سوره عبس یا «السفر»، « اعمی» (1) هشتادمین سوره قرآن کریم است که مکی و 42 آیه دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرموده اند: هر کس سوره عبس را قرائت نماید روز قیامت در حالی خواهد آمد که شادمان و خندان است. (2)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره عبس را قرائت نماید در بهشت زیر پرچم و سایه خداوند و مشمول کرامت خداوند خواهد بود و این کار کوچکی نزد خداوند است.(3)
همچنین از ایشان نقل شده است: هر کس هنگام بارش باران این سوره را قرائت نماید خداوند به تعداد قطرات باران گناهانش را می آمرزد. (4)
آثار و برکات سوره
1) مصون ماندن از خطرات
امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر مسافر در راهش سوره عبس را قرائت نماید از خطرات پیش رویش در سفر باز داشته می شود.
همچنین فرموده اند: هر کس سوره عبس را بر کاغذ یا پوست سفیدی بنویسد هر جا که می رود همراه خود داشته باشد در راهش جز خیر و خوبی نمی بیند و از خطرات به اذن خداوند در امان است.(5)
2) پیدا شدن گمشده
مرحوم کفعمی در کتاب خود آورده است که قرائت این سوره موجب پیدا کردن گم شده و بازگشت غایب می شود.(6)
_____________________
پی نوشت:
(1)درمان با قرآن، ص136
(2) مجمع البیان، ج10، ص263
(3) ثواب الاعمال، ص121
(4) مستدرک الوسائل، ج6، ص210
(5) تفسیرالبرهان، ج5، ص580
(6) المصباح کفعمی، ص182
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّهًِْ. پیامبر (صلی الله علیه و آله) خداوند با [نازلکردن] سورهی حمد، از گنج بهشت بر من منّت نهاد. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۸/ مستدرک الوسایل، ج۴، ص۱۶۶/ نورالثقلین
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَن جَابِرٍ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) حَدِیثٌ طَوِیلٌ یَقُولُ فِیهِ حَاکِیاً عَنِ اللهِ تَعَالَی وَ أَعْطَیْتُکَ وَ لِأُمَّتِکَ کَنْزاً مِنْ کُنُوزِ عَرْشِی فَاتِحَهًَْ الْکِتَاب. پیامبر (صلی الله علیه و آله) جابر (رحمة الله علیه) در حدیثی طولانی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل میکند که حضرت از قول خداوند متعال فرمود: «به امّتت گنجی از گنجهای عرشم را عطا کردم که آن فاتحة الکتاب (سورهی مبارکهی حمد) است». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ نورالثقلین/ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۹۳
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ» و چون از طرف خداوند، آنان را کتابی (قرآن) آمد که مؤیّد آن نشانههایی است که نزد آنهاست و پیش از این به خود نوید میدادند (که با کمک کتاب و پیامبر جدید) بر دشمنان پیروز گردند، اما چون آنچه (از کتاب و پیامبر که از قبل) شناخته بودند، نزد آنان آمد به او کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافران باد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۹:
این آیه، صحنۀ دیگری از لجاجتها و هواپرستیهای یهود را مطرح میکند که آنها بر اساس بشارتهای تورات، منتظر ظهور پیامبر بودند و حتّی به همدیگر نوید پیروزی میدادند
و به فرمودۀ امام صادق علیهالسّلام یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها میدانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر است و بههمینسبب از پیش در آنجا سکنی گزیده بودند؛ ولی بعد از ظهور پیامبر اسلام، با آن که نشانههای وی را موافق با آنچه در تورات بود یافتند، کفر ورزیدند. «تفسیر نورالثقلین» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۹:
۱. ادیان الهی، یکدیگر را تصدیق میکنند؛ نهآنکه در برابر هم باشند. «مُصَدِّقٌ»
۲. به هر استقبالی نباید تکیه کرد. باآنکه یهودیان در انتظار پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله سالیانی در مدینه سکنی گزیدند، ولی در عمل کفر ورزیدند. به عشق و انتظار خود مغرور نباشید. ممکن است در مرحلۀ عمل، حالات انسان عوض شود؛ خدای ناکرده امروز دعای ندبه بخواند، ولی فردا... . «کانُوا مِنْ قَبْلُ» «کَفَرُوا بِهِ»
۳. شناخت حقّ و علم به آن کافی نیست؛ چه بسا افرادی که حق را فهمیدند، ولی به خاطر لجاجت کافر شدند. «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا» تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۰ - تفسیر نور:
«بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ» چه بد است آنچهکه خویشتن را به آن فروختند، که از روی حسد، به آیاتی که خدا فرستاده بود کافر شدند (و گفتند:) که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، (آیاتش را) نازل میکند؛ پس به قهرِ پیدرپیِ الهی گرفتار شدند و برای کافران، مجازاتی خوارکننده است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۰:
در این آیه، علّت کفر یهودیان به پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بیان شده است. آنها حسادت میورزیدند که چرا بر یکی از افراد بنیاسرائیل، وحی نازل نشده است و این حسادت و کفرورزی، بهای بدی بود که خود را به آن فروختند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۰:
۱. معیار ارزش دین مردم، به انگیزههای آنان است. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» «بَغْیاً»
۲. حسد مایۀ کفر است. بنیاسرائیل آرزو داشتند پیامبر موعود از نژاد آنان باشد و چون به آرزوی خود نرسیدند، حسادت ورزیده و کافر شدند. «بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ»
۳. پیامبری، فضل الهی است. «مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ»
۴. نارضایتیِ انسان، تأثیری در الطاف حکیمانه خداوند ندارد. خدا بهتر میداند که رسالت خود را به عهدۀ چهکسی بگذارد. «مَنْ یَشاءُ»
۵. بدترین معاملات آن است که انسان هستی خود را بدهد و غضب الهی را بخرد. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا»، «غَضَبٍ»، «عَذابٌ مُهِینٌ» تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» و هنگامیکه به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل کرده ایمان آورید، گویند: ما تنها به چیزی ایمان میآوریم که بر (پیامبر) خودمان نازل شده باشد و به غیر آن کافر میشوند
درحالیکه آن (قرآن) حق است و آنچه را (از تورات) با ایشان است، تصدیق میکند. بگو: اگر (به آیاتی که بر خودتان نازل شده) مؤمن بودید پس چرا پیامبران خدا را پیش از این به قتل میرساندید؟! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۱:
۱. پیامبر اسلام، مأمور دعوت همۀ امّتها به اسلام بوده است. «قِیلَ لَهُمْ»
۲. یکی از دلایل کفر کفّار، نژادپرستی و تعصّبات قومی است. «نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ»
۳. ملاک ایمان، حقّانیّت آیین است نه نژاد. «وَ هُوَ الْحَقُّ»
۴. قرآن، سراسر حق است. «أَنْزَلَ اللَّهُ» «وَ هُوَ الْحَقُّ»
۵. چون یهودیان زمان پیامبر به رفتار نیاکان خود راضی بودند، خداوند نسبت قتل انبیاء را به آنان داده است. «فَلِمَ تَقْتُلُونَ»
۶. دروغگو، رسواست. «فَلِمَ تَقْتُلُونَ» «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (اگر به انبیایی که از بنیاسرائیل است ایمان آوردهاید، پس آن همه پیامبران همانند حضرت یحیی و زکریا را که از بنیاسرائیل بودند، چرا شهید کردید؟! آری، رفتار شما، نشانۀ ایمان نداشتن شماست.) تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۲ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» و همانا موسی (آن همه) معجزات برای شما آورد، ولی شما پس از (غیاب) او گوساله را (به خدایی) گرفتید، درحالیکه ستمکار بودید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۲:
شاهد زندۀ دیگر بر این که شما عرب بودن محمّد صلّی اللَّه علیه و آله را فقط بهانه قرار دادهاید تا به او ایمان نیاورید، این است که با آن که حضرت موسی علیهالسّلام برجستهترین پیامبر از نژاد شما بود و آن همه دلایل روشن و معجزات برای شما آورد، ولی همین که چند شبی برای مناجات و گرفتن تورات به کوه طور رفت، به سراغ گوسالهپرستی رفتید و تمام زحمات موسی علیهالسّلام را بر باد داده و بر خویشتن ستم کردید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۲:
۱. ذکر سوابق، زمینه را برای قضاوت درست فراهم میکند. «اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»
۲. بازگشت به شرک و جاهلیّت، ظلمی به خود و نسلهای بعد است. «أَنْتُمْ ظالِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» و (یاد کنید) آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (و گفتیم:) دستوراتی که به شما دادهایم، محکم بگیرید و گوش دهید (و عمل کنید. امّا آنان) گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم، و به سبب کفرشان به (پرستش) گوساله دل باختند. بگو اگر ادّعای ایمان دارید، (بدانید که) ایمانتان شما را به بد چیزی فرمان میدهد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۳:
آخرین حرف یهودیان این بود که اگر پیامبری از بنیاسرائیل نباشد، به او ایمان نمیآوریم و تنها کتابی را که بر خودمان نازل شده باشد، قبول داریم. نمونهای از دروغهای یهودیان از دیدگاه قرآن:
قرآن چند نمونه از دروغهای آنها را بیان میکند:
نمونۀ اوّل در آیۀ قبل بود که فرمود: شما اگر در این ادّعا راستگو هستید، پس چرا به موسی پشت کرده و به سراغ گوسالهپرستی رفتید؟!
نمونۀ دوّم همین آیه است که میفرماید: از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم و گفتیم: با کمال قدرت قوانین آسمانی تورات را بگیرید و گوش داده و عمل کنید؛ امّا شما گفتید: ما قوانین را میشنویم، ولی عمل نمیکنیم.
حال اگر به قرآن و پیامبر اسلام ایمان نمیآورید به این بهانه که محمد صلّی اللَّه علیه و آله از ما نیست و قرآن بر بنیاسرائیل نازل نشده است، پس چرا با موسی و تورات او آنچنان برخورد کردید؟!
قرآن راز این عدم اعتقاد را چنین بیان میکند: آنها به خاطر کفرشان، دلهایشان از علاقه به گوساله سیراب شده و جایی برای تفکّر و ایمان نمانده بود.
اگر بنیاسرائیل در ادّعایشان صادق هستند که هر چه بر ما نازل شود به آن ایمان میآوریم، پس این جنایت را که در پروندۀ آنان هست، چگونه توجیه میکنند؟
آیا گوسالهپرستی، پیامبرکشی و پیمانشکنی، جزو ایمان است؟! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۳:
۱. میثاق گرفتن، یکی از عوامل و انگیزههای عمل است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»
۲. حفظ دستآوردهای انقلاب الهی، هر چند به قیمت تهدید باشد، لازم است. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ»
۳. انجام احکام و دستورات الهی، نیازمند قدرت، جدّیّت، عشق و تصمیم است و با شوخی و تشریفات، سازگاری ندارد. دینداری، با ضعف و مسامحه و سازشکاری سازگار نیست. «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ»
۴. عشق و علاقۀ مُفرِط، خطرناک است. اگر دل انسان از علاقه به چیزی پر شود، حاضر نمیشود حقایق را بپذیرد. «أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»
چنانکه گفتهاند: «حبّ الشیء یعمی و یصمّ» دوستداری چیزی، انسان را کوروکر میکند. یعنی انسان دیگر حاضر نیست عیبهای آن را ببیند و یا بشنود.
۵. رفتار، بهترین بیانگر افکار و عقاید انسان است. «بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ»
و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو و يعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقة إلا يعلمها و لا حبة فى ظلمات الا رض و لا رطب و لا يابس إلا فى كتاب مبين (۵۹) و هو الذى يتوفاكم باليل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه ليقضى اءجل مسمى ثم إليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون (۶۰) و هو القاهر فوق عباده و يرسل عليكم حفظة حتى إذا جاء اءحدكم الموت توفته رسلنا و هم لا يفرطون (۶۱) ثم ردوا إلى الله مولاهم الحق الا له الحكم و هو اءسرع الحاسبين (۶۲)
ترجمه : ۵۹ - كليدهاى غيب تنها نزد او است و جز او كسى آنرا نمى داند، آنچه در خشكى و درياست ميداند، هيچ برگى (از درختى ) نمى افتد مگر اينكه از آن آگاه است ، و نه هيچ دانه اى در مخفيگاه زمين ، و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد جز اينكه در كتاب آشكار (در كتاب علم خدا) ثبت است . ۶۰ - او كسى است كه (روح ) شما را در شب (به هنگام خواب ) مى گيرد، و از آنچه در روز كسب كرده ايد (و انجام داده ايد) با خبر است سپس شما را در روز (از خواب ) برمى انگيزد (و اين وضع همچنان ادامه مى يابد ) تا مدت و سر آمد معينى فرا رسد سپس بازگشت شما به سوى او است ، و شما را به آنچه عمل ميكرديد آگاه ميسازد. ۶۱- او تسلط كامل بر بندگان خود دارد و مراقبانى بر شما مى فرستد، تا زمانى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جان او را مى گيرند و آنها (در نگاهدارى حساب اعمال بندگان ) كوتاهى نمى كنند. ۶۲ - سپس (تمام بندگان ) به سوى خدا كه مولاى حقيقى آنها است باز ميگردند، بدانيد داورى مخصوص او است و او سريعترين حسابگران است .
تفسیر اسرار غيب ! در آيات گذشته سخن از علم و قدرت خدا و وسعت دايره حكم و فرمان او در ميان بود، در اين آيات آنچه در آيات قبل اجمالا بيان شده ، مشروحا توضيح داده مى شود. نخست به موضوع علم خدا پرداخته ، مى گويد: (خزانه هاى غيب (يا كليدهاى غيب ) همه در نزد خدا است ، و جز او كسى آنها را نميداند (و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الا هو) مفاتح جمع مفتح (بر وزن بهتر) به معنى كليد است ، و نيز ممكن است جمع مفتح (بر وزن دفتر) به معنى خزينه و مركز نگاهدارى چيزى بوده باشد. در صورت اول معنى آيه چنين مى شود كه تمام كليدهاى غيب به دست او است ، و در صورت دوم تمام خزانه هاى غيب . اين احتمال نيز وجود دارد كه هر دو معنى در يك عبارت مراد باشد، و همانطور كه در علم اصول اثبات كرده ايم مانعى از استعمال يك لفظ در چند معنى وجود ندارد، و در هر صورت اين دو لازم و ملزوم يكديگرند، زيرا هر كجا خزانه اى است ، كليدى وجود دارد. ولى بيشتر به نظر ميرسد كه مفاتح به معنى كليدها باشد، نه خزائن ، زيرا هدف در اينجا بيان علم خدا است و آن با مساله كليد كه وسيله آگاهى از ذخاير مختلف است ، متناسبتر مى باشد، در دو مورد ديگر كه كلمه مفاتح در قرآن بكار رفته ، نيز منظور از آن كليد است . سپس براى توضيح و تاكيد بيشتر مى گويد: آنچه در بر و بحر است خدا ميداند (و يعلم ما فى البر و البحر). بر به معنى مكان وسيع است ، و معمولا به خشكيها گفته ميشود، و بحر در اصل نيز به معنى محل وسيعى است كه آب زياد در آن مجتمع باشد، و معمولا به درياها و گاهى به نهرهاى عظيم نيز گفته مى شود. در هر حال آگاهى خدا از آنچه در خشكيها و درياها است ، به معنى احاطه علم او بر همه چيز است . و توجه به وسعت معنى جمله بالا (آنچه در خشكيها و درياها است خدا ميداند) در حقيقت روشنگر گوشه اى از علم وسيع او است . يعنى او از جنبش ميلياردها موجود زنده ، كوچك و بزرگ ، در اعماق درياها. از لرزش برگهاى درختان در تمام جنگلها و كوهها. از تاريخچه قطعى شگفتن هر غنچه و باز شدن گلبرگها. از جريان امواج نسيم در بيابانها و خميدگى درهها. از شماره واقعى سلولهاى بدن هر انسان و گلبولهاى خونها. از حركات مرموز تمام الكترونها در دل اتمها. و بالاخره از تمام انديشه هائى كه از لابلاى پرده هاى مغز ما ميگذرد، و تا اعماق روح ما نفوذ مى كند... آرى از همه اينها به طور يكسان با خبر است . باز در جمله بعد براى تاكيد احاطه علمى خداوند، اشاره به خصوص در اين مورد كرده و مى فرمايد: هيچ برگى از درختى جدا نميشود، مگر اينكه آنرا ميداند (و ما تسقط من ورقة الا يعلمها). يعنى تعداد اين برگها و لحظه جداشدنشان از شاخه ها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتنشان روى زمين ، همه اينها در پيشگاه علم او روشن است . هم چنين هيچ دانه اى در مخفيگاه زمين قرار نميگيرد، مگر اينكه تمام خصوصيات آن را ميداند (و لا حبة فى ظلمات الارض ). در حقيقت دست روى دو نقطه حساس گذارده شده است ، كه براى هيچ انسانى هر چند ميليونها سال از عمر او بگذرد، و دستگاههاى صنعتى و تكامل حيرت انگيز پيدا كند، احاطه بر آن ممكن نيست . چه كسى ميداند بادها در هر شبانه روز در سرتاسر كره زمين چه بذرهائى را از گياهان جدا كرده و به چه نقطه اى مى پاشد، بذرهائى كه ممكن است گاهى ساليان دراز در اعماق زمين مخفى بمانند، تا آب كافى براى رشد و نمو به دست آورند؟. چه كسى مى داند كه در هر ساعت به وسيله حشرات و يا به وسيله انسانها چند دانه از چه نوع بذر و در كدام نقطه زمين افشانده مى شوند؟. كدام مغز الكترونيكى ميتواند، تعداد برگهائى كه در يك روز از شاخه درختان جنگلها جدا مى شوند حساب كند؟. نگاه به منظره يك جنگل مخصوصا در فصل پائيز، و به ويژه به دنبال يك رگبار يا يك تند باد، و منظره بديعى كه سقوط پى در پى برگها پيدا مى كند، بخوبى اين حقيقت را ثابت مى كند، كه اينگونه علوم هيچ گاه ممكن نيست در دسترس انسان قرار گيرد. در واقع سقوط برگها لحظه مرگ آنها است ، و سقوط دانه ها در مخفيگاه زمين گامهاى نخستين حيات و زندگى آنها است ، او است كه از نظام اين مرگ و زندگى با خبر است ، حتى گامهاى مختلفى را كه يك دانه به سوى زندگى كامل و شكوفان شدن برمى دارد در هر لحظه و هر ساعت در پيشگاه علم او آشكار است .
بيان اين موضوع يك اثر فلسفى دارد و يك اثر تربيتى . اما اثر فلسفى آن اين است كه پندار كسانى را كه علم خدا را منحصر به كليات مى دانند، و معتقدند كه خدا از جزئيات اين جهان آگاهى ندارد، نفى مى كند، و صريحا مى گويد كه خدا از همه كليات و جزئيات آگاهى كامل دارد. و اما اثر تربيتى آن روشن است ، زيرا ايمان به اين علم وسيع پهناور به انسان مى گويد تمام اسرار وجود تو، اعمال و گفتار تو، نيات و افكار تو، همگى براى ذات پاك او آشكار است با چنين ايمانى چگونه ممكن است انسان مراقب حال خويش نباشد و اعمال و گفتار و نيات خود را كنترل نكند. و در پايان آيه مى فرمايد هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتاب مبين ثبت است (و لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين ). اين جمله با عبارتى كوتاه وسعت بي انتهاى علم خدا را به همه موجودات بيان ميكند. و هيچ چيز از آن مستثنى نخواهد بود، زيرا منظور از تر و خشك معنى لغوى آن نيست بلكه اين تعبير معمولا كنايه از عموميت مى باشد. در مورد كتاب مبين احتمالات مختلفى از ناحيه مفسران داده شده است ولى بيشتر به نظر مى رسد كه منظور از كتاب مبين همان مقام علم پروردگار است يعنى همه موجودات در علم بى پايان او ثبت مى باشند، و تفسير آن به لوح محفوظ نيز قابل تطبيق بر همين معنى است ، چه اينكه بعيد نيست كه لوح محفوظ نيز همان صفحه علم خدا باشد. اين احتمال نيز در معنى كتاب مبين وجود دارد كه منظور از آن عالم آفرينش و خلقت و سلسله علت و معلولها است ، كه همه چيز در آن نوشته شده است . در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت رسيده است ، ورقة به معنى جنين سقط شده و حبة به معنى فرزند و ظلمات الارض به معنى رحم مادران و رطب به معنى آنچه از نطفه ها زنده ميمانند، و يابس به معنى آنچه از بين مى رود، تفسير شده است.
شك نيست كه اين تفسير با جمود روى معانى لغوى اين كلمات تطبيق نمى كند، زيرا ورقه به معنى برگ و حبه به معنى دانه ، و ظلمات الارض به معنى تاريكهاى زمين و رطب به معنى تر و يابس به معنى خشكى است ولى ائمه اهل بيت در حقيقت با اين تفسير خواسته اند، مسلمانان را متوجه كنند، كه بايد با يك ديد وسيع و گسترده به آيات قرآن بنگرند، و در فهم معنى آنها تنها روى لفظ جمود نكنند، بلكه به هنگامى كه قرائن دليل بر توسعه معنى هستند، به وسعت معنى بنگرند. روايت فوق در حقيقت اشاره به اين است كه مفهوم آيه بالا منحصر به دانه هاى گياهان نيست ، بلكه حتى بذرهاى نطفه هاى انسانى را نيز شامل مى شود. در آيه بعد بحث را به احاطه علم خداوند به اعمال انسان كه هدف اصلى است ، كشانيده و قدرت قاهره خدا را نيز مشخص مى سازد، تا مردم از مجموع اين بحث نتايج تربيتى لازم را بگيرند. نخست مى گويد او كسى است كه روح شما را در شب قبض مى كند، و از آنچه در روز انجام مى دهيد و به دست مى آوريد آگاه است (و هو الذى يتوفيكم بالليل و يعلم ما جرحتم بالنهار) توفى در لغت به معنى باز گرفتن است ، و اينكه خواب را يك نوع باز گرفتن روح معرفى كرده ، بخاطر آن است كه خواب - همانطور كه معروف است - برادر مرگ است ، مرگ تعطيل كامل دستگاه مغز آدمى و قطع مطلق پيوند روح و جسم است ، در حاليكه خواب تنها تعطيل بخشى از دستگاه مغز و ضعيف شدن اين پيوند است ، بنابراين خواب مرحله كوچكى از مرگ حساب مى شود. جرحتم از ماده جرح و در اينجا به معنى اكتساب و به دست آوردن چيزى است . يعنى شما شب و روز در زير چتر قدرت و علم خداوند قرار داريد ، آن كس كه از پرورش دانه هاى نباتات در دل خاك ، و از سقوط و مرگ برگها در هر مكان و هر زمان آگاه است ، از اعمال شما نيز آگاهى دارد. سپس مى گويد: اين نظام خواب و بيدارى تكرار ميشود، شب ميخوابيد و روز شما را بيدار مى كند و اين وضع هم چنان ادامه دارد تا پايان زندگى شما فرا رسد (ثم يبعثكم فيه ليقضى اجل مسمى ). سرانجام نتيجه نهائى بحث را چنين بيان مى كند سپس بازگشت همه به سوى خدا است و شما را از آنچه انجام داده ايد آگاه ميسازد (ثم اليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون ).
در آيه بعد باز براى توضيح بيشتر روى احاطه علمى خداوند نسبت به اعمال بندگان ، و نگاهدارى دقيق حساب آنها براى روز رستاخيز چنين مى گويد: او تسلط كامل بر بندگان خود دارد و همواست كه حافظان و مراقبانى بر شما مى فرستد كه حساب اعمالتان را دقيقا نگاهدارى كنند (و هو القاهر فوق عباده و يرسل عليكم حفظة ). همانطور كه سابقا نيز اشاره كرديم قاهريت به معنى غلبه و تسلط كامل بر چيزى است به طورى كه هيچگونه توانائى مقاومت در طرف مقابل نباشد، و به عقيده بعضى اين كلمه معمولا در جائى بكار برده مى شود كه طرف مقابل داراى عقل باشد، در حاليكه لفظ غلبه هيچ يك از اين دو خصوصيت را ندارد، بلكه معنى آن كاملا وسيع است . حفظة جمع حافظ و در اينجا به معنى فرشتگانى است كه مامور نگاهدارى حساب اعمال انسانها هستند، همانطور كه در سوره انفطار آيه 10 تا 13 مى خوانيم (ان عليكم لحافظين . كراما كاتبين . يعلمون ما تفعلون ): مراقبان و حافظانى بر شما گمارده شده ، آنها نويسندگان بزرگوارى هستند كه از هر كار شما آگاهند. بعضى از مفسران معتقدند كه آنها حافظ اعمال انسان نيستند، بلكه ماموريت آنها حفظ خود انسان از حوادث و بلاها تا رسيدن اجل معين مى باشد، و جمله (حتى اذا جاء احدكم الموت ) را كه بعد از حفظة ذكر شده ، قرينه آن ميدانند، و آيه 11 سوره رعد را نيز ممكن است ، گواه بر اين سخن گرفت . ولى دقت در مجموع آيه مورد بحث نشان مى دهد كه منظور از حفظ در اينجا همان حفظ اعمال است و در مورد فرشتگانى كه مامور حفظ انسانها هستند، به خواست خدا در تفسير سوره رعد بحث خواهيم كرد. سپس مى فرمايد: نگاهدارى اين حساب تا لحظه پايان زندگى و فرا رسيدن مرگ ادامه دارد (حتى اذا جاء احدكم الموت ). و در اين هنگام فرستادگان ما كه مامور قبض ارواحند روح او را مى گيرند (توفته رسلنا). و در پايان اضافه مى كند كه اين فرشتگان به هيچ وجه در انجام ماموريت خود كوتاهى و قصور و تفريط ندارند، نه لحظه اى گرفتن روح را مقدم ميدارند، و نه لحظه اى مؤ خر (و هم لا يفرطون ). اين احتمال نيز وجود دارد كه اين صفت مربوط به فرشتگان حافظان حساب اعمال انسانها بوده باشند، كه آنها در حفظ و نگاهدارى حساب اعمال كمترين كوتاهى و قصور ندارند و تكيه سخن در آيه مورد بحث نيز روى همين قسمت است در آيه بعد اشاره به آخرين مرحله كار انسان كرده ، مى گويد: افراد بشر پس از طى دوران خود با اين پرونده هاى تنظيم شده كه همه چيز در آنها ثبت است ، در روز رستاخيز به سوى پروردگارى كه مولاى حقيقى آنها است باز مى گردند (ثم ردوا الى الله مولاهم الحق ). و در آن دادگاه ، دادرسى و حكم و قضاوت مخصوص ذات پاك خدا است (الا له الحكم ). و با آنهمه اعمال و پرونده هائى كه افراد بشر در طول تاريخ پرغوغاى خود داشته اند به سرعت به تمام حسابهاى آنها رسيدگى ميكند، (و هو اسرع الحاسبين ). تا آنجا كه در بعضى از روايات وارد شده ، انه سبحانه يحاسب جميع عباده على مقدار حلب شاة !: خداوند حساب تمام بندگان را در زمان كوتاهى به اندازه دوشيدن يك گوسفند رسيدگى مى كند !. همانطور كه در تفسير سوره بقره آيه 202 گفتيم ، سرعت حساب بندگان به قدرى است كه حتى در يك لحظه همه حساب آنها را ميتواند مشخص كند، حتى ذكر زمان دوشيدن يك گوسفند و روايت بالا براى نشان دادن كوتاهى زمان است ، و لذا در روايت ديگرى مى خوانيم : ان الله تعالى يحاسب الخلائق كلهم فى مقدار لمح البصر: خداوند حساب همه بندگان را در يك لحظه ميرسد! و دليل آن همان است كه در تفسير آيه فوق گذشت ، و آن اينكه اعمال آدمى در وجود او و در موجودات اطراف او اثر ميگذارد، يعنى درست همانند ماشين هائى است كه مقدار حركت و كاركرد خود را روى دستگاههائى با نمره نشان مى دهند! و به تعبير روشنتر اگر دستگاههائى دقيقى باشد، مى تواند در چشم انسان تعداد نگاه هاى خيانت آميزى كه كرده است ، بخواند، و روى زبان انسان تعداد دروغها و تهمتها و زخم زبانها و سخنان نادرست را مطالعه كند، خلاصه هر يك از اعضاء بدن انسان علاوه بر روح او دستگاه حساب و شمارشى در درون خود دارد و با يك لحظه بررسى حساب آن روشن مى گردد. و اگر در پاره اى از روايات مى خوانيم كه افراد پرمسؤليت و پر ثروت محاسباتشان در آن روز طولانى مى شود، در حقيقت نه بخاطر آن است كه معطل رسيدگى به اصل حساب شوند بلكه آنها بايد در برابر سؤالاتى كه نسبت به اعمال آنها مى شود، جوابگوئى كنند، يعنى سنگينى بار مسؤليت و لزوم جواب گوئى و اتمام حجت زمان دادگاه آنها را طولانى مى كند.
مجموع اين آيات يك درس كامل تربيتى براى بندگان خدا است ، آگاهى خداوند از كوچكترين ذرات اين جهان ، احاطه علمى او بر همه چيز، قدرت و قهاريت او نسبت به بندگان ، اطلاع او از تمام اعمال بشر، نگاهدارى حساب اعمال به وسيله كاتبان دقيق ، گرفتن جان او در لحظه معين ، برانگيخته شدن او در رستاخيز و سپس رسيدگى دقيق و سريع به تمام كارهاى اين انسان . كيست كه ايمان به مجموع اين مسائل داشته باشد، و مراقب اعمال خويش نگردد؟ بيحساب ظلم و ستم كند، بيدليل دروغ بگويد، و بى جهت به ديگران تجاوز كند، آيا اين اعمال با ايمان و اعتقاد و توجه به اصول فوق هرگز جمع مى شود؟!
یک نکته در باره ﺍﻟﻘﺎﺏ مبارک ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ)
مهم: ﻧﺎﻡ ﻣﺒﺎﺭک ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﺷﺒﻴﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻴﻞ ﻃﺎﺏ ﺍﺳﺖ. لکن [ در کتاب وصایای رییس بزرگترین معبد هندو ها با سابقه نگارش ۳۰۰۰ سالهِ کتاب، که وصیت اولین رئیس واستاد آن معبد ،خطاب به خصصیصن خو بوده ،نام امام حسین علیه السلام دربین نام ذوات مقدسدخمسه آل عبا(علیهم السلام) را بنده حوسین دیدم که اسامی ذوات مقدس ۵ تن آل عبا در آن کتاب بصورت زیر نوشته شده بود،
احمد عالی بتول حاسین حوسین
ودر واقع رئیس آن معبد در آخربن لحظات عمر خود به شاگردانش وصیتی مهم کرده بود ، که هرگاه در زندگی به مشکل خیلی بزرگ و لاینحلی مواجه شدید به این اسامی نورانی متوسل بشوید ،مشکلتان حل می شود.
(س.م.ر)
و این کتاب ۳۰۰۰ ساله در آن معبد بزرگ وقدیمی در هند موجوداست
نام :عباس نام خانوادگى :مشهدىالكوبهفراهانى نام پدر :محمود تاريختولد :1341/12/01 ش.ش :12409 محلصدورشناسنامه :تهران تاريخ شهادت :1365/04/17 نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
بسم الله الرحمن الرحيم الهم الرزقنغا توفيق الشهاده فى سبيلك خداوندا توفيق شهادت در راهت را روزيم گردان
از خداوند مىخواهم و آرزو دارم كه مردن و كشته شدنم را شهادت در راه خودش قرار دهد ساليان دراز بود كه شيعيان با شنيدن روضه حضرت حسين (ع) از ته دل با ناله فرياد مىزدند كه اى خدا اى كاش من هم در كربلا بودم و به يارى حسين مىرفتم و در راه حسين به شهادت مىرسيدم و امام را يارى ميكردم بارها دعا كردند و آرزو كردند آنقدر عابدان شب شيران روز دعا كردند و آنقدر اين شيران به درگاه خداوند مويه كردند تا كه خداوند سبحان منت گذاشت بر آنها حجت را تمام كرد بر انسانها تا مشخص شود راستگويان از دروغگويان و نايب بر حق مهدى (عج) امام خمينى را به يارى امت فرستاد فرزند حسين را فرزندى كه از شنيدن نامش شرق و غرب به لرزه در مىآيند طلب اينجاست كه اى شيعهاى مسلم بياد بياور پيمانت را كه گفتى اى كاش من هم در صحنه كربلا مىبودم و در راه حسين و براى حسين شهيد مىشدم اكنون چشم باز كن و ببين حسين را در ميان نامردمان و ببين كه حسين زمان چكونه چون حسين و چگونه چون شير مىخروشد پس بياريش بشتاب كه در غمش نمائى به شكر خدا ديگر اكنون بهاران حسين ببارند لكن بيائيد از ياران خاص حسين (ع) باشيد بياييد بسيجى باشيد بياييد سرباز امام زمان باشيد. عاجزانه آرزو دارد همه جا كه هميشه از اين بسيجىها غافل نضشويد هميشه سعى كنيد كمكشام كنيد خودتان هم سعى كنيد بسيجى بضشويد باور كنيد به نظر من ارزش يك بسيجى از يك پاسدار خيلى بيشتر است از ارتشى خيلى بيشتر است اين بسيجىها نشان از حضرت على اكبر دارند باور كنيد همين پشت جبهه شبها وقتى ساعت 2 يا سه بعد از نصف شب وسط زمستان با ماشين به بچههاى بسيج سر مىزدم باور كنيم انسان وقتى كه با آنها دست مىدهد احساس مىكنم كه تمامى وجودش يخ زده به والله انسان شرمنده مىشود من كه حقوق مىگيرم اصلا نمىتوانم به اندازه نصف او هم كار كنم تازه او حقوق هم نمىگيرد و اين را بدانيد كه انشاءالله اجر و مزد اينها نزد آقا امام زمان است و ما هيچوقت نخواهيم توانست ذرهاى از خدمات بسيج و بسيجى را جبران كنيم ولى حداقل كارى كه مىتوانيم بكنيم اين است كه خودمان را به آنها نزديك كنيم تا بلكه در آن دنيا هم شايد كه بتوانيم از شفاعت آنها بهرهمند شويم. وقتى كه انسان با اين برادران بسيج برخورد مىكند جدا شرمنده ميشود و مىماند كه به آنها چه بگويد و با آنها چه كند وقتى كه خوب فكر كنى مىبينى هيچ معلوم نيست كه فردا كدام اينها زنده هستند و كدام يك شهيد مىشوند انسان در برخورد با اينها خيلى بايد مواظب خودش باشد نكند كه بايد فردا روزى شرمنده باشد و نتواند جوابگو باشد بايد ما بدينجا مدام به فكر باشيم و دلى بدست آوريم و نكند خداى نكرده با اين بار سنگين نارضايتى شهيدى را هم به همراه خودمان بكشيم اين بسيجىها سربازان امام زمان هستند بزرگوار و بخشنده لكن ما چرا هر روز آنها را به هر طرف كه مىخواهيم بكشيم آنقدر روى اينها كار كنيم تا بعد از مدتها با تجربه شويم بعد از آن هم بسيج را بگذاريم و به جاى ديگرى رويم كار در واحد بسيج را فقط بسيجى مىتواند انجام بدهد يعنى اينكه خودش بسيجى باشد و هواى كربلا در سر داشته باشد من فكر مىكنم كه واحد بسيج بهترين قسمت و بهترين واحد سپاه باشد . و تو اى برادر بسيجى با تو چه بگويم كه بهترينها را تو دارى و بهترينها را تو مىدانى عشق به لقاءالله ايمان به خدا علاقه به امام را تو دارى و شهادت و خط امام را هم تو مىدانى ،امام و خط امام را نگهبان هستى كربلا و عاشورا را طالبى از خدا كمك بگير و توكل بر او كن كه انشاءالله پيروز هستيم و برنامههاى دراز مدت و آينده جمهورى اسلامى را در نظر داشته باشيد. خداوندا انشاءالله به تمامى خانوادههاى شهدا صبر و اجر جزيل عنايت بفرمايد و همچنين از خداوند سبحان خواهانم كه انشاءالله به پدر و مادرم صبر عنايت بفرمايد از پدرم كه تمامى عمرش را از تولدم و تا لحظه آخر مدام براى من زجر كشيد و چه زحماتى را متحمل شد تا من بزرگ شدم و تا به آخر تشكر مىكنم و اگر چه عمرى باقى نبود كه بتوانم شايد گوشهاى از آن زحمات را جبران كنم لكن از خدا مىخواهم كه به ايشان اجر عنايت بفرمايند و اميدوارم كه از سر تقصيرات من بگذرد و مرا حلال كند. همچنين مادر مهربان و بزرگوارم چهها كه به خاطر من نكشيدى چقدر تو را اذيت كردم و چقدر موجب ناراحتى شما شدم و آنچه را كه مىخواهم بگويم اينكه خداوند عنايتى كرد و در پرتو انقلاب اسلامى مرا هدايت كرد و اميدوارم كه مرا به بزرگوارى و مهربانى خودت ببخشى و مرا حلالم كنى زيرا كه اگر شما مرا نبخشيد شهادت هم دردى از من دوا نكند از تمامى برادران و خواهرانم طلب بخشش مىكنم و تمامى شما را به اسلام و اطاعت از امام سفارش مىكنم و بيشتر از هر چيز به حسين كه بسيجى خوبى باش در بسيج بمان و سعى كن كه به خانه كمك كنى . از خواهرانم هم مىخواهم كه حجابشان را حفظ كنند كه حفظ حجاب شما حفظ خون تمامى شهداست و شايد به خاطر همين است كه تمامى دشمنان اسلامى سعى دارند كه حجاب را از زنان مسلمان بگيرند و آخرين مطالب اينكه اگر مىخواهيد كه بعضى از افراد ناباب در مسجد محل نفوذ نكنند و مسجد را محل تجارت خودشان نكنند برويد و مسجد را پر كنيد و نگذاريد كه جاى شما در مسجد خالى باشد از تمامى دوستان و فاميل دور و نزديك هر كدام كه سراغ داريد حلاليت بگيريد و از تمامى آشنايان التماس دعا دارم در مورد كتابهايم و اگر چيزى پيدا كرديد كه متعلق به من بوده و يا هست در تصميمگيرى با زهرا مشورت كنيد و او را در جريان بگذاريد و مطلبى هم كه فراموش شده بود اينكه به عموهايم بگوئيد كه اين امام نائب امام زمان است و ولىفقيه زمان حكمش حكم امام زمان و حكم پيغمبر و حكم خداست او را اطاعت كنيد تمامى شهدا را در نظر بگيريد تمامى شهدا خون دادند كه بگويند ما به خاطر اسلام در راه خدا جنگيديم رهبر و امام ما امام خمينى است شما هم اگر مسلمانيد بايد پيرو و دنبالهرو ما باشيد و از عموهايم مىخواهم كه خودشان پيرو امام باشند و انشاءالله مبلغ اسلام و امام باشند انشاءالله پاسدار حرمت خون شهدا باشيد كه رضايت خداوند سبحان در اين عمل شما خواهد بود.و آخرين مطالب اينكه به قول شهيد مطهرى گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست و غبطه خوردن به حال خود كه چرا ما اين چنين سعادتى نصيبمان نشده و همچنين گريه تسكينى است بر دردها و غم از دست دادنها لكن من هيچ راضى نخواهم بود كه كسى خودش را به خاطر من ناراحت كند فقط از تمامى برادران و خواهران طلب بخشش و حلاليت مىطلبم و از تمامى حزب الله التماس دعا دارم .
همانا خداوندِ متعال به حسین (علیه السّلام) در برابر کشته شدنش پاداش داد که امامت در فرزندانش و شفا در خاکش و اجابت دعا در نزد قبرش باشد و اینکه روزهایی که زائرینش [برای زیارت] میآیند و میروند از عمرشان محسوب نمیگردد.
محمّد بن مسلم میگوید: پس به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم این همه بزرگی و احترام به واسطهی [بزرگداشت] حسین (علیه السّلام) به دست میآید ولی به خودش چه خواهد رسید؟
حضرت فرمودند: همانا خداوند او را به پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) ملحق میگرداند و پیوسته با او در درجه و جایگاه او همراه خواهد بود.
آنگاه امام صادق (علیه السّلام) این آیه را تلاوت فرمودند: و کسانی که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروی کردهاند، فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد.» امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص ۳۱۷
شرح حدیث:
شرح رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله امام خامنه ای بر این حدیث:
اینها البتّه بخشی از پاداشها است؛ وَ الّا پاداشی که خدای متعال به شهید معمولی میدهد -فرض کنید در میدان جنگ یک تیری میخورَد یا آن روز یک شمشیری میخورد و میافتاد، شهید بود- این را خدای متعال میگوید «اَحیاّْءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ * فَرِحینَ بِماِّ ءاتٰهُمُ اللهُ مِن فَضلِه! وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم»؛(1)
[وقتی] خدای متعال دربارهی یک شهید معمولی این جور حرف میزند، خب اَجر شهیدی مثل حسین بن علی (علیه السّلام) که شهادت او قابل مقایسهی با هیچ شهادتی نیست، یعنی ما در تاریخ سراغ نداریم، بنده سراغ ندارم که این جور مصیبتها و این جور سختیها را [کسی] تحمّل کند برای آن هدف عالی، هدف بلند، اصلاً قابل مقایسه نیست با اجر یک شهید معمولی. از جملهی این اجرها و پاداشها این [چیزهایی] است که در این روایت آمده است. نه اینکه خیال کنیم اجر حسین بن علی (علیه السّلام) فقط همینها است؛ از جمله اینها است که خیلی هم مهم است. یکی اینکه حضرت فرمود خداوند متعال «عَوَّضَ الحُسَینَ (عَلَیهِ السَّلامُ) مِن قَتلِهِ اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِه»؛ امامت، این پرچم برافراشته، این خورشید درخشان در طول همهی تاریخ، در نسل این بزرگوار قرار داده شد، از اولاد او قرار داده شد.
وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِه خاک قبر او را کسی مصرف کند، شفا است، دوا است، درمان است؛ خاک، خاک است امّا این خاک به برکتِ مجاورتِ آن پیکرِ مطهّر، یک چنین خاصیّتی دارد که شفا است.
وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِه این هم یکی؛ در کنار قبر حسین بن علی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقهی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیادهروی اربعین -این حادثهی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته.
وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه این هم یکی؛ اگر خدای متعال مثلاً فرض کنید که ده هزار روز به شما عمر داده باشد، این چند روزی که در حال رفت و آمد به سمت قبر این بزرگوار هستید، جزو اینها حساب نمیشود؛ این اضافهی بر آن تعداد روزهایی است که خدای متعال مقدّر کرده که عمر شما باشد؛ این جزو آنها نیست، از عمرتان حساب نمیشود؛ این اضافه است، سرریز عمر است.
قالَ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ فَقُلتُ لِاَبی عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) هَذَا الجَلالُ یُنالُ بِالحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلام) فَما لَهُ فی نَفسِه محمّد بن مسلم میگوید وقتی حضرت این را فرمودند، گفتم این جلالت، این عظمت، این مقام عالی، به برکت امام حسین داده میشود به این و آن. اینکه «شما اگر تربتش را مصرف کنید، بخورید، شفای شما است»، به شما یک لطفی شده است. به برکت امام حسین، این جلال و این کرامت و این عظمت داده شده است به اینها. وقتی خدای متعال به خاطر او به دیگران این جلال و عظمت را، این کرامت را لطف میکند، پس به خود او چه میدهد؟
فَقالَ اِنَّ اللَّهَ تَعالیٰ اَلحَقَهُ بِالنَّبِیِّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) اجر خود او این است که او ملحق به پیغمبر است. خلاصهی همهی کرامتهای الهی در عالم وجود، وجود پیغمبر اکرم است؛ خدا او را در قیامت، در بهشت، به پیغمبر ملحق میکند.
فَکانَ مَعَهُ فی دَرَجَتِهِ وَ مَنزِلَتِه در روز قیامت، امام حسین در درجهی پیغمبر و در منزلت پیغمبر قرار میگیرد. ثُمَّ تَلا اَبو عَبدِ اللَّهِ (عَلَیهِ السَّلامُ) «وَ الَّذینَ آمَنوا وَ اتَّبَعَتهُم ذُرّیَّتُهُم بِایمانٍ اَلحَقنا بِهِم ذُرّیَّتَهُم» یکی از مصادیق این آیه این مورد است.
پینوشت: 1) سورهی آل عمران، بخشی از آیهی ۱۶۹ و بخشی از آیهی ۱۷۰؛ «... زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند؛ به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و برای کسانی که از پیِ ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند شادی میکنند که بیمی بر ایشان نیست ...»
هر کس هنگام بارش باران این سوره را قرائت نماید خداوند به تعداد قطرات باران گناهانش را می آمرزد.
مستدرک الوسائل، ج6، ص210
فضیلت و خواص سوره انسان سوره «انسان» یا «دهر» یا «هل أتی» ( درمان با قرآن، ص133) هفتاد و ششمین سوره قرآن کریم است که مدنی و 31 آیه دارد. شأن نزول این سوره از امام باقر علیه السلام روایت شده است: امام حسن و امام حسین علیهم السلام در دوران کودکی بیمار شدند پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم از آنها عیادت کرد و به امام علی علیه السلام فرمود: ای ابالحسن اگر برای فرزندانت نذری کنی خداوند به ایشان عافیت می بخشد. امام علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها و فضه نذر کردند که سه روز روزه بگیرند تا بیماری حسنین شفا یابد. در روز اول هنگام افطار مسکینی به در خانه آمد و تقاضای غذا کرد. ایشان غذای خود را به او دادند. روز دوم هنگام افطاریتیم و اسیری به در خانه آمدند و آنها غذای خود را به آنها دادند. روز بیست و پنجم ماه ذی الحجه بود که سوره هل أتی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد. (مناقب آل ابی طالب، ج3، ص149) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره انسان را قرائت نماید پاداش او بهشت و حوریان بهشتی خواهد بود. (مجمع البیان، ج10, ص206) امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر که سوره انسان را قرائت نماید خداوند او را با تعداد زیادی از حوریان بهشتی تزویج نماید و در سرای باقی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خواهد بود. (ثواب الاعمال، ص121) در سیره امام رضا علیه السلام آمده است: ایشان در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اول سوره حمد و انسان و در رکعت دوم بعد از حمد سوره غاشیه را قرائت می نمود و می فرمود: هر کس در نماز صبح روز دوشنبه و پنجشنبه اینگونه نماز بخواند خداوند در این دو روز ایشان را از شرور در امان می دارد. (من لا یحضره الفقیه، ج1، ص308) امام صادق علیه السلام همچنین فرمودند: من ضامنم برای هر یک از شیعیانم که در نماز صبح روز پنجشنبه سوره انسان را بخواند و اگر در آن شب یا روز بمیرد با امنیت و بدون حساب از گناهانی که انجام داده وارد بهشت می شود و دیوان حسابرسی برای او باز نمی شود و در قبر از او پرسشی نخواهد شد و اگر زنده بود در حفظ و امان الهی است و آفات دنیا از او برداشته می شود و چیزی از جنبنده های زمینی تا پنجشنبه بعد به او آسیبی نمی رساند. (الاصول السته عشر، ص3)
آثار و برکات سوره انسان موجب قدرت روح، اعصاب، قلب از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده است: هر کس بر قرائت سوره انسان مداومت ورزد اگر روحش ضعیف باشد دارای قدرت روحی می شود و اگر این سوره را بنویسند و پس از شستن، آب شسته شده آن را بنوشند برای درد قلب سودمند است و تنش سلامت می یابد و بیماری هایش خوب می شود. (تفسیرالبرهان، ج5،ص543) امام جعفر صادق علیه السلام نیز فرمودند: قرائت سوره انسان موجب تقویت و نیرومندی روح و قوی شدن اعصاب و آرامش یافتن اضطراب مفید است و اگر کسی که در قرائت آن ضعیف است و نمی تواند آن را بخواند این سوره را بنویسد و پس از شستن آب آن را بنوشد از ضعف نفس جلوگیری می کند و نتیجه بخش است. (تفسیرالبرهان، ج5،ص543)
رسول خدا (ص) فرمودهاند:
هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد، زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمیکند و همچنین موی سر و مچ خود را نمایان نمیسازد و هر زنی که این کارها را برای غیر شوهرش انجام دهد، دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است؛ و همچنین زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیر شوهر نمیگذارد و در غیاب شوهر، خود را خوشبو نمیکند که اگر چنین کند، دینش را تباه و خدا را به خشم آورده است. برای زن، جایز نیست مچ پا را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد، اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت میکند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ میشود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت میکنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است.
هر زنی که شوهر خود را بیازارد،خداوند هیچ انفاق و عوض و کار نیکی را نمی پذیرد تا او را راضی کند، حتی اگر روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت بگذراند و ... چنین زنی اولین کسی است که وارد آتش خواهد شد، و همچنین است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
هيچ كس نيست كه ما اهل بيت (ع) را دوست داشته باشد و از ما متابعت کند، مگر اين كه هرگاه مرتکب لغزش شود، خداوند گام ديگر او را، اصلاح نماید و این خطای بنده و الهام خداوند، آنقدر ادامه یابد، تا سرانجام منجر به حسن عاقبت او شده و در روز قيامت جزء نجاتیافتگان باشد.
الاحکام، ج ۲، ص ۵۵۵. میزان الحکمة، ج ۱، ص ۱۳۶. مودة اهل البیت ع، ص ۱۲۰. احقاق الحق، ج ۲۴، ص ۴۳۱.
مردى به حضرت امام رضا علیه السلام عرض کرد که اندازه حُسن خلق چقدر است؟
فرمودند: همان را که براى خودت از مردم انتظار دارى، همان را براى مردم بگوئى.
سپس عرض کرد پس اندازه توکل چقدر است؟
فرمودند: جز از خدا از هیچ کس نترسى.
عرض کرد من دوست دارم بدانم که شما مرا چقدر دوست دارى؟
فرمودند: مراجعه به دلت کن، ببین تو مرا چقدر دوست دارى، من هم همان اندازه تو را دوست دارم.
و اِذَا کَانَ زَمانُ الجَورِ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ خَیراً ما لَم یَعلَم ذالِکَ منه.
امام هادی علیه السلام فرمودند:
در زمانی که عدل غالب بر ظلم و جور است، حرام است که کسی به احدی گمان بد ببرد، مگر آن که بدی او را بداند؛
و در زمانی که ظلم و جور بر عدل غلبه دارد، مبادا کسی به احدی گمان خیر ببرد، مگر به کسی که خیر او را بداند.
مستدرک الوسائل، ج9 ص 146
فضیلت استغفار در ماه رجب امام علی علیه السلام فرمودند: درماه رجب زیاد استغفارنمائید چون در هر لحظه از این ماه ، خداوند مقداری از بندگانش را از جهنم آزاد می کند. و هر شخص در این ماه زیاد استغفرالله گوید فرشتگان بر او مژده بهشت را می دهند. فضيلت کمک به دیگران در ماه رجب هرکس در این ماه مشکل مؤمنی را حل کند و یا مسلمانی را از غم و غصه آزاد سازد خداوند متعال به او بهشت فردوس را می دهد. و پایان سخن اینکه، ماه رجب ماه کشت (انجام اعمال صالح) "شعبان"ماه آبیاری (بااشک) و رمضان ماه دروی رحمت است. (منبع: فضایل دوازده ماه قمری)
عبادت تجار، بندگان و آزادگان امام حسین علیه السلام فرمودند: إِنّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التّجّارِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الاَحْرَارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبَادَةِ. گروهى خدا را از روى میل به بهشت عبادت مى کنند، که این عبادت تجارت کنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مى پرستند و این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شایستگى مى پرستند، و این عبادت آزادگان است که برترین عبادت است. تحف العقول: ص ۲۷۹
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
… فیکون موته بِاشَّد حَسْرَهً واَعْظَمُ اَسَفٍ؛ (وقتی ملک الموت منازل عذاب کافر را به او می نمایاند) مرگش با شدیدترین حسرت و عظیمترین افسوس همراه خواهد شد.»
و اما حق فرزندت؛ آن است که بدانی او از تو است و در این دنیا به تو وابسته است، خوب باشد یا بد. و تو باید پاسخگوی سرپرستی او باشی درباره تربیت و راهنمایی او به سوی پروردگارش و یاری او به اطاعت وی درباره خودت و درباره خودش، پس بر عمل او ثواب می بری و در صورت کوتاهی کیفر خواهی دید. پس درباره او کاری کن که در دنیا اثر نیکو داشته باشد و خود را بدان بیارایی و در نزد پروردگارش نسبت به او معذور باشی به سبب سرپرستی خوبی که از او کردی و نتیجه الهی که از او گرفتی.
تحف العقول، ص 269.
سرمایه ارزشمند امام سجاد علیه السلام فرمودند:
... وِ أمّا حَقُّ ألْمالِ فَأَنْ لاتأخُذَهُ إلاّ مِنْ حِلّهِ وَ لاتُنفِقَهُ إلّا فَی حِلّهِ... حق مال این است که آن را تنها از راه حلال تحصیل کرده و فقط در راه مباح و شایسته هزینه نمایی.
تحف العقول، ص 191.
شرح حدیث: هر سرمایه و تولیدی ارزش ندارد. سرمایه و تولید باید از راه مشروع و قانونی تحصیل شود و در راه حلال و شایسته هم هزینه گردد، تا حق آن ادا شود. مالی که از راه تولید شراب، مواد مخدّر و محصولات ضداخلاقی به دست می آید، نه تنها ارزش مالی ندارد بلکه حرام است و اصل آن مواد و محصولات هم باید از بین برود.
تولید، نشانه مروت امام سجاد علیه السلام فرمودند:
اِسْتنماءُ (استثمار) ألْمالِ، تَمامُ الْمُروَّۀِ؛ فراهم ساختن زمینه برای نمو و افزایش دارایی ها، کمال مردانگی و مروّت است.
بحارالانوار، ج 78، ص 78، تحف العقول، ص 287.
شرح حدیث: از راه های مهم افزایش و نموّ اموال، سرمایه گذاری آنها در بخش تولید است.
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
قَالَ سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام مَنْ أَفْصَحُ النَّاسِ قَالَ: ال_ْمُجِیبُ ال_ْمُسْکِتُ عِنْدَ بَدِیهَهِ السُّؤَالِ؛ از علی بن أبی طالب علیه السلام درباره فصیح ترین مردم سؤال شد؟ آن حضرت فرمود: کسی است که در برابر سؤال ناگهانی، پاسخ ساکت کننده داشته باشد. (مخاطب را قانع کند)
و امّا حق پدرت آن است که بدانی که او ریشه توست و تو شاخه او هستی و بدانی که اگر او نبود تو نبودی، پس هر گاه در وجود خود چیزی دیدی که دوست داشتی بدان که از پدرت داری و حمد خدای را به جا آور و او را به همان اندازه شکر کن.
تحف العقول، ص 269
پاکی امام امام سجاد علیه السلام فرمودند:
الإمامُ مِنّا لایَکُونُ إلاَّ مَعْصُومَا، وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَهُ فی ظاهِرِ الْخِلْقَهِ فَیُعْرَفَ، وَ لِذلِکَ لایَکُونُ إلاّ مَنْصُوصَا؛ امامی از ما (اهل بیت) نیست مگر این که معصوم باشد و عصمت به ظاهر خلقت (و صورت) نیست تا (به چشم و ظاهر) شناخته شود و به این خاطر کسی امام نیست مگر به نص و تصریح (پیشوایان قبلی).
معانی الأخبار، ص 132.
قرآن و امام امام سجاد علیه السلام فرمودند:
الإمامُ یَهْدی إلَی الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدی إلی الإمامِ؛ امام (مردم را) به قرآن راهنمایی می کند و قرآن به امام هدایت می کند.
معانی الأخبار، ص 132.
آرزوی فرزند سالم درباره سیره امام سجاد علیه السلام در روایت آمده:
إذَا بُشِّرَ [علی بن الحسین علیهماالسلام ] بِوَلَدٍ لا یَسْأَلْ أَذَکَرٌ هُوَ أَمْ أُنْثَی حَتَّی یَقُولُ : أَسَوِیٌّ؟ فَإِذَا کَانَ سَوِیّاً قَالَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَخْلُقْ مِنِّی شَیْئاً مُشَوَّهاً؛ هنگامی که حضرت سجاد علیه السلام را به ولادت مولودی بشارت می دادند، پیش از آن که از پسر یا دختر بودن او سؤال کند از سالم بودن او جویا می شد ، پس اگر فرزند، سالم بود، می گفت: خدای را شکر که از من، فرزندی زشت و ناسالم نیافرید.
مکارم الاخلاق، ص 228؛ عده الداعی، ص 88.
قداست سرزمین کربلا امام سجاد علیه السلام فرمودند:
تزهر أرض کربلا یوم القیامه کالکوکب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسه الطیبه المبارکه التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنه. زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى درخشد و ندا مى دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.
کامل الزیارات، ص ۲۶۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: امام خمینیِ عزیز بزرگ ما، افتخاربزرگش این بودکه یک امت بتواندعامل به سخن پیامبر اسلام باشد. حبّ اهل بیت درهمهی عالم اسلام، عمومی است. وقتی عدالت و عبودیّت خدا نباشد،جامعه پوک و ذهنها خراب میشود. هرکس بتواند جامعهی اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد، ثواب بزرگی کرده است. ماجرای امام حسین(علیه السلام)، نجات بخشیِ یک ملت ویا یک امّت نبود؛ نجات بخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند. ولایت، یعنی حكومتی كه همراه با محبت، همراه با پیوستگی با مردم وهمراه با عاطفهی نسبت به آحاد مردم است. در اين كشور، پرچم اسلام و پرچم انقلاب بلند است و نام امام زنده و جاودانه است. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
در اين كشور، پرچم اسلام و پرچم انقلاب بلند است و نام امام زنده و جاودانه است. ما مردم اين زمان، بحمدالله به فضل پروردگار، اين توفيق را پيداكردهايم كه آن راه را مجددا برويم و اسم اسلام را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم. در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد. ملت ايران حاضر نيست اين قلدرى را كه امريكا بهخرج مىدهد، قبول كند. درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام لله و درس محبت و عشق است. درسهاى عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیرى است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابىعبدالله الحسین علیهالسلام انجام دادید. نام امام حسین علیهالسلام را خدا بزرگ کرده است و اوست که حادثهى کربلا را در تاریخ نگه داشته است.
۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اوّل و آخر، تقواست و توصیه اصلی به توشهگیری از تقواست. کسی مثل حسینبنعلی علیهالسّلام که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوِ انحطاط را بگیرد امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سراشیب سقوط جامعه قرار میگیرد. «و انا من حسین»؛ یعنی دین پیامبر، زنده شده حسینبنعلی است. حادثه کربلا، عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه است که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمیشود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خود، تاریخ را نجات دادند. در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین کودک نور دیده سوگلی پیامبر است. حسینبنعلی؛ عزیزترین عزیزان پیامبر است ؛ کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعه اسلامی و محبوب دل همه مردم، او را در آغوش میگیرد و به مسجد میبرد. همه میدانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است، هر جایی که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدی میدرخشد. همه برای او احترام قائلند. امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سرعت سراشیب سقوط قرار میگیرد، جان خودش را، جان عزیزانش را، جان علی اصغرش را، جان علی اکبرش را و جان عباسش را فدا میکند؛ اما نتیجه میگیرد. وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر میکند. امام حسین در دوران کودکی، محبوب پیامبر بود؛ خود او هم پیامبر را بینهایت دوست میداشت. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: عاشورا غیر از درسهایش، عبرتهایی دارد که مخصوص زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد. درسهای عاشورا، یک بحث زنده و جاودانه و همیشگی است و مخصوص زمان معیّنی نیست. درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، انقلاب عظیم و کبیری است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابیعبداللَّه الحسین علیهالسّلام انجام دادید. حادثه عاشورا را باید فهمید که چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. حادثه عاشورا، خیلی عظیم است. فاجعه، خیلی تکان دهنده و بینظیر است. وقتی که امام حسین علیهالسّلام به شهادت رسید، در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «فلما ان قتل الحسین صلواتاللَّهعلیه اشتدّ غضب اللَّه تعالی علی اهل الارض»؛ وقتی که حسین علیهالسّلام کشته شد، غضب خدا درباره مردم شدید شد. معصوم است دیگر. بنابراین، جامعه مورد نعمت الهی، به سمت غضب سیر میکند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: عدالت، یعنى هر چیزى را به جاى خود گذاشتن و به هر کسى حق او را دادن. تربیت انسانها کار تدریجی است؛ کار دفعی نیست ولایت، یعنی حکومتی که همراه با محبّت، همراه با پیوستگی با مردم ، همراه با عاطفه نسبت به آحاد مردم است، فقط فرمانروایی و حکمرانی نیست. نام امام زنده و جاودانه است. حضرت زینب، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آنچنان که شایسته دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت و امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خودشان، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ارزشها تهیدست میشود و به نقطهای میرسد که فقط یک پوسته ظاهری باقی میماند. ناگهان یک امتحان بزرگ پیش میآید؛ مانند امتحان قیام ابیعبداللَّه و جامعه در این امتحان مردود میشود. کسی مثل حسینبنعلی علیهالسّلام که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوِ انحطاط را بگیرد امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یکتنه در مقابل سراشیب سقوط جامعه قرار میگیرد. «و انا من حسین»؛ یعنی دین پیامبر، زنده شده حسینبنعلی است. حادثه کربلا، عظیم و حماسه پُرشور و ماجرای عاشقانه است که واقعاً جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه، نمیشود قضایای کربلا را فهمید. باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. خیلی تلاش کردند که حادثه عاشورا را به فراموشی بسپارند؛ اما نتوانستند ... در روز عاشورا راویانی بودند که ماجراها را مینوشتند و ثبت میکردند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
باید با چشم عاشقانه نگاه کرد تا فهمید حسینبنعلی در این تقریباً یک شب و نصف روز، چه کرده و چه عظمتی آفریده است! لذاست که در دنیا باقی مانده و تا ابد هم خواهد ماند. خیلی تلاش کردند که حادثه عاشورا را به فراموشی بسپارند؛ اما نتوانستند ... در روز عاشورا راویانی بودند که ماجراها را مینوشتند و ثبت میکردند ... بدانید که حتی جزئیات حادثه کربلا هم ثبت شده است؛ چه کسی کدام ضربه را زد، چه کسی اوّل زد، چه کسی فلان چیز را دزدید؛ همه اینها ذکر شده است. آن کسی که مثلاً قطیفه حضرت را دزدید و به غارت برد، معلوم است؛ یعنی خاندان پیامبر و دوستانشان نگذاشتند که این حادثه در تاریخ گم شود. در قضایای کربلا زیاد میبینید که امام حسین گریه کرد. این گریه، گریه جزع نیست؛ همان شدّت عاطفه است؛ چون اسلام عاطفه را در فرد رشد میدهد. ماجرای امام حسین، نجاتبخشىِ یک ملت نبود، نجاتبخشىِ یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود ... امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با حرکت خود، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شهیدان ما نیز مانند بانوی بزرگوار اسلام در راه حق درخشانی به شهادت رسیدند، که برای کتمان و اخفاء آن، از همهی ابزارها و وسائل زمان، استفاده میشد. سنت لایتغیر الهی نگذاشت، که زهرای مرضیه، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند، و آن ستاره درخشان خونین، درگذشت زمان به خورشیدی تابان بدل شد. و امروز نام او و یاد مظلومیت او، از همهی حصارهای کتمان، عبور کرده است، و به اعتماد دلها و جانها رسیده است. و این درخشندگی و فزایندگی، ادامه خواهد داشت: انا اعطیناک الکوثر... ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امروز، دستهای مجرم، که از آغاز انقلاب و بخصوص در دوران دفاع مقدس همه سعی شان این بود، که حقانیت درخشان و مظلومانهی یاوران خمینی عزیز را، کتمان کنند در کار آنند که خاطرههای دوران جنگ را، به دست تند با دهای تبلیغات مغرضانه بسپرند، و آنها را در وادی فراموشی رها کنند، ولی بیشک موفق نخواهند شد. همت و غیرت و ایمان صادقانهی خیل عظیم مؤمنان انقلاب و اسلام بخصوص جوانان غیور و صالح که بدنهی عظیم ملت ایران را تشکیل میدهند، یکبار دیگر در تاریخ تجربهی احیاء نام و یاد آن حق مظلوم را، تکرار خواهند کرد. و به توفیق الهی خورشید فروزان شهادت، همهی حجابهای تحریف و فریب را، خواهد شکافت. ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای: نام و یاد شهیدان عزیز ما نیز، همانند سیدهی عالمیان، با گذشت زمان نورانیتر و نافذتر خواهد شد. پروردگارا شهیدان را در جامعهی ما روز به روز عزیزتر فرما و همهی مشتاقان شهادت را توفیق پیوستن، به آن کاروان مبارک در سیر عرشی و ربوبیاش، عنایت کن، و دعای حضرت بقیه الله ارواحنا فداه را، سایهی سر آنان قرار ده، و روح امام راحل عظیمالشأن را با آنان محشور فرما. آمین با رب العالمین. ۱۳۷۷/۰۷/۰۲
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
حجاب یک ضرورت شریعتی است؛ شریعت است؛ ضرورت شرعی است؛ یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد؛ این را همه باید بدانند. این که حالا خدشه کنند، شبهه کنند که آیا حجاب هست، لازم است، ضروری است، نه، جای خدشه و شبهه ندارد؛ یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود، منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند، اینها را نباید متّهم کرد به بیدینی و ضدانقلابی. (14/10/1401)
بخشهایی از وصیت نامه شهید احمد دشتی رحمت آبادی
شهادت: بهمن 1359 در سوسنگرد
برادران من حتى فرصت نيافتم حضور امام امت برسم، اگر توانستيد حتما براى من به حضور امام برويد و به ايشان بگوييد که از خدا برايمان طلب آمرزش کند و از ايشان براى اينکه واقعا ما را در راه الله قرار داد تشکر کنيد برادران و خواهران من اميدوارم که همگى به اماممان خمينى عزيز ايمان داشته باشيم و گوش به فرمان اين رهبر بزرگ و رهبرى که هميشه خارى در چشم امپرياليسم شرق و غرب بوده و خواهد بود ... ملت ايران نبايد از شهيد دادن وحشتى داشته باشند و بگويند که جوان هايمان را از دست دادهايم. نه اين درست نيست، درخت اسلام خون مىخواهد تا بتواند رشد کند همه مىدانند که اين انقلاب براى حفظ قرآن و اسلام بوده است و روى اين اصل خدا ما را يارى خواهد کرد و تا زمانى که خدا را داريم از هيچ چيز و هيچ ابرقدرتى وحشت نداريم ... اميدوارم که برادران پاسدار در تشييع جنازه برادر کوچکشان شرکت کرده و راه پاک شهيدان اسلام را ادامه دهند و هميشه در پشت سر امام و روحانيون مبارز که همان راه اسلام اصيل است قدم بردارند و هر عمل ضد انقلابى را که هر مفسدى مىخواهد بر عليه انقلاب و ولايت فقيه انجام دهد در نطفه خفه کنند والسلام.
