در حدیثی که از امام باقر (عَلیهالسَلام) رسیده است استفاده میشود اگر مسلمانی بخواهد از غافلان و بی خبران نباشد بایستی روزانه حداقل ده آیه از قرآن بخواند. امام باقر (عَلیه السَلام) این مطلب را از رسول گرامی خدا (صَلى الله عَلیه وَ آله) نقل کرده است:
من قَرَأَ عَشرَ آیاتٍ فی لَیلَةٍ لَم یُکتَب مِنَ الغافِلینَ؛ هر کس در هر شب ده آیه قرآن بخواند از جمله بی خبران و غافلین نوشته نخواهد شد.
پنجاه آیه؛ قرائت ذاکران
در ادامه حدیث قبلی آمده است، کسی که هر روز پنجاه آیه قرآن تلاوت کند در زمره کسانی است که همیشه به یاد خدا هستند: و مَن قَرَأَ خَمسینَ آیةً کُتِبَ مِنَ الذّاکِرینَ.
همچنین از امام صادق (عَلیه السَلام) روایت است که فرمود: القُرآنُ عَهدَ اللهِ اِلی خَلقِِه فَقَد یَنبَغی لِلمَرأ المُسلِمِ اَن یَنظَرُ فی عَهدِهِ وَ اَن یَقرَأَ مِنهُ فی کُلِّ یَومٍ خَمسینَ آیَةً؛ قرآن پیمان خدا با مردم است. پس یقیناً برای شخص مسلمان سزاوار است که با دقت در پیمان خویش بنگرد و از آن در هر روز پنجاه آیه بخواند.
پنج علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا(صلےاللهعلیهوآله):
چرا نماز صبح مۍخوانیم؟ «صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»
چرا نماز ظهر میخوانیم؟ ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.
چرا نماز عصر مۍخوانیم؟ «عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»
چرا نماز مغرب میخوانیم؟ «مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»
چرا نماز عشا میخوانیم؟ «خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»
علل الشرایع ص ۳۳۷
قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله:
ابوذر! خوشا به حال پرچمداران روز قیامت که پرچمها رابه دوش میگیرند و پیش از دیگران به بهشت وارد میشوند. آنان، همان کسانی هستند که در سحرگاهان و دیگر اوقات در رفتن به مساجد بر دیگران پیشی میگیرند.
مستدرک الوسائل، ج3، ص433.
امـام علـى علیهالسلام فرمودند: مردى نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:
به من کارى بیاموز که خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نیز دوستم بدارند، و خدا دارایى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور کند. حضرت فرمود: «اینها یى که گفتى شش چیز است که به شش چیز ، نیاز دارد:
اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش. اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نیکى کن و به آنچه دارند ، چشم مدوز. اگر مى خواهى خدا دارایى ات را فزونى بخشد ، زکات آن را بپرداز.
اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسیار بده. اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خویشاوندانت رسیدگى کن ؛ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور کند ، در پیشگاه خداى یگانه قهّار ، سجده طولانى کن.
أعلام الدین : ص 268 ، بحار الأنوار : ج 85 ص 164 ح 12 .
امیرالمومنین امام علی (علیهالسلام) فرمودهاند:
پیوسته امت مسلمان به راه خیر قدم مینهند، تا زمانی که از فرهنگ و آداب و رسوم (مانند پوشیدن لباس و غذا خوردن و … ) از کافران تقلید نکنند؛ و اگر در آداب از بیگانگان پیروی کردند، خداوند قادر، آنان را ذلیل میگرداند.
بحارالانوار جلد ۷۹ ( ۷۶ ) صفحه ۳۰۳ باب التجمل و اظهار النعمه
اسلام و آقازادگی از امام سجاد(ع) پرسیدند: «چرا هنگامی که به سفر می روید، خودتان را به دیگران معرفی نمی کنید؟ شما نوه رسول الله هستید» امام فرمودند: «دوست ندارم از وابستگی به رسول خدا استفاده کنم تا خدمتی به من کنند.» بحارالانوار ، جلد ۴۶، صفحه ۹۳
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
منتظر فرج آل محمد(ص) باشید و از رحمت خداوند نومید مشوید، چرا که همانا بهترین اعمال در نزد خداوند عزّوجلّ، انتظار فرج است.
و هم فرمودند: تلاش و ممارست برای کندن کوهها، آسان تر از تلاش برای بدست آوردن فرمانروایی و حکومتی است که وقتش هنوز باقی است.
از خداوند یارى بجویید و صبر و مقاومت کنید، چرا که زمین از آنِ خداوند است که آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد به ارث مىگذارد و عاقبت به نفع پرهیزکاران است.(سلطنت و شوکت ابدی در نهایت به پرهیزگاران می رسد و آنها دولت و حاکمیت مستقر و لا زوال پیدا میکنند)
برای دمیدن ظهور قبل از رسیدن به زمان خودش؛ عجول و شتاب زده نباشید که پشیمان میشوید و مبادا زمان به ضرر شما طولانی شود که آنگاه قلبهایتان، قساوت پیدا میکند(چه بسا منظور این است که با اعمال صالح تعجیل در فرج را از خداوند بخواهید تا مبادا بخاطر طولانی شدن غیبت بواسطه اعمالتان، باعث قساوت قلوبتان بشوید و شاید منظور حضرت این باشد که اگر در مهلتی که خداوند با عقب انداختن عقوبت گناهانتان میدهد؛ توبه نکنید هر چه آن مهلت به درازا بکشد، بیشتر باعث قساوت قلبتان میشود)
و فرمود: کسی که پذیرای امر ماست فردا در حظیرة القدس (وادی مقدس بهشت) با ما خواهد بود، و کسی که منتظر امر ماست، همچون کسی است که در راه خدا در خون خود غلتیده باشد.
خصال شیخ صدوق ص ۶۱۶
فضیلت شیعیان آخرالزمان
امام صادق علیه السلام:نزدیکترین حالت بندگان به خدا وبیشترین زمانی که خداوند ازایشان خشنود است هنگامى است که حجّت خدا در میان آنها نباشد و براى آنها ظاهر نشود و آنها محـل او را ندانند. ولى در عین حال معتقد باشند که حجّت خدا باقی است،پس در این زمان شب و روز متوقع فرج (ودرانتظارآن) باشید.
بحار الانوار ج ۵۲ص ۱۴۵
تا کی باید #منتظر ماند!؟ امام حسین(ع) می فرمود: کاری که شما به انتظارش هستید نخواهد شد تا آنکه شما از یکدیگر بیزاری جویید و یکی به رخ دیگری #آب_دهان بیاندازد و بعضی گواهی بر کفر دیگری دهد و یکی آن دیگری را لعن کند. عرض کردم: در چنین دوران خیری وجود ندارد؟ امام حسین (ع) فرمود: همه خیر در آن روزگار است که قائم ما قیام می کند و همه اینها را از میان برمی دارد. غیبت نعمانی باب 12 روایت 15
سوال / چرا امام زمان، قائم آل محمد نامیده شد؟
ابوحمزه ثمالی می گوید: از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) پرسیدم: اى فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نیستید؟
فرمود: بلى!
عرض کردم: پس چرا فقط امام زمان (علیه السلام) قائم نامیده شده است؟
فرمودند: هنگامى که جدّم امام حسین علیه السّلام کشته شد فرشتگان گریستند و ضجّه زده و به درگاه الهى نالیده و گفتند: اى خدا و اى سرور ما آیا از کسى که برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین خلق تو را کشته غافل هستى؟
خداى عزّ و جلّ به ایشان وحى نمود: اى ملائکه من آرام باشید قسم به عزّت و جلال خودم از قاتلین او انتقام خواهم گرفت اگر چه در زمان بعد باشد، سپس ائمّه اى که از فرزندان امام حسین علیه السّلام هستند را به ایشان نشان داد، آنها مسرور و خوشحال شدند در بین فرزندان حضرت یکى از آنها ایستاده و نماز مى خواند، حقّ تعالى فرمود: با این قائم از قاتلین انتقام خواهم گرفت.
منبع: علل الشرائع صفحه531
امام کاظم علیه السلام فرمودند: «مگر ممکن است که بدون خروج سفیانی، قائم (عجل الله فرجه) قیام کند؟! نه هرگز. ظهور قائم (ارواحنا فداه) از طرف خدا حتمی است و خروج سفیانی نیز از طرف خدا قطعی است، هرگز قائم (علیهالسلام) بدون سفیانی نخواهد بود». ابن اسباط میگوید: عرض کردم: آیا قائم (عجل الله فرجه الشریف) در همان سال ظهور میکند؟ فرمود: آنچه خدا اراده کند. گفتم: آیا در سال بعدی ظهور میکند؟ فرمود: خدای تبارک و تعالی هر چه اراده کند، همان را انجام میدهد. بشارة الاسلام/ ص15
حـــــدیـث آخـــرالزمـــان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : تنها محبوب مردم دینار و درهم باشد، برای مردم روزگاری فرا رسد که تنها هم و غمشان، شکم آنها، شرف و عزت آنها تجملات زندگی شان، قبله آنها همسرانشان، دین و آئین آنها پول و ثروتشان می باشد، آنها بدترین انسانها هستند و نزد خداوند ارج و مقامی ندارند هر قدر ثروتشان زیاد شود باز بگویند فقیریم. منبع : منتخب الاثر : صفحه ۴۳۸
حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میفرمایند: براستى که علم ما بر اوضاع شما احاطه دارد و هیچ چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست و نسبت به لغزشهایى که از شما سر میزند شناخت داریم. بحارالانوار، جلد ۵۳، صفحهی ۱۷۵
امام سجاد علیه السلام: هشدار که منفورترین مردم نزد خداوند کسى است که سیره امامى را برگزیند ولى از کارهاى او پیروى نکند. کافی / ج۸ /ص ۲۳۵
امام صادق علیه السلام: جوانان را دریاب، زیرا که آنان سریع تر به کارهاى خیر روى مى آورند. کافى، ج ۸، ص ۹۳
اسیر شیطان
حضرت موسی (علیهالسلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیهالسلام) ایستاد.
موسی (علیهالسلام) گفت: تو کیستی؟ ابلیس گفت: من ابلیس هستم!
موسی (علیهالسلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند! ابلیس گفت: من آمدهام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم!
موسی (علیهالسلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟ ابلیس گفت: با رنگها و زرق و برقهای این کلاه، دل انسانها را میربایم.
موسی (علیهالسلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره میشوی و هر جا که بخواهی، او را میکشی. ابلیس گفت: اذا اعجبته نفسه و استکثر عمله، و استصغر فی عیبه ذنبه؛
سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره میگردم:
1- هنگامیکه او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛ 2- هنگامیکه او عمل خود را بسیار بشمارد؛ 3- هنگامیکه گناهش در نظرش کوچک گردد.
اصول کافی، ج 2، ص 262
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله):
آن شبی که در معراج بودم هنگام بازگشت، جبرئیل نزد من آمد. به جبرائیل گفتم: آیا حاجتی داری؟
پاسخ داد حاجت من این است که از طرف خدا و من به خدیجه(سلام الله علیها)، سلام برسانی.
بحار الانوار ، ج۱۸ ، ص۳۸۵
رسولالله(صلیاللهعلیهوآله):
مثل خدیجه پیدا نخواهد شد. در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، او تصدیقم کرده و با ثروت خود براى پیشرفت دین خدا یاریم نمود.
امام حسن مجتبی علیهالسلام: کسی که در قلبش جز رضا و خشنودی خدا خطور نکند، چون خدا را بخواند من ضامنِ اجابت دعای او هستم.
امام حسن (علیه السلام) در جواب مردی که عرض کرد، من از شیعیان شما هستم، فرمود:
ای بنده خدا! اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی، راست می گویی. ولی اگر چنین نباشی ، پس با ادعای منزلت والایی که تو اهل آن نیستی بر گناهانت میفزای.
مگو من از شیعیان شما هستم. بلکه بگو، من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم.
چهار کس هستند که دعای آنان رد نمی شود و ابواب (رحمت) آسمان در برابر دعای آنان گشوده و تا به عرش الهی راه می یابد: دعای پدر درباره فرزند، دعای مظلوم علیه ظالم، دعای زوّار خانه خدا تا باز گردد، و دعای شخص روزه دار تا افطار کند.
مرآة العقول، ج 12، ص173
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هرگز سختیها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نکن، اولین اثرش این است که وانمود میکند تو در میدان زندگی زمین خورده و از روزگار خسارت دیده ای و در نظرها کوچک میشوی و شخصیت و احترامت از میان میرود. بحار الانوار ، ج۱۱ ، ص۱۱
مسجد، آسایش و آرامش و ضمانت عبور از صراط ... پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من کانت المساجد بیته ضمن الله له بالروح والراحه والجواز علی الصراط هرکس خانه اش مسجد باشد، خداوند آسایش و آرامش و عبور از صراط را برای او ضمانت کرده است. مستدرک الوسائل_ج۳، ص ۳۶۲
هر چه میشود باید قرآن تلاوت کنیم
امام خامنه ای:
نفْس قرائت قرآن باارزش است. خدای متعال به بزرگترین موجودی که خلق کرده، یعنی وجود مقدّس نبیّ اکرم (ص)، دستور میدهد که قرائت کن!... در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند؛ همهی ما باید تلاوت کنیم.... هر چه میشود [بخوانیم]: «فَاقرَءوا ما تَیَسَّرَ مِنه»؛ بعضیها روزی پنج جزء میخوانند، بعضیها روزی یک جزء میخوانند، بعضیها روزی یک حزب میخوانند؛ شما [اگر] نمیتوانید، روزی یک صفحه بخوانید، روزی نیم صفحه بخوانید، [امّا] بخوانید. قرآن باید تلاوت بشود.
بخشی از بیانات رهبر انقلاب در محفل انس با قرآن کریم. ۱۴۰۲/۱۲/۲۲
امام خامنه ای:
امیرالمؤمنین از لحظهای که مسئولیت حکومت را قبول کرد، تا لحظهای که فرق مبارکش در محراب عبادت شکافته شد، یک روز و یک ساعت از مطالبهی آن حقی و حقیقتی که اسلام به خاطر او بنا شده بود، دست برنداشت؛ نه رودربایستی، نه مجامله، نه ملاحظه، نه ترس، نه ضعف، مانع او نشد.
جهش تولید با مشارکت مردم
امام خامنه ای: اگر ما بخواهیم جهش تولید داشته باشیم، بایستی اقتصاد را مردمی کنیم باید پای مردم را به عرصهی تولید به نحو محسوسی باز کنیم، موانع حضور مردم را برطرف کنیم.
در بخش مردمی ظرفیّتهای بزرگی وجود دارد که من انشاءاللّه توضیح خواهم داد در این باره و این ظرفیّتها بایستی فعّال بشود، باید از آنها به نفع کشور و به نفع مردم استفاده بشود.
لذا من به این مناسبت شعار امسال را این قرار دادم: «جهش تولید با مشارکت مردم» این شعار امسال است.
انتظار فرج امام خامنه ای: انتظار فرج یعنی همهی سختیها قابل برداشته شدن و برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید؛ بلکه دل شما گوشبهزنگ باشد... ۱۴۰۲/۱/۲۹
دل امام حسین(ع) برای پیامبر(ص) تنگ میشد، به حضرت علیاکبر(ع) نگاه میکرد
امام خامنه ای: امام حسین در دوران کودکى، محبوب پیامبر بود؛ خود او هم پیامبر را بىنهایت دوست مىداشت. شش، هفت ساله بود که پیامبر از دنیا رفت. چهرهى پیامبر، به صورت خاطرهى بىزوالى در ذهن امام حسین مانده است و عشق به پیامبر در دل او هست. بعد خداى متعال، علىاکبر را به امام حسین مىدهد. وقتى این جوان کمى بزرگ مىشود، یا به حد بلوغ مىرسد، مىبیند که چهره، درست چهرهى پیامبر است؛ همان قیافهاى که این قدر به او علاقه داشت و این قدر عاشق او بود، حالا این به جد خودش شبیه شده است. حرف مىزند، صدا شبیه صداى پیامبر است. حرف زدن، شبیه حرف زدن پیامبر است. اخلاق، شبیه اخلاق پیامبر است؛ همان بزرگوارى، همان کرم و همان شرف. بعد اینگونه مىفرماید: «کنا اذا اشتقنا الى نبیک نظرنا الیه»؛ هر وقت که دلمان براى پیامبر تنگ مىشد، به این جوان نگاه مىکردیم. ٧٧/٢/١٧
نهراسیدن ملت ایران از قدرتمندان
امام خامنه ای:
ما نگرانی نداریم و از کسی نمیترسیم. ما از چه کسی بترسیم؟ «فلا تخشوهم و اخشون» (سوره مبارکه المائدة آیه 3) خدای متعال میفرماید: از هیچ قدرتی نهراسید. ملت ما از هیچ قدرتی نهراسیده است، باز هم نمیهراسد و هیچ قدرتی نسبت به این انقلاب و این کشور، هیچ غلطی نمیتواند انجام بدهد ... 1369/06/07
حفظ ارتباط با خدا، راه بهترین امت شدن
امام خامنه ای:
اگر میخواهید همان امتی باشید که «کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس» (سوره مبارکه آل عمران آیه 110)، ارتباطتان را با خدا حفظ کنید. این دلها را از یاد خدا پُر کنید و به محبت خدا جلا بدهید و به ذکر الهی منوّر نمایید. این، آن کیمیا و آن کبریت احمری است که همه چیز در مقابل آن کوچک است.1369/06/07
امام خامنه ای:
ملتى که به خدا متکى و معتقد باشد و حقیقتا اعتماد به خدا در قلب او باشد، شکستناپذیر است و هیچچیز نمىتواند او را به عقبنشینى وادار کند ... 1369/06/07
چگونه با وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه رفـاقت کنیم؟
عالم بزرگ آیت الله العظمی کشمیری (ره) میفرمودند:
۱- روزانه چند دقیقه با حضرت خلوت کنید و متوجه ایشان بشوید.
ان شاء الله یک خرده یک خرده با حضرت رفاقت پیدا میشود.
مولا علی(؏) در خطبهٔ ۱۴۹ نهج البلاغه میفرمایند: به زودی از من جسدی بی جان خواهد ماند پس از آن همه تلاش و جنبش، و پس از آن همه سخنوری ساکت و خاموش خواهم شد ساکن و بی حرکت؛ پس آرام خفتنِ من، خاموشی دیدگانم از حرکت بازماندن دست ها پاها، سر و گردنم برای عبرت گیرندگان از هر سخنی مؤثرتر است؛ بعدها به یاد زندگی من خواهید افتاد رازهای درونم برای شما آشکار خواهد شد پس از آن که جای من را خالی دیدید و دیگری بر جای من نشست «مـرا خواهـید شنـاخت»
حضرت رقیه (سلام الله علیها)، کوچکترین دختر حضرت امام حسین (علیهالسلام) و بنا به نقلی بانو ام اسحاق (رض) است که پس از وقایع کربلا شهید شد. تاریخ دقیق تولد ایشان مشخص نیست. اما نقل شده است در نیمه دوم ماه شعبان متولد شدند و این امر موجب شده تا شیعیان از تاریخ ۱۷ تا ۲۸ شعبان را ایام ولادت ایشان نامگذاری کنند.
یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
عمرو بن عبد اللّه جندعى
عَمرو بن عبداللّه جُنْدُعی از شهدای واقعه کربلا. وی از قبیله هَمْدان بود و پس از ورود امام حسین(ع) به کربلا و پیش از روز عاشورا به سپاه امام(ع) پیوست.
درباره چگونگی شهادت عمرو دو قول وجود دارد:
1- در حمله اول لشکر عمر بن سعد به یاران امام حسین(ع) به شهادت رسید.
2- محمد سَماوی (درگذشت 1370ق) در کتاب اِبصار العین از الحدائق الوردیه اثر حُمَیْد بن احمد مُحَلِّی از شرححالنگاران زیدیه، (درگذشته 652ق) ) نقل کرده است که عمرو بهواسطه جراحات فراوان و ضربهای که به سرش خورد، بیهوش شد، قبیلهاش او را از میدان نبرد خارج کردند و پس از یک سال، وفات یافت.[4] در زیارت الشهدا آمده است «السَّلامُ عَلَی الْمُرَتَّثِ مَعَهُ عَمْرُو بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجُنْدُعِیِّ: سلام بر همراه او [سَوَّارِ]، مجروحی که در بیرون از معرکه فوت شد».
سه عنصر اصلی انتظار فرج:
۱_ قانعنبودن به وضع موجود؛ ۲_ امیدِ دستیابی به وضع مطلوب؛ (صلح و عدالت جهانی) ۳_ تلاش برای رسیدن به آن
استاد شهید مطهری: شخص منتظر در دوران غیبت دارای وظایف فردی و اجتماعی است؛ از جمله: شناخت و شناساندن امام عصر(عج)، پیوند قلبی با امام، ایجاد محبت حضرت بین مردم، دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج ایشان؛ رعایت تقوا و نقش اصلاح گری در جامعه
مدار جاودانگی
سردار قاسم سلیمانی: هر کس به مدار مغناطیسی علیبنابیطالب (ع) نزدیکتر شد، این مدار بر او اثر میگذارد؛ او کمیلبنزیاد میشود، او ابوذر غفاری میشود، او سلمان پاک میشود. ۹۵/۲/۱۴
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص) ...
برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمهی رسولالله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیتاللهالحرام و مدینه حرم رسولالله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند ...
خامنهای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید ... از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّفقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید ...
جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی میکند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان]چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.
اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام، چون گرگ درندهای این کشور را میدرید؛ آمریکا، چون سگ هاری همین عمل را میکرد بدانید که میدانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اوّل اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام، چون گرگ درندهای این کشور را میدرید؛ آمریکا، چون سگ هاری همین عمل را میکرد ...
شهید حاج #قاسم_سلیمانی:
همهی دعوای غرب با عالم اسلام بر سر مسجدالاقصی و همهی توطئههای حول عالم اسلامی هم بر سر همین مسجد است.
شهید حاج قاسم سلیمانی: شهید همت سوار بر موتور نه سوار بر بنز ضدگلوله به صورت ناشناس به شهادت رسید و تا ساعتها کسی نمیدانست او همت است ...
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی :
صحنه های دردناکی که در #فلسطین شاهد هستیم قلب ما را به درد می آورد و سینه را آکنده از غم می نماید غمی که درون خود یک خشم عمیق را نهفته دارد، خشمی که در وقت مناسب آن را بر سرِ صهیونیست های مجرم خواهیم ریخت ...
شهید حاج حسین خرازی: یادمون باشه که هر چی برای خدا کوچیکی و افتادگی کنیم خدا در نظر دیگران بزرگمون میکنه.
شهید سید مرتضی آوینی: دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین ...
امیر جهاد با نفس
امام خامنه ای:
از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در جهاد با نفس هم پیروز شود. 1378/2/19
اگر این شهیدان نبودند و فداکاری آنان نبود، ما زندگی ذلت بار و ننگین داشتیم و زیر بار بیگانگان بودیم؛ اینها بودند که سد راه دشمنان خونخوار اسلام شدند و از تجاوز آنها به حریم اسلام جلوگیری نمودند ... امید است که امام را تنها نگذارید ...
شما را از تبری از دشمنان که رهبر از آنها نهی کرده توصیه میکنم و همیشه در مسیر اسلام و انقلاب حرکت کنید و یاور رهبری عزیز باشید که راه او راه حسین (ع) است ...
* دنیای بهشتآسا * حضرت آیتالله امام خامنهای: در اعیاد موالید ائمّه، از گذشته تجلیل میکنیم؛ امّا در عید نیمه شعبان، همهى نگاه به آینده است؛ یعنى این نگاه دو چیز را با خود دارد: یکى امید، یکى تلاش. دلهاى افسرده در نهایت گرفتارى و تنگنا، یک روزنهى روشن و درخشانى به یک دنیاى نورانى و بهشتآسا در مقابل چشمشان مىبینند و به آینده امید دارند. ۱۳۹۴
*****************
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شب معراج، تمامی بهشتها بر من عرضه شد در میان آنها چهار نهر مشاهده کردم نهری از آب، نهری از شیر، نهری از شراب و نهری از عسل؛ خداوند فرموده است: در آن نهرهایی از آب صاف و خالص که بدبو نشده، و نهرهایی از شیر که طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهایی از شراب [طهور] که مایهی لذّت نوشندگان است، و نهرهایی از عسل مصفّاست، و برای آنها در آن از همهی انواع میوهها وجود دارد و [از همه بالاتر] آمرزشی است از سوی پروردگارشان! آیا اینها همانند کسانی هستند که همیشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده میشوند که اندرونشان را از هم متلاشی میکند؟! (محمّد/۱۵). گفتم: «ای جبرئیل! این نهرها از کجا آمده و به کجا میروند»؟ گفت: «به حوض کوثر میروند ولی نمیدانم از کجا میآیند، از خداوند بخواه تا تو را آگاه ساخته یا به تو نشان دهد». من نیز از خدا خواستم؛ در این حال فرشتهای آمد و سلام کرد و گفت: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! چشمانت را ببند»! من نیز چشمانم را بستم؛ سپس گفت: «چشمانت را باز کن». من نیز باز کردم و خود را کنار درختی دیدم و قُبّهای از مروارید درخشان مشاهده کردم که دری از یاقوت سبز و قفلی از طلای سرخ داشت؛ اگر تمام انسانها و جنّیانی که در دنیا هستند بر روی آن قبّه قرار گیرند همچون پرندهای خواهند بود که بر کوهی نشسته یا بادامی که در دریایی افتاده باشد؛ و این نهرهای چهارگانه را دیدم که از زیر این قبّه جاری شدهاند. هنگامیکه خواستم برگردم همان فرشته به من گفت: «چرا داخل قبّه نمیشوی»؟ گفتم: «چگونه داخل شوم با اینکه قفلی بر در آن است»؟ فرشته گفت: «قفل را باز کن»! گفتم: «چگونه بازش کنم با اینکه کلیدی در دست ندارم»؟ گفت: «کلیدش در دستان توست»! گفتم: «کجاست»؟ گفت: «کلیدش بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ است». پس نزدیک شدم و بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ گفتم، قفل بازگشت و داخل قبّه شدم و دیدم که این نهرها از چهار رکنِ قبّه جاری هستند. هنگامیکه خواستم از قبّه خارج شوم فرشتهای به من گفت: «آیا نگاه کردی و دیدی»؟ گفتم: «آری»! گفت: «دوباره نگاهی بیانداز». چون نگاه کردم دیدم بر روی چهار رکن قبّه نوشته شده بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. و دیدم نهر آب از میم بِسْمِ اللهِ و نهر شیر از هاء الله و نهر شراب از میم الرَّحمن و نهر عسل از میم الرَّحیم خارج میشود، دانستم که سرچشمهی این چهار نهر از بِسْمِ اللهِ است. [در این حال] خداوند فرمود: «ای محمّد! هرکس از امّتت با نیّتی خالص مرا به این نامها بخواند و بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بگوید او را از این نهرهای چهارگانه سیراب خواهم نمود». خداوند روز شنبه، اهل بهشت را از آب بهشت و روز یکشنبه از عسل بهشت سیراب میفرماید و روز دوشنبه از شیر بهشت و روز سه شنبه از شراب بهشت مینوشند چون [از شراب] بنوشند مست گردند و چون مست گردند هزار سال به پرواز درآیند تا در نهایت به کوهی بلند از مُشک خوشبو رسند که چشمهی «سلسبیل» (نام چشمهای در بهشت) از زیر آن جاری میگردد و آنها از آن چشمه مینوشند و این در روز چهارشنبه خواهد بود. آنگاه هزارسال دیگر به پرواز درآیند تا به قصری [ساختهشده] از سنگ عقیق رسند که در آن تختهای زیبای بلند و پیالههایی نهاده شده است، چنانکه در آیه: در آن تختهای زیبای بلندی است، و قدحهایی [از شراب طهور] نهاده شده. (غاشیه/۱۴۱۳) به آن اشاره گردیده است، پس هرکدام از ایشان بر تختی نشیند و بر آنها شراب زنجبیل فرود آید و از آن بنوشند و این در روز پنجشنبه خواهد بود. آنگاه ابری سفید که از زعفران تشکیل شده است دوهزار سال بر ایشان باریدن گیرد، هزارسال زیور و هزار سال گوهر بر آنها ببارد که بر هر گوهر، حورالعینی آویزان است؛ آنگاه هزارسال دیگر به پرواز درآیند تا در نهایت به جایگاه راستین [اشاره به آیه: در جایگاه صدق نزد خداوند حاکم مقتدر. (قمر/۵۵)] رسند و این در روز جمعه خواهد بود و بر سفرهی جاودانگی نشینند و شراب زلال دست نخورده و سربستهای که مهری از مُشک بر آن نهاده شده [اشاره به آیات: آنها از شراب طهور دستنخورده و مهر شدهای سیراب میشوند. مُهری که بر آن نهاده شده از مشک است؛ و مشتاقان باید برای این [نعمتهای بهشتی] بر یکدیگر پیشیگیرند. (مطفّفین/۲۶۲۵)] بر ایشان فرود آید و از آن بنوشند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اینها کسانی هستند که اعمال صالح انجام میدهند و از گناهان پرهیز میکنند».
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جامع الاخبار آمده است: هرکس بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ را بخواند خداوند متعال در بهشت هفتادهزار قصر از یاقوت سرخ برایش بنا کند و در هر قصر هفتادهزار اتاق از درّ سفید بسازد و در هر اتاق هفتادهزار تخت از یاقوت سبز گذارد و بر هر تخت، هفتادهزار بستر از ابریشم ظریف و زربافت بگستراند و پری سیه چشمی با هفتادهزار طرّه موی آراسته به تاج مروارید و یاقوت به همسریش درآورد که بر گونهی راستش محمّد رسول الله نوشته شده و بر گونهی چپش علی ولیّ الله و بر پیشانیاش حسن (علیه السلام) و بر زنخدانش حسین (علیه السلام) و بر لبش بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. عرض شد: «ای رسولخدا (صلی الله علیه و آله)! چنین کرامتی برای کیست»؟ فرمود: «هرکه با احترام و بزرگداشت بگوید: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ».
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
آگاه باشید! بدنهای شما جز بهشت بهایی ندارد، به چیز دیگری نفروشید.
تحفالعقول، ص ۴۱۰
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
شبیه این جمله را حضرت علی علیه السلام نیز فرموده است: «أَلا حُرٌّ یدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهلِها؟ اِنَّهُ لَیسَ لِأَنفُسِکُم ثَمَنٌ اِلّا الجَنَّةَ، فَلا تَبیعُوها اِلّا بِها؛ آیا آزاد مردی پیدا میشود که این ته ماندهی دنیا را به اهلش واگذارد؟ بدانید جان شما بهایی جز بهشت ندارد، به کمتر از آن نفروشید».(1)
از سورهی والعصر استفاده میشود که انسان همیشه در زیان طبیعی است؛ در درون ذات انسان سرمایهای است که به تدریج فانی میشود: « إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ» چرا که سرمایهی انسان عمر اوست و نمیشود آن را نگه داشت، به تدریج فانی میشود و هر نَفَس گامی به سوی مرگ است: «نَفَسُ المَرءِ خُطَاهُ الی أَجَلِهِ».(2)
پس عمر سرمایهای است رو به زوال و انسان گرفتار خسران است. این سرمایه قابل تبدیل است، اگر سرمایهی یک سرمایهدار طلا باشد باقی میماند، امّا اگر سیب باشد باید تبدیل کند چون در غیر این صورت خراب میشود، حال عمر را که سرمایهای روبهزوال است به چه تبدیل کند که زیان نکند؟ هر کس این سرمایهی عمر را با چیزی معامله میکند، بعضی با هوا و هوس و لذّتهای دنیا و بعضی با جمعآوری ثروت و بعضی با کسب مقام.
از دیدگاه قرآن همهی اینها زیان است و تنها کسانی سود میکنند که قرآن اشاره کرده است: «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ». این آیه برای نجات از خسران به چهاراصل اشاره میکند:
اصل اوّل: مسألهی ایمان است که به طور مطلق ذکر شده است، تا شامل ایمان به همهی مقدّسات گردد.
اصل دوم: عمل صالح است که ثمرهی ایمان است، به همین دلیل اغلب در آیات قرآن «عمل صالح» همراه «ایمان» به عنوان «لازم و ملزوم» یکدیگر آمده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً؛ هر فرد از مرد یا زن عمل صالحی انجام دهد، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم».(3)
اصل سوم: دعوت همگانی و عمومی به سوی حق است، تا همگان حق را از باطل به خوبی بشناسند.
اصل چهارم: صبر و استقامت و سفارش کردن یکدیگر به آن است.
در حدیث مورد بحث میفرماید: آگاه باشید بدن و وجود شما هیچ بهایی جز بهشت ندارد اگر به غیر آن بفروشید ضرر کردهاید. این جنّت فقط نعمت مادّی نیست بلکه قرب به خدا و رضیالله عنهم است، قرآن میفرماید:
«یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیةً مَّرْضِیةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی؛ تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآی، و در بهشتم وارد شو».(4)
مرحوم نراقی میگوید: شیادی به مغازهی یک خواروبار فروش مراجعه کرد و گفت: این گردوها هزار تایش چند است؟ گفت: مثلاً ده ریال، گفت: صدتا چند است؟ گفت: یک ریال، گفت : یکی چقدر است؟ گفت: ارزشی ندارد، گفت: یک دانه به من بده، گرفت و رفت. دوباره برگشت و گفت: خود شما گفتید یک دانه ارزش ندارد، یک دانه به من بده؟ او هم داد و رفت و برای بار سوم و چهارم برگشت و تقاضای یک دانه گردو کرد. صاحب مغازه یقهی او را گرفت و گفت: تمام سرمایهی مرا میخواهی از دستم ببری، به بهانهی این که یکی یکی ارزش ندارد.
مرحوم نراقی بعد از نقل این داستان میگوید: شیطان با عمر انسان همین کار را میکند. همهی عمر خیلی زیاد است امّا یک ساعت مهم نیست، به تدریج ساعتها را میگیرد، امروز و فردا را میگیرد یک وقت میبینیم که تمام عمر را دادهایم.
خوش به حال کسی که قبل از آنکه عمر خود را از دست بدهند قدرش را بدانند؛ چرا که زیانکاران واقعی آنها هستند که عمر را از دست دادهاند.
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 456.
2. همان مدرک، شمارهی 74.
3. نحل، آیهی 97.
4. فجر، آیهی 27 – 30.
منبع: گفتار معصومین علیهمالسلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبداللهزاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ سوم، 1391.
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
دَخَلتُ عَلى أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقالَ لَهُ أبو بَصیرٍ: جُعِلتُ فِداکَ! أقرَأُ القُرآنَ فی شَهرِ رَمَضانَ فی لَیلَةٍ؟ فَقالَ: «لا». قالَ: فَفی لَیلَتَینِ؟ قالَ: «لا». قالَ: فَفی ثَلاثٍ؟ قالَ: «ها» ـ وأشارَ بِیَدِه ـ .
ثُمَّ قالَ: «یا أبا مُحَمَّدٍ، إنَّ لِرَمَضانَ حَقّا وحُرمَةً لا یُشبِهُهُ شَیءٌ مِنَ الشُّهورِ، وکانَ أصحابُ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله یَقرَأُ أحَدُهُمُ القُرآنَ فی شَهرٍ أو أقَلَّ؛ إنَّ القُرآنَ لا یُقرَأُ هَذرَمَةً ولکِن یُرَتَّلُ تَرتیلاً، فَإِذا مَرَرتَ بِآیَةٍ فیها ذِکرُ الجَنَّةِ فَقِف عِندَها وسَلِ اللّهَ عز و جل الجَنَّةَ، وإذا مَرَرتَ بِآیَةٍ فیها ذِکرُ النّارِ فَقِف عِندَها وتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ النّارِ».
خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. ابو بصیر به او عرض کرد: فدایت شوم! آیا در ماه رمضان، قرآن را در یک شب بخوانم؟ فرمودند: «نه».
گفت: در دو شب؟ فرمودند: «نه».
گفت: در سه شب؟ [امام علیه السلام] با اشاره دست فرمودند: «آرى».
سپس فرمودند: «اى ابو محمّد! رمضان، حق و حرمتى دارد که هیچ یک از ماه ها شبیه آن نیست. هر کدام از اصحاب محمّد صلّى الله علیه و آله قرآن را در یک ماه یا کمتر مىخواند. قرآن نباید تندتند خوانده شود؛ بلکه با ترتیل و آرامش خوانده مىشود. هر گاه به آیهاى رسیدى که یاد بهشت در آن است، درنگ کن و از خدا بهشت بخواه، و هر گاه به آیهاى رسیدى که یاد آتش در آن است، بِایست و از آتش به درگاه خدا پناه ببر».
