و به او دستور مى داد. و اما در این آیه روى سخن به همه مؤمنان است. و به آنها مى گوید: همانند پیامبر، باید بر ذات پاک خدا تکیه کنند، و لذا در پایان آیه مى خوانیم: «مؤمنان باید تنها بر ذات خداوند، توکل کنند» ( وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ). ناگفته پیداست حمایت خداوند، یا ترک حمایت او نسبت به مؤمنان بى حساب نیست، و روى شایستگى ها و لیاقت ها صورت مى گیرد. آنها که فرمان خدا را زیر پا بگذارند، و از فراهم ساختن نیروهاى مادى و معنوى غفلت کنند، هرگز مشمول یارى او نخواهند بود، و بر عکس آنها که با صفوف فشرده و نیات خالص و عزم هاى راسخ و تهیه همه گونه وسائل لازم، به مبارزه با دشمن برمى خیزند دست حمایت پروردگار پشت سر آنها خواهد بود. موضوع مشاوره در اسلام با اهمیت خاصى تلقى شده، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با این که قطع نظر از وحى آسمانى آنچنان فکر نیرومندى داشت که نیازى به مشاوره نداشت براى این که از یکسو ، مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازد تا آن را جزء برنامه هاى اساسى زندگى خود قرار دهند. و از سوى دیگر، نیروى فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان که جنبه اجراى قوانین الهى داشت (نه قانونگذارى) جلسه مشاوره تشکیل مى داد، و مخصوصاً براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصى قائل بود، تا آنجا که گاهى از رأى خود براى احترام آنها، صرف نظر مى نمود، چنان که نمونه آن را در جنگ «احد» مشاهده کردیم و مى توان گفت: یکى از عوامل موفقیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در پیشبرد اهداف اسلامى همین موضوع بود. اصولاً مردمى که کارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح اندیشى یکدیگر انجام مى دهند، و صاحب نظران آنها به مشورت مى نشینند، کمتر گرفتار لغزش مى شوند. به عکس افرادى که: گرفتار استبداد رأى هستند و خود را بى نیاز از افکار دیگران مى دانند ـ هر چند از نظر فکرى فوق العاده باشند ـ غالباً گرفتار اشتباهات خطرناک و دردناکى مى شوند. از این گذشته، استبداد رأى، شخصیت را در توده مردم مى کشد، افکار را متوقف مى سازد، و استعدادهاى آماده را نابود مى کند، و به این ترتیب، بزرگ ترین سرمایه هاى انسانى یک ملت از دست مى رود. به علاوه کسى که در انجام کارهاى خود با دیگران مشورت مى کند، اگر مواجه با پیروزى شود کمتر مورد حسد واقع مى گردد; زیرا دیگران پیروزى وى را از خودشان مى دانند و معمولاً انسان نسبت به کارى که خودش انجام داده حسد نمىورزد. و اگر احیاناً مواجه با شکست گردد زبان اعتراض و ملامت و شماتت مردم بر او بسته است; زیرا کسى به نتیجه کار خودش اعتراض نمى کند، نه تنها اعتراض نخواهد کرد، بلکه دلسوزى و غمخوارى نیز خواهد نمود. یکى دیگر از فوائد مشورت این است که: انسان ارزش شخصیت افراد و میزان دوستى و دشمنى آنها را با خود درک خواهد کرد و این شناسائى، راه را براى پیروزى او هموار مى کند و شاید مشورت هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آن قدرت فکرى و فوق العاده اى که در حضرتش وجود داشت، به خاطر مجموع این جهات بوده است. در اخبار اسلامى تأکید زیادى روى مشاوره شده است: در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده که فرمود: ما شَقى عَبْدٌ قَطُّ بِمَشْوِرَة وَ لا سَعَدَ بِاسْتِغْناءِ رَأْى: «هیچ کس هرگز با مشورت بدبخت و با استبداد رأى، خوشبخت نشده است» و در سخنان امام على(علیه السلام) مى خوانیم: مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَکَها فِی عُقُولِها: «کسى که استبداد رأى داشته باشد هلاک مى شود و کسى که با افراد بزرگ مشورت کند، در عقل آنها شریک شده است» و نیز از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: اِذا کانَ أُمَرائُکُمْ خِیْارَکُمْ وَ أَغْنِیائُکُمْ سُمَحائَکُمْ وَ أَمْرُکُمْ شُورى بَیْنَکُمْ فَظَهْرُ الأَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بَطْنِها. وَ اِذا کانَ أُمَرائُکُمْ شِرارَکُمْ وَ أَغْنِیائُکُمْ بُخَلائَکُمْ وَ لَمْ یَکُنْ أَمْرُکُمْ شُورى بَیْنَکُمْ فَبَطْنُ الأَرْضَ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ ظَهْرِها : «هنگامى که زمامداران شما، نیکان شما باشند و توانگران شما سخاوتمندان و کارهایتان به مشورت انجام گیرد، در این موقع روى زمین از زیر زمین براى شما بهتر است (یعنى شایسته حیات و زندگى هستید). ولى اگر زمامدارانتان، بدان، و ثروتمندان، افراد بخیل باشند و در کارها مشورت نکنید در این صورت، زیر زمین از روى آن براى شما بهتر است» مسلّم است هر کسى نمى تواند طرف مشورت قرار گیرد; زیرا گاه آنها نقاط ضعفى دارند که مشورت با آنها مایه بدبختى و عقب افتادگى است چنان که على(علیه السلام) مى فرماید: با سه طایفه مشورت نکن: الف ـ لاتُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْرَ : «با افراد بخیل مشورت نکن زیرا ترا از بخشش و کمک به دیگران بازمى دارند و از فقر مى ترسانند». ب ـ وَ لا جَباناً یُضْعِفُکَ عَنِ الأُمُورِ : «همچنین با افراد ترسو مشورت نکن زیرا آنها ترا از انجام کارهاى مهم بازمى دارند». ج ـ وَ لا حَرِیصاً یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ : «و نیز با افراد حریص مشورت نکن که آنها براى جمع آورى ثروت و یا کسب و مقام، ستمگرى را در نظر تو جلوه مى دهند» در اسلام همان طور که دستور مؤکد درباره مشورت کردن داده شده، به افرادى که مورد مشورت قرار مى گیرند نیز تأکید شده که از هیچگونه خیرخواهى فروگذار نکنند و خیانت در مشورت، یکى از گناهان بزرگ محسوب مى شود، حتى این حکم درباره غیر مسلمانان نیز ثابت است، یعنى اگر انسان، پیشنهاد مشورت را از غیر مسلمانى بپذیرد، حق ندارد در مشورت، نسبت به او خیانت کند و غیر از آنچه تشخیص مى دهد به او اظهار نماید. در «رساله حقوق» که از امام سجاد على بن الحسین(علیه السلام) نقل شده مى فرماید: وَ حَقُّ الْمُسْتَشِیْرِ اِنْ عَلِمْتَ لَهُ رَأْیاً أَشَرْتَ عَلَیْهِ وَ اِنْ لَمْ تَعْلَمْ أَرْشَدْتَهُ اِلى مَنْ یَعْلَمُ وَ حَقُّ الْمُشِیْرِ عَلَیْکَ أَنْ لاتَتَّهِمَهُ فِیْما لایُوافِقُکَ مِنْ رَأْیِهِ: «حق کسى که از تو مشورت مى خواهد این است که: اگر عقیده و نظرى دارى در اختیار او بگذارى و اگر درباره آن کار، چیزى نمى دانى، او را به کسى راهنمائى کنى که مى داند، و اما حق کسى که مشاور تو است این است: در آنچه با تو موافق نیست