فرازهایی از وصیتنامه شهید علیرضا نهروانحیدرآبادی
شهادت: بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ در اروندرود
به نام آن کسی که انسانها را روی بهترین رختخوابها میمیراند به نام آن کسی که انسانها را روی بهترین رختخوابها میمیراند، ولی انسان دیگری را در میان میلیونها گلوله حفظ میکند. به نام آن کسی که به شما هدیهای عطا میکند و پس از چندی آن را از شما پس میگیرد و به امید ظهور هرچه سریعتر منجی عالم بشریت حضرت حجت، مهدی موعود (عج). شهادت را از دست ندهید آنقدر به جبههها میروم و میجنگم، تا این که شهید شوم و یا اسلام پیروز شود. ما در این دنیا مثل مسافر هستیم و حتماً باید بگذریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ پس بهتر است قبل از این که مرگ، ما را در رختخواب غافلگیر کند ما برویم و در راه خدا کشته شویم و ما او را غافلگیر کنیم. نگذاریم که چنین شهادتی را از دست بدهیم. استغفار و دعا، بهترین درمانها برای تسکین دردها است پدر و مادر عزیزم! من به شما و خواهران و برادران، خیلی علاقه داشتم و به خدا قسم شما را از آنچه روی زمین بود از همه بیشتر دوست داشتم؛ ولی عشق خدا و دفاع از اسلام از اینها خیلی بالاتر است. برادران! استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردها است. آنها باید از مردن بترسند که مرگ را فنا میدانند در خاتمه سخنی با بدخواهان: گمان نکنید که جوانان ما از مُردن و از شهادت میترسند. شهادت ارثی است که از اولیا به ما رسیده است. آنها باید از مردن بترسند که مرگ را فنا میدانند؛ ولی ما که بعد از مرگ را حیات اخروی میدانیم، ترس و هراسی نداریم. این خائنان هستند که باید بترسند.
شهید اصغر موسیزاده يكم بهمن 1349، در شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود ... تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. روحاني بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. هفتم بهمن 1365، در شلمچه بر اثراصابت تركش به سر و پا، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. متن وصیت نامه شهید اصغر موسیزاده: مساجد را خالی نگذارید. این جبههها با پایبندی مساجد پایبند میباشد. در مراسم مذهبی شرکت کنید.
شهید سید عبدالحسین موسویپور شهواری
شهادت: هفتم بهمن 1365، در شلمچه
وصیت نامه شهید سید عبدالحسین موسویپور شهواری: شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن با مرگ خویش بر دشمن پیروز میشود. شهید قلب تاریخ است. همچنان که قلب به رگهای خشک اندام خون حیات و زندگی میدهد. جامعهای که رو به مردن میرود، جامعهای که فرزندانش ایمان خویش را از دست دادهاند و جامعهای که به مرگ تدریجی گرفتار است تسلیم را تمکین کرده است. جامعهای که احساس مسئولیت را از یاد برده است و اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت بازمانده است. شهید همچون قلبی به اندامهای خشک مرده بی رمق جامعه خون خویش را میرساند. بزرگترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل ایمان جدید به خویشتن را میبخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید. امام حسین(ع) یک درس بزرگتر از شهادتش را به ما داده است و آن نیمه گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است، حجی که همه اجدادش و پدرانش برای احیای این سنّت جهاد کردند، این حج را نیمه تمام میگذارد و شهادت را انتخاب میکند.
بخشی از وصیت نامه شهید ستار مظفری
شهادت: هشتمین روز از بهمن ماه 1362
با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نايب بر حقش حضرت امام خمينى بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، بهتر است وصيت نامهام را با سخنى از رسولاكرم (ص) آغاز كنم كه فرمودهاند: خونى كه در راه خدا ريخته شود با ارزش ترين خون هاست و همچنين حضرت امام فرمودهاند: شهادت فوزى بس عظيم است. من پاى به اين سرزمين مقدس گذاشتهام تا در راه اسلام با كفار بجنگم، و از حريم مملكت اسلامى دفاع كنم، و اگر هم خدا قبول كرد در اين راه شهيد شدم، يعنى به آرزوى هميشگى خود رسیده ام. دوستان خوبم اگر من شهيد شدم مرا از ياد نبريد، حتماً نماز را سروقت بخوانيد و يادتان نرود كه به نماز جمعه برويد، زندگى نامه و وصيتنامههاى شهدا را بخوانيد از آنها درس عبرت بگیرید، امام را دعا كنيد و او را تنها نگذاريد، در تشييع پیکر شهدا و مجالس مذهبی شرکت کنید. سخنى چند با خانواده عزيزم و در حقيقت وصيتى چند به خانوادهام: از خداوند منان مى خواهم كه هميشه سالم و تندرست باشيد، در مرگ من هيچ گاه ناراحت نباشيد و افتخار كنيد كه شما هم شهيدى را به اسلام بزرگ و اين انقلاب اسلامى تقديم نمودهاید همانند كوه استوار باشيد زيرا از استوارى و پابرجايى خانواده های شهداست كه وحدت و يكپارچگى بين امت اسلام حكم فرماست. از خواهران عزیزم می خواهم برای شهادت من گریه نکنند، برای مظلومیت امام حسین(ع) گریه کنید، براى بهشتىها، رجائىها، باهنرها گریه کنید که مظلوم از دنیا رفتند. پدر و مادر عزیزم اگر سرزمين مقدس عراق به دست سپاهيان اسلام از دست بعثيان كافر آزاد شد وان شاءالله كه مىشود شما هم به كربلا مىرويد و امام حسين و ديگر ائمه را زيارت مىكنيد و از آنها بخواهيد كه اين شهيدى كه به اسلام هديه نمودهايد قبول كنند ...
بخشی از وصیت نامه شهید کریم کُلمی شهادت: هفتم مهرماه سال 1363 در منطقه عملیاتی میمک
من از تمام ملت مسلمان ایران میخواهم که امام را تنها نگذارند و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشند و از ملت به پا خواسته ایران میخواهم که راه این شهیدان را ادامه دهند زیرا این انقلاب با خون این شهیدان به اینجا رسیده است ما باید از خون این شهیدان دفاع کنیم ... ما تا آخرین قطره خونی که داریم در راه این انقلاب و این شهیدان خواهیم جنگید و همیشه امام را دعا کنید.
بخشی از وصیت نامه شهید علی محمد دهقانی
شهادت: 9 آذر 1360 در بستان
به شما خواهرانم توصیه می کنم که از این به بعد باید بار مسئولیت و رسالت پیام خون را بدوش بگیرید و زینب گونه عمل کنید زیرا آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند. در اینجا لازم دانستم که این چند نکته را به عرض برادران و خواهران دینی برسانم شما که در پشت جبهه هستید و این گونه ایثار و فداکاری می کنید قدر این رهبر عظیم الشان را بدانید و در این زمان که فریاد حسین گونه اش به گوش شما می رسد او را یاری کنید و همیشه وحدت را که ضامن پیروزی است حفظ کنید و برای تحقق اسلام و آگاه کردن نسل جوان جامعه از هیچ کوششی دریغ نورزید و از انقلاب اسلامی که با خون شهیدانی همچون مطهری ، بهشتی ، رجایی و باهنرها آبیاری شده حراست کنید. و پیام خون این شهیدان عزیز و همه از جان گذشتگان راه دین را به گوش جهانیان برسانید و این را بدانید و ابرقدرتها بدانند تا پیروزی انقلاب و برقراری حکومت عدل اسلامی در جهان از پای نخواهیم نشست و از خدا می خواهم که انقلابمان را به حکومت مهدی (عج) متصل کند به امید چنین روزی.
شهید مدافع حرم شهید «سعید علیزاده»
بخشی از وصیت نامه شهید صمد بيات
شهادت: بيست و یکم دي 1365، در شلمچه
... از برادران خود میخواهم در كارهاي نيك همديگر را ياري كنند و نيز نماز را حتماً فراموش نكنند، چون ما براي نماز جنگ مي كنيم. از شما خواهشمندم در آخر نماز خود براي طول عمر اين امام امّت و اين بت شكن قرن و اين پير رشيد جماران و منجي ايران دعا كنيد و خواستار سلامتي ايشان باشيد. ديگر اينكه در آخر هر نماز براي رزمندگان پيروز، پيروزي عظيمتر و بزرگتر را خواستار باشيد و منافقان و كساني كه به اين انقلاب توهين كرده و ضرر مي زنند را راهنمایي كنيد. برادران عزيز! اميدوارم هميشه در زندگي با ايمان و تقواي قوي خودتان بر دشواري ها غلبه كنيد و با صبر و روحيهاي عالي در زندگي پيشروي كنيد.
شهید "سیدمحمد حسینی"
شهادت: هنهم بهمن ماه 1364
بخشی از وصیت نامه:
سلام و درود خداوند بر پيامبر بزرگ اسلام.
خداوند سایهی اين رهبر بزرگ را از سر این امت شهیدپرور کوتاه نکند تا صاحب اصلي اين حرکت و مملکت ظهور کند؛ امت شهیدپروري که بهراستی ایثارگریشان نشانهی پربار بودنشان از معنويات اسلام است. امتي که هرلحظه بودنشان در جبهه نشانهی رشد مذهبي و انقلابي آنها است.
اي امتي که فرزندان پاک و مخلص خود را تقديم انقلاب اسلامي کرديد! شما که به کافران دين خدا نه گفتيد و لباس ذلت را به درآورديد و لباس خونين اباعبدالله لايه را به تن کرديد و لحظاتی از نبرد با الحاد و کفر نايستاديد؛ شما که هميشه فريادتان با خميني است و دعايتان بر خميني است و راهتان با خميني است؛ اين پيروزي را بر شما تبريک ميگويم.
شما را به کلام خدا قسم! شمارا به پيامبر بزرگ اسلام قسم تا ظهور حضرت مهدي شبيه امام عزيزمان را ياري کنيد؛ مرجع عزيزمان را ياري کنيد؛ وگرنه موجب برانگيختن غضب و خشم الهي خواهيد شد. امت حزبالله! زمان، زمانحساس است.
جنگ ميان حق و باطل با تمام قوا ادامه دارد. دشمنان داخلي و خارجي عليه اين انقلاب توطئه میکنند. کساني که در لواي اسلام ولي مخالف ولایتفقیه توطئه میکنند، بر شماست که درصحنه باشيد و شجاعانه و صبورانه با اين عوامل کفر بستیزید و به دشمن امان ندهيد. پيروزي از آن اسلام است.
خداوندا! از گناهان اين حقير و بیچاره درگذر و اگر سعادت شهادت نصیبم شد، چند وصيت دارم: مادرم! مرا ببخشيد که نتوانستم خدمات زياد شمارا جبران کنم. از خداوند برایم طلب مغفرت کن. برايم دعا کن که در آتش دوزخ نسوزم. مرا ببخشي مادر مهربان و عزيزم. برادران و خواهران عزيزم مرا ببخشيد و اين بندهاي گناهکار را دعا کنيد. عيال عزيزم! مرا بخش که همسر خوبي برائت نبودم. خداوند به شما صبر دهد. مقاوم و استوار با کمک خداوند ايستادگي کنيد و مرا دعا کنيد. شما آگاه بوديد که من آگاهانه در جبهه حضور داشته و هیچکس و هيچ تبليغي مرا به جبهه نکشاند، مگر یاریکردن اسلام عزيز ...
بخشی از وصیت نامه شهید «اسماعیل برهانی»
شهادت: هفتم بهمن ۱۳۶۶ در ارتفاعات گوجار
«خواهرم! زینب زمان باش و با ناملایمات، دست و پنجه نرم کن، در برابر سختیها و دشواریها استوار باش و حجاب و پاکدامنی را سرلوحه زندگیات قرار بده.»
اسلام به من فهماند که چگونه بیندیشم برادران عزیز! شما را به تقوی سفارش میکنم. خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) میکنم. افتخارم این است مسلمانم؛ زیرا اسلام به من فهماند که چگونه بیندیشم و چگونه راهم را انتخاب کنم. این دفاع موقعیتی بود که عاشورای حسینی، بار دیگر در این سرزمین زنده شود و نشان داد که هنوز هم حسینیها هستند که حکومت الله را در سراسر جهان برقرار سازند.
امروز در راه عقیدهای جهاد میکنیم که به حقانیت آن آگاهیم من با کمال میل به جبهه آمدم؛ زیرا ما فقط به خودمان تعلق نداریم، یعنی خلق نشدیم که راحت طلب باشیم و فقط درپی آسایش دنیوی، بلکه برای آزمایش آفریده شدیم تا با سربلند بیرون آمدن از این آزمون به زندگی جاوید آن جهان دست یابیم. جوانان عزیز! درخت انقلاب احتیاج به خون دارد تا سیراب بماند. اکنون که صدای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان به گوش میرسد، بر همه ملت مسلمان واجب است که لبیک بگوییم. امروز در راه عقیدهای جهاد میکنیم که به حقانیت آن کاملاً آگاهیم و غیر از این برای ما راهی نیست، یا پیروز میشویم و یا با شهادتمان اسلحهای مرگبار بر فرق دشمنان اسلام فرود میآوریم. «و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین [۱] را خداوند به بندگان صالح خود وعده داده است.»
رمز جاودانگی در خون شهید نهفته است و بانگ تکبیر از قطرهقطره خون او بلند است
راه و حرکت ما تازه آغاز نشده، بلکه از تاریخ هابیل و قابیل شروع شده است. ما با نثار خون خود، زمینه حکومت حضرت مهدی (عج) را فراهم میکنیم. عزیزان! نمیتوانیم در این دنیایی که هر لحظه، خون بیگناهی به دست اربابان مزدوری چون کارتر، صدام و دیگر جنایتکاران به زمین میریزد، ساکت باشیم و حرفی نزنیم. باید در صف حق قرار گیریم، چه بهتر که در این راه شهادت نصیب ما بشود. رمز جاودانگی در خون شهید نهفته است و بانگ تکبیر از قطرهقطره خون او بلند است. راه ولایت فقیه استمرار راه انبیاست.
خدایا! تو خودت به من جان دادی و خودت هم جانم را خواهی گرفت، پس مرا در صراطی قرار بده که در لحظه جان دادن حسرت نخورم. بارالها! آنقدر گناه کردم و از فرمانت سرپیچی نمودم، که شرمندهام و از تو میخواهم مرا از آمرزیدگان درگاهت قرار بدهی و شهادت در راهت را نصیبم کنی. پروردگارا! اسلام و مسلمین را یاری ده و پیروزی را هر چه زودتر برای مسلمین نایل گردان. خدایا! از تو میخواهم در ظهور امام زمان تعجیل کنی و بر سلامتی نایبش بیفزایی و عمرش را افزون گردانی.
بخشی از وصیت نامه شهید محمدرضا قریببلوک
شهادت: پنجم تیر ۱۳۶۱
مسئول خون شهدا باشید
مسئول خون شهدا باشید. اگر در راه نبرد علیه کفر، سستی کنید، مدیون هستید و باید راه شهدا را ادامه دهید. ای مادرم! ناراحت نباش، چون پسر خود را در راه اسلام دادهای. نگو من پسرم را داماد نکردم. مگر خون ما از خون قاسم و علی رنگینتر است. مادرم! برادران مرا خوب تربیت کن و کمک به مستمندان بکنند. برای من گریه نکنید، برای حسینبنعلی گریه کنید و سیاه نپوشید و برای امام حسین (ع) سیاه بپوشید.
ای خواهرانم! مانند زینب باشید که چگونه مصیبت حسین (ع) را تحمل کرد و حجاب خود را حفظ کنید. اگر من شهید شدم، دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه مردم بدانند که من از دنیا چیزی را با خود نبردم و چشمهایم را باز بگذارید تا همه بفهمند که من کورکورانه کشته نشدهام.
شهید مدافع حرم شهید نوید صفری
دستنوشته شهید: زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید. آه که تمام حسرتم این است که چقدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه نصیبم نشد و بدانید هرکه 40 روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک عاشورا هم قیامت میکند با روضه ارباب از زبان مادر و خواهرش. انشاءالله شرمنده شما نباشم.
بسیجی شهید داوود جاودانیان از بسیجیان تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد
شهادت: 1401/11/13 در ارتفاعات شمالغرب و در حین انجام ماموریت
شهید «شهرام حیدری» رئیس پلیس اطلاعات شهرستان جوانرود
تعبیر معصوم نسبت به ایشان: از امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام نقل شده است در مورد خواهرشان ام کلثوم سلام الله علیها تعبیر می کردند به (سیدةُ نساءِ المسلمین)
الذریعةالطاهرة ص162ح216
لحظه واپسین مادرش حضرت زهرا :
آنگاه ام کلثوم را به سینه چسبانید و فرمود: اِذا بَلَغها فَلَها فِی المنزل ثُمّ الله لها چون ام کلثوم به سنّ بلوغ رسید،آنچه در خانه است از آنِ اوست،پس از آن نیز خدا پناه اوست.
بحارالانوارج82ص27
در آستانهءشهادةمولا: در شب نوزدهم ماه رمضان، امیرالمومنین در خانه حضرت ام کلثوم افطار کردند و تا صبح نخوابیدند و خبر شهادتشان را به دخترشان فرمودند.
مناقب آل ابیطالب ج3ص356
خطبه های نورانی: چندین خطبه از حضرتش در تاریخ مانده است: 1-خطبه ای در روز ورود به کوفه:
یااهل الکوفه!سواَةًلکم،مالکم خذلتُم حُسیناً و قَتَلتموه ...
2-خطبه ای به اهل کوفه وقتی نان میدادند: یا اهل کوفه!حَجَر فی راس مَن تَصَدّقَ عَلَینا ...
3-خطبه ای در مجلس ابن زیادملعون:
وقتی ابن زیاد صدا زد:کدامین از شما ام کلثوم است؟حضرتش فرمود: ماتُریدُ مِنّی یا عَدّو الله ...
4-خطبه ای در ورود به شام :
وقتی هنگام ورود شمر به امام حسین علیه السّلام جسارت می کرد،حضرت ام کلثوم سلام الله علیها فرمودند: کَذِبتَ یا لَعینُ!اِبنُ اللّعینِ! ...
5-خطبه ای در کاخ یزیدملعون: وقتی خواهر یزید رو به اُسراء کرد وگفت:کدامین از شما ام کلثوم است؟ حضرتش فرمود: ها اَنَا،وَیلَکِ،اِبنةُ الاِمامِ الزّکی ...
شعرهای عاشورایی: حضرت ام کلثوم سلام الله علیها نخستین مرثیه سرایِ امام حسین علیه السّلام بودند و از ایشان دَه مرثیه برای شهدایِ کربلا سُروده شده که معروفترین آن، مرثیه ایست که به هنگام ورود به مدینه سرودند: مَدینَةَ جَدّنا لاتَقبَلینا فَبِالحَسَراتِ وَالاَحزانِ جِئنا ...
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
«وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ» و (نیز به خاطر بیاورید) آن زمان که شما را از فرعونیان رهایی بخشیدیم، که همواره شما را به بدترین وجهی آزار میدادند، پسران شما را سر میبریدند و زنان شما را زنده نگه میداشتند و در این امر، برای شما آزمایش بزرگ و سختی از طرف پروردگارتان بود.
و(لی) کسانیکه کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنانند اهل دوزخ که همیشه در آن خواهند بود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۴۹:
«فرعون»؛ عنوان پادشاهان روم، «کسری»؛ عنوان پادشاهان ایران و «خاقان»؛ عنوان پادشاهان ترک بود.
فرعونِ زمان حضرت موسی علیهالسّلام، رامسیس اوّل، نام داشت که میگویند جسدش در موزۀ قاهره نگهداری میشود. «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً» «یونس، ۹۲»
واژۀ «یَسُومُونَکُمْ» از ریشۀ «سوم» بهمعنی پیدرپی دنبال چیزی رفتن است و «یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ» یعنی شما را به صورت مداوم عذاب میکردند.
یکی از عذابها و شکنجهها، کشتن پسران بود که این امر، یا بهخاطر خوابی بود که در تعبیر آن به فرعون گفته بودند: تو به دست مردی از بنیاسرائیل از بین خواهی رفت، و یا به خاطر جلوگیری از رشد بنیاسرائیل بود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۴۹:
۱. آزادی از سلطۀ طاغوتها، از بزرگترین نعمتهاست. چنانکه خداوند از میان همۀ نعمتها، نام آن را برده است. «نَجَّیْناکُمْ»
۲. بیان سختیها و تلخیهای گذشته، لذّت آزادی امروز را چندین برابر میکند. «یَسُومُونَکُمْ»، «یُذَبِّحُونَ»، «یَسْتَحْیُونَ»
۳. طاغوتها، بدون اطرافیان قدرت ندارند. «آلِ فِرْعَوْنَ»
۴. ناگواری و آزادی، هر دو وسیلۀ آزمایش و تربیت هستند. «بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ»
۵. محو نیروهای دفاعی و توسعۀ نیروهای رفاهی، کار فرعونی است. «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ»
۶. طاغوتها برای حفظ نظام و سلطۀ خود، به هر نوع شکنجهای دست میزنند. «یَسُومُونَکُمْ»، «یُذَبِّحُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۰ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» و (بهخاطر بیاورید) هنگامیکه دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را درحالیکه شما تماشا میکردید، غرق کردیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۰:
ماجرای عبور بنیاسرائیل از رود نیل، در چند سورۀ قرآن بیان شده است. «طه، ۷۷ شعراء، ۶۳ دخان، ۲۴»
خداوند با شکافتن آب، از طریق زدن عصای حضرت موسی علیهالسّلام، آنان را از رود دریا گونۀ نیل، عبور داد.
در این آیه، سه معجزۀ الهی در کنار هم مطرح شده است:
۱. نقش اسباب، بستهبه ارادۀ حکیمانه خداوند است. موسی یک عصا دارد که گاهی از سنگ آب میجوشاند «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ» و گاهی به آب خورده و از میان آن راه گشوده میشود. «فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ»
۲. پایان شب سیه، سفید است. بنیاسرائیل بعد از آن همه شکنجه و بلا به رفاه و نجات رسیدند. «فَأَنْجَیْناکُمْ»
۳. انتقام از ستمگران در حضور ستمدیدگان، مرهمی برای آنهاست. «أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» و (بهخاطر بیاورید) هنگامیکه با موسی چهل شب وعده گذاردیم و شما پس از (آمدن) او (به میقات) گوساله را (معبود خود) گرفتید، درحالیکه ستمکار بودید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۱:
نام حضرت موسی علیهالسّلام در سی و چهار سورۀ قرآن و ۱۳۶ مرتبه آمده است.
ماجرای میعاد حضرت موسی، در سورههای اعراف و طه نیز آمده است. «اعراف، ۱۴۲ طه، ۸۶»
محلّ وعده، کوه طور و مدّت آن ابتدا سیشب معیّن شده بود و در وعدهگاه، دهشب دیگر به آن اضافه شد که این مدّت برای دریافت کتاب تورات بود، ولی بنیاسرائیل علیرغم اینکه رهبری همچون هارون، برادر حضرت موسی، را در میان خود داشتند، همۀ نعمتها و الطاف الهی را فراموش کرده و به سراغ گوسالهپرستی رفتند.
گوسالهای از طلا که بهدست مجسمهسازی هنرمند به نام سامری، در غیاب موسی ساخته شده بود. با توجّه به آیات قرآن منظور از وعده، در آیۀ ۵۱ چه بوده است؟
منظور، گرفتن تورات، اثبات مقام خلافت برای هارون، آزمایش بنیاسرائیل، بوده است. چند عامل در سقوط جامعۀ بنیاسرائیل به دامن شرک، نقش داشت؟
و: زمینۀ مساعد و سابقۀ گاوپرستی. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۱:
۱. کنارهگیری رهبران الهی از جامعه برای مدّت محدود بهمنظور عبادت خدا، کاری شایسته و نیکو است. «تفسیر راهنما»، «واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۲. عبادت در چهلشب و به دور از مردم، دارای آثار خاصّی است. «أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۳. عدد چهل، در دریافت وحی و الهامات روحانی نقش دارد. «أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»
۴. شرک، ظلم به انسانیّت است؛ زیرا که انسان دست خود را از دست خداوند برمیدارد و در دست نااهلان عاجز میگذارد. «وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۲ - تفسیر نور:
«ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» آنگاه پس از آن (انحراف) از شما درگذشتیم تا شاید شکر (این نعمت را) بهجاآورید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۲:
توبه از شرک، ایمان آوردن و اظهار شهادتین است؛ زیرا بعثت انبیا، برای نجات انسان از شرک و کفر است.
بنابراین آیۀ «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ» «نساء، ۴۸ و ۱۱۶» که میفرماید: خداوند شرک را نمیبخشد. مربوط به کسانی است که درحالشرک از دنیا بروند و به توحید و یگانهپرستی باز نگردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۲:
۱. حتّی برای شرک و گوسالهپرستی نیز راه توبه و بازگشت وجود دارد. «ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ»
۲. عفو الهی، خود زمینهای برای شکرگزاری است. «عَفَوْنا»، «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» و (نیز به خاطر آورید) هنگامیکه به موسی کتاب (تورات) و فرقان دادیم، تا شاید شما هدایت شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۳:
فرقان، وسیلهای است که حق را از باطل جدا میسازد و چون در کتاب آسمانی حق از باطل جدا میشود، به آن فرقان گفته میشود.
شاید هم مراد از فرقان، با توجّه به اینکه در کنار کتاب آمده است، همان معجزات نُهگانه یا حقایق دیگری باشد که غیر از تورات به حضرت موسی عطا شده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۳:
۱. کتب آسمانی، بیانگر حق و مایۀ افتراق آن از باطل هستند. «الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ»
۲. حجّت از طرف خداوند تمام است، ولی مردم بهخاطر هوسها، گاهی حق را نمیپذیرند. «لَعَلَّکُمْ»
۳. هدف از نزول کتب آسمانی، هدایت مردم است. «الْکِتابَ»، «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۴ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» و (به خاطر بیاورید) زمانیکه موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، شما با (به پرستش) گرفتن گوساله، به خود ستم کردید؛ پس بهسوی خالق خود توبه کرده و باز گردید و یکدیگر را به قتل نرسانید. این کار برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است، پس خداوند توبۀ شما را پذیرفت، زیرا او توبهپذیر مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۴:
مراد از «قتل نفس» در جملۀ «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»، خودکشی نیست؛ بلکه یکدیگر را کشتن است.
و یا نظیر آیۀ «فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ» «نور، ۶۱»؛ یعنی همدیگر را سلام دهید.
پذیرفتن این نحو توبۀ سخت، برای یهودیان فضلیت است؛ زیرا خداوند در انتقاد از مسلمانان منافق میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ» «نساء، ۶۶» یعنی: اگر بر آنان فرمان کشتن همدیگر را واجب مینمودیم و یا فرمان خروج از سرزمین خودشان را صادر میکردیم، آن را جز افراد اندکی انجام نمیدادند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۴:
۱. مردم را با محبّت برای پذیرش حدود الهی آماده کنید. «یا قَوْمِ» «فَاقْتُلُوا»
۲. شرک، ظلم به نفس است. «ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ»
۳. هر چه برهان و معجزه و دلیل بیشتر عرضه شود، تکلیف سنگینتر و تخلّف از آن خطرناکتر خواهد بود. گوسالهپرستی، بعد از دیدن آن همه معجزه، توبهای جز اعدام ندارد. «فَتُوبُوا» «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»
۴. حکم مرتد، قتل است. «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ»
۵. مرگ در رحمت الهی، بهتر از زندگی در لعنت الهی است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۶. اجرای حدود الهی، گرچه بهقیمت قتل انسان باشد، بهنفع اوست. «فَاقْتُلُوا» «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۷. اساس دستورات الهی، خیررسانی بهانسان است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»
۸. برای جریمههای سنگین، باید برکات زیادی گفته شود تا مردم آماده پرداخت آن شوند. «فَاقْتُلُوا» «ذلِکُمْ خَیْرٌ»، «فَتابَ عَلَیْکُمْ»، «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۵ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» و (نیز به خاطر آورید) هنگامیکه گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خدا را آشکارا (به چشم خود) ببینیم، پس صاعقه (جان) شما را گرفت، درحالیکه تماشا میکردید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۵: قوم حضرت موسی چند گروه شدند؟
قوم حضرت موسی دو گروه شدند:
الف: گروهی برگزیده، که همراه موسی علیهالسّلام برای مناجات و شنیدن کلام خداوند به کوه طور آمدند، ولی وقتی گفتوگوی خدا و موسی را شنیدند، گفتند: از کجا بدانیم که این صدا از خداست، باید خدا را با چشم ببینیم تا بپذیریم.
ب: گروه دیگر که با هارون ماندند، ولی در غیاب حضرت موسی، گوسالهپرست شدند. در سورۀ اعراف «اعراف، ۱۵۴» در مورد کسانیکه دیدن خدا را طلب کردند، میفرماید: «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» آنها را زمینلرزه گرفت.
شاید صاعقهای که در این آیه مطرح است، همراه با زمینلرزه بوده و آنها با این صاعقه از دنیا رفتند؛ چون آیۀ بعد میفرماید: شما را بعد از مرگ دوباره برانگیختیم.
روحیّۀ سؤالکنندگان، یکسان نیست.
موسی و مردم هر دو تقاضای دیدن خدا کردند، لکن موسی به نمایندگی از مردم و با ادب گفت: «أَرِنِی»؛ ولی قوم موسی با تکبّر گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً»، ما هرگز ایمان نخواهیم آورد مگر آنکه خدا را آشکارا ببینیم.
لذا خداوند در جواب موسی فرمود: «لَنْ تَرانِی»، تو هرگز مرا نخواهی دید.
امّا در برابر قوم، قهرش را فرستاد.
این آیه پیامبر اسلام را تسلیت و دلداری میدهد که از درخواستهای بیهودۀ مردم نگران مباش؛ زیرا مردم از موسی درخواستهای خطرناکتر داشتند.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۵:
۱. از عاقبت لجاجت، جسارت، بیادبی و توقّعات نابهجای گذشتگان، عبرت بگیرید. «لَنْ نُؤْمِنَ» «فَأَخَذَتْکُمُ»
۲. برای گروهی منطق و استدلال و موعظه کافی است؛ ولی برای گروهی قهر و غلبه لازم است. «فَأَخَذَتْکُمُ»
۳. اگر خداوند نیست تا او را ببینید، امّا آثار او که دیدنی است؛ چرا با دیدن آنها ایمان نمیآورید. «فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۶ - تفسیر نور:
«ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» سپس شما را پس از مرگتان (حیات بخشیدیم و) برانگیختیم، شاید شکر او را بهجاآورید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۶:
زندهکردن مجدّدِ کسانی که در اثر صاعقه از بین رفتند، بهدنبال پریشانی و نگرانی و دعای حضرت موسی علیهالسّلام بود که در سورۀ اعراف « اعراف، ۱۵» انشاءاللّه بحث آن خواهد آمد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۶:
۱. رجعت و معاد، امر محالی نیست. بعضی از مردگان در همین دنیا زنده شدهاند. «بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ»
۲. رمز بروز برخی تلخیها و سپس نجات از آنها، پیدا شدن روحیّۀ شکرگزاری است. «بَعَثْناکُمْ» «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۷ - تفسیر نور:
«وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» و ابر را بر شما سایبان ساختیم و «منّ» و «سَلوی» بر شما نازل کردیم (و گفتیم:) از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادیم بخورید، (ولی شما با بهانهجوییهای خود، کفران نعمت کردید. بدانید که) آنها به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم نمودند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۷:
پس از نجات بنىاسرائیل از سلطهى فرعون، به آنان دستور داده شد که وارد سرزمین فلسطین شوند. آنها به بهانهى اینکه در آنجا، افراد ستمگرى هستند، سرپیچى کرده و به موسى گفتند: با خدایت به جنگ آنان برو، ما همین جا نشستهایم. قهر خداوند آنها را فراگرفت و مدّت چهل سال در بیابانِ «تیه» ماندگار شدند، ولى خداوند در آنجا نیز براى آنان ابرها را چون سایهبان قرار داد و دو نوع غذاى طبیعى و گوارا به نامهاى «مَنّ و سَلوى»، در دسترس آنان گذاشت.
«مِنْ»، به شیرهى مخصوص درختان که چون قطره بر روى آنها مىنشیند، گفته مىشود که همان صَمغ است وبرخى به معنى عسل وقارچ گرفتهاند. «سلوى» به پرندگانى مخصوص که شبیه کبوترند مىگویند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۷:
۱. ابر و باد و باران، به فرمان خداوند هستند. «ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ»
۲. رازق بودن خداوند، محدود به شرایط خاصّی نیست. در بیابان بیآبوعلف هم، رزق طبیعی میفرستد. «وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی»
۳. خداوند، رزق انسان را از حلال و پاکیزه مقدّر کرده است. «طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»
۴. تخلّف از فرامین الهی، ظلم بر خویشتن است. «أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»
و اءنذر به الذین یخافون اءن یحشروا إ لى ربهم لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع لعلهم یتقون(۵۱)
ترجمه: ۵۱ - به وسیله آن (قرآن ) کسانى را که از روز حشر و رستاخیز مى ترسند، بیم ده ، (روزى که در آن روز) یاور و سرپرست و شفاعت کننده اى جز او (خدا) ندارند، شاید پرهیزکارى پیشه کنند.
تفسیر در پایان آیه گذشته فرمود که نابینا و بینا یکسان نیستند، و به دنبال آن در این آیه به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد به وسیله قرآن کسانى را انذار و بیدار کن که از روز رستاخیز بیم دارند یعنى تا این اندازه چشم قلب آنها گشوده است که احتمال مى دهند حساب و کتابى در کار باشد، و در پرتو این احتمال ، و ترس از مسؤ لیت ، آمادگى براى پذیرش یافته اند (و انذر به الذین یخافون ان یحشروا الى ربهم ). شاید کرارا گفته ایم که تنها وجود یک رهبر لایق و برنامه هاى جامع تربیتى براى هدایت افراد کافى نیست ، بلکه یک نوع آمادگى در خود افراد نیز لازم است همانطور که نور آفتاب به تنهائى براى یافتن راه از چاه کفایت نمیکند بلکه چشم بینا هم لازم دارد، و نیز بذر مستعد و آماده مادام که زمین آماده و مستعدى وجود نداشته باشد بارور نمیگردد. از آنچه گفتیم روشن شد که ضمیر به به قرآن بازگشت میکند، اگر چه قرآن در آیات قبل با صراحت ذکر نشده ولى از قرائن روشن مى شود. همچنین منظور از یخافون (میترسند) همان احتمال زیان و ضرر است که هر عاقلى به هنگام قرار گرفتن در برابر دعوت انبیاء و رهبران الهى در فکرش پیدا مى شود که شاید گفتار آنها حق باشد، و مخالفت با آن موجب زیان و خسران گردد، پس چه بهتر که در دعوت آنها مطالعه کنم و دلائل آنها را ببینم . این یکى از نخستین شرطهاى هدایت است و همان است که علماى عقائد آن را به عنوان لزوم دفع ضرر محتمل دلیل وجوب مطالعه در دعوت مدعى نبوت و لزوم مطالعه درباره شناسائى خدا قرار داده اند. سپس مى گوید این گونه افراد بیدار دل از آن روز مى ترسند که جز خدا پناهگاه و شفاعت کننده اى وجود ندارد (لیس لهم من دونه ولى و لا شفیع ). آرى این گونه افراد را انذار کن و دعوت به سوى حق بنما، زیرا امید تقوا و پرهیزگارى درباره آنها هست (لعلهم یتقون ). البته نفى شفاعت و ولایت غیر خدا در این آیه هیچگونه منافاتى با شفاعت و ولایت مردان خدا ندارد، زیرا همانطور که قبلا اشاره کردیم منظور نفى شفاعت و ولایت بالذات است ، یعنى این دو مقام ذاتا مخصوص خدا است ، و اگر غیر او مقام ولایت و شفاعتى دارد به اذن و اجازه و فرمان او است همانطور که قرآن صریحا مى گوید: من ذا الذى یشفع عنده الا باذنه کیست که در پیشگاه او جز به فرمان او شفاعت کند؟ (بقره : 255). براى توضیح بیشتر در این زمینه و در زمینه بحث شفاعت به طور کلى ، به جلد اول تفسیر نمونه صفحه 160 و جلد دوم صفحه 189 و 196 مراجعه فرمائید.
بلا و گرفتارى بر مؤمنى وارد نمى شود مگر آنکه خداوند عزوجل بر او الهام مى فرستد که به درگاه باری تعالى دعا نماید و آن بلا سریع بر طرف خواهد شد.
ولی چنانچه از دعا خوددارى نماید ، آن بلا و گرفتارى طولانى می گردد. پس هرگاه فتنه و بلائى بر شما وارد شود ، به درگاه خداوند مهربان دعا و زارى نمائید...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حضرت زهرا سلاماللهعلیها در دوران زندگی خود با فراز و نشیبها، آزمونهای بینظیر و محنتهای متعددی مواجه شدند اما در همه عرصهها در اوج بودند/ حضرت زهرا و حضرت علی و فرزندان گرامی آنان نمونه عالی یک خانواده اسلامی هستند که الگوبرداری از همراهی، همدلی، اخلاص و مجاهدت آن بزرگواران میتواند جامعه اسلامی را به اوج برساند.
استکبار، چه بخواهد و چه نخواهد؛ امریکا، چه بخواهد و چه نخواهد؛ صهیونیسم، چه بخواهد و چه نخواهد، اسلام از نو بیدار شده و این قهرمان عظیم قرنها، دوباره در وسط صحنه بپاخاسته است. هیچ کارى هم از دست دشمنان اسلام ساخته نیست ... ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
در حوادث گوناگون ... ملت ما نشان داد که در مقابل حادثه، ذلیل نشده است؛ بلکه بر حادثه سوار شد، از حادثه به عنوان یک درس استفاده کرد، دشمنش را شناخت و فهمید که استکبار جهانی و نفاق خبیث، تا کجا با اسلام و قرآن و حاکمیت اسلامی، معارض و مخالف است. ملت ما، در حوادث گوناگون ... بدون استثنا ایستادگی و مردانگی کرد، آگاهی نشان داد و حادثه را به سود خود تغییر داد. ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
این انقلاب، چون با نام خداست، همیشه با شیطانها مواجه است. چون معتقد به طرفداری از مستضعفان و مظلومان است، همیشه با قلدران و زورگویان و مستکبران، دستبهگریبان است. چون برای ارزشهای انسانی حرکت میکنید، همیشه کسانی که با ارزشهای انسانی مخالفند، از شما ناراضیند. باید شما آبدیده باشید. باید شما روحاً و قلباً مجهز باشید ... ۱۳۶۹/۰۴/۰۶
در مقابل فرهنگ کفر و استکبار، مسلمین را ضعیف بار آورده بودند که احساس ضعف میکردند. در جاهایی که امروز میلیونها مسلمان توانستهاند سهم و حقی در حکومتها به دست بیاورند، تا قبل از انقلاب اسلامی، کسی جرأت نمیکرد دم از اسلام بزند. در این کشورهای اسلامی که امروز ائمهی جمعه و جماعاتشان، تشکیلات به وجود میآورند و مسجدها رونق پیدا میکنند و کانون تحرک میشوند، تا دیروز مسجدها متعلق به یک مشت پیرمرد از کار افتاده بود. امروز آن مسجدها، جای جوانان و کانون جنبشهاست. این را شما کردید. این را حرکت شما و قائد عظیمالشأنتان - آن مرد الهی - بود که انجام داد.۱۳۶۹/۰۴/۰۶
اینکه علمای اسلام و ملت انقلابی ما و دلسوزان جامعه، اینقدر روی مسألهی ولایت فقیه عادل تکیه میکنند و امام بزرگوار ما(رضواناللَّهتعالی علیه)، آن را آنقدر مهم میشمردند، به خاطر همین بود که اگر این مسألهی معنوی را از جامعهی اسلامیمان سلب بکنیم - همچنانکه آن کسانی که دلسپرده به روشهای غربی بودند و ارزشهای غربی برای آنها اصل بود، در باب حکومت در جامعهی اسلامی، میخواستند در سالهای اول، به همان شیوههای غربی عمل بکنند - و اگر ما این اشتباه را میکردیم و بکنیم که در مسألهی حکومت و مدیریت جامعه، ملاک و معیار اسلامی را فراموش بکنیم و به سمت همان فرمهای رایج دنیایی برویم، معنای جامعهی اسلامی ما از بین خواهد رفت. این نقطه، تعیینکننده است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
وقتی برای یک ملت، قضیهی ولایت و حکومت حل شود، آن هم به شکلی که در غدیر خم حل شد، حقیقتاً آن روز برای آن ملت، عید است. چون اگر ما بگوییم که مهمترین و حساسترین مسألهی هر ملتی، همین مسألهی حکومت و ولایت و مدیریت و حاکمیتِ والای بر آن جامعه است، این تعیینکنندهترین مسئله برای آن ملت است. ملتها هرکدام به نحوی، این قضیه را حل کردهاند؛ ولی غالباً نارسا و ناتمام و حتّی زیانبخش. پس، اگر ملتی توانسته باشد این مسألهی اساسی را به نحوی حل کند که در آن، همه چیز آن ملت کرامت او، معنویت او، توجه او به خدا، حفظ سعادت دنیایی او و بقیهی چیزهایی که برای یک ملت مهم است رعایت شده باشد، واقعاً آن روز و آن لحظه، برای آن ملت عید است. در اسلام، این قضیه اتفاق افتاد. روز عید غدیر، ولایت اسلامی یعنی رشحه و پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسم پیدا کرد و اینچنین بود که دین کامل شد. بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و به همین خاطر بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد. مسألهی ولایت در اسلام، اینطور مسألهیی است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
در نظام اسلامی، حاکم، ولی و دوست و سرپرست و برادر و مرتبط و برای مردم است. این، یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است که توانسته ولایت اسلامی را پیاده کند ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
روز عید غدیر، روز ولایت و روز تعیین کننده یی در سرنوشت جامعه ی اسلامی است ... مهمترین و حساسترین مسالهی هر ملتی، همین مسالهی حکومت و ولایت و مدیریت و حاکمیت والای بر آن جامعه است، این تعیینکنندهترین مساله برای آن ملت است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
روز عید غدیر، روز ولایت و روز تعیین کننده یی در سرنوشت جامعه ی اسلامی است ... در جامعهی اسلامی، کلمهی ولایت به حکومت اطلاق میشود و رابطهی بین ولی و مردم، یک رابطهی ولایتی است و ارتباط و اتصال آنها، غیرقابل انفکاک میباشد و تمام اجزای این جامعه، با یکدیگر متصلند و از هم جدا نیستند ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
غدیرخم، برای کسانی که اهل معنا و معنویت و درک حقایقند، درسهای فراوان و بینهایت و فوقالعادهیی دارد. برای ما نیز، درس صفا و معنویت و تقوا در مدیریت کشور و همهی بازوهای گرداننده و اجرایی دارد. ما باید این درس را از غدیر بگیریم و مطمئناً در این راه، دست قدرت الهی، کمک و پشتیبان ماست. ارادهی الهی بر این است که در این برهه از زمان، انشاءاللَّه کلمهی حق پیروز بشود و اسلام جایگاه برجستهی خودش را در دنیا پیدا بکند و این تلاشهای دشمنان هم، به جایی نخواهد رسید ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
این، افتخار نظام و جامعهی اسلامی است که ... با وجود اینهمه تبلیغات و کارشکنیهای دشمنان، مردم روزبهروز به آرمانهای این انقلاب و این نظام اسلامی، علاقهمندتر و دلبستهتر شدهاند و دشمن حقیقتاً در مقابل خواست و ارادهی این مردم، عاجز مانده است ... ۱۳۶۹/۰۴/۲۰
با صراحت میگویم این حوادث طراحی امریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای آنها است. مشکل اصلی آنها با ایران قوی و مستقل و پیشرفت کشور است. ملت ایران در این حوادث کاملاً قوی ظاهر شد و در آینده نیز هر جا که لازم باشد، شجاعانه وارد میدان خواهد شد ... ۱۱ /مهر/ 1401
دشمنان برای اینکه حرکت کشور را متوقّف کنند، نشستهاند برنامهریزی کردهاند برای دانشگاه و خیابان؛ دشمن برنامهریزی کرده که دانشگاه تعطیل بشود، نسل جوان سرگرم بشوند، برای مسئولین کشور مسائل جدیدی به وجود بیاید؛ در شمال غرب و جنوب شرق کشور مسائلی به وجود بیاید؛ اینها همه سرگرمکننده است؛ کارهایی است که برای این دارد ایجاد و تحریک میشود که حرکت پیشروندهی کشور را متوقّف کنند ... ۱۱ /مهر/ 1401
آن دشمنی که در اظهارات دیپلماسی میگوید ما قصد تهاجم به ایران و تغییر نظام جمهوری اسلامی را نداریم، ما با شما دشمنی نداریم و با ملّت ایران موافقیم، باطنش توطئه و ایجاد اغتشاش و نابود کردن امنیّت کشور و تحریک هیجان کسانی است که با یک هیجانی ممکن است تحریک بشوند و بیایند وسط خیابان؛ باطنش این است ... ۱۱ /مهر/ 1401
جامعهی ورزشی و هنری ما جامعهی سالمی است. عناصر مؤمن، علاقهمند، باشرف، در این جامعهی ورزشی و هنری کم نیستند، زیادند؛ حالا چهار نفر هم یک حرفی میزنند؛ حرف آنها ارزشی ندارد. اینکه حالا آیا عناوین مجرمانه بر حرف آنها تطبیق میکند یا نه، به عهدهی قوّهی قضائیّه است ... ۱۱ /مهر/ 1401
پیشرفتهای ۴۰ساله نشاندهنده صحت تحلیل انقلاب از جهان در مقابل تحلیل غربگراها است
۲۷ /مهر/ ۱۴۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
بازم میگی فتوشاپه؟ حضرت آیتالله خامنهای: «درباره ساخت تجهیزات پیشرفتهی موشکی و پهپادی که چند سال پیش از این میگفتند که اینها فتوشاپ است! وقتی که عکسهایش منتشر میشد، میگفتند این فتوشاپ است؛ حالا میگویند که پهپادهای ایرانی خیلی خطرناک است! چرا به فلان کس میفروشید، به فلان کس میدهید. خب، اینها کارهایی است که نخبهی ایرانی انجام داده؛ نخبهی ایرانی توانسته به کشور آبرو بدهد...» ۱۴۰۱/۰۷/۲۷
حجاب مایهی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهی مادیگرایان، مایهی اسارت زن نیست. زن با برداشتن حجابهای خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک میکند، خودش را سبک میکند، خودش را کمارزش میکند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفهی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است ... ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندی را خانمها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائی و جلوهفروشی، یک لحظه است و آثار سوء آن برای کشور، برای جامعه، برای اخلاق، حتّی برای سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالی که ملاحظهی عفاف، ملاحظهی حدود شرعی در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختیای داشته باشد، سختىِ کوتاهی است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگاری است. خود خانمها خیلی باید مراقبت کنند مسئلهی حجاب را، مسئلهی عفاف را؛ وظیفهی آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست ... ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
ملت ایران مزهى استقلال و طعم آزادى و عزت را چشیده است ...
آدم مستقل وابسته به خدا است ...
شهید محمد پالیزوانی شهید انقلاب اسلامی
شـهادت: 1357 توسط رژیم طاغوت
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
شوذب بن عبد اللّه همدانى شاکرى (غلام عابس)
شوذب از رجال و بزرگان شیعه و از انگشت شمار جنگجویان بود. حافظ حدیث و حامل حدیث از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بود. صاحب الحدائق الوردیه گفته است: شوذب مى نشست و شیعیان براى أخذ حدیث به خدمت او مى رسیدند و او شخصیّت ممتازى داشت. شوذب مولاى خود عابس را بعد از آمدن حضرت مسلم (علیه السّلام) به کوفه از کوفه تا مکه براى رساندن نامه حضرت مسلم (علیه السّلام) به حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) همراهى کرد و با او ماند تا به کربلا آمد و شهید شد.
شهید «ناصر ضیایی»
شهادت: نهم آذرماه 1360 در روستای باینگان پاوه هنگام درگیری با نیروهای سازمان مجاهدین خلق
بخشی از وصیت نامه:
اگر می خواهید رستگار شوید به دامان امام زمان چنگ زنید که همانا دامان او حَبْلُ الله است و گفتههایش را مو به مو اجرا کنید تا قلب امام زمان (عج) از شما راضى باشد. اى مسلمانان خود را از غرقاب ذلت نجات بدهید که همانا همه از خداییم و همه به سوى خدا بازمى گردیم، به خود بیاید و اسلام و قرآن را یارى کنید تا شاید خدا گناهانتان را ببخشاید و از شما راضى باشد.
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵
بخشی از وصیتنامه شهید «جواد محمدی»
شهادت: سیزدهم شهریور ماه 64 در هنگام شناسائی منطقه حورالعظیم
ای مردم با ایمان مانند مردم کوفه نباشید و از گرد حسین زمان خمینی بت شکن پراکنده نشوید. ای مردم قدر و ارزش امام و امت را بدانید و مواظب باشید که دشمنان اسلام این معلم زمانه را از شما نگیرند تا می توانید دعا در تعجیل امام زمان عجل الله تعالی و فرجه شریف کنید ... ارزش اسلام و انقلاب را بدانید خط امام را شناخته و در همه ی جهان دنباله رو امام باشید. برادران عزیزم با تمام قدرت راهم را ادمه دهید اسلحه ی افتاده ام را بگیرید و با دشمنان اسلام به نبرد برخیزید ...
تاریخ شهادت : 1396/03/16 | محل شهادت : حما - سوریه
در وصیت نامه شهید جواد محمدی آمده است:
اگر خدا لطف کرد و شهادت نصیب من شد، من در آن دنیا یقۀ بی حجاب ها را و کسانی که تبلیغ بی حجابی می کنند را می گیرم.
من آماده ام هزار بار برای سیدعلی خامنه ای بمیرم و زنده شوم و باز هم در رکاب ولی فقیه باشم.
سفارش به پاسداران، [اینکه] از مرگ نترسید، مرگ در رختخواب هم یقۀ ما را می گیرد، لذا سعی کنید طوری حرکت کنید، که مرگ شما با شهادت و همراه خون دادن باشد و خداوند به شما مباهات کند.
اگر امام سیدعلی خامنه ای گفتند: ببر، ببرید؛ و اگر گفتند نبر، نبرید. دستور مقام معظم رهبری باید عملی شود.
شهادت نوع مرگ را عوض می کند، ولی زمان آن را نه، و اگر من لایق باشم، شهادت نصیب من می شود.
من به صورت داوطلبانه برای نابودی اسرائیل به سوریه اعزام می شوم.
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۳۵ تا۳۶
إن كان كبر عليك إعراضهم فإن استطعت اءن تبتغى نفقا فى الارض اءو سلما فى السماء فتأتيهم باية و لو شاء الله لجمعهم على الهدى فلا تكونن من الجاهلين (۳۵) إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله ثم إليه يرجعون (۳۶)
ترجمه : ۳۵ - و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزن يا نردبانى به آسمان بگذار (و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كن ) تا آيه (و نشانه ديگرى ) براى آنها بياورى (ولى بدان اين لجوجان ايمان نمى آورند) اما اگر خدا بخواهد آنها را (اجبارا) بر هدايت جمع خواهد كرد (اما هدايت اجبارى چه سود دارد؟) پس هرگز از جاهلان نباش . ۳۶ - تنها كسانى اجابت (دعوت تو) مى كنند كه گوش شنوا دارند، اما مردگان (و آنها كه روح انسانى را از دست داده اند ايمان نمى آورند و) خدا آنها را (در قيامت ) مبعوث مى كند سپس به سوى او باز ميگردند.
تفسیر مردگان زنده نما اين دو آيه دنباله دلدارى و تسلى دادن به پيامبر است كه در آيات قبل گذشت . از آنجا كه فكر و روح پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از گمراهى و لجاجت مشركان زياد ناراحت و پريشان بود، و علاقه داشت با هر وسيله اى كه شده است آنها را به صف مؤ منان بكشاند، خداوند ميفرمايد: (اگر اعراض و روگردانى زياد بر تو سخت و سنگين است چنانچه بتوانى اعماق زمين را بشكافى و در آن نقبى بزنى و جستجو كنى و يا نردبانى به آسمان بگذارى و اطراف آسمانها را نيز جستجو كنى و آيه و نشانه ديگرى براى آنها بياورى چنين كن ) (ولى بدان آنان به قدرى لجوجند كه باز ايمان نخواهند آورد) (و ان كان كبر عليك اعراضهم فان استطعت ان تبتغى نفقا فى الارض او سلما فى السماء فتاتيهم باية ). نفق در اصل به معنى (نقب ، و راههاى زيرزمينى ) است ، و اگر به منافق گفته مى شود نيز به تناسب اين است كه علاوه بر راه و روش ظاهرى ، راه و روش مخفيانه اى نيز براى خود دارد و سلم به معنى نردبان است . خداوند با اين جمله به پيامبر خود مى فهماند كه هيچگونه نقصى در تعليمات و دعوت و تلاش و كوشش تو نيست ، بلكه نقص از ناحيه آنها است ، آنها تصميم گرفته اند حق را نپذيرند. لذا هيچگونه كوششى اثر نمى بخشد، نگران نباش . ولى براى اينكه كسى توهم نكند كه خداوند قادر نيست آنها را وادار به تسليم كند، بلافاصله مى فرمايد: (اگر خدا بخواهد مى تواند همه آنها را بر هدايت مجتمع كند يعنى وادار به تسليم در برابر دعوت تو و اعتراف به حق و ايمان كند) (و لو شاء الله لجمعهم على الهدى ). ولى روشن است كه اين چنين ايمان اجبارى بيهوده است ، آفرينش بشر براى تكامل بر اساس اختيار و آزادى اراده ميباشد، تنها در صورت آزادى اراده است كه ارزش (مؤ من ) از (كافر) و (نيكان ) از (بدان ) و (درستكاران ) از (خائنان ) و (راستگويان ) از (دروغگويان ) شناخته مى شود، و گر نه در ايمان و تقواى اجبارى هيچگونه تفاوتى ميان خوب و بد نخواهد بود، و اين مفاهيم در زمينه اجبار ارزش خود را به كلى از دست مى دهند. سپس مى گويد: (اينها را براى اين گفتيم كه تو از جاهلان نباشى ) يعنى : بيتابى مكن و صبر و استقامت را از دست مده و بيش از اندازه خود را به خاطر كفر و شرك آنها ناراحت مكن و بدان راه همين است كه تو مى پيمائى (فلا تكونن من الجاهلين ). شك نيست كه پيامبر از اين حقائق با خبر بود، اما خداوند اينها را به عنوان يادآورى و دلدارى براى پيامبرش بازگو مى كند، درست مانند اين است كه ما به كسى كه فرزندش را از دست داده ميگوئيم : (غم مخور دنيا دار فنا است ، همه از دنيا خواهند رفت ، و علاوه تو نيز هنوز جوان هستى و فرزندان ديگرى خواهى داشت ، بنابراين زياد بيتابى مكن ). مسلما فانى بودن دار دنيا، يا جوان بودن طرف ، مطلبى نيست كه بر او مخفى باشد تنها به عنوان يادآورى به او گفته مى شود. با اينكه آيه فوق يكى از دلائل نفى جبر است بعضى از مفسران مانند فخر رازى آن را از دلائل مسلك جبر گرفته ! و روى كلمه و لو شاء... تكيه كرده و مى گويد: از اين آيه معلوم مى شود كه خداوند نمى خواهد كفار ايمان بياورند! غافل از اينكه (مشيت و اراده ) در آيه فوق مشيت و اراده اجبارى است ، يعنى خداوند نمى خواهد مردم به زور و اجبار ايمان بياورند، بلكه مى خواهد با اراده و ميل خودشان ايمان بياورند، بنابراين آيه گواه روشنى بر نفى عقيده جبريون است .
در آيه بعد براى تكميل اين موضوع و دلدارى بيشتر به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گويد: (آنها كه گوش شنوا دارند دعوت تو را اجابت مى كنند و مى پذيرند) (انما يستجيب الذين يسمعون ). (و اما آنها كه عملا در صف مردگانند ايمان نمى آورند، تا زمانى كه خداوند آنها را در روز قيامت برانگيزاند و به سوى او بازگشت كنند) (و الموتى يبعثهم الله ثم اليه يرجعون ) آن روز است كه با مشاهده صحنه هاى رستاخيز ايمان مى آورند، ولى ايمانشان هم سودى ندارد، زيرا همه كس با مشاهده آن صحنه عظيم ايمان مى آورد، نوعى ايمان اضطرارى . شايد نياز به شرح نداشته باشد كه منظور از موتى (مردگان ) در آيه بالا مردگان جسمانى نيست ، بلكه مردگان معنوى است ، زيرا دو نوع حيات و مرگ داريم : حيات و مرگ مادى ، حيات و مرگ معنوى ، همچنين شنوائى و بينائى نيز دو گونه است : مادى و معنوى به همين دليل بسيار مى شود در مورد كسانى كه چشم و گوش دارند و يا زنده و سالمند اما حقائق را درك نمى كنند مى گوئيم : آنها كور و كرند و يا اصلا مرده اند، زيرا واكنشى را كه بايد يك انسان شنوا و بينا، يا يك انسان زنده ، در برابر حقائق از خود نشان دهد نمى دهند، در قرآن مجيد اين گونه تعبيرات فراوان ديده مى شود، و شيرينى و جاذبه خاصى دارد، بلكه قرآن به حيات مادى و بيولوژيكى كه نشانه آن تنها خور و خواب و نفس كشيدن است چندان اهميت نمى دهد، همواره روى حيات و زندگى معنوى و انسانى كه آميخته با تكليف و مسئوليت و احساس و درد و بيدارى و آگاهى است تكيه مى كند. ذكر اين نكته نيز لازم است كه : نابينائى و ناشنوائى و مرگ معنوى از خودشان سرچشمه مى گيرد، آنها هستند كه بر اثر ادامه گناه ، و اصرار و لجاجت در آن ، به اين مرحله مى رسند، زيرا همانطور كه اگر انسانى مدتها چشم خود را ببندد تدريجا بينائى و ديد خود را از دست خواهد داد و شايد روزى به كلى نابينا شود، اشخاصى كه چشم جان خود را در برابر حقائق ببندند تدريجا قدرت ديد معنوى خود را از دست خواهند داد!.
ریشه فتنه ها امام علی علیه السلام فرمودند: اِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اَهْواءٌ تُتَّبَعُ، وَ اَحْکامٌ تُبْتَدَعُ، یُخالَفُ فیها کِتابُ اللهِ وَ یَتَوَلّى عَلَیْها رِجالٌ رِجالا عَلى غَیْرِ دینِ اللهِ؛
همواره آغاز پیدایش فتنه ها پیروى از هوس هاى آلوده و احکام و قوانین ساختگى و جعلى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد و جمعى برخلاف آیین حق به حمایت از آن برمى خیزند. نهج البلاغه، خطبه 50.
حضرت آیتالله امام خامنهای
ملت اسلام اگر نام حسين را و ياد حسين را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد براى خود، از همه ى موانع و مشكلات عبور خواهد كرد. لذاست كه ما در انقلاب اسلامى، در نظام جمهورى اسلامى از صدر تا ذيل، همه - مردم، مسئولين، بزرگان، شخص امام بزرگوار ما - بر روى مسئله ى امام حسين و مسئله ى عاشورا و همين عزاداريهاى مردمى، تكيه كردند و جا دارد. اين عزاداريها جنبه ى نمادين دارد، جنبه ى حقيقى هم دارد؛ دلها را نزديك ميكند، معارف را روشن ميكند.
حضرت آیتالله امام خامنهای
جهاد مایهی عزّت است؛ نه فقط عزّت کشور و ملّت و آن جمعیّتی که مجاهدان از میان آنها برخاستهاند - آنکه به جای خود محفوظ؛ هر ملّتی که سربلند میشود، عزّت پیدا میکند، به برکت مجاهدت فرزندان خودش قدرت پیدا میکند 1397/12/22
حضرت آیتالله امام خامنهای
زن در منطق اسلام، موجودی است که دارای ایمان و عفاف است، متصدی مهمترین بخش تربیت است، در اجتماع اثرگذار است، رشد علمی و معنوی دارد، مدیر کانون بسیارمهم خانواده و مایه آرامش مرد است. اینها در کنار خصوصیات زنانه مانند لطافت و آمادگی دریافت انوار الهی است/ امروز، الگوی انحرافی زن، زن غربی است؛ شاخصه او برهنگی، و خصوصیتش جلب نظر مردان و موجب التذاذ مرد شدن است. 1396/12/17
حضرت آیتالله امام خامنهای
اینکه چهار دختر فریب بخورند و در خیابان حجابشان را بردارند، مسئله حقیری است. آن چیزی که من را حساس میکند طرح مسئله «حجاب اجباری» از دهان یک گروهی از خواص است. یعنی یک عدهای همان خطی را دنبال میکنند که دشمن نتوانسته بود آن را به نتیجه برساند/ آنچه که حرام شرعی است، نباید بصورت آشکار صورت بگیرد. شارع مقدس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود. 1396/12/17
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای نیروهای مسلح: ۱۱ / مهر / ۱۴۰۱ اغتشاش برنامهریزی شده بود؛ دشمنی با اصل ایران مستقل و قوی است؛ ملت قوی ظاهر شد درگذشت دختر جوان حادثه تلخی بود و دل ما را سوزاند بلوچها عمیقاً به جمهوری اسلامی وفادار و کُردها علاقهمند به کشور و نظام هستند
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
پلیس موظف به ایستادن در مقابل مجرم و تأمین امنیت جامعه است، بنابراین تضعیف پلیس به معنی تقویت مجرمین است و کسی به پلیس حمله میکند، مردم را در مقابل مجرمین، اراذل و اوباش، سارقان و زورگیران بیدفاع میگذارد.