الکافی: ج ۲ ص ۶۱۷
منبع ادامه ...:
https://rasekhoon.net/hadith/3991/page5
هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
امام علی (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) روایت است: عبداللَّهبنیحیی بر امیرالمؤمنان (علیه السلام) وارد شد. و در مقابلش صندلی بود، امیرالمؤمنان (علیه السلام) به او دستور نشستن داد و او هم، روی آن نشست. [ناگهان] صندلی کج شد! و با سرش [به زمین] فرود آمد! و [سرش شکست] و استخوان سرش اندکی نمایان شد! و خون، جاری گشت! امیرالمؤمنان (علیه السلام)، دستور آب داد. آوردند و خون را از او شست. آنگاه فرمود: «نزدیک من بیا»! نزدش آمد. دستش را بر آن [زخمی] که استخوانش نمایان بود، گذاشت. از درد آن، بیتاب شد و بر آن، دست مالید و آب دهان انداخت. به مجرّد این کار زخمش خوب شد! آنچنانکه گویی [اصلا]! جراحتی به او نرسیده است. امیرالمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «ای عبداللَّه! حمد و ستایش برای خداوندی است که پاککردن گناه شیعیان ما را [در دنیا] به رنج و محنتشان قرار داده است! تا فرمانبری و طاعت، آنان را بیآلایش و سالم گرداند! و مستحقّ اجر و ثواب آن گرداند». عبداللَّهبنیحیی گفت: «ای امیرالمؤمنان (علیه السلام)! آیا بهراستی ما جز در دنیا به گناهانمان مجازات نمیشویم»؟! فرمود: «آری! [همین طور است]. آیا نشنیدی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «دنیا، زندان مؤمن است! و بهشت کافر»! خدا شیعیان ما را [به خاطر محنت و رنجی که در این دنیا متحمّل شدهاند، و به خاطر آمرزشی که؛ نصیب آنان فرموده است] حتما از گناهان، پاک و پاکیزه میگرداند! از این جهت است که خدا میفرماید: آنچه از گرفتاری و پیشامدی به شما رسد، از آن چیزی است که تابوتوان شما بهدست آورده، و [تعداد] بیشماری [از آن را] میبخشد و میگذرد. (شوری/۳۰) تا هنگامیکه؛ به آستان رستاخیز در آمدند، طاعات و عباداتشان بر آنها، سرشار گردد! و دشمنان محمّد (صلی الله علیه و آله) و دشمنان و بدخواهان ما را بنا به فرمانبری و طاعتی که از آنان سر میزند در دنیا پاداش و جزا میدهد! اگرچه طاعتشان بیوزن و بیارزش است! چون خلوصی همراهش نیست. تا هنگامیکه به آستان رستاخیز درآمدند، گناه و کینهی خود [که از محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) و یاران خوب او، در دل داشتند] بر آنان بازگردد! و به خاطر آن، در آتش افکنده شوند». در این هنگام؛ عبداللَّهبنیحیی گفت: «یا امیرمؤمنان (علیه السلام)! بهمن بال و پر دادی و مرا تعلیم فرمودی! پس اگر صلاح بدانی، گناهم را که در این مجلس به آن امتحان شدم به من بشناسان، تا همچنان تکرارش نکنم». فرمود: «لحظهای که نشستی بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نگفتی! نتیجه این شد که به خاطر سهو و نسیانت از آنچه به آن دعوت گشتی و خوانده شدی، خدا به این مصیبت و گرفتاریت، تمحیص و پاکی از گناه قرار داد. آیا ندانستی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از جانب خدای عزّوجلّ فرمود: «هر اقدام قابل توجّه که در آن، یادی از [بسم اللهِ] نشود، ناقص و بریده است»!؟ گفتم: «آری، پدر و مادرم فدای شما! بعد از این، ترکش نمیکنم». فرمود: «در این صورت از آن، بهرهمند و سعادتمندی».
هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
هنگامی که اهلبیت (ع) وارد شام شدند پیرمردی به نزدیکی اهلبیت امام حسین علیهالسلام آمد و گفت: «خدا را شکر که شما را کشت و کشور را از مردان شما راحت کرد و امیرالمؤمنین را بر شما پیروز ساخت.»
امام سجاد (ع) به او فرمود: «پیرمرد! قرآن خواندهای؟» گفت: آری.
فرمود: آیا این آیه را میدانی: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودَﺓ فی القربی؛ بگو جز مودّت خویشاوندان از شما مزدی نمیخواهم.»
گفت: «آری، خواندهام.» فرمود: «ای پیرمرد! ما همان «ذویالقربی» هستیم.»
آیا این آیه را خواندهای که: «و آت ذا القربی حقه؟ حق خویشاوندان را ادا کن.» گفت: خواندهام.
فرمود: «ما همان «ذوالقربی» هستیم.
آیا این آیه را خواندهای «واعلموا انما غنمتم من شیء فان للّه خمسه و للرسول و لذی القربی؛ بدانید آنچه غنیمت به دست آوردید، خمس آن مال خدا و پیامبر و ذیالقربی است.» گفت: آری.
حضرت فرمود: «پیرمرد! آن «ذیالقربی» ماییم.»
آیا این آیه را خواندهای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ خداوند اراده کرده که پلیدی را از شما خاندان دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»
پیرمرد گفت: خواندهام. حضرت فرمود: «ما همان اهلبیتی هستیم که خداوند آیۀ پاکی را مخصوص ما ساخته است.»
راوی گوید: آن مرد ساکت ماند و از حرفی که زده بود پشیمان شد و گفت: «به خدا آیا شما همانهایید؟»
امام سجاد (ع) فرمود: «به خدا بیتردید ما همانهاییم. به حق جدمان پیامبر خدا ما همانهاییم.»
آن مرد گریست. عمامهاش را از سر افکند، سر بهسوی آسمان گرفت و گفت: «خدایا من از دشمنانِ خاندان پیامبر، از جن و انس به درگاهت بیزاری میجویم. آنگاه گفت: آیا برای من راه توبه باز است؟»
فرمود: «آری، اگر توبه کنی خدا میپذیرد و با مایی. گفت: توبه کردم.»
این خبر به یزید رسید، دستور داد او را کشتند. [۱]
پی نوشت:
[۱]. لهوف، ص ۲۱۱، مقتل خوارزمی، ج۲، ص۶۱
#امامسجادعلیهالسلام
#شام
#اسارت
تا قیامت نرود نقش تو از لوح ضمیر
حیرتم کشت، بگو این چه معماست حسین
گر چه شد جوهر عشق از قلم عاطفه پاک
رقم مِهر تو بر صفحه دل هاست حسین
پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله:
ان الحسین باب من ابواب الجنة
بىگمان حسین(علیهالسلام) درى از درهاى بهشت است.
#شبجمعه
#دلتنگکربلا
#اربعین
#بابالجنة
#اباعبدالله
ای منتقم خون #حسین ادرکنی
حضرت مهدی(عج) فرمودند:
«همانا من دعا می کنم برای هر مؤمنی که به یاد آورد مصیبت جد شهیدم را و سپس دعا کند برای تعجیل فرج و تاییدم.»
مکیال المکارم ، جلد۲ ، صفحه ۷۵
#جمعه
#انتظار
#ظهور
#مهدیموعود
#اللھمعجݪلولیڪاݪفࢪج
منبع (ادامه ...):
ble.ir/masjedf
هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان مهدی فاطمه و سلامتی نائبشان امام خامنهای، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام و ارواح طیبه شهدا صلوات
اگر فضیلت زیارت امام حسین(ع) را می دانستید از اشتیاق، جان میدادید!
امام باقر (ع) فرمود: اگر مردم میدانستند که چه ثوابی در زیارت امام حسین (ع) است جان میدادند و از حسرت زیارت امام حسین(ع) قالب تهی میکردند. کتاب کامل الزیارت، ص۱۴۲
#اربعین #حدیث_اربعین
نشانۀ بهشتی بودن، اهل زیارت حسین(ع) بودن است! امام باقر (ع): کسی که میخواهد بداند آیا اهل بهشت است یا نه پس دوستی ما را بر دلش عرضه کند، اگر پذیرفت، مؤمن است و کسی که دوستدار ماست، باید مشتاق و شیفته زیارت حسین (ع) باشد. پس هر کس اهل زیارت حسین (ع) باشد، او را محب خود میدانیم و از اهل بهشت خواهد بود و کسی که اهل زیارت حسین (ع) نباشد، ایمانش کاستی و کمی دارد. کامل الزیارات، صفحه ۱۹۳
منبع ...: ble.ir/masjedf
استقامت؛ راز ماندگاری
حضرت آیتالله امام خامنهای: «هر ملّتی، در سایهی استقامت و ایستادگی، هویّت پیدا میکند. آن چیزی که به ملّتها هویّت میدهد، شخصیّت میدهد، عظمت میدهد، به حفاظت از خود ملّتها و فرهنگ آنها کمک میکند، استقامت آنها و ایستادگی آنها است. استقامت یعنی چه؟ یعنی آن خطّ مستقیمی را که انسان پیدا کرده، ادامه بدهد؛ نگذارد زاویه پیدا بشود... باید خسته نشد، باید ناامید نشد، باید از عربدههای دشمن خوف نکرد. برادران عزیز، خواهران عزیز! راز ماندگاری اینها است.» ۱۴۰۱/۱۱/۲۶
حضرت آیتالله امام خامنهای:
... یاد شهدا، افتخارات شهدا، عزت شهدا را همه باید نصبالعین خودشان قرار بدهند؛ نگذارید فراموش بشود. شما غفلت کنید، نیروهای انقلاب غفلت کنند، نیروهای مؤمن غفلت کنند، نفوذیهای دشمن از آن طرف وارد میشوند و چیزی هم طلبگار میشوند. «فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحّة علی الخیر اولئک لم یؤمنوا فاحبط اللَّه اعمالهم»؛ وقتی که روز خطر است، در لانهها خزیدند و نفسشان در نیامد. وقتی خطر برطرف شد؛ مردان خطرپذیر در مقابل خطر سینه سپر کردند و خطر را برطرف کردند، اینها از لانههاشان بیرون میآیند؛ زبانهای دراز، زبانهای تیز، طلبگار هم میشوند! مگذارید دشمنان انقلاب، دشمنان امام، دشمنان خط جهاد، دشمنان خط ایمان باللَّه، طلبگار بشوند.
بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران خراسان ۱۳۸۶/۰۲/۲
هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی با این وبلاگ ندارد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
اربعین، پرچم سربلند حسینبنعلی (علیه السّلام) است. [مراسم] ... حقّاً و انصافاً باید گفت حادثهی اربعین، این پیادهروی، این حضور همگانی مردم مسلمان، یک پدیدهی معجزهگون و معجزهآسا است. این یک چیز طبیعی نیست. با هیچ ترتیبی، با هیچ تدبیری، با هیچ دستی، با هیچ سیاستی امکان نداشت و امکان ندارد یک چنین حادثهای پیش بیاید؛ این فقط دست خدا است.
خب، این مژده است. این برای من و شما مژده و بشارت است. پیدا است که دست خدای متعال در حال اقدام برای پیشرفت داعیهی اسلامخواهی و اسلامگرایی است و پرچم اسلامِ اهلبیت را روزبهروز خدای متعال دارد بلندتر میکند. این نشانهی آن است که راه پیش روی ما راه روشنی است، انشاءالله راه پیمودنی است.
۱۴۰۱/۰۶/۲۶
به خود مغرور نشویم!
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند، ما بالقوه داریم؛ خیلی به خود مغرور نشویم!
اینطور نیست که آنها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه میبریم!
رحمت واسعه، ص١٩۴ (مجموعه فرمایشات حضرت آیتاللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و اصحاب و یاران آن حضرت)
بهوسیلۀ اربعین میتوانیم با قدرت و شتاب بیشتری بهسوی ظهور حرکت کنیم
خیلی ساده به شما عرض بکنم؛ ما با روضۀ أباعبداللهالحسین(ع) تا انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس و تثبیت انقلاب و صدور حقیقت انقلاب رسیدیم. اما با این کارهایی که داریم انجام میدهیم قطعاً نمیتوانیم کار را پیش ببریم تا به ظهور خود حضرت برسانیم؛ یعنی با کل نظام جمهوری اسلامی و کل نیروهای مقاومت و کل فعالیت اقتصادیای که بتوانیم انجام بدهیم تا سرزمینهای اسلامی و امت اسلامی مستقل را مقاوم و قدرتمند بکنیم، نمیتوانیم به ظهور برسیم. قدرت و اثر امام حسین(ع) همین امروز بیشتر از کل فعالیتها و داراییهای ما است.
لذا مهمترین ثمرۀ انقلاب اسلامی این میشود که در یک خطهای در بینالنهرین امنیت ایجاد میکند و ما میتوانیم اربعین را برقرار کنیم و بعد به وسیلۀ اربعین، با قدرت و شتاب بیشتری به سوی ظهور حرکت کنیم. وقتی ما با اربعین به سوی ظهور حرکت کنیم مثل این است که داریم با تانک به سمت نابود کردن ظلم حرکت میکنیم اما وقتی با کل داراییهای دیگرمان به سمت ظهور حرکت کنیم مثل یک پیادهنظام هستیم که اتفاقاً اسلحه هم ندارد یا اسلحهاش خیلی ضعیف است. قدرت و اثر امام حسین(ع) از همۀ ما بیشتر است، ما نباید به تواناییها و داراییهای خودمان غرّه بشویم.
همین الان هم نخ دانههای تسبیح جبهۀ مقاومت خود أباعبداللهالحسین(ع) است، اینطور نیست که امام حسین(ع) با روضههایش ما را به انقلاب رسانده و حالا مصرفش تمام شده باشد و از این به بعد دیگر خودمان بدانیم چه کار کنیم! بعضیها واقعاً تصورشان اینطور است. اگر امام حسین(ع) توانست در همۀ غربتها و ظلمتها ما را نجات بدهد و تا به خط امروز مقاومت و این جبهۀ قوی مقاومت برساند، امام حسین(ع) حالا از ما امکانات میخواهد تا ما را پیش ببرد. ما از موشکها، از اتحاد ملتها، از مقاومت مردم عراق در مقابل دواعش، از همۀ صفات خوبی که از أباعبداللهالحسین(ع) گرفتیم میخواهیم استفاده کنیم و بگوییم یا امام حسین(ع)! باز هم ادامه بده! باز دست ما را بگیر و جلوتر ببر!
هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
اگر چه خدای متعال اراده ومقرر فرموده، هر کسی حتی آنان که یا از روی جهالت و یا از روی عناد در غفلت از حقایق هستی بسر می برند و کافر و مشرک هستند ،به قدر تلاش خود از دنیا بهره خواهند برد، اما: در آخرت از نعمت های ابدی (دربهشت چون نخواسته اند) نصیبی نخواهد داشت. لذا سفارش قران کریم و حجج الهی که مفسرین قران کریم، آخرین و جامع ترین کتاب الهی برای سعادت دنیا و آخرت بشر هستند، این است که: همواره امور دنیایت را با امر آخرت گره بزن و به تمام رفتار و اعمال و کردارت از جمله کسب و کار و علم و دانش و زندگیت رنگ الهی بده و طبق دستورات خالق خود در دنیا زندگی کن و در کنار تلاش و کوششت برای امر معیشت و بهره از نعمات الهی و تامین آسایش زندگی در این فرصت کوتاه دنیا، با توکل به خالق خود، و دعا از خدا ی متعال، حیات جاوید و بقاء بی پایان در آخرت و در بهشت و در جوار رحمت حق نیز را برای خود مهیا کن، در اینصورت نعمات دنیوی برای تو در همین دنیا نیز طعم و بوی بهشتی خواهند گرفت،
ترجمه: ۸۷ -اى كسانى كه ايمان آورده ايد چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده بر خود حرام نكنيد ، و از حد تجاوز ننمائيد ، زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد . ۸۸ -و از نعمتهاى حلال و پاكيزه اى كه خداوند به شما روزى داده بخوريد و از ( مخالفت ) خداوندى كه به او ايمان داريد بپرهيزيد . ۸۹ -خداوند شما را به خاطر سوگندهاى بيهوده ( و خالى از اراده ) مواخذه نمىكند ولى در برابر سوگندهائى كه ( از روى اراده ) محكم كرده ايد مواخذه مىكند ، كفاره اين گونه قسمها اطعام ده نفر مستمند ، از غذاهاى معمولى است كه به خانواده خود مىدهيد ، يا لباس پوشانيدن بر آن ده نفر و يا آزاد كردن يك برده ، و كسى كه هيچكدام از اينها را نبايد سه روز روزه مىگيرد ، اين كفاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مىكنيد ( و مخالفت مىنمائيد ) و سوگندهاى خودرا حفظ كنيد و نشكنيد ، اين چنين خداوند آيات خود را براى شما بيان مىكند تا شكر او را بجا آوريد .