او را متهم نسازى» جمعى از مفسران و دانشمندان اهل تسنن، هنگامى که به آیه فوق رسیده اند اشاره به شوراى شش نفرى عمر، براى انتخاب خلیفه سوم کرده و ضمن بیانات مشروحى آن را منطبق بر آیه فوق و روایات مشورت دانسته اند. گرچه تشریح کامل این بحث، در عهده کتب عقائد است ولى در اینجا لازم است به طور فشرده به چند نکته اشاره شود: اولاً ـ انتخاب امام و جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها باید از طرف پروردگار باشد; زیرا او همانند پیامبر(صلى الله علیه وآله) باید واجد صفاتى همچون عصمت و مانند آن باشد که تشخیص آن تنها با خدا است. و به عبارت دیگر، همان طور که نمى توان پیامبر را با مشورت تعیین کرد، انتخاب امام هم با مشورت ممکن نیست. ثانیاً ـ شوراى شش نفرى مزبور، هرگز منطبق بر موازین مشورت نبود; زیرا اگر منظور، مشورت با عموم مسلمانان بوده، متفکران امت منحصر به این شش نفر نبودند، افراد پر مایه اى همچون «سلمان» که مشاور شخص پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بود و «ابوذر» و «مقداد» و «ابن عباس» و مانند آنها از دایره این مشورت بیرون بودند، بنابراین، منحصر ساختن مشاوران به آن شش نفر، به یک دسته بندى سیاسى شبیه تر است از یک هیأت مشورتى. و اگر منظور انتخاب افراد صاحب نفوذ براى مشورت بوده تا رأى آنها مورد قبول دیگران واقع شود، باز درست نبوده است; زیرا شخصیت هائى مانند «سعد بن عباده» که رئیس مطلق طایفه انصار بود و «ابوذر غفارى» که شخصیت بزرگ طایفه بنى غفار بود و مانند آنها از این مشورت بر کنار شده بودند. ثالثاً ـ مى دانیم براى این مشورت شرائط سخت و سنگینى قرار داده شده بود و مخالفان تهدید به مرگ شده بودند در حالى که در برنامه هاى مشورتى اسلام چنین چیزى وجود ندارد.
منبع ...:
https://t.me/fazylatha
پیوندها:
کانال طاووس الجَنَّه:
https://t.me/tavoosoljannah
کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز):
https://t.me/sharheser
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
https://raisi.ir/service/election
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
بخش فیلم
:: برچسبها:
تفسیر آیات ۱۵۹ تا۱۶۰ سوره مبارکه آل عمران ,
برکت ,
رحمت الهى ,
خشن ,
سنگدل ,
پراکنده ,
ببخش ,
آمرزش ,
مشورت ,
تصمیم ,
قاطع ,
خدا ,
توکل ,
خداوند ,
متوکلان ,
دوست ,
یاری ,
پیروز ,
یارى ,
توکل ,
دعا سلامتی امام زمان ,
امام صادق علیه السلام ,
فرعون ,
عذاب ,
سختی ,
بنی اسرائیل ,
شیعیان ,
توبه ,
ظهور ,
غیبت ,
کافر ,
مومن ,
صبحگاه ,
شبانگاه ,
آیت الله قاضی ,
لا اله الا الله ,
استغفرالله ,
فرصت ,
قرآن کریم ,
سخن خوب ,
آگاهانه ,
نرم ,
منصفانه ,
مستند ,
ساده ,
رسا ,
زیبا ,
بهترین ,
کلمات ,
معرفت ,
جوانمردی ,
جامعه ,
پاک ,
یا زهراء سلام الله علیها ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 75 صفحه بعد
|
|
آمار مطالب
:: کل مطالب : 744
:: کل نظرات : 0
آمار کاربران
:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0
کاربران آنلاین
آمار بازدید
:: بازدید امروز : 310
:: باردید دیروز : 69
:: بازدید هفته : 423
:: بازدید ماه : 17214
:: بازدید سال : 64887
:: بازدید کلی : 64887
|