سید حسن نصرالله:
دوست و دشمن خود را بشناسید و اگر نمیخواهید با دشمن بجنگید حداقل به آن پناه نبرید زیرا جز خیانت از او نخواهید دید.
می شود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت بخیر شد .....
«سعد بن حارث انصاری» و «ابو الحتوف حارث انصاری»، دو برادر کوفی و هر دو از خوارج بودند. این دو همراه عمربن سعد از کوفه برای جنگ با امام حسین به کربلا آمده و تا بعد از ظهر عاشورا نیز در سپاه کوفه بودند.
اما هنگامی که یاران امام علیه السلام به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فریاد بر آورد:« آیا کسی هست که ما را یاری کند؟» زنان و کودکان با شنیدن صدای امام علیه السلام به شیون و زاری پرداختند.
سعد و برادرش، ابو الحتوف، که صدای امام و شیون اهل بیتش را شنیدند، ناگهان به خود آمدند و به گفتند:« این حسین، پسر دختر پیامبر، است و ما در روز قیامت از جدّ او امید شفاعت داریم، چگونه با او جنگ کنیم؟» آنگاه به حمایت از امام علیه السلام با سپاه کوفه به جنگ پرداختند. این دو برادر با شعار « لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ وَلا طاعَةَ لِمَنْ عَصاهُ» یعنی همان شعار مشهور خوارج علیه امیرالمؤمنین (ع) به سپاه امام حسین(ع) پیوسته و با یزیدیان جنگیدند تا هر دو به شهادت رسیدند.
این اتفاق اشارات عجیبی دارد؛ اینکه صحرای کربلا، شهدایی با سابقه خوارج دارد و همگی شیعه به معنای مرسوم نبودند؛ اینکه این خوارج از بسیاری از شیعیان اسمی پیشی گرفتند؛ اینکه میشود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت به خیر شد و به جبهه حق پیوست از جمله این اشارات است.
شهید مدافع حرم شهید مهدی نوروزی چند صباحی قبل از شهادتش در سامرا، تنها فرزند و کودک شیرخواره خود «محمد هادی نوروزی» را در آغوش گرفته و وصیت خود با او را میان خانواده و در مقابل دوربین بیان میکند. فیلم و متن این وصایا و دعاهای پدرانه شهید مدافع حرمین سامرا در آستانه اربعین شهید برای نخستین بار منتشر میشود و در ادامه میآید:
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمد هادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین(علیه السلام) است. انشا الله آمده است انتقام حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بگیرد. انشاالله یار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنهای باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهل بیت(علیه السلام) باشد. وجودش خود تهدید [ برای دشمنان] باشد.»
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ويژه نامه شهادت امام حسن عسکري عليه السلام ... | ويژه نامه آغاز امامت و ولايت امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف ... | شهداي کربلا ... | شهيد مدافع حرم شهيد مهدي نوروزي
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
فداکارى بى نظیر در لیلة المبیت ... | علت عصبانیت غرب از زن ایرانی، درخشیدن او در میادین گوناگون با حفظ حجاب است ... | مردم دیندار و در میدان هستند ...
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۳۳تا۳۴
قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون فإنهم لا يكذبونك و لكن الظالمين بايات الله يجحدون (۳۳) و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا على ما كذبوا و اءوذوا حتى اءتاهم نصرنا و لا مبدل لكلمات الله و لقد جاءك من نباى المرسلين (۳۴)
ترجمه : ۳۳- ميدانيم كه گفتار آنها تو را غمگين مى كند ولى (غم مخور و بدان ) آنها تو را تكذيب نمى كنند بلكه ظالمان آيات خدا را انكار مى نمايند!. ۳۴- پيامبرانى پيش از تو نيز تكذيب شدند و در برابر تكذيبها صبر و استقامت كردند، و (در اين راه ) آزار ديدند تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد (تو نيز چنين باش ، و اين يكى از سنتهاى الهى است ) و هيچ چيز نميتواند سنن خدا را تغيير دهد و اخبار پيامبران به تو رسيده.
تفسیر همواره در راه مصلحان مشكلات بوده شك نيست كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در گفتگوهاى منطقى و مبارزات فكرى كه با مشركان لجوج و سرسخت داشت گاهى از شدت لجاجت آنها و عدم تاثير سخن در روح آنان و گاهى از نسبتهاى ناروائى كه به او مى دادند غمگين و اندوهناك مى شد، خداوند بارها در قرآن مجيد پيامبرش را در اين مواقع دلدارى مى داد، تا با دلگرمى و استقامت بيشتر، برنامه خويش را تعقيب كند، از جمله در نخستين آيه فوق ميفرمايد ما ميدانيم كه سخنان آنها تو را محزون و اندوهگين ميكند (قد نعلم انه ليحزنك الذى يقولون ). ولى بدان كه آنها تو را تكذيب نمى كنند و در حقيقت آيات ما را انكار مى كنند و بنابراين طرف آنها در حقيقت ما هستيم نه تو (فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين بايات الله يجحدون ). و نظير اين سخن در گفتگوهاى رائج ميان ما نيز ديده مى شود كه گاهى شخص (برتر) به هنگام ناراحت شدن نماينده اش به او مى گويد: غمگين مباش طرف آنها در واقع منم و اگر مشكلى ايجاد شود براى من است نه براى تو، و به اين وسيله مايه تسلى خاطر او را فراهم مى سازد. در تفسير آيه فوق مفسران احتمالات ديگرى نيز داده اند، ولى ظاهر آيه همان است كه در بالا گفتيم . اين احتمال نيز از جهتى قابل ملاحظه است كه : منظور از آيه اين است كه (مخالفان تو در حقيقت به صدق و راستى تو معتقدند، و در حقانيت دعوتت شك ندارند، اگر چه ترس از به خطر افتادن منافعشان مانع از تسليم در مقابل حق مى شود و يا تعصب و لجاجت اجازه قبول به آنها نميدهد.) از تواريخ اسلامى نيز استفاده مى شود كه حتى مخالفان سرسخت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در باطن به صدق و راستى او در دعوتش معتقد بودند از جمله اينكه نقل كرده اند كه روزى ابوجهل با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ملاقات كرد و با او مصافحه نمود كسى به او اعتراض كرد، چرا با اين مرد مصافحه مى كنى ؟ گفت به خدا سوگند مى دانم كه او پيامبر است و لكن ما زمانى تابع عبد مناف بوده ايم ! (يعنى پذيرفتن دعوت او سبب مى شود كه ما تابع قبيله آنان شويم )، و نيز نقل شده كه شبى ابوجهل و ابوسفيان و اخنس بن شريق كه از سران سرسخت مشركان بودند هر كدام به طور مخفيانه كه هيچكس متوجه او نشود، و حتى اين سه نفر از حال يكديگر هم با خبر نبودند، براى شنيدن سخنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در گوشه اى خزيده تا صبح تلاوت آيات قرآن را مى شنيدند، هنگامى كه سپيده صبح دميد، پراكنده شدند، اما در راه بازگشت به هم رسيدند و هر كدام عذر خود را براى ديگرى شرح مى داد، سپس عهد كردند كه اين كار را تكرار نكنند زيرا اگر جوانان قريش از آن آگاه گردند سبب گرايش آنها به محمد خواهد شد. شب ديگر هر كدام به گمان اينكه رفقايش آنشب نخواهد آمد براى شنيدن آيات قرآن به نزديكى خانه پيامبر و يا مجمعى كه مسلمانان داشتند آمد اما هنگام صبح باز سر آنان بر يكديگر فاش شد و به سرزنش يكديگر پرداختند و مجددا عهد و پيمان بستند كه اين آخرين بار بوده باشد. ولى اتفاقا اين كار در شب سوم باز تكرار شد، صبح (اخنس بن شريق ) عصاى خود را برداشت و به سراغ ابوسفيان آمد و به او گفت : صريحا با من بگو عقيده تو درباره سخنانى كه از محمد شنيدى چيست ؟ گفت به خدا سوگند من چيزهائى شنيدم كه آنها را به خوبى درك كردم ، و مقصود و مضمون آن را مى فهمم ، ولى آياتى نيز شنيدم كه معنى و مقصود آن را نفهميدم . اخنس گفت : من نيز به خدا سوگند چنين احساس ميكنم ، سپس برخاست و به سراغ ابوجهل آمد و همين سؤ ال را از او كرد كه راى تو درباره سخنانى كه از محمد شنيدى چيست ؟ او در جواب گفت چه مى خواهى بشنوم ؟ حقيقت اين است كه ما و فرزندان عبد مناف در به چنگ آوردن رياست با هم رقابت داريم آنها مردم را اطعام كردند ما نيز براى اينكه عقب نمانيم اطعام كرديم ، آنها مركب بخشيدند ما نيز مركب بخشيديم ، آنها بخششهاى ديگر داشتند ما نيز داشتيم و به اين ترتيب دوش به دوش يكديگر پيش مى رفتيم . اكنون آنها مى گويند ما پيامبرى داريم كه وحى آسمانى بر او نازل مى شود، اما ما چگونه مى توانيم در اين موضوع با آنها رقابت كنيم ؟!و الله لا نؤ من به ابدا و لا نصدقه : به خدا سوگند هرگز به او ايمان نخواهيم آورد و نه او را تصديق خواهيم نمود، اخنس برخاست و مجلس او را ترك گفت .
در روايت ديگرى مى خواهيم كه روزى (اخنس بن شريق ) با (ابوجهل ) روبرو شد، در حالى كه هيچكس ديگر در آنجا نبود، به او گفت . راستش را بگو محمد صادق است يا كاذب ؟ هيچ كس از قريش در اينجا غير از من و تو نيست كه سخنان ما را بشنود. ابوجهل گفت واى بر تو والله به عقيده من او راست مى گويد و هرگز دروغ نگفته است ولى اگر بنا شود خاندان محمد همه مناصب را به چنگ آورند: پرچم حج ، آب دادن به حجاج ، پرده دارى كعبه ، و مقام نبوت ، براى بقيه قريش چه باقى ميماند؟!. از اين روايات و مانند آنها استفاده مى شود كه بسيارى از دشمنان سرسخت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در باطن به صدق گفتار او معترف بودند اما رقابتهاى قبيلگى و مانند آن ، به آنها اجازه نمى داد، و يا شهامت آن را نداشتند كه رسما ايمان آورند. البته اين را نيز مى دانيم كه اين گونه اعتقاد باطنى مادام كه با روح تسليم آميخته نشود كمترين اثرى نخواهد داشت ، و انسان را در سلك مومنان راستين قرار نمى دهد. در آيه بعد، براى تكميل اين دلدارى ، به وضع انبياى پيشين اشاره كرده مى گويد: اين موضوع منحصر به تو نبوده است (رسولان پيش از تو را نيز تكذيب كردند) (و لقد كذبت رسل من قبلك ). (اما آنها در برابر تكذيبها و آزارها استقامت ورزيدند تا نصرت و يارى ما به سراغشان آمد و سرانجام پيروز شدند) (فصبروا على ما كذبوا و اوذواحتى اتاهم نصرنا). (و اين يك سنت الهى است كه هيچ چيز نمى تواند آن را دگرگون كند) (و لا مبدل لكلمات الله ). بنابراين تو هم در برابر تكذيبها و آزارها و حملات دشمنان لجوج و سرسخت روح صبر و استقامت را از دست مده ، و بدان طبق همين سنت امدادهاى الهى و الطاف بيكران پروردگار به سراغ تو خواهد آمد، و سرانجام بر تمام آنها پيروز خواهى شد (و اخبارى كه از پيامبران پيشين به تو رسيده است كه چگونه در برابر مخالفتها و شدائد استقامت كردند و پيروز شدند گواه روشنى براى تو است ) (و لقد جائك من نبا المرسلين ). در حقيقت آيه فوق به يك اصل كلى اشاره مى كند و آن اينكه هميشه رهبران صالح اجتماع كه براى هدايت توده هاى مردم به وسيله ارائه مكتب و طرحهاى سازنده با افكار منحط و خرافات و سنن غلط جامعه بپا مى خاستند با مخالفت سرسختانه جمعى سودجو و زورگو كه با پر و بال گرفتن مكتب جديد، منافعشان به خطر مى افتاد، روبرو مى شدند. آنها براى پيشرفت مقاصد شوم خود از هيچ كارى ابا نداشتند، و از تمام حربه ها: حربه تكذيب ، تهمت محاصره اجتماعى ، آزار و شكنجه ، قتل و غارت و هر وسيله ديگر استفاده مى كردند، اما حقيقت با جاذبه و كشش و عمقى كه دارد سرانجام - طبق يك سنت الهى - كار خود را خواهد كرد، و اين خارهاى سر راه برچيده خواهند شد، اما شك نيست كه شرط اساسى اين پيروزى بردبارى و مقاومت و استقامت است . قابل توجه اينكه در آيه فوق از سنن تعبير به كلمات الله شده است زيرا كلم و كلام در اصل به معنى تاثيرى است كه با چشم يا گوش درك مى شود ( (كلم ) به معنى تاثيرات عينى ، و (كلام ) به معنى تاثيراتى است كه با گوش درك مى شود) سپس توسعه پيدا كرده است ، و علاوه بر الفاظ به معانى نيز كلمه گفته مى شود، و حتى به (عقيده ) و (مكتب ) و (روش و سنت ) نيز اطلاق مى گردد.
إن كان كبر عليك إعراضهم فإن استطعت اءن تبتغى نفقا فى الارض اءو سلما فى السماء فتأتيهم باية و لو شاء الله لجمعهم على الهدى فلا تكونن من الجاهلين (۳۵) إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله ثم إليه يرجعون (۳۶)
ترجمه : ۳۵ - و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزن يا نردبانى به آسمان بگذار (و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كن ) تا آيه (و نشانه ديگرى ) براى آنها بياورى (ولى بدان اين لجوجان ايمان نمى آورند) اما اگر خدا بخواهد آنها را (اجبارا) بر هدايت جمع خواهد كرد (اما هدايت اجبارى چه سود دارد؟) پس هرگز از جاهلان نباش . ۳۶ - تنها كسانى اجابت (دعوت تو) مى كنند كه گوش شنوا دارند، اما مردگان (و آنها كه روح انسانى را از دست داده اند ايمان نمى آورند و) خدا آنها را (در قيامت ) مبعوث مى كند سپس به سوى او باز ميگردند.
تفسیر مردگان زنده نما اين دو آيه دنباله دلدارى و تسلى دادن به پيامبر است كه در آيات قبل گذشت . از آنجا كه فكر و روح پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از گمراهى و لجاجت مشركان زياد ناراحت و پريشان بود، و علاقه داشت با هر وسيله اى كه شده است آنها را به صف مؤ منان بكشاند، خداوند ميفرمايد: (اگر اعراض و روگردانى زياد بر تو سخت و سنگين است چنانچه بتوانى اعماق زمين را بشكافى و در آن نقبى بزنى و جستجو كنى و يا نردبانى به آسمان بگذارى و اطراف آسمانها را نيز جستجو كنى و آيه و نشانه ديگرى براى آنها بياورى چنين كن ) (ولى بدان آنان به قدرى لجوجند كه باز ايمان نخواهند آورد) (و ان كان كبر عليك اعراضهم فان استطعت ان تبتغى نفقا فى الارض او سلما فى السماء فتاتيهم باية ). نفق در اصل به معنى (نقب ، و راههاى زيرزمينى ) است ، و اگر به منافق گفته مى شود نيز به تناسب اين است كه علاوه بر راه و روش ظاهرى ، راه و روش مخفيانه اى نيز براى خود دارد و سلم به معنى نردبان است . خداوند با اين جمله به پيامبر خود مى فهماند كه هيچگونه نقصى در تعليمات و دعوت و تلاش و كوشش تو نيست ، بلكه نقص از ناحيه آنها است ، آنها تصميم گرفته اند حق را نپذيرند. لذا هيچگونه كوششى اثر نمى بخشد، نگران نباش . ولى براى اينكه كسى توهم نكند كه خداوند قادر نيست آنها را وادار به تسليم كند، بلافاصله مى فرمايد: (اگر خدا بخواهد مى تواند همه آنها را بر هدايت مجتمع كند يعنى وادار به تسليم در برابر دعوت تو و اعتراف به حق و ايمان كند) (و لو شاء الله لجمعهم على الهدى ). ولى روشن است كه اين چنين ايمان اجبارى بيهوده است ، آفرينش بشر براى تكامل بر اساس اختيار و آزادى اراده ميباشد، تنها در صورت آزادى اراده است كه ارزش (مؤ من ) از (كافر) و (نيكان ) از (بدان ) و (درستكاران ) از (خائنان ) و (راستگويان ) از (دروغگويان ) شناخته مى شود، و گر نه در ايمان و تقواى اجبارى هيچگونه تفاوتى ميان خوب و بد نخواهد بود، و اين مفاهيم در زمينه اجبار ارزش خود را به كلى از دست مى دهند. سپس مى گويد: (اينها را براى اين گفتيم كه تو از جاهلان نباشى ) يعنى : بيتابى مكن و صبر و استقامت را از دست مده و بيش از اندازه خود را به خاطر كفر و شرك آنها ناراحت مكن و بدان راه همين است كه تو مى پيمائى (فلا تكونن من الجاهلين ). شك نيست كه پيامبر از اين حقائق با خبر بود، اما خداوند اينها را به عنوان يادآورى و دلدارى براى پيامبرش بازگو مى كند، درست مانند اين است كه ما به كسى كه فرزندش را از دست داده ميگوئيم : (غم مخور دنيا دار فنا است ، همه از دنيا خواهند رفت ، و علاوه تو نيز هنوز جوان هستى و فرزندان ديگرى خواهى داشت ، بنابراين زياد بيتابى مكن ). مسلما فانى بودن دار دنيا، يا جوان بودن طرف ، مطلبى نيست كه بر او مخفى باشد تنها به عنوان يادآورى به او گفته مى شود. با اينكه آيه فوق يكى از دلائل نفى جبر است بعضى از مفسران مانند فخر رازى آن را از دلائل مسلك جبر گرفته ! و روى كلمه و لو شاء... تكيه كرده و مى گويد: از اين آيه معلوم مى شود كه خداوند نمى خواهد كفار ايمان بياورند! غافل از اينكه (مشيت و اراده ) در آيه فوق مشيت و اراده اجبارى است ، يعنى خداوند نمى خواهد مردم به زور و اجبار ايمان بياورند، بلكه مى خواهد با اراده و ميل خودشان ايمان بياورند، بنابراين آيه گواه روشنى بر نفى عقيده جبريون است .
در آيه بعد براى تكميل اين موضوع و دلدارى بيشتر به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گويد: (آنها كه گوش شنوا دارند دعوت تو را اجابت مى كنند و مى پذيرند) (انما يستجيب الذين يسمعون ). (و اما آنها كه عملا در صف مردگانند ايمان نمى آورند، تا زمانى كه خداوند آنها را در روز قيامت برانگيزاند و به سوى او بازگشت كنند) (و الموتى يبعثهم الله ثم اليه يرجعون ) آن روز است كه با مشاهده صحنه هاى رستاخيز ايمان مى آورند، ولى ايمانشان هم سودى ندارد، زيرا همه كس با مشاهده آن صحنه عظيم ايمان مى آورد، نوعى ايمان اضطرارى . شايد نياز به شرح نداشته باشد كه منظور از موتى (مردگان ) در آيه بالا مردگان جسمانى نيست ، بلكه مردگان معنوى است ، زيرا دو نوع حيات و مرگ داريم : حيات و مرگ مادى ، حيات و مرگ معنوى ، همچنين شنوائى و بينائى نيز دو گونه است : مادى و معنوى به همين دليل بسيار مى شود در مورد كسانى كه چشم و گوش دارند و يا زنده و سالمند اما حقائق را درك نمى كنند مى گوئيم : آنها كور و كرند و يا اصلا مرده اند، زيرا واكنشى را كه بايد يك انسان شنوا و بينا، يا يك انسان زنده ، در برابر حقائق از خود نشان دهد نمى دهند، در قرآن مجيد اين گونه تعبيرات فراوان ديده مى شود، و شيرينى و جاذبه خاصى دارد، بلكه قرآن به حيات مادى و بيولوژيكى كه نشانه آن تنها خور و خواب و نفس كشيدن است چندان اهميت نمى دهد، همواره روى حيات و زندگى معنوى و انسانى كه آميخته با تكليف و مسئوليت و احساس و درد و بيدارى و آگاهى است تكيه مى كند. ذكر اين نكته نيز لازم است كه : نابينائى و ناشنوائى و مرگ معنوى از خودشان سرچشمه مى گيرد، آنها هستند كه بر اثر ادامه گناه ، و اصرار و لجاجت در آن ، به اين مرحله مى رسند، زيرا همانطور كه اگر انسانى مدتها چشم خود را ببندد تدريجا بينائى و ديد خود را از دست خواهد داد و شايد روزى به كلى نابينا شود، اشخاصى كه چشم جان خود را در برابر حقائق ببندند تدريجا قدرت ديد معنوى خود را از دست خواهند داد!.
و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه قل إ ن الله قادر على اءن ينزل ءاية و لكن اءكثرهم لا يعلمون (۳۷)
ترجمه: ۳۷ - و گفتند چرا نشانه (و معجزه اى ) از طرف پروردگارش بر او نازل نميگردد، بگو خداوند قادر است كه نشانه اى نازل كند، ولى بيشتر آنها نمى دانند.
تفسیر در اين آيه يكى از بهانه جوئى هاى مشركان مطرح شده است ، به طورى كه در بعضى از روايات آمده جمعى از رؤ ساى قريش هنگامى كه از معارضه و مقابله با قرآن عاجز ماندند به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گفتند اينها فايده ندارد اگر راست مى گوئى معجزاتى همانند عصاى موسى ، و ناقه صالح ، براى ما بياور، قرآن در اين باره مى گويد: آنها گفتند: چرا آيه و معجزه اى از طرف پروردگار بر اين پيامبر نازل نشده است ؟! (و قالوا لو لا نزل عليه آية من ربه ). روشن است كه آنها اين پيشنهاد را از روى حقيقت جوئى نمى گفتند، زيرا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به اندازه كافى براى آنها معجزه آورده بود، و اگر چيزى جز قرآن با آن محتويات عالى در دست او نبود، همان قرآنى كه در چندين آيه آنها را رسما دعوت به مقابله كرده ، و به اصطلاح تحدى نموده است و آنها در برابر آن عاجز مانده اند، براى اثبات نبوت او كافى بود، اما اين بوالهوسان بهانه جو از يكسو مى خواستند قرآن را تحقير كنند، و از سوى ديگر از قبول دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سر باز زنند، لذا پى در پى درخواست معجزه تازه مى كردند، و مسلما اگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تسليم خواسته هاى آنها ميشد با جمله هذا سحر مبين همه را انكار مى كردند همانطور كه از آيات ديگر قرآن استفاده مى شود. لذا قرآن در پاسـخ آنها مى گويد: به آنها بگو خداوند قادر است آيه و معجزه اى (كه شما پيشنهاد مى كنيد) بر پيامبر خود نازل كند (قل ان الله قادر على ان ينزل آية ). ولى اين كار يك اشكال دارد كه غالب شما از آن بى خبريد و آن اينكه اگر به اينگونه تقاضاها كه از سر لجاجت مى كنيد ترتيب اثر داده شود سپس ايمان نياوريد همگى گرفتار مجازات الهى شده ، نابود خواهيد گشت ، زيرا اين نهايت بى حرمتى نسبت به ساحت مقدس پروردگار و فرستاده او و آيات و معجزات او است ، لذا در پايان آيه مى فرمايد ولى اكثر آنها نمى دانند (و لكن اكثر هم لا يعلمون ). اشكال: به طورى كه از تفسير مجمع البيان استفاده مى شود از قرنها پيش بعضى از مخالفان اسلام اين آيه را دستاويز كرده و به آن استدلال نموده اند كه پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هيچ معجزه اى نداشته است ، زيرا هنگامى كه از او تقاضاى اعجاز مى كنند او تنها با گفتن اينكه خداوند توانائى بر چنين چيزى دارد و اكثر شما نمى دانيد قناعت ، اتفاقا بعضى از نويسندگان اخير دنباله اين افسانه كهن را گرفته . و در نوشته خود اين ايراد را بار ديگر زنده كرده اند.
پاسـخ: اولا - آنها كه چنين ايرادى مى كنند گويا آيات قبل و بعد را درست مورد بررسى قرار نداده اند كه سخن از افراد لجوجى به ميان آمده كه به هيچوجه حاضر به تسليم در برابر حق نبودند، و اگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در برابر خواسته هاى آنها تسليم نشده نيز به همين دليل بوده است و گرنه در كجاى قرآن داريم كه افراد حق جو و حق طلب از پيامبر تقاضاى معجزه كرده باشند و او خواسته آنها را رد كرده باشد در آيه 111 همين سوره انعام در باره اينگونه افراد مى خوانيم
و لو اننا نزلنا اليهم الملائكة و كلمهم الموتى و حشرنا عليهم كل شى ء قبلا ما كانوا ليؤ منوا ثانيا - به طورى كه از روايات اسلامى استفاده مى شود اين پيشنهاد از طرف جمعى از روساى قريش بود و آنها به خاطر تحقير و ناديده گرفتن قرآن چنين پيشنهادى را مطرح كرده بودند و مسلم است پيامبر در برابر پيشنهادهائى كه از چنين انگيزه هائى سرچشمه بگيرد تسليم نخواهد شد. ثالثا - كسانى كه اين ايراد را ميكنند گويا ساير آيات قرآن را از نظر دور داشته اند كه چگونه خود قرآن به عنوان يك معجزه جاويدان صريحا معرفى شده و بارها از مخالفان دعوت به مقابله گرديده و ضعف و ناتوانى آنها را آشكار ساخته است و نيز آيه اول سوره اسراء را فراموش كرده اند كه صريحا مى گويد خداوند پيامبرش را از مسجدالحرام به مسجد اقصى در يك شب برد. رابعا - اين باوركردنى نيست كه قرآن مملو از معجزات و خارق عادات انبياء و پيامبران بوده باشد و پيامبر اسلام بگويد من خاتم پيامبرانم و برتر از همه آنها، و آئين من بالاترين آئين است ، اما در برابر خواسته حقجويان كمترين معجزه اى از خود نشان ندهد آيا در اينصورت در نظر افراد بيطرف و حقيقت طلب نقطه ابهام مهمى در دعوت او پيدا نميشد؟! اگر او معجزه اى نمى داشت مى بايست مطلقا سخنى از معجزات انبياى ديگر نگويد تا برنامه خويش را بتواند توجيه نمايد و راههاى اعتراض را بر خود ببندد، اينكه او با دست و دل باز مرتبا از اعجاز ديگران سخن ميگويد و خارق عادات موسى بن عمران و عيسى بن مريم و ابراهيم و صالح و نوح (عليهم االسلام ) را بر مى شمرد، دليل روشنى است كه او از نظر معجزات خود كاملا مطمئن بوده است . لذا در تواريخ اسلامى و روايات معتبر و نهج البلاغه خارق عادات مختلفى از پيامبر نقل شده است كه مجموع آنها در سر حد تواتر است.
و آنان را از روز ندامت و حسرت بترسان، آن هنگام كه كار (از كار) بگذرد (و همه چيز پايان يابد) در حالى كه (اكنون) آنان در غفلتند و ايمان نمىآورند. Warn them of the Day of Regret, when the matter will be decided, while they are [yet] heedless and do not have faith.(maryam-39)
فرصت غنیمت است دوستان در این چمن فردا چو برگ گل همه بر باد رفته ایم (مرحوم الهی قمشه ای)
حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) : «هر امامی را عهدی است در گردن دوستان و شیعیان خود. و به درستی که: از تمام وفای به عهد ایشان، زیارت قبور ایشان است. پس هر که زیارت ایشان را از روی رغبت و از راه تصدیق به آنچه گفته اند کندهمه ایشان شفیعان ایشان خواهند بود در روز قیامت»
رسول الله (صلی الله علیه و آله ): «هر کس زیارت کند قبر مرا بعد ازوفات من، مثل کسی است که هجرت کند به سوی من در حیات من، پس اگر استطاعت به زیارت آمدن مرا نداشته باشید، (هرکجا هستید) بر من سلام کنید که سلام شما بر من می رسد» [بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۴۴، ح ۲۹۲]
امام على عليه السلام در نامه اش به كارگزارانش: قلم هاى خويش را تيز كنيد و ميان سطرهاتان كم فاصله نهيد و سخن هاى زياده برايم ننويسيد و آن چه را مقصود است بياوريد و از زیاده نویسی بپرهیزید که همانا دارایی مسلمانان تحمل ضرر رسانی را ندارد. خصال ص۳۱۰
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار رئیسجمهوری ونزوئلا و هیئت همراه: 21 /خرداد/ 1401
تجربه ایران و ونزوئلا نشان داد تنها راه پیروزی دربرابر فشارهای آمریکا مقاومت است
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
امروز تکیه بدخوهان ایران و اسلام به جنگ نرم است بنابراین همه آحاد ملت از جمله عشایر به امور و تولیدات فرهنگی نیاز دارند البته در کار فرهنگی همچون تولید فیلم و کتاب باید بازخورد و تأثیر تولیدات مورد توجه و اندازهگیری قرار بگیرد. 31 /خرداد/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
عامل اصلیِ وحدت، پیشرفت و از خودگذشتگی مردم از جمله عشایر، عامل «دین» بود که امام بزرگوار با استفاده از آن عنصر حیاتی، انقلاب را به پیروزی رساند و پس از انقلاب نیز در مقابل انبوه پشتیبانیهای قدرتهای بیگانه و دولتهای مرتجع از صدام به منظور از پا درآوردن انقلاب، موجب مصونیت و حفظ کشور شد. 31 /خرداد/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
شهیدان مظهر زیبا و با شکوه ایمانِ دینی
نقش منحصر بفرد انگیزه دینی در مجاهدت رزمندگان
و همچنین صبر و آرامش خانوادههای شهدا:
البته بعضیها که سر و کاری با دین ندارند بهدنبال دست بردن در انگیزههای دینی شهدا و رزمندگان هستند اما نباید انگیزههای عزتمندانه شهدا را به چیزی کمتر از انگیزه دینی و کسب رضای خداوند فروکاست.
31 /خرداد/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
مهمترین ابعاد جنگ نرم خاموش یا تضعیف کردن انگیزههای دینی در کشور:
امروز هر کاری در کشور علیه دین، سنتها، مقدسات و شعائر دینی انجام میشود، متکی به یک انگیزه سیاسی و مورد استفاده دشمن است اگرچه ممکن است عامل انجام آن کار از این واقعیت غافل و ناآگاه باشد. 31 /خرداد/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
تضعیف ایمان دینی، تضعیف امید و خوشبینی به آینده کشور از جمله مؤلفههای جنگ نرم علیه ملت:
القاء بیآیندهگی، بنبست و اینکه مسئولان اداره کشور را بلد نیستند از جمله کارهای بدخواهان ایران است و امروز هرکس مردم را از آینده ناامید، یا ایمانهای مردم را تضعیف، یا مردم را به تلاشها و برنامهریزیهای مسئولان بیاعتقاد یا بدبین کند، چه بداند و چه نداند به سود دشمن کار میکند. 31 /خرداد/ 1401
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
درس امید درس مهم شهیدان:
رزمندگان ما در شرایطی وارد میدان رزم شدند که بر اساس محاسبات عادی امیدی به پیروزی وجود نداشت اما در اثر آن مجاهدتهای امیدوارانه، جنگ با عزت جمهوری اسلامی و منکوب شدن متجاوزان خاتمه یافت و این یعنی در سختترین شرایط نیز باید به کمک الهی و همت خود امیدوار بود. 31 /خرداد/ 1401
دشمنی با امید مردم
حضرت آیت الله امام خامنه ای: «دشمن ملّت ایران، دشمن اسلام، دشمن کشور، دشمن جمهوری اسلامی، تکیهاش امروز به جنگ نرم است.» ۱۴۰۱/۰۳/۲۲
حضرت آیتالله امام خامنهای
ملت ما در راه حاکمیت اسلام قیام کرد و برای اسلام جان داد. این همه شهدای ارجمند و عزیز در سطح کشور، که از آحاد مردم بودند و در نیروهای مسلح هم عضویت نداشتند و فقط به عنوان بسیجی به جبههها آمدند و خانوادهها و پدران و مادرانشان آنها را همراهی کردند، به عشق اسلام تن به آن همه فداکاری دادند و بالاخره هم شهید شدند. چند برابر آنها، عناصری بودند که خود یا فرزندانشان را در معرض خطر گذاشتند و بحمداللَّه پس از جنگ یا در اثنای جنگ، با سلامت به خانههایشان برگشتند. آنها هم به عشق اسلام وارد این میدان شدند.1369/02/22
حضرت آیتالله امام خامنهای
محور، اسلام است. ما باید برای اسلام حرکت کنیم. امروز ایران، مرکز اساسی اسلام است. ایران، ایران اسلامی است. مسلمانان دنیا از هر ملیت و قومیت، امروز چشم به ایران دارند. ناسیونالیستها یکدیگر را دفع میکنند؛ ولی در ایران ما و در این سرزمین پاک و مقدس، این چیست که ملتهای دیگر را به خودش جذب میکند؟ این، ایمان و اسلام و مبارزهی در راه هدفهای بزرگ اسلامی است که بزرگترین آن، ستیزهگری با ظلم و ستم و تلاش در راه آزادی و عدالت است؛ هیچ چیز دیگری نیست. ملتها مجذوب این چیزهایند. 1369/02/22
حضرت آیتالله امام خامنهای
این انقلاب، به همهی بدیها در سطح ارتباطات جهانی و روابط میان ملتها، پیشانی گره کرده و روی ترش نشان داده و به همهی قدرتهای ظالم و متعرض، «نه» گفته است. این انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، به بی عدالتیهایی که امروز در سطح جهان رایج است و به نظامی که این بیعدالتیها را در خود دارد، اعتراض کرده و معترض خواهد ماند. برای همین است که در هر نقطهیی از دنیا، آحاد مردمی که از این انقلاب اطلاعی دارند، وقتی از نام انقلاب و رهبر کبیر آن و پاسداران جانبرکف انقلاب - یعنی ملت بزرگ ما - سخنی به میان میآید، با احترام و تجلیل آنها روبهرو میشویم. ما این را شاهد بودهایم و میدانیم. این، به خاطر آن است که انقلاب اسلامی ایران و این نظام مقدس الهی، از حقوق مظلومان دفاع کرده است. ما باید قوی باشیم، تا امید در دل ملتها باقی بماند. 1369/02/22
حضرت آیتالله امام خامنهای
ملت ما در راه حاکمیت اسلام قیام کرد و برای اسلام جان داد. این همه شهدای ارجمند و عزیز در سطح کشور، که از آحاد مردم بودند و در نیروهای مسلح هم عضویت نداشتند و فقط به عنوان بسیجی به جبههها آمدند و خانوادهها و پدران و مادرانشان آنها را همراهی کردند، به عشق اسلام تن به آن همه فداکاری دادند و بالاخره هم شهید شدند. چند برابر آنها، عناصری بودند که خود یا فرزندانشان را در معرض خطر گذاشتند و بحمداللَّه پس از جنگ یا در اثنای جنگ، با سلامت به خانههایشان برگشتند. آنها هم به عشق اسلام وارد این میدان شدند.1369/02/22
اذا انت اکرمت الکریم مَلَکْته حضرت آیتالله امام خامنهای: «ملّت ایران با همهی وجود از شما برادران عزیز عراقی متشکّر است، بخصوص از شما صاحبان مواکب اربعینی؛ ما از صمیم قلب از شماها متشکّریم و این مصرع متنبّی را به یاد میآوریم که «اذا انت اکرمت الکریم مَلَکْته».» ۱۳۹۸/۰۶/۲۷
حضرت آیتالله امام خامنهای: «این چهل روزی که از عاشورا تا اربعین اتّفاق افتاده، یکی از مقاطع بسیار مهمّ تاریخ اسلام است. روز عاشورا در اوج اهمّیّت است و این چهل روزی هم که بین عاشورا و اربعین هست، تالیتلو روز عاشورا است. اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری -فدا کردن جان، فدا کردن عزیزان، فرزندان و یاران- است، این چهل روز، اوج مجاهدت همراه با تبیین، همراه با افشاگری، همراه با توضیح [است]. اگر این چهل روز نمیبود، اگر حرکت عظیم زینب کبریٰ (سلام الله علیها) و جناب امّکلثوم و حضرت سجّاد (علیه السّلام) نمیبود، شاید آن فقرهی «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَة» اتّفاق نمیافتاد.» ۱۴۰۰/۰۷/۰۵
ای صبا ای پیک دورافتادگان حضرت آیتالله امام خامنهای: «حماسهی اربعین یک پدیدهی فوقالعادهای است. یاد سرور شهیدان را در دلها و ذهن خودمان مغتنم میشمریم. سلام ارادتمندانه و مخلصانهی خودمان را به آن بزرگوار و به خاک پاک شهیدان اهدا میکنیم و عرض میکنیم: ای صبا ای پیک دور افتادگان اشک ما بر خاک پاکشان رسان» ۱۳۹۷/۰۷/۱۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: «نظام جمهوری اسلامی یک واقعیّتی است که وجود دارد روی زمین؛ وعده نیست که «حالا خواهیم کرد»؛ نه، این نظامی است که به وجود آمده و به نظر من مهمتر از پدید آمدن نظام اسلامی تابآوری نظام اسلامی است. نظام اسلامی تاب آورد در مقابل این دشمنیها، این حملات، این ضربههای گوناگون؛ تابآوری! توانست تحمّل کند، توانست ایستادگی کند، توانست بماند و توانست قوی بشود. امروز جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی سی سال قبل و چهل سال قبل نیست؛ امروز بحمداللّه آن نهالِ تازهروییده به یک درخت کهنی تبدیل شده و این یک الگو است؛ این یک الگو است.» ۱۴۰۱/۰۶/۱۲
گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم حضرت آیتالله امام خامنهای: «زیارت اربعین یکی از بهترین و پرمضمونترین زیارتهایی است که برای ائمه ذکر شده است.» ۱۳۶۸/۰۵/۱۱ و ۱۳۶۶/۰۷/۲۴
هیئت، میداندار روشنگری
حضرت آیتالله امام خامنهای: «هیئت جای چیست؟ جای جهاد. هیئت، کانون جهاد است؛ هیئت، کانون جهاد است؛ جهاد فیسبیلالله، جهاد در راه احیای مکتب اهلبیت، مکتب امام حسین (علیه السّلام)، مکتب شهادت. خب ائمّه (علیهم السّلام) چه جور جهادی میکردند؟ ائمّه جهاد نظامی که نمیکردند؛ جز معدودی -فقط حضرت امیرالمؤمنین، امام حسن مجتبیٰ و حضرت امام حسین با شمشیر جنگیدند- بقیّهی ائمّه که با شمشیر نجنگیدند؛ جهادشان چه بود؟ «جهاد تبیین»؛ همین که بنده مکرّر تکرار میکنم تبیین یا جهاد تبیین، تبیین کنید، روشنگری کنید. هیئت، محلّ جهاد تبیین است. به نظر من از این «اَحیوا اَمرَنا» این نکتهی بسیار مهم استفاده میشود.» ۱۴۰۰/۱۱/۳
یاد را نباید فراموش کرد
حضرت آیتالله امام خامنهای: ما در پیش چشم خودمان حوادثی اتّفاق افتاده؛ حالا ممکن است بعضی از شما جوانها این حوادث را یا ندیده باشید یا درست به یاد نیاورید. آن حوادث مهم و تاریخساز، آن برانگیختگیِ عمومی در اوّل انقلاب، آن گیج شدن و حیرتزده شدن استکبار در مقابل این حرکت عظیم غیر منتظره برای آنها، بعد شروع دشمنیها، و حوادث گوناگونی که برای ملّت پیدرپی پیش آمد، اینها را باید به یاد نگه داشت... «یاد» را باید گرامی بداریم؛ خود یاد را باید گرامی داشت؛ یاد چیز خیلی مهمّی است. ۱۴۰۱/۰۶/۰۸
اربعین؛ پرچم سربلند حسینبنعلی علیهالسلام
حضرت آیتالله امام خامنهای: «اربعین، پرچم سربلند حسینبنعلی (علیه السّلام) است. [مراسم] اربعین امسال از همه سال، از همهِی سالها، از همهی دوران تاریخ، باشکوهتر و معظّمتر انجام گرفت. حقّاً و انصافاً باید گفت حادثهی اربعین، این پیادهروی، این حضور همگانی مردم مسلمان، یک پدیدهی معجزهگون و معجزهآسا است. این یک چیز طبیعی نیست. با هیچ ترتیبی، با هیچ تدبیری، با هیچ دستی، با هیچ سیاستی امکان نداشت و امکان ندارد یک چنین حادثهای پیش بیاید؛ این فقط دست خدا است. خب، این مژده است. این برای من و شما مژده و بشارت است. پیدا است که دست خدای متعال در حال اقدام برای پیشرفت داعیهی اسلامخواهی و اسلامگرایی است و پرچم اسلامِ اهلبیت را روزبهروز خدای متعال دارد بلندتر میکند. این نشانهی آن است که راه پیش روی ما راه روشنی است، انشاءالله راه پیمودنی است.» ۱۴۰۱/۰۶/۲۶
هیئت؛ پایگاه یاد و تبیین
حضرت آیتالله امام خامنهای: «من به شما جوانهای عزیز توصیه میکنم قدر هیئتهایتان را بدانید. من همیشه به جوانها میگویم قدر جوانیتان را بدانید؛ این امروز هم هست. قدر جوانی را بدانید، امّا قدر این هیئتها را بدانید. این هیئتها گنجینه است؛ حقیقتاً گنجینهی معتبر و باارزشی است. هیئت حسینی به معنای یاد و تبیین است. هم یاد است، هم تبیین است. یعنی هیئت باید این جور باشد: هم یاد را زنده کند، هم پایگاه و مرکز تبیین باشد. این برای امروز ما لازم است.» ۱۴۰۱/۰۶/۲۶
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
ابو ثمامه عمرو صائدى
عمرو بن عبدالله بن کعب معروف به اَبوثُمامه صائِدی از شهیدان کربلا و از اصحاب امام علی(ع) که در همه جنگهای دوران حکومت آن حضرت شرکت کرد. او در قیام مسلم بن عقیل فرماندهی قبیلههای تمیم و هَمْدان را بر عهده داشت و پس از شهادت مسلم، در مسیر راه به امام حسین(ع) پیوست و روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. ابوثمامه روز عاشورا وقت نماز ظهر را به امام حسین(ع) اطلاع داد و به همین دلیل حضرت او را دعا کرد.
شهید مدافع حرم شهید حمید محمد رضایی (ابومجید)
تاریخ شهادت : 1394/02/24 | محل شهادت : تدمر - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
خداوندا ... تو را سپاس میکنم که تقدیر حضور در جهاد با تکفیریها را دادی تا در دفاع از اسلام و حرم حضرت زینب گامی برداشته باشم.
بخشی از وصیت نامه
شهید «محمدیحیی ملاحسنی» شهادت: 21 شهریور 1361
افتخارم سربازی در رکاب امام زمان(عجلالله) است اينجانب محمديحيی ملاحسنی عضو بسيج سپاه پاسداران، افتخارمیكنم که جزء سربازان امام زمان(عجلالله) باشم و تا مرز شهادت انجام وظيفه نمايم. در اين راه حتماً پيروز هستم، اگر ما بكُشيم پيروزيم و اگر كشته شويم پيروزيم و ان شاءالله حتماً پيروز و بر نفس خويش غلبه خواهیم كرد.
بخشی از وصیت نامه
شهید «محمدیحیی ملاحسنی» شهادت: 21 شهریور 1361
بخشی از وصیتنامه:
از برادران میخواهم كه اسلام را ياور باشند و ولايت فقيه را پشتيبان، و با نفس خود هميشه در مبارزه باشند.
بخشهایی از وصیتنامه شهید «محمدحسین بابالو»
شهادت: سوم مرداد 1367، با سمت آرپیجیزن در خرمشهر
... سلام بر شهيدانى كه جان دادند تا اسلام زنده بماند.
رسول اكرم (ص) مى فرمايد:
هيچ قطرهاى بالاتر از قطره خونى كه در راه خدا ريخته شود نيست و بهدرستی كه چه زيبا مى فرمايد شهيد بهشتى كه شهادت حركتى است شتابدار بهسوى معشوق كه نصيب هر كسى نمى شود و چه زيباست در راه خدا جان دادن و با ائمّهی معصومين و دوستان شهيدمان ملاقات كردن ...
خدايا! سال هاست كه در انتظار شهادت نشسته ام. خدايا! به ما توفيق بده تا شهادت نصيبمان بگردد. خدايا! مرا به آتش عشقت بسوزان و پيكرم را خاكستركن تا بتوانم در پيش روى حضرت على اكبر روسفيد باشم و ثابت كنم كه از پيروان حضرت سيّدالشّهدا هستم ...
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ویژه نامه دختر آفتاب (به مناسبت سال روز رحلت حضرت سکینه علیها السلام)
حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین(ع)، خواهر حضرت «علی اصغر» همراه سایر زنان و دختران در کربلا حضور داشت. نام اصلی او آمنه و امینه و... است و لقب سکینه را مادرش «رباب» به او داده. حضرت سکینه علیها السلام در علم و معرفت و ادب، کم نظیر بود و همواره مورد توجه امام حسین علیه السلام بود.
شناسنامه حضرت سکینه علیها السلام
نام وی، آمنه است و امینه و امَیمه نیز گفته اند. سَکینه، لقب اوست که مادرش به وی داد.
مادرش رَباب دختر امرؤ القَیس است.
وی در مدینه به دنیا آمد. سال ولادت او در مصادر تاریخی به ثبت نرسیده است؛ امّا برخی محقّقان، بر پایۀ حدس و گمان، سال ولادت وی را 47 هجری دانسته اند؛ لیکن بر پایۀ اطّلاعاتی دیگر، باید سال ولادت وی، حدود 51 هجری باشد؛ زیرا:
1. فاطمه، از سکینه بزرگ تر بود و برخی مورّخان، بدان تصریح کرده اند و شاید سپردن کتابی در هم پیچیده (مَلفوف) و وصیت نامه از سوی امام حسین علیه السلام به وی نیز بدین جهت باشد.
2. هر دو در سنّ ازدواج بوده اند. بدین جهت، در برخی مصادر آمده که امام حسین علیه السلام، حسن مُثنّا را در برگزیدن فاطمه و سکینه، مُخیر ساخت.
3. امّ اسحاق که مادر فاطمه است، نخست، همسر امام مجتبی علیه السلام بود و پس از شهادت ایشان در سال 50 ق، با امام حسین علیه السلام ازدواج کرد.
...
بزرگان قریش و بزرگان شعر و ادب، در مجلس وی حاضر می شدند.
به جان تو سوگند که من خانه ای را دوست می دارم که سکینه و رباب را برگرفته است.
آن دو را دوست می دارم و سپس مالم را در این راه به کار می گیرم، و آنکه مرا سرزنش می کند حق هیچ گونه درشتی ندارد.
و من آن بدخواهان را - و اگر چه مرا سرزنش کنند - در همۀ زندگیم فرمان نخواهم برد تا اینکه خاک مرا در خود پنهان سازد. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام)
حضرت سکینه علیهاالسلام یکی از بانوان با فضیلت و از ستارگان درخشان آسمان علم و ادب و عفت است. او پرورش یافته پدری، چون امام حسین علیه السلام و مادری فداکار، چون رباب، و تحت حمایت و تربیت عمه ای، چون زینب کبری علیهاالسلام و برادر بزرگواری همانند امام سجاد علیه السلام بود و توانست از برترین زنان عصر خویش گردد.
حضرت سکینه در طول زندگی خویش، حوادث و تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی، از جمله واقعه عظیم عاشورا را به چشم دید و به عنوان یکی از بازماندگان خاندان امامت، پیام رسان اهداف و احکام والای اسلام به شمار می آمد. وی با برگزاری محافل و مجالس علمی و ادبی و نیز تبیین معارف بلند دینی در قالب اشعار نغز و فصیح و کم نظیر خویش، خدمت بسیار ارزشمندی به عالم اسلام نمود و الگوی بسیار خوبی برای همه بانوان جهان گردید.
وقتی امام حسین علیه السلام برای آخرین وداع به خیمه گاه آمد، سکینه علیها السلام شدیدا گریه می کرد. امام او را به سینه چسباند و میان چشمانش را بوسه زد؛ اشک هایش را پاک کرد و با محبت زیاد او را ساکت کرد. و اشعاری را با او زمزمه کرد که مطلع آن چنین است.
سکینه از چشمه زلال دانش و معرفت امام حسین علیه السلام جرعه ها نوشید و به درجه ای از ایمان و باور دینی رسید که امام در توصیفش می فرماید:
غالب (اوقات) بر سکینه چنین است که با تمام وجود محو جمال ازلی است. ایّامش غرق در عبادت و راز و نیاز با پروردگار سپری می گردد.
این تعریف، بیانگر مقام برجسته دختر امام حسین علیه السلام در راستای یقین به پروردگار متعال و گسستن از مشغولیات و دلبستگی های دنیای فانی است.
سکینه، گوهری مستور در صدف عفّت و حیا و آراسته به اخلاق محمّدی است. وی شأنش بالاتر از مدح ستایشگران و مقامش والاتر از وصف دوستداران است؛ زیرا او در کنف حمایت بزرگانی چون پدر و برادر رشیدش امام زین العابدین و حضرت علی اکبر علیهم السلام قرار داشت و راه تعالی روح و مبارزه با نفس را از آنها فرا گرفته بود.
یکی از نویسندگان معاصر آورده است: «سکینه بانویی جلیل القدر، با نجابت و دارای مقام و منزلتی بلند است.»
بانو بنت الشّاطی می گوید:
«به حق که خانم سکینه به سبب اصل و نسب عالی و شرافت و منزلت بالایش، صاحب عزّت بی پایان و آشکاری است.»
مورّخ شهیر، غیاث الدّین میرخواند در کتاب حبیب السّیر می گوید:
«حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلامرا به خاطر جمال ظاهری و کمال باطنی و حسن خلق، عقیلة القریش گفته اند.»
دختر امام حسین علیه السلام از شجاعتی قابل تحسین برخوردار بود. وی در برابر ظالمان سکوت نمی کرد و به انجام تکالیف الهی همّت می گمارد. او از هیاهوی تبلیغاتی هراسی به دل راه نمی داد و با صلابت فاطمی دشمن را خوار و رسوا می نمود، با دلیل و منطق سخن می گفت و حقّانیّت خویش را به اثبات می رساند.
درباره در گذشت این بانوی بزرگ علوی، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکی است که وی در پنجم ربیع الاوّل سال 117 هجری قمری و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر می گوید که وی در پنجم ربیع الاوّل سال 126 هجری قمری در مکه معظمه وفات یافت. (شام، سرزمین خاطره ها، ص 107؛ اعلام النسّاء، ج 2، ص 224؛ وفیات الأعیان، ج 1، ص 378)
به هر روی، در گذشت وی در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالی که حضرت سکینه (ع) وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (وقایع الایام، ص 206)
آرامگاه آن بانوی گرامی در قبرستان بقیع (مدینه) است؛ وی هنگام انجام عمره، در مکّه رحلت کرده است. و گروهی نیز بر این باورند که: آرامگاه او در مقبره باب الصّغیر (دمشق) می باشد، که هم اکنون زیارتگاه شیعیان می باشد
ابنعبّاس (رحمة الله علیه) در آغاز هر سورهای که در مکّه نازل میگشت، نوشته میشد: «مکّیّه» سپس خداوند آنچه را که میخواست در مدینه بر آن میافزود. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۲۵۶
ویژه نامه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام:
هفتم صفر، سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام انسان ۲۵۰ ساله | امام حسن علیهالسلام زمینهساز حماسه عاشورا حضرت آیتالله خامنهای: امام حسن جنگ نظامی را - با آن دشمنی که قبلا باید افشا بشود و سپس با آن مبارزه بشود - متوقف کرد تا جنگ سیاسی، جنگ فرهنگی، جنگ تبلیغاتی و جنگ اسلامی خود را با او شروع بکند. ... امام حسن زمینهساز عاشورا و تداوم امامت در شیعه بود. ۱۳۶۴/۰۳/۱۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس مجمع جهانی اهل بیت(ع): ۱۲ / شهریور / ۱۴۰۱ جمهوری اسلامی با الهام از اهلبیت اژدهای هفتسر استکبار را عقب راند و پیشرفت کرد سیاست آمریکا ایجاد جنگ شیعه و سنی و همچنین شیعه با شیعه و سنی با سنی است پرچم جمهوری اسلامی پرچم عدالت و معنویت است و دشمنی مستکبران با آن طبیعی است
قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين (۲۹) و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال اءليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون (۳۰) قد خسر الذين كذبوا بلقاء الله حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها و هم يحملون اءوزارهم على ظهورهم اءلا ساء ما يزرون (۳۱) و ما الحيوة الدنيا إلا لعب و لهو و للدار الاخرة خير للذين يتقون اءفلا تعقلون (۳۲)
ترجمه : ۲۹ - آنها گفتند: چيزى جز اين زندگى دنيا نيست و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد. ۳۰ - اگر آنها را به هنگامى كه در پيشگاه (دادگاه عدل ) پروردگارشان ايستاده اند به بينى كه به آنها گفته مى شود آيا اين حق نيست ؟ مى گويند: آرى قسم به پروردگار ما (حق است )، مى گويد پس مجازات را بچشيد در برابر آنچه انكار مى كرديد! ۳۱ - آنها كه لقاى پروردگار را انكار كردند مسلما زيان ديدند، (و اين انكار ادامه مى يابد) تا هنگامى كه ناگهان قيامت فرا مى رسد مى گويند: اى افسوس كه درباره آن كوتاهى كرديم ، و آنها (بار سنگين ) گناهانشان را بر دوش مى كشند، چه بد بارى بر دوش خواهند داشت . ۳۲ - و زندگى دنيا چيزى جز بازى و سرگرمى نيست ، و سراى آخرت براى آنها كه پرهيزگارند بهتر است آيا نمى انديشيد.
تفسیر در تفسير آيه اول دو احتمال وجود دارد، يكى اينكه دنباله سخنان مشركان لجوج و سخت باشد كه به هنگام مشاهده صحنه هاى رستاخيز آرزو مى كنند بار ديگر بدنيا باز گردند و جبران كنند، ولى قرآن مى گويد اگر اينها باز گردند نه تنها بفكر جبران نخواهند بود و به كارهاى خود ادامه خواهند داد، بلكه اساسا رستاخيز و قيامت را هم انكار خواهند كرد، و با نهايت تعجب خواهند گفت : (زندگى تنها همين زندگى دنياست و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد!) (و قالوا ان هى الا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين ). احتمال ديگر اينكه آيه بحث جداگانه اى را درباره جمعى از مشركان كه معاد را بكلى انكار مى كردند بازگو مى كند، زيرا در ميان مشركان عرب جمعى بودند كه عقيده به معاد نداشتند، در حالى كه بعضى ديگر به نوعى از معاد ايمان داشتند. در آيه بعد قرآن به سرنوشت آنها در روز رستاخيز اشاره كرده ، و مى گويد: (اگر آنها را مشاهده كنى در آن هنگام كه در پيشگاه پروردگارشان ايستاده اند و به آنها گفته مى شود، آيا اين حق نيست ؟) (و لو ترى اذ وقفوا على ربهم قال اليس هذا بالحق ). آنها در پاسـخ خواهند گفت آرى ، سوگند بپروردگار ما، اين حق است (قالوا بلى و ربنا). بار ديگر به آنها گفته مى شود پس بچشيد مجازات را به خاطر اينكه آنرا انكار مى كرديد و كفر مى ورزيديد! (قال فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون ). مسلما منظور از (وقوف در برابر پروردگار) اين نيست كه خداوند مكانى داشته باشد، بلكه به معنى ايستادن در برابر صحنه هاى مجازات او است - همانطور كه بعضى از مفسران گفته اند - و يا كنايه از حضور در دادگاه الهى است ، همانطور كه انسان بهنگام نماز مى گويد من در برابر خداوند ايستاده ام . در آيه بعد اشاره به خسران و زيان منكران معاد و رستاخيز كرده مى فرمايد: آنها كه ملاقات پروردگار را انكار كردند مسلما گرفتار زيان شدند (قد خسر الذين كذبوا بلقاء الله ). منظور از ملاقات پروردگار همانطور كه قبلا اشاره شد يا ملاقات معنوى و ايمان شهودى است ، (شهود باطنى ) و يا ملاقات صحنه هاى رستاخيز و پاداش و جزاى او است . سپس مى گويد اين انكار براى هميشه ادامه نخواهد يافت ، و تا زمانى خواهد بود كه (ناگهان رستاخيز بر پا شود، و آنها در برابر اين صحنه هاى وحشتناك قرار گيرند و نتائج اعمال خود را با چشم خود ببينند، در اين موقع فرياد آنها بلند مى شود: اى واى بر ما چقدر كوتاهى درباره چنين روزى كرديم ؟!) (حتى اذا جائتهم الساعة بغتة قالوا يا حسرتنا على ما فرطنا فيها). منظور از ساعة روز قيامت است و بغتة به معنى اين است كه بطور ناگهانى و جهش آسا كه هيچكس جز خدا وقت آنرا نمى داند واقع مى شود، و علت انتخاب اين نام (ساعة ) براى روز قيامت يا بخاطر آن است كه با سرعت حساب مردم در آن ساعت انجام مى گيرد، و يا اشاره به ناگهانى وقوع آن است كه در ساعتى برق آسا مردم از جهان برزخ منتقل به عالم قيامت مى شوند. حسرت به معنى تاسف بر چيزى است ولى عرب هنگامى كه زياد متاثر شود خود (حسرت ) را مخاطب قرار داده و مى گويد: يا حسرتنا: گويا شدت حسرت چنان است كه بصورت موجودى در مقابل او مجسم شده است ! سپس قرآن مى گويد: (آنها بار گناهانشان را بر دوش دارند) (و هم يحملون اوزارهم على ظهورهم ). (اوزار) جمع (وزر) به معنى بار سنگين است و در اينجا منظور از آن گناهان است و اين آيه مى تواند يكى از دلائل تجسم اعمال بوده باشد زيرا مى گويد آنها گناهان خود را بر دوش مى كشند. و نيز مى تواند كنايه اى از سنگينى بار مسئوليت بوده باشد زيرا مسئوليتها همواره تشبيه به بار سنگين مى شود. و در پايان آيه مى فرمايد چه بد بارى بر دوش مى كشند (اءلا ساء ما يزرون ) در آيه فوق سخنى از خسران و زيان منكران معاد به ميان آمده ، دليل اين موضوع روشن است زيرا ايمان به معاد علاوه بر اينكه انسان را آماده براى زندگى سعادتبخش جاويدان مى كند و او را بتحصيل كمالات علمى و عملى دعوت مى نمايد اثر عميقى در كنترل انسان در برابر آلودگى و گناهان دارد و در بحثهاى مربوط به معاد اثر سازنده آنرا از نظر فردى و اجتماعى به خواست خدا توضيح خواهيم داد. سپس براى بيان موقعيت زندگى دنيا در برابر زندگى آخرت چنين مى گويد: زندگى دنيا چيزى جز بازى و سرگرمى نيست (و ما الحياة الدنيا الالعب و لهو). بنابراين آنها كه تنها به دنيا دل بسته اند و جز آن نمى جويند و نمى طلبند در واقع كودكان هوسبازى هستند كه يك عمر ببازى و سرگرمى پرداخته و از همه چيز بيخبر مانده اند!.
تشبيه زندگى دنيا به بازى و سرگرمى از اين نظر است كه بازيها و سرگرميها معمولا كارهاى توخالى و بى اساس هستند كه از متن زندگى حقيقى دورند، نه آنها كه در بازى پيروز ميشوند نه آنها كه شكست مى خورند شكست يافته اند زيرا پس از پايان بازى همه چيز بجاى خود بازمى گردد! بسيار ديده مى شود كه كودكان دور هم مى نشينند و بازى را شروع مى كنند يكى را (امير) و ديگرى را (وزير) و يكى را (دزد) و ديگرى را (قافله ) اما ساعتى نمى گذرد كه نه خبرى از امير است و نه وزير، و نه دزد و نه قافله ، و يا در نمايشنامه هائى كه بمنظور سرگرمى انجام مى شود صحنه هائى از جنگ يا عشق يا عداوت مجسم مى گردند اما پس از ساعتى خبرى از هيچكدام نيست . دنيا به نمايشنامه اى مى ماند كه بازيگران آن ، مردم اين جهانند، و گاه اين بازى كودكانه حتى عاقلان و فهميده ما را بخود مشغول مى دارد اما چه زود پايان اين سرگرمى و نمايش اعلام مى گردد. لعب (بر وزن لزج ) در اصل از ماده لعاب (بر وزن غبار) به معنى آب دهان است كه از لبها سرازير گردد، و اينكه بازى را لعب مى گويند، بخاطر آن است كه همانند ريزش لعاب از دهان است كه بدون هدف انجام مى گيرد. سپس زندگانى سراى ديگر را با آن مقايسه كرده مى فرمايد: (سراى آخرت براى افراد با تقوا بهتر است آيا انديشه و تعقل نمى كنيد) (و للدار الاخرة خير للذين يعقون افلا تعقلون ). زيرا حياتى است جاويدان و فناناپذير در جهانى وسيعتر و سطح بسيار بالاتر، در عالمى كه سر و كار آن با حقيقت است نه مجاز، و با واقعيت است نه خيال ، در جهانى كه نعمتهايش با درد و رنج آميخته نيست ، و سراسر نعمت خالص است بيدرد و رنج . از آنجا كه درك اين واقعيات ، با توجه به مظاهر فريبنده دنيا، براى غير انديشمندان ممكن نيست لذا روى سخن در پايان آيه بچنين افراد شده است . در حديثى از هشام بن حكم از امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) نقل شده كه چنين فرمود: (اى هشام خداوند عاقلان را اندرز داده و نسبت به آخرت علاقمند ساخته و گفته است زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست ، و سراى آخرت براى افراد با تقوا بهتر است آيا فكر و عقل خود را بكار نمى اندازيد؟.) شايد نياز بتذكر نداشته باشد كه هدف از اين آيات مبارزه با وابستگى و دلبستگى بمظاهر جهان ماده و فراموش كردن مقصد نهائى آن است ، و گرنه آنها كه دنيا را وسيله اى براى سعادت قرار داده اند در حقيقت جستجوگران آخرتند نه دنيا.