شان نزول از حد تجاوز نكنيد! در مورد نزول آيات فوق روايات متعددى نقل شده است ، از جمله اينكه : روزى پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) درباره رستاخيز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بياناتى فرمود ، اين بيانات مردم را تكان داد و جمعى گريستند به دنبال آن جمعى از ياران پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) تصميم گرفتند ، پاره اى از لذائذ و راحتيها را بر خود تحريم كرده و به جاى آن به عبادت پردازند ، امير مؤمنان على (عليه السلام) سوگند ياد كرد كه شبها كمتر بخوابد و مشغول عبادت باشد ، بلال سوگند ياد كرد كه همه روز روزه باشد ، عثمان بن مظعون قسم ياد كرد كه آميزش جنسى را با همسر خويش ترك گويد و به عبادت پردازد . روزى همسر عثمان بن مظعون نزد عايشه آمد ، او زن جوان و صاحب جمالى بود ، عايشه از وضع او متعجب شد و گفت : چرا به خودت نمىرسى ، و زينت نمىكنى ؟ ! در پاسخ گفت : براى چه كسى زينت كنم ؟ همسرم مدتى است كه مرا ترك گفته و رهبانيت پيش گرفته است ، اين سخن به گوش پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) رسيد ، فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آيند ، هنگامى كه مردم در مسجد اجتماع كردند ، بالاى منبر قرار گرفت ، پس از حمد و ثناى پروردگار گفت : چرا بعضى از شما چيزهاى پاكيزه را بر خود حرام كرده ايد ؟ من سنت خود را براى شما بازگو مىكنم هر كس از آن روى گرداند از من نيست ، من قسمتى از شب را مىخوابم و با همسرانم آميزش دارم و همه روزها را روزه نمىگيرم . آگاه باشيد من هرگز به شما دستور نمىدهم كه مانند كشيشان مسيحى و رهبانها ترك دنيا گوئيد زيرا اين گونه مسائل و همچنين ديرنشينى در آئين من نيست ، رهبانيت امت من در جهاد است ( اگر مىخواهيد ترك دنيا گوئيد چه بهتر كه در راه سازنده اى همچون جهاد باشد ... ) بر خود سخت نگيريد زيرا جمعى از پيشينيان شما بر اثر سخت گرفتن بر خود هلاك شدند . آنها كه سوگند ياد كرده بودند اين امور را ترك كنند ، برخاستند و گفتند : اى پيامبر ! ما در اين راه سوگند ياد كرده ايم وظيفه ما در برابر سوگندمان چيست ؟ آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت . لازم به تذكر است كه بعضى سوگندهاى فوق مانند سوگندى كه از عثمان بن مظعون نقل شده چون منافات با حق همسرش داشته است مشروع نبوده ، ولى در مورد سوگند على (عليه السلام) درباره بيدار ماندن شب و اشتغال به عبادت ، امر مباح و مجازى بوده است اگر چه از آيات استفاده مىشود كه اولى و بهتر اين بود كه چنين كارى به طور مستمر ادامه پيدا نكند و اين موضوع هيچگونه منافاتى با مقام عصمت على (عليه السلام) ندارد چنانكه نظير آن را در باره پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نيز در سوره تحريم آيه يك مىخوانيم يا ايها النبى لم تحرم ما احل الله لك تبتغى مرضاة ازواجك : اى پيغمبر ! چرا پاره اى از امورى كه بر تو حلال است به خاطر رضايت همسرانت بر خود حرام مىكنى ؟
تفسیر سوگند و كفاره سوگند در اين آيه و آيات بعد يك سلسله احكام مهم اسلامى مطرح شده است ، بعضى براى نخستين بار ، و قسمت مهمى نيز به عنوان تاكيد و توضيح احكامى كه قبلا در آيات ديگر قرآن بيان شده است ، زيرا همانطور كه گفتيم اين سوره در اواخر عمر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نازل گرديد و مى بايست در آن در باره احكام مختلف اسلامى تاكيد بيشترى بشود .در آيه نخست ، اشاره به تحريم قسمتى از مواهب الهى وسيله بعضى از مسلمين شده ، و آنها را از تكرار اين كار نهى مىكند ، و مىگويد : اى كسانى كه ايمان آورده ايد طيبات و امور پاكيزه اى را كه خداوند براى شما حلال كرده بر خود حرام مكنيد ، ( يا ايها الذين آمنوا لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم ) ذكر اين حكم علاوه بر ملاحظه شان نزول ممكن است اشاره به اين باشد كه اگر در آيات گذشته مدح و تمجيدى از جمعى از دانشمندان و رهبانان مسيحى شد به خاطر انعطاف و تسليم آنها در برابر حق بود ، نه به خاطر برنامه ترك دنيا و تحريم طيبات ، و مسلمانان نمىتوانند در اين قسمت از آنها اقتباس كنند با بيان اين حكم ، اسلام صريحا بيگانگى خود را از مساله رهبانيت و ترك دنيا آنچنان كه مسيحيان و مرتاضان دارند اعلام داشته است ، شرح بيشتر درباره اين موضوع را در ذيل آيه 27 سوره حديد و رهبانية ابتدعوها مطالعه خواهيد فرمود . سپس براى تاكيد اين موضوع مىگويد : از حد و مرزها فراتر نرويد ، زيرا خداوند تجاوز كنندگان را دوست ندارد ( و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين) . در آيه بعد مجددا روى مطلب تاكيد كرده ، منتها در آيه گذشته نهى از تحريم بود و در اين آيه امر به بهره گرفتن مشروع از مواهب الهى كرده مىفرمايد : از آنچه خداوند به شما روزى داده است حلال و پاكيزه بخوريد ( و كلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا ) . تنها شرط آن اين است كه رعايت اعتدال و تقوا و پرهيزگارى در بهره گيرى از اين مواهب را فراموش نكنيد ، لذا مىگويد : ( و اتقوا الله الذى انتم به مؤمنون ) يعنى ايمان شما به خدا ايجاب مىكند كه همه دستورات او را محترم بشمريد ، هم بهره گرفتن و هم رعايت اعتدال و تقوى . در تفسير اين جمله احتمال ديگرى نيز هست ، كه منظور از امر به تقوا اين است كه تحريم مباحات و طيبات با درجه عالى و كامل تقوا متناسب نيست ، تقوا ايجاب مىكند كه انسان از حد اعتدال در هيچ طرف خارج نشود . در آيه بعد درباره سوگندهائى كه در زمينه تحريم حلال و غير آن خورده مىشود ، به طور كلى بحث كرده و قسمها را به دو قسمت تقسيم مىكند : نخست مىگويد : خداوند شما را در برابر قسمهاى لغو مؤاخذه و مجازات نمىكند ( لا يؤاخذكم الله باللغو فى ايمانكم) . همانطور كه در تفسير آيه 225 سوره بقره كه در آن نيز پيرامون عدم مجازات در مقابل قسمهاى لغو بحث شده بود گفتيم : منظور از سوگند لغو چنانكه مفسران و فقهاء گفته اند ، سوگندهائى است كه داراى هدف مشخص نيست و از روى اراده و تصميم سر نمىزند ، بلكه بدون توجه به عنوان تكيه سخن و الله و بالله يا اينكه لا و الله و بلى و الله مىگويند و يا در حال شدت هيجان يا غضب بدون اراده و تصميم گفته مىشود . بعضى گفته اند اگر انسان به چيزى يقين داشته باشد و بر اساس آن سوگند ياد كند سپس معلوم شود كه اشتباه كرده است ، آن نيز جزء قسم لغو است ، مثل اينكه كسى بر اثر سعايت افراد سخن چنين يقين به انحراف همسر خود پيدا كند و سوگند به طلاق او ياد نمايد ، بعدا معلوم شود دروغ بوده است ، اين سوگند اعتبار ندارد .
اين را نيز مىدانيم كه علاوه بر لزوم قصد و اراده و تصميم در سوگندهاى جدى لازم است كه محتواى قسم نيز كار نامشروع و يا مكروهى نباشد ، بنابر اين اگر انسان در حال اختيار از روى اراده و تصميم سوگند ياد كند كه عمل حرام يا مكروهى را انجام دهد آن قسم نيز بى ارزش است ، و وفاى به آن لازم نيست - احتمال دارد كه مفهوم لغو در آيه فوق مفهوم وسيعى باشد و حتى اين گونه قسم را نيز شامل شود - قسم دوم از سوگندها ، سوگندهائى است كه از روى اراده و تصميم و به طور جدى ياد مىشود ، در باره اين نوع قسمها ، قرآن در آيه فوق چنين مىگويد : خداوند شما را در برابر چنين سوگندهائى كه گره آنرا محكم كرده ايد مؤاخذه مىكند و شما را موظف به عمل كردن به آن مىسازد ( و لكن يؤاخذ كم بما عقدتم الايمان ) كلمه عقد همانطور كه در آغاز سوره مائده گفتيم در اصل به معنى جمع كردن اطراف يك چيز محكم است و به همين جهت گره زدن دو سر طناب را عقد مىگويند ، و گاهى به همين مناسبت در امور معنوى نيز بكار مىرود و هر گونه پيمان محكمى را عقد نيز مىگويند ، در آيه فوق منظور از عقد ايمان ( بستن سوگندها ) همان تصميم جدى بر كارى است كه بر طبق سوگند انجام مىگيرد . البته جدى بودن سوگند بتنهائى براى صحت آن كافى نيست بلكه همانطور كه در بالا اشاره شد بايد محتواى سوگند لااقل يك امر مباح بوده باشد و بايد دانست كه سوگند جز بنام خدا معتبر نيست .بنابراين اگر كسى بنام خدا سوگند ياد كند كه عمل نيك يا لااقل عمل مباحى را انجام دهد ، واجب است به سوگند خود عمل كند و اگر آن را شكست كفاره دارد .و كفاره قسم همان است كه در ذيل آيه مورد بحث بيان شده : كفاره چنين سوگندى يكى از سه چيز است : نخست اطعام ده نفر مسكين ( فكفارته اطعام عشرة مساكين ) منتها براى اينكه بعضى از اطلاق اين حكم چنين استفاده نكنند كه مىتوان از هر نوع غذاى پست و كم ارزشى براى كفاره استفاده كرد ، تصريح مىكند كه اين غذا بايد لااقل يك غذاى حد وسط بوده باشد كه معمولا در خانواده خود از آن تغذيه مىكنيد ( من اوسط ما تطعمون اهليكم) . البته ظاهر اين تعبير ، حد متوسط از نظر كيفيت است ولى ممكن است هم اشاره به كيفيت و هم مقدار و كميت بوده باشد ، چنانكه در روايتى از امام صادق (عليه السلام) حد وسط در كيفيت و در روايتى از امام باقر (عليه السلام) حد وسط در كميت نقل شده كه مفهوم آنها بازگشت به حد وسط درهر دو قسمت مىكند .ناگفته پيدا است كه مساله حد وسط در دو قسمت به اختلاف شهرها و آباديها و زمانها متفاوت خواهد بود . اين احتمال نيز در تفسير آيه داده شده است كه اوسط به معنى خوب و عالى است ، زيرا يكى از معانى اوسط عالى است ، چنانكه در آيه 28 سوره قلم مىخوانيم : قال اوسطهم ا لم اقل لكم لو لا تسبحون ( بهترين آنها چنين گفت : آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمىگوئيد ) دوم - پوشاندن لباس بر ده نفر نيازمند ( او كسوتهم ) البته ظاهر آيه اين است كه لباسى بوده باشد كه بطور معمول تن را بپوشاند و لذا در بعضى از روايات مىخوانيم كه امام صادق (عليه السلام) فرمود منظور از كسوة در آيه فوق دو قطعه لباس است ( پيراهن و شلوار ) و اگر در بعضى از روايات مانند روايتى كه از امام باقر (عليه السلام) نقل شده مىخوانيم كه به يك جامه نيز مىتوان قناعت كرد ، شايد بخاطر آن باشد كه پيراهن هاى بلند عربى بتنهائى مىتواند همه بدن را بپوشاند - البته در مورد زنان تنها يك پيراهن هر چند بلند باشد كافى نيست بلكه روسرى براى پوشاندن سر و گردن نيز لازم است ، زيرا حداقل لباس مورد نياز يك زن كمتر از اين نيست - و با اين حال بعيد نيست كه لباسى كه به عنوان كفاره داده مىشود بر حسب فصول و مكانها و زمانها تفاوت پيدا كند . در اينكه آيا از نظر كيفيت حد اقل كافى است و يا در اينجا نيز بايد حد وسط مراعات شود در ميان مفسران دو نظر وجود دارد : نخست اينكه به مقتضاى اطلاق آيه هر گونه لباس كافى است و ديگر اينكه با توجه به قيدى كه در اطعام بود در اينجا نيز بايد رعايت حد وسط گردد ، ولى البته احتمال اول باطلاق آيه سازگارتر است .
- آزاد كردن يك برده ( او تحرير رقبة) در اينكه آيا برده اى كه آزاد مىشود بايد ايمان و اسلام داشته باشد يا آزاد كردن هر گونه برده كافى است در ميان فقهاء گفتگو است و توضيح آن را بايد در كتب فقهى خواند ، اگر چه ظاهر آيه مطلق است .و اين خود مىرساند كه اسلام براى آزاد ساختن بردگان از وسائل گوناگون استفاده كرده است ، و در عصر و زمانى همچون زمان ما كه ظاهرا برده اى وجود ندارد ، بايد يكى از دو كفاره ديگر را انتخاب نمود . شك نيست كه اين سه موضوع از نظر قيمت بسيار متفاوت است ، و شايد اين تفاوت بخاطر آن است كه هر كس آزاد باشد و بتواند به اندازه توانائى خود يكى را انتخاب كند . اما ممكن است كسانى باشند كه قدرت بر هيچيك از اينها نداشته باشند و لذا بعد از بيان اين دستور مىفرمايد : آنهائى كه دسترسى به هيچيك ندارند بايد سه روز روزه بگيرند ( فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام ) . بنابر اين گرفتن سه روز روزه منحصرا مربوط به كسانى است كه قدرت بر انجام يكى از سه موضوع فوق را نداشته باشند .سپس براى تاكيد مىگويد : كفاره سوگندهاى شما اين است كه گفته شد ( ذلك كفارة ايمانكم اذا حلفتم) . ولى براى اينكه كسى تصور نكند با دادن كفاره ، شكستن سوگندهاى صحيح حرام نيست مىگويد : سوگندهاى خود را حفظ كنيد ( و احفظوا ايمانكم ) . و به تعبير ديگر عمل به سوگند وجوب تكليفى دارد و شكستن آن حرام است ، اما پس از شكستن بايد كفاره داد . و در پايان آيه مىفرمايد : اين چنين خداوند آياتش را براى شما بيان مىكند ، تا شكر او را بگزاريد و در برابر اين احكام و دستوراتى كه ضامن سعادت و سلامت فرد و اجتماع است ، او را سپاس گوئيد ( كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تشكرون)
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ترجمه: ۷۲ -آنها كه گفتند خداوند همان مسيح بن مريم است بطور مسلم كافر شدند ( با اينكه خود ) مسيح گفت اى بنى اسرائيل خداوند يگانه را كه پروردگار من و شماست پرستش كنيد چه اينكه هر كس شريكى براى خدا قرار دهد ، خداوند بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاه او دوزخ است و ستمكاران يار و ياورى ندارند . ۷۳ -آنها كه گفتند خداوند يكى از سه خدا است ( نيز ) بطور مسلم كافر شدند با اينكه معبودى جز معبود يگانه نيست و اگر از آنچه مىگويند دست برندارند عذاب دردناكى به كافران آنها ( كه روى اين عقيده ايستادگى كنند ) خواهد رسيد. ۷۴-آيا توبه نمىكنند و به سوى خدا باز نمىگردند و از او طلب آمرزش نمىنمايند و خداوند آمرزنده مهربان است.
تفسیر در تعقيب بحثهائى كه در مورد انحرافات يهود ، در آيات قبل ، گذشت ، اين آيات و آيات بعد از انحرافات مسيحيان سخن مىگويد نخست از مهمترين انحراف مسيحيت يعنى مساله الوهيت مسيح و تثليث معبود بحث كرده مىگويد : بطور مسلم آنها كه گفته اند خدا همان مسيح بن مريم است ، كافر شدند ( لقد كفر الذين قالوا ان الله هو المسيح ابن مريم ) . چه كفرى از اين بالاتر كه خداوند نامحدود از هر جهت را ، با مخلوقى كه از هر جهت محدود است يگانه و متحد بدانند ، و صفات مخلوق را براى خالق قرار دهند ؟ ! در حالى كه خود مسيح (عليه السلام) با صراحت به بنى اسرائيل گفت:خداوند يگانه اى را پرستش كنيد كه پروردگار من و شما است ( و قال المسيح يا بنى اسرائيل اعبدوا الله ربى و ربكم). و به اين ترتيب بيزارى خود را از هر گونه شرك و غلو در مورد خويش نفى كرد و خود را همانند ديگران مخلوقى از مخلوقات خدا معرفى نمود.و نيز مسيح براى تاكيد اين مطلب و رفع هر گونه ابهام و اشتباه اضافه كرد : هر كس شريكى براى خدا قرار دهد خداوند بهشت را بر او حرام كرده و جايگاه او آتش است ( انه من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنة و ماويه النار). و باز براى تاكيد بيشتر و اثبات اين حقيقت كه شرك وغلو يك نوع ظلم آشكار است به آنها گفت : براى ستمگران و ظالمان هيچگونه يار و ياورى وجود نخواهد داشت ( و ما للظالمين من انصار). همانطور كه در سابق هم اشاره كرده ايم تاريخ مسيحيت مىگويد : تثليث در قرون نخستين و مخصوصا در عصر مسيح (عليه السلام) وجود نداشت و حتى در اناجيل كنونى با تمام تحريفهائى كه در آن به عمل آمده است كمترين سخنى از تثليث ديده نمىشود ، و خود محققان مسيحيت به اين امر معترفند ، بنا بر اين آنچه در آيه فوق در مورد پافشارى مسيح (عليه السلام) و روى مساله توحيد ديده مىشود مطلبى است كه با منابع موجود مسيحيت نيز هماهنگ است و از دلائل عظمت قرآن محسوب مىشود .ضمنا بايد توجه داشت كه آنچه در اين آيه مورد بحث واقع شده مساله غلو و وحدت مسيح با خدا و به عبارت ديگر توحيد در تثليث است ، ولى در آيه بعد اشاره به مساله تعدد خدايان از نظر مسيحيان يعنى تثليث در توحيد كرده مىگويد : آنها كه گفته اند خداوند سومين اقنوم از اقانيم سه گانه است به طور مسلم كافر شده اند ( لقد كفر الذين قالوا ان الله ثالث ثلثة ) بسيارى از مفسران مانند طبرسى در مجمع البيان و شيخ طوسى در تبيان و فخر رازى و قرطبى در تفسير خود چنين تصور كرده اند كه آيه قبل درباره فرقه اى از مسيحيان به نام يعقوبيه است كه خدا را با مسيح (عليهالسلام) متحد مىدانند ، ولى اين آيه در باره فرقه ديگرى به نام ملكانيه و نسطوريه است كه قائل به خدايان سه گانه اند ، اما همانطور كه سابقا هم گفتيم اين برداشت از مسيحيت با حقيقت تطبيق نمىكند زيرا اعتقاد به تثليث در ميان همه مسيحيان عموميت دارد ، همانطور كه اعتقاد به توحيد و يگانگى خدا در ميان ما مسلمانان قطعى و مسلم است ، منتها آنها در عين اينكه خدايان را حقيقتا سه گانه مىدانند ، يگانه حقيقى نيز ميدانند و به اعتقاد آنها سه واحد حقيقى يك واحد حقيقى را تشكيل مىدهند !
دو آيه فوق ظاهرا به دو جنبه مختلف اين دو قضيه اشاره مىكند : در آيه اول اشاره به وحدت خدايان سه گانه ، و در آيه دوم اشاره به تعدد آنها است ، و قرار گرفتن اين دو بيان پشت سر هم در حقيقت اشاره به يكى از دلائل روشن ابطال عقيده آنها مىباشد كه چگونه خداوند گاهى با مسيح ( و روح القدس ) حقيقتا يكى و گاهى حقيقتا سه چيز مىشود مگر مساوى بودن سه با يك معقول است ؟ آنچه اين حقيقت را تاييد مىكند اين است كه ما در ميان مسيحيان هيچ طايفه اى را نمىيابيم كه به خدايان سه گانه قائل نباشند. سپس قرآن به طور قاطع در پاسخ آنها مىگويد : هيچ معبودى جز معبود يگانه نيست ( و ما من اله الا اله واحد). مخصوصا ذكر كلمه من قبل از اله تاكيد بيشترى را در نفى معبودهاى ديگر مىرساند.دگر بار با لحن شديد و مؤكد به آنها اخطار مىكند كه اگر دست از اين عقيده برندارند عذاب دردناكى در انتظار كسانى كه بر اين كفر باقى بمانند خواهد بود ( و ان لم ينتهوا عما يقولون ليمسن الذين كفروا منهم عذاب اليم). كلمه من در منهم به عقيده بعضى بيانيه است ولى ظاهر اين است كه براى تبعيض بوده باشد و در حقيقت اشاره به كسانى است كه بر كفر و شرك خود باقى مىمانند و بعد از دعوت قرآن به توحيد باز نگشتند ، نه آنها كه توبه كردند و بازگشت نمودند .در تفسير المنار از كتاب اظهار الحق داستانى نقل شده كه ذكر آن در اينجا بى تناسب نيست و نشان مىدهد كه چگونه تثليث و توحيد نصارى غير قابل درك مىباشند ، نويسنده آن كتاب مىگويد : سه نفر به آئين مسيحيت در آمدند ، كشيش ، عقائد ضرورى مسيحيت از جمله عقيده تثليث را به آنها تعليم كرد. روزى يكى از علاقمندان مسيحيت نزد كشيش آمد و از كسانى كه تازه به آئين مسيحيت در آمده بودند سؤال كرد ، كشيش با كمال خوشوقتى اشاره به آن سه نفر نمود ، او بلافاصله پرسيد : آيا از عقائد ضروريه ما چيزى ياد گرفته اند ، كشيش با شجاعت و تاكيد گفت : آرى سپس به عنوان نمونه يكى از آنها را صدا زد تا او را در حضور ميهمان بيازمايد ، كشيش گفت : درباره تثليث چه ميدانى ؟ او در جواب گفت : شما به من چنين ياد داديد كه خدايان سه گانه اند يكى در آسمان است و ديگرى در زمين از شكم مريم متولد شد و سومين نفر به صورت كبوترى بر خداى دوم در سن سىسالگى نازل گرديد ! كشيش عصبانى شد و او را بيرون كرد و گفت چيزى نمىفهمد ، و نفر دوم را صدا زد ، او در جواب اين سؤال در مورد تثليث ، گفت : شما به من چنين تعليم داديد كه خدايان سه بودند ، اما يكى از آنها بدار آويخته شد بنا بر اين اكنون دو خدا بيشتر نداريم ! خشم كشيش بيشتر شد و او را نيز بيرون كرد و سومى را كه باهوشتر و جدىتر در حفظ عقائد دينى بود ، صدا زد و همان مساله را از او پرسيد او با احترام گفت : پيشواى من ! آنچه را به من آموختيد كاملا حفظ كرده ام و از بركت مسيح به خوبى فهميده ام شما گفتيد : خداوند يگانه سه گانه است و خداوندان سه گانه يگانه اند ، يكى از آنها را بدار زدند و مرد و بنا بر اين همه مردند زيرا او با بقيه يگانه بود و به اين ترتيب الان هيچ خدائى وجود ندارد ! در آيه سوم از آنها دعوت مىكند كه از اين عقيده كفر آميز توبه كنند تا خداوند آنها را مشمول عفو و بخشش خود قرار دهد لذا مىگويد : آيا بعد اين همه ، آنها بسوى خداى يگانه باز نمىگردند و از اين شرك و كفر طلب آمرزش نمىكنند با اينكه خداوند غفور و رحيم است ؟ ( ا فلا يتوبون الى الله و يستغفرونه و الله غفور رحيم ) .
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
به نقل از سرورمان رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است كه فرمود: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّالِثَةِ مِنْ رَجَبٍ عَشْرَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ[1] مَرَّةً وَ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ[2] خَمْسَ مَرَّاتٍ هر كس در شب سوم ماه رجب ده ركعت نماز-در هر ركعت «فاتحة الكتاب» یک بار و سورهى «إِذٰا جاءَ نَصْرُ اَللّهِ وَ اَلْفَتْحُ» پنج بار-بخواند، بَنَى اللَّهُ لَهُ قَصْراً فِي الْجَنَّةِ عَرْضُهُ وَ طُولُهُ أَوْسَعُ مِنَ الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّاتٍ خداوند كاخى در بهشت براى او بنا مىنهد كه پهنا و درازى آن هفت برابر دنيا است وَ نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بَشِّرُوا وَلِيَّ اللَّهِ بِالْكَرَامَةِ الْعُظْمَى وَ مُرَافَقَةِ (النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِين)[3] و منادىاى از آسمان ندا در مىدهد: ولىّ خدا را به كرامت عظمى و همراهى و همدمى با پيامبران، صديقان، شهيدان و صالحان بشارت دهيد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت امام صادق علیه السلام ▫️امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا، وَ إِلَى أَسْرَارِنَا كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عَنْ عَدُوِّنَا، وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا
شیعیان ما را در اوقات نماز بیازمایید که چگونه نسبت به آن مراقبت دارند؛ و نسبت به اسرار ما که چگونه آن را از دشمنان ما حفظ می کنند؛ رو نسبت به اموالشان که چگونه برادرانشان را در آن شریک می کنند.
بهشت دری دارد که به آن «باب المجاهدین» گفته می شود. مجاهدان راه خدا به سوی آن می روند و آن در باز است و آنها شمشیرهایشان را حمایل کرده اند، در حالی که مردم در موقف قیامت هستند.
ترجمه: ۴۸ -و اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم ، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مىكند و حافظ و نگاهبان آنها است ، بنابراين بر طبق احكامى كه خدا نازل كرده در ميان آنها حكم كن ، و از هوا و هوسهاى آنها پيروى مكن ، و از احكام الهى روى مگردان ، ما براى هر كدام از شما آئين و طريقه روشنى قرار داديم و اگر خدا مىخواست ، همه شما را امت واحدى قرار مىداد ولى خدا مىخواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد ( و استعدادهاى شما را پرورش دهد ) بنابراين بكوشيد و در نيكيها به يكديگر سبقت جوئيد ، بازگشت همه شما به سوى خدا است و از آنچه در آن اختلاف كردهايد به شما خبر خواهد داد !
تفسیر در اين آيه اشاره به موقعيت قرآن بعد از ذكر كتب پيشين انبياء شده است . مهيمن در اصل به معنى چيزى كه حافظ و شاهد و مراقب و امين و نگاهدارى كننده چيزى بوده باشد ، و از آنجا كه قرآن درحفظ و نگهدارى اصول كتابهاى آسمانى پيشين ، مراقبت كامل دارد و آنها را تكميل ميكند ،لفظ مهيمن بر آن اطلاق كرده و ميفرمايد : ما اين كتاب آسمانى را به حق بر تو نازل كرديم در حالى كه كتب پيشين را تصديق كرده ( و نشانه هاى آن ، بر آنچه در كتب پيشين آمده تطبيق ميكند ) و حافظ و نگاهبان آنها است . (و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه) . اساسا تمام كتابهاى آسمانى ، در اصول مسائل هماهنگى دارند ، و هدف واحد يعنى تربيت و تكامل انسان را تعقيب ميكنند ، اگر چه در مسائل فرعى به مقتضاى قانون تكامل تدريجى با هم ، تفاوتهائى دارند ، و هر آئين تازه ، مرحله بالاترى را مى پيمايد ، و برنامه جامعترى دارد . ذكر مهيمنا عليه بعد از مصدقا لما بين يديه اشاره به همين حقيقت است يعنى اصول كتب پيشين را تصديق و در عين حال برنامه جامعترى پيشنهاد ميكند . سپس دستور ميدهد كه چون چنين است طبق احكامى كه بر تو نازل شده است در ميان آنها داورى كن .(فاحكم بينهم بما انزل الله) .اين جمله با فاء تفريع ذكر شده و نتيجه جامعيت احكام اسلام نسبت به احكام آئينهاى پيشين است ، اين دستور منافاتى با آنچه در آيات قبل گذشت كه پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) مخير بين داورى كردن ميان آنها و يا رها كردن آنان به حال خود مىنمود ، ندارد زيرا اين آيه ميگويد : چنانچه خواستى ميان اهل كتاب داورى كنى بر طبق احكام قرآن داورى كن . بعد اضافه مىكند از هوا و هوسهاى آنها كه مايلند احكام الهى را بر اميال و هوسهاى خود تطبيق دهند پيروى مكن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روى مگردان .(و لا تتبع اهوائهم عما جاءك من الحق) .و براى تكميل اين بحث ميگويد : براى هر كدام از شما آئين و شريعت و طريقه و راه روشنى قرار داديم . (لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا ) شرع و شريعه راهى را ميگويند كه بسوى آب ميرود و به آن منتهى ميشود ، و اينكه دين را شريعت ميگويند از آن نظر است كه به حقايق و تعليماتى منتهى ميگردد كه مايه پاكيزگى و طهارت و حيات انسانى است ، كلمه نهج و منهاج به راه روشن ميگويند . راغب در كتاب مفردات از ابن عباس نقل ميكند كه ميگويد : فرق ميان شرعة و منهاج آن است كه شرعة به آنچه در قرآن وارد شده گفته ميشود و منهاج به امورى كه در سنت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) وارد گرديده ( اين تفاوت گرچه جالب به نظر مىرسد اما دليل قاطعى بر آن در دست نيست ) . سپس ميفرمايد : خداوند مىتوانست همه مردم را امت واحدى قرار دهد و همه را پيرو يك آئين سازد ، ولى اين با قانون تكامل تدريجى و سير مراحل مختلف تربيتى سازگار نبود . (و لو شاء الله لجعلكم امة واحدة و لكن ليبلوكم فيما آتاكم) .جمله ليبلوكم فيما آتاكم ( تا شما را بيازمايد در آنچه به شما بخشيده ) اشاره به همان است كه سابقا گفتيم : خداوند استعدادها وشايستگي هائى در وجود بشر آفريده و در سايه آزمايشها در پرتو تعليمات پيامبران آنها را پرورش ميدهد ، و به همين دليل پس از پيمودن يك مرحله ، آنها را در مرحله بالاترىقرار ميدهد ، و بعد از پايان يك دوران تربيتى ، دوران عاليترى را وسيله پيامبر ديگر به وجود مىآورد ، درست همانند مراحل تحصيلى يك نوجوان در مدرسه. سرانجام ، همه اقوام و ملل را مخاطب ساخته و آنها را دعوت ميكند كه بجاى صرف نيروهاى خود در اختلاف و مشاجره ، در نيكيها بر يكديگر پيشى بگيرند . (فاستبقوا الخيرات) . زيرا بازگشت همه شما به سوى خدا است و او است كه شما را از آنچه در آن اختلاف مىكنيد در روز رستاخيز آگاه خواهد ساخت (الى الله مرجعكم جميعا فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون).
باید متجاورز و قاتل، رئیس جمهور وقت آمریکا قصاص و باید حکم خدا در مورد او جاری شود دولت مردان آمریکایی بدانند که دست انتقام از آستین امت بیرون خواهد آمد.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
در آغاز سرما خود را بپوشانید ، ودر پایانش آن را دریابید، زیرا با بدن ها همان می کندکه با برگ درختان خواهد کرد: آغازش می سوزاند و پایانش می رویاند. نهج البلاغه حکمت۱۲۸
اگر مردم مىدانستند در معرفت و شناخت خدا چه فضيلتى نهفته است هرگز به رونق زندگى دنيا و نعمتهاى دنيوى كه خداوند به دشمنان خود داده نظر نمى افكندند و دنياى آنها در نگاه ايشان زبونتر از چيزى بود كه آنها زير پاى خود لگد مىكنند.
ايشان بهره مند گردند به معرفت و شناخت خداى عزّ و جلّ و بدان شادكام باشند چونان شادكامى كسى كه هميشه در باغهاى بهشت با اولياى خدا به سر مى برد.
همانا شناخت خداى عزّ و جلّ انس بخش هر وحشتى، و يار و همدم هر گونه تنهايى، و روشنا بخش هر ظلمتى و نيرو رسان هر ناتوانى و درمان هر دردى است.
همانا پيش از شما مردمى بودند كه كشته مى گشتند و به آتش كشيده مى شدند و با ارّه تكه تكه مى گشتند و زمين با همه پهناورى بر ايشان تنگ مى شد، و تمام اين شرايط آنها را از باورى كه داشتند بر نمى گرداند،
و كسانى كه بر سر آنها چنين بلاهايى مى آوردند نه به سبب مطالبه خون يا آزارى بود كه از آنها مى ديدند، بلكه از ايشان تنها از آن روى انتقام مى كشيدند كه، بخداوند عزیز حمید، ايمان داشتند.
پس از پروردگارتان درجات ايشان را طلب كنيد و بر ناگواريهاى روزگار خود صبر ورزيد، تا به پيامدهاى تلاش آنها دست پیدا کنید.
لبیک نقل است که حضرت موسی علیه السلام در کوه طور در مناجات خود عرض کرد: یا الله العارفین (ای خدای عارفان) جواب آمد لبیک (یعنی ندای تو را پذیرفتم) سپس عرض کرد: یا الله المطیعین (ای خدا اطاعت کنندگان) جواب شنید لبیک، سپس عرض کرد: یا الله العاصین (ای خدای گنهکاران)، این دفعه سه بار شنید لبیک، لبیک ؛ لبیک . حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: حکمتش چیست که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک، به او خطاب شد: عارفان به معرفت خود، و نیکوکاران به کار نیک خود، و مطیعان به اطاعت خود، اعتماد دارند، ولی گنهکاران، جز به فضل من، پناهی ندارند، اگر از درگاه من ناامید گردند، به درگاه چه کسی پناه ببرند؟
ترجمه: ۵۶ ـ کسانى که به آیات ما کافر شدند، به زودى آنها را در آتشى وارد مى کنیم که هر گاه پوست هاى تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست هاى دیگرى به جاى آن قرار مى دهیم، تا کیفر (الهى) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روى حساب، کیفر مى دهد). ۵۷ ـ و کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، به زودى آنها را در باغ هائى از بهشت وارد مى کنیم که نهرها از زیر درختانش جارى است; همیشه در آن خواهند ماند; و همسرانى پاکیزه براى آنها خواهد بود; و آنان را در سایه هاى گسترده (و فرح بخش) جاى مى دهیم.
تفسیر در تعقیب آیات گذشته، در این دو آیه، سرنوشت افراد با ایمان و بى ایمان تشریح شده است، آیه نخست مى گوید: «کسانى که به آیات ما کافر شدند، به زودى آنها را در آتشى وارد مى کنیم که هر گاه پوست هاى تنشان در آن بریان گردد، پوست هاى دیگرى به جاى آن قرار مى دهیم تا کیفر الهى را بچشند» (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ) علت این تبدیل پوست ها ظاهراً این است که به هنگام سوخته شدن پوست، ممکن است درد کمتر احساس شود اما براى این که مجازات آنها تخفیف نیاید و درد و الم را کاملاً احساس کنند، پوست هاى تازه اى بر بدن آنها مى روید و این نتیجه اصرار در زیر پا گذاشتن حق و عدالت و انحراف از فرمان خدا است. و در پایان آیه مى فرماید: «خداوند نسبت به انجام این گونه مجازات ها هم قادر و توانا است و هم حکیم است و روى حساب کیفر مى دهد» (إِنَّ اللّهَ کانَ عَزیزاً حَکیماً) و در آیه بعد، پاداش گروه مقابل را بیان کرده، به افرادى که ایمان و عمل صالح دارند وعده مى دهد که به زودى در باغ هاى بهشت که نهرها از پاى درختانش جریان دارد زندگى خواهند داشت، یک زندگى جاویدان و ابدى علاوه بر این، همسران پاکیزه اى به آنها مى دهد که مایه آرامش روح و جسم آنها است و در زیر سایه درختانى زندگى خواهند کرد که بر خلاف سایه هاى نا پایدار این جهان همیشگى است و هیچ گاه بادهاى داغ، و سوز سرما، به آن راه ندارد، مى فرماید: «و کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، به زودى آنها را در باغ هائى از بهشت وارد مى کنیم که نهرها از زیر درختانش جارى است، همیشه در آن خواهند ماند، و همسرانى پاکیزه براى آنان خواهد بود، و آنان را در سایه هاى گسترده جاى مى دهیم» (وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلیلاً)
از مطالب قابل توجهى که از مقایسه این دو آیه با هم استفاده مى شود، گسترش رحمت الهى و پیشى گرفتن رحمت او بر غضب او است; زیرا در آیه نخست وعده مجازات کافران را با کلمه «سوف» ذکر کرده، در حالى که وعده پاداش افراد با ایمان در آیه دوم را با کلمه «س» (سَنُدْخِلُهُمْ) بیان نموده است و همان طور که در ادبیات عربى گفته شده است: «سوف» معمولاً براى آینده دور و «س» براى آینده نزدیک به کار مى رود، با این که مى دانیم هر دو آیه مربوط به عالم رستاخیز است، و مجازات بدکاران و پاداش نیکوکاران در آن جهان از نظر فاصله زمانى نسبت به ما یکسان است. این تفاوت تعبیر، براى این است که: اشاره اى به سرعت و وسعت رحمت خدا و دورى و محدودیت خشم پروردگار بوده باشد، و این مانند همان تعبیرى است که در دعاها مى خوانیم: یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ: «اى کسى که رحمت تو بر غضبت پیشى گرفته است» ـ گناه پوست هاى جدید چیست؟ ممکن است بعضى ایراد کنند: آیات فوق مى گوید: هنگامى که پوست تن بدکاران مى سوزد، ما پوست هاى تازه اى به جاى آن قرار مى دهیم، تا کیفر الهى را بچشند در حالى که پوست هاى اصلى گناهکارند و مجازات پوست هاى تازه با اصل عدالت سازگار نیست؟ پاسخ: درست عین همین پرسش را «ابن اَبِى العَوجاء» آن مرد مادى معروف معاصر امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت کرد و پس از تلاوت آیه فوق گفت: ما ذَنْبُ الْغَیْرِ: «یعنى گناه آن پوست هاى دیگر چیست»؟ امام(علیه السلام) پاسخى کوتاه و پر معنى به او داده، فرمود: هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَیْرُها: «یعنى پوست هاى نو همان پوست هاى سابق و در عین حال غیر آن است»! «ابن ابى العوجاء» که مى دانست در این عبارت کوتاه سرى نهفته شده است، گفت: مَثِّلْ لِى ذلِکَ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ الدُّنیا: «در این زمینه مثالى براى من بزن»! امام(علیه السلام) گفت: أَ رَأَیْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَخَذَ لَبِنَةً فَکَسَرَها، ثُمَّ رَدَّها فِى مَلْبَنِها، فَهِىَ هِىَ، وَ هِىَ غَیْرُها: «این همانند آن است که کسى خشتى را بشکند و خرد کند، دو مرتبه آن را در قالب بریزد و به صورت خشت تازه اى درآورد، این خشت دوم همان خشت اول است و در عین حال خشت نوى مى باشد» (ماده اصلى محفوظ است و تنها صورت آن تغییر کرده است) از این روایت استفاده مى شود: پوست هاى جدید از همان مواد پوست هاى پیشین تشکیل مى گردد. ضمناً باید توجه داشت: پاداش و کیفر در حقیقت با روح و قوه درک انسان ارتباط دارد، و جسم همواره وسیله اى است براى انتقال پاداش و کیفر به روح انسان.
دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی ملت قهرمان ماست و بیانگر ایستادگی و مقاومت بیدار دلانی است که هفت شهر عشق را در هشت بهار آزادگی پیمودند. دفاع مقدس، طلیعه جاودانه غرور ملی است؛ هنگامه اتحاد و همبستگی ملی مردم در دفاع از شریعت اسلام و مرزهای سرزمینی است که با نثار خون پاک فرزندان این مرزو بوم و ایثار و مجاهدت های مثال زدنی آنها جاودانه شد. بي ترديد هفته بزرگداشت "دفاع مقدس" كه به فرمودهی مقام معظم رهبری «اوج افتخارات ملت ایران است» فرصت ارزشمند و مغتنمی است تا ملت سرافراز و غيور ايران اسلامي بار ديگر با مرور خاطرات و حماسه هاي سرداران دلير خود در جبهه هاي حق عليه باطل، ضمن تجديد ميثاق با آرمان هاي شهدا، از رزمندگان، ايثارگران و يادگاران هشت سال جنگ تحميلي، تجليل و تكريم نمايند. ضمن گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل، شهیدان والامقام دوران دفاع مقدس و تبریک هفته دفاع مقدس به رهبر فرزانه انقلاب، توفیق روز افزون آحاد مردم شریف ایران اسلامی را در پاسداری و ادامه مسیر پرافتخار شهدا، ایثارگران و آزادگان را از خداوند منان مسئلت می نمايیم.