مگر نمیگوییم که با حال ناتوانی به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همهی حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمیگوییم که یکتنه در مقابل جامعهی بزرگ زمان خود ایستاد؟ ما هم باید همچنان که همسر بزرگوارش فرمود «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة اهله»، از کم بودن تعدادمان در مقابل دنیای ظلم و استکبار نترسیم و تلاش کنیم. ۱۳۷۰/۱۰/۰۵
زینب کبری، نوری شد و درخشید
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
بعد از شهادت حسینبنعلی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت - یعنی پیامبران - میتوانند به آنجا برسند. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲
خطر گرایش به تجملگرایی
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
این گرایش به تجملگرایی که مدتها بود در جامعهی ما یواش یواش کم شده بود، یا در اوایل انقلاب مثلاً خانمها به تجملات و زر و زیورها اعتنایی نمیکردند، متأسفانه باز این چیزها در جامعهی ما دارد رشد میکند. زنان اندیشمند و با فکر و با معرفت جامعهی ما باید این را خطر بدانند. نباید زنان به سمت تجملگرایی سوق پیدا کنند. البته این خطر برای مردان هم هست؛ منتها در زنان بیشتر و امکانش زیادتر است. وانگهی در این قضیه، در موارد بسیاری، مردان تحت تأثیر زنانشان قرار میگیرند. من با تظاهر به تجمل و تجملگرایی در حد معتدلِ کمِ ناگزیرش مخالفتی نمیکنم؛ لیکن اگر بنا شد که روند افراطی پیدا کند، چیز بسیار مزخرفی است. رهبر انقلاب؛ ۷۰/۱۰/۴
ولایتی باشید و پیرو خط رهبر، نکند قدمی جلو یا عقبتر از ایشان حرکت کنید. همه کارتان با رهبری باشد. خدا را شاکرم که در زمان امام خمینی (ره) به دنیا امده ام و خدا را شاکرم که در زمان امام خامنه ای به وظیفه ام عمل می کنم و افتخار من این است که در زمان سید علی به این شهادت دست پیدا می کنم.
شهید مدافع حرم شهید «مصطفی صدرزاده» (با نام جهادی «سید ابراهیم») این سردارِ فاطمی، سرانجام پس از چند سال دفاع از حرمِ بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)، به تاریخ 1 آبان 1394 شمسی (روز تاسوعای حسینی) طی «عملیات محرم» در نبردی رویارو با «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» بال در بال ملائک گشود.
شهید مدافع حرم شهید علی زاده اکبر متولد چهارم خرداد سال 1355 در روستای اکبرآباد از توابع شهرستان کاشمر بود که پس از اخذ مدرک دیپلم در رشته تجربی در سال 1378 وارد سپاه شد. شهید زاده اکبر در طول خدمت در این نهاد مقدس توانست با جدیت و پشتکار در تخریب و انفجارات جزو نفرات برتر قرار گیرد. وی در تمام مأموریتهای حساس، از شمال غرب تا جنوب شرق حضور فعالانه داشت و در هر منطقه ای که حاضر می شد، سعی میکرد مشکلات فرهنگی مردم را شناسایی و در حد توان آنها را رفع نماید.با حمله تروریستهای تکفیری به سوریه شهیدعلی زاده اکبر از جمله کسانی بود که داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سوریه شد که سرانجام در 28 مردادماه 1392 در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید.از این شهید دو فرزند به نامه های مهدی 13 ساله و فاطمه 8 ساله به یادگار مانده است.
فرصت مغتنم زندگى در عصر انقلاب اسلامى
اين يك پيام و خبر بسيار مهم دراين عصر است
انقلاب اسلامى ايران،دربحبوحه تبديل شدن جهان به جنگل درحساس ترين زمان بااعجازومددالهى،جهان خاصه مستضعفين و محرومين وموحدين عالم را از چنگال زروگويان وزور مداران تا حدودى نجات داد و مقدمه ساز ظهور منجى عالم (عج)شد.
لذا هركس به هر طريقى در پيروزى اين انقلاب نقش داشته ولو با يك الله اكبردرجريان انقلاب وايام الله بهمن ٥٧ وحتى با يك شعار مرگ بر شاه ومرگ بر آمريكا و يا بهر مقدار در چهل واندى سال گذشته انقلاب را يارى كرده، چه كمك در٨ سال دوران دفاع مقدس وچه تحمل برخى مشكلات بوجود آمده وكمبود ها در اين ساليان پرفراز ونشيب،
در كل ثواب اين انقلاب اسلامى همچون ثواب انقلابيون و شهيدان و امامين انقلاب سهيم و شريك است،
عزيزان
دوران انقلاب واين دروران طلايي ترين وخاص ترين دوران تاريخ است، قدرحضورتان دراين برهه از تاريخ را بدانيد، يكى ازمصاديق"يوم الحسره درقيامت غبطه وحسرت كسانى است كه زندگى شان در اين دوران نبوده
لذا نعمت و توفيق حضور در اين دوره از تاريخ را غنيمت شمرده و خدا را شاكر باشيم
دير يا زود قبل از ظهور و جهانى شدن اسلام و يا پس از آن بهر صورت همه ما از اين سراى موقت به جايگاه ابدى مان خواهيم رفت،
چه در كاخ زندگى كنيم چه در كوخ بايد رفت،!
چه عمر نوح داشته باشيم چه عمر كوتاه بايد رفت،!
مهم عرض زندگى و كيفيت معنوى زندگى بر اساس آموزهاى قرآن كريم و سيره اولياء الهى است و بقول حاج قاسم عزيزمان مهم اين است كه پاكيزه برويم
و بفرمايش امام راحل (ره) :
همچون چمران سرافراز زندگى كنيم و با سرافرازى برويم مهم رضايت خداست و اينكه گامى در راه اصلاح جهان و كمك به مستضعفين و محرومين عالم برداشته باشيم و در مقدمات. ظهور منجى عالم امام زمان (عج)سهيم باشيم
فقط مردم اعصار پس از ما قدر اين انقلاب و نعمت وجود ولايت را ميفهمند و به ما واين فرصت طلايي غبطه ميخورند بياييم با ياري اين انقلاب مقدس و صبر بر كاستى ها با خدا معامله كنيم و قدر دان خون شهيدان و زحمات نسل انقلاب باشيم
باشد كه خداى متعال و امام عصر سلام الله عليه از ما راضي باشند،
سه شهر در حادثه عاشورا از امام حسین(علیه السلام) تمکین نکردند که عاقبتشان به اختصار این است:
١- مردم مدینه در زمانی که باید از حسین(ع) تبعیت می کردند نافرمانی کردند. وقتی که سیدالشهدا(ع) شهید شد پشت سر عبدالله ابن حنظله قیام کردند ولی از یزید شکست خوردند و سه روز جان، مال و ناموس مردم مدینه بر سپاه شام حلال شد. بسیار زنان و دخترانی که مورد تجاوز قرار گرفتند و صدها یا هزاران فرزند نامشروع این حادثه، امروز در تاریخ به اولادالحرّه مشهورند.
آن قدر مردم کشته شدند که خون، قبر پیامبر را نیز گرفته بود. تمام کسانی که زنده ماندند بر پیشانیشان داغ زدند و نوشتند: هذا عبد من عبید یزید؛ این بنده ای از بندگان یزید است..... در تاریخ به فرمانده سپاه یزید لقب «مسرف» به معنی «خونریز بی حد و حصر» دادند.
٢- بعد از مدینه نوبت به مکه رسید. لشكر خونخوار یزید به رهبری حصین ابن نمیر در بالاى كوههاى مكه كه مشرف بر خانهها و مسجدالحرام بود، اجتماع كردند و با منجنيق، پيوسته سنگ و نفت بر مكه و مسجدالحرام مى افكندند. تاریخ می نویسد این قوم که به هیچ مبنایی اعتقاد نداشتند پارچه هایی از پنبه و كتان به نفت آلوده مى ساختند و بر خانه خدا مى انداختند و آنها را آتش می زدند تا آنكه كعبه معظّمه سوخت و بناى آن منهدم گشت و ديوارهاى آن فرو ريخت؛ خداوند بر مکیان رحم نمود و یزید به درک واصل شد و الّا باید امروز در تاریخ از کشتار مردمان مکه داستانها می نوشتند.
٣-کوفیانی که حاضر نشدند از سیدالشهدا(ع) تبعیت کنند بعد از حسین(ع) سه قیام کردند که هر سه قیامشان به غیر از شکست چیزی نداشت:
توابین یعنی همان مؤمنین وقت نشناس که حدودا ۴۰۰۰ نفر بودند؛ جز شکست و شهادت حدود ۱۰۰۰ نفرشان سودی نبرد.
مردم کوفه مختار را هم تنها گذاشتند. بنا بر اقوال مورخین، ٦٠٠٠ نفر از یاران مختار از مصعب ابن زبیر امان خواستند و مختار را تنها گذاشتند. مصعب دستور داد که همگی را گردن زده و آنها را به قتل رساندند. گفته شده که دو هزار نفر از این تعداد، عرب و چهارهزار نفر ایرانی بودند.
قیام سوم کوفیان هم که به رهبری زید فرزند امام سجاد بود جز شکست سود دیگری نبرد.
علامه شهیدی از کوفیان به "زبردست نوازان زیردست آزار" یاد می کند. مردمی که به امام حسین(ع) تمکین نکردند، اسیر دست حجاج ابن یوسف شدند؛ که طبق گفته تاریخ، بیش از ۱۰۰هزار نفر از مسلمانان را گردن زد.
این است عاقبت مردمانی که ولی به حق خود را به وقت نشناخته و تبعیت نکنند.
#ولایت #بصیرت #عاشورا
ياد امام حسين در نخستين كلام حضرت مهدی در حین قیام جهانی
در کتاب «إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب(عج)، روایتی را از کتابی با نام «الموائد» اینگونه نقل میکند:
زماني كه قائم آل محمد ظهور كند، ما بين ركن و مقام مي ايستد و پنج ندا مي دهد:
«اَلا یا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم ; آگاه باشيد اي جهانيان كه منم امام قائم»
«اَلا یا اَهلَ العالَم اَنَا الصَّمصامُ المُنتَقِم; آگاه باشيد اي اهل عالم كه منم شمشير انتقام گيرنده»
«اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ عَطشاناً; بيدار باشيد اي اهل عالم، همانا جد من حسين را تشنه كام كشتند»
«الا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین طَرَحُوهُ عُریاناً; بيدار باشيد اي اهل عالم که جد من حسين را برهنه روي خاك افكندند»
«اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین سَحَقُوهُ عُدواناً; آگاه باشيد اي جهانيان كه جدّ من حسين را از روي دشمنی به خاک و خون کشاندند.»
آري اولين كلام حضرت مهدي(عج)، ذکر از سید و سالار شهیدان(ع) است كه همواره ياد او، در دل هر انسان آزاد مرد و طالب حقي زنده است و اين مصيبت عظمي که بر اهل اسلام و همه ی آسمانها سنگینی میکند، با ظهور فرزندش و انتقام خون مطهرش از دشمنان، قدری تسلي مي يابد. هرچند حرارت و سوزش مصیبت عاشورای حسینی تا قیام قیامت پابرجاست. و از طرفی این فرازهای روشن میکند که استقرار صلح جهانی و حاکمیت عدل در گستره جهان بشریت، از وادی سرخ عاشورای حسینی و معارف معلّای آن می گذرد.
لو ترى إذ وقفوا على النار فقالوا ياليتنا نرد و لا نكذب بايات ربنا و نكون من المؤ منين (۲۷) بل بدا لهم ما كانوا يخفون من قبل و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و إنهم لكاذبون (۲۸)
ترجمه : ۲۷ - اگر (حال آنها را) ببينى هنگامى كه در برابر آتش ايستاده اند كه مى گويند اى كاش (بار ديگر به دنيا) باز مى گشتيم و آيات پروردگارمان را تكذيب نمى كرديم و از مؤ منان مى شديم . ۲۸ - (آنها در واقع پشيمان نيستند) بلكه اعمال و نياتى را كه قبلا پنهان مى كردند، در برابر آنها آشكار شده (و به وحشت فرو رفته اند) و اگر باز گردند به همان اعمالى كه نهى شده اند، باز مى گردند و آنها دروغ گويند.
تفسیر بيدارى زودگذر و بى اثر! در دو آيه گذشته به قسمتى از اعمال لجوجانه مشركان اشاره شده ، و در اين دو آيه صحنه اى از نتائج اعمال آنها مجسم گرديده است تا بدانند چه سرنوشت شومى در پيش دارند و بيدار شوند يا لا اقل وضع آنها عبرتى براى ديگران گردد! نخست مى گويد: (اگر حال آنها را به هنگامى كه در روز رستاخيز در برابر آتش دوزخ قرار گرفته اند ببينى تصديق خواهى كرد كه به چه عاقبت دردناكى گرفتار شده اند) (و لو ترى اذ وقفوا على النار...) آنها در آن حالت چنان منقلب مى شوند كه فرياد بر مى كشند اى كاش براى نجات از اين سرنوشت شوم ، و جبران كارهاى زشت گذشته بار ديگر به دنيا باز مى گشتيم ، و در آنجا آيات پروردگار خود را تكذيب نمى كرديم و در صف مؤ منان قرار مى گرفتيم (فقالوا ياليتنا نرد و لا نكذب بايات ربنا و نكون من المؤ منين ). در آيه بعد اضافه مى كند كه اين آرزوى دروغينى بيش نيست ، بلكه به خاطر آن است كه در آن جهان (آنچه را از عقائد و نيات و اعمال شوم خويش مخفى مى داشتند همه براى آنها آشكار گرديده ) و موقتا بيدار شده اند (بل بدا لهم ما كانوا يخفون من قبل ). ولى اين بيدارى ، بيدارى پايدار و پا بر جا نيست ، و به خاطر شرائط و اوضاع خاصى پديد آمده است ، و لذا (اگر به فرض محال بار ديگر به اين جهان برگردند به سراغ همان كارهائى مى روند كه از آن نهى شده بودند) (و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه ). بنابراين (آنها در آرزو و ادعاى خويش صادق نيستند و دروغ مى گويند) (و انهم لكاذبون ).
نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد: ۱ - نخست اينكه از ظاهر جمله بدالهم براى آنها آشكار شد چنين استفاده مى شود كه آنها يك سلسله از حقائق را نه تنها براى مردم بلكه خود نيز مخفى مى كردند كه در عرصه قيامت بر آنها آشكار مى شود، و اين جاى تعجب نيست كه انسان حقيقتى را حتى از خودش كتمان كند و بر وجدان و فطرت خويش سرپوش بگذارد، تا به آرامش كاذبى دست يابد. مسئله فريب وجدان و مخفى كردن حقائق از خويش از مسائل قابل ملاحظه اى است كه در بحثهاى مربوط به فعاليت وجدان مورد دقت قرار گرفته است ، مثلا بسيارى از افراد هوسران را مى بينيم كه به زيان شديد اعمال هوس آلود خود متوجه شده اند اما براى اينكه با خيال راحت اعمال خويش را ادامه دهند سعى مى كنند به نوعى اين آگاهى را در خود مستور دارند. ولى بسيارى از مفسران بدون توجه تعبير (لهم ) آيه را طورى تفسير كرده اند كه منطبق بر اعمالى مى شود كه از مردم مخفى مى داشتند. (دقت كنيد) ۲ - ممكن است گفته شود آرزو كردن چيزى نيست كه دروغ و راست در آن باشد، و به اصطلاح از قبيل انشاء است و در انشاء صدق و كذب وجود ندارد، ولى اين سخن درست نيست زيرا بسيارى از انشاءها يك مفهوم خبرى به همراه دارد كه صدق و كذب در آن راه مى يابد، مثلا گاه مى شود كسى مى گويد: آرزو مى كنم خداوند به من مال فراوانى دهد و به شما كمك كنم ، البته اين يك آرزو است ، ولى مفهوم آن اين است كه اگر خداوند چنين مالى به من بدهد من به تو كمك خواهم كرد و اين يك مفهوم خبرى است كه ممكن است دروغ بوده باشد و لذا طرف مقابل كه از بخل و تنگ نظرى او آگاه است مى گويد دروغ مى گوئى اگر هم به تو بدهد هرگز چنين نخواهى كرد (اين موضوع در بسيارى از جمله هاى انشائيه ديده مى شود). ۳- اينكه در آيه مى خوانيم اگر آنها به دنيا برگردند باز همان كارها را تكرار مى كنند به خاطر اين است كه بسيارى از مردم هنگامى كه با چشم خود نتائج اعمال خويش را ببينند، يعنى به مرحله شهود برسند، موقتا ناراحت و پشيمان شده و آرزو مى كنند كه بتوانند اعمال خويش را به نوعى جبران نمايند، اما اين ندامتها كه مربوط به همان حال شهود و مشاهده نتيجه عمل است ندامتهاى ناپايدارى مى باشد كه براى همه كس به هنگام روبرو شدن با مجازاتهاى عينى پيدا مى شود اما هنگامى كه مشاهدات عينى كنار رفت اين خاصيت نيز زائل مى شود، و وضع سابق تكرار مى گردد. همانند بت پرستانى كه به هنگام گرفتار شدن در طوفانهاى سخت دريا و قرار گرفتن در آستانه مرگ و نابودى ، همه چيز را جز خدا فراموش مى كردند اما به محض اينكه طوفان فرو مى نشست و به ساحل امن و امان مى رسيدند همه چيز به جاى خود برمى گشت ! ۴ - بايد توجه داشت كه حالات فوق مخصوص جمعى از بت پرستان است كه در آيات قبل به آنها اشاره شده است نه همه آنها، لذا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مامور بود به سايرين پند و اندرز بدهد و آنها را بيدار و هدايت كند.
انسان ۲۵۰ ساله | چهره حقیقی امام سجاد علیهالسلام حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی: «آن چهرهی مظلوم بیصدای سربهزیرِ منفعلی که از امام سجاد درست کردند به کلی برخلاف واقع است؛ چهرهی حقیقی امام سجاد علیهالسّلام چهرهی یک مبارزِ قهرمانِ خستگیناپذیرِ آشتیناپذیرِ پیگیری است، که با تدبیر تمام، با دقت کامل راهها را میشناسد و انتخاب میکند و به سمت هدفها این راهها را میپیماید، خودش خسته نمیشود و دشمن را خسته میکند.» ۱۳۶۵/۷/۴
میدان رزم امروز حضرت آیتالله امام خامنهای: «جهاد تبیین را جدّی بگیرید، شبههزدایی از ذهن مخاطبین را جدّی بگیرید. شبهه از جملهی چیزهایی است که عرض کردیم مثل موریانه است؛ دشمن به این موریانهها دل بسته.» ۱۴۰۱/۵/۵
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
معنویتگرایی
حداقل از دو قرن پیش، جریانی به نام جریان تمدن صنعتی در دنیا شروع شد. این کلمه، حاوی معانی بسیار زیادی از فرهنگ و معرفت و علم و اوج و حضیض و همه چیز است. جریانی با این نام و سمات و خصوصیات که حداقل از دو قرن پیش شروع شد - اگرچه مقدمات آن، از خیلی جلوتر در دنیا آغاز گردید - چند خصوصیت داشت: یکی گرایش به صنعت و علم، یکی گرایش به روشهای جدید در زندگی، و یکی - که از مهمترین آنهاست - گرایش به فلسفههایی با قاعده و مبنای مادّی. یعنی در طول این دو قرن، بیشترین پرچمهای فکر و فلسفه که برافراشته شده، در جهت مقابلِ تفکر معنوی و دینی بوده است. فلسفهی مارکسیسم، یکی از آنهاست که سروصدای بیشتری پیدا کرد. بقیهی مکتبهای فلسفی،اجتماعی رایج و سربرداشتهی در قرن نوزدهم و بیستم، جهت و گرایش خالص و یا غالب مادّی و غیرمذهبی و ضد مذهبی دارند. این گرایش غیرمعنوی و ضد معنوی، مثل جریانی که از کم شروع میشود و لحظهبهلحظه اوج میگیرد و فراگیری پیدا میکند، در زندگی و افکار و خانواده و ارتباطات درون اجتماعی مردم وارد شد. در کنار این جریان فکری، سیاستها حرکتی را مستقلاً به سمت ضدیت با دین و معنویت شروع کردند. بعضی از این سیاستها، علیالظاهر به این فلسفهها هم کاری نداشتند. البته کسانی هستند... که معتقدند اصلاً تفکرات مادّی - ولو چپترینش - مخلوق و محصول فکر سیاستمدارهاست، نه فلاسفه. میگویند: اصلاً همهی این بساطها و جنجالها، یک کار سیاسی به معنای حقیقی بود؛ یک کار اقتصادی در جهت پیشرفت ثروتها و سرمایهها و بساط سرمایهداری در دنیا بود که روزبهروز اوج میگرفت. علی اىّ حال، سیاستها هم در جهت ضدیت با معنویت افتادند و روزبهروز این تضاد بیشتر شد. البته هر نقطهیی که معنویت آن بیشتر بود، بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت؛ مثل اسلام. تفکرات اسلامی در همه جای دنیا مورد تهاجم قرار گرفت. در شرق دنیای اسلام - یعنی هند - تا غرب دنیای اسلام - یعنی الجزایر - این تهاجم صورت گرفت. در الجزایر، فرانسویها وارد شدند و با اسلام مبارزه کردند. در هند هم انگلیسیها وارد شدند و با اسلام مبارزه کردند. با اینکه در صحنهی استعمار، انگلیس و فرانسه، دو کشور رقیب بودند، امّا حریفها و طرفها و نقاط بمباردمانشان یکی بود. روزبهروز جریان مذهب و معنویت را در دنیا ضعیفتر کردند و زندگی انسانها را از اخلاق معنوی خالیتر نمودند. دنیای مسیحیت اینطور بود و دنیای اسلام هم همینطور بود. ایمانها را در لابلای چرخ و پَر گردونهی سنگین مادّیت، خُرد یا رقیق کردند. این، جریان زندگی دنیا در طول حداقل دو قرن است. این، چیز کمی نیست. این سیر جریان مادّه، همینطور با جست و به شکل تند و خشن، حرکت به طرف اوج را شروع کرده و در طی دو قرن، روزبهروز فراگیرتر شده است. همراه با این اوج تفکر و سیاست و رفتار مادّی در زندگی انسانها، ثروت و علم و اختراع و پیشرفتهای نوبهنوی آن مراکزی که این سیاستها را دنبال میکردند هم روزبهروز بیشتر شده است. یعنی از لحاظ علمی، امریکای امروز با امریکای پنجاه سال پیش قابل مقایسه نیست. اروپا هم همینگونه است. اینها همان کسانی هستند که با پول و علم و اختراع و با استفاده از تواناییهای گوناگونشان، این جریان مادّیت را تقویت کردند. وقتی که این جریان اوجگیرنده، به نقطهی اوجِ غیرقابل تصوری رسید، قدم بعد جز این چیزی نبود که بنای دین و معنویت و اخلاق، بکلی از میان جوامع برچیده شود؛ حتّی دیگر هیچ خاطرهیی هم نماند. این، حرف من نیست. یکی از کارهایی که در این نوشتارهای رایج ادبیات دنیا و در رمانهای علمی،تخیلی معمول است، پیشبینی دنیای آینده است. مثلاً پنجاه سال دیگر، دنیا به چه شکلی خواهد بود. آنچه نوشتهاند، همه آن دنیایی را نشان میدهد که در آن، دیگر حتّی هیچ احساس معنوی نیست. من بعضی از این رمانها را خودم دیدهام و خواندهام. آن دنیایی که تصویر میشود، قدم بعدِ دنیای قرن اتم و الکترونیک و کامپیوتر و پیشرفتهای شگفتانگیز فضایی است. قدم بعد چیست؟ بکلی تهی شدن عالم از تفکرات و یا - به قول آنها - اوهام معنوی و مذهبی است. اصلاً قدم بعد، جز این چیز دیگری تصور نمیشود.۱۳۶۹/۰۲/۲۲ بیانات در دیدار روحانیون و ائمهی جمعه و جماعات استان مازندران
اگر چه خدای متعال اراده ومقرر فرموده، هر کسی حتی آنان که یا از روی جهالت و یا از روی عناد در غفلت از حقایق هستی بسر می برند و کافر و مشرک هستند ،به قدر تلاش خود از دنیا بهره خواهند برد، اما: در آخرت از نعمت های ابدی (دربهشت چون نخواسته اند) نصیبی نخواهد داشت. لذا سفارش قران کریم و حجج الهی که مفسرین قران کریم، آخرین و جامع ترین کتاب الهی برای سعادت دنیا و آخرت بشر هستند، این است که: همواره امور دنیایت را با امر آخرت گره بزن و به تمام رفتار و اعمال و کردارت از جمله کسب و کار و علم و دانش و زندگیت رنگ الهی بده و طبق دستورات خالق خود در دنیا زندگی کن و در کنار تلاش و کوششت برای امر معیشت و بهره از نعمات الهی و تامین آسایش زندگی در این فرصت کوتاه دنیا، با توکل به خالق خود، و دعا از خدا ی متعال، حیات جاوید و بقاء بی پایان در آخرت و در بهشت و در جوار رحمت حق نیز را برای خود مهیا کن، در اینصورت نعمات دنیوی برای تو در همین دنیا نیز طعم و بوی بهشتی خواهند گرفت،
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
تفسیر سوره انعام آیات ۲۵ تا ۲۶
و منهم من يستمع إليك و جعلنا على قلوبهم اءكنة اءن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا و إن يروا كل ءاية لا يؤمنوا بها حتى إ ذا جاءوك يجادلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا اءساطير الاولين (۲۵) و هم ينهون عنه و ينون عنه و إن يهلكون إلا اءنفسهم و ما يشعرون (۲۶)
ترجمه : ۲۵ - پاره اى از آنها به تو گوش فرا مى دهند ولى بر دلهاى آنان پرده ها افكنده ايم تا آنرا نفهمند و در گوش آنها سنگينى قرار داده ايم و (آنها بقدرى لجوجند) كه اگر تمام نشانه هاى حق را ببينند ايمان نمى آورند، تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مى آيند با تو به پرخاشگرى برمى خيزند و كافران مى گويند اينها افسانه هاى پيشينيان است . ۲۶- آنها ديگران را از آن باز مى دارند و خود نيز از آن دورى مى كنند، آنها جز خود را هلاك نمى كند ولى نمى فهمند.
تفسیر نفوذ ناپذيران در اين آيه اشاره به وضع روانى بعضى از مشركان شده كه در برابر شنيدن حقائق كمترين انعطاف از خود نشان نمى دهند - سهل است - به دشمنى با آن نيز برمى خيزند و با وصله هاى تهمت خود و ديگران را از آن دور نگاه مى دارند، درباره اينها چنين مى گويد: بعضى از آنان به سوى تو گوش مى دهند ولى بر دلهاى آنها پرده هائى افكنده ايم تا آن را درك نكنند و در گوشهاى آنها سنگينى ايجاد كرده ايم تا آن را نشنوند! (و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبه ان يفقهوه و فى اذانهم و قرا). در حقيقت تعصبهاى كوركورانه جاهلى ، و فرو رفتن در منافع مادى ، و پيروى از هوا و هوسها، آنچنان بر عقل و هوش آنها چيره شده كه گويا در زير سرپوش و پرده اى قرار گرفته است نه حقيقتى را مى شنوند و نه درك صحيح از مسائل دارند. شايد كرارا گفته ايم كه اگر اين گونه مسائل نسبت به خدا داده مى شود در حقيقت اشاره به قانون عليت و خاصيت عمل است ، يعنى ادامه در كجروى و اصرار در لجاجت و بدبينى ، اثرش اين است كه روح و روان آدمى را به شكل خود در مى آورند و آن را همانند آئينه كج و معوجى مى كنند كه قيافه همه چيز را كج و معوج نشان مى دهد. تجربه اين حقيقت را ثابت كرده است كه افراد بدكار و گناهكار در آغاز از كار خود احساس ناراحتى مى كنند، اما تدريجا به آن خو گرفته و شايد روزى فرا رسد كه اعمال زشت خود را واجب و لازم بشمرند و به تعبير ديگر اين يكى از مجازاتهاى اصرار و پافشارى در گناه و مخالفت با حق است كه دامان گناهكاران لجوج را مى گيرد. لذا مى گويد كار اينها به جائى رسيده است كه (اگر تمام آيات و نشانه هاى خدا را ببينند باز ايمان نمى آورند) (و ان يروا كل آية لا يؤمنوابها). و از اين بالاتر هنگامى كه به نزد تو بيايند به جاى اينكه گوش جان را به سخنان تو متوجه سازند و حداقل به صورت يك جستجوگر، به احتمال يافتن حقيقتى پيرامون آن بينديشند، با روح و فكر منفى در برابر تو ظاهر مى شوند، و هدفى جز مجادله و پرخاشگرى و خرده گيرى ندارند (حتى اذا جاؤ ك يجاد لونك ). آنها با شنيدن سخنان تو كه از سرچشمه وحى تراوش كرده و بر زبان حقگوى تو جارى شده است متوسل به ضربه تهمت شده ، مى گويند: (اينها چيزى جز افسانه ها و داستانهاى ساختگى پيشينيان نيست )! (يقول الذين كفروا ان هذا الا اساطير الاولين ). در آيه بعد مى گويد آنها به اين مقدار نيز قناعت نمى كنند و علاوه بر اينكه خود گمراهند پيوسته تلاش مى كنند افراد حق طلب را با سمپاشيهاى گوناگون از پيمودن اين مسير باز دارند، لذا (آنها را از نزديك شدن به پيامبر نهى مى كنند) (و هم ينهون عنه ). (و خودشان نيز از او فاصله مى گيرند) (و يناون عنه ). بى خبر از اينكه هر كس با حق در افتد تيشه بر ريشه خود زده ، و سرانجام طبق سنت ثابت آفرينش ، چهره حق از پشت ابرها نمايان مى گردد و با جاذبه اى كه دارد پيروز خواهد شد و باطل همانند كفهاى بى ارزش روى آب نابود مى گردد، بنابراين تلاش و فعاليت آنها به شكست خودشان منتهى خواهد شد و جز خود را هلاك نمى كنند، ولى قدرت بر درك اين حقيقت ندارند) (و ان يهلكون الا انفسهم و ما يشعرون ). تهمتى بزرگ بر ابوطالب مؤ من قريش از آنچه در تفسير آيه فوق گفته شد به خوبى روشن مى شود كه اين آيه بحثهاى مربوط به مشركان لجوج و دشمنان سرسخت پيامبر را تعقيب مى كند و ضمير هم طبق قواعد ادبى به كسانى بر مى گردد كه در آيه مورد بحث قرار گرفته اند، يعنى كافران متعصبى كه از هيچگونه آزار به پيامبر و ايجاد مانع در راه دعوت او مضايقه نداشتند. ولى با نهايت تاسف ديده مى شود كه بعضى از مفسران اهل تسنن بر خلاف تمام قواعد ادبى آيه دوم را از آيه قبل بريده و آن را در باره ابوطالب پدر امير مؤ منان على (عليه السلام ) دانسته اند! آنها آيه را چنين معنى مى كنند جمعى هستند، از پيامبر اسلام دفاع مى كنند ولى در عين حال از او فاصله مى گيرند! (و هم ينهون عنه و ينؤ ن عنه ). پاره ديگرى از آيات قرآن را كه در جاى خود به آن اشاره خواهد شد. مانند آيه 114 توبه و 56 قصص نيز گواه بر مدعاى خود قرار مى دهند. ولى تمام علماى شيعه و بعضى از بزرگان اهل تسنن مانند ابن ابى الحديد شارح نهج البلاغه و قسطلانى در ارشاد السارى وزينى دحلان در حاشيه سيره حلبى ابوطالب را از مؤ منان اسلام مى دانند، در منابع اصيل اسلام نيز شواهد فراوانى براى اين موضوع مى يابيم كه با بررسى آنها در تعجب و حيرت عميق فرو ميرويم كه چرا ابوطالب از طرف جمعى اين چنين مورد بى مهرى و اتهام قرار گرفته است ؟! كسى كه با تمام وجود خود از پيامبر اسلام دفاع مى كرد، و بارها خود و فرزند خويش را در مواقع خطر همچون سپر در برابر وجود پيامبر اسلام قرار داد چگونه ممكن است مورد چنين اتهامى واقع شود؟
اين جا است كه محققان باريك بين چنين حدس زده اند كه موج مخالفت بر ضد ابوطالب يك موج سياسى است كه از مخالفت شجره خبيثه بنى اميه با موقعيت على (عليه السلام ) سرچشمه گرفته است . زيرا: اين تنها ابوطالب نيست كه بخاطر نزديكيش با على (عليه السلام ) اينچنين مورد تهاجم قرار گرفته ، بلكه مى بينيم هر كس در تاريخ اسلام بنحوى از انحاء ارتباط نزديك با امير مومنان على (عليه السلام ) داشته از اين حملات ناجوانمردانه بر كنار نمانده است ، در حقيقت ابوطالب گناهى نداشت جز اينكه پدر على بن ابى طالب پيشواى بزرگ اسلام بود! در اينجا فشرده اى از دلائل گوناگونى كه بروشنى ، گواهى بر ايمان ابوطالب مى دهد فهرست وار مى آوريم و شرح بيشتر را به كتابهائى كه در اين زمينه نوشته شده موكول مى كنيم : 1 - ابوطالب قبل از بعثت پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بخوبى مى دانست كه فرزند برادرش بمقام نبوت خواهد رسيد زيرا مورخان نوشته اند در سفرى كه ابوطالب با كاروان قريش به شام رفت برادرزاده دوازده ساله خود محمد را نيز با خويش همراه برد، در اين سفر علاوه بر كرامات گوناگونى كه از او ديد، همينكه كاروان با راهبى بنام بحيرا كه ساليان درازى در صومعه مشغول عبادت بود و آگاهى از كتب عهدين داشت و كاروانهاى تجارتى در مسير خود بزيارت او مى رفتند برخورد كردند، در بين كاروانيان ، محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه آن روز دوازده سال بيش نداشت نظر راهب را بخود جلب كرد. بحيرا پس از اندكى خيره شدن و نگاههاى عميقانه و پر معنى به او گفت اين كودك به كدام يك از شما تعلق دارد؟ جمعيت به ابوطالب اشاره كردند او اظهار داشت برادرزاده من است . (بحيرا) گفت اين طفل آينده درخشانى دارد اين همان پيامبرى است كه كتابهاى آسمانى از رسالت و نبوتش خبر داده اند و من تمام خصوصيات او را در كتب خوانده ام ! ابوطالب پيش از اين برخورد و برخوردهاى ديگر از قرائن ديگر نيز به نبوت پيامبر اكرم و معنويت او پى برده بود. طبق نقل دانشمند اهل تسنن شهرستانى (صاحب ملل و نحل ) و ديگران در يكى از سالها آسمان مكه بركتش را از اهلش باز داشت و خشكسالى سختى به مردم روى آورد، ابوطالب دستور داد تا برادرزاده اش محمد را كه كودكى شير خوار بود حاضر ساختند پس از آنكه كودك را در حالى كه در قنداقه اى پيچيده شده بود به او دادند در برابر كعبه ايستاد و با تضرع خاصى سه مرتبه طفل شير خوار را بطرف بالا انداخت و هر مرتبه مى گفت : (پروردگارا! بحق اين كودك باران پر بركتى بر ما نازل فرما) چيزى نگذشت كه توده اى ابر از كنار افق پديدار گشت و آسمان مكه را فرا گرفت ، سيلاب آنچنان جارى شد كه بيم آن مى رفت مسجد الحرام ويران شود. سپس شهرستانى مى نويسد همين جريان كه دلالت بر آگاهى ابوطالب از رسالت و نبوت برادرزاده اش از آغاز كودكى دارد ايمان وى را به پيامبر مى رساند و اشعار ذيل را بعدها ابوطالب به همين مناسبت سروده است : و ابيض يستسقى الغمام بوجهه ثمال اليتامى عصمة للارامل (او روشن چهره اى است كه ابرها به خاطر او مى بارند، او پناهگاه يتيمان و حافظ بيوه زنان است ). يلوذ به الهلاك من آل هاشم فهم عنده فى نعمة و فواضل هلاك شوندگان از بنى هاشم به او پناه مى برند، و بوسيله او از نعمتها و احسانها بهره مى گيرند. و ميزان عدل لا يخيس شعيرة و وزان صدق وزنه غير هائل او ميزان عدالتى است كه يك جو تخلف نمى كند، و وزن كننده درستكارى است كه توزين او بيم اشتباه ندارد. جريان توجه قريش را در هنگام خشكسالى به ابوطالب و سوگند دادن ابوطالب خدا را بحق او علاوه بر شهرستانى بسيارى از مورخان بزرگ نقل كرده اند، علامه امينى در الغدير آنرا از كتاب شرح بخارى و المواهب اللدنيه و الخصائص الكبرى و شرح بهجة المحافل و سيره حلبى و سيره نبوى و طلبة الطالب نقل كرده است . 2 - به علاوه در كتب معروف اسلامى اشعارى از ابوطالب در اختيار ما است كه مجموعه آنها در ديوانى بنام ديوان ابوطالب گردآورى شده است كه تعدادى از آنها را در ذيل مى آوريم : و الله لن يصلوا اليك بجمعهم حتى اوسد فى التراب دفينا (اى برادرزاده تا ابوطالب در ميان خاك نخوابيده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند يافت ) فاصدع بامرك ما عليك غضاضة و ابشر بذاك و قرمنك عيونا (بنابراين از هيچ چيز مترس و ماموريت خود را ابلاغ كن بشارت ده و چشمها را روشن ساز!)
و دعوتنى و علمت انك ناصحى و لقد دعوت و كنت ثم امينا (مرا بمكتب خود دعوت كردى و خوب مى دانم كه هدفت تنها پند دادن و بيدار ساختن من بوده است ، تو در دعوت خود امين و درستكارى ) و لقد علمت ان دين محمد(ص ) من خير اديان البرية دينا (من هم اين را دريافتم كه مكتب و دين محمد بهترين دين و مكتبها است ! و نيز گفته است ،) الم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا كموسى خط فى اول الكتب (اى قريش آيا نمى دانيد كه ما محمد را همانند موسى پيامبر و رسول خدا مى دانيم و نام و نشان او در كتب آسمانى قيد گرديده است (و ما آنرا يافته ايم ).) و ان عليه فى العباد محبة و لا حيف فى من خصه الله فى الحب (بندگان خدا علاقه ويژه اى بوى دارند و نسبت به كسى كه خدا او را بمحبت خود اختصاص داده است اين علاقه بى مورد نيست .) ابن ابى الحديد پس از نقل قسمت زيادى از اشعار ابوطالب (كه ابن شهر آشوب در متشابهات القرآن آنها را سه هزار بيت مى داند) مى گويد: از مطالعه مجموع اين اشعار براى ما هيچگونه ترديدى نخواهد ماند كه ابوطالب بمكتب برادرزاده اش ايمان داشته است . ۳ - احاديثى از پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز نقل شده كه گواهى آن حضرت را به ايمان عموى فداكارش ابوطالب روشن مى سازد از جمله طبق نقل نويسنده كتاب ابوطالب مؤ من قريش : چون ابوطالب در گذشت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پس از تشيع جنازه او ضمن سوگوارى كه در مصيبت از دست دادن عمويش مى كرد، مى گفت : وا ابتاه ! وا ابا طالباه ! وا حزناه عليك ! كيف اسلو عليك يا من ربيتنى صغيرا، واجبتنى كبيرا، و كنت عندك بمنزلة العين من الحدقه و الروح من الجسد. (واى پدرم ! واى ابوطالب ! چقدر از مرگ تو غمگينم ؟ چگونه مصيبت تو را فراموش كنم اى كسى كه در كودكى مرا پرورش دادى ، و در بزرگى دعوت مرا اجابت نمودى ، و من در نزد تو همچون چشم در حدقه و روح در بدن بودم ). و نيز پيوسته اظهار مى داشت : ما نالت منى قريش شيئا اكرهه حتى مات ابوطالب . (قريش هيچگاه نتوانست مكروهى بر من وارد كند مگر زمانى كه ابوطالب از جهان رفت .) ۴- از طرفى مسلم است كه سالها قبل از مرگ ابوطالب پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مامور شد هيچگونه رابطه دوستانه با مشركان نداشته باشد، با اين حال اينهمه اظهار علاقه و مهر به ابوطالب نشان مى دهد كه پيامبر او را معتقد به مكتب توحيد مى دانسته است و گرنه چگونه ممكن بود ديگران را از دوستى با مشركان نهى كند و خود با ابوطالب تا سر حد عشق ، مهر ورزد؟! ۵ - در احاديثى كه از طرق اهل بيت رسيده است نيز مدارك فراوانى بر ايمان و اخلاص ابوطالب ديده مى شود كه نقل آنها در اينجا بطول مى انجامد اين احاديث آميخته با استدلالات منطقى و عقلى است مانند روايتى كه از امام چهارم (عليه السلام ) نقل گرديده است كه حضرتش پس از اين كه در پاسـخ سؤ الى اظهار مى دارد ابوطالب مؤ من بود مى فرمايد: ان هنا قوما يزعمون انه كافر سپس فرمود (وا عجبا كل العجب ايطعنون على ابى طالب او على رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و قد نهاه الله ان تقر مؤ منة مع كافر غير آية من القرآن و لا يشك احد ان فاطمة بنت اسد رضى الله تعالى عنها من المؤ منات السابقات فانها لم تزل تحت ابى طالب حتى مات ابوطالب رضى الله عنه ). يعنى راستى در شگفتم كه چرا برخى مى پندارند كه ابوطالب كافر بوده است ! آيا نمى دانند كه با اين عقيده بر پيامبر و ابوطالب طعنه مى زنند؟ مگر نه اين است كه در چندين آيه از آيات قرآن از اين موضوع منع شده است كه زن بعد از اسلام آوردن در قيد زوجيت كافر خود نماند و اين مسلم است كه فاطمه بنت اسد از پيشگامان در اسلام است و تا پايان عمر ابوطالب همسرش بود. ۶- از همه اينها گذشته اگر در هر چيز ترديد كنيم در اين حقيقت هيچكس نمى تواند ترديد كند كه ابوطالب از حاميان درجه اول اسلام و پيامبر بود حمايت او از پيامبر و اسلام بحدى بود كه هرگز نمى توان آنرا با علايق و پيوندهاى خويشاوندى و تعصبات قبيله اى تفسير كرد.
نمونه زنده آن داستان شعب ابوطالب است همه مورخان نوشته اند هنگامى كه قريش پيامبر و مسلمانها را در يك محاصره اقتصادى و اجتماعى و سياسى شديد قرار دادند و روابط خود را با آنها قطع كردند ابوطالب يگانه حامى و مدافع حضرت سه سال از همه كارهاى خود دست كشيد و بنى هاشم را به دره اى كه در ميان كوههاى مكه قرار داشت و به شعب ابوطالب معروف بود برد و آنجا سكنى گزيد. فداكارى را بجائى رسانيد كه اضافه بر ساختن برجهاى مخصوصى بخاطر جلوگيرى از حمله قريش هر شب پيامبر را از خوابگاه خود بلند مى كرد و جايگاه ديگرى براى استراحت او تهيه مى نمود و فرزند دلبندش على (عليه السلام ) را بجاى او مى خوابانيد و هنگامى كه على (عليه السلام ) مى گفت پدر جان من با اين وضع بالاخره كشته خواهم شد پاسـخ مى دهد عزيزم بردبارى را از دست مده هر زنده بسوى مرگ رهسپار است من ترا فداى فرزند عبدالله نمودم جالب توجه اينكه على (عليه السلام ) در جواب پدر مى گويد پدر جان اين كلام من نه بخاطر اين بود كه از كشته شدن در راه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هراسى دارم بلكه بخاطر اين بود كه مى خواستم بدانى چگونه در برابر تو مطيع و آماده براى يارى احمدم ما معتقديم هر كس تعصب را كنار گذاشته و بيطرفانه سطور طلائى تاريخ را درباره ابوطالب مطالعه كند با ابن ابى الحديد شارح نهج البلاغه هم صدا شده و مى گويد: و لو لا ابوطالب و ابنه لما مثل الدين شخصا و قاما فذاك بمكة آوى و حامى و هذا بيثرب جس الحماما هر گاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز دين و مكتب اسلام بجاى نمى ماند و قد راست نمى كرد ابوطالب در مكه بيارى پيامبر شتافت و على (عليه السلام ) در يثرب (مدينه ) در راه حمايت از اسلام در گرداب مرگ فرو رفت !
هرگاه يكى از شما به خانه خود وارد مى شود، سلام كند، چرا كه سلام بركت مى آورد و فرشتگان با سلام دهنده انس مى گيرند.
علل الشرايع ج 2، ص 583، ح 23
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
آن کسانی که میخواهند اسلام را به زندگی خصوصی منحصر کنند و نگاه سکولار داشته باشند، جوابشان مسئلهی غدیر است/ نصب امیرالمؤمنین فقط جنبهی معنوی نداشت بلکه مسئلهی مدیریت جامعه بود. 1393/07/21
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
روبوسی مرگبار
این دولتهای عرب و غیر عرب که با صهیونیستها دست دادند و روبوسی کردند و جلسه گذاشتند، هیچ سودی نخواهند برد؛ جز ضرر برایشان چیز دیگری ندارد. اوّلاً ملّتهایشان مخالفند؛ بعلاوه رژیم صهیونیستی اینها را میمکد، استثمار میکند، اینها نمیفهمند. دیدار جمعی از دستاندرکاران مراسم حج 18 /خرداد/ 1401
اربعین؛ رسانه پر قدرت عاشورا حضرت آیتالله امام خامنهای: اربعینِ اوّل، رسانهی پُرقدرت عاشورا است. از روز عاشورا تا روز اربعین چهل روزِ فرمانروایی منطقِ حق در میان دنیای ظلمانی حاکمیّت بنیامیّه و سفیانیها بود. رسانهی حقیقی یعنی فریاد زینب کبریٰ، فریاد حضرت سجّاد... امروز هم در دنیای پیچیدهی پُرتبلیغات و پُرهیاهویی که بر بشریّت حاکم است، این حرکت اربعین، یک فریاد رسا و یک رسانهی بیهمتا است. ۱۳۹۸/۰۷/۲۱
الحسین یجمعنا حضرت آیتالله امام خامنهای: امروز در دنیای پیچیدهی پُرتبلیغات و پُرهیاهو، حرکت اربعین، یک فریاد رسا و رسانهی بیهمتا است. چنین چیزی وجود ندارد دیگر در دنیا: اینکه میلیونها انسان راه میافتند، از کشورهای مختلف، از فِرَق مختلف اسلامی و حتّی بعضی ادیان غیر اسلامی. این وحدت حسینی است. شما بدرستی گفتید: «الحسین یجمعنا». ۱۳۹۸/۰۷/۲۱
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در کنار قبر حسینبنعلی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقهی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیادهروی اربعین -این حادثهی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته ...
شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره زیارت امام حسین(ع) 1398/07/01
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
ابو موسى موقّع بن ثمامه اسدى صيداوى
نام او در برخی منابع مانند نفس المهموم و تاریخ طبری مرقع بن ثمامه ذکر شده است. وی شبانه در كربلا با عده اى به خدمت حضرت امام حسين (علیه السّلام) رسيد. ابو مخنف گفته است: موقّع (مرقّع) به زمين افتاد، قوم و قبيله اش او را نجات دادند و او را به كوفه منتقل كردند و پنهان نمودند كه خبر به ابن زياد رسيد و كسى را مأمور به قتل او كرد ولى با شفاعت جماعتى از بنى اسد از قتل او صرف نظر شد و با غل و زنجير به «زاره» تبعيد نمود كه در اثر جراحات وارده و بيمارى بعد از يك سال، زندگى را بدرود گفت.
تاریخ شهادت : 1394/02/24 | محل شهادت : تدمر - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
از تو ممنونم که مفتخر به پوشیدن لباسی بودم که سبزی آن آراسته به خون شهیدانی است که سربازان راستین امام زمان (عج) بودند و در عصر جهاد اکبر و اصغر سربلند بودند. امیدوارم همه مسلمانان بیدار بشوند و با اطاعت از رهبران انقلاب اسلامی ایران فریب دشمنان را نخورند و به جان و ناموس یکدیگر بی احترامی نکنند و همه متحد برای حریم اسلامی دفاع کنند.
حاج قاسم : جهان قهرمان قهرمان ملی قهرمان شرف قهرمان اخلاص قهرمان غیرت قهرمان دفاع از :انقلاب اسلامی جهان اسلام، مستضعفین جهان و مدافع حرم ال الله شاگرد مکتب امامین انقلاب
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
در میان ما، انسانهایی وجود دارند که فقط نیمه خالی لیوان را نگاه میکند، حتی اگر لیوان پر هم باشد، از پر بودن لیوان ایراد میگیرند. در گوشه و کنار شنیده میشود که این شهدا کشته بازیهای سیاسی بزرگان شدهاند. این حرفها را نزنید. هر کسی که جان خود را مخلصانه در کف دست خود میگیرد، بدانید که برای بازیهای سیاسی بزرگان نیست. نگویید ندانسته کار میکنند. نگویید فریب خوردند. بلکه کارشان ارزش الهی دارد. قصد تخریب رهبر را دارند، چه تهمتها که به ایشان نزدند، واقعا بعضی از این تهمتها بیشرمانه و بچه گانه است. عقل سالم میگوید برای جمعیت بیشتر از دو نفر، یک نفر رئیس و فرمانده شود. آیا عقلانی نیست برای جامعهای که یک سو و یک هدف، منتظر ظهور امام زمان (عج) است، یک رهبر داشته باشد؟ ایشان امام زمان نیست، ایشان رهبر جامعهای است که به لطف خدا پادگان امام زمان (عج) خواهد بود. ان شاالله.
شهید محمدحسین محمدخانی
تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶ مکان شهادت : سوریه
بخشی از وصیت نامه شهید:
سلام بر شما (ائمه معصومین) که بندگان خاص خدایند و از هر چه که داشتید د ر راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید.سلام بر شما که متقیان راه اﷲ هستید.با الها! از این که به بنده ی حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بردارد. تو را سپاس می گویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس می گویم.در این راه ، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
شهید مهدی طهماسبی
ولادت : ۱۳۶۲/۰۸/۱۴
شهادت : ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
بخشی از وصیت شهید:
در این مسیر شبهات و تهمت های فراوانی به مدافعین حرم زده می شود اعم از گرفتن پول، مبارزه در راه بشار اسد، مبارزه در راه اعراب یا اینکه اگر وطن بود ما هم می رفتیم و … خیالی نیست وعده ما با همه این تهمت زنندگان و شایعه سازان باشد با حضرت زهرا (سلام الله علیها). اگرچه همه این شبهات و تهمت ها جواب های بسیار واضحی دارند که تا الان بارها و بارها گفته شده اند. اگر من سراپا تقصیر را فاکتور بگیرید به نظرم مدافعان حرم از بابصیرت ترین افراد زمان حال ما هستند. زیاد شنیده ام که می گویند ۲ تا بچه داری چرا می خواهی بروی؟ طوری می گویند به خاطر بچه هایت نرو که انگار من معنی زن و بچه را نمی فهمم و بویی از عشق نبرده ام یا دلم از سنگ است!اما به نظر من حقیر کاملاً برعکس است. رزمندگان و مجاهدان در همه زمان هایی که زندگی کرده اند عشقشان و محبتشان به خانواده صدها برابر بیشتر از کسانی است که ادعای فهمیدن بچه و زن و پدر و مادر و اقوام دارند. ادعای عشق و عاشقی دارند اما در این میان نکته ای وجود دارد که این قدر راحت از همه چیز دل می کنند.
شهید علی اکبر شیرودی
ولادت : ۱۳۳۴
شهادت : ۱۳۶۰/۰۲/۰۸
بخشی از وصیت شهید:
هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.
شهید حسن آبشناسان
ولادت :۱۳۱۵/۰۲/۱۹
شهادت : ۱۳۶۴/۰۷/۰۸
فرازی از وصیت نامه شهید:
«آرزو داشتم، حج را در زمان حیات انجام دهم؛ چنانچه شهید شوم، انجام شده است. محل دفن من، کربلا باشد؛ اگر راه کربلا را خود باز کردم، آسان است، ولی اگر زودتر شهید شدم، پیکرم به صورت امانی در خاک بماند تا پس از بازشدن راه و انقلاب عراق، این کار انجام شود.» سفارش دیگر وی نیز به فرزندانش بوده است تا «در راه پیشرفت اسلام، کشور، کسب دانش و خدمت به اسلام کوشا باشند.»
شهید مصطفی صدرزاده
ولادت: ۱۳۶۵/۰۶/۱۹
شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۰۱
محل شهادت : حومه حلب
بخشی از وصیت نامه شهید :
آرزو دارم که دخترم فاطمه،فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان، آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا میکنم بنده حقیر با ببخشد زیرا میدانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد و برادارن و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم…
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
دشمن با فشار اقتصادی و لجنپراکنی مردم ایران را هدف گرفته است
اینها با دروغپردازی به ارکان انقلاب تهمت میزنند. یک روز به مجلس، یکروز به شورای نگهبان و امروز نوبت سپاه و شهیدسلیمانی است. اگر جرئت میکردند به امام هم اهانت میکردند.
فشار اقتصادی با تلاش و تولید داخلی و خنثیکردنِ تحریم و تلاش دیپلماسی متوقف میشود. باید لجنپراکنیهای رسانهای دشمن هم خنثی شود. 1400/11/28
سوره انعام آیات ۲۱تا۲۴ ... | گریه بر مصیبتهاى حضرت زینب (ع) ... | باید لجنپراکنیهای رسانهای دشمن هم خنثی شود ... | شهید کربلا ... | شهید مدافع حرم ... | شهید میری: بر عقیده و ایمان خود استوار باشید
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۲۱تا۲۴
و من اءظلم ممن افترى على الله كذبا اءو كذب باياته انه لا يفلح الظالمون (۲۱) و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين اءشركوا اءين شركاؤ كم الذين كنتم تزعمون (۲۲) ثم لم تكن فتنتهم إلا اءن قالوا و الله ربنا ما كنا مشركين (۲۳) انظر كيف كذبوا على اءنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون(۲۴)
ترجمه : ۲۱ - چه كسى ستمكارتر از كسى است كه بر خدا دروغ بسته (و شريك براى او قائل شده است ) يا آيات او را تكذيب نموده ، مسلما ظالمان روى رستگارى نخواهند ديد. ۲۲ - آن روز كه همه آنها را محشور ميكنيم ، به مشركان ميگوئيم : معبودهايتان كه آنها را شريك خدا مى پنداشتيد كجا هستند؟ (و چرا به يارى شما نمى شتابند؟). ۲۳ - سپس پاسـخ و عذر آنها چيزى جز اين نيست كه مى گويند به خداوندى كه پروردگار ما است سوگند كه ما مشرك نبوديم . ۲۴ - ببين چگونه به خودشان (نيز) دروغ مى گويند و آنچه را به دروغ شريك خدا مى پنداشتند از دست ميدهند.
تفسیر بزرگترين ظلم در تعقيب برنامه كوبيدن همه جانبه (شرك و بت پرستى ) در نخستين آيه بالا با صراحت به صورت استفهام انكارى مى گويد: (چه كسى ستمكارتر از مشركانى است كه بر خدا دروغ بسته و شريك براى او قرار داده و يا آيات او را تكذيب نموده اند). (و من اظلم ممن افترى على الله كذبا او كذب باياته ). در حقيقت جمله اول اشاره به انكار توحيد است ، و جمله دوم اشاره به انكار نبوت ، و به راستى ظلمى از اين بالاتر نمى شود كه انسان جماد بى ارزش و يا انسان ناتوانى را همتاى وجود نامحدودى قرار دهد كه بر سراسر جهان هستى حكومت ميكند، اين كار از سه جهت ظلم محسوب ميشود: ظلم نسبت به ذات پاك او كه شريكى براى او قائل شده ، و ظلم بر خويشتن كه شخصيت و ارزش وجود خود را تا سر حد پرستش يك قطعه سنگ و چوب پائين آورده ، و ظلم بر اجتماع كه بر اثر شرك گرفتار تفرقه و پراكندگى و دور شدن از روح وحدت و يگانگى شده است . مسلما هيچ ستمگرى - مخصوصا چنين ستمگرانى كه ستم آنها همه جانبه است - روى سعادت و رستگارى نخواهند ديد (انه لا يفلح الظالمون ). البته در آيه فوق صريحا كلمه شرك ذكر نشده ولى با توجه به آيات قبل و آيات بعد كه همگى پيرامون مسئله شرك صحبت مى كند روشن مى شود كه منظور از كلمه افتراء در اين آيه همان تهمت شريك قائل شدن براى ذات خدا است . قابل توجه اينكه : در 15 مورد از قرآن مجيد افرادى به عنوان ظالمترين و ستمكارترين مردم معرفى شده اند كه همه با جمله استفهاميه و من اظلم يا فمن اظلم (چه كسى ستمكارتر است ) شروع شده است ، گر چه بسيارى از اين آيات درباره شرك و بت پرستى و انكار آيات الهى سخن مى گويد، يعنى ناظر به اصل توحيد است ، ولى بعضى از آنها نيز درباره مسائل ديگر ميباشد مانند و من اظلم ممن منع مساجد الله ان يذكر فيها اسمه چه كسى ستمكارتر است از آنهائى كه مانع ذكر نام خدا در مساجد شوند؟ (بقره - 114). و در مورد ديگر ميخوانيم : و من اظلم ممن كتم شهادة عنده من الله : چه كسى ستمكارتر است از آنها كه كتمان شهادت ميكنند؟ (بقره - 140) در اينجا اين سوال پيش مى آيد: چگونه ممكن است هر يك از اين طوائف ستمكارترين مردم باشند؟ در صورتى كه ظالمترين تنها بر يك طائفه از آنها صدق مى كند. در پاسـخ ميتوان گفت : همه اين امور در حقيقت از يكجا ريشه ميگيرد و آن مسئله شرك و كفر و عناد است زيرا منع مردم از ذكر خدا در مساجد و سعى و كوشش در ويران ساختن آنها نشانه كفر و شرك است ، و همچنين كتمان شهادت كه ظاهرا منظور از آن كتمان شهادت بر حقايقى است كه موجب سرگردانى مردم در وادى كفر ميشود از چهره هاى گوناگون شرك و انكار خداوند يگانه است . در آيه بعد پيرامون سرنوشت مشركان در رستاخيز بحث ميشود، تا روشن گردد آنها با اتكاء به مخلوقات ضعيفى همچون بتها نه آرامشى براى خود در اين جهان فراهم ساختند و نه در جهان ديگر و مى گويد: آن روز كه همه اينها را يكجا مبعوث مى كنيم به مشركان مى گوئيم معبودهاى ساختگى شما كه آنها را شريك خدا مى پنداشتيد كجا هستند؟ و چرا به يارى شما نمى شتابند؟ چرا هيچگونه اثرى از قدرتنمائى آنها در اين عرصه وحشتناك ديده نميشود؟ (و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين اشركوا اين شركائكم الذين كنتم تزعمون ). مگر بنا نبود آنها در مشكلات شما را يارى كنند؟ و شما به اين اميد به آنها پناه مى برديد؟ پس چرا كمترين اثرى از آنها ديده نمى شود؟. آنها در بهت و حيرت و وحشت عجيبى فرو مى روند و پاسـخى در برابر اين سؤ ال ندارند جز اينكه سوگند ياد كنند كه به خدا قسم ما هيچگاه مشرك نبوديم به گمان اينكه در آنجا نيز ميتوان حقائق را انكار كرد (ثم لم تكن فتنتهم الا ان قالوا و الله ربنا ما كنا مشركين ). در اينكه (فتنه ) در آيه فوق به چه معنى است ، ميان مفسران گفتگو است ، بعضى آن را به معنى پوزش و معذرت و بعضى به معنى پاسـخ و بعضى به معنى شرك گرفته اند. اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه منظور از فتنه و افتنان همان دلباختگى به چيزى است يعنى نتيجه دلباختگى آنها به شرك و بت پرستى كه پرده اى بر روى انديشه و خرد آنها افكنده اين شده است ، كه در قيامت كه پرده ها كنار مى رود متوجه خطاى بزرگ خود بشوند و از اعمال خود بيزارى جويند و به كلى انكار كنند. و اصل فتنه در لغت چنانكه (راغب ) در (مفردات ) مى گويد: آن است كه طلا را در آتش بيفكنند و زير فشار حرارت قرار دهند تا باطن آن آشكار گردد و معلوم شود خالص است يا ناخالص ؟ اين معنى را در آيه فوق مى توان به عنوان يك تفسير ديگر پذيرفت ، زيرا آنها هنگامى كه در روز رستاخيز در فشار سخت و وحشتهاى آن روز فرو مى روند بيدار مى شوند و به خطاى خود واقف مى گردند و براى نجات خود اعمال گذشته را انكار مى كنند.
در آيه بعد براى اينكه مردم از سرنوشت رسواى اين افراد عبرت گيرند مى گويد: درست توجه كن ببين اينها كارشان به كجا مى رسد كه به كلى از روش و مسلك خويش بيزارى جسته و آن را انكار مى كنند و حتى به خودشان نيز دروغ مى گويند (انظر كيف كذبوا على انفسهم ). و تمام تكيه گاههائى كه براى خود انتخاب كرده بودند و آنها را شريك خدا مى پنداشتند همه را از دست مى دهند و دستشان به جائى نمى رسد (و ضل عنهم ما كانوا يفترون ). نكته ها در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت ۱ - منظور از انظر (نگاه كن ) مسلما نگاه كردن با ديده عقل است نه ديده حس . زيرا صحنه هاى قيامت در دنيا قابل مشاهده نيست . ۲- اينكه مى گويد: آنها بر خودشان دروغ بستند يا به معنى اين است كه آنها در دنيا خود را فريب دادند و از راه حق بيرون رفتند، و يا اينكه در جهان ديگر كه سوگند ياد مى كنند كه ما مشرك نبوده ايم در حقيقت به خودشان دروغ مى بندند زيرا مسلما آنها مشرك بودند. ۳- در اينجا سؤالى باقى مى ماند و آن اينكه : از آيه فوق استفاده مى شود كه مشركان ، سابقه شرك خود را در روز قيامت انكار مى كنند، و حال آنكه وضع روز قيامت و مشاهده حسى حقائق طورى است كه هيچكس به خود اجازه نمى دهد سخنى بر خلاف حق بگويد، درست مثل اينكه در روز روشن هيچ دروغگوئى را نمى بينيم كه در برابر آفتاب بايستد و بگويد هوا تاريك است ، به علاوه از بعضى از آيات ديگر چنين استفاده مى شود كه آنها روز قيامت صريحا به شرك خود اعتراف مى كنند و هيچ حقيقتى را كتمان نمى نمايند و لا يكتمون الله حديثا (نساء - 42). در پاسـخ اين سؤ ال دو جواب مى توان گفت : نخست اينكه در روز قيامت مراحلى وجود دارد، در مراحل نخستين مشركان خيال مى كنند مى توانند با دروغ گفتن از كيفرهاى دردناك الهى رهائى يابند لذا طبق عادت ديرينه خويش متوسل به دروغ مى شوند، ولى در مراحل بعد كه مى فهمند روزنه اى براى فرار از اين طريق وجود ندارد، به اعمال خود اعتراف مى نمايند. در حقيقت گويا در روز رستاخيز پرده ها تدريجا از مقابل چشم انسان كنار مى رود، در آغاز كه مشركان هنوز به دقت پرونده هاى خود را بررسى نكرده اند متوسل به دروغ مى شوند، اما در مراحل بعد كه پرده ها بالاتر مى رود، و همه چيز را حاضر مى بينند، چاره اى جز اعتراف ندارند، درست مانند افراد مجرمى كه در آغاز بازجوئى همه چيز، حتى آشنائى با دوستان خود را انكار مى كنند، اما هنگامى كه اسناد و مدارك زنده جرم به آنها ارائه داده مى شود، مى بينند مطلب به حدى روشن است كه جاى انكار نيست ، لذا اعتراف مى كنند و همه چيز را مى گويند. اين پاسـخ در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) نقل شده است . ديگر اينكه آيه فوق در مورد كسانى است كه واقعا خود را مشرك نمى ديدند همانند مسيحيان كه قائل به خدايان سه گانه اند و در عين حال خود را موحد مى پندارند، يا كسانى كه دم از توحيد مى زدند ولى عمل آنها بوى شرك مى داد زيرا دستورات پيامبران را زير پا گذاشته بودند و به غير خدا تكيه داشتند، و ولايت اولياى الهى را انكار مى كردند و در عين حال خود را موحد مى پنداشتند، اينها در روز قيامت قسم ياد مى كنند كه ما موحد بوده ايم ولى به زودى به آنها مى فهمانند كه آنها در باطن جزء مشركان بودند - اين پاسـخ نيز در روايات متعددى از على (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است . و هر دو پاسـخ قابل قبول است .