تصویر منتشرنشدهای از لباس نظامی و اسلحهی شخصی حضرت آیتالله خامنهای در دوران دفاع مقدس که امروز در نمایشگاه "در لباس سربازی" دفتر نشر آثار رهبری در معرض بازدید قرار گرفت.
ترجمه: ۴۹ـ آیا ندیدى کسانى را که خودستائى مى کنند؟! (این خودستائى ها، بى ارزش است;) بلکه خدا هر کس را بخواهد، ستایش مى کند; و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. ۵۰ ـ ببین چگونه بر خدا دروغ مى بندند! و همین گناه آشکار (براى مجازات آنان) کافى است.
شان نزول در بسیارى از تفاسیر اسلامى در ذیل آیه چنین نقل شده: یهود و نصارى براى خود امتیازاتى قائل بودند و همان طور که در آیات قرآن نقل شده: گاهى مى گفتند: «ما فرزندان خدائیم» و گاهى مى گفتند: «بهشت مخصوص ما است و غیر از ما، در آن راهى ندارد آیات فوق نازل شد و به این پندارهاى باطل پاسخ گفت.
تفسیر در نخستین آیه مورد بحث، به یکى از صفات نکوهیده انسان اشاره شده که گریبانگیر بسیارى از افراد و ملت ها مى شود و آن خودستائى، خویشتن را پاک نشان دادن و فضیلت براى خود ساختن است، آیه مى گوید: «آیا ندیدى کسانى را که خودستائى مى کنند»؟ (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ) پس از آن مى فرماید: «خداوند هر که را بخواهد مى ستاید» (بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ). و تنها او است که از روى حکمت و مشیت بالغه بدون کم و زیاد، افراد را طبق شایستگى هائى که دارند، مدح و ستایش مى کند «و هرگز به هیچ کس، سر سوزنى ستم نخواهد شد» (وَ لایُظْلَمُونَ فَتیلاً) فضیلت آن است که خداوند آن را فضیلت بداند نه آنچه خودستایان براى خود از روى خودخواهى قائل مى شوند و به خویش و دیگران ستم مى کنند. گرچه روى سخن به قوم یهود و نصارى است که براى خود امتیازات بى دلیل و نادرستى قائل بودند، و خود را برگزیده از بین ملت ها معرفى مى کردند. گاهى مى گفتند: لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ أَیّاماً مَعْدُودَةً: «آتش دوزخ جز چند روزى ما را فرا نخواهد گرفت» و گاهى مى گفتند: نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَ أَحِبّائُهُ: «ما فرزندان و دوستان خدائیم» ولى مفهوم آن اختصاصى به قوم و جمعیتى ندارد، بلکه تمام افراد و ملت هائى را که به این صفت نکوهیده گرفتارند، شامل مى شود. قرآن در سوره «نجم» آیه 32 خطاب به همه مسلمانان مى فرماید: فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى: «خودستائى مکنید، خداوند پرهیزکاران را بهتر از هر کس دیگر مى شناسد». سرچشمه این کار، همان عجب، غرور و خودبینى است که تدریجاً به صورت خودستائى جلوه کرده و در مرحله نهائى سر از تکبر و برترى جوئى در مى آورد. این عادت غلط که با نهایت تأسف در میان بسیارى از ملل و طبقات و افراد وجود دارد، سرچشمه قسمت مهمى از نابسامانى هاى اجتماعى، جنگ ها و استعمارها و تفوق طلبى ها است. تاریخ گذشته نشان مى دهد: بعضى از ملل دنیا بر اثر همین احساس کاذب، خود را برتر از ملل دیگر مى دانستند و به همین جهت به خود حق مى دادند آنها را بنده و برده خویش سازند. عرب هاى جاهلى با تمام عقب افتادگى و فقر همه جانبه اى که داشتند خود را نژاد برتر! مى شمردند، و در میان قبائل آنها، هر یک خود را «قبیله برتر» مى دانست. در عصر اخیر، مسأله تفوق طلبى نژاد آلمان و یا نژاد اسرائیل سرچشمه جنگ هاى جهانى و یا جنگ هاى منطقه اى شد. در صدر اسلام، نیز قوم یهود و نصارى نسبت به دیگران گرفتار چنین توهمى بودند، لذا به زحمت حاضر مى شدند در برابر حقایق اسلام تسلیم گردند.
به همین جهت در آیه بعد، قرآن با شدت، این گونه توهمات و برترى طلبى ها را مى کوبد. و آن را یک نوع افترا و دروغ بستن به خدا و گناه بزرگ و آشکار معرفى مى کند، مى فرماید: «ببین این جمعیت چگونه با ساختن فضائل دروغین و نسبت دادن آنها به خدا، به پروردگار خویش دروغ مى بندند، آنها اگر گناهى جز همین گناه نداشته باشند، براى مجازات آنان کافى است» (انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَ کَفى بِهِ إِثْماً مُبیناً). على(علیه السلام) در خطبه معروف «همّام» درباره صفات ممتاز پرهیزکاران چنین مى گوید: لا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمالِهِمُ الْقَلِیْلَ وَ لا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیْرَ فَهُمْ لاِ َنْفُسِهِمْ مُتَّهَمُونَ وَ مِنْ أَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ. اِذا زُکِّىَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ مِمّا یُقالُ لَهُ فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْ غَیْرِى وَ رَبِّى أَعْلَمُ بِى مِنْ نَفْسِى. اللّهُمَّ لا تُؤاخِذْنِى بِما یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِى أَفْضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِر لِى ما لایَعْلَمُونَ: «آنها هرگز از اعمال کم خود راضى نیستند و هیچ گاه اعمال زیاد خود را بزرگ نمى شمرند، آنها در همه حال خود را در برابر انجام وظایف متهم مى شمرند و از اعمال خویش بیمناکند. هنگامى که کسى یکى از آنان را بستاید، از آنچه در حق او گفته مى شود، وحشت مى کند و چنین مى گوید: من به حال خود از دیگران آگاه ترم، و خدا نسبت به من از من آگاه تر است. پروردگارا! به این ستایشى که ستایشگران در حق من مى کنند، مرا مؤاخذه مکن! و مرا از آنچه گمان مى برند، نیز برتر قرار ده! و آنچه را که آنها از خطاهاى من نمى دانند، بر من ببخش»!
ترجمه ۱۳ ـ اینها مرزهاى الهى است; و هر کَس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (و قوانین او را محترم بشمرد،) خداوند وى را در باغ هائى از بهشت وارد مى کند که همواره، آب از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن مى مانند; و این، پیروزى بزرگى است! ۱۴ ـ و آن کس که نافرمانى خدا و پیامبرش را کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، او را در آتشى وارد مى کند که جاودانه در آن خواهد ماند; و براى او مجازات خوار کننده اى است.
تفسیر به دنبال بحثى که در آیات گذشته درباره قوانین ارث گذشت، در این آیات از این قوانین به عنوان حدود و مرزهاى الهى یاد کرده، مى فرماید: «اینها حدود و مرزهاى الهى است» (تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ). که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها که از حریم آن بگذرند، و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته مى شوند. «حُدُود» جمع «حدّ» در اصل، به معنى جلوگیرى و منع کردن است، و سپس به هر چیزى که فاصله میان دو شىء باشد، و آنها را از هم متمایز سازد، گفته مى شود، مثلاً حدّ خانه و حدّ باغ و حدّ شهر و کشور، به نقاطى گفته مى شود، که آنها را از نقاط دیگر جدا مى سازد. تعبیر «تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ» در چندین مورد، از آیات قرآن مجید آمده است، و همه آنها بعد از بیان یک سلسله از احکام و مقررات اجتماعى است، مثلاً در آیه 187 سوره «بقره» بعد از اعلام ممنوعیت آمیزش جنسى در اعتکاف و احکامى درباره روزه، و در آیات 229 و 230 سوره «بقره» و آیه 1 سوره «طلاق»، بعد از بیان قسمتى از احکام طلاق و در آیه 4 سوره «مجادله» بعد از بیان کفاره «ظهار» آمده است. در تمام این موارد، احکام و قوانینى وجود دارد، که تجاوز از آنها ممنوع است، و به همین جهت به عنوان مرز الهى شناخته شده اند پس از اشاره به این قسمت از حدود و مرزهاى الهى، مى فرماید: «کسانى که خداوند و پیامبر را اطاعت کنند، و این مرزها را محترم شمارند، خداوند آنها را در باغ هائى از بهشت وارد مى کند که همواره آب از زیر درختانش جارى است، جاودانه در آن مى مانند» (وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها). و در پایان آیه مى فرماید: «این رستگارى و پیروزى بزرگى است» (وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ).
در آیه بعد به نقطه مقابل کسانى که در آیه قبل بیان شد، اشاره کرده، مى فرماید: «آنهائى که نافرمانى خدا و پیامبر کنند و از مرزها تجاوز نمایند جاودانه در آتش خواهند بود» (وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها). مى دانیم: تنها معصیت خداوند (هر چند گناه کبیره باشد) موجب خلود و عذاب جاودانى، نیست، بنابراین، منظور از آیه فوق، کسانى هستند که از روى طغیان، سرکشى، دشمنى و انکار آیات الهى، حکم خدا را زیر پا مى گذارند، و در حقیقت ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند. با توجه به این که «حدود» جمع است، و تمام قوانین الهى را شامل مى شود، این معنى بعید به نظر نمى رسد; زیرا کسى که تمام قوانین الهى را بشکند، معمولاً، به خدا ایمان ندارد، و الا گوشه اى از آن را لااقل محترم مى شمرد. قابل توجه این که: در آیه قبل، درباره بهشتیان خالِدِینَ فِیها: «به طور جاودانى در بهشت خواهند بود» به صورت جمع آمده، و در این آیه که درباره دوزخیان است، «خالِداً فِیْها» به صورت مفرد آمده است، این تفاوت تعبیر، در دو آیه پشت سر هم، گویا اشاره به این است، که: بهشتیان براى خود اجتماعاتى دارند، که خود یکى از نعمت هاى بهشتى براى آنها محسوب مى شود. در حالى که دوزخیان آن چنان به خود مشغولند و در خویش فرو رفته اند، که به دیگرى نمى پردازند، و عملاً تنها هستند. این موضوع، حتى در این دنیا هم درباره افراد تک رو و مستبد، در برابر افراد متحد و مجتمع نیز صدق مى کند، که اینها در این جهان بهشتى هستند، و آنها دوزخى. و در پایان آیه، به سرانجام آنها اشاره کرده، مى فرماید: «او عذاب خوار کننده و آمیخته با توهینى دارد» (وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ). در واقع در جمله قبل، جنبه جسمانى مجازات الهى منعکس شده بود، و در این جمله که مسأله اهانت به میان آمده، به جنبه روحانى آن اشاره مى کند.
در قوانین عموماً و در قانون ارث اسلامى به خصوص، مزایائى وجود دارد که ذیلاً به قسمتى از آنها اشاره مى شود: الف ـ در نظام ارث اسلامى هیچ یک از بستگان متوفى با توجه به سلسله، مراتب، از ارث محروم نمى شوند، و آنچه در میان اعراب جاهلى یا پاره اى از کشورها معمول بود که زنان و یا کودکان را به خاطر عدم توانائى بر حمل اسلحه و شرکت در میدان جنگ از ارث محروم مى کردند و ثروت متوفى را به افراد دورتر مى دادند، در اسلام وجود ندارد، و تمام افراد به نسبت ارتباطى که با متوفى دارند مشمول قوانین ارث هستند. ب ـ این قانون به نیازهاى فطرى و مشروع انسان پاسخ مثبت مى دهد; زیرا افراد بشر همواره مایلند حاصل دسترنج خود را در دست کسانى ببینند که پاره تن آنها محسوب مى شوند و حیات آنها در حقیقت ادامه حیات و زندگى خود آنان مى باشد. لذا مى بینیم در این قانون، سهم فرزندان از همه بیشتر است، و در عین حال پدر و مادر و سایر بستگان نیز به نوبه خود سهم قابل ملاحظه دارند. ج ـ این قانون، افراد را به تلاش و کوشش بیشتر در راه تولید ثروت و گردش چرخ هاى اقتصادى تشویق مى کند; زیرا وقتى انسان حاصل زحمات عمر خود را نصیب افراد مورد علاقه خویش مى بیند، در هر سن و شرائطى که باشد به کار تشویق مى گردد و وقفه و رکودى در فعالیت هاى او ایجاد نمى شود. چنان که اشاره کردیم، قانون ارث در پاره اى از کشورها لغو شد و اموال کسانى که از دنیا مى رفتند، در اختیار دولت قرار گرفت، ولى به زودى آثار منفى این قانون در محیط اقتصادى آن کشور، به صورت یک رکود آشکار گشت و به همین دلیل ناچار قانون مذکور را لغو کردند. د ـ قانون ارث اسلامى از تراکم ثروت جلوگیرى مى کند; زیرا در این نظام بعد از هر نسل، ثروت به طور عادلانه در میان افراد متعددى تقسیم مى گردد، و از این راه به توزیع عادلانه ثروت کمک مى کند. قابل توجه این که: این تقسیم همانند پاره اى از اشکال تقسیم ثروت ـ که در دنیاى امروز وجود دارد و غالباً با ناراحتى هاى اجتماعى همراه است ـ نمى باشد و طورى است که همه با آغوش باز آن را مى پذیرند. هـ ـ قانون ارث اسلامى، تنها بر اساس چگونگى ارتباط متوفى تنظیم نشده، بلکه نیاز واقعى وارثان نیز در نظر گرفته شده است، مثلاً: اگر مى بینیم ارث پسران در ظاهر دو برابر دختران و یا ارث پدر در پاره اى از موارد بیش از ارث مادر است، به خاطر این است که: مردان در قوانین اسلامى مسئولیت هاى مالى فراوانى دارند و هزینه زندگى زنان بر دوش آنها است، لذا نیاز مالى آنها بیش از زنان مى باشد.
در کتاب ارث اسلامى به دو بحث مهم برخورد مى کنیم که درباره مسأله «عول» و «تعصیب» سخن مى گوید، سرچشمه این بحث از آنجا شروع مى شود که سهام ارث به شکلى که در آیات گذشته بیان شد، گاهى از مجموع مال کمتر، و گاهى بیشتر است. مثلا: اگر ورثه میت، فقط دو خواهر (پدر و مادرى) و شوهر بوده باشند، ارث دو خواهر، دو سوم مال، و ارث شوهر، نصف مال است که مجموع آن دو، - هفت ششم- مى شود، یعنى - یک ششم - از مجموع مال بیشتر مى گردد، در اینجا این بحث پیش مى آید که آیا - یک ششم - باید به نسبت سهام از همه ورثه کم شود؟ و یا این که از افراد معینى کم گردد؟ معروف در میان دانشمندان اهل تسنن این است که باید از همه کم شود و این را فقها «عول» مى نامند (زیرا «عول» در لغت به معنى زیادى و ارتفاع و بلندى است). و در مثال فوق، مى گویند: - یک ششم - اضافى، باید از هر دو به نسبت سهام آنها کم شود 1 و همچنین در موارد دیگر، در حقیقت سهامداران ارث را در اینجا همانند طلبکارانى فرض مى کنند، که بدهکار، قادر به پرداختن مطالبات همه آنها نیست و به اصطلاح «ورشکست» شده است، و مى دانیم در چنین جائى مقدار کمبود را به نسبت، از همه طلبکاران کسر مى کنند. ولى به عقیده «فقهاى شیعه» همیشه کمبود به افراد خاصى متوجه مى شود و در مثال فوق، کمبود را فقط به دو خواهر مى زنند و مى گویند: همان طور که در حدیث وارد شده: «ممکن نیست خداوندى که حساب همه چیز، حتى ریگ هاى بیابان را دارد، سهام ارث را طورى قرار دهد که کسرى داشته باشد حتماً خداوند در این گونه موارد، قانونى وضع کرده که با توجه به آن قانون، کمبودى متصور نیست و آن قانون، این است که: در میان وارثان، بعضى در قرآن سهم ثابتى از نظر «حداقل» و «حداکثر» براى آنها ذکر شده، مانند سهم شوهر و زن و پدر و مادر ولى بعضى دیگر چنین نیستند، مانند «دو خواهر» و «دو دختر»، از این مى فهمیم که همیشه کمبود و کسرى باید به کسانى بخورد که حداقل و حداکثر سهم آنها، مشخص نشده یعنى قابل تغییر و در نوسان است. لذا در مثال فوق، کمبودى متوجه شوهر نمى شود، و تنها باید - یک ششم - اضافى را از سهم دو خواهر کم کرد (دقت کنید). و گاهى به عکس، مجموع سهام، از مجموع مال، کمتر است، و چیزى اضافه، باقى مى ماند، مثلاً اگر مردى از دنیا برود و تنها یک دختر و مادر از او باقى بماند، مى دانیم که سهم مادر در این صورت - یک ششم - و دختر - سه ششم - مال مى باشد که مجموع آنها - چهار ششم - مى شود، یعنى - دو ششم - اضافه مى ماند، دانشمندان و فقهاى اهل تسنن مى گویند: این اضافى را باید به «عَصَبَه» (بر وزن کسبه) یعنى مردان طبقه بعد 3 (مثل برادرهاى متوفى در این مثال) داد و این را اصطلاحاً «تعصیب» مى نامند، ولى فقهاى شیعه معتقدند همه آن را باید در میان آن دو به نسبت 1 و 3 تقسیم کرد; زیرا با وجود طبقه قبل، نوبت به طبقه بعد نمى رسد. به علاوه، دادن مقدار اضافى به مردان طبقه بعد، شبیه قوانین دوران جاهلیت است که زنان را بدون دلیل از ارث محروم مى ساختند (بحث فوق یک بحث پیچیده علمى است که خلاصه آن در اینجا آمد و شرح بیشتر آن را در کتب فقهى بخواهید).
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
برخی از احادیث ائمه معصومین علیهم السلام و ... (1)
لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
«أيْنَ جامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَى التَّقْوىٰ؟!» کجاست گردآورنده سخن بر پایه تقوا (فرازی از دعای شریف ندبه)
تقوا از ریشۀ (وقی) به معنای حفظ و صیانت است، و اسم فاعل آن «التّقی» بمعنای صاحب تقوا، از القاب مبارک حضرت بقیة الله الأعظم (أرواحنا له الفداء) می باشد. چنانچه در حدیث قدسی لوح محفوظ از وجود مبارک آن حضرت با القابی چون «إِمَامٌ تَقِي» یاد شده است. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ۳۶، ص ۲۰۸
نیز در فرازی از دعای غیبت حضرت قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به این لقب مبارک اشاره شده است: «فَإِنَّهُ الْهَادِي وَ الْمُهْتَدِي وَ الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ الطَّاهِرُ التَّقِيُّ»؛ او امام هدايت كننده و هدايت شونده، حضرت قائم، مهدی، پاك و باتقوا است.
كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۳
لذا شیعیان حضرتشان، «متّقین» می باشند؛ چنانچه امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه مبارکه «هُدًى لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» فرمودند: «فَالْآیَتَانِ لِشِیعَتِنَا هُمُ الْمُتَّقُون، الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ هُوَ قِيَامُ الْقَائِمِ»؛ شیعیان همان متقیانِ امام تقی هستند که به حضرت غیب یعنی وجود مبارک حضرت أباصالح المهدی (أرواحنا فداه) و قیام او ایمان دارند.
ترجمه ۱۹۶ ـ رفت و آمد (پیروزمندانه) کافران در شهرها، تو را نفریبد! ۱۹۷ ـ این متاع ناچیزى است; و سپس جایگاهشان دوزخ است، و چه بد جایگاهى است! ۱۹۸ ـ ولى کسانى که (ایمان دارند، و) از پروردگارشان مى پرهیزند، براى آنها باغ هائى از بهشت است، که از زیر درختانش نهرها جارى است; همیشه در آن خواهند بود. این، (نخستین) پذیرائى است که از سوى خداوند به آنها مى رسد; و آنچه در نزد خداست، براى نیکان بهتر است!
شان نزول بسیارى از مشرکان «مکّه» تجارت پیشه بودند، و از این راه ثروت قابل ملاحظه اى به دست آورده، در ناز و نعمت به سر مى بردند. و نیز یهودیان «مدینه» در تجارت مهارت داشتند، و از سفرهاى تجارى خود غالباً با دست پر باز مى گشتند، در حالى که مسلمانان در آن زمان به خاطر شرائط خاص زندگى و از جمله مسأله مهاجرت از «مکّه» به «مدینه» و محاصره اقتصادى از ناحیه دشمنان نیرومند، از نظر وضع مادى بسیار در زحمت بودند، و به عسرت زندگى مى کردند. مقایسه این دو حالت این سؤال را براى بعضى طرح کرده بود که: چرا افراد بى ایمان این چنین در ناز و نعمتند، اما افراد با ایمان در رنج و عذاب، و فقر و پریشانى زندگى مى کنند؟ آیات فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ گفت.
تفسیر سؤالى که در شأن نزول بالا براى جمعى از مسلمانان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مطرح بود یک سؤال عمومى و همگانى براى بسیارى از مردم در هر عصر و زمان است، آنها غالباً زندگى مرفه و پر ناز و نعمت گردنکشان و طغیانگران و فراعنه و افراد بى بند و بار را، با زندگى پر مشقت جمعى از افراد با ایمان مقایسه مى کنند و مى گویند: چرا آنها با آن همه جنایت و آلودگى، زندگى مرفه اى دارند، و اما اینها با داشتن ایمان و تقوى در سختى به سر مى برند؟ و گاهى این موضوع در افراد سست ایمان ایجاد شک و تردید مى کند. این سؤال اگر به دقت بررسى شود و عوامل مطلب در دو طرف تجزیه و تحلیل گردد، پاسخ هاى روشنى دارد، که آیه فوق به بعضى از آنها اشاره کرده است و با دقت و مطالعه، به بعضى دیگر مى توانیم دست یابیم. آیه مى فرماید: «رفت و آمد پیروزمندانه کافران در شهرهاى مختلف هرگز تو را نفریبد» ( لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ ). گرچه مخاطب در آیه شخص پیامبر است ولى روشن است منظور عموم مسلمانان مى باشند.
در آیه بعد مى فرماید: «این پیروزى ها و درآمدهاى مادى بى قید و شرط، پیروزى هاى زودگذر و اندک اند» ( مَتاعٌ قَلیلٌ ). سپس اضافه مى کند: به دنبال این پیروزى ها، عواقب شوم و مسئولیت هاى آن، دامان آنها را خواهد گرفت و جایگاهشان دوزخ است چه جایگاه بد و آرامگاه نامناسبى» ( ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ ). آیه فوق در حقیقت اشاره به دو نکته مى کند: نخست، این که بسیارى از پیروزى هاى طغیانگران و ستمکاران ابعاد محدودى دارد، همان طور که محرومیت ها و ناراحتى هاى بسیارى از افراد باایمان نیز، محدود است، نمونه زنده این موضوع را در وضع مسلمانان آغاز اسلام و دشمنان آنها مى توانیم مشاهده کنیم، حکومت اسلام چون در آن زمان به شکل نهالى نوخاسته بود، و از طرف دشمنان نیرومندى که همچون طوفان بر او مى تاختند تهدید مى شد، بسیار پر و بال بسته بود، به خصوص این که مهاجرت مسلمانان «مکّه» آنها را که در اقلیت بودند، به کلى از هستى ساقط کرده بود، و این وضع، مخصوص آنها نبود، بلکه تمام طرفداران یک انقلاب بنیادى و روحانى در یک جامعه فاسد، یک دوران محرومیت شدید در پیش خواهند داشت. ولى مى دانیم این وضع زیاد طولانى نشد، حکومت اسلام ریشه هاى محکمى پیدا کرد و شاخه هاى آن نیرومند و قوى شد، سیل ثروت به کشور اسلام سرازیر گردید و دشمنان سرسخت که در ناز و نعمت بودند به خاک سیاه نشستند، این همان چیزى است که با جمله «مَتاعٌ قَلِیْلٌ» در آیه به آن اشاره شده است. دیگر این که: موفقیت هاى مادى جمعى از افراد بى ایمان بر اثر این است که در جمع آورى ثروت هیچ گونه قید و شرطى براى خود قائل نیستند، و از هر طریقى خواه مشروع، یا نا مشروع، و حتى با مکیدن خون بینوایان براى خود ثروت اندوزى مى کنند، در حالى که مؤمنان براى رعایت اصول حق و عدالت، محدودیت هائى دارند و باید هم داشته باشند. بنابراین، نمى توان حال این دو را با هم مقایسه کرد، اینها احساس مسئولیت مى کنند، در حالى که آنها هیچگونه مسئولیتى براى خود احساس نمى کنند، و از آنجا که عالم، عالم اختیار و آزادى اراده است، خداوند هر دو دسته را آزاد گذاشته تا سرانجام، هر یک به نتیجه اعمال خود برسند. و این همان است که در آیه فوق به آن اشاره شده: «ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ»
سرانجام در سومین آیه مورد بحث، پایان کار پرهیزکاران چنین بیان مى گردد و مى فرماید: «ولى کسانى که تقواى الهى را پیشه کردند (و براى رسیدن به سرمایه هاى مادى موازین حق و عدالت را در نظر گرفتند، و یا به خاطر ایمان به خدا از وطن هاى خود آواره شدند و در محاصره اجتماعى و اقتصادى قرار گرفتند) در برابر این مشکلات، خداوند باغ هائى از بهشت در اختیار آنان مى گذارد که نهرهاى آب از زیر درختان آن جارى است و جاودانه در آن مى مانند» ( لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها ). پس از آن مى افزاید: «باغ هاى بهشت با آن همه مواهب مادى، نخستین وسیله پذیرایى از پرهیزکاران مى باشد» ( نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ ). «نُزُل» در لغت، به معناى چیزى است که براى پذیرائى میهمان آماده مى شود و بعضى گفته اند: نخستین چیزى که به وسیله آن از مهمان پذیرائى مى شود ـ همانند شربت یا میوه اى است که در آغاز ورود براى میهمان مى آورند ـ . و اما پذیرائى مهم تر و عالى تر همان نعمت هاى روحانى و معنوى است که در پایان آیه به آن اشاره شده، مى فرماید: آنچه در نزد خداست براى نیکان بهتر است» ( وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ لِلاْ َبْرارِ ). یکى دیگر از علل پیشرفت بعضى از افراد بى ایمان، و عقب ماندگى جمعى از مؤمنان این است که: دسته اول در عین نداشتن ایمان گاهى نقاط قوتى دارند که در پرتو آن پیروزى هاى چشمگیرى به دست مى آورند، و دسته دوم، در عین داشتن ایمان نقاط ضعفى دارند که همان موجب عقب افتادگى آنان مى شود. مثلاً: افرادى را مى شناسیم که در عین بیگانگى از خدا در کارهاى زندگى جدى، مصمم، داراى پشتکار، استقامت، هماهنگى با یکدیگر و آگاهى از وضع زمان هستند. این افراد، در زندگى مادى مسلماً پیروزى هائى به دست مى آورند، و در حقیقت یک سلسله از برنامه هاى اصیل دینى را بدون استناد به دین پیاده مى کنند. در مقابل افرادى هستند که پایبند به عقائد مذهبى هستند، ولى بسیارى از دستورات عملى را فراموش کرده اند آنها افرادى بى حال، کم شهامت، فاقد استقامت، پشتکار و کاملاً پراکنده و از هم جدا مى باشند، مسلماً آنها در زندگى مواجه با شکست هاى پى در پى مى شوند. ولى این شکست ها نه به خاطر ایمان است، که به خاطر نقاط ضعفى است که دارند، آنها گاهى چنین تصور مى کنند: تنها با خواندن نماز و گرفتن روزه باید در همه کارها پیروز شوند در حالى که دین یک سلسله برنامه هاى عملى براى پیشرفت در زندگى آورده که فراموش کردن آنها با شکست و ناکامى همراه است. خلاصه هر یک از این دو دسته، داراى نقاط ضعف و قوتى هستند، که هر کدام از اینها آثارى دارد منتهى هنگام محاسبه، گاهى این آثار با یکدیگر اشتباه مى شوند. مثلاً: فرد بى ایمانى داراى جدیت و پشتکار است، چون بى ایمان است آرامش دل و جان و هدف عالى انسانى و عواطف پاک مردمى ندارد، اما چون جدى و با استقامت است در زندگى مادى پیش مى رود. در اینجا بعضى سؤال مى کنند: چرا این فرد بى ایمان در زندگى پیروز شده؟ مثل این که خیال مى کنند عامل پیروزى چیز دیگرى بوده است. این موضوع، هم درباره یک فرد صادق است، و هم مى توان آن را در سطح یک کشور نیز پیاده کرد. ضمناً عوامل سه گانه اى (محدودیت پیروزى ها، عدم رعایت قید و شرط در جمع ثروت، جدیت و پشتکار، هماهنگى و...) که براى پیروزى افراد بى ایمان و شکست بعضى از افراد با ایمان گفته شد، همه در یک جا صدق نمى کند بلکه هر کدام مخصوص به موردى است.
لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الرِّزْقِ فَتُحْرَمُوا كَثِيرَه؛ رزق و روزی کم را ناچیز نشماریدزیرا این کار، شما را از رزق و روزی فراوان منع می کند(بحارالانوار،ج75،ص347)
ترجمه ۱۸۵ـ هر کسى مرگ را مى چشد; و شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت; آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شده اند و زندگى دنیا، چیزى جز سرمایه فریب نیست!
تفسیر به دنبال بحث درباره لجاجت مخالفان و افراد بى ایمان، این آیه، اشاره به قانون عمومى مرگ و سرنوشت مردم در رستاخیز مى کند، تا هم دلدارى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان باشد، و هم هشدارى به مخالفان گناهکار!. این آیه نخست اشاره به قانونى مى کند که حاکم بر تمام موجودات زنده جهان است، مى فرماید: «تمام زندگان خواه و ناخواه روزى مرگ را خواهند چشید» ( کُلُّ نَفْس ذائِقَةُ الْمَوْتِ ). گرچه بسیارى از مردم مایلند، فناپذیر بودن خود را فراموش کنند، ولى این واقعیتى است، که اگر ما آن را فراموش کنیم، هرگز ما را فراموش نخواهد کرد، حیات و زندگى این جهان، بالاخره پایانى دارد، روزى مى رسد که مرگ به سراغ هر کس خواهد آمد و ناچار است از این جهان رخت بربندد. منظور از «نَفْس» در آیه، مجموعه جسم و جان است، اگر چه گاهى نفس در قرآن، تنها به روح نیز اطلاق مى شود، و تعبیر به «چشیدن» اشاره به احساس کامل است; زیرا گاه مى شود انسان غذائى را با چشم مى بیند و یا با دست لمس مى کند، ولى هیچکدام از اینها احساس کامل نیست، مگر زمانى که به وسیله ذائقه خود آن را بچشد. گویا در سازمان خلقت بالاخره مرگ نیز یک نوع غذا براى آدمى و موجودات زنده است. پس از آن مى گوید: بعد از زندگى این جهان، مرحله پاداش و کیفر اعمال شروع مى شود، در اینجا عمل است بدون جزا و آنجا جزا است بدون عمل، مى فرماید: «و شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت دریافت خواهید کرد» ( وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ). جمله «تُوَفَّونَ» که به معنى پرداخت کامل است، نشان مى دهد: اجر و پاداش انسان به طور کامل در روز قیامت پرداخت مى گردد، بنابراین مانعى ندارد که در عالم برزخ (جهانى که واسطه میان دنیا و آخرت است) قسمتى از نتائج اعمال خود و پاداش و کیفر را ببیند، زیرا این پاداش و کیفر برزخى کامل نیست. آن گاه اضافه مى کند: «کسانى که از تحت تأثیر جاذبه آتش دوزخ دور شوند و داخل در بهشت گردند، نجات یافته، و محبوب و مطلوب خود را پیدا کرده اند» ( فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ ). کلمه «زُحْزِحَ» در اصل به معنى این است که انسان خود را از تحت تأثیر جاذبه و کشش چیزى تدریجاً خارج و دور سازد و «فازَ» در اصل به معنى نجات از هلاکت و رسیدن به محبوب است. گویا دوزخ با تمام قدرتش انسان ها را به سوى خود جذب مى کند، و راستى چنین است، عواملى که انسان را به سوى آن مى کشاند، جاذبه عجیبى دارند. آیا هوس هاى زودگذر، لذات جنسى نامشروع، مقام ها و ثروت هاى غیر مباح، براى هر انسانى جاذبه ندارد؟! ضمناً از این تعبیر، استفاده مى شود: اگر مردم نکوشند و خود را از تحت جاذبه این عوامل فریبنده، دور ندارند، تدریجاً به سوى آن جذب خواهند شد. اما آنها که با تربیت، تمرین و آموزش و پرورش خود را تدریجاً کنترل مى نمایند و به مقام نفس مطمئنه (روح آرام شده) مى رسند نجات یافتگان واقعى محسوب مى شوند، و احساس امنیت و آرامش مى کنند. و در آخرین جمله، بحث گذشته را تکمیل مى کند و مى فرماید: «زندگى دنیا تنها یک تمتع و بهره بردارى غرورآمیز است» ( وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ ). این زندگى و عوامل سرگرم کننده آن، از دور فریبندگى خاصى دارد، اما به هنگام ى که انسان به آن نائل مى گردد، و از نزدیک آن را لمس مى کند، معمولاً چیزى تو خالى بنظر مى رسد، و معنى «متاع غرور» نیز چیزى جز این نیست. به علاوه لذات مادى از دور، خالص به نظر مى رسند، اما به هنگامى که انسان به آن نزدیک مى شود، مى بیند آلوده با انواع ناراحتى هاست و این یکى دیگر از فریبندگى هاى جهان ماده است. همچنین، انسان غالباً به فناپذیرى آنها توجه ندارد اما به زودى متوجه مى شود چقدر آنها سریع الزوال و فناپذیرند. البته این تعبیرات در قرآن و اخبار، مکرر آمده است و هدف همه آنها یک چیز است و آن این که انسان، جهان ماده و لذات آن را، هدف نهائى خود قرار ندهد که نتیجه اش غرق شدن در انواع جنایات و دور شدن از حقیقت و تکامل انسانى است، ولى استفاده از جهان ماده و مواهب آن به عنوان یک وسیله براى نیل به تکامل انسانى، نه تنها نکوهیده نیست، که لازم و ضرورى مى باشد.
ترجمه ۱۳۹ـ و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!. ۱۴۰ ـ اگر (در میدان احد) به شما جراحتى رسید (و ضربه اى وارد شد)، به آن جمعیت نیز (در میدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گردید. و ما این روزها (ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مى گردانیم; (ـ و این خاصیت زندگى دنیاست ـ) تا خدا، افرادى را که ایمان آورده اند، بداند (و شناخته شوند); و خداوند از میان شما، شاهدانى بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمى دارد. ۱۴۱ ـ و تا خداوند، افراد با ایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند); و کافران را به تدریج نابود سازد. ۱۴۲ ـ آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟! ۱۴۳ ـ و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پیش از آن که با آن رو به رو شوید، آرزو مى کردید; سپس آن را با چشم خود دیدید، در حالى که به آن نگاه مى کردید (و حاضر نبودید به آن تن در دهید)!.
شان نزول درباره شأن نزول این آیات، روایات متعددى وارد شده است، از مجموع آنها استفاده مى شود که این آیات دنباله آیاتى است که قبلاً درباره جنگ احد داشتیم. در حقیقت این آیات، تجزیه و تحلیلى است روى نتائج جنگ احد و عوامل پیدایش آن به عنوان یک سرمشق بزرگ براى مسلمانان. و در ضمن وسیله اى است براى تسلى، دلدارى و تقویت روحى آنها; زیرا همان طور که گفتیم: جنگ احد بر اثر نافرمانى و عدم انضباط نظامى جمعى از سربازان اسلام، در پایان به شکست انجامید و جمعى از شخصیت ها و چهره هاى برجسته اسلام از جمله «حمزه» عموى پیامبر، در این میدان شربت شهادت نوشیدند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) همان شب با یاران خود به میان کشتگان رفت و براى بزرگداشت ارواح شهداء بر سر جنازه یکایک آنها مى نشست، اشک مى ریخت و طلب آمرزش مى نمود، و سپس اجساد همه آنها در دامنه کوه احد در میان اندوه فراوان بخاک سپرده شد. در این لحظات حساس که مسلمانان نیاز شدید به تقویت روحى و هم استفاده معنوى از نتائج شکست داشتند آیات فوق نازل گردید.
تفسیر در آیه اول از آیات فوق، نخست به مسلمانان هشدار داده شده که مبادا از باختن یک جنگ، سستى به خود راه دهند، غمگین گردند و از پیروزى نهائى مأیوس شوند!; زیرا افراد بیدار همان طور که از پیروزى ها استفاده مى کنند از شکست ها نیز درس مى آموزند و در پرتو آن نقاط ضعفى را که سرچشمه شکست شده، پیدا مى کنند و با بر طرف ساختن آن براى پیروزى نهائى آماده مى شوند، مى فرماید: «سست نشوید و غمگین نگردید! شما برترید اگر ایمان داشته باشید» ( وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ). «تَهِنُوا» از ماده «وهن» گرفته شده که در لغت به معنى هر نوع سستى است، خواه در جسم و تن باشد، و یا در اراده و ایمان. جمله وَ أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ: «شما برترید اگر ایمان داشته باشید»، جمله بسیار پر معنى است، یعنى: شکست شما در حقیقت براى از دست دادن روح ایمان و آثار آن بوده، شما اگر فرمان خدا و پیامبر را در این میدان زیر پا نمى گذاشتید گرفتار چنین سرنوشتى نمى شدید، اما باز هم غمگین نباشید، اگر بر مسیر ایمان ثابت بمانید پیروزى نهائى از آن شما است، و شکست در یک میدان، به معنى شکست نهائى در جنگ نیست. بنابراین، با دقت و هوشیارى نقاط ضعف را جبران کنید، نقاط قوت را تقویت نمائید، بر آگاهى ها و تجهیزات خود بیفزائید، آماده پذیرش بى چون و چراى فرمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ـ که فرمان خدا است ـ باشید و بدانید پیروزى و برترى از آن شما است. در آیه بعد، درس دیگرى براى رسیدن به پیروزى نهائى به مسلمانان داده شده است و آن این که: شما نباید از دشمنان کمتر باشید، آنها در میدان «بدر» شکستى سخت و سنگین از شما خوردند و هفتاد نفر کشته، و تعداد زیادى مجروح و اسیر دادند و با آن همه از پاى ننشستند، و در این میدان شکست خود را بر اثر غفلت شما جبران کردند. شما هم اگر در این میدان گرفتار شکست شدید باید از پاى ننشینید تا آن را جبران کنید، و لذا مى فرماید: «اگر به شما جراحتى رسید به آنها هم جراحتى همانند آن رسید» بنابراین سستى و اندوه شما براى چیست؟ ( إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ). «قَرْح» به معنى جراحتى است که در بدن بر اثر برخورد با یک عامل خارجى پیدا مى شود. بعضى از مفسران آیه را اشاره به جراحاتى که بر کفار در میدان احد نشست مى دانند، ولى اولاً ـ این جراحات مانند جراحات مسلمین نبود بنابراین با کلمه «مِثْلُهُ» سازگار نیست. و ثانیاً ـ با جمله بعد که تفسیر آن خواهد آمد تناسب ندارد. در قسمت بعد، نخست اشاره به یکى از سنن الهى شده است که در زندگى بشر حوادث تلخ و شیرینى رخ مى دهد که هیچکدام پایدار نیست، شکست ها، پیروزى ها، قدرت ها، عظمت ها و ناتوانى ها، همه در حال دگرگونى هستند. بنابراین، نباید شکست در یک میدان و آثار آن را پایدار فرض کرد، بلکه باید با بررسى عوامل و انگیزه هاى شکست از سنت تحول، استفاده نمود، و آن را به پیروزى تبدیل کرد، دنیا فراز و نشیب دارد و زندگى در حال دگرگونى است، لذا خداوند مى فرماید: «این ایام را در میان مردم به طور مداوم گردش مى دهیم» ( وَ تِلْکَ الأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ ) تا سنت تکامل از لابلاى این حوادث آشکار شود. سپس اشاره به نتیجه این حوادث ناگوار کرده، مى فرماید: «اینها به خاطر آن است که افراد با ایمان، از مدعیان ایمان، شناخته شوند» ( وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا ). و به عبارت دیگر: تا حوادث دردناک در تاریخ ملتى روى ندهد، صفوف از هم مشخص نخواهند شد; زیرا پیروزى ها خواب آور و اغفال کننده است در حالى که شکست ها براى افراد آماده، بیدار کننده و نشان دهنده ارزش ها است. و در جمله بعد مى فرماید: «یکى از نتائج این شکست دردناک این بود که: شما شهیدان و قربانیانى در راه اسلام بدهید» ( وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ ) و بدانید: این آئین پاک را ارزان به دست نیاورده اید تا در آینده ارزان از دست بدهید. اصولاً ملتى که قربانى در راه اهداف مقدس خود ندهد، همیشه آنها را کوچک مى شمرد، اما به هنگامى که قربانى داد، هم خود او، و هم نسل هاى آینده، به دیده عظمت به آن مى نگرند. ممکن است: منظور از «شهداء» در اینجا گواهان باشد، یعنى خدا مى خواست با این حادثه، گواهانى از شما بگیرد که چگونه نافرمانى ها به شکست هاى دردناکى مى انجامد، و این گواهان در آینده معلمانى خواهند بود «نُداوِلُها» از «مُداوَلَة» به معنى این است که چیزى را در میان عده اى یکى بعد از دیگرى گردش دهند. براى مردم در برابر حوادث مشابهى که در پیش دارند. در پایان آیه مى فرماید: «خداوند ستمگران را دوست نمى دارد» ( وَ اللّهُ لایُحِبُّ الظّالِمینَ ). و بنابراین از آنها حمایت نخواهد کرد.
پس از آن، به یکى دیگر از نتائج طبیعى شکست جنگ احد اشاره شده است، و آن این که: این گونه شکست ها نقاط ضعف و عیوب جمعیت ها را آشکار مى سازد و وسیله مؤثرى است براى شستشوى این عیوب، قرآن مى فرماید: «خدا مى خواست در این میدان جنگ، افراد با ایمان را خالص گرداند و نقاط ضعفشان را به آنها نشان بدهد» ( وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا ). «لِیُمَحِّصَ» از ماده «تمحیص» به معنى پاک نمودن چیزى است از هر گونه عیب. آنها مى بایست براى پیروزى هاى آینده در چنین بوته آزمایشى قرار گیرند و عیار شخصیت خود را بسنجند و همان طور که على(علیه السلام) مى فرماید: فِى تَقَلُّبِ الأَحْوالِ یُعْلَمُ جَواهِرُ الرِّجالِ: «دگرگونى هاى روزگار و حوادث سخت زندگى حقیقت اشخاص را روشن مى سازد آنها به عیار شخصیت خود واقف گردند. اینجا است که گاهى پاره اى از شکست ها آن چنان سازنده است که به مراتب اثر آن در سرنوشت جوامع انسانى از پیروزى هاى خواب کننده ظاهرى بیشتر است. جالب این که نویسنده تفسیر «المنار» از استادش «محمّد عبده» مفتى بزرگ مصر، نقل مى کند: پیامبر را در خواب دید و به او فرمود: «اگر مرا در میان پیروزى و شکست در میدان احد مخیر ساخته بودند من در خصوص آن میدان، شکست را ترجیح مى دادم; زیرا این شکست عامل سازنده اى در تاریخ اسلام شد» جمله بعد در حقیقت نتیجه اى است براى جمله قبل; زیرا هنگامى که مؤمنان در کوره حوادث پاک شدند، آمادگى کافى براى از بین بردن تدریجى شرک، کفر و پاک ساختن جامعه از این آلودگى ها پیدا مى کنند، یعنى: نخست باید پاک شد و سپس پاک کرد، لذا مى فرماید: «و کافران را به تدریج نابود سازد» ( وَ یَمْحَقَ الْکافِرینَ ). «یَمْحَق» از ماده «محق» (بر وزن مرد) به معنى کم شدن تدریجى چیزى است و به همین مناسبت شب پایان ماه را (محاق) مى گویند; زیرا روشنى ماه کم کم کاسته شده و از بین مى رود. در حقیقت همان طور که ماه با آن جلوه گرى و فریبندگى مخصوص خود، تدریجاً کم نور شده و در محاق فرو مى رود همچنین شکوه و عظمت کفر و شرک و حامیان آنها با تصفیه و پاک شدن مسلمانان به زوال و نیستى مى گراید. آن گاه با استفاده از حادثه احد براى تصحیح یک اشتباه فکرى مسلمانان اقدام مى کند، مى فرماید: «آیا چنین پنداشتید که (با ادعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است»؟! ( أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصّابِرینَ ). آیا بدون جهاد و استقامت در راه خدا مى توانید در بهشت برین جاى گیرید؟ آیا گمان کردید داخل شدن در عمق آن سعادت معنوى تنها با انتخاب نام مسلمان و یا عقیده بدون عمل ممکن است؟ اگر چنین بود مسأله بسیار ساده بود، ولى هرگز چنین نبوده است و تا اعتقادات واقعى در میدان عمل پیاده نشود کسى بهره اى از آن سعادت ها نخواهد برد، در اینجا است که باید صفوف از هم مشخص شود، و مجاهدان و صابران از افراد بى ارزش شناخته شوند.
بر اساس آنچه در تاریخ و روایات آمده، بعد از جنگ بدر و شهادت پر افتخار جمعى از مسلمانان، عده اى در جلسات، مى نشستند و پیوسته آرزوى شهادت مى کردند که اى کاش! این افتخار در میدان بدر نصیب ما نیز شده بود. مطابق معمول در میان آنها جمعى صادق بودند و عده اى متظاهر و دروغگو، و یا در شناسائى خود در اشتباه، اما چیزى طول نکشید که جنگ وحشتناک احد پیش آمد، مجاهدان راستین با شهامتِ فوق العاده جنگیدند و شربت شهادت نوشیدند و به آرزوى خود رسیدند. اما جمعى از دروغگویان هنگامى که آثار شکست را در ارتش اسلام مشاهده کردند از ترس کشته شدن، فرار کردند، قرآن ضمن یک آیه، آنان را چنین سرزنش مى کند: «شما کسانى بودید که آرزوى مرگ و شهادت در راه خدا را در دل مى پروراندید، سپس آن را با چشم خود دیدید و به آن نگاه مى کردید» ( وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ). پس چرا وقتى محبوب خویش را در برابر خود دیدید، فرار کردید؟ در آیات فوق تعبیرات جالبى به چشم مى خورد، که هر کدام از آنها پرده از روى یکى از اسرار شکست احد بر مى دارد، به طور خلاصه، چند عامل مهم دست به دست هم دادند و این حادثه غم انگیز و در عین حال عبرت آور را به وجود آوردند: 1 ـ نخستین عامل، اشتباه در محاسبه براى بعضى از تازه مسلمانان این درک نادرست از مفاهیم اسلام پیدا شده بود، که آنها خیال کنند تنها ابراز ایمان براى پیروزى کافى است و بنا، بر این است که خداوند در تمام میدان هاى جنگ به وسیله امدادهاى غیبى از آنها حمایت کند، و به این ترتیب سنت الهى را در عوامل پیروزى طبیعى و انتخاب نقشه هاى صحیح و تهیه وسائل لازم، به دست فراموشى سپردند. 2 ـ دومین عامل مهم، عدم انضباط نظامى و مخالفت با فرمان مؤکد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) دائر به ماندن تیراندازان در سنگر حساس خود براى این شکست. 3 ـ سومین عامل، دنیا پرستىِ جمعى از مسلمانان تازه کار. آنان جمع آورى غنائم جنگى را بر تعقیب دشمن ترجیح دادند، اسلحه را بر زمین گذاشته براى این که از دیگران عقب نمانند به تلاش در به دست آوردن غنائم پرداختند. این شکست براى این پیش آمد تا بدانند در راه خدا و به هنگام جهاد مقدس، باید مسائل مادى را به کلى فراموش کنند. 4 ـ و چهارمین عامل غرور ناشى از پیروزى درخشان میدان «بدر» بود، تا آنجا که فکر قدرت دشمن را از سر بیرون کرده بودند و تجهیزات او را نا چیز مى پنداشتند. اینها نقاط ضعفى بود که مى بایست در آب جوشان این شکست شستشو شود، و مسلمانان فرا گیرند که به هنگام نبرد با دشمنان، کلیه این عوامل را از خویشتن دور سازند، تا همواره در صحنه هاى رویاروئى، شاهد پیروزى را در آغوش گیرند.
ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین و من معه حتی یسیل علی خدیه بوأه الله فی الجنة غرفا .
امام سجاد علیه السلام فرمود: هر مؤمنی که چشمانش برای کشته شدن حسین بن علی علیه السلام و همراهانش اشکبار شود و اشک بر صورتش جاری گردد، خداوند او را در غرفه های بهشتی جای می دهد.ینابیع الموده، ص .429
امام رضا «علیه السلام»
هر کس ابا عبدالله را کنار شط فرات زیارت کند مانند کسی است که خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: «مَن اِسْتُعْمِلَ عاملاً عن المسلمین و هو یعلم أنَّ فیهم مَنْ هو أوْلی بذلک منه و أعلم بکتاب الله و سنَّةِ نبیّه، فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین؛
رسول خدا(ص) می فرماید:هر کس، از میان مسلمانان، کارگزار (مدیر) گردد، در حالی که می داند دیگری نسبت به او در این کار، اولی و آگاه تر به کتاب خدا و سنت رسول اوست، به خدا و پیامبر و تمامی مسلمانان خیانت کرده است.» [علامه امینی،الغدیر،ج8،ص291]
شایسته ترین
«قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):
«مَنْ تَقَدّمَ علی المسلمین و هو یری أنَّ فیهم مَنْ هو أفضل منه، فقد خان الله و رسوله و المسلمین؛
کسی که بر مسلمانان کارگزار گردد، در حالی که می بیند در میان آنان کسی شایسته تر از او وجود دارد، به خدا و پیامبر و مسلمانان خیانت کرده است.» [علامه امینی،الغدیر،ج8،ص291]
هر چه انتخاب کنید برای خود انتخاب کردهاید/ انتخاب خوب شما به خودتان برمیگردد، انتخاب با غفلت هم بدیاش به خودتان برمیگردد/ با اختیار و اراده، کار را درست انجام دهید ...
در انتخابات سعی کنید کار را درست و با دقت و بصیرت انجام دهید تا هم خدا راضی باشد و هم به احتمال زیاد نتیجه خوب باشد/ بشناسید و انتخاب کنید/ آنجایی که نمیشناسید هم نگویید رأی نمیدهم، بروید سراغ کسانی که به دین و تعهد آنها اعتماد دارید. 1394/12/05
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان هر موقع غربگراها در این کشور قدرت پیدا کردند، غربیها به ما بیشتر ضربه زدند/ این را باید برای همه، با منطق و ادبیاتِ همهفهم تبیین کنیم/ باید به تک تک مردم بگوییم اگر غربگرایی ادامه پیدا کند، باید منتظر ضربات سهمگینتر باشیم/ هر یک رأی به جریان غربگرا، در واقع رأی علیه امنیت و رفاه مردم است/ غرب خودش به بنبست رسیده!/ اینها باید تبیین شود، نگویید این مطالب که واضح هستند! خیلیها مرعوب تبلیغات غربیها هستند و فکر میکنند همه چیز در غرب گل و بلبل است.
امیدوارم انقلاب ما جهانی بشود ... امام را دوست بدارید و او را هیچوقت فراموش نکنید، چون تنها کسی است که میتواند ما را به ساحل نجات برساند. امیدوارم که این انقلاب یک انقلاب جهانی بشود...
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
اى مردم! اگر در يارى حق كوتاهى نمى كرديد و در خوار ساختن باطل سستى نمى نموديد، كسانى كه همپايه شما نيستند، در شما طمع نمى كردند و هيچ قدرتى بر شما مسلط نمى شد.
* علت تکرار نعمتهای بهشت در قرآن، کوچک کردن دنیا در چشم مؤمنان است
چرا خدا وعدهی بهشت را در قرآن اینقدر تکرار میکند و چرا به مؤمنان تکتک نعمتها را وعده داده و از غذا، شراب، لحم طیر و... نام برده است؟ این یادآوری پرتکرار علل فراوانی دارد؛ ولی آنچه ما درک و فهم آن را داریم، این است که در این دنیا بر سَر راه مؤمنانی که میخواهند طِبق تکالیف خدا عمل کنند، هزاران خارِ دامنگیر است و انگیزههای مخالف فراوانی، از قبیل حُبّ مال، مقام، شهوت، شهرت و زن قرار میگیرد. توفیق در پیمودن صراط مستقیم و منحرف نشدن از آن، زمانی حاصل میشود که زندگی دنیا و زَرقوبَرق فریبندهی آن برای مؤمن بیاهمّیّت باشد و مجموع زندگی برایش کوچک جلوه کند؛ ولی چنانچه زندگی در نظر او بزرگ آید، رفتنِ راه خدا محال یا مشکل خواهد شد. امّا کسی که اصل زندگی برایش مهم نباشد، راه را آسان طی میکند.
برای مثال، کسانی میتوانند از جادّهای باریک، بین دو کوه، عبور کنند که از پرت شدن نترسند و شجاع باشند. هرکه جان خود را عزیز بدارد، نخواهد رفت؛ امّا آنکه افتادن را مهم نداند، میرود. خلاصه، در راه سعادت که خیلی باریک و دقیق است، باید قیمتِ زندگی را ناچیز شمرد.
کسی زندگی دنیا برایش ناچیز جلوه خواهد کرد که دنیای بعد و عالَم بعد را بزرگ و پرلذّت و پرنعمت ببیند. آنوقت است که رفتن در راه پُرخطر را ناچیز خواهد شمرد و اگر به او گفتند کشته میشوی، در او اثری نخواهد گذاشت و ملامتِ ملامتگران در او کارگر نخواهد افتاد؛ چون اصل زندگی برایش مهم نیست.
برای اینکه رنگهای پُرزرقوبَرق این زندگی در نظر انسان کوچک آید، خداوند مرتّب، نِعَم آن دنیا را در نظر انسان جلوه میدهد و عذاب آخرت را به یادش میآورد. اگر انسان بتواند حالتِ دلبستگی نداشتن به دنیا را در خود بهوجود آورد، خیلی از مشکلات برایش حل میشود. آیات و روایات و اینهمه خُطَبی که در تحقیر دنیا وارد شده، بدین منظور است؛ زیرا اگر به دنیا دلبسته بودی، از راه خواستهها خواهی رفت، ولی اگر دلبسته نبودی، از راه تکلیف خواهی رفت.
آن ملّتهایی که مدال لیاقت از تاریخ گرفتهاند، آنهایی هستند که ...
آن ملّتهایی که مدال لیاقت از تاریخ گرفتهاند، آنهایی هستند که از مشکلات خسته نشدند، در مقابل چالشها به زانو درنیامدند، در مقابل دشمنان زورگو عقبنشینی نکردند، حصار مستحکم عزم و ارادهی ملّی را در مقابل هرگونه تجاوزی - تجاوز زبانی، تجاوز عملی، تجاوز سخت، تجاوز نرم - در مقابل همهی این تجاوزها نشان دادند. ملّت ایران از جملهی این ملّتها است ... 1394/02/30
شهید مدافع حرم شهید علی اصغر کریمی
تاریخ شهادت : 1395/12/07 | محل شهادت : موصل - عراق
امام خامنه ای:
اگر شیطنتی صورت بگیرد، واکنش جمهوری اسلامی بسیار سخت خواهد بود.
پاسداران انقلاب اسلامی و همهی پاسداران حریم امنیّت ملّی در سازمانهای مختلف بیدارند، هوشیارند. این را بدانند که اگر شیطنتی صورت بگیرد، واکنش جمهوری اسلامی بسیار سخت خواهد بود. 1394/02/30
شهید مدافع حرم شهید علی اصغر کریمی
تاریخ شهادت : 1395/12/07 | محل شهادت : موصل - عراق
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید.
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید وحید زمانینیا آمده است:
«همیشه از خدای خویش خواستهام مرگ این حقیر در رختخواب رقم نخورد بلکه لیاقت و سعادت فدا شدن در راه اسلام و تشیع اهل بیت (ع) را از خدای خویش خواستار بودهام.»