حضرت آیتالله امام خامنهای: «روز عید غدیر، ولایت اسلامی یعنی رشحهای و پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و لذا بود که دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد.» ۱۳۶۹/۴/۲۰
غدیر؛ وسیله اجتماع امت اسلامی
بزرگترین عید
حضرت آیتالله خامنهای:
«حادثهی غدیر جزو حوادث تردیدناپذیر است، حالا در جزئیاتش بعضی سعی کردند تردیدهایی ایجاد کنند، لکن اصل این واقعه که رسول مکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این حادثه امیرالمؤمنین را با این عنوان «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَا عَلیٌّ مَولَاه» معرفی کرد، در این هیچ تردید نیست.» ۱۴۰۰/۰۵/۰۶
افطاری صدهزار پیامبر
امام علی علیهالسلام: کسی که مؤمن روزهداری را در غدیر افطار دهد، مانند این است که صد هزار پیامبر (ص) صدیق و شهید را افطار داده است، پس چگونه خواهد بود فضیلت کسی که جمعی از مؤمنین و مؤمنات را تکفل کند.
عید غدیر، عید اکبر حضرت آیتالله امام خامنهای: «عید غدیر را فرمودهاند: «عیدالله الاکبر»؛ از همهی اعیاد موجود در تقویم اسلامی این عید بالاتر است.» ۱۳۹۵/۰۶/۳۰
غدیر، راهگشاست حضرت آیتالله امام خامنهای: «خودِ مسأله غدیر، غیر از جنبهای که شیعه آن را به عنوان اعتقاد قبول کرده است -یعنی حکومت منصوب امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام از طرف پیامبر که در حدیث غدیر آشکار است- اصل مسأله ولایت هم مطرح شده است. این دیگر شیعه و سنی ندارد. اگر امروز مسلمانان جهان و ملتهای کشورهای اسلامی، شعار ولایت اسلامی سر دهند، بسیاری از راههای نرفته و گرههای ناگشوده امت اسلامی باز خواهد شد و مشکلات کشورهای اسلامی به حل نزدیک خواهد گشت.» ۱۳۷۹/۰۱/۰۶
غدیر وسیله وحدت اسلامی حضرت آیتالله امام خامنهای: حادثهى غدیر وسیلهى وحدت امت اسلامى است... همه ببینند مسئلهى تشیع برآمدهى از یک اعتقاد صحیحِ سالمِ خالصِ نسبت به وحى الهى است، اعتقاد به ارزشها و معیارهاست... مسئلهى غدیـر خط بطلان مىکشد بر همهى تهمت ها علیه تشیع. ۸۸/۹/۱۵
تلاش برای جوانی جمعیت وظیفه ضروری همه است حضرت آیتالله امام خامنهای در پیامی به فعالان حوزه جمعیت: «تلاش برای افزایش نسل، و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروریترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه دربارهی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگساز، تأکید بیشتر مییابد.»
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار اعضای ستاد کنگره بزرگداشت چهار هزار شهید روحانی: 4 /خرداد/ 1401
توصیهی من به دوستان و برادران عزیزی که این بزرگداشتها را برگزار میکنند، این است که به عنوان هدف به اینها نگاه نشود؛ اینها وسیلهاند، اینها ابزارند؛ دنبالهی این بزرگداشتها باید کارهای فراوانی انجام بگیرد. پیدا کردن شیوههای عمل و شیوههای کار احتیاج به گروههای فکری دارد؛ مجموعههای اهل فکر، کسانی که اهل فکرند، اهل فرهنگند، اهل هنرند، بنشینند راههای مختلف را پیدا کنند؛ ... ترویج نامهای اینها، ترویج عکسهای اینها، بیان شرححالهای اینها، ترویج و تکثیر وصیّتنامههای اینها و بیان موقعیّتهایی که اینها در آن قرار داشتند و در آن موقعیّتها دست به این جهاد زدند، کارهای خیلی مهمّی است؛ اینها را باید تکثیر کرد و انشاءالله همه در مقام استفادهی از معنویّت این بزرگواران باشند.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی 4 /خرداد/ 1401:
ما گفتیم «مجلس انقلابی»! یک عدّهای خوششان نیامد؛ ولی ما حقیقت را گفتیم؛ حالا بعضیها خوششان میآید، بعضیها خوششان نمیآید عیبی ندارد. حقیقت همین بود که این مجلس با شعارهای انقلاب تشکیل شد... البتّه برادران عزیز، خواهران عزیز! یک نکتهی اساسی انقلابی ماندن است. شعارهای انقلاب بهنفع کشور است، برخلاف کسانی که میخواهند وانمود کنند که آقا انقلاب دردسرِ برای کشور است، نه بعکس انقلاب و شعارهای انقلابی و آرمانهای انقلابی و توجه به این آرمانها و رفتن به سمت این آرمانها دوای درمان دردهای کشور است؛ دردسر نیست، رفع دردسر است.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی 4 /خرداد/ 1401:
فتح خرمشهر تغییر یک معادله تلخ به یک معادله شیرین بود؛ ملت ایران نجات پیدا کرد. این نجات ناشی از جهاد، از خودگذشتگی، عزم راسخ، ابتکار عمل و روح همه اینها هم اخلاص و توکل بود. در همه حوادث کشور میتوان پیروز شد به کمک همین چند عامل: مجاهدت در راه خدا و عمل جهادی، اخلاص لله، عزم راسخ، ابتکار عمل و امثال اینها.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی 4 /خرداد/ 1401:
میتوان پیروز شد...
در همهی حوادث گوناگون کشور که شماها با آن مواجهید و حالا عرض خواهم کرد که مواجه خواهید بود، عامل اصلی همین است؛ یعنی انسان با توکّل، با اخلاص وارد میدان بشود، بعد، ازخودگذشتگی داشته باشد، مجاهدت کند، عزم راسخ داشته باشد، دنبال ابتکار عمل باشد و راههای نو را جستجو کردن، پیدا کردن، در همهی امور این [طور] است؛ اگر این چیزها بود، قطعاً پیروزی پشت سر این است؛ قطعاً.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار رئیسجمهور تاجیکستان
9 /خرداد/ 1401:
... اگر تحریمها نبود، این پیشرفتها به دست نمیآمد زیرا تحریمها باعث شد تا به نیرو و ظرفیتهای داخلی خود اتکا کنیم ...
آن چیزی که این اسلحه را از کار میاندازد، توجه به نیروها و ظرفیتهای درونی است ...
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در مراسم سیوسومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 14 /خرداد/ 1401:
گرایش امروز مردم به انقلاب و دین از روز اول انقلاب یقیناً بیشتر است
تشییع میلیونیِ بدنِ قطعهقطعه شهید سلیمانی و بزرگداشت آن مرد انقلابی، مبارز و مجاهد، و تشییع جنازه و ابراز احساسات مردم به درگذشت مراجع و فقهای عالیقدری همچون آیتالله صافیگلپایگانی و آیتالله بهجت با گرامیداشت هیچ شخصیت سیاسی و هنری دیگر در کشور قابل مقایسه نیست و نشاندهنده اعتقاد مردم به روحانیت، دین، جهاد و مقاومت است.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در مراسم سیوسومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 14 /خرداد/ 1401
نشان وفاداری مردم
گاهی میشنویم در نوشتههای اینترنتی یا در رسانهها و روزنامهها که اظهار نظر میکنند که بله، مردم نسبت به روحانیّت بیاعتقاد شدهاند، نسبت به دین بیاعتقاد شدهاند؛ اینها را اینجا در داخل هم میشنویم. خب، این یکی از آن محاسبات صد درصد غلط است؛ امروز گرایش مردم به انقلاب و به دین از روز اوّل انقلاب یقیناً بیشتر است. اگر کسی میخواهد گرایش مردم به انقلاب و مبارزات و مجاهدتها را بفهمد، به تشییع میلیونی شهید قاسم سلیمانی نگاه کند. بدن قطعهقطعهشدهی شهید سلیمانی به وسیلهی میلیونها انسان بدرقه شد؛ یک فرد انقلابی، یک فرد مبارز و مجاهد که برای جمهوری اسلامی جان خودش را کف دستش گرفته بود؛ مردم این جور از او بزرگداشت و احترام کردند؛ این یک نمونه؛ نمونههای دیگر هم زیاد دارد؛ [مثلاً] علما. مرحوم آیتالله صافی گلپایگانی یک مرجع تقلید بود، یک فقیه بود؛ شما ببینید در تشییع جنازهی این مرد چه حرکت عظیمی مردم نشان دادند. مرحوم آیتالله بهجت، یک فقیه عارف و معنوی بود؛ در تشییع جنازهی او، در بدرقهی او به سوی بهشت، مردم قم، قم را لبریز از احساسات کردند؛ از جاهای مختلف دیگر هم به قم رفتند برای تشییع. شما به من بگویید در بین آحاد برجستهی کشور، از سیاسی، از هنرمند، از ورزشکار و دیگر چهرهها چه کسی هست که وقتی از دنیا برود، مردم این جور برایش احساسات به خرج میدهند؟ این نشانهی چیست؟ این نشانهی بیاعتقادی مردم به روحانیّت است؟ این نشانهی بیاعتقادی مردم به دین و به جهاد و به مقاومت است؟ تحلیلهایشان این جوری است؛ این جوری تحلیل میکنند ...
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در مراسم سیوسومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 14 /خرداد/ 1401
نشان وفاداری مردم
گاهی میشنویم در نوشتههای اینترنتی یا در رسانهها و روزنامهها که اظهار نظر میکنند که بله، مردم نسبت به روحانیّت بیاعتقاد شدهاند، نسبت به دین بیاعتقاد شدهاند؛ اینها را اینجا در داخل هم میشنویم. خب، این یکی از آن محاسبات صد درصد غلط است؛ امروز گرایش مردم به انقلاب و به دین از روز اوّل انقلاب یقیناً بیشتر است ...
شما ببینید در همین سرودی که این روزها پخش شده که اظهار ارادت به ولیّامر، ولیّعصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و روحنا فداه) و سلام به حضرت بقیّةالله است، مردم چه کار دارند میکنند؛ چه اظهار شوقی، چه همراهیای، چه اظهار ارادتی! پیر، جوان، نوجوان، کودک، زن، مرد، همه، در سرتاسر کشور، در تهران یک جور، در مشهد یک جور، در اصفهان یک جور، در یزد یک جور، در شهرهای مختلف یک جور؛ این دلیلِ چیست؟ این دلیل روگردانی مردم از دین است؟ یا بعکس. ما اوّلِ انقلاب این جور چیزها را نداشتیم؛ ما اوّلِ انقلاب هجوم دانشجویان جوان به سمت مراکز اعتکاف را نداشتیم، این اجتماعات عظیم مذهبی را نداشتیم؛ امروز اینها هست؛ نخیر، دربارهی ملّت ایران اشتباه کردند. یا راهپیماییهای بیستودوّم بهمن؛ 43 سال است که در بیستودوّم بهمن و در روز قدس، مردم راهپیمایی میکنند با این عظمت! این دلیل رویگردانی مردم از انقلاب است؟ این دلیل وفاداری مردم است، این دلیل مقاومت مردم است، این دلیل ایستادگی مردم است، این دلیل تأثیر درس امام در این ملّت بزرگ و بزرگوار است ...
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در مراسم سیوسومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 14 /خرداد/ 1401
خمینی عظیم
آن دست قدرتمند، آن شخصیّت فولادین، آن دل مطمئن، آن زبان ذوالفقارگونه که توانست میلیونها انسان را از قشرهای مختلف وارد میدان کند، اینها را در میدان نگه دارد، یأس و نومیدی را از اینها دور کند، جهت حرکت را به اینها تعلیم بدهد، عبارت بود از امام بزرگوار؛ او عبارت بود از خمینی عظیم!
خوابهای آشفته حضرت آیتالله امام خامنهای: «بنده هیچ نظامی را سراغ ندارم که به قدر جمهوری اسلامی دربارهی آن، پیشبینی زوال و نابودی و فروپاشی شده باشد.۱۴۰۰/۰۳/۱۴ دشمنان از اوّل انقلاب وعده میدادند که جمهوری اسلامی شش ماه بیشتر عمر نخواهد کرد و سقوط خواهد کرد. از این ششماههها بیش از هشتاد شش ماه گذشته. مثل محاسبهشان در قضیّهی جنگ تحمیلی، همهی اینها محاسباتی بود که آمریکاییها و غربیها کردند و همه غلط بود.» ۱۴۰۱/۰۳/۱۴
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
جوان های ما عزیزان ما به تقویت بنیه معنوی نیاز دارند ... این ارتباط با خدا به زندگی شما برکت میبخشد به کشور هم برکت میبخشد به آینده انقلاب هم برکت میبخشد ... 1400/11/28
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
امروز انقلاب زنده و زاینده است ... زندهبودن انقلاب، یعنی دلبستگی نسلهای جدید کشور به آرمانهای انقلاب. آرمانهای انقلاب هم یعنی استقلال ملی، عزت ملی، رفاه ملی، عدالت اجتماعی، تحقق جامعه اسلامی و درنهایت ایجاد تمدن نوین اسلامی. مردم ما امروز به این اهداف دلبستهاند. 1400/11/28
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
کسانیکه دم از تسلیم در برابر آمریکا میزنند نمیتوانند به اهداف انقلاب پایبند باشند ...
برخی برای اینکه دلبستگی خود به انقلاب را نشان دهند میگویند نظام از اهدافش دور شده است. من نه حرف و نه دلبستگی این افراد را قبول ندارم. کسیکه زندگی اشرافی دارد، نمیتواند شعار حمایت از مستضعفان را قبول داشته باشد. 1400/11/28
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
دشمن با فشار اقتصادی و لجنپراکنی مردم ایران را هدف گرفته است
اینها با دروغپردازی به ارکان انقلاب تهمت میزنند. یک روز به مجلس، یکروز به شورای نگهبان و امروز نوبت سپاه و شهیدسلیمانی است. اگر جرئت میکردند به امام هم اهانت میکردند.
فشار اقتصادی با تلاش و تولید داخلی و خنثیکردنِ تحریم و تلاش دیپلماسی متوقف میشود. باید لجنپراکنیهای رسانهای دشمن هم خنثی شود. 1400/11/28
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
سعد (غلام عمرو بن خالد صیداوی)
سَعد غلام عَمرو(عُمر) بن خالد صَیداوی (شهادت: عاشورای سال 61 قمری) از شهدای کربلا. سعد در واقعه کربلا به همراه مولایش عمرو بن خالد صیداوی، در عذیبالهجانات به کاروان امام حسین(ع) پیوست. وی در روز عاشورا در حمله نخست به شهادت رسید.
شهید مدافع حرم شهید حمید محمد رضایی (ابومجید) تاریخ شهادت : 1394/02/24 | محل شهادت : تدمر - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
خداوندا تو را شاکرم که توفیق یافتم در عصری نفس بکشم که معطر بر بوی امامی است که سرچشمه همه خوبیها بوده است و لیاقت سربازی رهبری را دارم که پیرو حقیقی اسلام و آرمانهای آن پیر سفر کرده است.
شهید محمدرضا سلطانبی شهادت: 4 تیر 1363، با سمت تخریبچی در کوشک
بخشی از وصیت نامه:
خوشا به حال کسى که در راه دین و قرآن به سوى خدا برود و این هم هست که مرگ در رختخواب براى ما ننگ است و شهادت افتخار ماست.
شهید علی زنگی آبادی شهادت: ششم تير1361، با سمت ديدهبان در كوشك
بخشی از وصیت نامه:
ای ملت عزیز امام امت و یاور مستضعفان جهان را تنها نگذارید و تا می توانید هدفتان پیروی از احکام متعالی امام عزیزتان باشد، فقط با این عمل است که اسلام پیروز می شود.
وصیت نامه شهید بهشتی:
ما بیشناسنامه نیستیم
بخشی از وصیت نامه:
اگر دنیا از یزید لبریز شود پشت به سالار شهیدان نکنیم، امام را تنها نگذارید و جبههها را پر کنید.
...
به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی. صله رحم را فراموش نکنید و همواره از حق مظلوم و مستمند دفاع نمائید.
بخشی از وصیت نامه:
امروز روز دفاع مقدس از حريم انقلاب، اسلام و خون شهيدان است
... بهپاخيزيد و گوش به فرمان امام دهيد كه امام عزيزمان فرمود: حسينيان بهپاخيزيد و امروز ايران كربلاست رو به جبهه ها كنيد در اين موقع حساس مملكت كه دشمنان اسلام با سرسپردگي آمريكا جلاد و نوكرانش دست به دست هم داده اند و با تمام قوای و تجهيزات خود بر ما حملهور میشوند بر هر فرد مسلمانی از زن و مرد و بچه واجب میباشد. امروز روز دفاع مقدس حريم انقلاب و اسلام و خون شهيدان است. امروز روز استقامت و روز سلحشوري در ميدان جنگ است. امروز روز حمايت از قرآن و اسلام است و امروز روز لبيك گفتن به نداي امام عزيزمان است. ياوران امام! بسيجيان دلاور! سپاهيان قهرمان! امام را ياری كنيد و امام را تنها نگذاريد و پشتيبان جنگ باشيد و هميشه صبر داشته باشيد كه خداوند با صابران است و مرگ در بستر براي من و تو سپاهی و بسيجی ننگ میباشد.
عزيزانم! باز هم سفارش مىكنم كه پشتيبان اسلام و امام عزيزمان باشيد تا پاى جان و تمام مراسم اسلامى را شركت نماييد. ان شاءالله عروسىهاى خود را اسلامى برپا نماييد ...
شهید شهید حسن حشمتیفر شهادت: یازدهم اسفند ماه 1361 طی عملیات بیت المقدس
بخشی از وصیت نامه:
شهادت مى دهم كه انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام عزيز زمينه ساز انقلاب جهانى يعنى ظهور امام عصر (عج) مى باشد و نبايد نشست تا جامعه را فساد فرا گيرد تا امام معصوم ظهور نمايد بلكه بايد در راه و هدف حضرت ولى عصر قدم و زمينه اى فراهم كرد تا ظهور ايشان صورت گيرد ...
شهید علیرضا عابدی داورانی شهادت: هشتم تير 1364، در شرق دجله
بخشی از وصیت نامه:
به عنوان يك فرزند كوچك اسلام به شما مسلمين اعلام ميدارم كه از امام عزيز و رهنمودهاى ايشان پيروى كنيد كه موجب خوشنودى خدا و پيروزى اسلام و مسلمين است و به كسانى كه در سر راه انقلاب اسلامى مى ايستند و سد راه مى كنند هشدار مى دهم كه نابود خواهند شد و به آنها توصيه مى كنم كه تاريخ 6 ساله انقلاب را مرور كنند و ببينند با چه مسائلى روبرو شده است و هميشه پيروز و سر بلند بوده و هست.
شهید «خداکرم سلیمانی» شهادت: دهم تير 1365، در مهران
بخشی از وصیت نامه:
تنها توصیه من به شما این است که در تعلیم و تربیت بچه ها کوشا بوده و آنها را کاملا با فرایض و مقررات اسلامی که توسط پیامبر اسلام در قرآن برای ما آمده آشنا کنید.
شهید حسین نمازی شهادت: ششم مرداد 1369 در بیمارستان آلمان بر اثر عوارض ناشی از مجروحیت
بخشی از وصیت نامه: درخواستم از شما این است که بعد از ما اسلام را یاری کنید ...
بنا بر وظیفه شرعی که هر مسلمان باید وصیتنامه داشته باشد، وصیتم را روی کاغذ میآورم. من لیاقت شهادت در راه خدا را در خود نمیبینم، اما رحمت خدا شامل حال بندگان گناهکارش هم میشود. انشاءالله خداوند به ما ایمانی عطا کند که مردم را دعوت به حق کنیم و اگر صلاح دانست در این راه به شهادت برسیم.
از کسانی که این وصیت را میخوانند درخواست دارم که بعد از ما اسلام را یاری کنند و در راه قرآن گام بردارند تا زمانی که اسلام جهانگیر شود. ای جوانان و ای مردم! بدانید که ما صاحبالزمان داریم، سعی کنید که بین خود و ایشان اتصال برقرار کنید که این کار خیلی آسان است.
شهید حسین نمازی شهادت: ششم مرداد 1369 در بیمارستان آلمان بر اثر عوارض ناشی از مجروحیت
بخشی از وصیت نامه:
تمام توطئههای این شیاطین برای از بین بردن اسلام است ...
ای مردم! اگر حوادث انقلاب و پس از انقلاب را در نظر بگیرید، میبینید که تمام توطئههای این شیاطین برای از بین بردن اسلام است. این همه سر و صدا و جنگهای زرگری آنها چیزی جز تضعیف ولایت فقیه نیست؛ چون ولایت فقیه دشمن اصلی آمریکا است.
شهید حسین نمازی شهادت: ششم مرداد 1369 در بیمارستان آلمان بر اثر عوارض ناشی از مجروحیت
بخشی از وصیت نامه:
خواهران مسلمان! سیاهی چادر شما رنگینتر از سرخی خون من است ...
... دلم میخواهد دستورات اسلام را مو به مو اجرا کنید. مصمم و قاطع عمل نمایید و امام را دعا کنید و او را رها نکنید تا دشمنان و ابلهان بدانند که ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند ... خواهران مسلمان! سیاهی چادر شما رنگینتر از سرخی خون من است. برادران! سنگرها را خالی نکنید.
شهید «سیاوش کنشلو» شهادت: بیست و هفتم اسفند 1366 در بمباران شیمیایی ماووت
بخشی از وصیت نامه:
چه زیبا است شهادت مردان حق در دامان امامان اطهار
چه زیباست تنومند شدن شجره طیبه اسلام به وسیله خون محبان علی (ع) و چه غمانگیز است خالی ماندن بیت اسلام از یاوران قرآن، چه زیباست رنگین کمان نقش بسته بر آسمان شهادت به وسیله اشعه خون شهیدان و چه غمانگیز است غروب خورشید شهامت به وسیله شهادت غیورمندان، و ای صدها غم و اندوه دیگر، ولی چه زیبا است شهادت مردان حق در دامن امامان اطهار و در خیل شهیدان غوطه به خون خویش خوردن. شهیدان انوار مقدس تاریکیهای دنیا هستند، شهیدان ابدان مطهر خاکهای جهانند، شهیدان سفینه نجات برای نسلهای رو به زوالند، شهیدان کمال انسانهای محرومند و شهیدان گلان سر سبد امت رسولالله هستند و شهید شعله فروزان انقلاب.
شهید «سیاوش کنشلو» شهادت: بیست و هفتم اسفند 1366 در بمباران شیمیایی ماووت
بخشی از وصیت نامه:
خط رسول الله متجلی در خط امام است
اما سخنی درباره زعیم عالیقدر جامعالفقها و رهبر عظیمالشان انقلاب، امام خمینی: «قلم به لرزه خواهد افتاد و دل به تپش خواهد گرایید و روح به هیجان. اگر خواسته باشی سخنی برایش بگویی سخن این است و صراط مستقیم «إِنَّ اَلْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ اَلْأَنْبِیَاءِ» خط رسول الله متجلی در خط امام است و گفتهها در غالب گفتههای امام. بیایید به تقلید از فرمایشات آن مرد الهی، کشتی در گرداب مانده را نجات دهیم و به ساحل پیروزی نایل آییم.
شهید عبدالرسول وحید نیا شهادت: بیست و سوم تیرماه سال 1361 در منطقه کوشک
بخشی از وصیت نامه:
انقلاب ما خون بهای شهيدان عزيزمان است
برادرانم اين انقلاب خون بهای شهيدان عزيزمان است كه با خون خود اين انقلاب را به پيروزی رساندهاند، پس در حفظ و نگهداری آن كوشا باشيد و از آن پاسداری نمائيد حتی اگر چند برابر روزهای اول شهيد بدهيد ...
شهید نعمت نادعلیزاده پانزدهم تیرماه 1345 در شهرستان بهشهر به دنیا آمد. دانشآموز سوم متوسطه در رشته انسانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نوزدهم اسفندماه 1364 در اروندرود به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و سیزدهم تیرماه 1376 پس از تفحص در گلزار فردوسرضای شهرستان دامغان به خاک سپرده شد.
شهید بشیر داودیان شهادت: پانزدهمین روز از تیرماه 1366 در ارتفاعات سلیمانیه
بخشی از وصیت نامه:
ما وظیفه داریم با استکبار جهانی مبارزه کنیم ...
همانطوری که شهید مطهری گفت: در دریای شهادت شنا می کنیم تا اینکه ساحل پیروزی را درک کنیم. و این راه همان راه پیامبران و امامان و راه امام حسین(ع) است که در روز عاشورا، ندا زد آیا کسی هست مرا یاری کند؟ و این سخن در تمام دوران می پیچید، تا اینکه انقلاب به رهبری امام خمینی که بزرگترین انقلاب اسلامی است در سراسر جهان صورت گرفت. و این انقلاب دنباله قیام امام حسین(ع) است.
شهيد حمزه چناري (مفقودالاثر)
شهادت: نوزدهم تیرماه 1364 و در سن 19 سالگي در منطقه جنگی چنگوله مهران
بخشی از وصیت نامه:
رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ بار خدایا گناهان ما را بیامرز و بدیهای ما را بپوشان و ما را با نیکان محشور بگردان. با درود و سلام به تمام عزیزانی که جز رضای خدا و خشنودی امام زمان (عج الله) عملی انجام نداده و نمیدهند، ای خدای بزرگ، سه چیز از درگاه بینیازت میخواهم:
1- به تمام مؤمنین توفیقی ده که تا آخر عمر افرادی باشند مفید برای اسلام عزیز 2- ای خداوند سبحان، ظهور حضرت مهدی(عج الله)، را برای نابود کردن ظلم و ستم و هدایت کردن مومنین برای تقرب به در گاهت و برای نابود کردن منافقین و مفسدین و برای بر پایی حکومت جهانی اسلام تعجیل فرما
3- الهی به من ضعیف و معصیت کار، توفیقی ده تا بتوانم انتقام خون شهداء را البته نه برای احساساتم و هوای نفسم بلکه برای رضایی تو، از دشمنان اسلام بگیرم و به من ضعیف بخششی عطاء فرما تا در راه اسلام مقدس تو شهد شهادت نوشم.
شهيد حمزه چناري (مفقودالاثر)
شهادت: نوزدهم تیرماه 1364 و در سن 19 سالگي در منطقه جنگی چنگوله مهران
بخشی از وصیت نامه:
و اما ای جامعۀ اسلامی، مسلمانان ایران، ای مسلمانان جهان، ای عاشقان مهدی(عج الله)،از شما میخواهم که همیشه در خط اسلام و مرجعیت و رهبریت امام عزیز خمینی کبیر باشید، بدانید که امروزه در حالت آزمایش عظیم الهی قرار گرفتهاید. بدانید و هوشیار باشید که منافقین و مفسدین، در بین شما رخنه نکنند.
شهيد حمزه چناري (مفقودالاثر)
شهادت: نوزدهم تیرماه 1364 و در سن 19 سالگي در منطقه جنگی چنگوله مهران
بخشی از وصیت نامه:
افراد ریاست طلب و فرصت طلب را بشناسید و آنان که فرهنگ آمریکایی در مغزشان فرو رفته است را ارشاد کنید، چنانچه ساخته شدند و انشاء الله در رحمت الهی به روی بندگانش باز است و در غیر این صورت اشداء علی الکفار آنها را مجال پایداری ندهید.
شهيد حمزه چناري (مفقودالاثر)
شهادت: نوزدهم تیرماه 1364 و در سن 19 سالگي در منطقه جنگی چنگوله مهران
بخشی از وصیت نامه:
شما را به خون شهداء قسم میدهم که امام عزیز را فراموش نکنید،مخلصانهتر و صادقانهتر و بدون انحراف ادامه دهید، مواظب باشید که عملمان خدایی نکرده طوری نباشد که «خسر الدنیا و الاخرة شویم.
شهيد حمزه چناري (مفقودالاثر)
شهادت: نوزدهم تیرماه 1364 و در سن 19 سالگي در منطقه جنگی چنگوله مهران
بخشی از وصیت نامه:
مواظب باشید افرادی با چهرههای 100 در صد ضد اسلامی در میان شما نفوذ نکنند که ممکن است خدایی نکرده فاجعه به وجود آورند و راه خود را با قدرت الهی و تعهد به اسلام بزرگ و قوت ایمانی و روحی ادامه دهید و به هیچ چیز الا مصالح اسلام و مسلمین فکر نکنید. چرا که در این صورت خداوند با شماست.
شهید علی ابوالحسنی شهادت: بيست و یکم تير 1367، در زبيدات
بخشی از وصیت نامه:
درهر زمان پشتیبان ولایت فقیه باشید. خانوادههای شهدارا خیلی احترام بگذارید. همچنین بسیجیها را که شهدای آینده از میان آن ها یافت میشود را احترام کنید. از خدا بخواهید توفیق علم وعمل به وظیفه را نصیبشان کند.
شهید عبدالامیر امیدی
شهادت: اولین روز از بهمن ماه سال 1365 طی عملیات کربلای 5، منطقه عملیاتی شلمچه
بخشی از وصیت نامه:
از برادرم می خواهم که افراد خانواده را تربیت اسلامی صحیح دهد و از خواهرانم می خواهم حجاب را رعایت کنند زیرا حجاب حافظ خون شهداست.
شهید محمد نصیرمجنی
شهادت: پنجم بهمن 1366 با سمت جهادگر در روستای حیاط میل مرزی سردشت
بخشی از وصیت نامه:
شما خواهرانم! با حجاب، صبر و شکیبایی دشمنان را برنجانیـد. همیشـه سـخن از حـق بگویید، قرآن بخوانید و زینبگونه زندگی کنید.
شهید یحیی یاری
شهادت: چهارمین روز از مهر ماه سال 1366 در منطقه شلمچه
بخشی از وصیت نامه:
خواهرانم به خاطر احترام به خون شهیدان حجابتان را رعایت کنید.
شهید رحمتالله بهرامی
شهادت: سیزدهم اسفندماه سال 1363 در تپه دوقلوی بانه
بخشی از وصیت نامه:
خداوندا؛ تو را قسمت میدهم به سر بریده امام حسین این امام عزیزمان را این رهبر عزیزمان را تا ظهور آقا امام زمان حفظ و در کنار او محافظت بگردان و طول عمر نصیب ایشان بگردان. خداوندا؛ تو میدانی که من برای رضای تو به جبهه آمدم و بخاطر تو میجنگم و نه به خاطر بهشت. فقط برای رضای تو از تو میخواهم که شهادت در راه خودت را نصیب من بکنی.
شهید رحمتالله بهرامی
شهادت: سیزدهم اسفندماه سال 1363 در تپه دوقلوی بانه
بخشی از وصیت نامه:
مبادا از بسیج بیرون بروید که مشکل است روز قیامت جواب خون شهدا را دادن و برادران بسیجی که از مسجد رفتهاید بدانید که فردای قیامت جواب خون شهدا را دادن بسیار مشکل است فردای قیامتی هم وجود دارد.
شهید رحمتالله بهرامی
شهادت: سیزدهم اسفندماه سال 1363 در تپه دوقلوی بانه
بخشی از وصیت نامه:
امت حزب الله بیشتر درباره امام دقت کنید و سعی کنید عظمت او را دریابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاق خود را همچنان مثل او سازید. اگر به فیض شهادت نائل گشتم آنان که پیرو سرخ خط امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقادی ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند.
شهید رحمتالله بهرامی شهادت: سیزدهم اسفندماه سال 1363 در تپه دوقلوی بانه
بخشی از وصیت نامه:
سلام مرا به رهبر عزیز برسانید و بگوئید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. خداوندا؛ با تو پیمان میبندم در تمامی عاشوراها و در تمامی کربلاها با حسین همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامیکه همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلام و امام زمان (عج) اجرا گردد.
شهید غلامرضا میرزائی شهادت: بیست و هشتم دی 1366 با سمت آرپیجیزن در ماووت
بخشی از وصیت نامه:
ای امت ایثارگر! وحدت و انسجام خود را حفظ کنید شما امت حزبالله و شـهیدپرور را دعـوت بـه صـبر و پایـداری در مقابـل مشکلات میکنم و از شما میخواهم همـواره در خـط اسـلام و ولایـت فقیـه بمانیـد و از حمایت امام امت دست برندارید.
شهید غلامرضا میرزائی شهادت: بیست و هشتم دی 1366 با سمت آرپیجیزن در ماووت
بخشی از وصیت نامه:
خواهرانم! با حجاب خود از خون شهدا حفاظت کنید از خواهران خـودم مـیخـواهم کـه زینبوار زندگی کنند و با حجاب خود و توصیه این واجب الهی به دیگر خواهران مسلمان از خون شهدا حفاظت کنند، و توصیه من به تو برادرم این است که به نمـاز اهمیـت زیـادی بـدهی و درسهایت را خوب بخوانی و اسلحه بر زمین افتاده مرا برگیری و از سنگر اسلام دفاع کنی.
شهید کاظم صالحآبادی شهادت: بیست و نهم اردیبهشت 1365 با سمت آرپیجیزن در مهران
بخشی از وصیت نامه:
خط امام همان خط امام علی (ع) در غدیر خم است ای امت شهیدپرور! تداوم بخش راه شهدا باشید و با رفتارتان جامعه را بسازید و همچنین در برابر خدا شکرگزار این احسن نعمات (وجود امام خمینی) باشید و از شما میخواهم که روحانیت را فراموش نکنید و آنها را یاری کنید؛ زیرا همین روحانیت بودند که باعث احیای اسلام شدند. ای خواهران و برادران عزیز! حجت بر شما تمام شده، به خاطر چند روز خوشی کردن این دنیا، زندگی آخرت را تباه نکنید. گوش به فرمان امام عزیز و بزرگوارمان باشید که خط امام، همان خط حضرت علی (ع) در روز عید غدیر خم و بقیه راهها، همان راههای انحرافی است.
شهید کاظم صالحآبادی شهادت: بیست و نهم اردیبهشت 1365 با سمت آرپیجیزن در مهران
بخشی از وصیت نامه:
بخشی از وصیت نامه:
تربیت فرزندان شما اى خواهران گرامیام! ... پایبندتر از قبل گوش به فرمان امام باشید و خودتان را آماده کنید و باشید تا فرزندانى خوب تربیت کنید که در دل آنها عشق به خدا باشد. شما اى برادرم! سعى کن تا موقعى که نمىتوانى اسلحه به دست بگیرى و بجنگى درسَت را خوبتر از قبل ادامه دهى تا بتوانى خدمت بیشترى به اسلام و مسلمین کنى.
شهید سید علی نور آدینه
شهادت: اولین روز از اسفندماه 1362 عملیات پیروزمند والفجر 5 در كربلاي مهران(چنگوله)
بخشی از وصیت نامه:
مرگ حق است و سرانجام زندگی گذر از این معبر است، اما چه زیباست مرگ در راه خدا و جهاد در راهش، چه زیباست که به دور از دلهره های گناه از بندگی و بردگی غرور و خود خواهی در آسمان عشق الهی پرواز نمودن و در قرب نگاه حق در حریم عشق به لقاء الله رسیدن.
خدایا! در این عالم و جهان جز تو کسی را نداریم. خدایا! هرچه هست تو هستی، وجودم از توست و سستیام برای توست و خودت فرمودی که تو را آفریدم و ساختم برای خودم.
شهید غلامرضا یزدانی احمدآبادی
شهادت: 12 تیر ماه 1365 در منطقه عملیاتی مهران
بخشی از وصیت نامه:
خدایا! اکنون آماده نبرد هستم
خدایا! در این دنیا از تو یک چیز میخواهم و آن محبت و عشق به توست. بارها و بارها در نمازهایم از تو میخواستم که مرا محب خویش قرار بدهی؛ زیرا در آن موقع برای خودم بیخودی را احساس نخواهم کرد. با خودم گفتم که راه محبت واقعی مطیع امر مولا بودن است، آن را نیز از تو خواستم و در راه اطاعت هر مشکلی را باید تحمل کرد، برای همین پا گذاشتم به صحنه و خشنود شدم به درخواست خودت دربارهام. اکنون آماده نبرد هستم به خاطر اینکه مرا امر به جهاد و نبرد الهی نمودی. ای خدای بزرگ! ما رو سیاهان درگاه تو هستیم، خودت عنایتی فرما.
شهید غلامرضا یزدانی احمدآبادی
شهادت: 12 تیر ماه 1365 در منطقه عملیاتی مهران
بخشی از وصیت نامه:
مهدی جان، ای فرمانده عزیزم! از دل و جان تو را دوست دارم و به تو عشق میورزم. گاهگاهی که در مشکلات قرار میگرفتم، یادم میآمد که فرماندهی به نام حجهبنالحسن العسگری(عجلالله) دارم و دلم تسلی میگرفت.
شهید غلامرضا یزدانی احمدآبادی
شهادت: 12 تیر ماه 1365 در منطقه عملیاتی مهران
بخشی از وصیت نامه:
پشتیبان ولایت فقیه باشید
ای مردم فداکار و سلحشور! درودتان باد که محل فرود نعمتهای عظیم الهی قرار گرفتید. قدر و منزلت امام را بدانید، قدر ولایت فقیه را بدانید و شکر این نعمت عظیم را بکنید. حضرت علی(ع) میفرمایند: «هنگامی که نعمتی به شما رسید، آن را فرار ندهید با کم شکر کردن. مردم! پشتیبان ولایت فقیه باشید. یاران امام را پشتیبانی کنید، موقعیت اسلام و جهان را درک کنید و با خدا رابطه کامل برقرار کنید که رابطه با خدا مکمل همه خوبیهاست.
شهید غلامرضا یزدانی احمدآبادی
شهادت: 12 تیر ماه 1365 در منطقه عملیاتی مهران
بخشی از وصیت نامه:
مسائل اخلاقی و اسلامی را بپرسید و عمل کنید
ای مادر عزیزم! هر وقت که دلت برایم گرفت، برایم دعای خیر بنما و از خدا بخواه که خدا مرا در شب اول قبر تنها نگذارد. مادر جان! نمیخواستم حتی مقدار کمی ناراحت شوید، برای همین نگفتم به جبهه میروم. مادر جان! اینجا محل شهادت یاران است. پدر جان! اگر خدا اجازه داد، میآیم و در محل کارت دستهایت را بوسه میزنم. پدر عزیزم! انشاءالله تمام زحمات شما را در آن دنیا جواب میدهم. به مردم و خانوادهام وصیت میکنم که مسائل اخلاقی و اسلامی را بپرسید و عمل کنید.
شهید مسعود رضایی شهادت: 15 مرداد 1366 در سردشت
بخشی از وصیت نامه:
پیروزیهای ما، مدیون ایمانمان بوده است
این جنگ، جنگ بین خون و شمشیر است. جنگ بین سلاح و ایمان است و تاکنون پیروزی های ما مدیون ایمان ما بوده است، نه سلاح لذا هر چه دشمن به سلاح های پیشرفته تری مسلح می شود، به همان اندازه باید ایمان ما بیشتر شود ...
این را بدانید که همه باید فدای اسلام شویم ...
شهید «بهروز رشیدی» شهادت: يازدهم اسفند 1364 در سليمانيه
بخشی از وصیت نامه:
به ثمر رساندن انقلاب یک تکلیف شرعی است ...
ما مسئول هستیم این انقلاب را که نهالی نوشکفته است با خون خود به ثمر برسانیم و این یک تکلیف شرعی است ...
شهید «اسماعیل همرنگ کیلوندانی» شهادت: 13 تیر ماه 1365
بخشی از وصیت نامه:
خون میدهیم تا اسلام جاودانه بماند
اماما! ما برای كوچكترين فرمان تو آمادهايم و اگر لازم باشد خون میدهيم تا دين اسلام جاودانه شود و هميشه پا برجا بماند
شهید «طهماسب رستمی نامداری» شهادت: 12 اسفند 1364 در سليمانيه
بخشی از وصیت نامه:
بازگشت همه به سوی اوست. بار خدایا تو را سوگند می دهم به حق اولیا و انبیاء و مقربان درگاهت مرگ مرا شهادت در راه خود به رهبری پیر جماران که مانند جدش حسین (ع) درس شهادت را به ما آموخت، قرار ده، خداوندا تو را سپاس می گویم از اینکه توانستم پیرو خط امام و درخدمت جمهوری اسلامی ایران باشم.
شهید «طهماسب رستمی نامداری» شهادت: 12 اسفند 1364 در سليمانيه
بخشی از وصیت نامه:
همسرم! مادری باش که بتوانی بچه هایمان را خوب به اسلام تحویل دهی، تا برای اسلام و رضای خدا کار کنند. امام را دعا کنید و پیرو خط امام باشید.
شهید «طهماسب رستمی نامداری» شهادت: 12 اسفند 1364 در سليمانيه
بخشی از وصیت نامه:
ادامه دهنده راهم باشید ...
فرزندانم! چنانچه سعادت شهادت نصیبم شد، ادامه دهنده راهم باشید و همیشه از انقلاب و دستاوردهای آن پاسداری کنید. واجبات خود را به جا آورید و سعی کنید شخص مفیدی برای انقلاب و جامعه باشید.
شهید احمد کاشی شهادت: نهم اسفند ماه سال 1364
بخشی از وصیت نامه:
پیام من به امت حزبالله این است که کارى نکنید خون شهیدان پایمال شود و روز آخرت نتوانید جوابگو باشید.
شهید احمد کاشی شهادت: نهم اسفند ماه سال 1364
بخشی از وصیت نامه:
از شما مىخواهم همیشه دنباله رو امام و گوش به فرمان او باشید و وحدت خودتان را حفظ کنید تا منافقین و کسانى که علیه انقلاب کارشکنى مىکنند، نابود شوند.
شهید احمد کاشی شهادت: نهم اسفند ماه سال 1364
بخشی از وصیت نامه:
به تمامى امت شهیدپرور توصیه مىکنم: از گروه گرایى که بر خلاف اسلام و مسلمین است، پرهیز کنید. ما باید کارى کنیم که دشمنان انقلاب نتوانند کوچکترین ضربهاى به انقلاب بزنند. در نماز جمعه و جماعت شرکت کنید که تمام پیروزى ما از همین نماز و دعاهاست.
شهید رضا قاسمی شهادت: بیست و دوم فروردین ماه سال 1362 در شرهانی
بخشی از وصیت نامه:
مسجد مدرسه انسان سازی است ...
از برادران در مسجد خیلی خوشم آمد و از آن مسجد سربلند بیرون آمدم چون در آن مسجد یاد گرفتم که چگونه نماز و روزه بگیرم و بخوانم چگونه رفتار کنم و چگونه با خدای بزرگ و بزرگان گفتگو کنم ...
شهید رضا قاسمی شهادت: بیست و دوم فروردین ماه سال 1362 در شرهانی
بخشی از وصیت نامه:
این وصیت نامهها انسان را میلرزاند و بیدار میکند. امام را دعا کنید. این پیر جماران را این ستاره درخشان را این پیری که مثل خورشید درخشانت است این پیری که مثل کوه استوار است این پیری که مثل دریا خروشنده است تنهایش مگذارید و همیشه اماممان را دعا کنید.
«مپنداريد كسانی كه در راه خدا كشته شدند مردگانند بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.» پروردگارا! به من توفيق بده كه شهادت را برای خود هدف قرار ندهم، بلكه هدفم قرب تو باشد و در اين راه تا پای مرگ فداكاری كنم و شهادت و مرگ در راه تو را سعادت بدانم.
شهید «محمود نیکوحرف تمیز» شهادت: 22 تیر ماه 1367 در ابوقریب
بخشی از وصیت نامه:
با شهادت سعادت ابدی نصیبم میشود
خدايا! به خودت قسم اين واقعيت را میدانم كه ايمانم ضعيف است و هنوز به آن درجه از اخلاص نرسيدهام كه بتوانم معنی واقعی شهادت را بفهمم و درک كنم ولی تو ايمان مرا محكم گردان. تو را به كَرَمت قسم اگرچه ممكن است در آن لحظه از مرگ هراس داشته باشم ولی تو مرا به اين درجه رفيع نائل گردان زيرا میدانم كه سعادت ابدی نصيبم خواهد گشت. خدايا! دوست دارم عاشقت شوم ولی راهش را نمیدانم، اين راه را به من بياموز. «اللهم الرزقنا توفيق شهاده فی سبيلك و الرزقنا شفاعه الحسين» خدايا! به من لياقت و توفيق ده كه رهرو راه مولايم حسين باشم و در راه هدف او كشته شوم.
شهید «محمود نیکوحرف تمیز» شهادت: 22 تیر ماه 1367 در ابوقریب
بخشی از وصیت نامه:
خدایا! دلهای نسل آینده را با نور قرآن و ایمان روشن کن خدايا! از بركت خون اين شهيدان و عاشقان درگهت تو را به عزيزانت قسم اين ملت و خاک را سامانى بده. دلهای نسل آينده اين كشور را با نور قرآن، ايمان و معرفت روشن نما و آنان را دنبالهرو راه شهيدان قرار ده. به آنان بياموز كه حسين(ع) و يارانش و شهيدان ديگر كه مكتبشان مكتب مولايشان حسين(ع) بود براى چه و چگونه كشته شدند.
خدايا! امام امت اين پير مبارز و خستگیناپذير را برای اين ملت تا فرج حضرت ولىعصر(عجالله) و حتی در كنار آن حضرت نگهدار و انتقام او را از اين نامردان تاريخ بگير.
شهید «محمود نیکوحرف تمیز» شهادت: 22 تیر ماه 1367 در ابوقریب
بخشی از وصیت نامه:
امیدوارم خدا با پیروزی رزمندگان شما را امیدوارتر سازد
خانواده عزيزم! سلام و درود بیپايان به شما عزيزان كه راه درست زندگی كردن را به من آموختيد. سلام به آن عزيزان كه برای رضای الله از فرزند خود، از جگرگوشه خود گذشتند و همچون ابراهيم خليل(ع) آماده قربانی نمودن فرزند خود در پيشگاه حضرت حق شدند كه خداوند پاداش بزرگی برای آنان در نظر گرفته و انشاالله آن زندگى جاودان در كنار فرزند خود و ائمه اطهار(ع) در رضوان الله است
شهید «علی میرزاخانی»
شهادت: 28 تیر ماه 1367
بخشی از وصیت نامه:
بردباری شما باعث افسرگی دشمنان اسلام است ...
سفارش بنده آن است كه صبر كنيد و اجر ببريد. بردبارى شما موجب آرامش من خواهد بود و مقاوم بودن شما باعث خوشحالی آقا امام زمان(عجالله)، خرسندی رهبر كبير انقلاب، شادی مردمِ خداجوی ميهن و موجب افسردگی دشمنان اسلام خواهد بود.
شهید «محمد جواد میری»
شهادت: 29 تیر ماه 1361 در شلمچه
بخشی از وصیت نامه:
جان خود را در راه خدا نثار کردیم
اكنون كه در ميان شما نيستم و خداوند لياقت شهادت را نصيب من كرد، چنان كه خود را لايق نمیدانستم، اين پيام و سفارشم را با صدای بلند به گوش منافقان و دشمنان اسلام برسانيد كه از كوری دل خود ما را نا آگاه میخوانند، به آنها بگویيد كه ما آگاهانه و بيدار بدون هيچ جبر و زوری كه تنها بر شما وارد است در اين راه قدم نهاديم و خون خود ريختيم كه ناچيز بود كه اگر هزاران جان هم میداشتيم در راه خدا و «الله اكبر» و «لا اله الا الله» و امامان كه پيشرو اين راه هستند نثار میكرديم.
شهید «محمد جواد میری»
شهادت: 29 تیر ماه 1361 در شلمچه
بخشی از وصیت نامه:
بر عقیده و ایمان خود استوار باشید
تو ای خواهر و برادر مسلمان! بيدار باش و هوشيار كه فريب اين از خدا بیخبران را نخوريد و با چهره هزار چهرهشان شک وشبههای در دل تو ايجاد ننمايند كه همواره بيداريد. روىِ سخن من با افرادی است كه در گوشه و كنار زمزمهای مأيوسانه سر میدهند و میگويند بايد امام زمان(عجالله) بيايد و كارها را درست كند، منتظران او بايد بدانيدكه اول امام زمان(عجالله) منتظر شهادت هستند تا شما را بشناسد، قلب خود را پاك كنيد و همچنان قرص و محكم بر عقيده و ايمان خود استوار باشيد و زمان را براى ظهور حضرتش آماده و مهيا سازيد تا خداى ناكرده تحت تأثیر افكار نادرست منافقان و كافران قرار نگيريد و دست از ياری امام امت برنداريد و بدانيد كه زمان، زمانِ آزمايش و امتحان است. خداوندا! تو گواهی كه هدف ما در اين جنگ اعتلای كلمه حق و سرنگونی ستمگران است، اين مردم جوانانی را از دست دادهاند كه جزء بهترين جوانان بودند و هدفشان حفظ و برقراری اسلام و قرآن است.
شهید «محمد جواد میری»
شهادت: 29 تیر ماه 1361 در شلمچه
بخشی از وصیت نامه:
خدایا مرگم، شهادت در راه تو باشد!
چقدر شهادت را دوست میدارم. مدتهاست كه هميشه دعا میكنم خدايا مرگم شهادت در راه تو باشد و وقتی آقای خامنهای فرمود: «من به خدا پناه میبرم ازاينكه مرگم شهادت در راه خدا نباشد.» واقعا حرف دل من را نيز زد. هميشه رنج میبرم و احساس حقارت میكنم از اينكه به طور عادی بميرم، هرچند در هر حال راضی به رضای خدایيم اما مشيت الهی نيز بر اين است كه از پيشگاه با عظمتش هميشه چيزهای خوب را بخواهيم تا اگر شايستگیاش را داشتيم عطا فرمايد، دوست دارم كه شما نيز برايم دعا كنيد تا مرگم شهادت در راه خدا باشد.
شهید «محمد جواد میری»
شهادت: 29 تیر ماه 1361 در شلمچه
بخشی از وصیت نامه:
با ایمان به خدا در راه جهاد آمدم
... من با ايمان به خدا و كلام حق او و اتمام حجتی كه بر من شده با يقين در اين راه به جهاد فیسبيلالله آمدم و چنان آرامش قلبی دارم كه آخرتی كه خداوند وعده داده به آن مشتاقترم تا از اين دنيای پر فريب و ريا. شما هم تحت رهبری امام، اسلام را ياری كنيد ...
به اميد پيروزی اسلام بر كفر و پاسداری از خون شهدا ...
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
به امام صادق صلوات الله عليه عرض شد: آقای من به فدایتان شوم، وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند؛ و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه عزا می کنید.
حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود، ملائکه پیراهن امام حسین عليه السّلام را آویزان می کنند در حالیکه از ضربه های شمشیر پاره پاره شده و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل (و نه با چشم ظاهری) می بینیم، پس اشک های ما سرازیر می شود.
خصائص الزینبیة، ص 49 - ثمرات الأعواد
اعمال ماه محرم الحرام
روز اول محرم اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت میکند، همانگونه که دعای زکریا(علیه السلام) را اجابت کرد.»(۸)
دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد:
«اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(۹)؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو میخواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.
روز دوم محرم در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال ۶۱ ه .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(۱۰)
روز سوم محرم از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(۱۱)
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.
روز هفتم محرم روزه گرفتن مستحب است.
روز نهم محرم تاسوعای حسینی، روز محاصره امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.(۱۲)
اعمال شب عاشورا ۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد، ۵۰ بار سوره توحید خوانده میشود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(۱۳)
۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).(۱۴)
۳ـ دعا و نیایش. (۱۵)
روز عاشورا ۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:
هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواستههایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (۱۶)
۲ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(۱۷)
۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (۱۸)
۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(۱۹)
۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(۲۰)
۶ـ خواندن زیارت عاشورا. (۲۱)
۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(۲۲)
روز دوازدهم محرم ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال ۹۴ ه .ق.
پینوشتها: ۱- مصباح کفعمی، ص ۵۰۹٫ ۲- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۵، جواد محدثی. ۳- وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۹۴، حدیث ۸٫
حالات حضرت موسیبنجعفر(علیه السلام) در ده روز اول ماه محرم
قال الرضا عليه السلام: كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرة ايام،
فاذا كان اليوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه...؛
هر گاه ماه محرم فرا مى رسيد، پدرم (موسىبنجعفر) ديگر خندان ديده نمىشد و غم و افسردگى بر او غلبه مىيافت تا آن كه ده روز از محرم مىگذشت.
روز دهم محرم كه مىشد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.
وحدت و هویت بخشیدن به شیعهی لبنان و ایجاد هم زیستی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و طوائف سیاسی در آن كشور[توسط امام موسی صدر] از سویی، و صراحت در معرفی رژیم غاصب صهیونیست بعنوان «شرمطلق» و اعلام حرمت همكاری با آن از سوی دیگر و بالاخره ابراز ارادت و صمیمت نسبت به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، چه در عرصهی فرهنگی و نوشتاری و چه با همكاری با عناصر مبارز ایرانی در مدتی طولانی، از این عالم بزرگوار كه فرزند حوزهی علمیهی قم و بازماندهی یكی از خاندانهای بزرگ علمی در جهان تشیع است، شخصیّتی همه جانبه پدید آورده بود، و چنین بود كه امام راحل بزرگوار ما دلبستگی و تكریم خود به این شخصیت معزّز را از اوائل پیروزی انقلاب با بیانات گوناگون ابراز داشتند.
امام خامنه ای: این نوح امام زمان است... دریا طوفان، سختی و مشکلات دارد، اما وقتی کشتیبان بنده برگزیده خداست، معصوم است، بیمی وجود ندارد... به ناخدای این کشتی حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) عرض میکنیم کشورِ خودش را به ساحل نجات برساند، مردم مؤمن ایران را حمایت و کمک کند. ۱۳۹۱/۰۶/۲۸ و ۱۳۹۹/۰۱/۰۱
روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه میآورد. نکتهی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجهای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد. هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است. یعنی نشان دهندهی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشهکن بشود با عذاب الهی.
رعایت احترام حضرت زهرا (سلام الله علیها) در سوره هل اتی
بررسی روایات وارده در فضیلت اهل بیت (ع) در سوره انسان
چرا حضرت امیر (ع) پس از قتل عثمان خلافت را قبول نکرد؟
حضرت آیتالله امام خامنهای:
آیتالله اشرفی اصفهانی؛ مجاهدی پارسا و پیری روشنضمیر شهید آیتالله اشرفی اصفهانی، عالمی ربانی، مجاهدی پارسا و عاشق حضرت امام (ره) بود و همواره از امام مدد میگرفت و من عمیقاً به ایشان ارادت می ورزیدم. این پیر سالخورده و روشنضمیر در دوران جنگ تحمیلی، لباس نظامی به تن کرده و اسلحه به دوش گرفته و در صحنههای گوناگون نبرد حضوری فعال داشت و همواره در دفاع از اسلام و انقلاب پیشقدم بود. یاد و خاطرهی این بزرگواران هرگز نباید از تاریخ انقلاب اسلامی و اذهان مردم پاک شود و از کنارشان به سادگی گذشت. این خونهای پاک، شعلهی مقدس انقلاب اسلامی را پیوسته برافروختهتر و گدازندهتر خواهد کرد. دیدار خانواده شهید آیتالله اشرفی اصفهانی با رهبر انقلاب 1368/07/25
حضرت آیتالله امام خامنهای
بنده نگران مسئله فرهنگ هستم/ اساس، باید تقویت جناح فرهنگی مومن باشد/ امیدوارم مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه میکنند، با مسائل فرهنگی نمیشود شوخی و بی ملاحظگی کرد/ همه باید قدر جوانان مومن و انقلابی را بدانند، اینها هستند که روز خطر سینه سپر میکنند. 1392/12/15
حضرت آیتالله امام خامنهای
تنها راه مقابله با مزاحمتها و اذیّتها و کارشکنیها، استقامت و ایستادگی است. ملت ایران بحمداللَّه ایستاده است. بخصوص جوانان با اراده و مؤمن ما ایستادهاند؛ ما هم به فضل الهی ایستادهایم. این امواج جهانی و این تبلیغات گمراه کننده نخواهد توانست ما را تسلیم خواستههای آنها کند. آنها میخواهند این نظام هم مثل نظامهای دست نشانده آنها تسلیم خواست آنها شود و برای اِعمال سلطه دیکتاتوری بینالمللی امریکا و اشباه امریکا راه را باز کند ... 1381/06/30
هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقهمند به امام حسین است، یعنی علاقهمند به اسلام سیاسی است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معنای اعتقاد به امام حسین این است. 1392/08/20
حضرت آیتالله امام خامنهای
فریضه وقت دارد، در وقت خود باید فریضه را انجام داد؛ بهترین وقت انجام فریضه هم اوّل وقت -وقت فضیلت- است. خب، بعضی اصلاً فریضه را انجام نمیدهند، [میگویند] بیخیال؛ بعضی انجام میدهند امّا با تأخیر؛ بعضی میگذارند وقت که گذشت انجام میدهند، مثل توّابین؛ توّابین آنوقتی که باید میآمدند -که عاشورا بود- نیامدند، وقتی آمدند که کار از کار گذشته بود. یا قیام مردم مدینه با رهبری عبدالله بن حنظله. آمدند در مقابل یزید ایستادند، قیام کردند، حاکم مدینه را بیرون کردند، امّا دیر؛ آنوقتی که شنیدند که حسینبنعلی (علیهماالسّلام) از مدینه خارج شد، آنوقت باید به این فکر میافتادند، نیفتادند؛ دیر به فکر افتادند، یک سال بعد [به فکر افتادند]؛ نتیجه هم همانی شد که تاریخ ثبت کرده است؛ قتلعام شدند، تارومار شدند، نابود شدند، هیچ کاری هم نتوانستند بکنند. کار را در وقت باید انجام داد. خب، اگر بخواهیم کار را در وقت انجام بدهیم، بایستی فریضه را بشناسیم، بدانیم چه کاری باید انجام داد تا آن را در وقت خود انجام بدهیم. ۱۳۹۵/۱۰/۱۹
حضرت آیتالله امام خامنهای
دولت اسلامی موظف است كه جامعه را با فرهنگ بالاتر و معلومات عمیقتر و آگاهیهای همگانی مجهز كند و بدین وسیله جلوِ نفوذ فرهنگ بیگانه را بگیرد. 1365/09/14
حضرت آیتالله امام خامنهای
مفهوم آزاد بودن انسان، قرنها پیش از آنكه در اروپا مطرح بشود، در اسلام مطرح شد و قرنها پیش از آنكه متفكرین و روشنفكران و انقلابیون و رهبران اروپائی به فكر بیفتند كه آزادی بشر را یكی از حقوق اساسی بشر بدانند، این در اسلام مطرح شده.
.....
انسانها آزادند، انسانها دارای حق آزادی هستند و از مادرها آزاد متولد شدند و كسی حق ندارد انسانها را برده و اسیر و بندهی خودش بكند و حق آزادی آنها را سلب كند.
.....
آزادی غیر از این است كه كسی هر كاری دلش خواست انجام بدهد ...
آزادی غیر از گمراه كردن افراد و اغواگری است. آزادی غیر از خودرأیی و خودكامگی است. آزادی غیر از این است كه كسی هر كاری دلش خواست انجام بدهد ولو با چهارچوبهای پذیرفته شدهی جامعه یا حقوق جامعه یا حقوق افراد دیگر در تضاد باشد. یك مرزهائی دارد آزادی. 1365/09/14
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ولایت، یعنی حکومتی که همراه با محبّت، همراه با پیوستگی با مردم است، همراه با عاطفه نسبت به آحاد مردم است، فقط فرمانروایی و حکمرانی نیست؛ اما پادشاهی معنایش این نیست و به مردم کاری ندارد. پادشاه، یعنی حاکم و فرمانروا؛ هر کار خودش بخواهد، میکند. 1377/02/18
حضرت آیتالله امام خامنهای:
هرکس بتواند جامعهی اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد، ثواب بزرگی کرده است. 1377/02/18
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ماجرای امام حسین(علیه السلام)، نجات بخشیِ یک ملت ویا یک امّت نبود؛ نجات بخشی یک تاریخ بود ...
امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند ... 1377/02/18
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ولایت، یعنی حكومتی كه همراه با محبت، همراه با پیوستگی با مردم وهمراه با عاطفهی نسبت به آحاد مردم است.
در اين كشور، پرچم اسلام و پرچم انقلاب بلند است و نام امام زنده و جاودانه است.
ما مردم اين زمان، بحمدالله به فضل پروردگار، اين توفيق را پيداكردهايم كه آن راه را مجددا برويم و اسم اسلام را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم. در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد.
ملت ايران حاضر نيست اين قلدرى را كه امريكا بهخرج مىدهد، قبول كند ... 1377/02/18
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ملت ايران حاضر نيست اين قلدرى را كه امريكا بهخرج مىدهد، قبول كند ...
درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام لله و درس محبت و عشق است ...
درسهاى عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیرى است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابىعبدالله الحسین علیهالسلام انجام دادید ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
اگر بنا بود امام مجتبی(علیهالسّلام)، جنگ با معاویه را ادامه بدهد و به شهادت خاندان پیامبر منتهی بشود، امام حسین(ع) هم باید در همین ماجرا کشته میشد، اصحاب برجسته هم باید کشته میشدند، «حجربنعدی»ها هم باید کشته میشدند، همه باید از بین میرفتند و کسی که بماند و بتواند از فرصتها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشىِ خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقی نمیماند. این، حق عظیمی است که امام مجتبی(علیهالصّلاةوالسّلام) بر بقای اسلام دارد ...
باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی(علیهالصّلاةوالسّلام)، همانقدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین(علیهالصّلاةوالسّلام) ارزش داشت ... 1369/01/22
قل اءى شى ء اءكبر شهادة قل الله شهيد بينى و بينكم و اءوحى إلى هذا القرءان لا نذركم به و من بلغ اءئنكم لتشهدون اءن مع الله ءالهة اءخرى قل لا اءشهد قل إنما هو إله واحد و إ ننى برى ء مما تشركون (۱۹) الذين ءاتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون اءبناءهم الذين خسروا اءنفسهم فهم لا يؤمنون۲۰
ترجمه : ۱۹ - بگو بالاترين گواهى ، گواهى كيست ؟ بگو خداوند گواه ميان من و شما است و (بهترين دليل آن اين است كه ) اين قرآن را بر من وحى كرده تا شما و تمام كسانى را كه اين قرآن به آنها ميرسد انذار كنم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم ) آيا براستى شما گواهى ميدهيد كه خدايان ديگرى با خدا است ؟ بگو من هرگز چنين گواهى نميدهم او است خداوند يگانه يكتا و من از آنچه براى او شريك قرار داده ايد بيزارم . ۲۰ - آنهائى كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم بخوبى او را (پيامبر را) ميشناسند همانگونه كه فرزندان خود را ميشناسند، تنها كسانى كه سرمايه وجود خود را از دست داده اند ايمان نمى آورند.
تفسیر بالاترين شاهد به طورى كه جمعى از مفسران نقل كرده اند، عده اى از مشركان مكه نزد پيامبر آمدند و گفتند: تو چگونه پيامبرى هستى كه احدى را با تو موافق نمى بينيم حتى از يهود و نصارا درباره تو تحقيق كرديم آنها نيز گواهى و شهادتى به حقانيت تو بر اساس محتويات تورات و انجيل ندادند، لااقل كسى را به ما نشان ده كه گواه بر رسالت تو باشد، آيات فوق ناظر به اين جريان است . پيامبر مامور مى شود كه در مقابل اين مخالفان لجوج كه چشم بر هم نهاده ، و اين همه نشانه هاى حقانيت دعوت او را ناديده گرفته بودند و باز هم مطالبه گواه و شاهد مى كردند بگويد: به عقيده شما بالاترين شهادت ، شهادت كيست ؟(قل اى شى ء اكبر شهادة ). غير از اين است كه بالاترين شهادت ، شهادت پروردگار است ؟ بگو خداوند بزرگ گواه ميان من و شما است (قل الله شهيد بينى و بينكم ). و بهترين دليل آن اين است كه اين قرآن را بر من وحى فرستاده (و اوحى الى هذا القرآن ). قرآنى كه ممكن نيست ساخته فكر بشرى آنهم در آن عصر و زمان و در آن محيط و مكان بوده باشد قرآنى كه محتوى انواع شواهد اعجاز ميباشد: الفاظ آن اعجاز آميز و معانى آن اعجازآميزتر، آيا همين يك شاهد بزرگ ، دليل بر گواهى خداوند بر حقانيت دعوت من نيست ؟ ضمنا از اين جمله استفاده مى شود كه قرآن بزرگترين معجزه و بالاترين گواه صدق دعوى پيامبر است . سپس به هدف نزول قرآن پرداخته و ميگويد اين قرآن به اين جهت بر من نازل شده است كه شما را و تمام كسانى را كه سخنان من در طول تاريخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها ميرسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناك اين مخالفت توجه دهم (لانذركم به و من بلغ ). اگر مى بينيم در اينجا فقط سخن از انذار و بيم دادن ، به ميان آمده - با اينكه معمولا همه جا با بشارت همراه است - به خاطر اين است كه سخن در برابر افراد لجوجى بوده كه اصرار در مخالفت داشته اند. ضمنا با ذكر كلمه و من بلغ (تمام كسانى كه اين سخن به آنها ميرسد) رسالت جهانى قرآن و دعوت عمومى و همگانى آن را اعلام ميدارد، در حقيقت تعبيرى از اين كوتاهتر و جامعتر براى اداى اين منظور تصور نميشود و دقت در وسعت آن ميتواند هر گونه ابهامى را در مورد عدم اختصاص دعوت قرآن به نژاد عرب و يا زمان و منطقه خاصى برطرف سازد. جمعى از دانشمندان از تعبيراتى مانند تعبير فوق مسئله خاتميت پيامبر را نيز استفاده كرده اند، زيرا طبق تعبير بالا پيامبر مبعوث بوده به تمام كسانى كه گفتارش به آنها ميرسد و اين شامل تمام كسانى مى شود كه تا پايان اين جهان به دنيا قدم ميگذارند. از احاديثى كه از طرق اهل بيت (عليهم السلام ) وارد شده چنين استفاده مى شود كه منظور از ابلاغ قرآن تنها به اين نيست كه عين متن آن به اقوام ديگر برسد حتى وصول ترجمه هاى آن به زبانهاى ديگر نيز در مفهوم آيه وارد است . در حديثى از امام صادق نقل شده كه درباره آيه فوق سؤ ال شده ، حضرت فرمود: بكل لسان يعنى به هر زبان كه باشد. ضمنا يكى از قوانين مسلم اصول فقه كه قاعده قبح عقاب بلا بيان است نيز از آيه فوق استفاده ميشود. توضيح اينكه در اصول فقه اثبات شده است مادام كه حكمى به كسى نرسد در برابر آن مسؤ ليتى ندارد (مگر اينكه در فرا گرفتن حكم كوتاهى كرده باشد) آيه فوق نيز ميگويد آنهائى كه سخن من به آنها برسد ، در برابر آن مسؤ ليت دارند و به اين ترتيب كسانى كه بدون تقصير به آنها ابلاغ نشده باشد مسؤ ليتى ندارند. در تفسير المنار از پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين نقل شده كه يك دسته از اسيران را نزد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آوردند، حضرت پرسيد آيا شما را دعوت به اسلام كرده اند؟ گفتند نه ، دستور داد آنها را رها كردند، سپس آيه بالا را تلاوت كرد و فرمود: بگذاريد آنها به جايگاه خود باز گردند زيرا حقيقت اسلام به آنها ابلاغ نشده و به سوى آن دعوت نگرديده اند و نيز از اين آيه استفاده مى شود كه اطلاق كلمه شى ء كه معادل كلمه چيز در فارسى بر خدا جائز است و لكن او چيزى است نه مانند اشياء ديگر كه مخلوق و محدود باشد بلكه خالق است و نامحدود. سپس به دنبال اين سخن دستور به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دهد كه از آنها سؤال كند آيا براستى شما گواهى ميدهيد كه خدايان ديگرى با خدا است ؟ (ا ئنكم لتشهدون ان مع الله آلهة اخرى ) بعد ميگويد با صراحت به آنها بگو من هرگز چنين گواهى نميدهم ، بگو او است خداوند يگانه و من از آنچه شما براى او شريك قرار داده ايد بيزارم (قل لا اشهد، قل انما هو اله واحد و اننى برى مما تشركون ).
در حقيقت ذكر اين چند جمله در پايان آيه به خاطر يك نكته مهم روانى است و آن اينكه ممكن است مشركان چنين تصور كنند كه گفتگوهاى آنها شايد تزلزلى در روح پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ايجاد كرده باشد و با اميدوارى مجلس را ترك گويند و به دوستان خود بشارت دهند كه شايد محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از اين در دعوت خود تجديد نظر كند، اين جمله ها كه از صراحت و قاطعيت سرشار است اين اميد را به كلى مبدل به ياس مى كند و به آنها نشان ميدهد كه مطلب بالاتر از آن است كه آنها مى پندارند و كمترين تزلزلى در دعوت او پيدا نخواهد شد و تجربه نشان داده كه ذكر اين گونه كلمات قاطع در پايان يك بحث اثر عميقى در رسيدن به نتيجه نهائى دارد و در آيه بعد به آنها كه مدعى بودند اهل كتاب هيچگونه گواهى درباره پيامبر اسلام نميدهند صريحا پاسـخ مى دهد و ميگويد: آنهائى كه كتاب آسمانى بر آنها نازل كرديم به خوبى پيامبر را ميشناسند همانگونه كه فرزندان خود را ميشناسند! (الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنائهم ). يعنى نه تنها از اصل ظهور و دعوت او آگاهند بلكه جزئيات و خصوصيات و نشانه هاى دقيق او را نيز ميدانند، بنابراين اگر جمعى از اهل مكه ميگفتند ما مراجعه به اهل كتاب كرده ايم و اطلاعاتى از پيامبر نداشته اند يا واقعا دروغ ميگفتند و تحقيقى نكرده بودند و يا اهل كتاب حقائق را كتمان كرده و به آنها بازگو نميكردند، همانطور كه آيات ديگر قرآن نيز اشاره به كتمان آنها مى كند. (توضيح بيشتر اين موضوع در جلد اول تفسير نمونه صفحه 366 ذيل آيه 146 سوره بقره گذشت ). در پايان آيه به عنوان يك نتيجه نهائى اعلام ميدارد: تنها كسانى به اين پيامبر (با اين همه نشانه هاى روشن ) ايمان نمى آورند كه در بازار تجارت زندگى همه چيز خود را از دست داده و سرمايه وجود خود را باخته اند (الذين خسروا انفسهم فهم لايؤمنون ).
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
خدا کسی را دوست دارد که ...
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله): اِنَّ اَحبَّ عبادَ اللهِ اِلَی اللهِ أنصَحُهُم لِعِبادِه؛
محبوب ترین بندگان خدا نزد وی کسی است که با بندگان او دلسوزتر و مهربانتر باشد. نهج الفصاحه ص 269 ، ح 578
زاد و ولد در بهشت
امام مهدی علیه السلام در پاسخ سؤال از زاد و ولد در بهشت فرمودند:
در بهشت، زنان، نه باردار می شوند، نه می زایند، نه حیض می بینند، نه نِفاس می شوند و نه زحمت بچّه داری را تحمّل می کنند؛ بلکه در آن جا ـ همان گونه که خداوند سبحان فرموده ـ، آنچه دل ها هوس می کنند و چشم ها [از دیدنش] لذّت می برند، هست. پس هر گاه مؤمن، هوس فرزندی کند، خداوند، آن را، بدون آن که بارداری یا زایمانی در کار باشد، به همان شکلی که می خواهد، می آفریند، چنان که آدم را، نمونه آفرید. الاحتجاج: ج 2 ص 580 ح 357
دعا برای در امان ماندن از شر اشرار
امام مهدی علیه السلام به خداوند متعال عرضه داشت:
خدایا! بر محمّد و خاندان برگزیده محمّد، در شب و روز، درود فرست و مرا از شرّ بَدان، کفایت کن.
المزار الکبیر: ص 509
دعا برای نیک بختی
امام مهدی علیه السلام در دعایش به خداوند متعال عرضه داشت:
[خدایا!] از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و همانند زندگی نیک بختان، زنده ام بداری. مهج الدعوات: ص 349
سرنوشت مخالف و مطیع اهل بیت (ع)
امام مهدی علیه السلام فرمودند:
هر گاه خواستید به خدا و ما توجّه کنید، بگویید:
«ای آقای من! تیره بخت شد هر که با شما مخالفت ورزید، و نیک بخت شد هر که از شما اطاعت کرد». الاحتجاج: ج 2 ص 593 ح 358،
ویژگی های اوصیا
امام مهدی علیه السلام در توصیف اوصیا فرمودند:
خداوند، دین خود را با آنها احیا کرده و نورش را با آنها به کمال رسانده و میان آنها و برادرانشان و پسرعموهاشان و خویشان نزدیک و نزدیک ترشان فرقانی آشکار قرار داده است که با آن، حجّت از آن که حجّت برای او آورده شده و امام از مأموم شناسایی می شود و این از آن روست که خداوند، آنها را از هر گونه پلشتی مصون داشته و از عیوب، مبرّایشان کرده و از ناپاکی پاکشان گردانده و از در هم شدگی، منزّهشان داشته و آنها را گنجوران علم خود و مخزن حکمتش و جایگاه سرّش قرار داده است. خداوند، آنها را با دلایل خود، تأیید کرده و اگر چنین نمی بود، مردم همه یک سان بودند و هر کس مدّعی امر [ منصوب شدن از سوی ]خداوند عز و جلمی شد و دیگر حق از باطل و دانا از نادان شناخته نمی شد. الغیبة للطوسی: ص 288 ح 246
امام زمان (عج) در انتظار ظهور
امام مهدی علیه السلام به خداوند متعال عرضه میدارد:
از تو مىخواهم که بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستى و کارم را به فرجام رسانى و در فَرَجم تعجیل کنى و مرا کفایت کنى و عافیت بخشى و حاجتهایم را برآورده کنى، هماکنون، هماکنون و امشب، امشب؛ که تو بر هرکارى توانایى». دلائل الإمامة : ص 458 ح 438
علت عدم توفیق دیدار حضرت مهدی
امام زمان علیه السلام میفرمایند:
اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در راه ایفاى پیمانى که بر دوش دارند، همدل مى شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمى افتاد، و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان مى گشت، دیدارى بر مبناى شناختى راستین و صداقتى از آنان نسبت به ما؛ علّت مخفى شدن ما از آنان چیزى نیست جز آن چه از کردار آنان به ما مى رسد و ما توقع انجام این کارها را از آنان نداریم. احتجاج، ج2، ص315 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص177، ح8
عامل برآورده شدن حاجات
امام زمان(علیه السلام) می فرمایند:
هر کسى که به دنبال حاجت خداوند عزّوجلّ باشد، خداوند نیز دنبال کننده و برآورنده ى حاجت او خواهد بود.
زمین، هیچ گاه، از حجّت خالى نخواهد بود؛ چه آن حجّت ظاهر باشد و چه پنهان. کمال الدین، ج2، ص511، ح42 ؛ الخرائج و الجرائح، ج3، ص1110، ح26 ؛ بحارالأنوار، ج53، ص191، ح19 .
امام زمان امان اهل زمین
امام زمان(علیه السلام) می فرمایند:
همانا، من، امان و مایه ى ایمنى براى اهل زمینم؛ همان گونه که ستاره ها، سبب ایمنى اهل آسمان اند.
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
قيس بن مسهّر صيداوى
قَیس بن مُسْهِر (مُسَهَّر) صَیداوی اَسدی، نامهرسان بین امام حسین(ع) ، کوفیان و مسلم بن عقیل که در قادسیه به دست نیروهای عبیدالله بن زیاد گرفتار شد و چند روز قبل از واقعه عاشورا به شهادت رسید. نام وی در زیارت الشهدا آمده است.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید «علی اصغر مرادی» شهادت: دوم فروردين 1367 در عملیات بیت المقدس
بخشی از وصیت نامه
راه شهدای اسلام را ادامه دهید و در همه حال از رهبر انقلاب این پیر جماران و بت شکن زمانه پشتیبانی کنید.
من به این دلیل به جبهه می روم که مدافع خط اسلام و رهبری باشم و با هر گونه ظلم و بی عدالتی و تجاوزگر بجنگم و راه سرخ برادرم را ادامه دهم. بعد از برادر شهیدم، پرچمی را که از دستش افتاده بار دیگر به دست می گیرم و شهادت را با آغوش باز پذیرا می شوم.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید «مسلم امامی نوده» شهادت: 31 اردیبهشت 1360
بخشی از وصیت نامه
اگر شهادت قسمت من شد در آن دنيا شما را فراموش نمیكنم دشمن تا نزديک در خانه آمده و امروز اسلام به ما احتياج دارد. من با گذشتن از خون و شما با همت و شكيباييت بايد اسلام را ياری كنيم، صدای نائب امام زمان، خمينی بتشكن هميشه در تار و پود وجودم طنين انداخته است.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید «مسلم امامی نوده» شهادت: 31 اردیبهشت 1360
بخشی از وصیت نامه
خانم محترم من به شجاعت شما اطمينان داشتم كه بعد از من میتوانی بچهها را سرپرستي كنی. هميشه سعی كن زينبوار مقاومت كنی، از اين كربلای خوزستان پيغمبر(ص) و فرزندانش به كشور ما نگاه میكنند و طوری بايد عمل كنيم كه خدای باری تعالی از طریق علی(ع) به ما شيعه میگويد.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید «مسلم امامی نوده» شهادت: 31 اردیبهشت 1360
بخشی از وصیت نامه
همسر قهرمان من! در زندگی از حضرت زينب(س) سرمشق بگير. بعد از من وكيل هستی كه بچهها را مواظبت كنی. درست است كه دخترم مريم را خيلی دوست دارم ولی تو باعث نمیشوی كه در موقع امتحان هدف را فراموش كنم و گام نهادن در راه جهاد را به محبت شما ترجيح میدهم و همه شما را به خدا میسپارم.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید «مسلم امامی نوده» شهادت: 31 اردیبهشت 1360
بخشی از وصیت نامه
خلاصه وصيتم اين است مگر ما نمیگفتيم يا حسين(ع) اگر در كربلا بوديم به شما كمک میكرديم، همين الان با شعار كوتاه ما اهل كوفه نيستيم امام تنها بماند، لحظهای از مواظبت انقلاب غافل نباشيد.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید حسین اسماعیلخانلو شهادت: بیست و چهارم مرداد ماه سال 1366 در میمک
بخشی از وصیت نامه
امیدوارم پس از اینکه من در جبهههاى اسلام شهید شدم، پدر و مادرم و خواهرهاى مهربانم هیچ وقت گریه نکنند بلکه از شهید شدن من خوشحال باشند، چون من عاشق شهادت هستم من عاشق شهادت هستم از شهید شدنم خوشحال باشید
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید محمد ثقفییزدی شهادت: چهارم دی ماه سال 1365، در امالرصاص
بخشی از وصیت نامه:
شما را به صبر و استقامت دعوت میکنم و به خواهرم و برادرانم توصیه میکنم تقوی را پیشه خود سازند و در همه حال این شیطان قسم خورده (نفس) را از خود دور سازند.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید محمد ثقفییزدی شهادت: چهارم دی ماه سال 1365، در امالرصاص
بخشی از وصیت نامه:
من از آن موقعی که قدم به جبهه گذاشتم میدانستم که به کجا میروم و چهکار میکنم و چه مُزدی میخواهم؛ ولی متأسفانه با یکسری افراد نادان روبرو میشدم. من بعد از این همه آمد و رفت، منتظرم که در دانشگاه الهی قبول شوم و کارنامه اعمالم را با دست راست خود بگیرم.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید محمد ثقفییزدی شهادت: چهارم دی ماه سال 1365، در امالرصاص
بخشی از وصیت نامه:
از شما و همه دوستان میخواهم که برای این عبد سرکش و بنده عاصی دعا کنید و این نایب بر حق بقیهالله را تنها نگذارید. برای من قرآن زیاد بخوانید؛ مخصوصاً «یس»، از برادرانم تقاضا دارم اسلحه مرا نگذارند زمین بیفتد و آن راهی را که من و همه دوستان شهیدم با آگاهی کامل و چشمانی باز رفتیم، ادامه دهید.
زنده نگهداشتن یاد شهادت در مقابل طوفان تبلیغات دشمن
امام خامنه ای: باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.1368/06/29
شهید محمد ثقفییزدی شهادت: چهارم دی ماه سال 1365، در امالرصاص
بخشی از وصیت نامه:
ادامهدهنده راه شهدا باشید
از برادرانم تقاضا دارم اسلحه مرا نگذارند زمین بیفتد و آن راهی را که من و همه دوستان شهیدم با آگاهی کامل و چشمانی باز رفتیم، ادامه دهید.
شهید مدافع حرم شهید رضا دامرودی
تاریخ شهادت : 1394/07/25 محل شهادت : عبطین - حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
اینک که به یاری خداوند و پیرو لبیک به رهـبر عزیزمان قسمت شد که در مسیر الهی گام بردارم و به عنوان مــدافع حــرم بـی بـی حضــرت زینــب (سلام الله علیها) قدم بردارم خوشحالم و به خود می بالم،هدف ما جلب رضایت خداوند، اولیا و انبیاء الهی است زیرا در این دنیا افراد و ملت هایی هستند که حرف حساب را به خوبی نمی فهمند و باید جور دیگری برخورد کنیم، ان شاء الله که مورد شفاعت بی بی حضرت زینب (سلام الله علیها) قرار بگیریم.
بخش دوم مطالب
آیات ۷ الی۱۶ سوره مبارکه بقره
بسم الله الرحمن الرحیم خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۷﴾ خدا بر دلها و گوشهاي آنان مهر نهاده، و بر چشمهاي آنها پرده افكنده شده، و عذاب بزرگي در انتظار آنها است. (۷)
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ ﴿۸﴾ در ميان مردم كساني هستند كه ميگويند به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده ايم در حالي كه ايمان ندارند. (۸)
يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۹﴾ ميخواهند خدا و مؤ منان را فريب بدهند (ولي) جز خودشان را فريب نميدهند (اما نميفهمند). (۹)
فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿۱۰﴾ در دلهاي آنها يك نوع بيماري است، خداوند بر بيماري آنها ميافزايد و عذاب دردناكي به خاطر دروغهائي كه ميگويند در انتظار آنهاست. (۱۰)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾ و هنگامي كه به آنها گفته شود، در زمين فساد نكنيد ميگويند ما فقط اصلاح كننده ايم. (۱۱)
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾ آگاه باشيد اينها همان مفسدانند ولي نميفهمند. (۱۲)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾ و هنگامي كه به آنها گفته شود همانند ساير) مردم ايمان بياوريد ميگويند: آيا همچون سفيهان ايمان بياوريم ؟ بدانيد اينها همان سفيهانند ولي نميدانند. (۱۳)
وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۴﴾ و هنگامي كه افراد با ايمان را ملاقات ميكنند ميگويند ما ايمان آورده ايم، (ولي هنگامي كه با شياطين خود خلوت ميكنند ميگويند با شمائيم ما (آنها) را مسخره ميكنيم. (۱۴)
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۵﴾ خداوند آنها را استهزاء ميكند، و آنها را در طغيانشان نگه ميدارد تا سرگردان شوند. (۱۵)
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ ﴿۱۶﴾ آنها كساني هستند كه هدايت را با گمراهي معاوضه كرده اند و (اين) تجارت براي آنها سودي نداده، و هدايت نيافته اند. (۱۶)
علیرقم میل استکبار جهانی و خناسان و خفاشان کور در داخل ، روز بروز بر اقتدار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران افزوده می شود، دیری نخواهد شد که ایران سربلند به ابرقدرت جهان تبدیل و به قیام منجی عالم متصل شود،
امروز آمریکا و غرب با لکنت زبان به اقتدار وتوان نظامی ایران اعتراف میکنند، به یقین اگر قدرت مقابله وحمله به این نظام را داشتند لحظه ای درنگ نمیکردند،
اءلم يروا كم اءهلكنا من قبلهم من قرن مكناهم فى الارض ما لم نمكن لكم و اءرسلنا السماء عليهم مدرارا و جعلنا الا نهار تجرى من تحتهم فأ هلكناهم بذنوبهم و اءنشأ نا من بعدهم قرنا ءاخرين(۶)
ترجمه : ۶ - آيا مشاهده نكردند چقدر از اقوام پيشين را هلاك كرديم ؟! اقوامى كه (از شما نيرومندتر بودند و) قدرتهائى به آنها داديم كه به شما نداديم ، بارانهاى پى در پى بر آنها فرستاديم و نهرها از زير (آباديهاى ) آنها جارى ساختيم (اما هنگامى كه سركشى و طغيان كردند) آنها را به خاطر گناهانشان نابود ساختيم و جمعيت ديگرى بعد از آنان بوجود آورديم.
تفسیر سرنوشت طغيانگران از اين آيه به بعد، قرآن يك برنامه تربيتى مرحله به مرحله را، براى بيدار ساختن بت پرستان و مشركان - به تناسب انگيزه هاى مختلف شرك و بت پرستى - عرضه ميكند، نخست براى كوبيدن عامل غرور كه يكى از عوامل مهم طغيان و سركشى و انحراف است ، دست به كار شده و با يادآورى وضع اقوام گذشته و سرانجام دردناك آنها، به اين افراد، كه پرده غرور بر چشمانشان افتاده است هشدار مى دهد و مى گويد: آيا اينها مشاهده نكردند چه اقوامى را پيش از آنها هلاك كرديم ، اقوامى كه امكاناتى در روى زمين در اختيار آنها گذاشتيم كه در اختيار شما نگذاشتيم (الم يروا كم اهلكنا من قبلهم من قرن مكناهم فى الارض ما لم نمكن لكم ). از جمله اينكه بارانهاى پر بركت و پشت سر هم براى آنها فرستاديم (و ارسلنا السماء عليهم مدرارا). (1) و ديگر اينكه نهرهاى آب جارى را از زير آباديهاى آنها و در دسترس آنها جارى ساختيم (و جعلنا الانهار تجرى من تحتهم ). اما به هنگامى كه راه طغيان را پيش گرفتند، هيچيك از اين امكانات نتوانست آنها را از كيفر الهى بر كنار دارد و ما آنها را به خاطر گناهانشان نابود كرديم (فاهلكناهم بذنوبهم ). و بعد از آنها اقوام ديگرى روى كار آورديم (و انشانا من بعدهم قرنا آخرين ). آيا نبايد مطالعه حال گذشتگان براى آنها سرمشقى بشود؟! و از خواب غفلت بيدار، و از مستى غرور هشيار گردند، آيا خداوندى كه درباره گذشتگان چنين عمل كرد توانائى ندارد همان برنامه را نيز درباره اينها اجرا كند؟! در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت : ۱ - قرن ، گرچه معمولا به معنى يك زمان طولانى (صد سال يا هفتاد سال يا سى سال ) آمده است ، ولى گاهى - همانطور كه اهل لغت تصريح كرده اند - به قوم و جمعيتى كه در يك زمان قرار دارند گفته (اصولا قرن از ماده اقتران و به معنى نزديكى است و چون اهل عصر واحد و زمانهاى متقارب به هم نزديكند به آنها، و هم به زمان آنها قرن گفته ميشود). ۲ - در آيات قرآن مكرر به اين موضوع اشاره شده كه امكانات فراوان مادى باعث غرور و غفلت افراد كم ظرفيت ميشود، زيرا با داشتن اينها خود را بي نياز از پروردگار مى پندارند، غافل از اينكه اگر لحظه به لحظه و ثانيه به ثانيه كمك و امداد الهى به آنها نرسد، نابود و خاموش ميگردند چنانكه ميخوانيم ان الانسان ليطغى ان رآه استغنى : انسان طغيان مى كند هنگامى كه خود را بي نياز پندارد. ۳ - اين هشدار مخصوص بت پرستان نيست ، هم امروز قرآن نيز به دنياى ثروتمند ماشينى كه بر اثر فراهم بودن امكانات زندگى از باده غرور سر مست شده ، هشدار مى دهد كه وضع گذشتگان را فراموش نكنيد كه چگونه بر اثر عامل گناه ، همه چيز را از دست دادند، شما هم با روشن شدن جرقه آتش يك جنگ جهانى ديگر ممكن است همه چيز را از دست بدهيد و به دوران قبل از تمدن صنعتى خود باز گرديد، توجه داشته باشيد كه عامل بدبختى آنها چيزى جز گناه و ظلم و ستم و بيدادگرى و عدم ايمان نبوده همين عامل در جامعه شما نيز آشكار شده است . براستى مطالعه تاريخ زندگى فراعنه مصر، و ملوك سبا، و سلاطين كلده و آشور، و قيصرهاى روم با آن زندگانى افسانه اى و ناز و نعمت بيحساب ، و سپس مطالعه عواقب دردناكى كه بر اثر كفر و بيدادگرى طومار زندگانى آنها را در هم پيچيد براى همه كس و براى همه ما درس عبرتى است بزرگ و آشكار.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ما جلس قوم فی مجلس من مساجد اللّهِ يَتْلونَ كِتابَ اللّهِ وَ يَتَدارَسونَهُ بَيْنَهُمْ اِلاّ نَزَلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكينَةُ وَ غَشِيَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَ حَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ وَ ذَكَرَهُمُ اللّهُ فيمَنْ عِنْدَهُ؛
هيچ جلسه قرآنى براى تلاوت و درس در مجلسی از مساجد خدا برقرار نشد، مگر اين كه آرامش بر آنان نازل شد و رحمت دربرشان گرفت و فرشتگان در اطراف آنان حلقه زدند و خداوند در ميان كسانى كه در نزدش هستند، از آنان ياد كرد. مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ح3788، ج3 ، ص 363
پیام حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
به فعالان حوزه جمعیت با تأکید بر جوانشدن نیروی انسانی کشور: 28 / اردیبهشت / 1401
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به همهی کسانی که دلسوزانه و عاقبتاندیشانه به فعالیت در حوزهی جمعیت روی آوردهاند، و با تشکر از مسئولانی که در مجلس و دولت به چارهجوئی برای نجات کشور از آیندهی هولناک پیری جمعیت میپردازند، بار دیگر تأکید میکنم که تلاش برای افزایش نسل، و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروریترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه دربارهی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگساز، تأکید بیشتر مییابد. این یک سیاست حیاتی برای آیندهی بلندمدت کشور عزیز ما است. کاوشهای صادقانهی علمی نشان داده است که این سیاست را میتوان با پرهیز از همهی آسیبهای محتمل یا موهوم پیش برد و آیندهی کشور را از آن بهرهمند ساخت.
به دستاندرکاران این حسنهی ماندگار توصیه میکنم که در کنار تدابیر قانونی و امثال آن، به فرهنگسازی در فضای عمومی و نیز در نظام بهداشتی اهمیت دهند.
توفیقات همگان را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
پیام حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی
به فعالان حوزه جمعیت با تأکید بر جوانشدن نیروی انسانی کشور: 28 / اردیبهشت / 1401
تلاش برای افزایش نسل و حمایت از خانواده از ضروریترین فرائض و سیاستی حیاتی است
سیاست افزایش نسل را میتوان با پرهیز از همه آسیبهای محتمل یا موهوم پیش برد
به فرهنگسازی در فضای عمومی و نظام بهداشتی برای افزایش نسل اهمیت دهید
حضرت آیتالله امام خامنهای:
معجزه بزرگ فتح خرمشهر
«واقعه خرمشهر از دور فقط یک حادثه تاریخی است که برای ملت ایران هیجانآور و افتخارآمیز است؛ ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزه بزرگ بود... وقتی نیروهای مسلّح ما در عملیات بیتالمقدّس با تدبیر، روشنبینی، اراده برخاسته از ایمان، توکّل به خدا، استفادهی از همه امکانات -یعنی نگذاشتند جزئی از امکانات هدر برود- و با تکیه به نیروی خود و اعتماد به خدای متعال حرکتشان را شروع کردند، هیچ کس در دنیا باور نمیکرد اینها بتوانند خرمشهر را آزاد کنند؛ اما توانستند. وقتی ما اعلام کردیم خرمشهر را پس گرفتهایم، تا یکی دو روز خبرگزاریهای دنیا حاضر نبودند این خبر را پخش کنند -با چشم تردید به آن نگاه میکردند- اما این اتّفاق افتاد و آخر هم همه مجبور شدند به این پیروزی اذعان کنند.... دشمن راز پیروزی ما در خرمشهر و خرمشهرها را به چشم دید و فهمید این ملت اگر پرچم اسلام و ایمان را برافراشته نگهدارد، در همه میدانها پیروز خواهد شد.» 1381/3/1
کار دشمن دلهره افکندن است. کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام ...
آن که شما را وادار میکند که بترسید، مأیوس بشوید، ناامید بشوید، او شیطان است. امروز این شیطانها از طریق رادیو و تلویزیون و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و امثال اینها مرتّب مشغول کارند برای اینکه بترسید. نه، نترسید، فَلا تَخافوهُم، از آنها نترسید؛ از انحراف از راه خدا بترسید که اگر چنانچه از راه مستقیم انحراف پیدا کردیم، سرنوشت ما سرنوشت کشورهایی است که زیر بال آمریکایند، سرنوشت عربستان است، سرنوشت رژیم شاه است که [در آن نوع کشورها] همهی امکانات کشور متعلّق به دشمن [است] و ملّت، ذلیلِ در مقابل دشمن و بیپناه در مقابل دشمن. 1397/11/19
کسانی که معتقدند برای پیشرفت کشور باید به غرب پناه برد، عقل خود را باختهاند زیرا عقل میگوید باید از تجربهها درس گرفت/ در برجام ثابت شد که آمریکاییها همچنان سرگرم دشمنی با ملت ایران هستند/ من براساس وظیفهی دینی و شرعی و اخلاقی، تا جان در بدن دارم خواهم ایستاد و به مردم هم اعتماد دارم؛ همچنانکه به نتیجهی ایستادگی یعنی پیروزی یقین دارم. 1395/04/12
در جنگ اُحد مسلمانها پیروز شده بودند منتها غفلت یا خیانت یا دنیاطلبی و کوتهبینی یک عدّهی معدودی، همان پیروزی را تبدیل کرد به شکست. قرآن میگوید آن کسانی که موجب این حادثه شدند، اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا؛ این کارهایی که قبلاً آنها با خودشان کردند، آنها را در معرض این لغزش قرار داد. عزیزان من! گناهان، بیتوجّهی به خود، عدم رعایت تقوا اینجوری است. اگر میخواهیم در مقابل جبههی استکبار ایستادگی کنیم، مقاومت کنیم، به آن عزّت، آن شرف، آن اقتداری که جمهوری اسلامی لایق آن است و انقلاب به ما وعدهی آن را داده برسیم، احتیاج داریم به اینکه در رفتار شخصی خودمان رعایتهای لازم را بکنیم؛ آن تقوا را حفظ کنیم؛ [این] نیاز ما است. 1395/04/12
دشمن در زمینه تحریم و تهدید نظامی دستش خالی است و کارش این است که دستگاه محاسباتی ما را خراب کند/ این جنگ نرمی است که از چندسال پیش گفتیم.
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبهى ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را میترساند ... از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوى دیگر وعده میدهد شیطان، وعدههاى فریبنده؛ اینجا هم آیهى شریفهى قرآن میفرماید: یَعِدُهُم وَ یُمَنّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرورا؛وعده میدهد، آرزوها را در دل آنها بیدار میکند، زنده میکند، یک آیندهى رنگى و دروغین و خیالى مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِبهخود میگذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتارى که امروز آمریکا دارد و قدرتهاى استکبارى همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید میکنند، از یک طرف تطمیع میکنند. 1393/04/16
وقتی من و شما زندگیمان را زندگی رفاهطلبانه و اشرافی قرار بدهیم، مردم از ما یاد میگیرند. یک عدهای منتظر بهانهاند؛ به ما نگاه میکنند، میگویند آقا ببینید اینها چه جوری زندگی میکنند، ما هم میخواهیم همین جور زندگی کنیم. اینها کسانی هستند که دستشان میرسد. یک عدهای معتقدند که باید در زندگی مقتصد بود، نباید اسراف کرد، نباید افراط کرد؛ اینها وقتی نگاه میکنند میبینند من و شما اسراف میکنیم، میگویند خب، ما از اینها که بالاتر نیستیم؛ اینها که رؤسای ما هستند. این کارها خطر دارد. روش انقلاب و انقلابیون به تبع آموزش اسلام، اعراض از زندگی رفاهطلبانه برای خود بود. برای مردم هرچه میتوانید، رفاه ایجاد کنید؛ هرچه میتوانید، درآمد ملی را زیاد کنید؛ هرچه میتوانید، در کشور ثروت تولید کنید؛ اما خودتان نه. مسئولین لااقل تا وقتی مسئولند، به زندگی رفاهطلبی رو نکنند. غفلت از روحیهی جهادی و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگی دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضای رسانهای کشور، بیمبالاتی نسبت به حفظ بیتالمال؛ اینها گناهان ماست، اینها نقاط ضعف ماست. ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
آنچه موجب شهادت حمزه سیدالشهداء شد حضرت آیتالله امام خامنهای: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا. حاصل ترجمه این است: آن کسانی که شما دیدید روز جنگ احد آنجور به دشمن پشت کردند و فاجعه درست کردند و موجب شهادت حمزهی سیدالشهداء و بزرگانی از اصحاب شدند -انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا- لغزش آنها را شیطان از ناحیهی آنچه که قبلها انجام داده بودند، زمینهسازی کرد؛ یعنی گناهانشان.» ۱۳۸۹/۰۵/۳۱
بعضیها توجیه میکنند: خوب آقا، اول انقلاب، اول انقلاب بود؛ حالا زمان اثر گذاشته، ما عوض شدیم! نخیر، زمان بر روی عنصرهای ضعیف و بی ریشه و اعتقادهای واهی و مبتنی بر احساس محض اثر میگذارد؛ یا زمان با همراهی طمعها و هوسها اثر میگذارد. «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا». ( سوره مبارکه آل عمران آیه 155) قرآن میگوید: آنهایی که در جنگ احد برگشتند؛ طاقت نیاورند بایستند، این لغزش اینها به خاطر آن کاری است که قبلاً کردند. ما وقتی روح را نساختیم، خودمان را محکم نکردیم، معلوم است؛ هر مماسی روی آن اثر میگذارد؛ یکی، دو تا، سه تا، ناگهان میبینید که شکلش عوض شد؛ اما وقتیکه مثل فولاد آبدیده، محکم و استوار و بر مبنای تفکر درست و منطق صحیح، هویت دینی انسان شکل گرفت و هویت انقلابی شکل گرفت، هرچه زمان بگذرد، این هویت روشنتر، واضحتر، جذابتر، مستحکمتر میشود. آدمها اینجورند، نهادها هم اینجورند. نگذارید نهاد جهاد دانشگاهی، تبدیل شود به یک هویت دیگر؛ به یک هویت غیر دینی، غیر انقلابی.1386/04/25
کسانیکه در ماجرای اُحد دچار آن لغزش خسارتبار شدند و از میدان جنگ رو برگرداندند و این همه خسارت بر نیروی نورستهی اسلام و حکومت اسلامی وارد شد، علتش «ببعض ما کسبوا» بود؛ کارهایی بود که قبلاً سرِ خود آورده بودند. دل دادن به شهوات و هواهای نفسانی اثرش را اینطور جاها ظاهر میکند. آیهی شریفهی دیگر میفرماید: به اینها گفته شد انفاق کنید، ولی به تعهد خود عمل نکردند؛ لذا نفاق بر قلب آنها مسلط شد؛ «فا عقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه» (سوره مبارکه التوبة آیه 77)؛ یعنی وقتی انسان نسبت به تعهدی که با خدای خود دارد، بیتوجهی نشان داد و خلف وعده کرد، نفاق بر قلب او مسلط میشود. بنابراین اگر ما بیتوجهی کنیم و تن به شهوات و هویها بسپاریم، ایمان مغلوب و عقل مغلوب میشود و هوی و هوس غالب؛ باز هم همان انحرافی که از آن میترسیدیم، ممکن است پیش بیاید. بنابراین در همهی حالات انسان باید این گمان را داشته باشد که ممکن است لغزش پیدا کند. هیچکس خودش را از این خطر دور نداند. یک نمونهی این قضیه «بَلعم باعورا» است؛ «و اتل علیهم نبأ الذی آتیناه آیاتنا»( سوره مبارکه الأعراف آیه 175) تا آخر. 1384/07/17
شما به اتفاقی که در جنگ احد افتاد، توجه کنید. آن پنجاه نفری که دچار نفرین و شکوهی همهی مسلمانها در طول این چهارده قرن شدند، مسلمان بودند؛ اصحاب پیغمبر بودند؛ خیلی از آنها در جنگ بدر شرکت کرده بودند؛ مردمان بدی نبودند؛ اما همینها دچار آن آفت شدند؛ یعنی بهخاطر جمعآوری غنیمت، گردنه را رها کردند؛ میدان را به دشمن دادند و موجب شدند که مقدار زیادی از خونهای پاک بر زمین ریخته شود؛ خونی مثل خون حمزهی سیدالشهداء بر زمین ریخته شد؛ پیغمبر زخم خورد و حکومت اسلام و نظام نوپای اسلامی دچار تزلزل شد؛ بهخاطر کوتاهی این پنجاه نفر. قرآن دربارهی این پنجاه نفر میفرماید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا»؛(1) یعنی کاری که اینها کردند، نتیجهی اشتباهات و لغزشهایی بود که قبل از این کرده بودند. هر لغزشی به نوبهی خود لغزشهای دیگری را بر انسان تحمیل میکند؛ یعنی پایهی ایمان را سست میکند، و سستی ایمان، تأثیر سوء خودش را در عمل بعدی ما میگذارد. وقتی ما لغزش پیدا میکنیم، این لغزش روی ایمان ما - ولو نامحسوس - تأثیر میگذارد. «انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا»؛ کار خطایی را قبلاً یک نفر انجام میدهد، بعد این خطا در ایمان او تأثیر منفی میگذارد، بدون اینکه خود انسان هم متوجه شود؛ مثل خیلی از وقتها که انسان از حالی به حالی میرود، لیکن تغییر حال خود را متوجه نمیشود.1383/08/20 1 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 155
در جنگ اُحد میدانید چه اتّفاقی افتاد. پیروزی پیش آمد، بعد این پیروزی تبدیل به شکست و خسارت شد؛ بهخاطر اینکه جمعی نتوانستند نفس خود را مهار کنند. آیهی قرآن میفرماید: «انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا»(1) آنهایی که در جنگ اُحد نتوانستند خود را حفظ کنند و پایشان لغزید، شیطان بهخاطر بعضی از کارهایی که خودشان بر سر خود آورده بودند - نانی که خودشان در سفرهی خود گذاشته بودند - آنها را به این بلا دچار کرد. خودشان برای خودشان مشکل ایجاد کرده بودند؛ این عدمِ مهار نفس است. ما باید نفس خود را مهار کنیم. ما در مسؤولیتهایی که قرار گرفتهایم، باید به لذّات و شهوات و جمعآوری ثروت دل نسپاریم.1382/05/15
پیام شهیدان، تسلیم نشدن در برابر وسوسهی غنائم صحنه، صحنهی روشنی است. عزیزان من! همهی دوران زندگی ما، جنگ اُحد است. اگر خوب حرکت کردیم، دشمن شکست خواهد خورد؛ ولی به مجرّد اینکه چشممان به غنائم افتاد و دیدیم چهار نفر غنیمت جمع میکنند، ما هم حسودیمان شد، سنگر را رها کردیم و به سمت غنیمت رفتیم، ورق برمیگردد. دیدید که در جنگ اُحد ورق برگشت! در طول تاریخ اسلام، جنگ اُحد تکرار شده است. فرماندهی الهیِ آشنای با صفحهی حقیقت، با آن دل نورانی، این عدّه را اینجا گذاشته و گفته است که شما از اینجا تکان نخورید و پاسداران جبهه باشید؛ اما تا چشمشان افتاد و دیدند که چهار نفر آن پایین غنیمت جمع میکنند، پای اینها هم لرزید. البته اگر با تک تک آنها صحبت میکردید، میگفتند ما هم بالاخره آدمیم، ما هم دل داریم، ما هم خانه و زندگی میخواهیم. بله؛ اما دیدید که با این تسلیم شدن در مقابل خواستههای حقیر بشری، چه اتّفاقی افتاد! دندان پیامبر شکست؛ بدن مبارک آن حضرت مجروح شد؛ جبههی حق مغلوب شد؛ دشمن پیروز گردید و چقدر از بزرگان اسلام شهید شدند. پیام شهیدان این است که تسلیم وسوسهی غنیمت نشوید. پیام آنها به من و شما و همهی کسانی که به این خونهای به ناحق ریختهی مطهّر احترام میگذارند، همین است. شما نگاه نکن که یک نفر تخلّف میکند و سراغ جمع کردن غنیمت رفته است. «لا یضرّکم من ضلّ اذ اهتدیتم»(1). شما چه کار داری که دیگری گمراه شد؟ شما خودت را نگهدار و حفظ کن. دستور اسلام و پیام خون شهید، این است.1376/02/17
1 ) سوره مبارکه المائدة آیه 105
زنده نگهداشتن یاد شهدای کربلا حضرت آیتالله خامنهای: «گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاالسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند.» ۱۳۷۶/۰۲/۱۷
جناب عبدالعظیم به ری آبرو داد حضرت آیتالله امام خامنهای:«جناب عبدالعظیم حقّاً و انصافاً به ری و تاریخ ری آبرو داد و حق عظیمی به گردن همهی تهرانیها و اهل ری دارد.» ۸۲/۳/۵
امام خامنه ای:
بصیرت بیمورد نیست که امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) فرمود: هیچکس نمیتوانست این کاری را که من کردم، بکند و این فتنه را بخواباند. این کار، واقعاً شمشیر و آگاهی و آن ایمان علی به خودش و راه خودش را میخواست. حتّی گاهی خواص متزلزل میشدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابهی خود فرمود - طبق این نقلی که شده است - فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتی که جنگ تمام شد و کمتر از ده نفر از مجموعهی خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ کشته شدند، حضرت به عنوان وسیلهیی برای عبرت و موعظهی یاران و اصحاب خودش، در بین کشتهها راه افتاد و با بعضی از آنان به مناسبتی حرف زد. به یکی از این کشتهها که به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین کسی که از یاران نزدیکش بود، فرمود: او را میشناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان کسی است که دیشب آن آیات را میخواند و دل تو را ربوده بود!
این، چه قرآن خواندنی است؟! این، چه نوع عبادت کردنی است؟! این، دوری از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، میفهمد که وقتی موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام - که در علیبنابیطالب مجسم است - در یک طرف قرار گرفته است، همهی شبههها را از خودش دور میکند و به او میپیوندد. این دوری از قرآن و دوری از دین است که کسی نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روی علی(ع) شمشیر بلند کند. 1369/02/06
امام خامنه ای:
بصیرت ...
یک طرف قضیه، همین تحجرها و نیندیشیدنها و اشتباههای عمده و بزرگ است که ما در طول دوران خلافت بنیامیه و بنیعباس، آن را مشاهده میکنیم. بعضیها آدمهای مقدسمآب و متدین و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در کتابها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقیون و آدمهای حسابی ثبت شده است؛ اما اشتباه میکردند؛ اشتباهی به عظمت اشتباه جبههی حق با باطل. بزرگترین اشتباهها این است. اشتباههای کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبههی حق را با جبههی باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.
عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) در همین است که در هیچ شرایطی دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیدهام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیاری از آنجاهایی که برای جمعی از مؤمنین، نکتهیی مورد اشتباه قرار میگرفت، آن کسی که میآمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف میکرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایای متعدد امیرالمؤمنین - از جمله در صفین - نشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیمالقدر را میبیند. 1369/02/06
امام خامنه ای:
بصیرت
جنگ صفین ماهها طول کشید؛ جنگ عجیبی هم بود. مردم افراد مقابل خود را میدیدند که نماز میخوانند، عبادت میکنند، نماز جماعت و قرآن میخوانند؛ حتّی قرآن سرنیزه میبرند! خیلی دل و جرأت میخواست که کسی روی این افرادی که نماز میخوانند، شمشیر بکشد.
در روایتی از امام صادق(علیهالصّلاةوالسّلام) نقل شده است که اگر امیرالمؤمنین(ع) با اهل قبله نمیجنگید، تکلیف اهل قبلهی بد و طغیانگر تا آخر معلوم نمیشد. این علیبنابیطالب بود که این راه را باز نمود و به همه نشان داد که چهکار باید کرد. بچههای ما، وقتی که به بعضی از سنگرهای جبههی مهاجم وارد میشدند و آنها را اسیر میگرفتند، در سنگرهایشان مهر و تسبیح پیدا میکردند! بله، درست مثل همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار داشتند و نماز هم میخواندند و نتیجتاً یک عده هم به شبهه میافتادند. آن کسی که سراغ اینها میرفت، عمار یاسر بود. این، هوشیاری و آگاهی است و کسی مثل عمار یاسر لازم است ... 1369/02/06
امام خامنه ای:
نخبگان خطاکار
امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) فرمود: هیچکس نمیتوانست این کاری را که من کردم، بکند و این فتنه را بخواباند. این کار، واقعاً شمشیر و آگاهی و آن ایمان علی به خودش و راه خودش را میخواست. حتّی گاهی خواص متزلزل میشدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابهی خود فرمود - طبق این نقلی که شده است - فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتی که جنگ تمام شد و کمتر از ده نفر از مجموعهی خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ کشته شدند، حضرت به عنوان وسیلهیی برای عبرت و موعظهی یاران و اصحاب خودش، در بین کشتهها راه افتاد و با بعضی از آنان به مناسبتی حرف زد. به یکی از این کشتهها که به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود، او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین کسی که از یاران نزدیکش بود، فرمود: او را میشناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان کسی است که دیشب آن آیات را میخواند و دل تو را ربوده بود!
این، چه قرآن خواندنی است؟! این، چه نوع عبادت کردنی است؟! این، دوری از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، میفهمد که وقتی موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام - که در علیبنابیطالب مجسم است - در یک طرف قرار گرفته است، همهی شبههها را از خودش دور میکند و به او میپیوندد. این دوری از قرآن و دوری از دین است که کسی نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روی علی(ع) شمشیر بلند کند. 1369/02/06
امام خامنه ای:
نخبگان خطاکار
پس، یک طرف قضیه، همین تحجرها و نیندیشیدنها و اشتباههای عمده و بزرگ است که ما در طول دوران خلافت بنیامیه و بنیعباس، آن را مشاهده میکنیم. بعضیها آدمهای مقدسمآب و متدین و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در کتابها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقیون و آدمهای حسابی ثبت شده است؛ اما اشتباه میکردند؛ اشتباهی به عظمت اشتباه جبههی حق با باطل. بزرگترین اشتباهها این است. اشتباههای کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبههی حق را با جبههی باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.
عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) در همین است که در هیچ شرایطی دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیدهام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیاری از آنجاهایی که برای جمعی از مؤمنین، نکتهیی مورد اشتباه قرار میگرفت، آن کسی که میآمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف میکرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایای متعدد امیرالمؤمنین - از جمله در صفین - نشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیمالقدر را میبیند. ۱۳۶۹/۰۲/۰۶
امام خامنه ای:
نخبگان خطاکار
جنگ صفین ماهها طول کشید؛ جنگ عجیبی هم بود. مردم افراد مقابل خود را میدیدند که نماز میخوانند، عبادت میکنند، نماز جماعت و قرآن میخوانند؛ حتّی قرآن سرنیزه میبرند! خیلی دل و جرأت میخواست که کسی روی این افرادی که نماز میخوانند، شمشیر بکشد.
در روایتی از امام صادق(علیهالصّلاةوالسّلام) نقل شده است که اگر امیرالمؤمنین(ع) با اهل قبله نمیجنگید، تکلیف اهل قبلهی بد و طغیانگر تا آخر معلوم نمیشد. این علیبنابیطالب بود که این راه را باز نمود و به همه نشان داد که چهکار باید کرد. بچههای ما، وقتی که به بعضی از سنگرهای جبههی مهاجم وارد میشدند و آنها را اسیر میگرفتند، در سنگرهایشان مهر و تسبیح پیدا میکردند! بله، درست مثل همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار داشتند و نماز هم میخواندند و نتیجتاً یک عده هم به شبهه میافتادند. آن کسی که سراغ اینها میرفت، عمار یاسر بود. این، هوشیاری و آگاهی است و کسی مثل عمار یاسر لازم است.۱۳۶۹/۰۲/۰۶
امام خامنه ای:
توجه به روح نماز نزدیک کننده انسان به خدا:
ای بسا انسانهایی هستند با جسمهای نیرومند و زیبا، ولی با روحهایی لاغر، زشت، ناتوان و ضعیف؛ این به درد نمیخورد. تمام عبادات برای این است که ما ورزش کنیم، تربیت بشویم و پیش برویم. البته باید عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحی دارند. جسم عبادات، به تنهایی کافی نیست. نماز را که انسان بخواند، ولی در حال نماز، توجه به خود ذکر نداشته باشد، ملتفت نباشد که چه میگوید و با چه کسی حرف میزند، مضامین نماز را بکلی از روی غفلت ادا بکند، این نماز، نماز بیفایدهیی است.
البته کسانی که عربی نخواندهاند و معنای این جملات را نمیدانند، اگر در حال نماز، همین اندازه توجه پیدا کنند که با خدا حرف میزنند و به یاد خدا باشند، این هم بهرهی خوبی است؛ ولی سعی کنید که معنای نماز را بدانید. یاد گرفتن معنای نماز، کار خیلی آسانی است؛ خیلی زود میتوانید ترجمهی این چند جمله را یاد بگیرید. نماز را با توجه به معنای آن بخوانید. این نماز است که «قربان کلّ تقیّ»( قصار 136) خواهد بود. نماز، نزدیک کنندهی انسان به خداست؛ اما نزدیک کنندهی انسان با تقوا.1369/02/06
اهمیت اربعین از روز اول هم که بوجود آمد، به همین اندازه امروز بود. اربعین اول، رسانه پُرقدرت عاشوراست. این چهل روز، چهل روز فرمانروایی منطق حق در میان دنیای ظلمانی بنی امیه و سفیانی ها بود. اهل بیت در یک حرکت چهل روزه طوفانی بپا کردند/ امروز هم این حرکت راهپیمایی در دنیای پیچیده و پُرتبلیغات، یک فریاد رسا و یک رسانه بی همتاست. چنین چیزی در دنیا وجود ندارد؛ اینکه همه حرکت میکنند به سمت آن مبدأ. بدرستی گفتید که الحسین یجمعنا. این حرکت باید روزبه روز گسترش و عمق بیشتری پیدا بکند. 1398/07/21
امام خامنه ای
ابزار نظامی سپاه باید پیشرفته باشد. ما در زمینه ابزار نظامی در دوران طاغوت، هم وابسته، هم عقب مانده و هم نابلد بودیم. ابزار نظامی باید بروز باشد، مال خود شما باشد، خود شما آن را ابداع و تولید کنید. ببینید امروز در همه زمینه های نظامی و اطلاعاتی چه لازم دارید و به سراغ آن بروید. 1398/07/21
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
مُسْلِم بن عَوْسَجَة اَسَدی
مُسْلِم بن عَوْسَجَة اَسَدی (شهادت 61ق) از صحابه رسول خدا(ص) و از شهدای کربلا. او در قیام مسلم بن عقیل در کوفه، فرماندهی قبایل مَذحِج و بنی اسد را بر عهده داشت. پس از شهادت مسلم بن عقیل به امام حسین پیوست. وی نخستین شهید روز عاشورا است.
امام خامنه ای:
شهادت قلّه است، بایستی مسیر را در دامنهی آن قلّه پیدا کنیم تا به قلّه برسیم ... 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
امام خامنه ای:
این دامنه اخلاص، ایثار، صدق، معنویّت، مجاهدت، گذشت، توجّه به خدا، کار برای مردم، تلاش برای عدالت و تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
امام خامنه ای:
شهر باید مزیّن شود به نام و یاد شهیدان؛ شوراهای شهر در شهرهای مختلف بدانند که با اسم چه کسانی این شهر مفتخر میشود. 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
امام خامنه ای:
کارِ بزرگداشت شهیدان را نباید یک کار معمولی و عادی دانست؛ این حقیقتاً یک حسنهی بزرگ است 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
امام خامنه ای:
با گذشت چند سال از دفاع مقدّس، حادثه بزرگداشت شهیدان شروع شده و باید ادامه پیدا بکند ... 1400/07/24
شهید مدافع حرم شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)
تاریخ شهادت : 1395/09/16 | محل شهادت : حلب - سوریه
بخشی از وصیتنامه شهید «محمدعلی دانشمند دیزیچه»
شهادت: 20 اردیبهشت 1360
ما به خاطر اهداف اسلام كه مستضعفين جهان را به قيام میخواند به جبهه میرويم، اگر كشته شديم شهيد راه حقيم و به خيل شهدا راه اسلام در آمدهايم و به راه پاک امامان متقی و پرهيزگار خود رفتهايم. ما دشمنان و مستكبران را به امر الله خوار و ذليل میكنيم، اگر كه همه ما شهيد گرديم از رحمت خدا نا اميد نمیگرديم و اين تنها معاملهای است كه در آن هيچگونه ضرری ندارد.
دشمنان اسلام بايد بدانند كه جوانان شيعه هميشه دارِ خويش را بر خود حمل میكنند و هميشه پيام مرگ را برای مستكبرين رسانند و حتی اگر كشته گردند به لقاالله كه بزرگترين آرزوی هر شيعه است خواهند رسيد.
در آخر میگويم نكند امام را تنها بگذاريد. در ركاب اين مرد بزرگوار و متقی بر دشمنان بتازيد كه خدا مزد نيكوكاران را ضايع نمینمايد.
اگر شهيد شدم از اين كه ديگر در ميان شما نيستم ناراحت نباشيد؛ چون تا خون ما میجوشد نخواهيم گذاشت كه به اسلام ما بتازند. ما بدينوسيله پايه يک حكومت عدل جهانی را پیريزی خواهيم كرد.
خداوند يار و نگهدار همگی باشد. پيروز باد اتحاد جمهوری اسلامی، پاينده باد امام خمينی ياور مستضعفين، مرگ بر مستكبرين جهان
فرازی از وصیتنامه شهید «حسین حدادی»
شهادت: بیستم اردیبهشت ماه سال 1361 در خرمشهر
پیام من به ملت ایران این است که با گروههای منافق بجنگید و نابودشان کنید و نگذارید عزیزان و یاران امام را از بین ببرند و راه شهیدان را ادامه دهید.
پیام من به دولت و شخصیتهای مملکتی این است که: مملکت را از هر گزندی حفاظت کنید تا ریشهی آمریکا را بِکَنید. پیام من به سپاه و برادران سپاه: شما موظف هستید که در داخل و در مرز و کشورهای مسلمان، علیه کفر بجنگید.
پیام من به جوانان ایران: امام را تنها نگذارید، گول گروهکها را نخورید، روحانیت را تنها نگذارید، گوش به فرمان امام باشید و تمام ملت باید گوش به فرمان امام دهند که نایب امام زمان (عج) است. پس امام زمان (عج) را فراموش نکنید که در جبههها به فرزندان شما سر میزند.
امیدوارم تمام گناهانی را که کردهام، خدا ببخشد و مرا جزو یاران امام زمان (عج) قرار دهد تا لیاقت داشته باشم در رکاب او بجنگم.
فرازی از وصیتنامه شهید «اکبر حنیفی»؛
شهادت: بیست و یکم اردیبهشت ماه سال 1365 در اشنویه هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب
شما را سفارش میکنم به تقوی و ترس از خدا و اطاعت از فرمان و چنگ زدن به ریسمان او. نمازتان را اول وقت بخوانید و روزه و تلاوت قرآن را فراموش نکنید
فرازی از وصیتنامه شهید حمید علیپورمقدم
شهادت: بیست و سوم دی ماه سال 1365 در شلمچه
پس با برادران ایمانی خود چنین میگویم: در این مقطع از زمان که همه ابرقدرتهای جهان برای نابودکردن دین، قرآن و اسلام ما دست به دست هم دادهاند و از هیچ کوششی دریغ نمینمایند. برادر و خواهر من! شما میتوانید با اطاعت از امر خداوند، ولایتفقیه و اطاعت از قانون جمهوری اسلامی و با ایثار و از خود گذشتگی، دِین خود را نسبت به اسلام ادا کرده و برای نجات مستضعفینی که در گوشه و کنار دنیا گرفتار چنگال ابرقدرتها و از خدا بی خبران هستند و با سختترین، مشکلترین و با حداقل امکانات، زندگی را سپری میکنند، همت نمایید.
فرازی از وصیتنامه شهید حمید علیپورمقدم
شهادت: بیست و سوم دی ماه سال 1365 در شلمچه
من این عمل را برای خود افتخاری بزرگ و ارزشمند میدانم؛ چون بزرگ پیشوایان و امامان ما، برای احیای اسلام، از جان خود گذشتند؛ مانند مولای ما، حضرت امام حسین(ع) که با کمترین امکانات در مقابل آن همه امکانات گوناگونی که مشرکین داشتند، قیام کرد و در این نهضت، پیروزمندانه همه چیز خود را در راه اسلام و برای رضای خدا فدا نمود؛ و من، چون شیعه حضرت علی (ع) هستم، به همین جهت فکر کردم با پاسدار شدنم، این امکان هست که بتوانم دِینم را به اسلام ادا کنم. لذا، خواهر و برادر گرامیام! شما را به حق توصیه میکنم، که اگر لحظهای از حق غافل بمانید، غفلت همان و ذلت و هلاکت همان!
فرازی از وصیتنامه شهید «مرتضی آقاعلیخانی»؛
شهادت: بیست و چهارم اردیبهشت ماه سال 1365، در فاو عراق
اکنون که خدایم را یافتهام، به سویش میشتابم و در راه رسیدن به او رمزی است که فقط در جبهه یافت میشود. بار پروردگارا! حقاً تو میدانی که آنچه در ماست و ما را به جبهه کشانید، نه از برای تفریح و تفرُّج است و نه از برای فخر و بلندمنشی میباشد؛ بلکه فقط به جهت میل به قیام و امر به معروف و نهی از منکر است تا موجب نصرت مظلومان و سرکوبی ظالمان گردد.
ای برادران، دوستان و آشنایان! لحظهای در خود فرو روید و به خود بیندیشید که از کجا آمدهاید و به کجا میروید؟ آیا زندگیتان به سوی حیات ابدی پیش میرود یا به ذلت و خواری؟ و آنگاه راه خود را برگزینید که مرگها بزودی فرا میرسد و در انتخاب هیچ درنگ نکنید؛ چرا که الگوهای فراوانی برای شما هست که راه رسیدن به سعادت را به شما نشان داده است.
فرازی از وصیتنامه شهید «مرتضی آقاعلیخانی»؛
شهادت: بیست و چهارم اردیبهشت ماه سال 1365، در فاو عراق
آنجا که خداوند کریم در سوره عنکبوت میفرماید: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا...»؛ کسانی که در راه ما جهاد کنند ما راههای خود را به آنها نشان میدهیم و آنجایی که سرور کربلای حسینی میفرمایند: «و به درستی که چقدر مرگ در راه وصول به عزت و احیای حق سبک و راحت است و نیست مرگ در راه عزت مگر زندگانی جاویدان و نیست زندگانی به ذلت مگر مرگی که با او حیاتی نیست.» بنابراین بر ما اتمام حجت کردهاید و این ما هستیم که باید راه او و یارانش را ادامه دهیم و دل بشوییم از مال دنیا و فرزند و عیال و هر آن چه سدی است که ما را در این راه، مانع رسیدن به کمال و جاوداندگی است.
فرازی از وصیتنامه شهید «مرتضی آقاعلیخانی»؛
شهادت: بیست و چهارم اردیبهشت ماه سال 1365، در فاو عراق
و ای برادران عزیز دانشجو! فکر نکنید آمدن به جبهه مانع از درس خواندن میشود؛ چرا که اینجا نیز درسهای فراوانی است که باید برای حیات خود فرابگیریم و این درسها، فوق درسهای ظاهری است؛ درسهای حیات است و سعادت و شهادت و ایثار؛ درسهای غیرت است و مردانگی؛ اینها همه لازمه زندگانی بشری است و نباید از آنها غافل ماند و بدون اینها هیچ چیز معنا پیدا نخواهد کرد.
فرازی از وصیتنامه شهید «میر نادر حسینی سامیان»
شهادت:24 اردیبهشت 1360
خداوندا! مرا اكنون كه از لشكريان تو قرار گرفته و در اين راه از جان گذشته، در راه تو احياء میكنم و به راستی كه لشكريان تو پيروزند.
پدر عزيزم! میبخشی كه تو را از خود رنجاندم و نتوانستم برای تو فرزند لايق و عصای دست تو باشم. من راه حق را در پيش گرفتم و رفتم با لشكريان كفر مبارزه نمايم.
پدر جان! اميدوارم بتوانی برادران و خواهرانم را از من انقلابیتر سازيد، همانطور كه هميشه مرا به دين و قرآن و راه حق تعليم میدادی.
پدر! من از تو میخواهم كه در راه مبارزه با كفر و خدمت به امام امت خمينی بتشكن كوشا باشيد. انشاءالله اگر عمرم باقيماند به خدمت برمیگردم و فرزندی لايق و عصای دست تو در پيری بشوم، اگر هم شهيد شدم مرا میبخشيد.
پدر جان! فراموش نكن در راه مبارزه و خدمت به امام، به خواهران و برادرانم درس انقلاب آموز.
مادر عزيزم، از جان و دل عزيزترم! تا عمر دارم خدمتهای تو را در راه من فراموش نخواهم نمود. تو برای من مادری نمونه بودی.
مادر جان! اميدوارم كه همانطور كه به من خدمت كردی و درس انقلاب و مذهب و قرآن آموختی، به برادران و خواهرانم بياموزی.
مادر جان! اميدوارم كه در راه خدمت به امام خمينی بتشكن كوشا باشيد و هر چقدر میتوانيد پيش رويد و نترسيد. به حق خداوند، ما پيروزيم، اسلام پيروز است.
مادر عزيزم اگر شهيد نشدم برمیگردم و جبران آن همه محبت تو را خواهم کرد.
فرازی از وصیتنامه شهید
پرویز اسفندیاری شهادت: چهارم دی ماه سال 1365 در امالرصاص
پدر و مادر عزیز و مهربانم! ... من مانند بعضى از شهدا نمى گویم که گریه نکنید؛ ولى براى حسین (ع) و فاطمه (س) و براى زینب (س) برادر از دست داده و براى طفلان اسیر حسین (ع) بگریید.
اگر بتوانید خود را طورى بسازید که نیّت گریستنتان براى آنها باشد، من به شما قول مىدهم که در آخرت، دست شما را خواهند گرفت؛ سعى کنید خود را با خوى حسینی بپرورانید.
برادر خوب و مهربانم! امیدوارم که هر بدى از من دیدهاى، به صافى دل خودت ببخشى. از تو به عنوان یک برادر مىخواهم که سعى خود را براى شرکت در نمازجمعهها، نمازجماعتها و تشییع جنازه شهدا و مجالس آنها بکنى که محیطهاى بسیار دلگشا و باصفایى است.
من در طول عمرم، جایی بهتر از جبهه نیافتم. سعی کن نمازهایت ترک نشود و دعا براى سلامتى و طول عمر امام و پیروزى هر چه زودتر اسلام را هم فراموش نکن.
فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی آرزومندار شادی»
شهادت: اردیبهشت 1360 در تپههای «شهید مؤذنی»
پدر عزيزم، مادر عزيزم، خواهرهای عزيزم! از اينكه ما شهيد شديم ناراحت نشوند، بخندند و شاد باشند. پيام خون ما را برسانند، با هر كه برخورد میكنند. نگذارند انقلاب منحرف شود در هر جايی كه هستند، ببينند جوانهایشان شهيد شدند نگذارند خونشان پايمال شود.
فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی آرزومندار شادی»
شهادت: اردیبهشت 1360 در تپههای «شهید مؤذنی»
نگذارند دوباره آمريكا و مزدورانش بيايند و حاكم بشوند، هر وقت ديدند اين چنين چيزی در حال وقوع است قيام كنند، آنها هم خون بدهند و مثل زينب(س)، امام سجاد(ع) و حضرت رقيه(س) بشوند، همه قيام بكنند و نگذارند دوباره حاكم شوند.
اگر من شهيد شدم ناراحت نباشيد. پدر و مادرها بايد افتخار كنند كه فرزندانشان شهيد شدند. شهيد شدن گريه ندارد، بلكه لذت دارد.
فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی آرزومندار شادی»
شهادت: اردیبهشت 1360 در تپههای «شهید مؤذنی»
اگر من شهيد شدم ناراحت نباشيد. پدر و مادرها بايد افتخار كنند كه فرزندانشان شهيد شدند. شهيد شدن گريه ندارد، بلكه لذت دارد.
مؤمن نبايد توی رختخواب بميرد، مؤمن بايد در ميدان جهاد شهيد شود. همه امامهای ما هم شهيد بودند و هيچكدام در رختخواب نمردند.
فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی آرزومندار شادی»
شهادت: اردیبهشت 1360 در تپههای «شهید مؤذنی»
مادرم! وصيتم اين است كه مقاوم باشی و پيام خون ما را برسانی. هرجا نشستی از انقلاب و امام حرف بزنی. هر كه بخواهد توطئه كند جلويش بايستی مواظب باشی. انسان بايد ننشيند و هميشه بايد در حال قيام و به پاخاستن باشد تا اینکه قانونهای خدايی پياده شود. مكتب ما مكتب توحيد، شهادت، مكتب حسين(ع)، زهرا(س)، محمد(ص) و مكتب انقلاب است، انقلابی كه میخواهد مستضعفين را آزاد کند.
اول از همه از ملت ايران و به خصوص ملت رزمنده و شهيدپرور ورزنه میخواهم كه راه تمام شهيدان ما را ادامه بدهند.
ولا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون (گمان نكنيد كسانی كه در راه خدا كشته شدهاند، مردهاند بلكه آنها زندهاند و در نزد پروردگار خود روزی میخورند.
ای ملت! به ياد جملهای از امام افتادم كه گفت، إنّی لَا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّبَرَماً؛ به راستی که من مرگ را جز سعادت نمی دانم، و زندگی با ستمکاران را جز ملال.
فرازی از وصیتنامه شهید «رضاعلی تقیپور»
شهادت:28 اردیبهشت 1361 در عملیات بیتالمقدس
ای ملت! به ياد جملهای از امام افتادم كه گفت، إنّی لَا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّبَرَماً؛ به راستی که من مرگ را جز سعادت نمی دانم، و زندگی با ستمکاران را جز ملال.
آری برادران من! حسين با صدای «هل من ناصر ينصرنی» خود را سر داد و من نيز به او لبيک گفتم، نه من بلكه جمع كثيری از همرزمان من چنين كردهاند. جبهههای ايران كمتر از جبهه كربلا كه امام حسين(ع)، علیِ خود را فدای اسلام كرد و خون من و امثال من مگر از خون امام حسين(ع) بالاتر است؟
جبهههای ايران كمتر از جبهه كربلا نیست
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیه و آله:
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید
یک کارشناس موشکی اسرائیلی در مقاله ای نوشت: رهبر و راهنمای ایران، سید علی خامنهای، در بیش از یک سمینار و سخنرانی گفت که نیروهای ایرانی به دنبال در اختیار داشتن موشکهای هستهای نیستند و آنها را نمیسازند، زیرا بر اساس دکترین شیعه، داشتن و نگهداری آن مطلقاً حرام است.
از سوی دیگر، رهبر ایرانی نیز گفت: هرگونه حمله با هر سلاحی به جمهوری اسلامی ایران به همین ترتیب با آن مواجه خواهد شد...
در اینجا ناظران و حتی دولت ها از این اظهارات ضد و نقیض بالاترین درجه نظامی و رهبری در ایران متحیر شدند. در شرایطی که همه تایید میکنند که او تنها رهبر منطقه است، بلکه در سطح جهانی، او دروغ نمیگوید و اظهارات خود را جعل نمیکند. پس چگونه خامنه ای با موشک های هسته ای که به سوی ایران شلیک شود، مواجه خواهد شد، در حالی که او تأیید کرد که آنها را در اختیار ندارند و به دنبال آن نیستند؟
در اینجا کارشناس اسرائیلی به تحلیل این معادله پرداخت و اعلام کرد که خامنه ای به وعده و تهدید خود پایبند بوده است. اول اینکه تنها کشوری که می خواهد با سلاح هسته ای به ایران ضربه بزند اسرائیل است، آمریکا از محاصره اقتصادی راضی است و اصلاً نمی خواهد با ایران جبهه نظامی باز کند. در صورتی که موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران پرتاب شود، موشک بین ۸ تا ۹ دقیقه طول می کشد تا به نزدیک ترین هدف مهم ایرانی برسد. ایران سازمان راداری بسیار پیشرفته ای دارد که ذهن ایرانی با حمایت روس ها و چین روی آن کار کرد. این رادار اگر در سطح جهانی نباشد، قوی ترین رادار خاورمیانه است.
در مورد پرتاب موشک اتمی اسرائیل به سمت ایران، ۳ پایگاه ایرانی با موشک های کنترل شده و یک راهپیمایی برای حمله به رآکتور دیمونا در نزدیکی تل آویو وجود دارد. 1 پایگاه حماس در فلسطین ۶۵ کیلومتر با راکتور فاصله دارد. 2 پایگاه حزب الله در ضاحیه ۱۲۰ کیلومتر با راکتور فاصله دارد. 3 پایگاه بختیاریه در ۲۲ کیلومتری راکتور هسته ای اسرائیل قرار دارد. به این معنی که این موشک ها از ۴۰ ثانیه تا دو دقیقه طول می کشد تا به رآکتور دیمونا اصابت کند و منطقه از جمله سرمایه اداری و انسانی تل آویو را درهم بشکند. یعنی قبل از رسیدن موشک هسته ای به خاک ایران، پایتخت اسرائیل از سنگ و انسان محو می شود و به دلیل آلودگی رادیواکتیو، اسرائیل تا ۱۵ سال پس از حمله غیرقابل دوام می ماند. تأثیر بمب هستهای صدها برابر کمتر از تأثیر انفجار راکتور و کارخانه بمبهای هستهای است و حادثه چرنوبیل روسیه بزرگترین شاهد بزرگی خسارات است. توجه داشته باشید که راکتور دیمونا قوی تر و بزرگتر از حادثه فوق الذکر است.
خلاصه تحلیل: وعده سید علی خامنه ای یهودیان صهیونیست را کشت و پس از این سالها ساخت سلاح هسته ای آنها، عتیقه جات و تزئینات در انبارها نگهداری می شود و هرگز یا حداقل تا ۵۰ سال آینده نخواهند توانست از آنها استفاده کنند.
این تحلیلگر اسرائیلی در پایان مقاله خود می گوید: مراقب آقای علی خامنه ای باشید که او هرگز دروغ نمی گوید.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
یکی از اهل ری می گوید: خدمت امام هادی علیه السلام مشرّف شدم؛ فرمودند: کجا بودی؟ عرض کردم: به زیارت حضرت حسین بن علی علیهما السلام رفته بودم. فرمودند: اگر به زیارت قبرِ عبدالعظیم که نزد شماست، می رفتی، مانند زائران سیدالشهداء علیه السلام بودی.
ترجمه ۱۲۷ـ از تو درباره حکم زنان سؤال مى کنند; بگو: «خداوند درباره آنان به شما پاسخ مى دهد: آنچه در قرآن درباره زنان یتیمى که حقوقشان را به آنها نمى دهید، و نمى خواهید با آنها ازدواج کنید، و نیز آنچه درباره کودکان صغیر و ناتوان براى شما بیان شده است، (قسمتى از سفارش هاى خداوند در این زمینه مى باشد; و نیز به شما سفارش مى کند که) با یتیمان به عدالت رفتار کنید! و آنچه از نیکى ها انجام مى دهید، خداوند از آن آگاه است (و به شما پاداش شایسته مى دهد)».
تفسیر آیه فوق به پاره اى از سؤالات و پرسش هائى که درباره زنان (مخصوصاً دختران یتیم) از طرف مردم مى شده است پاسخ مى گوید، مى فرماید: «اى پیامبر! از تو درباره احکام مربوط به حقوق زنان، سؤالاتى مى کنند بگو: خداوند در این زمینه به شما فتوا و پاسخ مى دهد» (وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللّهُ یُفْتیکُمْ فیهِنَّ). پس از آن اضافه مى کند: «آنچه در قرآن مجید درباره دختران یتیمى که حقوق و اموال آنها را در اختیار مى گرفتید، به آنها نمى دادید و علاقه به ازدواج با آنها نداشتید، قسمت دیگرى از سؤالات شما است که پاسخ مى دهد و زشتى این عمل ظالمانه را آشکار مى سازد» (وَ ما یُتْلى عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فی یَتامَى النِّساءِ اللاّتی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ) سپس درباره پسران صغیر که طبق رسم جاهلیت از ارث ممنوع بودند توصیه کرده، مى فرماید: «خداوند فتوا مى دهد که حقوق کودکان ضعیف را رعایت کنید» (وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الْوِلْدانِ). و بار دیگر درباره حقوق یتیمان به طور کلى تأکید کرده، مى گوید: «و خدا به شما توصیه مى کند که در مورد یتیمان به عدالت رفتار نمائید» (وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَـتامى بِالْقِسْطِ). و در پایان به این مسأله توجه مى دهد که: «هر گونه عمل نیکى مخصوصاً درباره یتیمان و افراد ضعیف، از شما سر زند از دیدگاه علم خداوند مخفى نمى ماند، و پاداش مناسب آن را خواهید یافت» (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْر فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِهِ عَلیماً). و از آنجا که در این میان کسانى بوده اند که علاوه بر رعایت حقوق آنان، احسان و نیکى به آنها نیز مى نموده اند، آن را یادآور شده است. ضمناً باید توجه داشت: جمله «یَسْتَفْتُونَکَ» در اصل، از ماده «فتوى» و «فتیا» گرفته شده که به معنى پاسخ به مسائل مشکل است و از آنجا که ریشه اصلى این لغت «فَتى» به معنى جوان نورس مى باشد، ممکن است نخست در مسائلى که انسان پاسخ هاى جالب و تازه و نورسى براى آن انتخاب کرده به کار رفته باشد، سپس در مورد پاسخ به تمام مسائل انتخاب شده است. از مجموع آیه چنین استفاده مى شود که آنها درباره حقوق زنان اعم از دختران یتیم و غیره، سؤالاتى داشته اند که به چند مورد آن پاسخ داده شده: در مورد دختران یتیمى که حقوق و اموال آنها را در تصرف داشتند، ولى به آنها نمى سپردند و از طرفى حاضر به ازدواج با آنها نیز نبودند، هم چنین در مورد حقوق کودکان مستضعف که حقوق آنها را نیز به نحوى پایمال مى کردند و سرانجام در مورد همه ایتام اعم از دختر و پسر.
خداوند آن کسی است که شما را در ابتدا از جسم ضعیف (نطفه) بیافرید آنگاه پس از ضعف و ناتوانی (کودکی) توانا کرد و باز از توانایی (و قوای جوانی) به ضعف و سستی و پیری بر گردانید، که او هر چه بخواهد و مشیّتش تعلق گیرد میآفریند، و او دانا و تواناست.
ترجمه ۱۲۸ ـ و اگر زنى، از طغیان و سرکشى یا اعراض شوهرش، بیم داشته باشد، مانعى ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پاره اى از حقوق خود، به خاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است; اگر چه مردم (طبق غریزه حبّ ذات، در این گونه موارد) بخل مىورزند. و اگر نیکى کنید و پرهیزگارى پیشه سازید (و به خاطر صلح، گذشت نمائید)، خداوند به آنچه انجام مى دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد). در بسیارى از تفاسیر اسلامى و کتب حدیث، در شأن نزول آیه، چنین نقل شده: «رافع بن خدیج» دو همسر داشت یکى مسن و دیگرى جوان، (بر اثر اختلافاتى) همسر مسن خود را طلاق داد، و هنوز مدت عدّه، تمام نشده بود به او گفت: اگر مایل باشى با تو آشتى مى کنم، ولى باید اگر همسر دیگرم را بر تو مقدم داشتم صبر کنى. و اگر مایل باشى صبر مى کنم، مدت عدّه تمام شود و از هم جدا شویم. زن پیشنهاد اول را قبول کرد و با هم آشتى کردند، آیه شریفه نازل شد و حکم این کار را بیان داشت.
تفسیر همان طور که در ذیل آیه 34 همین سوره گفتیم «نُشُوز» در اصل، از ماده «نشز» به معنى «زمین مرتفع» مى باشد و هنگامى که در مورد زن و مرد به کار مى رود به معنى سرکشى و طغیان است. در آیات مزبور 2 احکام مربوط به «نشوز زن» بیان شده بود، ولى در اینجا اشاره اى به مسأله نشوز مرد کرده، مى فرماید: «هر گاه زنى احساس کند شوهرش بناى سرکشى و اعراض دارد، مانعى ندارد که براى حفظ حریم زوجیت، از پاره اى از حقوق خود صرف نظر کند، و با هم صلح نمایند» (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً). از آنجا که گذشت کردن زن از قسمتى از حقوق خود، روى رضایت و طیب خاطر انجام شده، و اکراهى در میان نبوده است، گناهى ندارد، تعبیر به لا جُناحَ: «گناهى ندارد» نیز اشاره به همین حقیقت است. ضمناً از آیه با توجه به شأن نزول، دو مسأله فقهى استفاده مى شود: نخست این که: احکامى مانند تقسیم ایام هفته در میان دو همسر، جنبه حق دارد، نه حکم، و لذا زن مى تواند با اختیار خود، از این حق به طور کلى یا به طور جزئى صرف نظر کند، دیگر این که: عوض صلح، لازم نیست مال بوده باشد، بلکه مى تواند «اسقاط حقى» عوض صلح واقع شود. سپس براى تأکید موضوع مى فرماید: «به هر حال، صلح کردن بهتر است» (وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ). این جمله کوتاه و پر معنى گرچه در مورد اختلافات خانوادگى در آیه فوق ذکر شده، ولى بدیهى است یک قانون کلى و عمومى و همگانى را بیان مى کند که در همه جا، اصل نخستین، صلح و صفا و دوستى و سازش است، و نزاع، کشمکش و جدائى بر خلاف طبع سلیم انسان و زندگى آرام بخش او است، و لذا جز در موارد ضرورت و استثنائى نباید به آن متوسل شد. بر خلاف آنچه بعضى از مادى ها مى پندارند که اصل نخستین در زندگى بشر همانند سایر جانداران، تنازع بقاء و کشمکش است و تکامل از این راه صورت مى گیرد، و همین طرز تفکر، شاید سرچشمه بسیارى از جنگ ها و خونریزى هاى قرون اخیر شده است. در حالى که انسان به خاطر داشتن عقل و هوش، حسابش از حیوانات درنده جدا است، و تکامل او در سایه تعاون صورت مى گیرد نه تنازع ، و اصولاً «تنازع بقاء» حتى در میان حیوانات، یک اصل قابل قبول براى تکامل نیست. و به دنبال آن اشاره به سرچشمه بسیارى از نزاع ها و عدم گذشت ها کرده، مى فرماید: «مردم ذاتاً و طبق غریزه حبّ ذات، در امواج بخل قرار دارند، و هر کسى سعى مى کند تمام حقوق خود را بى کم و کاست دریافت دارد، و همین سرچشمه نزاع ها و کشمکش ها است» (وَ أُحْضِرَتِ الأَنْفُسُ الشُّحَّ). بنابراین، اگر زن و مرد به این حقیقت توجه کنند که سرچشمه بسیارى از اختلافات، بخل است، و بخل یکى از صفات مذموم است، سپس در اصلاح خود بکوشند و گذشت را پیشه کنند، نه تنها ریشه اختلافات خانوادگى از بین مى رود، که بسیارى از کشمکش هاى اجتماعى نیز پایان مى گیرد. ولى، در عین حال براى این که مردان از حکم فوق سوء استفاده نکنند، در پایان آیه روى سخن را به آنها کرده، توصیه به نیکوکارى و پرهیزکارى نموده و به آنان گوشزد مى کند: مراقب اعمال و کارهاى خود باشند و از مسیر حق و عدالت منحرف نشوند; زیرا خداوند از همه اعمال آنها آگاه است، مى فرماید: «و اگر نیکى کنید و تقوا پیشه نمائید، خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید آگاه است» (وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً).
وقتی حضرت مهدی علیه السلام قیام می فرمایند، به مؤمن در قبر گفته می شود: امام تو ظهور کرده است؛ اگر میخواهی به ایشان ملحق شوی ملحق شو؛ و اگر میخواهی در کرامتِ پروردگارت بمانی، بمان.
ترجمه ۱۲۹ ـ شما هرگز نمى توانید (از نظر محبت قلبى) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمائید; ولى تمایل خود را به کلى متوجه یک طرف نسازید که دیگرى را به صورت زنى که شوهرش را از دست داده در آورید! و اگر راه اصلاح و پرهیزگارى پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است. ۱۳۰ ـ (اما) اگر (راهى براى اصلاح در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود، بى نیاز مى کند; و خداوند، داراى فضل و کرم، و حکیم است.
تفسیر از جمله اى که در پایان آیه قبل گذشت، و در آن دستور به احسان، تقوا و پرهیزگارى داده شده بود، یک نوع تهدید در مورد شوهران استفاده مى شود، که آنها باید مراقب باشند کمترین انحرافى از مسیر عدالت در مورد همسران خود پیدا نکنند، تمام حقوق آنها را ادا کنند، بلکه احسان و نیکى نمایند. در اینجا این توهّم پیش مى آید که مراعات عدالت حتى در مورد محبت و علاقه قلبى نیز باید رعایت گردد، این که امکان پذیر نیست، بنابراین در برابر همسران متعدد چه باید کرد؟ آیه مورد بحث به این سؤال پاسخ مى گوید که عدالت از نظر محبت، در میان همسران امکان پذیر نیست، مى فرماید: «هرگز نمى توانید (در محبت قلبى) در میان زنان عدالت به خرج دهید، هر چند کوشش فراوان نمائید» (وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ). از جمله «وَ لَوْ حَرَصْتُمْ» استفاده مى شود: در میان مسلمانان، افرادى بودند که در این زمینه سخت کوشش مى کردند و شاید علت کوشش آنها دستور مطلق به عدالت در آیه 3 همین سوره بوده است، آنجا که مى فرماید: فَاِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً: «.. و اگر مى ترسید عدالت را رعایت نکنید، یک همسر بگیرید...». بدیهى است: یک قانون آسمانى نمى تواند بر خلاف فطرت باشد، و یا تکلیف به «ما لا یطاق» کند. از آنجا که محبت هاى قلبى، عوامل مختلفى دارد که بعضاً از اختیار انسان بیرون است، دستور به رعایت عدالت در مورد آن داده نشده است، ولى نسبت به اعمال، رفتار و رعایت حقوق در میان همسران که براى انسان، امکان پذیر است روى عدالت تأکید شده است. در عین حال، براى این که مردان از این حکم، سوء استفاده نکنند، به دنبال این جمله مى فرماید: «اکنون که نمى توانید مساوات کامل را از نظر محبت، میان همسران خود، رعایت کنید، لا اقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یکى از آنان نسازید، که دیگرى به صورت شخصى بلا تکلیف در آید و حقوق او نیز عملاً ضایع شود» (فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ). و در پایان آیه به کسانى که پیش از نزول این حکم، در رعایت عدالت میان همسران خود کوتاهى کرده اند هشدار مى دهد که: «اگر راه اصلاح و تقوا پیش گیرند و گذشته را جبران کنند خداوند آنها را مشمول رحمت و بخشش خود قرار خواهد داد» (وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً). در روایات اسلامى مطالبى درباره رعایت عدالت در میان همسران نقل شده که عظمت این قانون را مشخص مى سازد، از جمله این که: در حدیثى مى خوانیم: على(علیه السلام) در آن روزى که متعلق به یکى از دو همسرش بود، حتى وضوى خود را در خانه دیگرى نمى گرفت و درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: حتى به هنگام بیمارى در خانه یکى از همسران خود، توقف نمى کرد و درباره «معاذ بن جبل» نقل شده که: دو همسر داشت، هر دو در بیمارى طاعون با هم از دنیا رفتند، او حتى براى مقدم داشتن دفن یکى بر دیگرى از قرعه استفاده کرد، تا کارى بر خلاف عدالت انجام نداده باشد سپس در آیه بعد به این حقیقت اشاره مى کند: اگر ادامه همسرى براى طرفین طاقت فرسا است، و جهاتى پیش آمده که افق زندگى براى آنها تیره و تار است و به هیچ وجه اصلاح پذیر نیست، آنها مجبور نیستند چنان ازدواجى را ادامه دهند، و تا پایان عمر با تلخ کامى در چنین زندگى خانوادگى زندانى باشند بلکه مى توانند از هم جدا شوند. در این موقع باید شجاعانه تصمیم بگیرند، از آینده وحشت نکنند; زیرا «اگر با چنین شرائطى از هم جدا شوند خداوند بزرگ هر دو را با فضل و رحمت خود بى نیاز خواهد کرد و امید است همسران بهتر و زندگانى روشن ترى در انتظار آنها باشد» (وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ). «زیرا خداوند همواره فضل و رحمت وسیع و آمیخته با حکمت داشته و دارد» (وَ کانَ اللّهُ واسِعاً حَکیماً).
به خدا و به حضرت محمّد صلّی الله علیه وآله و حضرت علی علیه السلام ایمان نیاورده است کسی که وقتی برادر مؤمنش برای نیازی به نزد او بیاید، با روی باز با او مواجه نشود.
هر گاه بنده، گناهى مرتکب شود، از بامداد تا شب به او مهلت داده می شود. اگر از خدا آمرزش خواست، آن گناه برایش نوشته نمى شود.
کافی ج 2 ص 437
نکته:
در روایت داریم ملائک به امر حق تعالی ثبت گناه را تا چهل روز به تاخیر می اندازند، ️اما اعمال خیر وثواب همان لحظه ای که نیت کرده شود بعنوان ثواب برای نیت کننده ثبت می گردد ،حتی اگر موفق به انجام آن عمل خیر نشود ، خدای متعال پاداشش را میدهد،
ترجمه ۱۳۱ ـ آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن خداست. و ما به کسانى که پیش از شما، کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، سفارش کردیم، (همچنین) به شما (نیز) سفارش مى کنیم که از (نافرمانى) خدا بپرهیزید! و اگر کافر شوید، (به خدا زیانى نمى رسد; زیرا) براى خداست آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است; و خداوند، بى نیاز و ستوده است. ۱۳۲ ـ براى خداست آنچه در آسمان ها و زمین است; و کافى است که خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد. ۱۳۳ـ اى مردم! اگر او بخواهد، شما را از میان مى برد و افراد دیگرى را (به جاى شما) مى آورد; و خداوند، بر این کار تواناست. ۱۳۴ـ کسانى که پاداش دنیوى بخواهند، (و در قید نتایج معنوى و اخروى نباشند، در اشتباهند; زیرا) پاداش دنیا و آخرت نزد خداست; و خداوند، شنوا و بیناست.
تفسیر در آیه قبل، به این حقیقت اشاره شد: اگر ضرورتى ایجاب کند که دو همسر از هم جدا شوند، و چاره اى از آن نباشد، اقدام بر این کار بى مانع است و نباید از آینده بترسند; زیرا خداوند آنها را از فضل و کرم خود بى نیاز خواهد کرد. در این آیه اضافه مى کند: ما قدرت بى نیاز نمودن آنها را داریم; زیرا «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است ملک خدا است» (وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ). کسى که ملک بى انتها و قدرت بى پایان دارد از بى نیاز ساختن بندگان خود عاجز نخواهد بود، پس از آن براى تأکید درباره پرهیزگارى در این مورد و هر مورد دیگر، مى فرماید: «به یهود و نصارا و کسانى که قبل از شما داراى کتاب آسمانى بودند و همچنین به شما سفارش کرده ایم که پرهیزگارى را پیشه کنید» (وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللّهَ). تقوا مایه پیشرفت فرد و جامعه است، جامعه اى که لباس تقوا در تن داشته باشد، جامعه اى است مترقّى که مى تواند از همه مواهب الهى در جهان آفرینش استفاده کند. بعد از آن روى سخن را به مسلمانان کرده، مى گوید: اجراى دستور تقوا به سود خود شما است، و خدا نیازى به آن ندارد اما «اگر سرپیچى کنید و راه طغیان و نافرمانى پیش گیرید، زیانى به خدا نمى رسد، آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن او است، و او بى نیاز و در خور ستایش است» (وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ غَنِیّاً حَمیداً). در حقیقت، غنى و بى نیاز به معنى واقعى، خدا است; زیرا او «غنى بالذات»است و بى نیازى غیر او به کمک او است و گرنه ذاتاً همه محتاج و نیازمندند. همچنین او است که بالذات شایسته «ستایش» است، چه این که کمالاتش که شایستگى ستایش به او مى دهد، درون ذات او است نه همانند کمالات دیگران که عاریتى است، و از ناحیه دیگرى مى باشد. خداوند همه را از سر رحمت آفریده و هر چه را لازمه زندگى آنها دانسته، به آنها عنایت کرده، اگر کفران کنند، این نعمت ها سلب خواهد شد. در آیه بعد، براى سومین بار، روى این جمله تکیه مى کند که «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است ملک خدا است و خدا آنها را محافظت و نگهبانى و اداره مى کند» (وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ وَ کَفى بِاللّهِ وَکیلاً). بر این اساس، هم ملکیت آنها از آنِ او است، و هم حفاظت و مراقبت آنها. در اینجا این سؤال پیش مى آید: چرا در این فاصله کوتاه، یک مطلب، سه بار تکرار شده است؟ آیا تنها براى تأکید است؟ یا اشارات دیگرى در آن نهفته شده؟ دقت در مضمون آیات نشان مى دهد هر بار، نکته اى داشته، در نخستین بار چون به دو همسر وعده مى دهد که: پس از متارکه، خداوند آنها را بى نیاز مى کند، براى اثبات توانائى بر وفاى به این عهد، مالکیت خود بر پهنه زمین و آسمان را متذکر مى شود. در بار دوم که پس از توصیه به تقوا و پرهیزگارى است، براى این است که توهم نشود اطاعت این فرمان سودى براى خداوند دارد، و یا مخالفت با آن زیانى به او مى رساند. و در حقیقت این سخن شبیه همان است که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در «نهج البلاغه» در آغاز خطبه «همّام» فرموده است: اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حِیْنَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لاَِنـَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصاهُ وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ أَطاعَهُ: «خداوند متعال انسان ها را آفرید در حالى که از اطاعت آنها بى نیاز و از نافرمانى آنها در امان بود; زیرا نه معصیت گنهکاران به او زیانى مى رساند، و نه طاعت مطیعان به او سودى مى دهد» و سومین بار به عنوان مقدمه اى براى بعد است، به همین دلیل، مالکیت خود بر سراسر جهان هستى را یادآور مى شود.
لذا با توجه به آیه قبل، در آیه سوم توجه مى دهد: براى خدا هیچ مانعى ندارد که شما را از بین ببرد، و جمعیتى آماده تر و مصمم تر جانشین شما کند، که در راه اطاعت او کوشاتر باشند، توانائى بر این کار از دیده هیچ مخلوقى پنهان نیست، مى فرماید: «اى مردم اگر او بخواهد شما را از میان مى برد و افراد دیگرى را مى آورد و خداوند توانائى بر این کار را دارد» (إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرینَ وَ کانَ اللّهُ عَلى ذلِکَ قَدیراً). در تفسیر «تبیان» و «مجمع البیان» از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده است: وقتى این آیه نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست خود را به پشت «سلمان» زده، فرمود: «آن جمعیت، اینها مردم عجم و فارس هستند» این سخن در حقیقت پیشگوئى از خدمات بزرگى مى کند که ایرانیان مسلمان، به اسلام کردند. مفهوم این سخن امروز براى ما ملموس است; زیرا مطالعه تاریخ اسلام مى گوید: برترین دانشمندان اسلامى و خدمت گزاران به این آئین پاک، مسلمانان ایران زمین و فارسیان بوده و هستند، جمع آورى کتب علمى اسلامى، آمارگیرى از خدمات عام اجتماعى و فداکارى در راه اسلام شهود صدق این عرائض اند. و در آخرین آیه، سخن از کسانى به میان آمده که دم از ایمان به خدا مى زنند، در میدان هاى جهاد شرکت مى کنند و دستورات اسلام را به کار مى بندند، بدون این که هدف الهى داشته باشند، بلکه منظورشان به دست آوردن نتایج مادى همانند غنائم جنگى و مانند آن است، مى فرماید: «کسانى که تنها پاداش دنیا مى طلبند، در اشتباهند; زیرا در نزد پروردگار پاداش دنیا و آخرت، هر دو مى باشد» (مَنْ کانَ یُریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ). پس چرا به دنبال هر دو نمى روند؟ و در پایان این آیه مى افزاید: «و خداوند از نیات همگان آگاه است، هر صدائى را مى شنود، و هر صحنه اى را مى بیند و از اعمال منافق صفتان اطلاع دارد» (وَ کانَ اللّهُ سَمیعاً بَصیراً). این آیه، بار دیگر این حقیقت را بازگو مى کند که اسلام تنها ناظر به جنبه هاى معنوى و اخروى نیست، بلکه براى پیروان خود هم سعادت مادى را مى خواهد و هم معنوى را.
۱۳۵ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! کاملاً قیام به عدالت کنید! براى خدا شهادت دهید، اگر چه (این گواهى) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد! (چرا که) اگر آنها غنى یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند، بنابراین، از هوا و هوس پیروى نکنید; که از حق، منحرف خواهید شد! و اگر حق را تحریف کنید، و یا از اظهار آن، اعراض نمائید، خداوند به آنچه انجام مى دهید، آگاه است.
تفسیر به تناسب دستورهائى که در آیات گذشته درباره اجراى عدالت در خصوص یتیمان، و همسران داده شده، در این آیه، یک اصل اساسى و یک قانون کلّى درباره اجراى عدالت در همه موارد، بدون استثناء ذکر مى کند و به تمام افراد با ایمان فرمان مى دهد که قیام به عدالت کنند، مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! کاملاً به عدالت قیام کنید»! (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ). «قَوّامین» جمع «قوّام» «صیغه مبالغه» به معنى «بسیار قیام کننده» است، یعنى باید در هر حال و در هر کار و در هر عصر و زمان قیام به عدالت کنید، به گونه اى که این عمل خلق و خوى شما شود، و انحراف از آن بر خلاف طبع و روح شما گردد. تعبیر به «قیام» در اینجا ممکن است به خاطر آن باشد که انسان براى انجام کارها معمولاً باید به پا خیزد، و به دنبال آنها برود، بنابراین «قیام به کار» کنایه از تصمیم، عزم راسخ و اقدام جدى درباره آن است، اگر چه آن کار همانند حکم قاضى احتیاج به قیام و حرکتى نداشته باشد. و نیز ممکن است: تعبیر به «قیام» از این نظر باشد که قائم معمولاً به چیزى مى گویند که عمود بر زمین بوده باشد و کمترین میل و انحرافى به هیچ طرف نداشته باشد، یعنى باید آن چنان عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافى به هیچ طرف پیدا نکند. پس از آن براى تأکید مطلب، مسأله «شهادت» را عنوان کرده، مى فرماید: «به خصوص در مورد شهادت، باید همه ملاحظات را کنار بگذارید و فقط به خاطر خدا شهادت به حق دهید، اگر چه به زیان شخص شما، یا پدر و مادر و یا نزدیکان تمام شود» (شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الأَقْرَبینَ). این موضوع در همه اجتماعات و مخصوصاً در اجتماعات جاهلى وجود داشته و دارد، که معمولاً در شهادت دادن، مقیاس را حبّ و بغض ها و چگونگى ارتباط اشخاص با شهادت دهنده قرار مى دهند، و حق و عدالت براى آنها مطرح نیست. مخصوصاً از حدیثى که از «ابن عباس» نقل شده استفاده مى شود که: افراد تازه مسلمان حتى بعد از ورود به «مدینه» به خاطر ملاحظات خویشاوندى از اداى شهادت هائى که به ضرر بستگانشان مى شد، خوددارى مى کردند، آیه فوق نازل شد و در این زمینه به آنها هشدار دارد ولى ـ همان طور که آیه اشاره مى کند ـ این کار با روح ایمان سازگار نیست، مؤمن واقعى کسى است که در برابر حق و عدالت، هیچگونه ملاحظه اى نداشته باشد و حتى منافع خویش و بستگان خویش را به خاطر اجراى آن نادیده بگیرد. ضمناً از این جمله استفاده مى شود: بستگان مى توانند با حفظ اصول عدالت به سود یا به زیان یکدیگر شهادت دهند (مگر این که قرائن اتهام به طرفدارى و اِعمال تعصب در کار بوده باشد). آنگاه به قسمت دیگرى از عوامل انحراف از اصل عدالت، اشاره کرده مى فرماید: نه ملاحظه ثروت ثروتمندان باید مانع شهادت به حق گردد و نه عواطف ناشى از ملاحظه فقر فقیران; زیرا اگر آن کس که شهادت به حق به زیان او تمام مى شود، ثروتمند یا فقیر باشد، خداوند نسبت به حال آنها آگاه تر است، نه صاحبان زر و زور مى توانند در برابر حمایت پروردگار، زیانى به شاهدان بر حق برسانند، و نه فقیر با اجراى «عدالت» گرسنه مى ماند، لذا مى فرماید: «اگر آنها بى نیاز یا مستمند باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنها حمایت کند» (إِنْ یَکُنْ غَنِیّاً أَوْ فَقیراً فَاللّهُ أَوْلى بِهِما).
و باز براى تأکید، دستور مى دهد: «بنابراین از هوا و هوس پیروى نکنید تا مانعى در راه اجراى عدالت ایجاد گردد» (فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا) از این جمله به خوبى استفاده مى شود: سرچشمه مظالم و ستم ها، هواپرستى است و اگر اجتماعى هواپرست نباشد، ظلم و ستم در آن راه نخواهد داشت! و بار دیگر، به خاطر اهمیتى که موضوع اجراى عدالت دارد، روى این دستور تکیه کرده، مى فرماید: «اگر مانع رسیدن حق، به حق دار شوید و یا حق را تحریف نمائید و یا پس از آشکار شدن حق، از آن اعراض کنید، خداوند از اعمال شما آگاه است» (وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً) در حقیقت جمله «إِنْ تَلْوُوا» اشاره به تحریف حق و تغییر آن است، در حالى که جمله «تُعْرِضُوا» اشاره به خوددارى کردن از حکم به حق مى باشد و این همان چیزى است که در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است جالب توجه این که: در ذیل آیه تعبیر به «خبیر» شده است نه «علیم» ; زیرا «خبیر» معمولاً به کسى مى گویند که از جزئیات و ریزه کارى هاى یک موضوع آگاه است. اشاره به این که: خداوند کوچک ترین انحراف شما را از حق و عدالت به هر بهانه و دستاویزى که باشد ـ حتى در آنجا که لباس حق به جانب بر آن مى پوشانید ـ مى داند و کیفر آن را خواهد داد! آیه فوق، توجه فوق العاده اسلام به مسأله عدالت اجتماعى را در هر شکل و هر صورت کاملاً روشن مى سازد و انواع تأکیداتى که در این چند جمله به کار رفته است، نشان مى دهد که: اسلام تا چه اندازه در این مسأله مهم انسانى و اجتماعى، حساسیت دارد، اگر چه با نهایت تأسف میان عمل مسلمانان، و این دستور عالى اسلامى، فاصله از زمین تا آسمان است! و همین یکى از اسرار عقب ماندگى آنها است.
ادفَعِ المَسألَةَ ما وَجَدتَ التَّحَمُّلَ یُمکِنُکَ فإنّ لِکُلِّ یَومٍ رِزقا جَدید. و اعلَمْ أنّ الإلحاحَ فی المَطالِبِ یَسلُبُ البَهاءَ ، و یُورِثُ التَّعَبَ و العَناءَ ، فاصبِرْ حتّى یَفتَحَ اللّه ُ لکَ بابا یَسهُلُ الدُّخولُ فیهِ، فَما أقرَبَ الصَّنِیعَ مِنَ المَلهوفِ ، و الأمنَ مِنَ الهارِبِ المَخُوفِ.
تا جایى که مى توانى تحمّل کنى دست نیاز دراز مکن ؛ زیرا هر روز ، روزىِ تازه اى دارد .
بدان که پافشارى در درخواست ، هیبت آدمى را مى بَرد و رنج و سختى به بار مى آورد ؛ پس صبر کن تا خداوند دَرى به رویت بگشاید که براحتى از آن وارد شوى ؛ که چه نزدیک است «احسان»، به آدم اندوهناک، و «امنیت» ، به آدم فرارى وحشتزده.
ترجمه ۱۳۶ ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانى) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعى) بیاورید! کسى که خدا و فرشتگان او و کتاب ها و پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است.
شان نزول از «ابن عباس» نقل شده: این آیه، درباره جمعى از بزرگان اهل کتاب مانند: «عبداللّه بن سلام» ، «اسد بن کعب» و برادرش «اسید بن کعب» و جمعى دیگر نازل گردید; زیرا آنها در آغاز، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسیده، گفتند: ما به تو و کتاب آسمانى تو و موسى و تورات و عُزیر ایمان مى آوریم، ولى به سایر کتاب هاى آسمانى و همچنین سایر انبیاء ایمان نداریم، این آیه نازل شد و به آنها تعلیم داد: باید به همه ایمان داشته باشند.
تفسیر با توجه به شأن نزول، روى سخن در آیه به جمعى از مؤمنان اهل کتاب است که پس از قبول اسلام روى تعصب هاى خاصى تنها به مذهب سابق خود و آئین اسلام اظهار ایمان مى کردند و بقیه پیامبران و کتب آسمانى را قبول نداشتند. اما قرآن به آنها توصیه مى کند: مى بایست تمام پیامبران و کتب آسمانى را به رسمیت بشناسند; زیرا همه یک حقیقت را تعقیب مى کنند، به دنبال یک هدف هستند و از طرف یک مبدأ مبعوث شده اند ـ اگر چه همانند کلاس هاى مختلف تعلیم و تربیت، سلسله مراتب داشته اند و هر کدام آئینى کامل تر از آئین پیشین آورده اند ـ . بنابراین، معنى ندارد که بعضى از آنها را بپذیرند و بعضى را نپذیرند. مگر یک حقیقت واحد تبعیض بردار است؟ و مگر تعصب ها مى تواند جلو واقعیات را بگیرد؟ لذا آیه فوق مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبرش (پیامبر اسلام) و کتابى که بر رسولش نازل فرموده، و کتب آسمانى پیشین، همگى ایمان بیاورید»! (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ). قطع نظر از شأن نزول فوق، این احتمال نیز در تفسیر آیه هست که روى سخن به تمام مؤمنان باشد، مؤمنانى که ظاهراً اسلام را پذیرفته اند، اما هنوز در اعماق جان آنها نفوذ نکرده است، از آنها دعوت مى شود که از صمیم دل و در درون جان مؤمن شوند. و نیز این احتمال وجود دارد که روى سخن به همه مؤمنانى باشد که اجمالاً به خدا و پیامبر ایمان آورده اند، اما به جزئیات و تفاصیلِ معتقدات اسلامى آشنا نشده اند. اینجا است که قرآن دستور مى دهد: مؤمنان واقعى باید به تمام انبیاء، کتب پیشین و فرشتگان الهى ایمان داشته باشند; زیرا عدم ایمان به اینها مفهومش انکار حکمت خداوند است. آیا ممکن است خداوندِ حکیم، انسان هاى پیشین را بدون رهبر و راهنما گذاشته باشد تا در میدان زندگى سرگردان شوند؟! و در پایان آیه، سرنوشت کسانى که از این واقعیت ها غافل بشوند را بیان کرده، چنین مى فرماید: «کسى که به خدا و فرشتگان، و کتب الهى، و فرستادگان او، و روز بازپسین، کافر شود، در گمراهى دور و درازى افتاده است» (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً). آیا منظور از ایمان به فرشتگان تنها فرشتگان وحى است، که ایمان به آنها از ایمان به انبیاء و کتب آسمانى غیر قابل تفکیک است؟ و یا همه فرشتگان؟ زیرا همان طور که بعضى از آنان در امر وحى و تشریع دست اندر در کارند، جمعى هم مأمور تدبیر عالم تکوین هستند، و ایمان به آنها در حقیقت گوشه اى از ایمان به حکمت خدا است. بر این اساس، ایمان به خالق و ایمان به برنامه ها و کتاب هاى او و ایمان به واسطه هائى که این برنامه ها را براى هدایت ارائه مى دهند، و ایمان به آخرت یعنى هدف اصلى از خلقت بر هر مسلمانى واجب شمرده شده است. در حقیقت، در این آیه، ایمان به پنج اصل لازم شمرده شده، یعنى علاوه بر ایمان به مبدأ و معاد، ایمان به کتب آسمانى و انبیاء و فرشتگان نیز لازم است. تعبیر به ضَلال بَعِیْد: «گمراهى دور» تعبیر لطیفى است، یعنى چنین اشخاصى آن چنان از جاده اصلى پرت شده اند که بازگشتشان به شاهراه اصلى به آسانى ممکن نیست.
ما را حرمی است و آن قم است و به زودی بانویی از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد. هرکس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب شود.
بحار الأنوار ، ج 60
*****
امام خامنه ای
بدون تردید نقش حضرت معصومه (س) در قم شدن قم و عظمت یافتن این شهر عریقِ مذهبىِ تاریخی، یک نقش ما لا کلام فیه است. این بانوی بزرگوار، این دختر جوانِ تربیتشدهی دامان اهلبیت پیغمبر، با حرکت خود در جمع یاران و اصحاب و دوستان ائمه (علیهمالسّلام) و عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در طول مسیر در میان مردم و بعد رسیدن به این منطقه و فرود آمدن در قم، موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) در آن دورهی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهلبیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند.
ترجمه ۱۳۷ ـ کسانى که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ایمان آوردند، و دگر بار کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید، و آنها را به راه (راست) هدایت نخواهد کرد. ۱۳۸ـ به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکى در انتظار آنهاست! ۱۳۹ـ همان ها که کافران را به جاى مؤمنان، دوست خود انتخاب مى کنند. آیا عزت و آبرو نزد آنان مى جویند با این که همه عزت ها از آنِ خداست؟!
تفسیر به تناسب بحثى که در آیه گذشته درباره کافران و گمراهى دور و دراز آنها بود، در این آیات اشاره به حالت جمعى کرده که هر روز شکل تازه اى به خود مى گیرند. روزى در صف مؤمنان. روز دیگر در صف کفار. باز در صف مؤمنان. و سپس در صفوف کفار متعصب و خطرناک قرار مى گیرند، خلاصه همچون «بت عیار» هر لمحه به شکلى و هر روز به رنگى در مى آیند و سرانجام در حال کفر و بى ایمانى جان مى دهند! نخستین آیه از آیات فوق درباره سرنوشت چنین کسانى مى گوید: «آنها که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند و بار دیگر راه کفر پیش گرفتند و سپس بر کفر خود افزودند، هرگز خداوند آنها را نمى آمرزد و به راه راست هدایت نمى کند» (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبیلاً). این تغییر روش هاى پى در پى، و هر روز به رنگى در آمدن، یا مولود تلوّن و عدم تحقیق کافى در مبانى اسلام بود، و یا نقشه اى بود که افراد منافق و کفار متعصب اهل کتاب، براى متزلزل ساختن مؤمنان واقعى، طرح و اجرا مى کردند که با این رفت و آمدهاى پى در پى، مؤمنان واقعى را در ایمان خود متزلزل سازند، چنان که در آیه 72 سوره «آل عمران» شرح آن گذشت. البته آیه فوق هیچگونه دلالتى بر عدم قبول توبه این گونه اشخاص ندارد، بلکه موضوع سخن در آیه، تنها آن دسته اى هستند که در حال شدت کفر، سرانجام چشم از جهان مى پوشند، چنین افرادى به مقتضاى بى ایمانى و عملشان، نه شایسته آمرزشند و نه هدایت، مگر این که در کار خود تجدید نظر کنند. سپس در آیه بعد مى گوید: «به این دسته از منافقان بشارت بده که عذاب دردناکى براى آنها است» (بَشِّرِ الْمُنافِقینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیماً). تعبیر «بشارت» در موردى که سخن از «عذاب الیم» است، یا به عنوان استهزاء نسبت به افکار پوچ و بى اساس آنها است. و یا به خاطر آن است که کلمه «بشارت» که در اصل، از «بشرة» به معنى «صورت»، گرفته شده، معنى وسیعى دارد، و هر گونه خبرى را که در صورت انسان اثر بگذارد و آن را مسرور یا غم آلود کند، شامل مى شود. و در آخرین آیه، این دسته از منافقان را چنین توصیف مى کند: «آنها کافران را به جاى مؤمنان دوست خود انتخاب مى کنند» (الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ). پس از آن مى گوید: هدف آنها از این انتخاب چیست؟ «آیا راستى مى خواهند آبرو و حیثیتى از طریق این دوستى براى خود کسب کنند»؟! (أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ). در حالى که «تمام عزت ها مخصوص خدا است» (فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعاً). چرا که سرچشمه عزت همواره «علم» و «قدرت» است و اینها که قدرتشان ناچیز و علمشان نیز همانند قدرتشان ناچیز است، کارى از دستشان ساخته نیست که بتوانند منشأ عزتى باشند. این آیه به همه مسلمانان هشدار مى دهد که عزت خود را در همه شئون زندگى اعم از شئون اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و مانند آن ـ در دوستى با دشمنان اسلام ـ نجویند، بلکه تکیه گاه خود را ذات پاک خداوندى قرار دهند که سرچشمه همه عزت ها است، که دشمنان اسلام نه عزتى دارند که به کسى ببخشند و نه اگر مى داشتند قابل اعتماد بودند; زیرا هر روز که منافع آنها اقتضاء کند، فوراً صمیمى ترین متحدان خود را رها کرده و به سراغ کار خویش مى روند، آن چنان که گوئى هرگز با هم آشنائى نداشتند، همه تاریخ و بالاخص تاریخ معاصر شاهد بسیار گویاى این واقعیت است!
در روایتی صفوان جمّال روایت کرده است: وقتی امام صادق(ع) به حیره (منطقهای بود در کوفه) تشریف آوردند گفتم: فدایت شوم آیا قبر جد بزرگوارتان حسین(ع) را زیارت میکنید؟
آن حضرت فرمود: چگونه آن را زیارت نکنم و حال آنکه خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و پیامبران و اوصیاء به زمین هبوط کرده و او را زیارت میکنند.
کسى که شب و روز، بزرگترین همّ و غمش دنیا باشد، خداوند متعال فقر را در برابر چشمانش قرار دهد و کارش را پریشان سازد و از دنیا جز به آنچه خداوند قسمتش کرده است نرسد و کسى که شب و روز، بزرگترین همّ و غمش آخرت باشد خداوند دلش را بىنیاز گرداند و کارش را سامان دهد.
ظلم سه قسم است: ظلمى که خدا نمىآمرزد، ظلمى که مىآمرزد و ظلمى که از آن نمیگذرد.
اما ظلمى که خدا نمى آمرزد، شرک است. خداوند مى فرماید: «حقا که شرک ظلمى بزرگ است» و اما ظلمى که خدا مىآمرزد، ظلم بندگان به خودشان میان خود و پروردگارشان است؛ اما ظلمى که خدا از آن نمیگذرد ظلم بندگان به یکدیگر است.
اینکه پیامبر هیبت الهی و طبیعی داشت و در حضور او مردم دست و پای خودشان را گم میکردند، اما او با مردم ملاطفت و خوشاخلاقی میکرد. وقتی در جمعی نشسته بود، شناخته نمیشد که او پیامبر و فرمانده و بزرگ این جمعیت است. 1370/7/5
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
هیچ کاری را به بعد موکول نکنید، حتی شستن ظرفی که در آن صبحانه میل نموده اید هر عمل خیری را که نیت کردید انجامش را به تاخیرنیاندازید، وعده ندهید اما اگر وعده ای دادید حتما وفای به عهد داشته باشید، هر قولی که به خدا ویا به بنده اش دادید ، سریعاً انجام دهید، خاصه در منزل وعده های خود به فرزندان را حتما انجام دهید ، ضمن برنامه ریزی برای انجام امور، وتلاش در کارها و امور زندگی ،کار و تحصیل و مطالعه و ورزش و عبادات و اعمال خیر ، تحقق تمام برنامه هایتان ،کوچک یا بزرگ را به خدا بسپارید ،وهر روز بگویید :
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
برای تمام افکار وبرنامه ها با خدا نجوا کنید، در جمع که هستید در دلتان با خدا نجوا کنید درمسیر آهسته ، در خلوت خیلی راحت ،کَاَنَهُ در این عالم فقط خدا هست و یک بنده که شمایید...!
پیامی خاص و مهم به مومنین صالح وانقلابی، نسل حاضر در این برهه تاریخی بسیار حساس و تعیین کننده،
وظایف صالحان
وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا: خداوند به مؤمنان و صالحان وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد، دینی که برای آنها آن پسندیده است و مستقر سازد، ودوران خوف آنان راتبدیل به امنیت نماید و بدون ترس و واهمه ای خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خد ارا گردن ننهند» (سوره نور، آیه ۵۵)
این صالحان که در این آیه به آنها اشاره شده چه کسانی هستند؟ که وارثان زمین خواهند بود و حکومت جهانی اسلام را هم به دست خواهند گرفت .!
عزیزان، مومنین انقلابی و منتظرین منجی عالم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)؛ این پیام از آن جهت مهم است که در دوران حساسی قرار داریم ولذا در این دوران حساس تک تک ما وظیفه داریم که با یاری انقلاب اسلامی که زمینه ساز ظهور است ،شرایط تحقق ظهور امام عصر سلام الله علیه را فراهم نماییم، ولذا اگر بخواهیم زمینههای ظهور را فراهم کنیم، باید به کمک امام علیه السلام شتافته و با او همگام شویم و نایب عام او ، رهبر این انقلاب و خدمتگزاران حقیقی و انقلابی این انقلاب اسلامی و این دولت مردمی که در حساس ترین دوران بلحاظ شرایط سیاسی و اقتصادی قرار دارد را یاری و حمایت کنیم، مسأله مهم در نزد اهل بصیرت که زمینهسازان ظهور امام عصر علیهالسلام میباشند، این است که اهداف این انقلاب مقدس که مقدمه ساز جهانی شدن اسلام می باشد را با دقت مرور و مورد مطالعه قرار دهند، تا به اهمیت آن واقف شوند و با بصیرت کامل این انقلاب را حفظ و یاری نمایند، ضرورت دارد که ویژگیهای این حکومت و امتیازات آن را از سایر حکومتها بدانیم و همچنین بدانیم که این انقلاب مقدمه ساز حاکمیت دین و قرآن در جهان می باشد و آمال و آرزوهای تمام انبیاء الهی است، و از جمله اهداف آن برقراری امنیت جهانی و حکومتی مبتتی بر بسط وگسترش عدل و عدالت و حاکمیت اخلاق و ارزش های انسانی است.
باید آگاه باشیم که
منجی عالم "امام مهدی" (سلام الله علیه) میآیند تا اهداف پیاده نشده تمام انبیای الهی را به انجام برسانند، امام مهدی (عج) میآیند تا عالیترین مظاهر یک حکومت اسلامی مترقّی و جهان شمول را به جهانیان عرضه کنند، امام مهدی علیه السلام میآیند تا بشر را به کمال و به قله های رفیع انسانیت و عبودیت و بندگی برسانند، امام مهدی (عج) میآیند تا به تمام خواستههای ارزشی و مترقی و معنوی بشر ،بدور ازتمام ناملایمات و ناهنجاریها جامه ، عمل بپوشانند،
امروز و در فرصتی که در این سال پرخیر ۱۴۰۰ برای صالحان پیش آمده ، بر تک تک ملت انقلابی ایران فرض است که در کنار ولی فقیه فرزانه و حکیم و قوای سه گانه و سایر ارگانهای انقلابی، در این نظام مقدس برای رفع موانع تولید و تحقق اهداف گام دوم انقلاب و رسیدن به خودکفایی و رفع فقر و تبعیض و فساد و رفع فاصله طبقاتی و یاری محرومین تا رسیدن به یک عدالت نسبی در تقسیم عادلانه ثروت ملی تلاش کنیم و در این راه همت و جدیت شهیدحاج قاسم را سرلوحه قرار دهیم و موانع و فشارهایی که بر اثر تحریم و سوء مدیریت و اختلاس و معطل کردن کشور به امید بیگانگان و افزایش فاصله طبقاتی و تورم گریبانگیر کشور شده... را از سر راه برداریم و دیگران را نیز در یاری این دولت و حمایت از قشر محروم تشویق و ترغیب کنیم تا جامعه ای را ایجاد کنیم که توجه جهانیان را به این انقلاب مقدس که بستر ظهور منجی عالم حضرت حجت بن الحسن العسکری (سلام الله علیه ) می باشد جلب نماییم ، که این است فلسفه انتظاری که افضل عبادات است،
ملت بزرگوار ایران، خطبا، سخنوران، گویندگان، نویسندگان، اساتید، طلاب، دانشجویان، هنرمندان مسلمان و انقلابی، فیلم سازان دین باور (که دراین قشر دین باور نداریم و اَعَزُ من کبریت الاحمر) هستند، کسبه، کارمند، کارگر، مراجع عظام تقلید،
همه و در راس همه ائمه محترم جمعه و جماعات موظف هستند به نحو احسن این انقلاب را یاری نمایند و بهر طریقی به تحقق اهداف متعالی انقلاب در نماز عبادی سیاسی و انقلابی جمعه با بیان انقلابی ضمن دعوت نمازگزاران به رعایت عدالت و تقوی در جهت تحقق عدالت بدون ملاحطه برخی مسئولین محتاط و محافظ کار که هیچ سابقه ای از مبارزه و مخالفت با فتنه گران در کارنامه خود ندارند، اطلاع رسانی نموده و جامعه و مسئولین امر را در جریان انواع مفاسد قرار دهند ، که این مفسدان و رانت خواران و اختلاس گران ابروی انقلاب و نظام اسلامی و کشور، را خدشه دار کرده اند،
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر واجعلنا من انصاره واعوانیه وشیعته وارزقنا روئیته و خدمته ، آمین رب العالمین،/
در مقیاس با ۸ سال نابودی زیرساختهای کشور و گره زدن همه ی نیازهای استراتزیک به FATF در دوران سیاه وننگین بی تدبیری وامید به بیگانگان ، کارنامه۱۰۰ روز اول دولت جناب سید ابراهیم رئیسی هم بلحاظ کنترل کرونا و واکسیناسیون وهم حضور میدانی در نقاط محروم ، وبویژه ایجاد اشتغال و روشن شدن چراغ تولید با فعال کردن تعداد زیادی از کارخانجات تعطیل شده ، بسیار قابل قبول میباشد، و آن نماینده ای که از نحوه نگارش وبیان باصداقت رئیس جمهور محترم ایراد میگیرد ،برهیچ کسی پوشیده نیست که وی از هم اکنون ۴ سال دوم را به نفع دوست صمیمی خود... در مجلس شورا ، هدف گرفته ، و مصالح و منافع کشور رادر این برهه حساس فدای مصالح جناحی میکند، روز گذشته در گفتگوی تلفنی که با یکی از نمایندگان بسیار پرتلاش داشتم ، اظهار داشتتد تمام وعده هایی که جناب رئیسی در سفرها در این مدت کوتاه داده و میدهند همه پیگیری شده ودر حال تحقق می باشد،
✅درود بر رییس جمهور مردمی ومتواضع و پرتلاش ویاور محرومان آیت الله دکتر سید ابراهیم رییسی ،
شخصیّت زهرای اطهر در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، یک شخصیّت ممتاز و برجستهای است؛ بهطوریکه همهی زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسیِ عالم میتوانند درس بگیرند از زندگی کوتاه و پُرمغز ...
زندگی فاطمهی زهرا اگرچه کوتاه بود، ... امّا این زندگی از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوّت و دفاع از امامت و دفاع از نظام اسلامی، یک دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار است؛ و در نهایت هم شهادت. این، زندگی جهادیِ فاطمهی زهرا است که بسیار عظیم و فوقالعاده و حقیقتاً بینظیر است و یقیناً در ذهن بشر -چه امروز و چه آینده- یک نقطهی درخشان و استثنائی است. 1368/10/26
تمام دنیای غرب و مطبوعات غرب و این نویسندگان قلمبهمزد و عامل سرمایهداران و صهیونیستهای بزرگ جهانی، دست به دست هم دادهاند تا جمهوری اسلامی را هو کنند. مسئلهی حجاب را مورد تهاجم تبلیغاتی قرار دادند تا شاید ما را از میدان خارج کنند. علیرغم آنها، ایران اسلامی و زن مسلمان، پایبندی خود به مسئلهی حجاب را و حیثیّت زن اسلامی را و آموزش اسلام در مورد زن را با قدرت، با قاطعیّت، با روح اعتماد و اطمینان به خود حفظ کرد و امروز دنیای غرب است که تدریجاً به سمت حجاب اسلامی دارد متمایل میشود ... 1368/10/26
زنهای مؤمن در جامعهی ما سعی کنند قدر زن ایرانیِ مسلمان را بدانند. ارزش زن اسلامی و مسلمان را بدانید. آن زنی که در اختلاط و معاشرت، با مرد قاطی نمیشود؛ خود را وسیلهای برای جلب چشم مرد نمیداند و خود را بالاتر از این میداند؛ آن زنی که شأن خود را عزیزتر از این میشمارد که خود را عریان کند و با صورت خود، با موی خود، با بدن خود، چشمِ روندگان را به سمت خود جلب کند و هوس آنها را اشباع بکند و خودش را بالاتر از این میداند؛ آن زنی که خود را در دامنهی آن قلّهای میداند که در اوج آن، فاطمهی زهرا - بزرگترین زن تاریخ بشر - قرار دارد؛ آن زن، زن مسلمان ایرانی است. این زن باید دیگر از این بازیچههای فراهمآمدهی تمدّن غربی و روشهای توطئهآمیز غربی رو بگرداند و به آن بیاعتنائی کند. 1368/10/26
خواهران من بدانند که امروز دنیا به سمت اسلام دارد حرکت میکند؛ این شعار نیست؛ این واقعیّت است ... امروز بحمدالله اسلام در دنیا درخشنده است؛ ... و امیدواریم که خدای متعال به ما توفیق بدهد بتوانیم این اسلام را درست بشناسیم. و من به شما بانوان مسلمان و انقلابی سفارش میکنم: ایمان اسلامی و معرفت اسلامی خودتان را هرچه میتوانید و در هر جا هستید رشد بدهید و عمق بدهید و آگاهی خودتان را روزبهروز بیشتر کنید. این پشتوانهای خواهد بود برای بقای عزّت دائمی اسلام؛ انشاءالله. 1368/10/26
مسألهی حجاب، به معنای منزوی کردن زن نیست. مسألهی حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقیدوشرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد - بخصوص به ضرر زن - است.
اسلام میخواهد که رشد فکری و علمی و اجتماعی و سیاسی و - بالاتر از همه - فضیلتی و معنوی زنان، به حد اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانوادهی بشری - بهعنوان یک عضو - حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد.
ما آن چیزی را که در تمدنهای مادّىِ امروز نسبت به زن عمل میشود و وجود دارد، به هیچ وجه قبول نداریم و آن را به صرفه و صلاح زن و کل جامعه نمیشماریم. 1368/10/26
همیشه مردم از علمای دین انتظار داشتند که آنها زیر چتر و شعاع نفوذ قدرتهای مادّی و دنیایی و نابهحق قرار نگیرند و از طبقهی مظلوم و مستضعفان و طبقات پایین جامعه حمایت بکنند.
.....
جاهلیت قرن جدید از بین رفتنی است آنها که در طول تاریخ سعی کردند زن را تحقیر کنند و او را دلبسته به زینتهای ظاهری معرفی نمایند، منطق آنها مثل برق در مقابل خورشیدِ معنوی فاطمه زهرا(س) از بین میرود.
.....
خانم طبیب بگذاریم زنها برای مراجعات پزشکی خود، به طبیبِ زن مراجعه کنند و هیچ لزومی ندارد که ما این فاصله را بر نداریم. خانمها موظفند که انواع رشتههای پزشکی مثل قلب و داخلی و اعصاب و ... را دنبال کنند. 1368/10/26
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
سعد بن حارث غلام حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)
سعد بن حارث غلام حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بود پس از آن حضرت، غلام امام حسن (علیه السّلام) و سپس غلام حضرت امام حسين (علیه السّلام) گرديد. سعد با حضرت امام حسین (علیه السّلام) از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا همسفر شد، در روز عاشورا در حمله نخست به شهادت رسيد. ابن شهر آشوب در مناقب و مورخين ديگر نیز از او نام برده اند.
شهدای سارات سومار که در روز عاشوراي حسيني (بيست و هشتم آبان ماه سال 1359) به شهادت رسیدند
صدای هل من ناصر از جانب شام شنیده میشود و گویا تاریخ همچنان تکرار شدنی است اما این بار کور خواندهاند. آن تعرضی که در کربلا به مولایم و اهل بیتش کردند این بار تکرار نخواهد شد و شیر جوانانی از اقصا نقاط کشورهای اسلامی از جمله ایران، پاکستان، افغانستان و ... جواب این بیحرمتی را کوبنده دادند و ان شاءالله به زودی ریشه این همه مشکلات که قطعاً اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار است به دست مسلمانان قطع خواهد شد.
ترجمه ۸۰ ـ كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده; و كسى كه سر باز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسئول نيستى). ۸۱ ـ آنها در حضور تو مى گويند: «فرمانبرداريم»; اما هنگامى كه از نزد تو بيرون مى روند، گروهى بر خلاف گفته تو، جلسات شبانه تشكيل مى دهند; آنچه را در اين جلسات مى گويند، خداوند مى نويسد. اعتنائى به آنها نكن! (و از نقشه هاى آنان وحشت نداشته باش!) و بر خدا توكل كن! كافى است كه او يار و مدافع تو باشد.
تفسیر در آيات قبل، سخن از اين به ميان بود كه «حسنات» و «سيئات» از ناحيه كيست؟ از ناحيه خدا، يا انسان؟ در اين آيه موقعيت رسول(صلى الله عليه وآله) در برابر مردم و «حسنات» و «سيئات» آنان، بيان شده است، نخست مى فرمايد: «هر كس اطاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) كند اطاعت خدا كرده است» (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ). بنابراين، اطاعت خدا از اطاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نمى تواند جدا باشد; زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) هيچ گامى بر خلاف خواست خداوند بر نمى دارد، سخنان و كردار و رفتار او همه مطابق فرمان خدا است. پس از آن به اين نكته مى پردازد كه: اگر كسانى سرپيچى كنند و با دستورات پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مخالفت برخيزند مسئوليتى در برابر اعمال آنها ندارد و موظف نيست به حكم اجبار آنها را از هر خلافكارى باز دارد، وظيفه او تبليغ رسالت و امر به معروف و نهى از منكر و راهنمائى افراد گمراه و بى خبر است، لذا مى فرمايد: «كسى كه سرپيچى كند تو در برابر او مسئوليتى ندارى» (وَ مَنْ تَوَلّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً). بايد توجه داشت «حَفِيظ» از اين نظر كه صفت مشبهه است و معنى ثبات و دوام را مى رساند با «حافظ» كه اسم فاعل است تفاوت دارد، بنابراين «حفيظ» به معنى كسى است كه به طور مداوم مراقب حفظ چيزى مى باشد، در نتيجه مفهوم آيه چنين مى شود: مسئوليت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مسئوليت رهبرى، هدايت و دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد است. ولى اگر افرادى اصرار در پيمودن راه خلاف داشته باشند، پيامبر(صلى الله عليه وآله) نه در مقابل انحراف هاى آنها مسئوليتى دارد كه در همه جا حاضر و ناظر باشد، و جلو هر گونه گناه و معصيتى را با زور و اجبار بگيرد، و نه از طرق عادى قدرت بر چنين چيزى را مى تواند داشته باشد. بنابراين، در حوادثى مانند جنگ احد ـ كه شايد آيه ناظر به آن هم باشد ـ پيامبر(صلى الله عليه وآله) وظيفه داشته است از نظر فنون جنگى حداكثر دقت و مراقبت را در طرح نقشه جنگ و حفاظت مسلمانان از شرّ دشمن به خرج دهد، و مسلماً اطاعت از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين دستورات اطاعت خدا بوده. ولى اگر كسانى دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله) را زير پا گذاشتند و به همان دليل گرفتار شكست شدند، مسئوليت آن متوجه خود آنها است، نه پيامبر(صلى الله عليه وآله). بايد توجه داشت اين آيه يكى از روشن ترين آيات قرآن است كه دليل بر حجيت سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و قبول احاديث او مى باشد، لذا كسى نمى تواند بگويد: قرآن را قبول دارم ولى حديث و سنت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) را قبول ندارم; چرا كه آيه فوق صريحاً مى گويد: «اطاعت از حديث و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) اطاعت فرمان خدا است». و هنگامى كه مى بينيم پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق «حديث ثقلين» ـ كه در منابع معروف اسلامى اعم از منابع اهل تسنن و شيعه، آمده ـ صريحاً احاديث اهل بيت(عليهم السلام) را سند و حجت شمرده است، مى يابيم كه: اطاعت از فرمان اهل بيت(عليهم السلام) نيز از اطاعت فرمان خدا جدا نيست، و كسى نمى تواند بگويد: من قرآن را مى پذيرم ولى احاديث اهل بيت(عليهم السلام) را نمى پذيرم; زيرا اين سخن بر ضد آيه فوق و آيات مشابه آن است. به همين دليل، در روايات متعددى كه در تفسير «برهان» ذيل آيه مورد بحث وارد شده، مى خوانيم: خداوند طبق آيه فوق حق امر و نهى به پيامبر(صلى الله عليه وآله) خود داده و پيامبر(صلى الله عليه وآله)نيز چنين حقى را به على(عليه السلام) و ائمه اهل بيت(عليهم السلام) داده است، لذا مردم موظفند از امر و نهى آنها سر باز نزنند; زيرا امر و نهى آنها همواره از طرف خدا است نه از خودشان.
سپس در آيه دوم اشاره به وضع جمعى از منافقان و يا افراد ضعيف الايمان كرده كه: آنها هنگامى كه در صف مسلمانان در كنار پيغمبر(صلى الله عليه وآله) قرار مى گيرند، براى حفظ منافع و يا دفع ضرر از خويش، با ديگران هم صدا شده و اظهار اطاعت فرمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى كنند، و مى گويند: با جان و دل حاضريم از او پيروى كنيم. اما هنگامى كه از خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) خارج شدند، گفته ها و پيمان هاى خويش را به دست فراموشى مى سپارند و در جلسات شبانه تصميم هائى بر ضد سخنان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى گيرند، آرى مى فرمايد: «آنها در حضور تو مى گويند: فرمانبرداريم، اما هنگامى كه از نزد تو بيرون مى روند، جمعى از آنها جلسات شبانه سرّى بر ضدّ تو تشكيل مى دهند و تصميم هائى جز آنچه تو مى گوئى مى گيرند» (وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذي تَقُولُ). از اين جمله استفاده مى شود: منافقان در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بى كار نمى نشستند و با اجتماعات شبانه خود، و مشورت با يكديگر نقشه هائى براى كارشكنى در برنامه هاى پيغمبر(صلى الله عليه وآله)طرح مى نمودند. و مى افزايد: «خداوند آنچه را كه در اين جلسات به تصويب مى رسانند ثبت مى كند» (وَ اللّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيـِّتُونَ). ولى خداوند به پيغمبرش دستور مى دهد كه: از آنها روى بگرداند و از نقشه هاى آنها وحشت نكند و هيچ گاه آنها را تكيه گاه در برنامه هاى خود قرار ندهد، تنها بر خدا تكيه كند خدائى كه بهترين يار، مددكار و مدافع است، مى فرمايد: «بنابراين، از آنها اعراض كن و بر خدا توكل نما و همين كافى است كه خداوند يار و مدافع باشد» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً). و بدين ترتيب، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از داشتن جلسات سرّى منافقان اطلاع يافت و طبعاً مى دانست در اين جلسات نسبت به چه امرى تصميم گيرى مى شود.
سخنان سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در خصوص شهید مصطفی صدرزاده
یک جوان تو دل برویی بود ، آدم لذت می برد نگاهش کند من واقعا عاشقش بودم.. این جوان چون ما راهش نمی دادیم بیاید اینجا رفته بود مشهد در قالب فاطمیون به اسم افغانستانی خودش را ثبت نام کرده بود تا به اینجا برسد ، زرنگ به این می گویند! به ما و امثال ما که دنبال مال جمع کردن و … هستیم نمی گویند! با ذکاوت کسی است که اینطور کار را بدست می آورد و بالاتـریـن بهره را از آن می گیرد و به نحو احسن از فرصت استفاده می کند، چرا این کار را کرد؟! چون قیمت داشت. ان الله یحب یقاتلون فی سبیل الله … خدا کسی را که در راهش جهاد می کند دوست دارد ،اگر کسی را خدا دوست داشته باشد محبتش را، عشقش را ،عاطفه اش را و همه چیزش را در دلها پراکنده می کند. امثال سید ابراهیم در خیابان ها خیلی زیاد هستند،اما آن چیزی که سید ابراهیم را عزیز کرد و به این نقطه رساند همین راه بود....
ترجمه ً ۷۸ـ هر جا باشيد، مرگ شما را درمى يابد; هر چند در برج هاى محكم باشيد! و اگر به آنها (منافقان) حسنه (و پيروزى) برسد، مى گويند: «اين، از ناحيه خداست». و اگر سيئه (و شكستى) برسد، مى گويند: «اين، از ناحيه توست». بگو: «همه اينها از ناحيه خداست». پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟! ۷۹ ـ (آرى،) آنچه از نيكى ها به تو مى رسد، از طرف خداست; و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست. و ما تو را رسول براى مردم فرستاديم; و گواهى خدا در اين باره، كافى است!
تفسیر با توجه به آيات قبل و آيات بعد، چنين استفاده مى شود: اين دو آيه نيز مربوط به جمعى از منافقان است كه در صفوف مسلمانان جاى گرفته بودند. همان طور كه در آيات قبل خوانديم، آنها از شركت در ميدان جهاد وحشت داشتند و هنگامى كه دستور جهاد صادر گرديد ناراحت شدند، قرآن به آنها در برابر اين طرز تفكر سه پاسخ مى گويد: پاسخ اول همان بود كه در آيه قبل گذشت، كه اينها از مردم بيشتر از خدا مى ترسند. و پاسخ دوم اين كه: زندگى دنيا زودگذر است و پاداش هاى جهان ديگر براى پرهيزكاران بهتر. و پاسخ سوم اين است كه در آيه مورد بحث مى خوانيم و آن اين كه: فرار از مرگ چه سودى براى شما مى تواند داشته باشد؟ شما در هر كجا كه باشيد مرگ به دنبالتان مى شتابد و بالاخره روزى شما را در كام خود فرو خواهد برد، حتى اگر در برج هاى محكم باشيد، پس چه بهتر كه اين مرگ حتمى و اجتناب ناپذير در يك مسير سازنده و صحيح همچون جهاد انسان را دريابد، نه بيهوده و بى اثر. مى فرمايد: «هر كجا باشيد مرگ شما را مى گيرد، اگر چه در برج هاى محكم باشيد» (أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوج مُشَيَّدَة). جالب توجه اين كه: در آيات متعددى از قرآن مجيد همانند آيه 99 سوره «حجر» و آيه 47 سوره «مدثر» از مرگ تعبير به «يقين» شده است، اشاره به اين كه: هر قوم و جمعيتى، هر عقيده اى داشته باشند و هر چيز را بتوانند انكار كنند، اين واقعيت را نمى توانند منكر شوند كه زندگى بالاخره پايانى دارد، و از آنجا كه بعضى از افراد به خاطر عشق به حيات، و يا به گمان اين كه: مرگ را با فنا و نابودى مطلق مساوى مى دانند، همواره از نام آن و مظاهر آن گريزانند. اين آيات به آنها هشدار مى دهد و آيه مورد بحث با تعبير (يُدْرِكْكُم) به آنها گوشزد مى كند كه: فرار از اين واقعيت قطعى عالم هستى، بيهوده است; زيرا معنى ماده «يُدْرِكْكُم» اين است كه: كسى از چيزى فرار كند و آن به دنبالش بدود و بدون ترديد اگر مرگ در پى كسى درآيد، او را خواهد گرفت. امير مؤمنان(عليه السلام) در «نهج البلاغه» مى فرمايد: اِذا كُنْتَ فِى اِدْبار وَ الْمَوْتُ فِى اِقْبال، فَما أَسْرَعَ الْمُلْتَقى!: «هنگامى كه تو عقب مى روى و مرگ به جلو مى آيد، چه زود با يكديگر ملاقات خواهيد كرد»! در آيه 8 سوره «جمعه» نيز اين حقيقت به صورت آشكارترى بيان شده، مى فرمايد: قُلْ اِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَاِنَّهُ مُلاقِيْكُمْ: «بگو: مرگى كه از آن فرار مى كنيد بالاخره به شما مى رسد». آيا با توجه به اين واقعيت، عاقلانه است انسان خود را از صحنه جهاد و نيل به افتخار شهادت كنار بكشد، و در خانه در ميان بستر بميرد؟ به فرض كه با عدم شركت در جهاد، چند روز بيشترى عمر كند و مكررات را تكرار نمايد و از پاداش هاى مجاهدان راه خدا بى بهره شود، آيا اين به عقل و منطق نزديك است؟! اصولاً مرگ يك واقعيت بزرگ است و بايد براى استقبال از مرگ توأم با افتخار آماده شد. نكته ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است: آيه فوق مى گويد: «هيچ چيز حتى برج هاى محكم» (بُرُوج مُشَيَّدَة ) نمى تواند جلو مرگ را بگيرد، سرّ آن نيز روشن است; زيرا مرگ بر خلاف آنچه تصور مى كنند از بيرون وجود انسان نفوذ نمى كند، كه معمولاً از درون انسان سرچشمه مى گيرد; چرا كه استعدادهاى دستگاه هاى مختلف بدن خواه و ناخواه، محدود است، و روزى به پايان مى رسد. البته مرگ هاى غير طبيعى از بيرون به سراغ انسان مى آيند، ولى مرگ طبيعى از درون، و لذا برج هاى محكم و قلعه هاى استوار نيز نمى توانند مانع آن شوند. درست است كه قلعه هاى محكم گاهى جلو مرگ هاى غير طبيعى را مى گيرند، ولى بالاخره چه سود؟ مرگ را به طور كلّى نمى توانند از بين ببرند، چند روز ديگر مرگ طبيعى به سراغ آدمى خواهد آمد. قرآن به دنبال آن، در ذيل همين آيه به يكى ديگر از سخنان بى اساس و پندارهاى باطل منافقان اشاره كرده كه هر گاه به پيروزى برسند و نيكى ها و حسناتى به دست آورند، مى گويند: از طرف خدا است، يعنى ما شايسته آن بوده ايم كه خدا چنين مواهبى را به ما داده، مى فرمايد: «اگر به آنها حسنه اى برسد مى گويند: از ناحيه خدا است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ).
ولى هنگامى كه شكستى دامنگير آنها شود و يا در ميدان جنگ آسيبى ببينند، مى گويند: «اينها بر اثر سوء تدبير و عدم كفايت نقشه هاى نظامى تو بوده است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يـَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ) و مثلاً شكست جنگ اُحُد را معلول همين موضوع مى پنداشتند. بعضى از مفسران احتمال داده اند: آيه فوق درباره يهود است، و منظور از «حسنة» و «سيئة» همه حوادث خوب و حوادث بد است; زيرا يهود به هنگام ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله) حوادث خوب زندگانى خود را به خدا نسبت مى دادند و حوادث بد را از قدم پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى پنداشتند ولى ارتباط آيه با آيات قبل و بعد كه درباره منافقان است نشان مى دهد: اين آيه بيشتر مربوط به آنها است در هر حال، قرآن به آنها پاسخ مى گويد كه: از نظر يك موحّد و خداپرست تيزبين، همه اين حوادث، پيروزى ها و شكست ها از ناحيه خدا است كه بر طبق لياقت ها و ارزش هاى وجودى مردم به آنها داده مى شود، مى فرمايد: «بگو: همه اينها از ناحيه خدا است» (قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ). و در پايان آيه به عنوان اعتراض به عدم تفكر و تعمق آنها در موضوعات مختلف زندگى مى گويد: «پس چرا اينها حاضر نيستند حقايق را درك كنند»؟! (فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَديثاً). سپس در آيه بعد در مورد اين مسأله، يك نظر صريح بيان مى دارد و چنين مى فرمايد: «تمام نيكى ها و پيروزى ها و حسناتى كه به تو مى رسد از ناحيه خدا است و آنچه از بدى ها و ناراحتى ها و شكستها دامنگير تو مى شود، از ناحيه خود تو است»! (ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَة فَمِنْ نَفْسِكَ). توضيح اين معنى را ذيل نكته اى خواهيد خواند. و در پايان آيه به آنها كه شكست ها و ناكامى هاى خود را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت مى دادند و به اصطلاح در اثر قدم پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دانستند، با خطاب به پيامبر چنين پاسخ مى گويد: «ما تو را فرستاده خود به سوى مردم قرار داديم و خداوند گواه بر اين مطلب است و گواهى او كافى است» (وَ أَرْسَلْناكَ لِلنّاسِ رَسُولاً وَ كَفى بِاللّهِ شَهيداً). آيا ممكن است فرستاده خدا سبب شكست و ناكامى و بدى براى مردم باشد؟
مطالعه اين دو آيه كه در قرآن پشت سر هم قرار گرفته، سؤالى را در ذهن ترسيم مى كند كه: چرا در آيه اول، همه نيكى ها و بدى ها (حسنات و سيئات) به خدا نسبت داده شده، در حالى كه آيه دوم فقط نيكى ها را به خدا نسبت مى دهد و بدى ها و سيئات را به مردم؟! قطعاً در اينجا نكته اى نهفته است و گرنه چگونه ممكن است دو آيه پشت سر همديگر اختلاف به اين روشنى داشته باشد؟ با مطالعه و دقت در مضمون دو آيه به چند نكته برخورد مى كنيم كه هر كدام مى تواند پاسخ جداگانه اى به اين سؤال بوده باشد: 1 ـ اگر سيئات و بدى ها را تجزيه و تحليل كنيم داراى دو جنبه هستند يكى جنبه مثبت، ديگرى جنبه منفى، و اين، جنبه منفى آن است كه قيافه سيئه به آن مى دهد و به شكل «زيان نسبى» در مى آورد. به عنوان مثال: انسانى كه به وسيله سلاح گرم يا سرد بى گناهى را به قتل مى رساند، مسلماً مرتكب سيئه اى شده است. اكنون عوامل وجود اين كار بد را بررسى مى كنيم در ميان اين عوامل، قدرت انسان، فكر انسان، قدرت يك اسلحه سرد يا گرم، نشانه گيرى صحيح، استفاده از فرصت مناسب، تاثير و قدرت گلوله ديده مى شود كه تمام اينها جنبه هاى مثبت قضيه است; زيرا همه آنها مى توانند مفيد و سودمند واقع شوند و اگر در مورد خود به كار گرفته شوند مشكلات بزرگى را حل مى كنند. اما جنبه منفى قضيه آن است كه تمام اين قدرت ها و نيروها در غير مورد خود به كار گرفته شده است، مثلاً به جاى اين كه به وسيله آنها دفع خطر حيوان درنده و يا يك قاتل جانى و خطرناك شده باشد، در مورد انسان بى گناهى به كار رفته است. همين جنبه منفى اخير است كه آن را به صورت «سيئة» در مى آورد، و گرنه، نه قدرت نشانه گيرى انسان چيز بدى است و نه نيروى باروت و نفوذ گلوله، همه اينها منابع قدرتند و در مورد خود قابل استفاده فراوان. بنابراين، اگر ملاحظه مى كنيم در آيه اول تمام حسنات و سيئات به خداوند نسبت داده شده است به خاطر آن است كه: تمام منابع قدرت حتى قدرت هائى كه از آن سوء استفاده مى شود، از ناحيه خدا است و سرچشمه قسمت هاى سازنده و مثبت او است. و اگر در آيه دوم «سيئات» به مردم نسبت داده شده است، اشاره به همان «جنبه هاى منفى» قضيه و سوء استفاده از مواهب و قدرت هاى خدادادى است. و اين درست به آن مى ماند كه: پدرى سرمايه اى به فرزند خود براى ساختن خانه خوبى بدهد، ولى او آن را در راه مواد مخدر و فساد و تبهكارى و يا دائر كردن خانه و مركز فساد به كار اندازد، شكى نيست كه او از نظر اصل سرمايه، مديون پدر است ولى از نظر سوء استفاده، مستند به خود او است. 2 ـ ممكن است آيه شريفه اشاره به مسأله «الأَمْرُ بَيْنَ الأَمْرَيْنِ» بوده باشد كه در بحث جبر و تفويض به آن اشاره شده است و خلاصه آن اين است: همه حوادث جهان حتى اعمال و افعال ما خواه حسنه باشد يا سيئه، خوب باشد يا بد، از يك نظر مربوط به خدا است; زيرا او است كه به ما قدرت داده و اختيار و آزادى اراده بخشيده است. بنابراين، آنچه ما با آزادى اراده انتخاب مى نمائيم، بر خلاف خواست خدا نيست، ولى در عين حال اعمال ما به ما نسبت دارد، و از وجود ما سرچشمه مى گيرد; زيرا عامل تعيين كننده عمل، اراده و اختيار ما است، و به همين دليل، ما در برابر اعمالمان مسئوليم، و استناد اعمال ما به خدا آن چنان كه اشاره شد از ما سلب مسئوليت نمى كند و موجب عقيده جبر نيست. بر اين اساس آنجا كه مى فرمايد: «حسنات» و «سيئات» از خدا است، اشاره به همان فاعليت خداوند نسبت به همه چيز است، و آنجا كه مى فرمايد: «سيئات» از شما است، اشاره به فاعليت ما و مسأله اراده و اختيار ما مى كند و در واقع مجموع دو آيه، مسأله «امر بين الامرين» را ثابت مى كند (دقت كنيد). 3 ـ تفسير ديگرى كه براى اين دو آيه وجود دارد و در اخبار اهل بيت(عليهم السلام)نيز به آن اشاره شده است اين است كه: منظور از سيئات، كيفرهاى اعمال و مجازات و عقوبات معاصى است ، شكى نيست كه اين كيفرها از ناحيه خداوند است، ولى چون نتيجه اعمال و افعال بندگان مى باشد از اين جهت گاهى به بندگان نسبت داده مى شود، و گاهى به خداوند، و هر دو صحيح است، مثلاً صحيح است گفته شود: قاضى دست دزد را قطع مى كند، و نيز صحيح است گفته شود: اين خود دزد است كه دست خود را قطع مى نمايد!
ترجمه ً ۷۷ ـ آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: «(فعلاً) دست از جهاد بداريد! و نماز را بر پا كنيد! و زكات بپردازيد»! (ناراحت بودند)، ولى هنگامى كه فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مى ترسيدند، همان گونه كه از خدا مى ترسند، بلكه بيشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتى؟! چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى تأخير نينداختى»؟! به آنها بگو: «سرمايه زندگى دنيا، ناچيز است! و سراى آخرت، براى كسى كه پرهيزگار باشد، بهتر است. و به اندازه رشته شكاف هسته خرمايى، به شما ستم نخواهد شد».
شان نزول جمعى از مفسران مانند مفسر بزرگ «شيخ طوسى» نويسنده «تبيان» و نويسندگان تفسير «قرطبى» و «المنار» از «ابن عباس» چنين نقل كرده اند: جمعى از مسلمانان هنگامى كه در «مكّه» بودند، و تحت فشار و آزار شديد مشركان قرار داشتند، خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيده، عرض كردند: ما قبل از اسلام عزيز و محترم بوديم، اما پس از اسلام وضع ما دگرگون شد، آن عزت و احترام را از دست داديم، و همواره مورد آزار دشمنان قرار داريم، اگر اجازه دهيد با دشمن مى جنگيم تا عزت خود را بازيابيم. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: من فعلاً مأمور به مبارزه نيستم، ولى هنگامى كه مسلمانان به «مدينه» آمدند و زمينه براى مبارزه مسلحانه آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد، بعضى از آن افراد داغ و آتشين از شركت در ميدان جهاد مسامحه مى كردند، و از آن جوش و حرارت خبرى نبود، آيه فوق نازل شد و به عنوان تشجيع مسلمانان و ملامت از افراد مسامحه كار حقايقى را بيان نمود.
تفسیر چنان كه در شأن نزول اشاره شد، جمعى اهل سخنند و جمعى اهل عمل، قرآن در اينجا از كسانى سخن مى گويد كه در يك موقعيت نامناسب با حرارت و شور عجيبى تقاضا مى كردند: به آنها اجازه جهاد داده شود، ولى به آنها دستور داده شد: فعلاً خوددارى كنيد، به خودسازى، انجام نماز، تقويت نفرات و اداى زكات بپردازيد، اما همين افراد هنگامى كه زمينه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد، ترس و وحشت يك باره وجود آنها را فرا گرفت، و زبان به اعتراض در برابر اين دستور گشودند، مى فرمايد: «آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد: دست از جهاد برداريد! نماز را بر پا كنيد! و زكات بپردازيد! (ولى ناراحت شدند)؟! اما هنگامى كه فرمان جهاد داده شد، جمعى از آنان از مردم مى ترسيدند، همان گونه كه از خدا مى ترسيدند، بلكه بيشتر از آن»! (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً). آنها در اعتراض خود «صريحاً مى گفتند: خدايا چرا به اين زودى دستور جهاد را بر ما نازل كردى؟! چرا اين دستور را مدتى به تأخير نينداختى»؟(وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَل قَريب). و يا اين كه چرا اين رسالت را به عهده نسل هاى آينده نگذاردى؟! 1 قرآن به اين گونه افراد دو جواب مى دهد: نخست جوابى است كه لابلاى عبارت: «يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً» گذشت، يعنى آنها به جاى اين كه از خداى قادر قاهر بترسند از بشر ضعيف و ناتوان وحشت دارند، بلكه وحشتشان از چنين بشرى بيش از خدا است! ديگر اين كه به چنين افرادى بايد گفته شود: به فرض اين كه با ترك جهاد چند روزى آرام زندگى كنيد، بالاخره اين زندگى فانى و بى ارزش است، ولى جهان ابدى براى پرهيزكاران با ارزش تر است، به خصوص اين كه پاداش خود را به طور كامل خواهند يافت و كمترين ستمى به آنها نمى شود، لذا مى فرمايد: «به آنها بگو: سرمايه زندگى دنيا ناچيز است و سراى آخرت براى كسى كه پرهيزگار باشد بهتر است و كوچك ترين ستمى به شما نخواهد شد» (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ وَ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلاً) 1 ـ نخستين سؤالى كه پيش مى آيد اين است: چرا از ميان تمام دستورهاى اسلامى تنها مسأله نماز و زكات ذكر شده است، در حالى كه دستورهاى اسلام منحصر به اينها نيست؟ پاسخ سؤال اين است: «نماز» رمز پيوند با خدا و «زكات» رمز پيوند با خلق خدا است. بنابراين منظور اين است كه: به مسلمانان دستور داده شد با برقرارى پيوند محكم با خداوند و پيوند محكم با بندگان خدا، جسم و جان خود و اجتماع خويش را براى جهاد آماده كنند، و به اصطلاح خودسازى نمايند; چرا كه مسلماً هر گونه جهادى بدون آمادگى هاى روحى و جسمى و بدون پيوندهاى محكم اجتماعى محكوم به شكست خواهد بود. مسلمان در پرتو نماز و نيايش با خدا ايمان خود را محكم و روحيه خويش را پرورش مى دهد و آماده هر گونه فداكارى و از خودگذشتگى مى شود، و به وسيله زكات شكاف هاى اجتماعى پر مى گردد، و از نظر تهيه نفرات آزموده و ابزار جنگى ـ كه زكات يك پشتوانه اقتصادى براى تهيه آنها مى باشد ـ بهبود مى يابد، و به هنگام صدور فرمان جهاد آمادگى كافى براى مبارزه با دشمن خواهند داشت.
مى دانيم قانون زكات در «مدينه» نازل شد و در «مكّه» زكات بر مسلمانان واجب نشده بود، با اين حال، چگونه مى تواند آيه فوق اشاره به وضع مسلمانان در «مكّه» بوده باشد؟ مرحوم «شيخ طوسى» در تفسير «تبيان» در پاسخ اين سؤال مى گويد: منظور از زكات در آيه فوق زكات مستحب بوده كه در «مكّه» وجود داشته است، يعنى قرآن، مسلمانان را (حتى در «مكّه» ) تشويق به كمك هاى مالى به مستمندان و سر و سامان دادن به وضع تازه مسلمان ها مى نموده است. ـ آيه فوق ضمناً اشاره به حقيقت مهمى مى كند و آن اين كه: مسلمانان در «مكّه» برنامه اى داشتند، و در «مدينه» برنامه اى ديگر. دوران سيزده ساله «مكّه» دوران سازندگى انسانى مسلمانان بود و پيامبر(صلى الله عليه وآله)كوشيد با تعليمات پى درپى و شبانه روزى خود از همان عناصر بت پرست و خرافى عصر جاهليت، آن چنان انسان هائى بسازد كه در برابر بزرگ ترين حوادث زندگى، از هيچگونه مقاومت و فداكارى مضايقه نكنند. اگر دوران «مكّه» وجود نداشت هيچ گاه آن پيروزى هاى چشمگير و پياپى در «مدينه» نصيب مسلمانان نمى شد. دوران «مكّه» دوران دانشگاه، ورزيدگى و آمادگى مسلمانان بود و به همين دليل حدود نود سوره، از يكصد و چهارده سوره قرآن در «مكّه» نازل شد كه بيشتر جنبه عقيده اى و مكتبى داشت. ولى دوران «مدينه» دوران تشكيل حكومت و پايه ريزى يك اجتماع سالم بود، و به همين دليل، نه جهاد در «مكّه» واجب بود و نه زكات; زيرا جهاد از وظائف حكومت اسلامى است همان طور كه تشكيل بيت المال نيز از شئون حكومت مى باشد.
غسل روز جمعه سنت است و غسل دو عید (فطر و قربان) و غسل داخل شدن به مکه و مدینه و غسل زیارت و غسل احرام و شب اول ماه رمضان و شب هفده و نوزده و بیست و یک و بیست و سوم ماه رمضان این غسل ها سنت است و غسل حیض و جنابت واجب است.
مقطع عاشورا تا اربعین از مقاطع بسیار مهم تاریخ اسلام اگر روز عاشورا اوج مجاهدت و فداکاری جانهای عزیز و بزرگوار بود، دورهی 40 روزهی پس از آن نیز اوج مجاهدت برای تبیین و افشای حقایق بود و این تبیین مجاهدانه امام سجاد، حضرت زینب و جناب امکلثوم و صبر فوقالعاده خاندان پیامبر، مکمل آن فداکاری و موجب ماندگاری قیام کربلا شد. 5 /مهر/ 1400
هجمه تبلیغاتی دشمنان علیه ملت ایران برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی با روشها و ابزارهای مختلف، حرکت تبیینی خنثیکننده هجمههای تبلیغاتی:
شما دانشجویان عزیز که میوه دل ملت و امید واقعی کشور هستید با اهمیت دادن به مسئله تبیین حقایق، هرکدام مانند چراغی اطراف خود را روشن و ابهامزدایی کنید. 5 /مهر/ 1400
مغتنم بودن امکانات ناشی از فضای مجازی و رسانهای برای روشنگری و پاسخ به ابهامات
البته اصل قطعی در قضیه جهاد تبیین و بازگویی حقایق، استفاده از شیوههای اخلاقی و بیان مسائل همراه با منطق، متانت، عقلانیت کامل و استفاده از عواطف انسانی، و پرهیز از دشنام، تهمت، دروغ و فریبکاری در مواجهه با افکار عمومی است. 5 /مهر/ 1400
امام خامنه ای:
تبیین، خنثیکننده هجمه تبلیغاتی دشمن است؛ دانشجویان روشنگری کنند مجهز بودن جوانان به فکر، عقلانیت و آگاهیهای فراوان، لزوم تقویت روزافزون این ویژگیها:
راه حضرت سیدالشهداء، راه مبارک و شیرینی است که به نتیجه و توفیق قطعی میرسد و شما جوانان انشاءالله خواهید توانست با الهام از این راه و معارف نورانی، کشور را به قلههای سعادت مادی و معنوی برسانید. 5 /مهر/ 1400
گفتن گناه به گناهکار با زبان خوش و با لحن مناسب و در جایی هم با زبان تند - در مواردی که مفسدهیی به وجود نیاید - گناه را در جامعه کم خواهد کرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت.
مسألهی حجاب، به معنای منزوی کردن زن نیست. مسألهی حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقیدوشرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد - بخصوص به ضرر زن - است. 1368/10/26
اسلام میخواهد که رشد فکری و علمی و اجتماعی و سیاسی و - بالاتر از همه - فضیلتی و معنوی زنان، به حد اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانوادهی بشری - بهعنوان یک عضو - حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد.
ما آن چیزی را که در تمدنهای مادّىِ امروز نسبت به زن عمل میشود و وجود دارد، به هیچ وجه قبول نداریم و آن را به صرفه و صلاح زن و کل جامعه نمیشماریم. 1368/10/26
سرباز خط مقدم
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«خانمها، سربازان خط مقدم انقلاب بودند و این به معنای واقعی کلمه است و من به عنوان یک مبالغه نمیگویم. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و به آن باور نداشتند، مطمئناً این انقلاب واقع نمیشد.» ۱۳۶۸/۱۰/۲۶
به یاد شهدا ...
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
منجح بن سهم غلام حضرت امام حسن (علیه السّلام)
از مدينه تا كربلا همراه حضرت امام حسین (علیه السّلام) بود وقتى كه دو سپاه در كربلا روبرو شدند او مردانه جنگيد و به فوز عالى شهادت نايل آمد.
صاحب الحديقة الورديه مى نويسد: «حسّان بن بكر الحنظلى به طرف منجح رفت و او را شهيد كرد. شهادت او در آغاز جنگ بود.»
علامه حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه : خروس در سحر به ذکر (سبوح قدوس) در خروش است ! کم از خروس مباش! چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقاء اوست.
اي كاش نخ فرش شبستان تو باشم يا آجري از گوشه ي ايوان تو باشم
اي كاش سحر وقت اذان بادل عاشق در بند تو و دست بدامان تو باشم
با آه جگر سوز ببوسم در و ديوار گريان تو و جمع شهيدان تو باشم
در صحن و سرايت بزنم دست به سينه مجنون تو و بي سر و سامان تو باشم
اي ماه ترين ماه ترين ماه ترينم اي كاش كه خاك ره و قربان تو باشم
امسال نيامد به سرم گردِ مسيرت صد حيف نشد گرم ز باران تو باشم
گريان غريبي در اين شهر غريبم جامانده ترين خسته و گريان تو باشم
استفاده از کليه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتي و تعجيل در فرج امام زمان عليه السلام، هديه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله عليها، ائمه اطهار عليهم السلام، امام خامنه اي حفظه الله تعالي و ارواح طيبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
حضرت ثامن الحُجَج مولانا علی بن موسی الرضا علیه السلام در سال ۲۰۳ هـ بنابر أصَح (۱) دو سال پس از شهادت حضرت معصومه علیها السلام به شهادت رسیدند. سنّ مبارک حضرت ۴۹ یا ۵۱ یا ۵۵ سال بوده است. (۲)
بنابر نقلی در ۲۷ صفر حضرت امام رضا علیه السلام شهادت رسیده اند، (۳) ولی مشهور آخر ماه صفر است. در ۲۸ صفر مأمون انگور مسموم یا آب انار زهر آلود را به اجبار به حضرت امام رضا علیه السلام خورانید. (۴)
← آزارهای مأمون نسبت به حضرت
مأمون از آزار و جسارت نسبت به حضرت کوتاهی نکرد، و حتّی حضرت را چندین ماه در سرخس مقیداً زندانی کرد. (۵)
پس از ولایتعهدی، ابتدای گرفتاری آن حضرت به خاطر معاشرت با مأمون منافق ملعون بود. او به حسب ظاهر در تعظیم و احترام حضرت می کوشید، امّا در باطن با آزار و اذیّت حجّت خدا را به مرگ خویش راضی نموده بود.
یاسر خادم می گوید :
هر جمعه که آن حضرت از مسجد جامع مراجعت می کرد، با بدنی عرق دار و غبار آلود دست ها را به درگاه الهی بر می داشت و می فرمود :
«بار الها اگر فرج و گشایش کار من در مرگ من است، مرگ مرا برسان».
آن حضرت پیوسته در غم و حزن بودند تا در غربت رحلت فرمود. (۶)
مأمون پس از آنکه یک شبانه روز امر شهادت آن حضرت را کتمان کرد سراغ محمّد پسر امام صادق علیه السلام و جماعتی از آل ابوطالب فرستاد تا سلامت بدن امام را ببیند، و پس از آن شروع به گریه و زاری نمود !! (۷)
← دفن بدن مبارک حضرت
پس از غسل و کفن و نماز بر بدن شریف حضرت که توسط امام جواد علیه السلام انجام شد (۸) آن حضرت را جلوی قبر هارون در خانه ی حمید بن قحطبه، مکان فعلی دفن کردند. (۹) بنابر بعضی از روایات مأمون از ترس فتنه مردم دستور به دفن شبانه حضرت داد. (۱۰)
مدّت امامت آن حضرت ۲۰سال بود. (۱۱) سنّ شریف امام جواد علیه السلام هنگام شهادت امام رضا علیه السلام ۷ سال و چند ماه بود. (۱۲)
اقوال شهادت آن حضرت عبارتند از :
اوّل ماه رمضان (۱۳)، ۲۱ ماه رمضان (۱۴)، ۲۳ماه رمضان (۱۵)، ۲۴ ماه رمضان (۱۶)، ۱۴ صفر (۱۷)، ۱۷ صفر (۱۸)، شش روز مانده از صفر (۲۳ یا ۲۴) (۱۹)، ۲۷ صفر (۲۰)، ۱۸ جمادی الاولی (۲۱)، و ۲۳ ذی القعده (۲۲).
بزرگان شیعه در کتب مختلف ماه شهادت را صفر و روز آن را اکثراً آخر صفر ذکر کرده اند، ولی 29 یا 30 روز بودن ماه صفر در سال شهادت را ذکر ننموده اند.
منابع : ۱. کافی : ج ۱، ص ۴۸۶. و ... . ۲. کشف الغمة : ج ۲، ص ۲۶۷ ۳. تاج الموالید : ص ۵۰. شرح الاخبار : ج ۳، ص ۳۴۳ ۴. ارشاد : ج ۲، ص ۲۷۰ ۵. عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج ۱، ص ۱۹۷ ۶. همان : ج ۱، ص ۱۸ ۷. ارشاد : ج ۲، ص ۲۷۱ ۸. عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج ۱، ص ۲۷۳، ۲۷۶ ۹. همان : ج ۱، ص ۲۱۹، ج ۲، ص ۲۸ ۱۰. همان : ج 1، ص ۲۷۰. ۱۱. ارشاد : ج 2، ص ۲۴۷. ۱۲. عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج ۲، ص ۲۸. و ... . ۱۳. العدد القویة : ص ۲۷۶ 14. عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج ۲، ص ۲۸، ۲۷۴ ۱۵. کشف الغمة : ج 2، ص ۲۹۷. ۱۶. بحار الأنوار : ج ۹۹، ص ۴۳. ۱۷. العدد القویة : ص ۲۷۶. منتهی الآمال : ج ۲، ص ۳۱۲. ۱۸. مصباح کفهمی : ج ۲، ص ۵۹۶ ۱۹. تاریخ قم : ص ۱۹۹. 20. تاج الموالید : ص ۵۰. شرح الأخبار : ج ۳، ص ۳۴۳. ۲۱. رجال النّجاشی : ص ۱۰۰. ۲۲. منتخب التواریخ : ص ۵۷۷.
ترجمه ۷۵ ـ چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد؟! همان افراد (ستمديده اى) كه مى گويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر (مكّه)، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده; و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما»!
تفسیر در آيه گذشته از مؤمنان به جهاد دعوت شده، و بر ايمان به خدا و رستاخيز و استدلال سود و زيان تكيه گرديده، اما اين آيه به جهاد بر اساس تحريك عواطف انسانى دعوت مى كند و مى فرمايد: «چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكان مظلوم و بى دفاعى كه در چنگال ستمگران گرفتار شده اند پيكار نمى كنيد» (وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ) آيا عواطف انسانى شما اجازه مى دهد كه خاموش باشيد و اين صحنه هاى رقّت بار را تماشا كنيد. آنگاه براى شعلهور ساختن عواطف انسانى مؤمنان مى گويد: اين مستضعفان همان ها هستند كه در محيط هائى خفقان بار گرفتار شده، اميد آنها از همه جا بريده است، لذا دست به دعا برداشته و از خداى خود مى خواهند كه از آن محيط ظلم و ستم بيرون روند، مى فرمايد: «اين مستضعفان همان ها هستند كه مى گويند: پروردگارا! ما را از اين قريه اى كه اهل آن ستمگرند به جاى ديگرى منتقل فرما»! (الَّذينَ يـَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظّالِمِ أَهْلُها). و نيز از خداى خود تقاضا مى كنند كه «ولىّ و سرپرستى براى حمايت آنها قرار دهد» (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً). «و يار و ياورى براى نجات آنها برانگيزد» (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً). در حقيقت، آيه فوق اشاره به اين است كه: خداوند دعاى آنها را مستجاب كرده و اين رسالت بزرگ انسانى را بر عهده شما گذاشته، شما «ولىّ» و «نصيرى» هستيد كه از طرف خداوند براى حمايت و نجات آنها تعيين شده ايد. بنابراين، نبايد اين فرصت بزرگ و موقعيت عالى را به آسانى از دست دهيد.
ترجمه ۷۶ ـ كسانى كه ايمان دارند، در راه خدا پيكار مى كنند; و آنها كه كافرند، در راه طاغوت (بت و افراد طغيانگر.) پس شما با ياران شيطان، پيكار كنيد! (و از آنها نهراسيد;) زيرا كه نقشه شيطان، (همانند قدرتش) ضعيف است.
تفسیر سپس در اين آيه براى تشجيع مجاهدان و ترغيب آنها به مبارزه با دشمن و مشخص ساختن صفوف و اهداف مجاهدان، چنين مى فرمايد: «افراد با ايمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خدا است پيكار مى كنند، ولى افراد بى ايمان در راه طاغوت يعنى قدرت هاى ويرانگر مى جنگند» (الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يـُقاتِلُونَ في سَبيلِ الطّاغُوتِ). يعنى در هر حال، زندگى خالى از مبارزه نيست منتها جمعى در مسير حق و جمعى در مسير باطل و شيطان پيكار دارند. و به دنبال آن مى گويد: «با ياران شيطان پيكار كنيد و از آنها وحشت نداشته باشيد» (فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ). طاغوت و قدرت هاى طغيانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه كنند، اما از درون، زبون و ناتوانند، از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسيد; زيرا درون آنها خالى است و نقشه هاى آنها همانند قدرت هايشان سست و ضعيف است; چرا كه متكى به نيروى لايزال الهى نيست، بلكه متكى به نيروهاى شيطانى مى باشد، مى فرمايد: «نقشه هاى شيطان سست و ضعيف است» (إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً). دليل اين ضعف و ناتوانى روشن است; زيرا: از يكسو افراد با ايمان در مسير اهداف و حقايقى گام بر مى دارند كه با قانون آفرينش هماهنگ و هم صدا است و رنگ ابدى و جاودانى دارد، آنها در راه آزاد ساختن انسان ها و از بين بردن مظاهر ظلم و ستم پيكار مى كنند. در حالى كه طرفداران طاغوت در مسير استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذرى كه اثر آن ويرانى اجتماع و بر خلاف قانون آفرينش است تلاش و كوشش مى نمايند. و از سوى ديگر افراد با ايمان به اتكاى نيروهاى معنوى آرامشى دارند كه پيروزى آنها را تضمين مى كند و به آنها قوت مى بخشد، در حالى كه افراد بى ايمان تكيه گاه محكمى ندارند. قابل توجه اين كه: در اين آيه ارتباط كامل «طاغوت» با «شيطان» بيان شده كه چگونه طاغوت از نيروهاى مختلف اهريمنى مدد مى گيرد، تا آنجا كه مى گويد: ياران طاغوت همان ياران شيطانند، چنان كه در آيه 27 سوره «اعراف» نيز همين مضمون آمده است، مى فرمايد: اِنّا جَعَلْنَا الشَّياطِيْنَ أَوْلِيآءَ لِلَّذِيْنَ لايُؤْمِنُونَ: «ما شياطين را سرپرست افراد بى ايمان قرار داديم».
«مردم پيوسته در آسايش به سر مىبرند، تا وقتى كه امر به معروف و نهى از منكر كنند و يكديگر را بر نيكى و تقوا ياور باشند. هرگاه چنين نباشند، بركتها از آنان گرفته مىشود و برخى بر برخى چيره مىشوند. آنگاه نه در زمين و نه در آسمان، ياورى نخواهند داشت» .
داستانی از گرفتن امان نامه حیدرقلی از امام رضا(علیه السلام)
شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل ميكنند كه:
كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا(علیه السلام )، سرخس اون نقطه صفر مرزی است، یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود.
اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند، یه منزلیه مشهد اُطراق كردند، دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند
شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم
كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند
فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم، حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟
گفتند مگه تو نداری؟ گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا تو يکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم، گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند: امان از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو كفن مون، قیامت دیگه نمیسوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم،
تا این رو گفتند، دل كه بشكند عرش خدا میشود، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، كور بودم از قلم افتادم، به من اعتنا نشده
دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند:آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمیگیرد، خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره،
جلوش رو نتونستند بگیرند شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم دستشه، نگاه كردند دیدند نوشته:
«اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا»
گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی؟!.. گفت: چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگه امان نامه رو آوردم، بگیر برو......
السلام عليك يا علی بن موسى الرّضا المرتضى عليه السلام
هرگاه بندگان، گناهان جدیدی را بیاورند که قبلا آن را انجام نمی دادند، خداوند هم بلاهای جدیدی را برای آنان می آورد، که قبلا از آن آگاه نبودند. علل الشرایع ج۲ ص۵۲۲
احادیث الطلاب ص۹۲۴ تا ۹۴۰
کردی اگر از گناه اوقات تباه عاجز شده ای اگر زجبران گناه
لب تر بنما به ذکر ناب صلوات زیرا دهد این ذکر به نومید پناه
ترجمه ۷۴ ـ كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت فروخته اند، بايد در راه خدا پيكار كنند! و آن كس كه در راه خدا پيكار كند، و كشته شود يا پيروز گردد، پاداش بزرگى به او خواهيم داد.
تفسیر به دنبال بحثى كه در آيات قبل، درباره خوددارى منافقان از شركت در صفوف مجاهدان بود، در اين آيه، و چند آيه ديگر كه به دنبال آن مى آيد، افراد با ايمان با منطق مؤثر و هيجان انگيزى به جهاد در راه خدا دعوت شده اند. و با توجه به اين كه اين آيات در زمانى نازل شده كه دشمنان گوناگونى از داخل و خارج، اسلام را تهديد مى كردند، اهميت اين آيات در پرورش روح جهاد در مسلمانان روشن تر مى گردد. در آغاز آيه مى فرمايد: «آنهائى بايد در راه خدا پيكار كنند كه آماده اند زندگى پست جهان مادّه را با زندگى ابدى و جاويدان سراى ديگر مبادله نمايند» (فَلْيُقاتِلْ في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالآخِرَةِ). يعنى تنها كسانى مى توانند در صف مجاهدان واقعى باشند كه آماده چنين معامله اى گردند، و به راستى دريافته باشند كه زندگى در جهان مادّى ـ آن چنان كه از كلمه دنيا (به معنى پست تر و پائين تر) بر مى آيد ـ در برابر مرگ افتخارآميز در مسير زندگى جاويدان اهميتى ندارد. ولى آنها كه حيات مادّى را اصيل و گران بها و بالاتر از اهداف مقدس الهى و انسانى مى دانند، هيچ گاه مجاهدان خوبى نخواهند بود. در ذيل آيه توجه مى دهد: سرنوشت چنين مجاهدانى كاملاً روشن است; زيرا از دو حال خارج نيست يا شهيد مى شوند و يا دشمن را در هم مى كوبند و بر او پيروز مى گردند، در هر صورت پاداش بزرگى به آنها خواهيم داد، مى فرمايد: «كسانى كه در راه خدا پيكار مى كنند، چه كشته شوند و چه پيروز گردند، به زودى پاداش به آنها خواهيم داد» (وَ مَنْ يُقاتِلْ في سَبيلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً). مسلماً چنين سربازانى شكست در قاموس وجودشان نيست و در هر دو صورت خود را پيروز مى بينند، چنين روحيه اى به تنهائى كافى است كه وسائل پيروزى آنها بر دشمن را فراهم سازد. تاريخ نيز گواهى مى دهد كه يكى از عوامل پيروزى سريع مسلمانان بر دشمنانى كه از نظر تعداد و تجهيزات و آمادگى رزمى، به مراتب بر آنها برترى داشتند، همين روحيه شكست ناپذيرى آنها بوده است. حتى دانشمندان بيگانه اى كه درباره اسلام و پيروزى هاى سريع مسلمين، در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بعد از آن، بحث كرده اند، اين منطق را يكى از عوامل مؤثر پيشرفت آنها دانسته اند. يكى از مورخان معروف غرب در كتاب خود چنين مى گويد: «مسلمانان از بركت مذهب جديد، و مواهبى كه در آخرت به آنها وعده داده شده بود اصلاً از مرگ نمى ترسيدند و دوام و اصالتى براى اين زندگى (منهاى جهان ديگر) قائل نبودند و لذا از آن در راه هدف و عقيده چشم مى پوشيدند. قابل توجه اين كه: در آيه فوق ـ همانند بسيارى ديگر از آيات قرآن ـ جهاد و پيكارى مقدس شمرده شده است كه «فى سبيل اللّه»، در راه خدا و نجات بندگان خدا و زنده كردن اصول حق، عدالت، پاكى و تقوا باشد، نه جنگ هائى كه به خاطر توسعه طلبى، تعصب، توحش، استعمار و استثمار صورت گيرد.
آنگاه که زمان رحلت رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرارسید، فرمودند: حبیبم را به سوی من بخوانید.
من گفتم: فرزند ابوطالب را صدا بزنید، که قسم به خدا جز او را نمی خواهند.
وقتی ایشان به نزد پیامبر آمدند، حضرت پارچه ای که بر رویشان قرار داشت کنار زدند و ایشان را وارد کردند، و پیوسته ایشان را به سینه چسبانده بودند تا جانشان مفارقت کرد، در حالی که دست پیامبر بر بدن ایشان بود.
ترجمه ۷۲ ـ در ميان شما، افرادى (منافق) هستند، كه ديگران را به سستى مى كشانند; اگر مصيبتى به شما برسد، مى گويند: «خدا به ما نعمت داد كه با مجاهدان نبوديم، تا شاهد (آن مصيبت) باشيم»! ۷۳ ـ و اگر غنيمتى از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اين كه هرگز ميان شما و آنها دوستى و مودتى نبوده، مى گويند: «اى كاش ما هم با آنها بوديم، و به رستگارى (و پيروزى) بزرگى مى رسيديم»!
تفسیر به دنبال فرمان عمومى جهاد و آماده باش در برابر دشمن، كه در آيه سابق بيان شد در اين آيه، به حال جمعى از منافقان اشاره كرده، مى فرمايد: «اين افراد دو چهره كه در ميان شما هستند با اصرار مى كوشند از شركت در صفوف مجاهدان راه خدا خوددارى كنند» (وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ) - 2 ولى هنگامى كه مجاهدان از ميدان جنگ باز مى گردند و يا اخبار ميدان جنگ به آنها مى رسد، «در صورتى كه شكست و يا شهادتى نصيب شما شده باشد، اينها با خوشحالى مى گويند چه نعمت بزرگى خداوند به ما داد كه همراه آنها نبوديم تا شاهد چنان صحنه هاى دلخراشى بشويم» (فَإِنْ أَصابَتْكُمْ مُصيبَةٌ قالَ قَدْ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهيداً). ولى «اگر با خبر شوند كه شما پيروز شده ايد، و طبعاً به غنائمى دست يافته ايد، اينها همانند افراد بيگانه اى كه گويا هيچ ارتباطى در ميان شما و آنها برقرار نبوده از روى تأسف و حسرت مى گويند: اى كاش ما هم با مجاهدان بوديم و سهم بزرگى عائد ما مى شد»! (وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يا لَيْتَني كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظيماً). گرچه در آيه فوق سخنى از غنيمت به ميان نيامده ولى روشن است كسى كه شهادت در راه خدا را يك نوع بلا مى شمرد، و عدم درك شهادت را يك نعمت الهى مى پندارد، پيروزى و فوز عظيم و رستگارى بزرگ از نظر او چيزى جز پيروزى مادّى و غنائم جنگى نخواهد بود. اين افراد دو چهره كه متأسفانه در هر اجتماعى بوده و هستند در برابر پيروزى و شكست هاى مؤمنان واقعى فوراً قيافه خود را عوض مى كنند، هرگز در غم ها با آنها شريك نيستند و در مشكلات و گرفتارى ها همكارى نمى كنند، ولى انتظار دارند در پيروزى هاى آنان سهم بزرگى داشته باشند و همانند مؤمنان و مجاهدان واقعى امتيازاتى پيدا كنند.
حضرت السید الزکی مولانا امام حسن بن علی (علیهما السلام) ضمن خطبه ای در بيان علل تشريع احكام و ارتباط آن با ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام اجمعین) فرمودند:
اگر حضرت محمد و جانشينان ایشان (علیهم السلام) نبودند، شما چون بهائم سرگردان بوده، به هيچيك از واجبات الهى آگاهى نداشتيد. آيا مى توانيد به خانهاى غير از در آن وارد شويد؟!
ترجمه ۷۱ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آمادگى خود را (در برابر دشمن) حفظ كنيد! و در دسته هاى متعدد، يا به صورت دسته واحد، به سوى دشمن حركت نمائيد!
تفسیر در آيه فوق، قرآن خطاب به عموم مسلمانان كرده و دو دستور مهم براى حفظ موجوديت اجتماعشان به آنها مى دهد: نخست مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! با كمال دقت مراقب دشمن باشيد مبادا غافلگير شويد و از ناحيه آنها خطرى به شما برسد»! (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ). آنگاه دستور مى دهد: براى مقابله با دشمن از روش ها و تاكتيك هاى مختلف استفاده كنيد و «در دسته هاى متعدد يا به صورت اجتماع، براى دفع دشمن حركت كنيد» (فَانْفِرُوا ثُبات أَوِ انْفِرُوا جَميعاً). آنجا كه لازم است در دسته هاى مختلف و پراكنده حركت كنيد از اين طريق وارد شويد، و آنجا كه ايجاب مى كند همگى به صورت يك ارتش به هم پيوسته به ميدان دشمن بشتابيد، اجتماع را فراموش نكنيد. «ثُبات» جمع «ثُبة» (بر وزن گنه) به معنى دسته جات پراكنده است و در اصل از ماده «ثَبْى» به معنى جمع گرفته شده. «حِذْر» (بر وزن خضر) به معنى بيدارى و آماده باش و مراقبت در برابر خطر است و گاهى به معنى وسيله اى كه به كمك آن با خطر مبارزه مى شود نيز آمده. بعضى از مفسران «حِذْر» را در آيه فوق تنها به معنى «اسلحه» تفسير كرده اند، در حالى كه «حِذْر» معنى وسيعى دارد و مخصوص «اسلحه» نيست، به علاوه در آيه 102 همين سوره دليل روشنى است كه حذر با اسلحه تفاوت دارد آنجا كه مى فرمايد: ... أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ: «مانعى ندارد كه به هنگام ضرورت، در موقع نماز در ميدان جنگ سلاح خود را به زمين بگذاريد، ولى حذر يعنى مراقبت و آماده باش را از دست ندهيد»! اين آيه دستور جامع و همه جانبه اى به تمام مسلمانان، در همه قرون و اعصار، مى دهد كه: براى حفظ امنيت خود و دفاع از مرزهاى خويش، دائماً مراقب باشند، و يك نوع آماده باش مادّى و معنوى به طور دائم بر اجتماع آنها حكومت كند. جالب اين كه: معنى «حِذْر» به قدرى وسيع است كه هر گونه وسيله مادّى و معنوى را در بر مى گيرد، از جمله اين كه مسلمانان بايد در هر زمان از موقعيت دشمن، نوع سلاح، روش هاى جنگى، ميزان آمادگى، و تعداد اسلحه و كارائى آنها با خبر باشند; زيرا تمام اين موضوعات در پيشگيرى از خطر دشمن و حاصل شدن مفهوم «حِذْر» مؤثر است. و از طرف ديگر: براى دفاع از خويشتن نيز هر گونه آمادگى از نظر روانى و معنوى، و از نظر بسيج منابع فرهنگى، اقتصادى و انسانى، و همچنين استفاده از كامل ترين نوع سلاح زمان و طرز به كار گرفتن آن را فراهم سازند. مسلماً اگر مسلمانان همين يك آيه را در زندگى خود پياده كرده بودند در طول تاريخ پر ماجراى خويش هرگز گرفتار شكست و ناكامى نمى شدند. و همان طور كه آيه فوق اشاره مى كند نبايد در استفاده كردن از روش هاى مختلف مبارزه، جمود به خرج داد، بلكه بايد با توجه به مقتضيات زمان و مكان، و چگونگى موقعيت دشمن اقدام نمايند، آنجا كه وضع دشمن طورى است كه بايد در دسته جات مختلف به سوى او بروند از اين روش استفاده كنند و هر كدام برنامه مخصوص به خود در مقابله با او داشته باشند، و آنجا كه ايجاب مى كند همه با برنامه واحد، تهاجم را شروع كنند در يك صف بايستند. از اينجا روشن مى شود اين كه: بعضى از افراد اصرار دارند مسلمانان در مبارزات اجتماعى خود، همه، روش واحدى را انتخاب كنند و هيچگونه تفاوتى در تاكتيك ها نداشته باشند، علاوه بر اين كه با منطق و تجربه، سازگار نيست با روح تعليمات اسلام نيز موافق نمى باشد. و شايد آيه فوق اشاره اى به اين معنى نيز در بر داشته باشد كه مسأله مهم پيشبرد اهداف واقعى است، خواه موقعيت ايجاب كند كه همه از يك روش استفاده كنند و يا از روش هاى گوناگون. ضمناً از كلمه «جَمِيْعاً» استفاده مى شود: براى مقابله با دشمن همه مسلمانان بدون استثناء بايد شركت جويند و اين حكم اختصاص به دسته معينى ندارد.
من شما را به تقوا و پرهیزکاری توصیه می کنم و سفارش می کنم در پی زرق و برق دنیا نباشید ، هر چند دنیا به سراغ شما بیاید و بر آنچه از دنیا از دست می دهید تاسف نخورید . سخن حق بگویید و برای اجر و پاداش الهی ( نه برای چشم داشت از مردم ) کار کنید ، همواره دشمن ظالم و یار و مددکار مظلوم باشید.
ترجمه: ۶۹ـ و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده; از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان; و آنها رفیق هاى خوبى هستند! ۷۰ ـ این موهبتى از ناحیه خداست. و کافى است که او، (از حال بندگان، و نیات و اعمالشان) آگاه است.
شان نزول یکى از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام «ثوبان» که نسبت به آن حضرت محبت و علاقه شدیدى داشت، روزى با حال پریشان خدمتش رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) از سبب ناراحتى او سؤال نمود، در جواب عرض کرد: زمانى که از شما دور مى شوم و شما را نمى بینم ناراحت مى شوم، امروز در این فکر فرو رفته بودم که فرداى قیامت اگر من اهل بهشت باشم، مسلماً در مقام و جایگاه شما نخواهم بود، و بنابراین شما را هرگز نخواهم دید. و اگر اهل بهشت نباشم، که تکلیفم روشن است، بنابراین در هر حال از درک حضور شما محروم خواهم شد، با این حال چرا افسرده نباشم؟! دو آیه فوق نازل شد و به این گونه اشخاص بشارت داد که افراد مطیع پروردگار در بهشت نیز، همنشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود، سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: به خدا سوگند، ایمان مسلمانى کامل نمى شود، مگر این که مرا از خود و پدر و مادر و همه بستگان بیشتر دوست داشته باشد. و در برابر گفتار من تسلیم باشد.
تفسیر در این آیه، یکى دیگر از افتخارات کسانى که مطیع فرمان خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله)باشند، بیان شده، و در حقیقت، امتیازاتى را که در آیات قبل گذشت، تکمیل مى کند و آن همنشینى با کسانى است که خداوند، نعمت خود را بر آنها تمام کرده است، مى فرماید: «کسى که مطیع خدا و رسول او باشد (در رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده است» (وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ). و همان طور که در سوره «حمد»، بیان شده است، کسانى مشمول این نعمتند که همواره در جاده مستقیم گام برمى دارند و کوچک ترین انحراف و گمراهى ندارند. آن گاه در توضیح این جمله و بیان کسانى که خداوند نعمت خویش را بر آنها تمام کرده است، به چهار طایفه اشاره مى کند، که در واقع ارکان چهارگانه این موضوع هستند، یعنى «پیامبران، راستگویان، شهیدان و صالحان و اینان رفیق هاى خوبى هستند» (مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً). بنابراین، گروه هاى چهارگانه عبارتند از: 1 ـ «انبیاء» و فرستادگان مخصوص پروردگار که نخستین گام را براى هدایت و رهبرى مردم و دعوت به صراط مستقیم برمى دارند (مِنَ النَّبِیِّینَ). 2 ـ «راستگویان»، کسانى که هم در سخن راست مى گویند و هم با عمل و کردار صدق گفتار خود را اثبات مى کنند و نشان مى دهند که مدعى ایمان نیستند، بلکه به راستى به فرمان هاى الهى ایمان دارند (وَ الصِّدِّیقینَ). از این تعبیر روشن مى شود: بعد از مقام نبوت، مقامى بالاتر از مقام صدق و راستى نیست، نه تنها راستى در گفتار، که راستى در عمل و کردار که شامل امانت و اخلاص نیز مى گردد; زیرا «امانت» همان صداقت در عمل است، همان طور که «راستگوئى» امانت در گفتار است. و در مقابل آن، هیچ صفت زشتى بعد از کفر بدتر از «دروغ و نفاق و خیانت» در سخن و عمل نیست (باید توجه داشت: «صِدِّیق» صیغه مبالغه است و به معنى کسى است که سر تا پا راستى و درستى است). در بعضى از روایات «صدّیق» به على(علیه السلام) و امامان اهل بیت(علیهم السلام) تفسیر شده است و همان طور که بارها گفته ایم، این گونه تفسیرها بیان مصداق روشن و عالى آیات است و معنى انحصار را نمى رساند. 3 ـ «شهداء» و کشته شدگان در راه هدف و عقیده پاک الهى، و یا افراد برجسته اى که روز قیامت شاهد و گواه اعمال انسان ها هستند (وَ الشُّهَداءِ) 4 ـ «صالحان» و افراد شایسته و برجسته اى که با انجام کارهاى مثبت، سازنده و مفید و پیروى از اوامر انبیاء به مقامات برجسته اى نائل شده اند (وَ الصّالِحینَ). و به همین جهت، در روایات ما «صالحین» به یاران برگزیده ائمه تفسیر شده است، و این نیز همانند آنچه درباره «صدیقین» گذشت، از قبیل بیان فرد شاخص است. نکته اى که یادآورى آن در اینجا لازم مى باشد، این است که: ذکر این مراحل چهارگانه ممکن است اشاره به این معنى باشد که براى ساختن یک جامعه انسانى سالم و شایسته، نخست باید رهبران به حق و انبیاء وارد میدان شوند، به دنبال آنها مبلغان صدیق که قول و عمل آنها با یکدیگر هماهنگ است و اهداف آنها را در همه جا پخش کنند. آن گاه به دنبال این دوران سازندگى فکرى، جمعى در برابر عناصر آلوده و آنهائى که موانع راه حقند، بایستند و قربانى دهند و شهید گردند و محصول این کوشش ها و تلاش ها به وجود آمدن «صالحان» و «اجتماعى پاک و شایسته» است.
روشن است صالحان نیز براى روشن نگاه داشتن مشعل حق نسبت به نسل هاى آینده، همین وظائف سه گانه را انجام خواهند داد، رهبرى مى کنند، تبلیغ مى نمایند، و قربانى مى دهند. ضمناً از آیات فوق، این حقیقت به روشنى استفاده مى شود که: موضوع معاشران خوب و همنشین هاى با ارزش به قدرى اهمیت دارد که حتى در عالم آخرت براى تکمیل نعمت هاى بهشتى این نعمت بزرگ به «مطیعان» ارزانى مى گردد، و آنها علاوه بر همه افتخارات، همنشینانى همچون پیامبران، صدیقان و شهیدان و صالحان خواهند داشت. شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که: معاشرت مطیعان با این طوائف چهارگانه مفهومش این نیست که آنها در مقام و مرتبه از هر جهت برابر و مساویند، بلکه در عین معاشرت با یکدیگر، هر کدام سهم خاصى (طبق مقام خود) از مواهب و الطاف خداوند دارند، همان طور که فى المثل درختان، گل ها و گیاهانِ یک باغ در عین این که گرد هم هستند و از نور آفتاب و باران بهره مى برند، بهره هاى آنها همانند ارزش هاى آنها یکسان نیست. سپس در آیه بعد، براى بیان اهمیت این امتیاز بزرگ (همنشینى با برگزیدگان) مى فرماید: «این موهبتى است از ناحیه خدا، و او از حال بندگان و نیات و شایستگى هاى آنها آگاه است» (ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَ کَفى بِاللّهِ عَلیماً). البته «ذلِکَ» که اسم اشاره بعید است، در این گونه موارد براى اهمیت و علوّ مقام به کار مى رود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
قلیاف: خاک امپراتوری ایران حکومت فارس نیست؛ تا سال ۱۹۱۸ به ما آذربایجان نمیگفتند رئیس پیشین پارلمان جمهوری باکو: روسها به ایران یورش آوردند و اینجا (باکو) را اشغال کردند. یعنی خاک امپراتوری ایران، حکومت فارس نیست! کمی به مغز و سرتان محکم بزنید
تا سال ۱۹۱۸ به ما آذربایجان نمیگفتند، اینها در نوشتههای تاریخی هم هست بروید بخوانید؛ من یک تاریخدان عادی در آذربایجان (باکو) نمیبینم.میگویند آذریهای ایران استقلالطلباند ستارخان جنگید تا آذربایجان را مستقل کند! اینها همگی دروغ هستند.
ستارخان برای برپایی مجلس در ایران به پا خاست؛ اصلا از این خبرها نبوده است که میخواست آذربایجان را مستقل کند.میگویند ایران را درهم میکوبیم، از این خبرها نیست از این کارها با ایران نمیتوان کرد.
ارتش ایران آنجا ایستاده است و عربستان و امارات از ترس ایران به فکر نزدیک شدن به ایران هستند. ایران ده سال با عراق جنگید؛ پشتیبانیهایی که آمریکا و غیره از عراق کردند و با آن همه کمک کاری پیش نبردند؛ ایران تا پایان هم ایستادگی کرد.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم